مظلومیت و انقلابیگری؛ آشنایی با ویژگیهای خاص آیتالله ربانی شیرازی- ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
آیتالله ربانی از انقلابیون برجستهای بود که خدماتش دیده نشد و مظلوم واقع شد/ کسی که واقعاً انقلابی و مطیع رهبر باشد مثل آیتالله ربّانی، مظلوم میماند
شناسنامه
- زمان: ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
- مکان: حرم شاهچراغ(ع)
- صوت: اینجا
- مناسبت: مراسم بزرگداشت آیت الله ربانی شیرازی
علیرضا پناهیان به مناسبت سالگرد شهادت عالم انقلابی «آیتالله ربانی شیرازی» در حرم امامزاده احمدبنموسی(ع) شاهچراغ به سخنرانی پرداخت. در ادامه، فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید:
انقلاب ما از مجاهدت علمی و اوج عقلانیت برآمده؛ نه صرفاً از اعتقادات دینی
طبیعی است که شهر فرهیختۀ شیراز و استان دارالمؤمنین فارس، نقش باعظمتی در انقلاب اسلامی داشته باشد. وقتی کسی تاریخ انقلاب را مطالعه کند همین انتظار را خواهد داشت که یکی از ارکان و پایههای سابقه و تاریخ این انقلاب در استان فارس و این شهر مزیّن به امامزادگان عظیمالشأن باشد که همینطور هم هست. انقلاب و دین ما امری عالمانه و عاقلانه است که از مجاهدت علمی و اوج عقلانیت برآمده است و نه صرفاً یک سلسله اعتقادات دینی. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه» (بقره،130) چه کسى از آیین ابراهیم، روىگردان خواهد شد، جز افراد سفیه و نادان؟!
حتی اگر شما تاریخ انقلاب را مرور هم نکرده باشید، چون انقلاب متّصف به اسلام و تجلّی اسلام ناب است خواهید گفت که حتماً عالمان و عاقلان پای این کار بودهاند و سفیهان با آن مبارزه و مخالفت کردهاند. دین یک امر عقلانی است که از علم آغاز میشود و به اوج عقلانیت و شکوفایی عقل و حکمت میرسد. لذا طبیعی است در منطقهای که علم زیاد است و عالمان بسیار و مردم فرهیختهای دارد، آنجا نقش مهمتر و بیشتری در انقلاب داشته باشند.
اساساً انقلاب ما بیش از آنکه یک امر احساسی یا اعتقادی باشد، یک مقولۀ روشنفکری است. بعضیها در اعتقادات کم نداشتند منتها چون به علم بها ندادند و از عقل و حکمت بهرۀ چندانی نداشتند، در مقابل دین خدا ایستادند و کفر ورزیدند. کسی که در دوزخ عذاب میشود از علمالیقین و عینالیقین عبور میکند و به حقالیقین میرسد. خدا دربارۀ گروهی از این دوزخیان میفرماید اگر من آنها را به دنیا برگردانم دوباره کافر میشوند: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه» (انعام،28). کسانی که قیامت را دیدهاند و در آتش جهنم سوختهاند ممکن نیست به آن اعتقاد و یقین نداشته باشند. علت کفر آنها چیزی غیر از اعتقاد است. فرق اسلام ناب، با اسلام تقلبی و ادیان تحریفشده این است که این دین صرفاً یک امر اعتقادی نیست، بلکه اعتقادات بخشی از عقلانیت فرد را تشکیل میدهد. انقلاب مبتنی بر این عقلانیت است. کسانی بودهاند که اعتقادات خوبی داشتند امّا با این انقلاب همراهی نکردند. در واقع آنها از عقل کافی برخوردار نبودند.
آیت الله ربّانی شیرازی یکی از افراد مؤثر در شکلگیری انقلاب بهعنوان یار و همراه امام خمینی(ره) بود
حضرت آیت الله ربّانی شیرازی یکی از شخصیتهای برجستۀ انقلاب است که بیتردید از نوادر افراد مؤثر در شکلگیری انقلاب بهعنوان یار و همراه امام خمینی(ره) بوده است. اگر ده نفر را قبل از انقلاب-در آن پانزده سالی که حضرت امام(ره) در تبعید بودند - محکم پای کار انقلاب بدانیم یکی از مؤثرترین آن ده نفر، آیت الله ربّانی شیرازی بود که ما در سالگشت شهادت مظلومانۀ ایشان دور هم جمع شدیم و میخواهیم یاد ایشان را زنده کنیم. دستهایی در کار بود که یاد ایشان به فراموشی سپرده شود. البته شاید اخلاص شدید این مرد هم در اینکه ایشان کمتر شناخته شود مؤثر بوده است. یکی از عجیبترین اخلاصها را همین شهید بزرگوار داشتند. ایشان قبل از انقلاب در شکلگیری مبارزهها پرتأثیرترین فرد بودند، به حدی که اگر پیگیریهای شخص ایشان بهعنوان یکی از فقها و استادان حوزه در جریان انقلاب نبود شاید برخی جلسات انقلابی برای یاری امام شکل نمیگرفت. این عالم حقیقتاً «ربّانی» بودند.
اگر استان فارس زرخیز است، اگر شهر شیراز عالمپرور است و اگر این شهر، شهر فرهیختگان و این استان، استان عاقلان است، طبیعتاً در انقلاب سهم بهسزایی دارد. از شهید دستغیب تا دیگر بزرگانی که سالها قبل از انقلاب پابهپای شیخ فضل الله نوری در این شهر مبارزه کردند و غریبانه به شهادت رسیدند خبر دارید، تا اینکه به شخصیتی به نام حضرت آیت الله ربّانی شیرازی میرسیم که یک فقیه نامدار است. شاید تألیفات فقهی ایشان از دیگر یاران حضرت امام(ره) بیشتر باشد. وقتی حضرت امام تشریففرما شدند، در اولین دیدارهایی که مردم با امام داشتند ایشان در کنار امام و همراه امام بودند.
آیت الله ربّانی شیرازی یکی از بنیانگذاران امواج عقلانی انقلاب و از سرچشمههای آن است
ایشان برای حضرت امام یک نیروی کارآمد و گرهگشا بود. در مشکلاتی که در مناطق گوناگون پیش میآمد چه در استان فارس و چه در جاهای دیگر مثل استان کردستان، حضرت امام ایشان را برای حل مشکلات میفرستاد. ایشان یکی از شخصیتهایی است که در مجلس خبرگان قانون اساسی هم حضور مؤثری داشتند. بحثهای ایشان دربارۀ کلیدیترین اصلهای ولایت فقیه موجود است. کاملاً مشخص است که ایشان کسی نبود که تحت تأثیر جوّ انقلابی قرار گرفته باشد.
ایشان یکی از بنیانگذاران امواج عقلانی انقلاب و از سرچشمههای آن است. در میان اصحاب و اطرافیان حضرت امام، کسانی بودند که حرفی از خودشان نداشتند بلکه هر چه امام میگفت آنها تبعیت میکردند اما ایشان نهتنها از نظر فکری استقلال داشتند بلکه در عین استقلال، یار و همراه امام بودند. ایشان از نظر عملی هم پیشتاز بودند. عملیات ایشان قبل از انقلاب در راهاندازی گروههای مؤثر برای پیروزی انقلاب مفصّلاً و مستقلاً قابل مطالعه و بررسی است، لذا بیتردید ایشان یکی از ارکان پیروزی انقلاب است.
اگر مؤمنین الگوهایی مانند آیت الله ربانی شیرازی را نداشته باشند راه را گم میکنند
ایشان بیش از ده مرتبه به زندان رفتند، چند بار تبعید شدند امّا ایشان دست از مبارزه برنمیداشت. کسی که زندان، شکنجه و کتکها را میچشد و بعد همچنان بدون ترس، انقلابیگری خودش را ادامه میدهد، واقعاً مرد بزرگ و سرسختی است. حضرت امام(ره) در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان دادند میفرماید: «در طول تاریخ، مدعیان فضیلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دین بسیار بودهاند و هستند؛ لکن صاحبان فضایل و مجاهده و تعهد به حق و حقیقت در اقلیتاند، و تنها در سختیها و گرفتاریها و حقگوییها در مقابل قدرتهای شیطانی است که مدعیان لافزن از متعهدان بیسروصدا و خالصان فداکار از مغشوشان ریاکار متمایز میشوند. مرحوم مجاهد، سعید ارزشمند، ربانی شیرازی، که اکنون در جوار حق آرمیده و ما از برکات وجودش محروم شدیم از این اقلیت بود.» (صحیفۀ امام، ج16، ص86)
حضرت آیت الله ربّانی شیرازی جزء آن عدۀ قلیل صادق هستند که پای تازیانهها و کتکها هم ایستادند. این شخصیت به نظر من بیشتر از این باید معرفی بشود. شیرازیها به ایشان افتخار کنند. پسوند نام شیرازی برای ایشان و ربّانی بودن ایشان، باعث افتخار و هویتبخشی به این استان است. علاوه بر این اگر این الگوها در انقلاب و تاریخ ما نباشند ما راه را گم میکنیم. در دوران غیبت که امامزمان(عج) بالای سرمان نیست، خود ما مردم عادی باید عالم خوب را از عالم بد تشخیص بدهیم. شیعیان نمیتوانند از هر عالمی تبعیّت کنند. اگر مؤمنین الگوهایی مانند آیت الله ربانی شیرازی را نداشته باشند راه را گم میکنند.
پیشبینی آیتالله ربانی: اولین سازمانی که اعلام مبارزه مسلحانه علیه انقلاب میکند «مجاهدین خلق» است
یکی از ویژگیهای ایشان بصیرت است. وقتی خیلی از اطرافیان حضرت امام میخواستند جریان مجاهدین خلق را که بعدها به تروریستهای منافق مشهور شدند به نحوی زیر پر و بال امام بیاورند ایشان کنار امام میایستاد و مخالفت میکرد. یک بار منافقین به دیدار امام خمینی(ره) آمدند و مرحوم شهید عراقی بنا به وظیفهای که آیت الله ربانی شیرازی برای وی تعیین کرده بود، از آنان خواست که پرچم و آرم را که با خود آورده بودند، به انتظامات تحویل بدهند. آنها هم مقاومت کرده و از این کار خودداری کردند. مرحوم شهید عراقی هم کوتاه آمد و گفت: به داخل مدرسه بروید. همین که از در وارد شدند،
آیت الله ربانی شیرازی که در این زمان در کنار امام حضور داشت، باشدت و بسیار جدی به شهید عراقی اشاره کرد که این آرمها و پرچمها را جمعآوری کنید. سپس به حاج احمد آقا گفته بود: «در دفترت بنویس اولین سازمانی که اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی خواهد کرد، این سازمان است.» (تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت الله عبدالرحیم ربانیشیرازی، ص237) این اتفاق در اولین روزهای ورود امام خمینی(ره) به ایران در سال 57 افتاد. همینطور هم شد و منافقین اولین سازمانی بود که در خرداد 1360 علیه جمهوری اسلامی اعلام مبارزه مسلحانه کرد.
بابیّت و بهائیّت، مجاهدین خلق، گروهک فرقان و جریانهای مارکسیستی هرکدام جداگانه از ایشان کینه داشتند
چندین جریان علیه ایشان بودند. بابیّت و بهائیّت از ایشان کینۀ شدید داشتند، چون ایشان برای کندن ریشۀ بابیّت و بهائیت از استان فارس بزرگترین اقدام را انجام داده بودند. تروریستهای مجاهدین خلق، جریانهای گروه فرقان و جریانهای با گرایش چپ مارکسیستی هرکدام جداگانه از ایشان کینه داشتند. ایشان با همۀ آنها در سطح بالا درگیر شده بود، نه اینکه فقط علیهشان سخنرانی کرده باشد.
ایشان از معدود شخصیتهای انقلاب هستند که چندبار برای ترور ایشان اقدام شد که یکبار هم مجروح شدند. امام بهخاطر مجروح شدن ایشان در ترور هم بیانیه دادند و بهخاطر سلامت ایشان حمد و سپاس خدا را بهجا آوردند. در آخرین اقدام در سال 1360 به ماشین ایشان تیراندازی کردند که باعث شد تصادف کنند. گروه فرقان ادعا کرد ما ایشان را زدیم. کسانی که بادقت امور را تحلیل میکنند فرقان را بازوی مسلّح مجاهدین خلق میدانند. همین گروه با نشانهگیری دقیق افراد خاصّی مثل شهید مطهری و شهید سپهبد قرنی را به شهادت رساندند. هیچوقت هم فاش نشد که آنها با کجا هماهنگ بودند که اینقدر دقیق میزدند. پیکر ایشان بدون اینکه کالبدشکافی شود، به خاک سپرده شد.
تا آقای ربّانی شیرازی بود، به خیلیها نوبت نمیرسید که در انقلابیگری، فقه، فهم، بصیرت و سابقه عرض اندام کنند
بسیاری از افراد آنطور که آقای ربّانی شیرازی در متن مبارزه بود نبودند، مثل ایشان زندان نچشیدند و در حرکتهای جدی علیه جریانهای ضدّدینی قرار نگرفتند. بنده هنوز نمیتوانم دلایل مظلومیت آقای ربّانی شیرازی را فاش و واضح بیان کنم. شاید بعضی از مسائل دربارۀ اینکه چرا از این شخصیت باعظمت کمتر یاد میشود باید در دهههای بعد بیشتر بیان شود.
بعضی از انقلابیون که به مرور از صف انقلاب جدا شدند و در مقابل امام ایستادند، از آقای ربّانی شیرازی خوششان نمیآمد. تا آقای ربّانی شیرازی بود به خیلیها نوبت نمیرسید که در انقلابیگری، فقه، فهم، بصیرت و سابقه عرض اندام کنند.
آقای ربّانی شیرازی مثل یک جوان فعال و اهل کار بود
یکی دیگر از ویژگیهای ایشان خستگیناپذیری و تلاش کردن بود. ایشان یک عالم دینی شصت ساله بود امّا مثل یک جوان فعال بود. اگرچه در اوج فهم و بصیرت و فقاهت بود امّا در مقابل امام مثل یک شاگرد بود. بعضی از افراد همین که دو نفر به آنها سلام میدهند یا قدری دارای سابقه میشوند، انجام بعضی کارها را دون شأن خودشان میدانند امّا ایشان همیشه در فکر کار بود؛ حتی کارهایی که ممکن است دون شأن ایشان تلقّی شود. ایشان ویژگیهای منحصربهفردی دارند.
یاد ایشان باید بیشتر زنده نگه داشته شود. جای تأسف است که اطلاعات ما از ایشان بسیار کم است. از تولیت محترم حرم شریف شاهچراغ، از خانوادۀ این عالم ربانی، از جمعهای مؤمنین و متفکرین و فرهنگیها و انقلابیهای شیراز خواهش میکنم نه برای تعلّق خاطر به شهرتان، بلکه بهخاطر انقلاب و ترسیم مسیر در آینده، از این پیشینیان یاد بگیریم.
کسی که واقعاً انقلابی و مطیع رهبر باشد، مظلوم واقع میشود/ امیرالمؤمنین(ع) در زمان خلافت خودش هم مظلوم بود
میخواهم در مجلس این شهید والامقام چند کلمهای در مورد یکی از ویژگیهای ایشان که حضرت امام بر آن تأکید میکرد صحبت کنم، چون این موضوع برای فضای امروز جامعۀ ما بسیار لازم است. عدّۀ زیادی گمان میکنند در این کشور هر کسی انقلابی بشود نانش در روغن است؛ اگر کسی موافق و طرفدار نظام بشود، از همه جهت به او رسیدگی میشود. درحالیکه اصلاً و ابداً اینطور نیست. اگرچه ممکن است درصد اندکی از کسانی که پای انقلاب ایستادهاند مظلوم واقع نشوند امّا بسیار طبیعی است که اگر کسی انقلابی، وظیفهشناس و مطیع رهبری باشد، حتی پست و مقام هم داشته باشد، از چند سو به او ظلم و ستم شود و مظلوم واقع شود. از اول انقلاب همینطور بود.
امیرالمؤمنین(ع) در صدر خلافت و ادارۀ جامعه بود امّا دائماً از مظلومیت خودش فریاد میزد به حدّی که یک روز اشعث –یعنی یکی از بزرگترین منافقان در حکومت امیرالمؤمنین(ع)- عصبانی شد و با اعتراض به این سخن امیرالمؤمنین(ع) گفت: از وقتی به عراق آمدهای خطبهای برای ما نخواندی مگر اینکه گفتهای من سزاوارترین مردم بر مردم هستم امّا همیشه بعد از رحلت رسولخدا(ص) مظلوم بودهام. «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ تَخْطُبْنَا خُطْبَةً مُنْذُ قَدِمْتَ الْعِرَاقَ إِلَّا وَ قُلْتَ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه» (احتجاج، طبرسی، ج1، ص190)
اگرچه اشعث یکی از فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین(ع) بود امّا او کسی است که شمشیر زهردار را به ابن ملجم داد. دخترش امام حسن(ع) را به شهادت رساند و پسرش جزو قاتلان امام حسین(ع) در کربلا بود. امیرالمؤمنین(ع) در رأس جامعه قرار دارد امّا مظلوم است چون زیردستانش او را اذیت میکنند. آنوقت شما انتظار دارید کسانی که در این مسیر در سطوح و لایههای پایینتر حرکت میکنند اذیت نشوند!؟ خدا زندگی یک عنصر انقلابی مخلص و یک طرفدار نظام را، از مسیرهایی عبور میدهد که حتماً کتک بخورد و مظلوم واقع شود.
یک عنصر انقلابی خیلی از اوقات باید از حقّ طبیعی خودش صرفنظر کند
شما که خوبان این سرزمین هستید به کسانی که غریبهتر هستند بگویید «احدی نباید به طمع اینکه نانش در روغن باشد و بتواند راحتطلبی کند، انقلابی بشود» کسی طمع نکند که اگر من طرفدار نظام بشوم و در نهادها و ارگانها باشم، اذیت نخواهم شد، کسی از من حقخوری نخواهد کرد چون از من، حسابی دفاع خواهد شد. ابداً اینطور نیست. به علل مختلف ممکن است انقلابیها در معرض ظلم قرار بگیرند و مظلوم واقع شوند؛ حداقلّ این است که گاهی سوءتفاهمهایی بین انقلابیون به وجود میآید، از این بالاتر گاهی بین آنها اختلافنظر ایجاد میشود، از این بالاتر گاهی آنها نسبت به هم اقدام به مچگیری میکنند، این اتفاقات باعث میشود از انقلابیهای درون نهادها هم حقی ضایع بشود. گاهی چون یک نفر، عنصر انقلابی است خانواده، اطرافیان و اقوامش ضربه میخورند. بسیاری از اوقات، یک عنصر انقلابی باید بهخاطر مردم و حرف مردم، از حقّ طبیعی خودش صرفنظر کند.
همین آقای ربّانی شیرازی، با آن مقام فقهی و علمی، با آن زندانها و آن اخلاص که امام بر آن تأکید کرده است، نمونۀ یک انقلابی مظلوم است. بعد از انقلاب در همین شیراز، برای تمسخر و هجو ایشان شعر درست کرده بودند درحالیکه ایشان نمایندۀ امام برای حلّ و فصل مسائل استان بود. انقلاب برای قرار گرفتن نان انقلابیون در روغن و رونق زندگی انقلابیون نیست، بلکه برای کتکخوردن انقلابیون است، چه قبل از انقلاب چه الآن. یک انقلابی باید خیلی وقتها از زندگی طبیعی خودش صرفنظر کند، از ماشین خوب سوار شدن باید صرفنظر کند، اگر به صورت طبیعی قبل از انقلاب زندگی خوبی داشت باید از آن صرفنظر کند، حرف هم بشنود. مگر میشود حرف مردم را جمع کرد!؟
انقلابیگری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است
مظلومانه کار کردن مزّۀ خاصی دارد. ایشان این مزّه را در طول حیات مبارکشان پس از انقلاب میچشیدند و پای کار بودند. بعضی از بزرگان وقتی دچار مظلومیت میشدند، یا کنار رفتند، یا به امام نامه نوشتند که اگر اوضاع اینطور باشد ما نیستیم. امام آنها را نگه میداشت. آقای ربّانی شیرازی کسی نبود که لازم باشد کسی ایشان را نگه دارد تا در مقابل مظلومیتها مقاومت کند.
انقلابیگری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است. یکی از وجوه مظلومیت این است که هیچوقت استعدادها و توانهای یک فرد انقلابی، به قدر کافی قدرشناسی نمیشود. خودِ امام(ره) به قدر کافی قدرشناسی نشد. الآن از خودِ مقام معظم رهبری نمیتوانیم تعریف کنیم. مطالب علمی که ایشان پنجاه سال پیش بیان کردهاند از بسیاری از مطالب علمای درجۀ یک فعلی صائبتر است. اگر الآن کسی از رهبری دفاع و تعریف کند، میگویند «او دارد تعریف و تملّق میکند تا نانش در روغن باشد» خدا طوری طراحی کرده است که اگر کسی متدین شود مظلوم قرار بگیرد.
محرومیت از برخی نعمتها، حداقلِّ انواع مظلومیت است/ بهرمند شدن یا نشدن از نعمتها، امتحان الهی است
بگذارید یک کمی جزئیتر صحبت کنیم. وقتی دو خانواده وصلت میکنند و یک زن و شوهر با هم زندگیشان را شروع میکنند، اگر زن و شوهر بخواهند رفتار دینی دقیق داشته باشند، حتماً مظلوم واقع میشوند. این سنّت الهی است. دو تا برادر، ازدواج کرده بودند، همسر یکی از آنها یک خانم مذهبی بود اما دیگری چندان مذهبی نبود. این دو برادر بچهدار نمیشدند. آن خانم مذهبی میگفت: ما صدها سفره نذر کردیم که خدا به ما بچه بدهد، اما خدا به آنها بچه داد و به ما بچه نداد!
اگر هیچکسی هم انسان را اذیت نکند، خدا دست از امتحان بر نمیدارد. خدا در قرآن میفرماید: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ» (زخرف،33) اگر بهرمندی کفّار از مواهب مادى سبب نمىشد که همه مردم در گمراهى، امت واحد بشوند، ما براى کسانى که به خداوند رحمان کافر مىشدند خانههایى با سقفهایى از نقره قرار مىدادیم. بهرمند شدن یا نشدن از مواهب و نعمتها، امتحان الهی است. حیات دنیا بدون امتحان نخواهد بود. محرومیت از برخی نعمتها حداقلِّ انواع مظلومیت است.
وقتی انسان در فضای ایمان قرار میگیرد در حقیقت وارد یک میدان مبارزه شده است
البته خدا مؤمنان را نصرت میکند و آنها را از مشکلات خارج میکند. همۀ اینها استجابت دعا است. مشکلات و نصرتها در کنار هم هستند تا کسی ناامید نشود. از آنطرف، اگر کسی به شما ظلم کرده و به صورت ظاهری هم از شما عذرخواهی کند، خدا میفرماید او را ببخش! مگر نمیخواهی من هم تو را ببخشم!؟ این دین ما است. هر کسی دیندار بشود، به نحوی مظلوم واقع میشود. اگر همسرتان به شما ستم کند، نباید در مقابلش بایستی و جوابش را بدهی؛ لذا مظلوم واقع میشوی. امام صادق(ع) در روایتی میفرماید مؤمن را یا کسی از اهل خانهاش، یا همسایهاش و یا رهگذری در راه اذیت میکند «إِمَّا بُغْضُ مَنْ یَکُونُ مَعَهُ فِی الدَّارِ یُغْلِقُ عَلَیْهِ بَابَه یُؤْذِیهِ أَوْ جَارٌ یُؤْذِیهِ أَوْ مَنْ فِی طَرِیقِهِ إِلَى حَوَائِجِهِ یُؤْذِیه» (کافی، ج2، ص249). البته خدا مؤمن را حفظ میکند، ما باید درِ خانۀ خدا برویم و دعا کنیم، تقوا هم گرهگشاست، با همۀ اینها بالاخره شرایط به گونهای است که کسی از سرِ عافیتطلبی و راحتطلبی سراغ دین نیاید.
وقتی انسان در فضای ایمان قرار میگیرد در حقیقت وارد یک میدان مبارزه شده است. از اطرافیان که بگذریم، ابلیس رجیم، دست از دشمنی و فتنهانگیزی بر نمیدارد. کافی است شیطان بین شما و اطرافیانتان یک زمینه یا یک آدم ضعیف پیدا کند، حتماً مشکلی درست میکند که تو را اذیت کند. خداوند متعال در قرآن 25 مرتبه از دشمنی شیطان با انسان سخن میگوید. وقتی شما انسان خوبی میشوید، شیطان میخواهد شما را آزار بدهد. ما نباید از آزار شیطان بترسیم بلکه باید سعی کنیم انسان خوبی باشیم و با صدقه و تقوا و یاد خدا، بیشتر از دیگران به خدا پناه ببریم.
مسئولینی که خوب کار میکنند معمولاً کارهای خوب آنها دیده نمیشود و مظلوم واقع میشوند
مظلوم واقع شدن یک عنصر انقلابی طبیعی است چون این یکی از امتحانهای الهی است. از این موضوع در عرصۀ سیاسی هم گفتگو کنیم. ما تا جایی که مقدور است در منبرها به مسئولین سفارش میکنیم و گاهی بر سر آنها فریاد میزنیم که به مردم خدمت کنید. گاهی به مسئولین دربارۀ عواقب سستی در خدمت به مردم هشدار میدهیم. با همۀ این حرفها این نکته هم وجود دارد که اگر یک عده از مسئولین، خوب کار کنند دشمن طبیعتاً دشمنیاش را علیه آنها افزایش میدهد، به حدی که کارهای خوبی که کردهاند دیده نمیشود و مظلوم واقع میشوند. اکثر اقدامات خوبی که بعد از انقلاب در این نظام انجام شده است، دیده نمیشود.
بارها امام و رهبری فرمودهاند ما در تبلیغات ضعیفیم. این هم یک وجه از مظلومیت انقلاب و انقلابیون است. خدمات زیادی انجام میشود امّا خدا دست از امتحان برنمیدارد و به کسی آرام و قرار نمیدهد. وقتی انسان به این مسیر میآید باید برای مظلومیت آمادگی داشته باشد. خوش به سعادت آنهایی که از این مظلومیت بیشتر بهره میبرند. بیتردید یکی از شخصیتهای این انقلاب که باید بیش از همه نانش در روغن قرار میگرفت، حضرت آیت الله ربّانی شیرازی است ولی ایشان از همه مظلومتر واقع شد. شهادت ایشان هم به دلایل و عواملی که گذشت، به اندازۀ کافی برجسته نشد. اینها برای ما درس است.
کسانی که به طمع دنیا وارد نهادهای انقلاب میشوند معمولاً به انقلاب ضربه میزنند
کسانی که به طمع رسیدن به دنیا میخواهند وارد نهادهای انقلاب بشوند به جایی نخواهند رسید و معمولاً همین افراد، ضربه میزنند. یکی از کسانی که در ترور شهید فخریزاده با صهیونیستها همدست شده بود، از همین افراد بود.
شهید اسلامی یکی از شهدای سپاه است که همین امسال به شهادت رسید، پدرش میگوید: پسرم تازه وارد سپاه شده بود، وقتی اولین لباس سپاه را گرفت، به همین حرم شاهچراغ آمد و یک عکس انداخت، بعد به مادرش گفت این عکس را برای شهادت من بگذار... اینها کسانی هستند که واقعاً برای شهادت آمدهاند! بله؛ انسان باید برای همین دنبال این انقلاب بیاید.
از خدا میخواهیم طاقت و تحمّل مظلومیت در راه انقلاب را به ما عنایت بفرماید. کسی فکر نکند که الآن موقع جمع کردن غنیمت است. هنوز ما مظلوم هستیم، هنوز وقت کتک خوردن است. برای کسانی که میخواهند انقلابی بشوند و پای این انقلاب بایستند هنوز وقت فحش شنیدن و نامردی دیدن است. هنوز بسیاری افراد به حقّشان نخواهند رسید. افراد زیادی شایستۀ تقدیر هستند-زنده یا شهید- امّا آنچنان که باید از آنها تقدیر نمیشوند. انقلاب روی دوش همینها است.
سرنوشت بندگان خوب خدا این است که مظلومیت را به زیبایی تحمّل کنند
مظلومیتهای ما در مقابل مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) هیچ است! معاویه در یکی از نامههایش به امیرالمؤمنین(ع) به قصد توهین به ایشان نوشت: تو کسی هستی که طناب به گردنت انداختند و کشیدند و برای بیعت بردند... امیرالمؤمنین(ع) در جواب معاویه اینگونه میفرماید: «لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِیَقِینِه» (نهج البلاغه، نامۀ 28)؛ ای معاویه! تو خواستی من را مذمّت کنی امّا مدح مرا کردی چون از مظلومیت من سخن گفتی. چه ایرادی دارد که مرد مظلوم باشد تا وقتی که در دین خود دچار شکّ نشده باشد!؟ حضرت میفرماید من مظلوم بودم که مرا در کوچهها کشیدند. سرنوشت بندگان خوب خدا این است که مظلومیت را به زیبایی تحمّل کنند.
آیت الله ربانی شیرازی، باید به شهادت برسد اما شهادتش طنین پیدا نکند، زندگینامهاش پخش نشود و تصاویرش اینطرف آنطرف دیده نشود. ایشان در روز شهادت فاطمۀ زهرا(س) به شهادت رسید. این هم از صفای باطنش بود که صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا(س) میزبان ایشان باشد. بالاخره از آقای ربّانی شیرازی هم به صورتی قدردانی میشود، نام و یادش هست، کلمات امام دربارۀ ایشان هست، امّا هزار و چهارصد سال است هنوز قبر فاطمه(س) مخفی است. هنوز نمیتوان در مدینۀ منوره راحت روضۀ مظلومیت فاطمه را خواند. هنوز شیعیان در محافل خصوصی هم نمیتوانند همۀ مظلومیتهای فاطمه(س) را به راحتی بیان کنند با اینکه او دختر پیغمبر(ص) است. هنوز همۀ وجوه مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) بیان نمیشود. هنوز همۀ روضههای زینب کبری(س) خوانده نشده است! ما فقط از خرابۀ شام خبر داریم درحالیکه زینب(س) را در خرابههای زیادی ساکن کردند! فرزندانی غیر از آن دختر سهساله در این راه به شهادت رسیدند، امّا خبری از آن مظلومیتها به ما نرسیده است تا از آنها تقدیر بشود.
ای شهدای گمنام خوشنامی که قدرتان به خوبی دانسته نشد! این مظلومیتها گوارایتان باد! بندگان خاصّ خدا آنهایی هستند که فقط خدا آنها را میشناسد و فقط او قدر آنها را میداند. در روز قیامت خداوند متعال محاسبۀ اعمال آنها را به ملائکه نمیدهد بلکه خودش اعمال آنها را محاسبه میکند چون ملائکه هم از اعمال آنها خبر ندارند. آنها از شدّت اخلاص دوست نداشتند حتی ملائکهای که پروندهها را ثبت میکنند از اعمال آنها مطّلع شوند. (إنَّ للَّهِ عِباداً عامَلوهُ بخالِصٍ مِن سِرِّهِ، فعامَلَهُم بخالِصٍ مِن بِرِّهِ، فهُمُ الّذینَ تَمُرُّ صُحُفُهُم یَومَ القِیامَةِ فُرَّغاً، وَإذا وَقَفوا بَینَ یدَیهِ تعالى مَلَأها مِن سِرِّ ما أسَرُّوا إلَیهِ. فقلتُ: یا مَولای، ولِمَ ذلکَ؟ فقالَ: أجَلَّهُم أنْ تَطَّلِعَ الحَفَظَةُ على ما بَینَهُ وبَینَهُم؛ عدهالداعی،ص207) از خدا میخواهیم که طاقت این اخلاص را به ما عنایت کند و با ظهور امامزمان(عج)، مظلومیت مؤمنان را پایان بدهد.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید