اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۷
مدیر خوبی که قدرت سازماندهی مردم را ندارد وجودش در بسیاری از مدیریتها سمّ است
شناسنامه:
- زمان: 1402/01/29- سحرهای رمضان
- مکان: شبکۀ ۳ سیما - برنامۀ ماه من
- مناسبت: رمضان
- پروندۀ ویژه این مبحث: اینجا
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که بهطور مستقیم از شبکه سه پخش میشود دربارۀ تلقیهای ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو میپردازد. در ادامه گزیدهای از بیست و هفتمین جلسه این مبحث را میخوانید:
معاویه از مردم تبعیت میخواست ولی امیرالمؤمنین(ع) به دنبال مشارکتِ مردم بود
چرا به ظاهر، حکومت معاویه موفق بود و مردم از معاویه حساب میبردند ولی از امیرالمؤمنین(ع) حساب نمیبردند و به حرف ایشان گوش نمیکردند؟ معاویه نیازی به مشارکت مردم نداشت بلکه به تبعیت آنها نیاز داشت، تبعیت آنها را هم با ترساندن، تحقیر و تطمیع، انجام میداد، تبعیت آنها را از طریق «کدخدا را ببین و ده را بچاپ» انجام میداد، یعنی با تطمیع سران قبائل و....
ولی امیرالمؤمنین(ع) این رفتار را رفتار ناشایستی میدانست و این رفتار، رفتار پایداری هم نیست و هیچ حکومتی هم نمیتواند با آن پایدار باشد، به همین دلیل، ظالمان نمیتوانند حکومت را نگه دارند، لذا حکومت بین ظالمان، دست به دست میشود، از دست این ظالم به دست ظالم دیگری میافتد و این وسط هم مستضعفان فراوانی، نفله میشوند و ناامنی، پشت ناامنی پدید میآید.
امیرالمؤمنین(ع) در آیین حکومت ولایی نیاز داشت که مشارکت همۀ مردم وسط صحنه باشد، یعنی مردم با درک خودشان و فعالانه بیایند و مسئولیتها را به عهده بگیرند. اما برای معاویه بهتر بود که مردم به مسئولیتها نپردازند بلکه خودش و باند خودش مسئولیتها را بگیرند.
اینکه امامزمان(ع) بدون مشارکت مردم و صرفاً با 313 نفر جهان را آباد میکند تصورِ خطرناکی است
خطر اینجاست که بعضیها دربارۀ حضرت ولیعصر(ع) همین تصور را دارند، فکر میکنند که حضرت با 313 نفر میآیند و جهان را آباد میکنند بدون مشارکت مردم! این تصورِ نابخردانهای است و موجب میشود که مردم، تمرینی برای حکومت نداشته باشند.
قبل از اینکه به چگونگی مشارکت بپردازیم، ابتدا موانعی که سر راه مشارکت مردم هست، عرض میکنم و بعد می پرازیم به نمونههایی از مشارکت در بیانات علمای بزرگ اسلام که در زمان خودمان داریم.
اولین مانع سرِِ راه مشارکت مردم «مدیران دلسوز اما سادهاندیش» هستند
سه مانع بزرگ سرِ راه مشارکت مردم هست. یکی مدیران دلسوز، جهادی، خوب ولی سادهاندیش هستند که فکر میکنند بدون مشارکت مردم، صرفاً با چند حرکت قوی از طرف خودشان و برخی همکارانشان میتوانند امور را به سامان برسانند. اینها واقعاً خودشان مانع هستند. مثل برخی از مسئولین که در سال گذشته برای اربعین، با موکبهای مردمی موافق نبودند و میگفتند که این دولت، مردمی است و ما خودمان کارها را راه میاندازیم! میخواستند چند تا اداره را پای کار بیاروند و کانکس بگذارند و... درحالیکه این کارها واقعاً زشت است، اربعین که ماهیتش مردمی است، نباید آن را از مردمیبودن به دولتیبودن تبدیل کنیم.
بسیاری از آن اختیارات و امکانات هم باید مردمی بشود و به شیوۀ اربعین، اداره بشود تا آنهمه فساد و تباهی در ادارات ایجاد نشود. کاری که مردمی هست نباید تبدیل بشود به کار دولتی! این خیلی صدمه میزند.
هنوز نتوانستیم اربعین را از دست دولت و دولتمردان نجات بدهیم!/ رئیس اربعین باید خودِ مردم باشند
ما هنوز نتوانستیم اربعین را از دست دولت و دولتمردان نجات بدهیم. مردم در ادارۀ امر اربعین باید بیشتر حضور داشته باشند قطعاً خودشان بهتر از دولت میتوانند امور اربعین را اداره کنند. دولت هم پشتیبان و خدمتگزار باشد و کمک بکند! رئیس اربعین باید خود مردم باشند، همان نیروهای مردمی که تا حالا کار کردند. یک شورای مرکزی درست بکنند که اینها ستاد اربعین باشند. یکبار هم دولتمردان بیایند خیلی مؤدب زانوی ادب بزنند در مقابل این مردم و بگویند چهکار دارید؟ شما بخشنامه صادر کنید ما خدمت بکنیم در حدّ مقدوراتمان.
زیبایی و عظمت اربعین در همین مردمی بودنش است. دوستان عراقی حرف قشنگی میزنند، میگویند چرا دولت ایران وقتی میخواهد برای اربعین هماهنگ کند میرود با دولت عراق هماهنگ میکند؟ کار اربعین که دست دولت عراق نیست؛ دست مردم است. دولت هم اگر بخواهد با مردم عراق هماهنگ بکند که نمیشود، چون حالت رسمیاش این است که برود با دولت طرف مقابل صحبت کند.
پس باید چهکار کنیم؟ باید کار را به خود مردم بسپاریم. البته این واقعاً دشوار است. اصلاً برای خیلیها قابل تصوّر نیست، میگویند: «آیا میشود مردم اموری را اداره بکنند؟» کسانی که این تصور را دارند، آدمهای بدی هم نیستند ولی این یک نقیصۀ بزرگ است. بروکراسی برای بعضیها یک بُت شده است. این بروکراسیای که همه دارند آسیبهایش را میبینند ولی انگار کسی جرأت ندارد در مقابل این بروکراسی بایستد و تحوّلی در بروکراسی پدید بیاورد.
مانع دوم، مدیران خائن و زرنگی هستند که جلوی تمرکززدایی و مردمیشدن کارها را میگیرند
پس یک مانع، همین مدیران خوب هستند. مانع بعدی، مدیران خائن و زرنگ هستند. میگوییم مثلاً این شرکتهایی که زیر نظر بیمۀ تأمین اجتماعی (شستا) هستند، واگذار کنید به مناطق استانی، اگر زیر نظر حرکتهای مردمی در استان کنترل بشوند بهتر از مرکز است. البته ممکن است بعضی مواردش هم استثنائاً نشود، ولی غالباً میشود که استانی کنترل بشود. ولی مدیران زرنگ میدانند که اگر در استان کنترل بشود، کنترلگرها زیاد میشوند و دیگر نمیتوانند لفت و لیسی داشته باشند، لذا مانع میشوند. اینها دیده شده است. بنده نمیخواهم اسم ببرم از مدیرانی از این دست که مثلاً ممکن است نماینده باشند یا ممکن است در دولت باشند. باید تمرکززدایی کرد. مدیران زرنگ و خائن، مانع میشوند. خیلی هم رندانه مانع میشوند.
سومین مانعِ مردمیشدن «احزاب» هستند / چرا امام(ره) با لیستدادن برای انتخابات مخالف بود؟
یکی دیگر از جریانهایی که مانع این مردمی شدن هستند احزاب هستند. احزاب به جای اینکه مردم را نمایندگی بکنند میخواهند به نوعی رأی مردم را چپاول بکنند. در مورد احزاب یک حقیقتی را عرض بکنم. جامعۀ مدرسین یک زمانی کار سیاسی داخلی خودش را شروع کرد، و همانطور که میدانید جامعۀ مدرسین در پیروزی انقلاب و در حمایت از حضرت امام خیلی نقش داشت و حوزه را آورد پای کار حضرت امام.
شخصیتهایی که در جامعۀ مدرسین بودند، بعضاً شخصیتهای معنوی بودند و رئیس جامعۀ مدرسین هم آیت الله مشکینی بود. اینها سال 62 میخواستند برای انتخابات، لیست بدهند و مردم را راهنمایی کنند که اگر میخواهید رأی بدهید ما اینجور افراد را صلاح میدانیم... حضرت امام اجازه ندادند و فرمودند چرا شما باید از قم برای شهرهای دیگر، لیست بدهید؟ بگذارید مردم شهرهای دیگر خودشان تشخیص بدهند چه کسی صلاح است؟
امام(ره) اینطور نباشد که مردم کاری به مسائل اجتماعی نداشته باشند و صرفاً یک عدهای در کارها دخالت کنند
آنها گفتند که ما نمیخواهیم جلوی تشخیص مردم را بگیریم! حتی بعضیشان به صورت حضوری پیش امام رفتند که ایشان را از این نظرشان، منصرف کنند. میگفتند که ما نمیخواهیم جلوی رأی مردم را بگیریم، بلکه میگوییم این هم پیشنهاد ما...
حالا ببینید امام چه تعابیر تندی در اینجا به کار میبرند. ایشان میفرماید «میگویند سیاست حقّ مجتهدین است. یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند باقیشان بروند سراغ کارشان؟ یعنی مردم بروند سراغ کارشان؟ هیچکار به مسائل اجتماعی نداشته باشند؟ و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند؟ این از آن توطئۀ سابق بدتر است برای ایران.» (صحیفه امام، ج18، ص368) منظور امام از آن توطئه سابق، عدم دخالت روحانیت در سیاست است.
بعد میفرماید: «برای اینکه آن، یک عده از علما را کنار میگذاشت، منتها به واسطۀ آنها هم قشر زیادی کنار گذاشته میشوند.» (همان) یعنی وقتی میگفتند علما دخالت نکنند، یک عده آخوند از سیاست کناره میگرفتند. ولی اینجا شما دارید ملّت را حذف میکنید! البته جامعۀ مدرسین نمیخواست جای مردم رأی بدهد، بلکه فقط میخواست پیشنهاد بدهد، ولی امام اینگونه برخورد کرد.
بعدها در سال 66 حضرت امام حتی این را تعمیم دادند و فرمودند: «هیچ فرد و گروه و هیچ نهاد و سازمان و حزب و دفتر و تجمّعی نمیتواند در حوزۀ انتخابات دیگران دخالت نمایند.» (صحیفه امام، ج 20، ص 295) یعنی حتی از تهران هم لیست برای شهرهای دیگر نباید بسته بشود. نه اینکه صرفاً نباید جلوی رأی مردم را بگیرند؛ بلکه همین مقدار دخالت را امام(ره) اجازه نمیدهند! این نظر یک عالم دینی است، یعنی مردم باید خودشان تشخیص بدهند و انتخاب کنند و کسی نباید دخالت کند.
گاهی دلسوزانه جلوی مشارکت مردم گرفته میشود گاهی به بهانۀ اینکه «مردم نمیتوانند!»
پس گاهی از اوقات، به صورت دلسوزانه، مشارکت کنار گذاشته میشود؛ گاهی از اوقات هم به بهانۀ اینکه مردم نمیتوانند! مثلاً در برخی از سخنرانیهای نماز جمعه در دهه هفتاد، ما میشنیدیم که میگفتند «مردم نمیتوانند، مردم نمیتوانند...» مردم هم نشستهاند و میگویند «خب بله، مثلاً ما که نمیتوانیم آن کارخانۀ فولاد را اداره کنیم، آن کارخانۀ مس را که ما نمیتوانیم اداره کنیم...» مثالهای برجسته هم زده میشد و بعد دیگر کلّی از کارخانهها در این کشور «خصولتی» شدند؛ این تعبیر زشت خصولتی که بنده الآن به این دلیل جرأت پیدا میکنم بگویم که مقام معظم رهبری هم فرموده بودند.
ببینید این چه وضعیتی است؟ اینها همه مشارکتزدایی میکند. پس احزاب و کسانی که تصوّرشان این است که مردم ضعیف هستند، و حتی برخی مدیران خوب و فعالی که مردمی نیستند در این زمینه مانع ایجاد میکنند.
کسی که قدرت ارتباط و سازماندهی مردم را ندارد وجودش در مدیریتها سمّ است؛ حتی اگر آدم خوبی باشد
بعضیها هستند که آدمهای خوبی هستند، ولی قدرت ارتباط با مردم ندارند، وجود اینها برای بسیاری از پستهای مدیریتی سمّ است؛ پستهایی که نیاز به مشارکت مردم دارد. ملاک مسئولیت گرفتن در نظام جمهوری اسلامی، قدرت ارتباط برقرار کردن با مردم و قدرت سازماندهی مردم است. در مورد امام جمعهها و طلبهها هم همینطور است. طلبهای که میرود امام جماعت مسجد میشود، باید بتواند مردم را سازماندهی کند، امام جمعۀ محترم هم همینطور.
مثلاً شاید به بندۀ سخنران بگویند که «برو امام جمعه بشو!» چرا؟ مثلاً برای اینکه آدم خوبی هستی! نه، این صحیح نیست! باید ببینیم که این فرد، میتواند مردم را سازماندهی بکند یا نه؟ حتی بعضیها «مردمی» هستند ولی قدرت سازماندهی ندارند. رسول خدا(ص) مردم مدینه را-که در آن زمان، شاید به اندازۀ یک شهرک در اطراف شهرهای بزرگ کنونی بود- به گروههای ده نفره تقسیم کرده بودند. اسم مسئول هر کدام از گروههای ده نفره را گذاشته بودند «عریف» و یک شورای مرکزی هم از قبل درست کرده بودند به نام «نقبا» که دوازده نفر بودند. اینجوری مردم را به صورت سازماندهیشده آموزش دین میدادند.
طلبهای که احساس مسئولیت جمعی را تمرین نکرده، نمیتواند امام جماعت خوبی بشود
الان چند نفر از اهل علم این کار را میکنند؟ ما الآن در مدرسۀ علمیهای که داریم، آمدیم کارها را واگذار کردیم که طلبهها خودشان انجام بدهند. گاهی این طلبهها میگویند که «مسئولین حوزه! چرا فلان فعالیت را راهاندازی نمیکنید؟» میگوییم: بنا نیست ما فعالیت کنیم، اینجا جایی است که شما باید فعالیت کنید. بعد میگویند: خب اختلاف پیش میآید! میگوییم: خب اختلافتان را بنشینید برطرف کنید و با هم گفتگو کنید.
اصلاً کسی که از دبیرستان به این محیط میآید، نمیتواند این زندگی را به سادگی بپذیرد. حتی حضور و غیاب را هم میگوییم که خودتان انجام بدهید تا این احساس مسئولیت جمعی را تمرین کنید. انشاءالله شما پسفردا تو میروی امام جماعت یا امام جمعه میشوی، باید بتوانی کارها را مردمی پیش ببری! باید بتوانی با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار کنی. تو خودت در حوزه نشستهای و همۀ کارهایت را معاون آموزش و معاون تهذیب انجام داده است. بچهها از آن وقتی که این فعالیت را میبینند احساس میکنند که اصلاً در این مدرسه یک زندگی دیگری در جریان است! در کنار این زندگیِ بسیار پر مشارکت درس هم میخوانند.
آنوقت هر کدام از این بچههای طلبه به جوانهای دیگر میگویند که «بیا اینجا تا طعم زندگی بدون بروکراسی را بچشی» او هم بلند میشود میآید حوزه. میآیند و خودشان کارهای خودشان را انجام میدهند. بروکراسی بسیاری از اوقات سمّ مهلک است، ما باید اینها را تغییر بدهیم!
مشارکت مردم چگونه محقق میشود؟ با کمک حلقههای میانی
رهبر انقلاب هم از مفهوم «آتش به اختیار» شروع کردند تا رسیدند به بیانیۀ گام دوم و بعد هم به شرح بیانیۀ گام دوم پرداختند. در اینجا یکی از جملات حضرت آقا در شرح بیانیۀ گام دوم را میخوانم که مربوط به سال 98 است. ایشان میفرماید: «ایجاد برنامۀ کار، پیدا کردن راهکار، ارائۀ راهکار، برنامهریزی در کارهای مردمی، به عهدۀ چه کسی است؟ این به عهدۀ جریانهای حلقههای میانی است. این نه به عهدۀ رهبری است، نه به عهدۀ دولت است، نه به عهدۀ دستگاههای دیگر-حتی مثلاً نهادهای انقلابی- بلکه به عهدۀ مجموعههایی از خودِ ملّت است» (بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان؛ ۱۳۹۸/۰۳/۰۱)
این مشارکت چگونه باید باشد؟ پاسخ این است که با کمک «حلقههای میانی» محقق میشود. حلقههای میانی عناصر فعّال اجتماعی هستند که قدرت تشخیص مسائل منطقهای(مناطق استانیِ خودشان) را دارند و قدرت حلّ آن را با امکانات مردمی دارند. قدرت شناسایی استعدادهای مردمی دارند. قدرت سازماندهی استعدادهای مردمی را دارند. قدرت شبکهشدن بهصورت ملّی را دارند. حالا جای اینها کجاست؟ شما میتوانید بگویید مثلاً در «پارکها» بنده میگویم مسجد هم جای خوبی است آن هم یک سالن مسقّف دارد.
مسجد را رها کردهایم و دنبال جایی برای تجمع و حلّ مشکلات مردم هستیم!
یک لطیفهای را عرض کنم. یک مدتی است میگویند که مردم اگر خواستند اعتراض کنند کجا بروند؟ این و آن، برای اینکه از همدیگر سبقت بگیرند، میگویند که باید برای این کار یک مکانی مشخص کنیم و آئیننامههای مشخصی بگذاریم. فرض کنید یک نفر از کرۀ مریخ آمده است و میگوید: شما این همه شما محلّ تجمّع دارید به نام «مسجد»! خب اگر میخواهید اعتراض هم بکنید همینجا جمع بشوید. اینجا مگر محلّ حلّ مشکلات مردم نیست؟ ما مسجد را رها کردهایم و بعد دنبالِ جایی برای تجمّع میگردیم!
دربارۀ مسجد، یک جملهای از حضرت امام برای شما بخوانم. میفرماید: «مساجد باید مجتمع بشود از جوانها. اگر ما بفهمیم این اجتماعات چه فوائدی دارد و اگر بفهمیم اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است چه مسائل سیاسیای را حل میکند، چه گرفتاریای را حل میکند، اینطور بیحال نبودیم که مساجدمان بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.» (صحیفه امام، ج13، ص325)
مقام معظم رهبری هم اخیراً دوباره فرمودند که صفوف به هم فشردۀ مساجد محلّ حلّ مشکلات اجتماعی است... لذا دولتها باید به این موضوع، بها بدهند.
ممکن است یک امام جماعتی توانایی کار اجتماعی نداشته باشد. خُب، یک معاون بگیرد. دولت اگر لازم است حقوق او را تأمین کند. باید همه بدانند که این فرد، نقش مهمی دارد. اکثر ائمۀ جماعات ما برای اینکه معاش و زندگیشان تأمین بشود، یا جای دیگر عضو هیئت علمی هستند، یا جای دیگر دارند کار اداری انجام میدهند. یک امام جماعت مسجد به اندازۀ دو سه برابر یک مدیر کلّ در سازمان و ادارات، کار دارد که انجام بدهد! ما باید مساجد را احیا کنیم. ائمۀ جماعات، توانمندی مشاوره دادن برای حلّ مسائل فردی، توانایی تجمّع ایجاد کردن را باید داشته باشند.
امام جماعت مسجد باید محل رجوع برای حل مشکلات مختلف مردم باشد
امام جماعت هر محلهای باید محل مراجعه برای حل مشکلات مختلف مردم باشد. مثلاً کسی که در یک ادارهای، رشوهخواری یا عدم فعالیتی دید، باید کجا برود؟ به مسجد برود و به امام جماعت مسجد بگوید. البته امام جماعت مسجد باید حرفش مسموع باشد.
بنده چندی پیش یک پیغام برای کسی فرستادم که یکی از این صنایع دانشبنیان برای شما میلیارها کار کرده است، چرا حقوقش را نمیدهید؟ این هم اسنادش است، مثلاً آن قسمت بازرسی مجلس تأیید کرده است و آن جای دیگر هم تأیید کرده است، شما چرا رسیدگی نمیکنید؟ گفته بودند: اصلاً فلانی چرا دخالت میکند؟! عجیب است. ببینید چه وضعیتی شده است که یک طلبه نباید دخالت بکند یا شفاعت بکند، برای اینکه شما اگر کار مردم را گیر انداختید، لااقل پاسخ بدهید که مشکل کار چیست؟ این فرد هم نمیخواهد رشوه بدهد و میگوید «الان باید چهکار کنم؟» آنوقت از بالاسریهای آن مسئول هم میپرسیم و آنها پیگیری میکنند، آن مسئول به بالاسریها میگوید «مسائل و مشکلات فنی وجود دارد» اما وقتی بررسی میکنیم میبینیم که دروغ میگوید؛ البته بعد از یکی دو سال!
بنده صنایع دانشبنیانی را دیدهام که تعطیل شده است درحالیکه آن موقع، در جهان سه چهار تا کشور میتوانستند این کار را انجام بدهند. بچههای المپیادی خودمان یک دستگاهی را درست کرده بودند اما برخی از مسئولان دولتی(در آن زمان) نه تنها از آن حمایت نکردند، بلکه تعطیلش کردند!
دوقطبیسازی یکی از کارکردهای مهمّ احزاب در کشور ما شده است!
حالا از اینکه چه کسانی مانع هستند، بگذریم. دربارۀ احزاب هم یک توضیحی عرض کنم، خیلی باید به موضوع احزاب پرداخته بشود. حضرت امام جملاتی در مورد حزب دارند که اساساً حزب در ایران توسط اجانب برای تفرقۀ بین ملّت و اینکه سیاست را از دست ملّت دربیاورد درست شد. (صحیفه امام، ج5، ص275و276) البته ایشان اصل حزب را انکار نمیکند، منتها آئینی برای حزب تعریف میکند که نشان میدهد حزب باید این کار را بکند... که آن آئین الآن رعایت نمیشود.
متاسفانه یکی از کارکردهای مهمّ احزاب در کشور ما، دوقطبیسازی شده است. منافقینی که بعدها قاتل ائمۀ معصومین شدند در قرآن صریحاً افشا نشدند، ولی منافقی به نام «عبدالله بن اُبی» که دوقطبیسازی کرد در سورۀ منافقین لو داده شد. اینقدر دوقطبیسازی امر منحوسی است. احزابی که دوقطبیساز هستند در کشورمان چه کردند! اما هیچکس هم آنها را منافق نمیداند. جالب است هر هفته باید ائمۀ محترم جمعه سورۀ منافقین را در نماز جمعه بخوانند. سورۀ منافقین هم شأن نزولش دربارۀ «عبدالله بن اُبیّ» است که دوقطبیساز بود. دوقطبیسازیِ جامعه اینقدر خطرناک است!
پیامبر گرامی اسلام، در مسیر یکی از جنگها حدود یک روز با مردم مدینه قهر کردند و آنها را به پیادهروی نابهنگام تنبیه کردند. میپرسیدند: یا رسول الله چرا شما اینقدر غضبناک هستید؟ فرمود: مگر نشنیدی چه گفته است؟ عبدالله ابن اُبی میخواست بین مهاجر و انصار، دوقطبی ایجاد کند. البته این گسل بین مهاجر و انصار وجود داشت ولی او میخواست این گسل را فعال کند. حالا که احزاب ما هنر دارند گسلهای دروغین درست میکنند. کاری که فرعون انجام میدهد، که مردم را متفرق میکند.
شبکه شدن، برای مردم قدرت ایجاد میکند/ مثال آیتالله بهجت برای مشارکت مردم و شبکهسازی
از یک عارف نامی یعنی از آقای بهجت یک مطلبی را دربارۀ لزوم شبکهسازی بخوانم. مساجد ما تا وقتی شبکه نشوند، حتی اگر هر مسجدی در محلّ خودش هم فعال بشود فایده ندارد. ایشان میفرماید: «از پنجاه میلیون نفر شیعه که در ایران است، حدّاقل ده میلیون نفر الآن میتوانند دستکم ماهی یک تومان در صندوق خیریّهای بریزند. اگر کسی بگوید که این مقدار را هم نمیتواند، دروغ میگوید! آیا با این پولهای ذخیره شده، نمیتوان گرفتاریهای ضروری اهل مملکت را رفع نمود؟!» (در محضر بهجت، ج3، ص28، نکته1339) این میشود ماهی ده میلیارد تومان البته، به پول آن زمان! الآن مساجد بعد از اینکه فعال میشوند با هم ارتباط ندارند، گاهی با هم رقابت هم میکنند!
این شبکه شدن یک قدرتی ایجاد میکند. دولت باید این کار را انجام بدهد؛ یعنی بیاید بخشهایی از وظایف فرمانداران، استانداران و ائمۀ جمعه را برای همین شبکهسازی انجام بدهد. بازوی ائمۀ جمعه، ائمۀ جماعات باشند. اصلاً نماز جمعه به تعبیری «فینال» نماز جماعتهای مساجد است یعنی مرحلۀ نهایی و چکیدۀ آنها محسوب میشود.
(الف2/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید