مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم - جلسه هفتم
بزرگترین مانعِ قویشدن و پیشرفت جامعۀ ما چیست؟ / دوقطبیسازی جامعه به اصولگرا-اصلاحطلب یک روش پلید برای ضعیف نگه داشتن کشور است
شناسنامه:
- زمان: 1401/5/13
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- موضوع: مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم
- صوت: اینجا
- متن کامل: اینجا
علیرضا پناهیان در هفتمین جلسه دهۀ اول محرم:
زمان ما، زمان تعیین تکلیفکردن برای قدرت است. در این زمان دو کار باید کرد: یکی اینکه خودمان را تکتک قوی کنیم و دیگر اینکه جامعهمان را از هر حیث قدرتمند کنیم که رفاه هم نتیجۀ این قدرت است.
بزرگترین یا مهمترین مانع قوی شدن جامعۀ ما چیست؟ یکی از سؤالهای رایج این است: در این چهل سال جمهوری اسلامی چهکار کرده و چرا خیلی از مشکلات مردم، برطرف نشده؟
ده سال اول انقلاب که یک جنگ بزرگ جهانی به ما تحمیل شد. اما در این سی و چندسال اخیر، با یک مانع بزرگ رو برو شدهایم و تا وقتی این مانع را برنداریم، به آن قدرت و پیشرفت لازم نمیرسیم و در بهترین شرایط هم 50 درصد مشکلات باقی خواهد ماند.
ر جهان امروز روشهای پیچیدهای برای ضعیف نگه داشتن و گرفتن قدرت جوامع، استفاده میشود؛ یکی از این روشها که متأسفانه به زشتترین شکل در کشور ما جاری شده و یک قیام ملی میخواهد تا این روش پلیدی که موجب ضعف کشورمان شده را خنثی کنیم، روش دو قطبیسازی جامعه به اصلاحطلب و اصولگرا است.
دربارۀ دو قطبیسازی یک سوره نازل شد که مستحب است هر هفته در نماز جمعه خوانده شود و آنهم سورۀ منافقین است. منافقی که این سوره دربارۀ او نازل شده «عبدالله بن اُبی» است.
فقط همین یک منافق در قرآن معرفی شده است؛ این منافق هم از بیتالمال دزدی نکرده بود و هیچ قتلی هم انجام نداده بود! حتی منافقینی که در مسیر تبوک قصد ترور پیامبر(ص) را داشتند در قرآن معرفی نشدهاند. مگر این منافق چهکار کرده بود که خدا او را معرفی کرد؟
این منافق یک کار کرده بود و آن هم اینکه در مدینه، دو قطبیِ مهاجر و انصار را درست کرد و گفت: ما انصار پیامبر باید با مهاجرین را از مدینه اخراج کنیم. دو قطبیِ مهاجر و انصار، حقیقت داشت و بستر طبیعی داشت. ولی نباید تحریک و حساسیت ایجاد میکردند و نباید گسلها را فعال میکردند.
در شورای سقیفه هم با اینکه پیامبر ده سال پیش دو قطبی اوس و خزرج را از بین برده بود، آنها دوباره گسل اختلافی بین اوس و خزرج را فعال کردند. مهاجرین هم باز دوقطبی مهاجر و انصار درست کردند و در یک فرایند پیچیده کار از دست علیبنابیطالب(ع) خارج شد.
دو قطبیسازیهایی که در سورۀ منافقین و در سقیفه اتفاق افتاد، دو قطبیهای واقعیای بود که گسلهایش وجود داشت، آنها فقط این گسلها را فعال کردند. اما دو قطبیِ اصلاحطلب و اصولگرا خبیثانهتر از آن دو قطبیها است چون واقعیت ندارد و تماماً دروغ است.
چه کسانی این دوقطبی را ایجاد کردند؟ یا افراد مغرض، یا افراد سادهلوح. آن کسی که به عنوان اصولگرا در مقابل اصلاحطلب، موضع جناحی میگیرد برای بردنِ انتخابات، همانقدر نادان است که در آن طرف نادانی یا غرض ورزی وجود دارد. در میان هر دو بخش هم قطعاً نفوذی وجود دارد. این دو جناح غیر از افراد مستقل هستند.
با نوع انتخابات متأثر از دو قطبیسازی، هیچ وقت مجلسِ صددرصد قوی یا هیئت دولت قوی و مدیران قوی پیدا نخواهید کرد؛ هرچند همیشه وزیر و مدیران خوب در هر جناحی بودهاند.
هرکسی این دوقطبی اصلاحطلب اصولگرا را قبول داشته باشد نادان است و حداقل بهدرد سیاست نمیخورد. و هرکسی در این آتش بدمد، حتماً آدم خبیثی است؛ چون مانع رشد مملکت میشود.
وقتی دو جناح باهم دعوا کنند، آنوقت طرفداران دو جناح هدفشان این میشود که جناحشان ببرد، ولو با افراد ضعیفتر. لذا اولین نتیجهاش این میشود که رأی آوردن و بردن از جناح رقیب مهم بشود، ولو با افراد ضعیفی که خاصیتهای پوپولیستی داشته باشند.
یکی دیگر از آثار شوم دوقطبی این است که تا انتقاد بکنی میگویند «این آخوند اصولگرا گفت...» یا اینکه «آن فرد اصلاحطلب گفت...» یعنی باب انتقاد و دهان بسیاری از منتقدین دلسوز و متفکرین حوزه و دانشگاه بسته میشود چون میگویند: اگر حرفی بزنیم متهم به جناحی بودن میشویم.
دیکتاتوری رضاخان قلدر هم اینقدر در بستن دهنها موفق نبود که دیکتاتوری رسانهای دوقطبیسازی اینقدر موفق بوده و قدرتمند بوده است. حتماً دیکتاتوری خبیثانۀ رضاخان و محمدرضاخان، خباثتش کمتر از خباثت دیکتاتوری رسانهای دوقطبی امروز است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید