ضرورت تحول در ادبیات و روش تعلیم و تبلیغ دین- ج2
ریشۀ ضعف ما در تبلیغ، به ضعف تبلیغ دین در حوزههای علمیه برمیگردد/ باید تحولی در شیوۀ تبلیغ دین ایجاد کنیم
شناسنامه:
- زمان: 1400/10/15
- مکان: هیئت ثارالله - مصلّی قم
- مناسبت: فاطمیه دوم- چلسه 2
- موضوع: ضرورت تحول در ادبیات و روش تعلیم و تبلیغ دین
- صوت: اینجا
- متن کامل: اینجا
علیرضا پناهیان در دومین جلسۀ فاطمیه:
مثلاً اینکه اثبات کنید «معاد هست» میشود روش برهانی. اما توصیف معاد این است که بگویید صحرای محشر چگونه است، چقدر طول میکشد، محاسبۀ اعمال چگونه است و...
شما یکوقت ولایت علی بن ابیطالب را با دلیل و برهان، اثبات میکنید و یکوقت توصیف میکنید و میگویید «ولیّ خدا اینگونه جامعه را مدیریت میکند...»
طلبهها در حوزه بیشتر روش متقاعدسازی و بیان برهانیِ دین را یاد میگیرند و روش بیان توصیفی دین را یاد نمیگیرند. کتابهای مدرسه و معارف اسلامی هم معمولاً در مقام پاسخ به شبهه و بیان استدلال است نه در مقام توصیف حقایق عالم و معارف دین.
بسیاری از درسهایی که در حوزه میخوانیم، برهانی است، درحالیکه برهان، حقایق را تبیین نمیکند و فقط حقانیتشان را اثبات میکند.
برای اکثر مردم اگر توصیف کنیم که «امامت چیست و امام چهکار میکند؟» هم آن را میپذیرند هم عاشقش میشوند. ولی ما صرفاً امامت را برای مردم اثبات میکنیم ولی توصیف نمیکنیم، لذا عاشقش نمیشوند. از کتاب اثبات وحی و نبوت، و از کتاب اصول عقاید، عشق درنمیآید!
برهان، معمولاً برای مخاطب، تلخ است و دل نمیبرد؛ فقط آدم را تسلیم میکند. اما توصیف، دل میبرد، چون همۀ حقایق عالم زیباست و در توصیف، به زیباییها اشاره داریم، لذا توصیف، دل را بیدار میکند.
چرا بچههای ما زیاد از کلاس اصول عقاید، خوششان نمیآید؟ آنها میگویند «اینقدر خدا را برایم اثبات نکن! خدا را برایم وصف کن، بگو قدرتش چگونه است؟ بگو چقدر مهربان است؟»
ما خدا را برای مردم و جوانان توصیف نمیکنیم اما برخی از بیدینهای عالم، خدایان ساختگی خود را برای مردم توصیف میکنند و دل میبرند.
مردم چرا دموکراسی را میپذیرند؟ برای اینکه یک توصیفی از دموکراسی و آثار آن میشنوند؛ با مبانیِ آن کاری ندارند. ولی ما برای توضیح ولایتفقیه صدها کتاب در اثبات ادلۀ ولایتفقیه و مبانی آن مینویسیم درحالیکه بیشتر باید توصیفش کنیم.
اگر روش مدیریتی ولایت و آثار و کارکردهای آن بهخوبی توصیف شود دلِ اهل عالم را میبرد، حتی لازم نیست که مخاطب شما مسلمان باشد و مبانی شما را پذیرفته باشد.
برخی میگویند: «همه باید مبانی نظری را قبول کنند و از لحاظ عقلی، پذیرفته باشند و این با توصیف نمیشود...» توصیف اگر حکیمانه و عاقلانه باشد، سیرابکننده و بیدارکنندۀ عقل است!
در فلسفه و منطق میگویند «بعضی چیزها تصوّرش، تصدیقش را لامحاله به دنبال میآورد» کاری کنید که مخاطب شما این حقیقت را درست تصور بکند، آنوقت خودش تصدیق خواهد کرد.
اگر برای استدلال، نیاز به عقل و علم هست، برای اینکه بتوانی حقایق عالم را درست توصیف کنی، اتفاقاً عقل و علم بیشتری لازم است.
ما برای توصیف حقایق عالم باید «ادبیات» و «روانشناسی» بلد باشیم و حال این انسان مخاطب را مطالعه کرده باشیم. فرمود «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» جان آدمی را مطالعه کن تا معرفت به خدای او پیدا کنی و بتوانی خدای او را برایش وصف کنی.
ببینید امیرالمؤمنین(ع) در خطبۀ همام، چگونه نماز را توصیف میکند! شما این توصیف را حتی اگر به بینمازها هم بگویید، اثرگذار است و میگویند: چقدر نماز قشنگ است... ولی اگر استدلال بیاورید که «چرا باید نماز بخوانیم؟» مدام از زیرش در میروند.
تبلیغ نیاز به کار علمی سنگین دارد. اما برخی فکر میکنند که تبلیغ دین، سواد نمیخواهد. مثلاً میپرسند «بروم سراغ تبلیغ یا بروم مجتهد بشوم؟» مگر کسی که مجتهد نباشد میتواند به خوبی تبلیغ کند؟!
آن اجتهاد علمیای که برای تبلیغ نیاز هست، خیلی بیشتر است از اینکه شما بخواهی برای یک حکم عملی، فتوایی تولید کنی. اما اگر بخواهی به معنای اعمّ کلمه «فقیه» بشوی و حقایق دین را بفهمی و بعد منتقل کنی، این خیلی بیشتر کار میبرد.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید