خلاصۀ ۹ صفحهای مبحث «آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه»(با فشردگی ۱۲ درصد)
شناسنامه:
- زمان: محرم ۱۳۹۸
- مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
- موضوع: آخرین آمادگی برای ظهور؛ اصلاح مدیریت در خانواده و جامعه
- متن جلسات: اینجا
- صوت جلسات: اینجا
همۀ مردم باید «فهم مدیریت» داشته باشند تا خدا مستضعفان را وارثان زمین کند
براساس آیۀ «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص،5) خدا میخواهد مستضعفان را وارث قدرت و ثروت زمین قرار دهد.
«بنیاسرائیل» مستضعفانی بودند که پس از فرج، گوسالهپرست شدند چون ظرفیت نداشتند.
رنجهای قبل از ظهور برای این است که مستضعفان ظرفیت پیدا کنند تا با نعمتهای خدا درست برخورد کنند.
برای رفع استضعاف دو شرط وجود دارد:
- سبک زندگی مستضعفان، اسلامی باشد. (مردم طوری زندگی نکنند که بشود آنها را به بردگی کشید.)
- جامعۀ مستضعفان، مدیران لایق و شایستهای داشته باشند. (مدیران جامعه طوری زندگی نکنند که به سمت طواغیت بروند).
همه باید اصول مدیریت را بدانند زیرا از یکسو اصول مدیریت خود، خانواده و جامعه مشترک است و از سوی دیگر اولاً فهم و درک مدیریت باعث میشود هیچ مدیری نتواند سر مردم کلاه بگذارد و ثانیاً مردم مسئول خوب را از مسئول بد، تشخیص بدهند و قدر مسئول خوب را بدانند.
وقتی ساز و کار مدیریت، در دست مردم نباشد – همانطور که در غرب هست- صاحبان قدرت و ثروت با فریب افکار عمومی بر مردم حاکم میشوند.
چرا اصلاح وضع مدیریت، آخرین آمادگی برای ظهور است؟
مقدمات ظهور که درحد لازم وجود دارد:
- زیادشدن ظلم در جهان و به ستوه آمدن مردم از ظلم
- رسیدن بشریت به «خلأ تئوریک» برای ادارۀ جهان
- انسانها نسبت به ولیّ خدا حسادت نداشته باشند و آمادۀ پذیرش ولایت ولیّالله الاعظم باشند
- معنویت و دینداری مردم
- تمنای ظهور و ضجهزدن برای آن
دو موضوع دیگر هست که ما در آنها نقص داریم و باید در آنها هم آمادگی پیدا کنیم.
اول؛ رابطۀ مؤمنین با یکدیگر.
ما باید برای تولید ثروت فعالیتهای گروهی داشته باشیم، نه فقط کار خیریهای یا جهادی. ما با هم دستۀ عزاداری راه میاندازیم، ولی دستۀ تولیدی راه نمیاندازیم.
دوم؛ مدیریت جامعه که مهمتر از موضوع اول است.
آخرین آمادگی برای ظهور اصلاح مدیران و وضع مدیریت جامعه است؛ چون حکومت امامزمان(عج) از جنس مدیریت جامعه است.
اگر قرار بود امامزمان(عج) با 313 نفر کارها را درست کند، پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) این کار را میکردند.
مردم باید بدون معرفیِ امامزمان(ع) بدانند مدیر خوب کیست و شیوۀ درست و غلط مدیریت چگونه است؛ و الّا برخی مدیران با پوپولیسم و مسخرهبازی مردم را بازی میدهند.
علت اولویت موضوع خانواده در آخرالزمان
طاغوتها برای تسلط بر جهان، به دو علت به دنبال اضمحلال خانوادهها هستند:
- جامعه با انبوهی جمعیت میتواند وضع خودش را به سامان برساند، بنابراین خانواده را جایگاهی تلخ و پرچالش قرار میدهند تا مانع کثرت جمعیت و تولید نسل شوند. تأکید پیامبر(ص) بر افزایش فرزندانتان بیجهت نیست.
- وقتی خانواده مضمحل شود جامعه ضعیف و زبون میشود؛ حتی اگر پرجمعیت باشد.
تسلط بر جامعهای که افرادش بیخانواده یا بدخانواده باشند آسان است، چون افراد جدا از هم، نمیتوانند مقابل طواغیت مقاومت کنند. یک جوان سلحشور از یک خانوادۀ مستحکم در میآید.
اگر جامعۀ مستضعف میخواهد قوی شود باید خانوادههایش قوی باشد. وضع حجاب، آمار طلاق و آمار تولد فرزند در جامعۀ ما با جامعهای که میخواهد از استضعاف خارج شود همخوانی ندارد. بسیاری از مشکلات جامعۀ ما علامت ضعف خانواده است.
دلیل دیگر اهمیت خانواده این است که تقریباً نیمی از مفاسد آخرالزمان به فساد در خانواده مربوط میشود که موجب فساد در جامعه است.
وضع خانواده در گذشته مطلوب بود، چون اگرچه آمار طلاق در خانودههای سنتی پایین بود امّا ظلم به زن هم کم نبود. ما میخواهیم به خانوادۀ علوی، مهدوی و ولائی برسیم که پدر و مادر هرکدام سر جای خودشان عزیز هستند.
چرا برای خود، خانواده و جامعه به مدیریت نیاز داریم؟
وقتی اهداف، نیازها، امکانات و افراد متعدد و متنوع باشد، مجبور هستید با برنامه و حساب اقدام کنید و برای افراد تقسیمِ نقش کنید، لذا نیاز به «مدیریت» پدید میآید.
تأمل و برنامهریزی برای علاقهها و نیازها در زندگی شخصی اولِ مدیریت، اول انسانیت و اول دینداری است.
با تشکیل خانواده، احساسات و نیازهای یک نفر، به احساسات و نیازهای چند نفر تبدیل میشود، لذا اول باید تکلیف مدیریت روشن شود، آنوقت نصیحتهای اخلاقی چندان لازم نیست.
مشکل جامعۀ ما این است که «مدیریت خوب» را تعریف نکردهایم، آنوقت دنبال آدم خوب برای مدیریت میگردیم، لذا گاهی آدمهای خوب امّا ناتوان را در برخی پستها قرار میدهیم.
کسی که نمیتواند فرصتها، تهدیدها، نقاط قوت و ضعف را در یک محیط و سازمان کوچک فهرست کند، به درد مدیریت نمیخورد.
وقتی روشن شود در جامعۀ اسلامی مدیر و شیوۀ ادارهکردن چگونه باید باشد، بقیۀ امور درست میشود.
خوارجمسلکها مدیریتگریز هستند، چون میگویند «جامعه مدیر نمیخواهد!»
هرکس اصل لزوم مدیریت را در خانه نپذیرد و دنبال تقسیم کار در خانواده نباشد، مثل خوارج دچار نادانی و حماقت است. آنها بدون اینکه تکلیف مدیریت خانواده را روشن کنند، میگویند اخلاقتان خوب باشد، با هم مهربان باشید، به هم ظلم نکنید.
مدیریت خانه و خانواده با مرد است یا زن؟
محور دشمنی و اغراض اصلی نظام سلطه علیه ما، به دو موضوع برمیگیرد: یا مدیریت نکنید یا بد مدیریت کنید.
وقتی به ما میگوید «مدیریت نکنید» میخواهد خودش ما را مدیریت کند تا برده او شویم.
دین میگوید: نهتنها خودتان باید مدیریت کنید، بلکه باید پیچیدهترین، هوشمندانهترین و سختترین مدیریتها را انتخاب کنید، یعنی مدیریت دستهجمعی و تعاونی برای کارهای اقتصادی است، چون در اقتصاد تعاونی، فساد کم و کارآفرینی زیاد میشود.
مهمترین کار نظام سلطه برای بهبردگیگرفتن ما این است که یا نگذارد در خانواده مدیریت نباشد، یا مدیریتِ بد باشد. به همین علت میخواهد نقش زن و مرد را عوض کند یا نقشهایشان را مساوی کند، درحالیکه روانشناسان غربی براساس دانش تجربی دریافتهاند که طبیعت زنان و مردان با یکدیگر متفاوت است.
براساس تفاوت طبیعی مرد و زن باید مدیریتی که جنبۀ پشتیبانی و سرپرستی دارد، با مرد باشد؛ اما مدیریت عاطفی، با زن باشد. بنابراین باید مراقب بود تا «دل مادر» و «غرور پدر» شکسته نشود.
یک اصل ساده را باید رعایت کنیم: آقا به خانم محبت کند، خانم از آقا اطاعت کند.
اولین اصل مدیریت؛ «رعایت کرامت و عزت انسان»
مدیریتِ خود، خانواده و جامعه، اصول مشترک دارند.
چون مدیریت قدرت و برتری، میدهد، ممکن است مدیر به کرامت و عزت دیگران آسیب بزند، بنابراین اولین اصل مدیریت «رعایت کرامت و عزت انسان» است.
اصل اول مدیریت «به هدف رسیدن» نیست. مدیر کارخانه نباید بهخاطر تولید بیشتر عزت و کرامت کارگر را نابود کند. مسئولان و سیاستمداران نباید برای اهداف خود، عزت و کرامت افراد جامعه را از بین ببرند.
این اصل باید رعایت شود، حتی اگر مدیر ضربه بخورد. رسولخدا(ص) و اهلبیت(ع)، اینقدر به عزت و کرامت مردم رعایت میکردند که مردم به ایشان ظلم کردند.
برای مدیریت خودمان هم باید اصل «عزت» را رعایت کنیم. همانطور که یک مدیر باید خواستهها را بررسی کند، یک انسان هم باید خواستههای خود را بررسی و مدیریت کند و نباید خواستههایی که او را ذلیل میکند بپذیرید.
در خانواده ادب بر محبت مقدم است؛ ادب یعنی احترام و احترام یعنی رعایت کرامت نفس. بعضیها کرامت و عزت فرزندشان را رعایت نمیکنند و میخواهند به هر قیمتی که شده، فلان موفقیت را به دست بیاورد، درحالیکه هر موفقیت و افتخاری باید با حفظ کرامت فرزند باشد.
روشهای مدیریتی فرعونی برای از بین بردن عزت و کرامت جامعه
فرعون مثال واضح یک مدیر فاسدِ مفسد ستمگر است. اولین اصلی که فرعون، زیر پا میگذارد، مربوط به عزت است؛ فرعون با استخفاف مردم، عزت و کرامت آنها را نابود میکند تا بر آنها مسلط شود، (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ؛ زخرف،54).
ازبینرفتن عزت و کرامت جامعه، در مقابل غربیها، مقدمۀ اطاعت از فراعنۀ جهانی است.
«إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ» وقتی یک جامعه حقیر شود، انواع مختلف گناه و فسق در آن زیاد میشود، آنوقت مردم استخفاف را میپذیرند.
ترویجکنندگان فسق، انگیزۀ فرعونی دارد؛ مثل نخستوزیر خبیثِ اسرائیل که میگوید «بیبندوباری را در ایران رواج بدهید تا تسلیم غرب شوند»
قرآن میفرماید (قصص،4): «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ» فرعون مدیر مفسدی بود که برتریجویی کرد.
«وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ» چندقطبیکردن جامعه یکی از رفتارهای فراعنه برای تسلط بر جامعه است. فرعونهای امروز مردم را چند قسمت میکنند و گروه مخالف خودشان را با توهین، تحقیر و تمسخر تضعیف میکنند.
بازیِ کثیف «دوقطبی اصولگرا-اصلاحطلب» موجب خفقان روانی در جامعه شده است؛ چون هرکس میخواهد حرفی بزند انگِ اصولگرا یا اصلاحطلب به او میزنند تا طایفۀ مقابل، حرفش را نشنود.
دوقطبیسازی باعث میشود هرگروه برای تصاحب قدرت از افراد خودش طرفداری کند هرچند ضعیف باشند.
لزوم تأمین عزت و کرامت افراد جامعه توسط دولت کریمه
یکی از مواردی که عزت و کرامت افراد را حفظ میکند کار و معیشت آنها است؛ بنابراین یکی از ویژگیهای دولت کریمه فراهم کردن زمینۀ اشتغال مناسب برای مردم و رفع موانع کسب و کار است.
مشکلات کشور قابل حل و کارخانههایمان قابل توسعه است. ایجاد رونق اقتصادی به تحریمها ربطی ندارد؛ نیازمند شخصیت کریمانۀ مدیریت اجرایی کشور است.
رشد اقتصادی پایدار با رعایت عزت اقتصادیِ تکتک افراد به دست میآید.
مردم باید نماینده و رئیسجمهوری انتخاب کنند که هم خودشان کریم باشند و هم رعایتکنندۀ کرامت مردم باشند. سیاستمدار کریم شارلاتانبازی نمیکند. اگر در انتخابات کسی عزت رقیبش را حفظ نکرد، باید از عرصۀ رقابت، حذف بشود.
ویژگی دیگر مدیران کریم این است که عیبهای مردم را میپوشانند.
شیوۀ رسولخدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اینطور بود که اگر کسی عیبی داشت (یک مرضی در قلبش بود) او را افشا نمیکردند بلکه میگذاشتند خود مردم بفهمند و او را بشناسند.
بنا نیست ما به روش غیرکریمانه، دزد بگیریم! اگر اینطور بود اصلاح امور زیاد سخت نبود.
الان فرعونچهها با شمشیر، زور نمیگوید، بلکه با جنگ روانی این کار را میکنند. اگر عملیات روانی در یک سیاستمدار دیدید، بدانید او فرد پلیدی است.
دومین اصل مدیریت؛ «محبت، مهربانی و ایجاد همدلی»
برای خودسازی و «مدیریتِ خود» انسان باید به خودش علاقه داشته باشد.
یکی از بلاهای الهی این است که انسان خودش را فراموش کند، آنوقت به نفع خودش کار نمیکند، بلکه به ضرر خودش کار میکند. آنچه بد است دوستداشتنیهای کمارزش است؛ و الا جان انسان آنقدر ارزش دارد، که خدا به آن قسم خورده است.
در مدیریت خانواده هم محبت، اصل مهم است.
حضرت امام(ره): بچهای که تحت تربیت مادر نباشد، محبت مادر را نچشد، عقده پیدا خواهد کرد. این عقدهها منشأ همه مفاسد است. دزدیها از این عقدهها پیدا میشود؛ آدمکشیها از این عقدهها پیدا میشود؛ خیانتها از این عقدهها پیدا میشود. (صحیفه امام، ج7، ص445)
أمیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر میفرماید: «محبت و مهربانی به مردم را به قلب خودت تلقین کن.»
امام باقر(ع) میفرماید: مدیر باید مثل یک پدر مهربان باشد.
بنابراین کسی که نمیتواند مطابق اضعف مردم زندگی کند، نباید مسئول شود. مسئولی که مردم را دوست دارد با دیدن رنج و سختی مردم، از سر عشق به مردم، نمیتواند راحت زندگی نمیکند. مردم عاشق چنین مدیری میشوند و این مدیر میتواند در جامعه همدلی و الفت ایجاد میکند. آنوقت کارها بهتر پیش میرود.
سومین اصل مدیریت؛ «عقلانیت و جامعنگری»
تمام انقلابیگری و حزباللهیگری در عقل و جامعنگری است؛ چون «همۀ خوبیها با عقل درک میشود و کسی که عقل ندارد، دین ندارد» (تحفالعقول، ص54) در واقع ایمان میوۀ عقل و علم است.
روایات بسیاری نشان میدهد در مدیریت خانه، عقلانیت و جامعیت لازم است.
مثلا فرمودهاند یک مرد باید خانه را با سه ویژگی مدیریت کند: 1. زیبا برخورد کند 2. ریخت و پاشِ بیهوده نکند، ولی سختگیر هم نباشد 3. نسبت به خانواده غیرت و احساس مسئولیت داشته باشد. (تحفالعقول، ص322)
دولتها را چهار چیز خراب میکند؛ یکی اینکه امور اصلی را کنار بگذارند و به امور فرعی بپردازند؛ مثلا بهجای «تعطیلی کارخانهها» برای «تعطیلی کنسرت» سینه چاک کنند! این کار بیعقلی است.
براساس عقل، ببینید اگر برجام، منافعمان را حفظ کرد، خوب است و باید باز هم چنین کارهایی را کرد و الّا چنین کارهایی را تکرار کنیم.
جناحها اهمیت ندارند؛ مهم این است که مسئولین «عقل و تجربه» را زیر پا نگذارند. برخی سیاسیون و رسانههای بیبیسیچی با زدن انگِ جناح به منتقدین، خفقان روانی ایجاد میکنند. این خفقان به عدمبیان حق و خفهکردن امر به معروف و نهی از منکر منجر میشود.
چهارمین اصل مدیریت؛ «مجاهدت و مقاومت»
اگرچه در میان اصولی که ذکر شد «تقوا» بیان نشد؛ امّا تقوا برای مدیران لازم است چون تقوا انسان را از خطا محافظت میکند و به انسان بینش و قدرت تشخیص میدهد.
چهارمین اصل مدیریت «مجاهدت و مقاومت» است. مجاهدت انسان را باصفا، شجاع، خوشفهم و خلاق میکند.
«جهاد با نفس» همان مجاهدت در «مدیریتِ خود» است. کسی میتواند یک مدیر خوب و درست شود که با مقاومت و مجاهدت تربیت شده باشد.
بدون مقاومت، خانواده را هم نمیشود مدیریت کرد. اگر هرکس در خانه ناراحت شد هرچیزی دلش خواست بگوید یا انجام دهد، آنجا دیگر خانه نیست. مجاهدت در مدیریت خانواده جهاد فی سبیل الله است.
کسی که نمیتواند لااقل دوبرابرِ دیگران کار کند، نباید مدیر شود؛ چنین کسی از مدیریت سوءاستفاده میکند.
پذیرش مدیریت دربارۀ خود و خانواده قطعی است؛ یعنی همه باید آن را بپذیرند و به استقبالش بروند؛ اما نباید مدیریت جامعه را پذیرفت، مگر به اصرار دیگران. اهلبیت(ع) کسی را که درخواست مسئولیت و ریاست دارد «ملعون» معرفی کردهاند. کسانی که طمع ریاست دارند و از ریاست، خوششان میآید، نمیتوانند اصول مدیریت را اجرا کنند.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید