برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)-4
مناجات زینب(س) با پدر
- پناهیان: ارزش هر کس به مسألهای است که دارد. بعضیها مسألهشان ازدواج است، بعضیها مسألهشان پول در آوردن است، بعضیها مسألهشان انتقام گرفتن است، از خدا بخواهیم مسألۀ ما اینها نباشد، بلکه مسألۀ ما را تقرب به خودش قرار دهد. باید از مسائل دیگری که داریم استغفار کنیم و از آنها رها شویم و بعد اینقدر تقرب الهی را تمنا کنیم تا کم کم این تقرب برای ما مسأله بشود. ا زخدا بخواهیم رابطۀ با خدا را اصلیترین و تنها مسألۀ زندگی ما قرار دهد. هر کس نمیتواند خدا را تنها مسألۀ زندگیاش قرار دهد باید به درِ خانۀ اهلبیت(ع) برود و چقدر خوب است که مسألۀ ما اهلبیت(ع) باشند. وقتی اهلبیت(ع) مسألۀ ما بشوند خدا هم کم کم راهش به قلب ما باز خواهد شد. در ماه رمضان مسألهتان غصههای دل امیرالمؤمنین(ع) باشد. اصلاً باید ماه رمضان را با علی(ع) سپری کنیم. چرا خداوند شب قدر را شب شهادت علی(ع) قرار داده است؟ برای اینکه با علی(ع) به درِ خانۀ خدا برویم...
- برای آنها که دوست دارند روزهای باقیمانده از ماه مبارک رمضان را با دردهای امیرالمؤمنین(ع) سپری کنند، به دردهای حضرت فکر کنند و کم کم دردهای علی(ع) مسألهشان بشود، هر روز متن و صوتی که برگرفته از روضههای حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است را تقدیم میکنیم(متن و صوت دو مطلب مستقل هستند؛ یعنی متن همان پیاده شدۀ صوت نیست) چهارمین قسمت از «برای دردهای دل امیرالمؤمنین(ع)» در ادامه آمده است:
بشنوید | ما هم شراب داریم | چاقوکشهای قدیم، وقتی میخواستند کسی را بزنند
دریافت با کیفیت پایین (2.28 مگا بایت)
بخوانید | مناجات زینب(س) با پدر
میدانید علی به چه کسی حساس است؟
یا امیرالمومنین! شما خیلی آقایی؛ خیلی صبوری. امّا نمیدانیم مردم کوفه با شما چه کردند که صدا زدی: خدایا مرگ علی را برسان.(1)
علی جان! با تو چه کار کردند؟!
فقط همین را بگویم که با علی(ع) کاری کردند که فرمود مرا هم مثل زهرایم شبانه به خاک بسپارید! (2).
***
هر کسی به یک کسی حساسیت دارد و کسی پیش او خیلی عزیز است.
مثلاً میگویند: اگر خیلی گرفتار شدی، برو کنار ضریح اباعبدالله فقط بگو: آقا روضۀ علی اکبر بخوانم؟! نه اینکه روضه بخوانی؛ نه، فقط همین را بگو. امام حسین(ع) خیلی به روضۀ علی اکبر حساس است.
میدانید علی(ع) به چه کسی حساس است؟ میدانید پیش علی باید اسم چه کسی را بیاوریم؟ زینب، زینب، زینب، ...
یا امیرالمؤمنین؛ این شبها که داری از کوفه میروی، به زینب سفارش کن دیگر کوفه نیاید!
بگو: زینبم اینها کینهای که از من دارند را میخواهند سر اهل بیتم خالی کنند! اگر کوفه بیایی طناب اسارت به گردنت میاندازند! زینبم! وقتی از کوفه رفتی دیگر اینجا برنگرد...
علی جان، اجازه میدهی یک جمله هم از زبان زینب بگوییم؟
وقتی زینب به کوفه برگشت، زینبی که نه در مدینه میتوانست آزادانه سر قبر مادر برود، نه در کوفه میتوانست آزادانه سر قبر پدر بیاید، مخفیانه رو به قبر بابا کرد و با بابا مناجات کرد:
بابا! به استقبال دخترت نمیآیی؟
بابا! بلند شو ببین بیبرادر شدم...
بابا! خیلی دوست داشتم دیگر بدون تو پا توی این شهر نگذارم؛ اما چهکار کنم که سر حسینم من را کو به کو به دنبال خودش آواره کرده ...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
--------------
(1) قَالَ علی عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی سُحْرَةِ الْیَوْمِ الَّذِی ضُرِبَ فِیهِ: مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ: «ادْعُ عَلَیْهِمْ». فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً لِی مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی. (نهج البلاغه/خطبه 70)
(2)عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ قَالَ: قال أَبَا جَعْفَرٍ ع: ... فَلَمَّا قُبِضَ ع کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ ابْنَیْهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع إِذْ قَالَ لَهُمَا إِذَا مِتُّ فَغَسِّلَانِی وَ حَنِّطَانِی وَ احْمِلَانِی بِاللَّیْلَةِ سِرّاً وَ احْمِلَا یَا ابْنَیَّ مُؤَخَّرَ السَّرِیرِ وَ اتَّبِعَا مُقَدَّمَهُ فَإِذَا وُضِعَ فَضَعَا وَ ادْفِنَانِی فِی الْقَبْرِ الَّذِی یُوضَعُ السَّرِیرُ عَلَیْهِ وَ ادْفِنَانِی مَعَ مَنْ یُعِینُکُمَا عَلَى دَفْنِی فِی اللَّیْلِ وَ سَوِّیَا (فرحة الغری/ ص49)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید