کاش یکی همون موقع اینو به ما میگفت!
- "فک کن یه عمر فکر میکردم مشکل دارم و به زور خودمو آروم کرده بودم، حالا یکی پیدا بشه بگه اگه آروم باشی مشکل داری!...راستش گوش کردن این حرفا اول تا حدودی افسرده ام کرد. احساس می کردم کل زندگیم پاچید. انگار همش توی یه دستمالی باشه و یکی دستماله رو تکونده باشه..."
- "یادمه که ما توی دوران دبیرستان هی از معلما می پرسیدیم. هم من، هم دوستم، اما هیچکس جواب درست درمون به ما نمیداد، وقتی جوابشو استاد گفتن، با خودم گفتم خب کاش یکی همون موقع اینو به ما میگفت، مغزمون ترکید بس که فکر کردیم و جواب نداشتیم. بعد که آیه های قرآن رو خوندم، باورم نمی شد که اینقدر واضح و آشکار خدا گفته.یعنی اصلا توی لفافه و اینا نبوده، کاملا صریح و مستقیم. اما من همیشه سرسری از کنارش رد می شدم و معناش رو نمی فهمیدم. خدا خیر بده معلما رو، خب همینا رو به بچه ها بگن."
یکی از کاربران سایت بیان معنوی، ذیل بحث اصول تزکیه استاد پناهیان(اینجا)، در بخش نظرات کاربران، توضیحات خواندنی و مفیدی در مورد اثر این بحث روی زندگی خودش داده است(+) که متن کاملش را در ادامه می خوانید:
سلام
این بحث زندگی منو عوض کرد. حدودا شاید سه یا چهار ماه می شد که با کلی بدبختی و کتب روانشناسی- بعد از حدود 3-4 سال - این بی قراری رو آروم کرده بودم و شاد و خوشحال بودم که خیلی اتفاقی کانال 8 رو دیدم که استاد دارن سخنرانی میکنن و میگن این بی قراری طبیعیه و اگه نداشته باشی مشکل داری!!!
فک کن یه عمر فکر میکردم مشکل دارم و به زور خودمو آروم کرده بودم، حالا یکی پیدا بشه بگه اگه آروم باشی مشکل داری! خیلی کنجکاو شدم رفتم گشتم توی نت، سایت راسخون هر شبش رو می گذاشت.
می دونید، راستش گوش کردن این حرفا اول تا حدودی افسرده ام کرد. احساس می کردم کل زندگیم پاچید. انگار همش توی یه دستمالی باشه و یکی دستماله رو تکونده باشه. یه جایی خوندم که ذهنی که به سوی ایده ای جدیدکشیده میشه هرگز به افکار قدیم برنمیگرده. حالا دیگه اون کتب روانشناسی واسم معنا و مفهومی نداشت، من اعتقاد و باور عمیق بهشون داشتم. البته من هر بحثی رو نمی خوندم و با کلی دقت انتخاب می کردم و بیشتر یه نویسنده رو می خوندم که می دونستم عرفان توش نداره و فقط بحث هایی می کنه که با عقل قابل سنجشه. اما همش انگار پودر شد رفت هوا.
از طرفی هم مطالبی که استاد میگفتن هضم اش واسم سنگین بود. نه می توستم بیخیال حرفای استاد بشم و برگردم به زندگی قبل، نه می توستم اینجوری که استاد میگفتن عمل کنم. خلاصه زمان برد تا درکشون کردم و البته این وسط واسه اولین بار توی عمرم رفتم کربلا و خیلی بهم کمک کرد. خییییییییییییییییییلی زیاد!! اون موقع 23 سالم بود.
بعد از کربلا کم کم سبک زندگی و افکارم تغییر کرد. البه قبلش هم خیر سرم آدم مذهبی ای بودم ولی افکارم اصلا عوض شد و حالا خیلی بهتر از اون موقع است. خیلی. حالا نه اینکه توفیق عمل داشته باشم، اما مبدأ تحولی اساسی شد. خیلی خوبه، خیلی خوشحالم که خدا این بحث رو گذاشت سر راهم. خدا استاد رو خیر بدن. دعاشون میکنم.
این سوالو که "ما چرا خلق شدیم" رو یادمه که ما توی دوران دبیرستان هی از معلما می پرسیدیم. هم من، هم دوستم، اما هیچکس جواب درست درمون به ما نمیداد، وقتی جوابشو استاد گفتن، با خودم گفتم خب کاش یکی همون موقع اینو به ما میگفت، مغزمون ترکید بس که فکر کردیم و جواب نداشتیم. بعد که آیه های قرآن رو خوندم، باورم نمی شد که اینقدر واضح و آشکار خدا گفته. یعنی اصلا توی لفافه و اینا نبوده، کاملا صریح و مستقیم. اما من همیشه سرسری از کنارش رد می شدم و معناش رو نمی فهمیدم. خدا خیر بده معلما رو، خب همینا رو به بچه ها بگن.
* اگر بخشی از سخنان «استاد پناهیان» به صورت ویژه برای شما راهگشا بوده است، شرح این تأثیر یا تجربه را از برای دیگران به اشتراک بگذارید. این انعکاس و بازنشر از زبان شما به گسترش بیشتر معنویت کمک میکند.(اینجا)
اخبار مرتبط
در وبلاگی که خانم زهرا معرفی کردند و تایید شده... از مطالبِ آقای صمدی آملی نیز استفاده شده است... آیا استاد پناهیان؛ مطالب و آموزه های آقای صمدی آملی را تایید میفرمایند؟