سخنرانی هفتگی/تنها مسیر4: ابعاد سیاسی اجتماعی مبارزه با هوای نفس/ج3
محور تعالیم اجتماعی دین، مبارزه با کسانی است که هوای نفس خود را بر دیگران سوار میکنند/ طبق آیۀ قرآن، بُعد سیاسی دین وجه مشترک همۀ ادیان الهی است/ طاغوت مهمترین عامل تبعیت انسانها از هوای نفس است
- مکان: تهران - مسجد امام صادق(ع) - میدان فلسطین
- زمان: 1393/06/14
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
پناهیان: اینکه در جهان امروز، مردم با این شدت و گستردگی تابع هوای نفس هستند به خاطر طواغیت است. و الا آدمها اینقدر رذل نشدهاند و اینقدر بیوجدان و بیشرافت نشدهاند که اینهمه جنایت و ظلم و هواپرستی را در نقاط مختلف دنیا ببینند و سکوت کنند. اگر انسان بتواند طاغوت را بزند و نابود کند، مبارزه با هوای نفس خودش هم برای او راحتتر خواهد شد.... گاهی اوقات مبارزه با هوای نفس دیگران مهمتر از مبارزه کردن با هوای نفس خود انسان. این را طبع انسان هم میفهمد که اگر قرار است بردگی کند، بهتر است بردۀ هوای نفس خودش بشود نه بردۀ هوای نفس دیگران... به همین دلیل، از نظر اخلاقی هم میتوان گفت که گاهی کار سیاسی از کار اخلاقی ضرورت و اولویت بیشتری دارد.
در ادامۀ بخشهای اول تا سوم مباحث بسیار مهم «تنها مسیر؛ راهبرد اصلی تربیت دینی»، که به تبیین جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس آشکار و پنهان میپرداخت، بخش چهارم مباحث «تنها مسیر» با موضوع «ابعاد سیاسی و اجتماعی مبارزه با هوای نفس» آغاز شد. این سلسله مباحث در جلسات هیئت هفتگی محبین امیرالمؤمنین(ع) توسط استاد پناهیان ارائه میشود. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در سومین جلسه از مبحث «تنها مسیر- ابعاد سیاسی و اجتماعی مبارزه با هوای نفس»(+) را میخوانید:
محور تعالیم اجتماعی دین، مبارزه با کسانی است که هوای نفس خود را بر دیگران سوار میکنند
- اگر محور همۀ احکام دین، مبارزه با هوای نفس است، پس باید محور مسائل اجتماعی و سیاسی جامعۀ دینی هم، مبارزه با هوای نفس باشد. اگر محور همۀ تعالیم دینی این است که انسان را به نقطهای برساند که برای مبارزه با تمایلات بیارزش انگیزه پیدا کند، طبیعتاً محور تعالیم اجتماعی دین نیز، همین خواهد بود که انسان را برای مبارزه با تمایلات بیارزش کسانی که در جامعه میخواهند هوای نفس خودشان را بر دیگران سوار کنند، انگیزهمند کند.
- ما در زندگی اجتماعی، همان وظیفهای را داریم که در زندگی فردی داریم. در زندگی فردی با هوای نفس خودمان مبارزه میکنیم، در زندگی اجتماعی هم با هوای نفس کسانی مبارزه میکنیم که میخواهند با هوای نفسشان بر ما سلطه پیدا کنند. پس در هر دو حالت، درگیری بر سر هوای نفس است. اگر ما چنین نگاهی به موضوعات اجتماعی، سیاسی، انقلابی و جهادی داشته باشیم، زندگیهای ما خیلی فرق خواهد کرد.
خیلیها مسائل سیاسی را جزئی از مسائل اخلاقی نمیدانند/ محور سیاست چیزی جز مبارزه با هوای نفس دیگران نیست
- الان خیلیها مسائل سیاسی را جزئی از مسائل اخلاقی نمیدانند، البته بگذریم از اینکه خیلیها آن را جزئی از مسائل دینی هم نمیدانند. ولی اگر شما محور اخلاق را مبارزه با هوای نفس تلقی کنید -که این دقیقترین نگاه به اخلاق است- در این صورت محور سیاست هم چیزی جز مبارزه با هوای نفس نیست. و فرقی بین مبارزه با هوای نفس خود و دیگران وجود ندارد.
- در مواردی که یک فرد بهگونهای هواپرستی میکند که فقط ضررش به خودش برمیگردد، طبیعتاً به خودش مربوط است. البته ما تا جایی که بتوانیم او را نصیحت میکنیم یا امر به معروف و نهی از منکر میکنیم، و از سر دلسوزی و محبت دستش را میگیریم و کمکش میکنیم، و الا به ما ربطی ندارد که او دارد هواپرستی میکند و خودش را به دوزخ میبرد. منتها اگر هواپرستی او طوری باشد که ما را هم تحت قید هوای نفس خودش بکشد، آنوقت ما باید با دو هوای نفس مبارزه کنیم؛ یکی هوای نفس خودمان و دیگری هوای نفس آن شخص. ما که بردۀ هوای نفس خودمان نمیشویم، قطعاً بردۀ هوای نفس او هم نخواهیم شد.
امیرالمؤمنین(ع): نه عبد خودت باش و نه عبد دیگران/ ماهیت و محور رشد فردی و اجتماعی انسان یکی است
- فرقی بین ماهیت رشد فردی یک انسان با رشد اجتماعی او و رشد یک جامعه نیست. ماهیت و محور اصلی این دو رشد، یکی است. انسان در هر دو صورت باید با هوای نفس مبارزه کند؛ چه هوای نفسی که بخواهد از درون انسان او را به قید بکشاند، و چه هوای نفس شخص دیگری که بخواهد انسان را از بیرون به قید بکشاند. پس ما یک مسأله بیشتر نداریم و آن هم مبارزه با هوای نفس است؛ یا مبارزه با هوای نفس خودمان و یا مبارزه با هوای نفس دیگرانی که میخواهند بر ما سلطه پیدا کند.
- این دو مفهوم در کنار همدیگر در یکی از تعابیر بسیار مهم امیرالمؤمنین(ع) توضیح داده میشود. حضرت در نامۀ 31 نهجالبلاغه، اول جوان خود را از تبعیت هوای نفس پرهیز میدهند و بعد او را نسبت به تبعیت از هوای نفس دیگران، پرهیز میدهند. میفرماید: «احترام خودت را با دور نگهداشتنش از گرایشهای بد و پَست حفظ کند، اگر چه این امیال تو را به برخی از منافعت برسانند. زیرا هیچ چیزی نمیتواند کرامت نفس از دست رفتۀ تو را جبران کند؛ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى رَغْبَةٍ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً»(نهجالبلاغه/نامه 31)
- حضرت بلافاصله بعد از اشاره به لزوم مبارزه با هوای نفس میفرماید: «و عبد کس دیگری هم نباش، چون خدا تو را حرّ آفریده است؛ وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّاً» در واقع حضرت در عبارت قبلی میفرماید: «عبد نفس خودت نباش» و در این عبارت میفرماید: «عبد کس دیگری هم نباش» و این دو را با یک تناسب فوقالعاده، به زیبایی در کنار همدیگر قرار میدهد.
بُعد اول رسالت انبیاء کاملاً سیاسی و اجتماعی است/ گاهی خروج از عبادت دیگران مهمتر از ورود به عبادت خداست
- امیرالمؤمنین(ع) در کلام دیگری میفرماید: «خداوند متعال پیامبر(ص) را به حقّ مبعوث کرد تا بندگان خدا را از بندگی دیگران به سوی بندگی خداوند خارج کند...؛ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِه»(کافی/ج8/ص386) یعنی پیامبر اکرم(ص) آمده است تا ما را از تبعیت کردن از هوای نفس دیگران خلاص کند؛ این میشود هدف رسالت پیامبر(ص). پس بُعد اول رسالت انبیاء کاملاً سیاسی و اجتماعی است. چرا که اول مردم را از عبادت و بندگی طاغوت خارج میکنند و سپس به سوی عبادت خداوند سوق میدهند. به همین دلیل است که آنهمه جنگ و درگیری در مخالفت با انبیاء الهی پیش میآمد.
- گاهی اوقات خروج از عبادت دیگران مهمتر از ورود به عبادت خداوند است. گاهی اوقات مبارزه با هوای نفس دیگران مهمتر از مبارزه کردن با هوای نفس خود انسان. این را طبع انسان هم میفهمد که اگر قرار است بردگی کند، بهتر است بردۀ هوای نفس خودش بشود نه بردۀ هوای نفس دیگران. این خیلی نشانۀ حماقت و رذالت انسان است که بردۀ هوای نفس دیگری شود و به او سواری بدهد. لااقل اگر قرار است سواری بدهد به هوای نفس خودش سواری بدهد که یک لذتی-هرچند محدود- نصیبش شود و اگر به جهنم رفت کمتر حسرت بخورد.
- به همین دلیل، از نظر اخلاقی هم میتوان گفت که گاهی کار سیاسی از کار اخلاقی ضرورت و اولویت بیشتری دارد. اصلاً چرا باید از هوای نفس دیگران تبعیت کنیم و به دیگران سواری بدهیم؟ اگر من تابع هوای نفس خودم هستم، به خاطر این است که نمیتوانم از لذت هوای نفس بگذرم، ولی اگر نوکر هوای نفس دیگران شوم، چه لذتی برای من دارد؟ اینجا اگر دارم به نفس خودم سواری میدهم و گناه میکنم، لااقل برای من لذت دارد، ولی چه معنایی دارد که به دیگری سواری بدهم تا او لذت ببرد؟! آیا این اوج حماقت و رذالت یک انسان نیست؟
طبق آیۀ قرآن، بُعد سیاسی دین وجه مشترک همۀ ادیان الهی است
- در آیات کریمۀ قرآن دربارۀ بُعد سیاسی رسالت انبیاء مضامین بسیار روشن و واضحی وجود دارد که متاسفانه در طی سالیان طولانی تلاش وافری انجام دادهایم که دین را در ذهن خودمان مشوّش کنیم و ابعاد غیرسیاسی دین را بر ابعاد سیاسی دین غلبه دهیم. نتیجهاش هم این شده است که امروزه در ذهن مردم ابعاد فردی و غیرسیاسی دین، بر ابعاد سیاسی دین غلبه پیدا کرده است.
- یک نمونه از آیاتی که به بُعد سیاسی رسالت انبیاء اشاره دارد این است که میفرماید: «ما در هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید؛ وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) طاغوت یعنی کسی که به انسانهای دیگر زور میگوید. پس معنای آیه این است که: خدا را عبادت کنید و نگذارید کسی به شما زور بگوید. چرا تحت فرمان دیگران قرار میگیرید؟
- در آیۀ شریفۀ دیگری که خداوند پیامبر اکرم(ص) را مأمور میکند با اهل کتاب گفتگو کند، چنین میفرماید: «به اهل کتاب بگو، بیایید بر آن کلمۀ مشترک با همدیگر توافق کنیم(یعنی نقاط اختلاف را کنار بگذاریم و بر نقاط اشتراک توافق کنیم) اینکه غیر از خدا را نپرستیم و شرک نورزیم و زیر بار ولایت کسی غیر از خدا نرویم؛ قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»(آلعمران/65) اگر حداقلِ یک دین، سالم و به دور از تحریف باقی مانده باشد، باید لااقل این دو اصل کلیدی -که اصل اولیۀ همۀ ادیان الهی است- را قبول داشته باشد. پس اگر اهل کتاب دربارۀ پیامبری رسول خدا(ص) مشکل دارند، لااقل باید این دو اصل را به عنوان وجه مشترک همۀ ادیان الهی قبول داشته باشند که یکی از آنها «توحید» است و دیگری هم اجتناب از طاغوت است که همان بُعد سیاسی تمام ادیان الهی است. در این آیه عبارت «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» یعنی کسی که خدا دستور نداده است را ادارهکننده و ارباب خودمان قرار ندهیم و زیر بار فرمان او نرویم.
مهمترین عامل تبعیت انسانها از هوای نفس چیست؟
- حالا میخواهیم ببینیم «اجتناب از طاغوت» در مقایسه با «مبارزه با هوای نفس فردی» چقدر اهمیت دارد؟ برای اینکه اهمیت این موضوع درک شود، این سؤال را مطرح میکنیم که «مهمترین عامل تبعیت انسانها از هوای نفس چیست؟»
- مگر شما دنبال سعادت دنیا و آخرت، قرب الی الله، خودسازی و شکوفایی استعدادهای خودتان نیستید؟ همانطور که در جلسات قبل بیان شد، رسیدن به همۀ این خوبیها، بر محور مخالفت با هوای نفس است. حالا باید دید مهمترین عاملی که موجب میشود انسانها از هوای نفس خودشان تبعیت کنند و مبارزه با هوای نفس را کنار بگذارند چیست؟
«جهالت»، «فقدان ایمان»، «بیعلاقگی به خوبیها»، «لذتپرستی»، «راحتطلبی» و «منفعتطلبی» مهمترین عامل نیستند
- آیا مهمترین عامل تبعیت از هوای نفس«جهالت» است؟ جهالت نمیتواند مهمترین عامل باشد. خداوند این جهالت را در طبیعت و فطرت انسان برطرف کرده است. کمااینکه میفرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(شمس/8) و «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»(روم/30) البته کسی منکر ارزش علم نیست منتها این علم به مقدار لازم وجود دارد؛ یعنی انسانها آنمقداری که برای مخالفت با هوای نفس لازم است علم دارند و آنمقدار جهلی که بتواند به عنوان مهمترین عامل تبعیت از هوای نفس قرار گیرد، در اغلب انسانها وجود ندارد.
- آیا مهمترین عاملی که موجب تبعیت از هوای نفس میشود «نبودن ایمان» است؟ نه! آن مقدار ایمان که برای حرکت در مسیر مبارزه با هوای نفس لازم باشد موجود است؛ مگر برای مبارزه با هوای نفس چقدر ایمان میخواهیم؟! ایمان حتی به مقدار کمی که در دل خیلیها وجود دارد برای اینکه با هوای نفس خود مبارزه کنند کافی است. و لذا این هم نمیتواند مهمترین عامل باشد.
- بیعلاقگی به خوبیها و اولیاء خدا نیز نمیتواند مهمترین عامل باشد. چون محبت به اولیاء خدا و خوبان عالم نیز به مقدار لازم وجود دارد. انسانها اینقدر رذل نشدهاند که به اولیاء خدا یا به خوبیها بیعلاقه باشند. اینطور نیست که آدمها به خوب بودن علاقه نداشته باشد. اتفاقاً همۀ آدمها به خوب بودن علاقه دارند.
- «لذت» هم نمیتواند مهمترین عامل تبعیت از هوای نفس باشد. چون اولاً تبعیت از هوای نفس آنقدرها هم شیرین نیست و زیاد هم لذت ندارد. این واقعیت را هر انسانی میتواند بفهمد. لذتهای دنیا توأم با تلخی است و گل بیخار وجود ندارد. دنیا اینقدرها هم لذتبخش نیست. کسانی که بیش از همه غرق در لذت و شهوات و حریص نسبت به لذتهای دنیا هستند، این حقیقت را تصدیق میکنند. لذتپرستی و شهوتپرستی نمیتواند موجب شود که انسانها تا اینحدّ از هوای نفس خود تبعیت کنند. ثانیاً اگر هوای نفس لذت دارد، در عوض لذتهای زیادی هم در نقطۀ مقابل هوای نفس وجود دارد. یعنی خوب بودن هم لذت دارد، خوبیهایی مثل بخشیدن، مقاومت کردن، حیا داشتن، چشمپوشی کردن، ارادۀ قوی داشتن و... اینها هم لذت دارند و آدمها میتوانند این لذتها را هم تجربه کنند.
- راحتطلبی نیز نمیتواند مهمترین عامل باشد. راحتطلبی آنقدر قدرت ندارد که این موج هواپرستی که در دنیا حاکم شده است را ایجاد کند. ضمن اینکه اغلب انسانها مشتاقند راحتی خود را فدای یک امر لذتبخش یا پرمنفعت کنند. اصلاً راحتطلبی در اثر هواپرستی بهدست نمیآید و اغلب کسانی که هواپرست بودهاند، به راحتی نرسیدهاند.
- برخی تصور میکنند که واقعبینی به معنای منفعتگرایی میتواند مهمترین عامل تبعیت از هوای نفس باشد. اتفاقاً خیلی از اوقات منفعتطلبی موجب میشود انسان با هوای نفس خودش مخالفت کند؛ چون بسیاری از منافع انسان ضد هواپرستی است و اقتضا میکند انسان با هوای نفس خود مخالفت کند.(مثلاً وقتی انسان پشت چراغ قرمز میایستد؛ هوای نفس او میگوید که ردّ شود ولی او به خاطر برخی از منافع، مخالفت میکند. یا اموری مانند مسواک زدن، تحصیل و ورزش روزانه که نیاز به تحمل سختی و فاصله گرفتن از راحتی دارد.)
«طاغوت» مهمترین عاملی است که انسانها را وادار به تبعیت از هوای نفس میکند/اگر طاغوت از بین برود، مردم به سهولت با هوای نفس مخالفت میکنند
- مهمترین عاملی که موجب شده انسانها تا اینحدّ از هوای نفس خودشان تبعیت کنند «طاغوت» است. طاغوت کسی است که خودش در اثر تبعیت از هوای نفس طغیان کرده است و به حدود انسانها و حدود الهی تجاوز کرده است. او انسانها را به تبعیت از هوای نفس وادار میکند. او بهگونهای مدیریت میکند که انسانها را تابع هوای نفس قرار میدهد.
- اگر قدرت طواغیت شکسته شود، انسانها از تبعیت هوای نفس آزاد میشوند و به سهولت میتوانند با هوای نفس خود مخالفت کنند. آنگاه دیگر اینمقدار نیاز به پلیس، قانون و ناظر هم نخواهد بود.
تأثیر مدیران و رؤسای جامعه بر رفتار مردم از تأثیر پدر و مادر بالاتر است
- خیلیها هنوز نمیدانند قدرت کسانی که بر جامعه مدیریت میکنند از نظر «اثر تربیتی» چقدر بالاست. اگر ما بدانیم اثر تربیتی، معنوی، فرهنگی و اخلاقی مدیران جامعه چقدر بالاست، هرگز حاضر نخواهیم شد تحت مدیریت کسانی قرار بگیریم که یکذره آلودگی داشته باشند.
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مردم به امرای خودشان شبیهترند تا به پدران خودشان؛ النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»(تحفالعقول/ص208) به عبارت دیگر، تأثیر مدیران و رؤسای جامعه بر وضع رفتار مردم از تأثیر پدر و مادر بالاتر است.
مهمترین عاملی که انسان را در مبارزه با هوای نفس تقویت میکند «ولایت ولیالله» است
- از سوی دیگر، مهمترین عاملی که میتواند انسان را در مبارزه با هوای نفس تقویت کند «ولایت ولیالله» است؛ نه علم است، نه ایمان است، نه محبت به خوبیها و خوبان عالم است، نه لذتگریزی و راحتگریزی و منفعتگریزی است.
- شما میتوانید کسی را پیدا کنید که لذتگریز، راحتگریز، مجاهد، سختکوش و حتی لذتستیز باشد، ولی در عین حال فاسد و تابع هوای نفس باشد. چون این آدم به خاطر اینکه ولایت ولیالله را قبول ندارد تبدیل به رذلترین انسان تابع هوای نفس میشود. لذا امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ کسانی که با ایشان جنگیدند(خوارج) نفرمود که آنها مشرک یا منافق بودند بلکه فرمود: آنها برادران ما بودند که به ما ظلم و طغیان کردند(عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً لَمْ یَکُنْ یَنْسُبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ حَرْبِهِ إِلَی الشِّرْکِ وَ لَا إِلَی النِّفَاقِ وَ لَکِنَّهُ کَانَ یَقُولُ هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قرب الإسناد/94؛ وسائل الشیعه/15/83) معنایش این است که آنها ایمان داشتند ولی از هوای نفس خود تبعیت کردند.
- مهمترین عاملی که یک جامعه و یک فرد را از تبعیت از هوای نفس نجات میدهد و موجب موفقیت انسان در مبارزه با هوای نفس میشود «ولایت ولی خدا» است. و مهمترین عاملی که موجب هواپرستی و تبعیت از هوای نفس میشود وجود طواغیت در ردهها و سطوح مختلف مدیریتی جامعه است. گرچه اصل نظام ما ولایی است، اما باید دید در دامنۀ مدیریتی جامعه و مدیریتهای میانی ما چقدر طاغوتی عمل میشود؟ چون بالاخره همۀ مدیران ما ولایتمدار نیستند و اینها آثار نامطلوب خود را در جامعه بر جای خواهند گذاشت.
در جهان امروز شدت تبعیت از هوای نفس به خاطر طواغیت است و الا اهل عالم اینقدر بیوجدان نیستند
- اینکه در جهان امروز، مردم با این شدت و گستردگی تابع هوای نفس هستند به خاطر طواغیت است. و الا آدمها اینقدر رذل نشدهاند و اینقدر بیوجدان و بیشرافت نشدهاند که اینهمه جنایت و ظلم و هواپرستی را در نقاط مختلف دنیا ببینند و سکوت کنند. اگر چنین شرایطی در دنیا حاکم است، به خاطر سلطۀ طواغیت است و الا همۀ آدمها نمیتوانند اینقدر بد شوند. فقط یک عدۀ کمی میتوانند خیلی بد شوند. ولی مشکل اینجاست که این عدۀ کم الان در جهان حاکم هستند. و اینها هستند که بقیۀ مردم را به تبعیت از هوای نفس وادار میکنند.
- امروز طواغیت با ابزارهای مختلف تبلیغاتی، رسانهای و همچنین سازماندهی رفتارهای مردم از طریق وضع قوانین و نظامات حقوقی و سیستمهای اقتصادی غلط، آنها را به تبعیت از هوای نفس وادار میکنند. یعنی اینطور نیست که فقط با دل و فکر انسانها کار داشته باشند بلکه خیلی از اوقات رفتار انسانها را سازماندهی میکنند. در چنین فضایی، انسانها به جز رفتار نادرست، راه دیگری نخواهند داشت. مثلاً با سیستمهای اقتصادی خودشان مردم را به رقابتهای نادرست و خوردن اموال حرام وادار کردند، و نتیجهاش اوج گرفتن هواپرستی میشود.
- چرا حکومت اسلامی اینقدر اهمیت دارد که به خاطرش سیدالشهدا(ع) و حضرت زهرای اطهر(س) به شهادت میرسند؟ اهمیتش به خاطر تأثیر حکومت در همین مسائل اخلاقی است. یعنی نمیشود بدون یک حکومت صحیح، این مسائل اخلاقی را در جامعه اصلاح کرد.
طبق آیه قرآن، این طواغیت هستند که کافران را از نور به ظلمت میبرند/ کفر هم نمیتواند به اندازۀ طاغوت، انسان را بدبخت کند
- حتماً این آیهای که ملحق به آیهالکرسی است را شنیدهاید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»(بقره/257) دقت کنید که خداوند نفرموده است «کسانی که کافر هستند خودشان از نور به سوی ظلمت میروند» یعنی کافران خودشان از نور به ظلمت نمیروند بلکه مشکل کافران این است که طاغوت سرپرست آنها قرار میگیرد و بر آنها مسلط میشود و این طواغیت هستند که کافران را از نور به ظلمت میبرند. یعنی کفر هم نمیتواند اینقدر انسان را بدبخت کند که طاغوت انسان را بدبخت میکند.
- ممکن است این سؤال مطرح شود که «مگر کفار در نور هستند؟» بله؛ نسبت به آن ظلمتی که طواغیت آنها را به سویش میکشانند، میتوان گفت که اینها در نور بودهاند.
اگر طاغوت نابود شود، مبارزه با هوای نفس راحتتر خواهد شد/ مبارزه با هوای نفس زیر سایۀ ولی خدا بسیار ساده خواهد بود
- از یکسو مبارزه با هوای نفس در ابعاد اجتماعی راحتتر از مبارزه با هوای نفس فردی است. یعنی مبارزه با هوای نفسِ طاغوت راحتتر از مبارزه با هوای نفس خود است(جهاد اصغر راحتتر از جهاد اکبر) و از سوی دیگر اگر انسان بتواند طاغوت را بزند و نابود کند، مبارزه با هوای نفس خودش هم برای او راحتتر خواهد شد.
- اگر انسان طاغوت را از میان بردارد، ولیّ خدا بالای سر او میآید و ولیّ خدا انسان را در مبارزه با هوای نفس کمک میکند و پیش میبرد. جریان مبارزه با هوای نفس در زیر سایۀ ولی خدا جریان بسیار سادهای خواهد بود. پس دعا کنید مولا و آقای شما هرچه زودتر بیاید. آنوقت خواهید دید که چقدر راحت در این مسیر نورانی به اوج میرسید.
- اگر مبارزه با هوای نفس برای کسی سخت است به خاطر این است که ولایت ندارد. اگر ولایت ولی خدا را در دل داشته باشید آثارش را در خودتان میبینید و خواهید دید که ولیّ خدا با دل شما چهکار میکند و چطور شما را پاک میکند. اصلاً قرار نیست ما در حرکت به سوی خدا تنها باشیم؛ از همان اول هم قرار بر این بوده که با ولی خدا برویم.
- توبۀ خوب که انسان را پاک میکند هم این است که بگوییم: «ای ولی خدا من اشتباهات و گناهانی مرتکب شدهام؛ شما کمک کن. تا شما راضی نشوید خدا مرا نمیبخشد؛ یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُم...»(زیارت جامعۀ کبیره-منلایحضرهالفقیه/2/616) یا بگوییم: ای ولی الله! اصلاً اگر من گناه کردم به خاطر این بود که ولایت شما را به خوبی در قلبم نداشتهام.
- آثار تربیتی و تزکیهای ولایت بر روی انسان به حدّی است که برخی از علما به جدّ معتقد هستند که بسیاری از مباحث اخلاقی و موعظهای و... را باید کنار گذاشت و بر روی مسألۀ ولایت کار کرد، زیرا اگر ولایت درست شود، آنها هم درست میشود.