تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج26
پناهیان: چهارمین ویژگی/ انسان برای زندگی بهتر باید به منبع نور و انرژی متصل باشد/ ذکر یعنی انرژی گرفتن از خدا/ آدم از ذکر بیشتر انرژی میگیرد تا غذا/ شارژ باطری وجود انسان، خود خداست / انسان بدون دین هم میفهمد که به ذکر خدا نیاز دارد/ ذکر خدا ما را از صدمات بیرونی و ضعف درونی نجات میدهد +صوت
- زمان: 94/04/25
- مکان: تهران - مسجد امام صادق(ع)
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- پیامک خبری: اینجا
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
حجت الاسلام علیرضا پناهیان که در رمضان گذشته با موضوع «تنها مسیر-راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» سخنرانی کرد و مورد استقبال جوانان قرار گرفت، امسال قرار است به مدت 30 شب در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین به موضوع «تنها مسیر برای زندگی بهتر» بپردازد و به سوال «چگونه یک زندگی بهتر داشته باشیم؟» پاسخ دهد. در ادامه فرازهایی از بیست و ششمین جلسه این سخنرانی را میخوانید:
مرور سه ویژگی برنامۀ دین برای «زندگی بهتر»: مثبتنگری، نظم و حسابشدگی، صبر و مقاومت
- بنا شد برای رسیدن به زندگی بهتر به دین مراجعه کنیم و ببینیم برنامۀ دین برای این منظور چیست؟ همانطور که بیان شد، میتوانیم پنج ویژگی برجسته برای دستورات دینی قائل شویم و بگوییم که دستورات دین میخواهند این پنج ویژگی در ما محقق شود. البته اگر شما به زندگی نگاه کنید، میبینید که انصافاً زندگی بدون رعایت این پنج محور اساسی رونق پیدا نخواهد کرد. شما حتی منهای دین هم میتوانید این را مورد تأمّل قرار دهید که آیا میشود بدون این پنج محور اساسی به زندگی بهتر رسید یا نه؟
- گفتیم که ویژگی اول «مثبتنگری» است. دومین ویژگی هم «منظم بودن» یا «حسابگر بودن» است. یکی از مصادیق منظم بودن، این است که انسان مؤدب باشد و رفتار و گفتار حسابشده داشته باشد. انسان حتی رفتارهای باطنی خودش را هم باید حسابشده انجام دهد؛ یعنی دقت کند که هر کاری را با چه نیّتی انجام میدهد. انسان برای اینکه بتواند جلوی شرک را در نیّت خودش بگیرد و نیّت مخلصانه داشته باشد باید خیلی اهل حساب و کتاب باشد و نیّتهای خودش را دقیقاً کنترل کند. سومین ویژگی یا اثر دستورات دین هم «مقاومت» است. انسان در اثر اجرای صحیح دستورات و برنامۀ دین، مقاوم و صبور خواهد شد.
چهارمین ویژگی برنامه دین برای زندگی بهتر «آسمانی» است/ انسان برای زندگی بهتر باید به منبع نور و انرژی متصل باشد
- در این جلسه میخواهیم به ویژگی چهارم بپردازیم که از یک جنس دیگر است. این ویژگی زمینی نیست، آسمانی است. چهارمین ویژگی برنامۀ دین برای زندگی بهتر، اتصال به منبع حیات و نور است، اتصال به منبع قدرت و انرژی است که ما معمولاً به آن «ذکر» میگوییم. انسان برای رسیدن به زندگی بهتر قدرت میخواهد، نشاط میخواهد، نور میخواهد؛ چشمش باید سو داشته باشد، فهم و عقلش باید کار کند. در اینجا «زنده بودن» بیش از زندگی معنا میدهد، لذا باید پرسید که اصلاً چه کسی میخواهد زندگی کند؟ یک مرده یا یک زنده؟ یک زندهدل یا یک مردهدل؟ این کسی که میخواهد زندگی کند، چقدر از «حیات» برخوردار است؟ چقدر به انرژی حیات متصل است؟ چقدر دارد از منبع انرژی و نور، دریافت میکند؟
- انسان برای زندگی بهتر باید به منبع انرژی، حیات و نور متصل باشد. و خداوند متعال در برنامۀ دینیاش برای مردم طرحی را ریخته و دستوراتی را داده که انسانها به مرور زمان به این مرکز و منبع حیات متصل میشوند و اتصالشان به پروردگار عالم بیشتر خواهد شد. و ما میتوانیم این اتفاق را در کلمۀ «ذکر» خلاصه کنیم.
ذکر یعنی اتصال به خدا و انرژی گرفتن از او
- آدم برای رسیدن به زندگی بهتر باید ذاکر باشد، اما معنای «ذکر» چیست؟ ذکر یعنی اتصال به خود پروردگار عالم، یعنی نیرو و انرژی گرفتن از خود او. خیلی خندهدار است که انسان تصور کند بدون ذکر میتواند زنده باشد و زندگی کند؛ البته ممکن است ما اسم برخی از انواع مردگیها را زندگی بگذاریم! مثلاً ما میتوانیم در عالم خیال تصور کنیم که یک سنگ، درخت آلبالو است و دارد به ما میوه میدهد! به همین شکل هم، میتوانیم تصور کنیم که یک انسان میتواند بدون خدا هم زندگی کند، ولی این یک تصور موهوم و یک خیالپردازی است.
- ممکن است که شما بعضیها را ببینید که بدون خدا دارند زندگی میکنند، ولی آیا مطمئن هستید که واقعاً دارند «زندگی» میکنند؟! ما در اینجا داریم از «زندگی بهتر» صحبت میکنیم نه یک زندگی حداقلی که شبیه مردگی است! اگر زندگی بهتر برای کسی محقق شود، تواناییها و قدرت و لذتش از زندگی این مقداری که ما تصور میکنیم نیست؛ خیلی فراتر از تصور ماست. بهرۀ او از زندگی در این حدودی که ما تصور میکنیم، نیست.
بدون ذکر، بهرۀ ما از زندگی خیلی کم میشود/ خدا ما را طوری نیافریده که بتوانیم بدون او زندگی کنیم
- بدون ذکر، بهرۀ ما از زندگی چقدر است؟ به این است که مثلاً چقدر میوه خوردیم؟ چقدر گوشت خوردیم؟ چقدر غلات و حبوبات خوردیم و چقدر اینها را دفع کردیم و زباله درست کردیم؟ یا چقدر از ابزار و وسایل استفاده کردیم و در این وسط یکمقداری خوشایندیها و ناخوشایندیهایی که بیشتر جسمانی هستند، برای ما ایجاد شده است اما هیچ امر خوشایند روحی برای ما رخ نداده است. در این صورت، زندگی ما خیلی به زندگی حیوانات شباهت پیدا میکند. اما وقتی کسی ذکر گفت و به آن منبع قدرت متصل شد، یک حیات تازهای را تجربه خواهد کرد. چنین کسی تازه میفهمد که اگر پنج ساعت گذشت و نماز بعدی را نخواند، او در واقع مرده است یا لااقل کارش به بیمارستان خواهد کشید؛ البته به بیمارستان روح!
- ذکر ما را با خود پروردگار عالم متصل میکند و خدا ما را طوری نیافریده که بتوانیم بدون او زندگی کنیم، و عقل و فکر و قلبمان بدون او درست کار کند. وقتی انسان به منبع نور و انرژی متصل نباشد، ناکارآمدی او برای «زنده بودن» قطعی است؛ چه رسد برای زندگی و چه برسد برای زندگی بهتر!
دلگرفتگی آخر ماه رمضان بهخاطر خروج از «نور امر خدا» است/ بعضیها اول ماه رمضان متوجه میشوند که وارد یک دالان نور شدهاند
- چرا ما معمولاً در آخر ماه رمضان دلمان میگیرد؟ آیا دلمان برای گرسنگی و ریاضت کشیدن میگیرد؟ آیا این دلتنگی برای افطاری یا سحری خوردن است؟ خُب وقتهای دیگر هم میتوان روزه گرفت و افطاری و سحری خورد. دلگرفتگی آخر ماه رمضان برای این چیزها نیست، بلکه برای «نور» است؛ نور امر خدا که به این عبادت تعلق گرفته است. عبادتی که به قول بزرگان ما عبادت «عَدَمی» است نه عبادت وجودی. یعنی شما فقط یک سلسله کارها را انجام نمیدهید و ترک میکنید؛ مثلاً ترک خوردن و آشامیدن.
- روزۀ ماه رمضان عبادتی است که امر خدا به آن تعلق گرفته است، و وقتی شما در فضای این «امر» قرار میگیری یکنوع «نور» به تو میتابد و نورانی میشوی، لذا وقتی که میخواهی از این فضا خارج شوی، میفهمی که داری از نور بیرون میروی. چون سی روز متراکم در این نور قرار داشتی، حالا که داری از این نور خارج میشوی، آن را حسّ میکنی و متوجه میشوی که در نور قرار داشتی. البته بعضیها اول ماه رمضان هم متوجه میشوند که دارند وارد یک دالان نور میشوند. و از همان اول ماه رمضان لذت میبرند. امام سجاد(ع) در دعای ورود به ماه مبارک رمضان، برای آخر ماه مبارک رمضان غصه میخورند که «خدایا! اگر این ماه تمام شود من چهکار کنم؟!»
- در زندگی و حیات ما، در نفس کشیدن و سرزنده بودن ما، مقولهای به نام قدرت، انرژی و نور وجود دارد که باید این مقوله را درک و تجربه کنیم، و الا صرفاً در لابهلای کتابها نمیشود آن را فهمید. یک نمونۀ کوچک از این حقیقت همان چیزی است که میگویند: «وقتی انسان کار خلافی انجام میدهد، عذاب وجدان میگیرد» این عذاب وجدان بهخاطر این است که انسان از «قساوت قلب» بدش میآید. و از سوی دیگر، وقتی انسان یک کار خوبی انجام میدهد، خودش خوشحال میشود و انبساط خاطر پیدا میکند.
ذکر و توجه ما به خدا موجب انرژی گرفتن ما از خداست
- خدا به ما اجازه داده که به خودش متصل شویم و از او «نیرو بگیریم». ذکر و توجه ما به پروردگار عالم موجب انرژی گرفتن ما از باریتعالی است. ما با ذکر خدا، در واقع داریم از خود حضرت حق نیرو میگیریم. در این مسیر، کار شما به جایی میرسد که میگویی: «من بقیۀ عناصر زندگیام را طوری طراحی میکنم که در برقراری این اتصال و ارتباط، مزاحم من نشوند. من میخواهم زندگی بهتری پیدا کنم، که بتوانم به این منبع نور و انرژی ارتباط پیدا کنم.»
- در دوران دفاع مقدس وقتی بچهها جبهه میرفتند و بعد میخواستند از جبهه برگردند، همان احساسی را پیدا میکردند که وقتی انسان میخواهد از ماه رمضان بیرون برود، پیدا میکند. و وقتی میخواستند دوباره به جبهه بروند، همین احساسی را پیدا میکردند که انسان هنگام ورود به ماه رمضان پیدا میکند؛ حتی شاید قویتر.
- برای اینکه انسان این حقیقت را بفهمد، اول باید مدتی وقت بگذارد و توجه پیدا کند؛ باید برای ذکر خدا وقت صرف کند، تا کمکم نورش را احساس کند. اول آدم باید وقت بگذارد و فهم خودش را بهکار بگیرد. نه اینکه از اول دنبال عشق و علاقۀ قلبی باشد؛ کسی که هنوز نور را تجربه نکرده است، چطور میتواند علاقهمند شود؟! چطور میتواند عاشق شود؟!
شارژ باطری وجود انسان، خود خداست /آدم از غذا کمتر انرژی میگیرد تا از ذکر
- «آدم» وقتی فهم خودش را به کار بگیرد و فکر کند، میفهمد که خدا انرژیبخش و قدرتآفرین است، میفهمد که خدا نور است، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور/35) آدم وقتی یکذره فکر کند، میفهمد که نمیتواند بدون خدا زندگی کند، چون شارژ باطری وجودش تمام میشود و شارژ باطری وجود انسان، خود حضرت حق است. آدم اگر فکر کند میفهمد که به اتصال به خدا نیاز دارد. آدم اگر فکر کند، میفهمد که از غذا کمتر انرژی میگیرد تا از ذکر.
- شما بعضی وقتها یک انگیزه، یک نیت، یک آرزو یا آرمانی پیدا میکنید، یا یک نقشهای در ذهنتان پیدا میشود که در اثر آن، خستگیتان برطرف میشود، لذا میگویی: «چه خوب! حالا فهمیدم باید چهکار کنم، الان دنبال این کار میروم!» با اینکه تا چند لحظۀ قبل از آن، کاملاً خسته بودی، و مثلاً تازه از سر کار آمده بودی و میگفتی: «من تا یک لقمه نان نخورم، اصلاً نمیتوانم از جایم بلند شوم!» اما وقتی یک فکر و نقشۀ عالی به ذهنت راه پیدا کرد، تمام خستگیات را کنار میگذاری و با انرژی مضاعف به سراغ آن کار میروی. آدمی که این صحنهها را در زندگی خودش تجربه میکند، و میبیند با یک «فکر» یکدفعهای انرژی و قدرت پیدا میکند، میفهمد که اگر یک ذره اتصال به پروردگار عالم پیدا کند، میلیاردها برابر بیشتر قدرت پیدا خواهد کرد.
آدم بدون دین هم میفهمد که به ذکر خدا نیاز دارد/ ذکر یعنی اتصال و توجه قلبی به خدا
- آدم بدون دین هم میفهمد به ذکر خدا نیاز دارد، و به اتّصال به خدا نیاز دارد و ذکر هم یعنی اتصال قلبی به خدا، یعنی توجه قلبی به خداوند. ما با توجهمان، و با دعایمان، به خدا متصل میشویم و وقتی متصل شدیم، این انرژی را دریافت میکنیم.
- امروزه مردم تعابیر جدیدی در زندگیشان استفاده میکنند؛ مثلاً از چیزی به نام «انرژی» یا «قدرت روحی» استفاده میکنند. اینها عبارتهایی است که ائمۀ هدی(ع) نیز به انحاء مختلف استفاده کردهاند. مانند عبارت «چشم دل» که اگر چشم دل باز شود برای انسان بسیار کارایی خواهد داشت.(إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْعَیْبَ؛ خصال/1/240) در روایت هست که اگر با دیگران مشورت کردی و دیگران به تو مشورتهایی دادند، و تو بررسی کردی و به باز هم مردد بودی، در نهایت به دلت مراجعه کن؛ دلت هرچه گفت همان درست است. دل مؤمن اینگونه است.(إذا هَمَمْتَ بأمْرٍ فاسْتَخِرْ ربَّکَ فیهِ سَبْعَ مرّاتٍ ، ثُمّ انظُرْ إلى الّذی یَسْبِقُ إلى قَلبِکَ فإنَّ الخِیَرَةَ فیهِ؛ میزان الحکمه/حدیث5700)
- امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ فکر و گمانهزنی مؤمن میفرماید: «اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَجْرَى الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِم»(غررالحکم/2508) یعنی خداوند حق را بر زبان مؤمن جاری میکند. مثلاً وقتی میگوید: «من گمان میکنم اینطوری میشود...» همانطوری خواهد شد. به عبارت دیگر، مؤمن وقتی گمانهزنی میکند، گمان او عین یقینیات عالم است. چون او واقعاً «زنده» است؛ مردۀ متحرک نیست! آدم وقتی زنده شود، سنسورهایش کار میکند، گیرندههایش کاملاً حسّاس میشود و لذا مطلب را دقیق و درست میگیرد. و همۀ اینها با ذکر است؛ یعنی با اتصال به خود خداوند متعال. بقیۀ زندگی هم برای نگه داشتن این «تن» است، یعنی برای ایجاد زمینۀ زندگی ماست و الا اصل زندگی ما در اتصال به خداست. امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی عرضه میدارد: «مَوْلَایَ بِذِکْرِکَ عَاشَ قَلْبِی»(مصباحالمتهجد/2/592) خدایا! عیش دل من به ذکر تو است. اگر اتصالم را از تو قطع کنم از بین میروم.
در علم تجربی هم فهمیدهاند که انسان به ارتباط با خدا نیاز دارد
- مگر میشود خدا ما را آفریده باشد و ما بدون نیاز به خدا بتوانیم به حیات ادامه دهیم؟! آیا این امکان دارد؟! آدم اگر درست فکر کند، خودش به این نتیجه خواهد رسید. الان حتی در علم تجربی هم تا حدی توانستهاند این حقیقت را بفهمند. هرچند برخی میگویند که تجربه(یا علم تجربی) نمیتواند معنویات را ببیند، ولی آثارش را که میتواند ببیند و تجربه کنند. مثلاً در جریان یک آزمایش تجربی، چند نفر دعاکننده-مسیحی یا از ادیان دیگر- را آوردند در کنار یک بخش بیمارستانی که بیماران لاعلاج در آنجا بستری بودند، و بدون اینکه بیماران یا پزشکان و پرستاران متوجه شوند به آنها گفتند که برای بیماران این بخش دعا کنید. و بعد این بخش را با یک بخش شبیه به آن که دعاکنندهای در آنجا نبود، مقایسه کردند و دیدند که به صورت معناداری، در این بخش دردها کمتر و شفا بیشتر است، داروها کمتر مصرف شده، و اگر هم مرگ و میری صورت گرفته، راحتتر صورت گرفته است.
- در علم فیزیک هم یکسری آزمایش بر روی مولکولهای آب انجام شده است که در اینترنت هم خیلی مشهور شده است(آزمایشهای پروفسور «ایموتو»)، این آزمایش نشان میدهد که دعا و ذکر گفتن در کنار آب، بر روی ملکولهای آب اثر میگذارد. دانشمندی که این آزمایشها را انجام میداد، وقتی دید زیباترین شکل مولکولی را ملکولهای آب چشمهای به نام «زمزم» در مکۀ مکرمه دارد، برایش بسیار عجیب بود ولی این برای ما عجیب نیست، چون آنجا مرکز ذکر است! یک محقق ایرانی هم این آزمایشها را به صورت دیگری تکرار کرده و به نتایج جالبی رسیده است. اینها که دیگر مباحث غیبی نیست، اینها را علم تجربی نشان داده است. لذا شما قبل از اینکه آب بخورید، اگر «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید، حتماً این ذکر بر روی آب اثر خواهد داشت. مگر میشود نام خدا اثر نداشته باشد؟! اگر اثر نداشته باشد، پس این چه خدایی است که نامش اثر ندارد؟!
- دربارۀ ذکر، آیات بسیار روشنی در قرآن کریم وجود دارد. مثلاً بیشترین دستوری که به ما داده شده، دستور ذکر است. خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»(احزاب/41) اى مؤمنین؛ زیاد ذکر بگویید! یعنی تقریباً حدی برای ذکر باقی نگذاشته است.
اولین اثر ذکر/ به یاد خدا باشید تا خدا به یاد شما باشد
- آثاری که ذکر برای ما دارد، آثار خاصی است که در اینجا اولین اثرش را بیان میکنیم. خداوند در یکی از آیات کریمۀ قرآن میفرماید: «ذکر مرا بگویید، من ذکر شما را خواهم گفت؛ فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»(بقره/152) یعنی به یاد من باشید؛ من به یاد شما خواهم بود. به من توجه داشته باشید، من به شما توجه خواهم داشت.
- شاید برای شما پیش آمده باشد که در یک جایی مثل ماشین، یا در کلاس درس نشستهای، یکدفعهای ناخودآگاه حس میکنی که یک کسی در آن صندلی عقب یا کمی آنطرفتر دارد به شما نگاه میکند، و برمیگردی میبینی که واقعاً یک کسی دارد به شما نگاه میکند. یا اینکه یک کسی به فکر شماست و میخواهد به شما زنگ بزند، و شما زودتر به او زنگ میزنی. و او میگوید «اتفاقاً من هم میخواستم زنگ بزنم، یا خیلی اصرار داشتم که حتماً شما را ببینم!» از این اتفاقها خیلی رخ میدهد.
- آیا میشود خدا به کسی توجه داشته باشد و هیچ اثری در او ایجاد نشود؟! آیا میشود خدا توجه خاصی به یک آدمی داشته باشد ولی در زندگی این آدم هیچ اثری ایجاد نشود؟! آیا ممکن است که توجه خداوند به ما، بیاثر باشد؟!
برای زندگی از ذکر خدا استفاده کن / خودت را با ذکر خدا قوی کن تا بتوانی مشکلات را حل کنی
- برای زندگی از ذکر خدا استفاده کن! مثلاً گاهی اوقات یک مشکلی داری و برای حل آن مشکل، به خودت میپیچی تا آن را حل کنی در حالی که مشکل اصلی، خودت هستی! یعنی اول باید خودت را حل کنی! تو میخواهی با دست ضعیف و با فهم ضعیف خودت، یک مشکلی را حل کنی. که در این صورت باید ده ساعت، ده روز یا ده سال وقت بگذاری، و در نهایت هم معلوم نیست که بتوانی آن را حل کنی یا نه؟! راهش این است که فعلاً این مشکل را کنار بگذاری و اول بروی خودت را قوی کنی. اما چطوری خودت را قوی کنی؟ با ذکر خدا و با نماز. ابوعلی سینا میگفت: وقتی به مسألۀ سختی برخورد میکردم که نمیتوانستم آن را حل کنم، میرفتم دو رکعت نماز میخواندم و بر میگشتم آن را حل میکردم(و کان إذا أشکلت علیه مسألة توضأ و قصد المسجد الجامع، و صلّى و دعا الله عزّ و جل أن یسهّلها علیه و یفتح مغلقها له؛ شذرات الذهب/5/133)
- اگر روابط تو با دیگران خراب شده و دیگران دارند به تو اذیت میرسانند، شما رابطۀ خودت را با خدا درست کن، یکدفعه میبینی که بسیاری از این روابط تنظیم میشود.(امیرالمؤمنین(ع): مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ؛ محاسن/1/29) اگر رابطۀ تو با خدا درست باشد و یک کسی بخواهد به تو صدمه بزند، خودش صدمۀ بیشتری خواهد دید.
ذکر خدا ما را از صدمات بیرونی و از ضعف درونی نجات میدهد
- حسادت و چشم زدن، یک حقیقت است که در قرآن هم از آن سخن گفته شده است. و ما نباید در مقابل این آسیبها بیپناه باشیم. برای اینکه افراد حسود، به ما صدمه نزنند باید چهکار کنیم؟ باید به خدا پناه ببریم. کمااینکه خدا میفرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق... وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد»(فلق/1 و5) و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس...»(ناس/1) یعنی به من پناه بیاورید، من برای شما سپر میشوم. اگر بعضیها با حسادت و چشمزخم و دعا خواندن، به ما آسیبی رساندهاند، معلوم میشود که ما از ذکر خدا کم گذاشتهایم و خودمان را بیپناه قرار دادهایم. مثل این است که در هوای سرد زمستان با یک پیراهن نازک، بیرون برویم و سرما بخوریم. این تقصیر خودمان است چون خودمان را بیپناه قرار دادهایم.
- خدا میفرماید: به من متوجه باشید تا من به شما متوجه باشم(فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ؛ بقره/152) حالا اگر توجه خدا در زندگی کسی بیاید چه اتفاقی میافتد و چه برکاتی برایش دارد؟ توجه خدا، او را از صدمات بیرونی و از ضعف درونی نجات خواهد داد.
نعمتی که خداوند فقط به امت پیامبر(ص) داده است: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ
- در روایتی آمده است که جبرئیل امین به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت: خداوند متعال میفرماید که من به امت تو یک نعمتی دادهام که به هیچ امتی از امتهای قبل ندادهام؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ أَعْطَیْتُ أُمَّتَکَ مَا لَمْ أُعْطِهِ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ؛ پیامبر(ص) پرسید: ای جبرئیل امین، آن چیست؟؛ فَقَالَ وَ مَا ذَاکَ یَا جَبْرَئِیلُ؛ جبرئیل عرضه داشت: این قول خداوند متعال «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» که فقط به امت شما اختصاص دارد؛ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ ؛ و خداوند با هیچ امتی از امم پیشین اینگونه صحبت نکرده است؛ وَ لَمْ یَقُلْ هَذِهِ لِأَحَدٍ مِنَ الْأُمَم»(مستدرکالوسایل/5/286) خداوند به هیچکدام از امتها اینرا نفرموده است: «به یاد من باشید من هم به یاد شما خواهم بود»
- اولین ویژگیای که به عنوان ویژگی ممتاز برنامۀ دین بیان کردیم، «مثبت بودن» بود. حالا ببینید که این روایت چقدر به مثبت بودن کمک میکند. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: هر بندهای که من از قلبش مطلع شوم، و ببینم آن چیزی که بر او غلبه دارد، تمسک به ذکر من است(غالبِ توجه قلبی او ذکر من است) خودم ادارۀ زندگی او را به عهده میگیرم؛ أَیُّمَا عَبْدٍ اطَّلَعْتُ عَلَى قَلْبِهِ فَرَأَیْتُ الْغَالِبَ عَلَیْهِ التَّمَسُّکَ بِذِکْرِی تَوَلَّیْتُ سِیَاسَتَهُ»(عده الداعی/249)
- میدانید اگر خدا ادارۀ زندگی آدم را به عهده بگیرد، آدم نزدیک به عصمت میشود؛ یک عصمت اکتسابی! کسی که منشی و مدیر او خدا باشد، چرا باید دچار خطا و اشتباه شود؟! او بعد از یک مدتی اشارههای خدا را میفهمد. او با اتفاقهایی که برایش میافتد، متوجه میشود که خدا چه پیغامی دارد برای او میفرستد؟ مثلاً امروز دو مرتبه به رفیقش زنگ میزند ولی نمیتواند با او تماس بگیرد، مثلاً تلفنش اشغال است. میفهمد معنایش این است که امروز نباید با او تماس بگیرد، یا او نمیتواند کارش را راه بیندازد. البته منظورمان این نیست که هر وقت نتوانستید با کسی تماس بگیرید، معنایش همین است! ممکن است این اتفاق در هر روز، یک معنایی داشته باشد.
- در ادامۀ روایت فوق، خداوند میفرماید: «من همنشین او میشوم، و من مدام با او گفتگو میکنم. و من مونس او میشوم؛ وَ کُنْتُ جَلِیسَهُ وَ مُحَادِثَهُ وَ أَنِیسَهُ»(همان) اگر خدا ببیند کسی غالباً به ذکر خداست، زندگی او را به عهده میگیرد؛ هرچند ممکن است بعضی وقتها هم غفلت کند ولی مهم این است که غالباً متوجه خدا باشد.
علی(ع): ذکر خدا قلب را زنده میکند/ برخی علامتهای قلب زنده
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَحْیَا اللَّهُ قَلْبَهُ»(غررالحکم/8876) هرکسی که به ذکر خدا بپردازد قلبش زنده میشود، وقتی که قلبش زنده شد، چه اتفاقی برایش میافتد؟ او دیگر گناه را دوست نخواهد داشت و کارهای خوب را دوست خواهد داشت. لذا هر موقع دیدی که به گناه مایل هستی، معلوم میشود که ذکر کم گفتهای و قلبت مرده است. اگر قلبت زنده شود، از گناه بدت میآید.
- اگر قلب تو زنده شود، از بازیهای کامپیوتریای که وقت تو را تلف میکند نیز بدت میآید و از آن متنفر خواهی شد. اگر قلبت زنده شود از نامردی کردن بدت میآید، اگر قلبت زنده شود از غیبت کردن هم بدت میآید. چون همانطور که قرآن میفرماید، این کار مثل آدمخواری است؛ انگار داری گوشت برادر دینیات را میخوری«أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ»(حجرات/12)
- کسی که قلبش زنده باشد، خود به خود دنبال امام زمانش میگردد و میگوید: «من امامم را میخواهم» گاهی مینشیند و اشک میریزد. میگویند: چرا اینقدر گریه میکنی؟ او میگوید: «من امام و آقایم را میخواهم، خیلی دلم برایش تنگ شده است» اینها برخی از علامتهای یک قلب زنده بود.
کسی که عقل نداشته باشد با علم هم خرابکاری میکند/ در حکومت امام زمان(ع) استاد دانشگاهی که اهل ذکر نباشد در هیچ دانشگاهی تدریس نخواهد کرد
- در ادامۀ روایت فوق میفرماید: «وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ وَ لُبَّه»(همان) یعنی کسی که اهل ذکر باشد، عقل و فکر او هم نورانی میشود. «لُبّ» به قدرت تفکر و اندیشۀ انسان گفته میشود. و کسی که «لُبّ» او نورانی شود، به یک تعبیری «اولوالالباب» خواهد شد. ذکر این کارها را انجام میدهد و این آثار و برکات را برای انسان به دنبال خواهد داشت.
- در دوران حکومت امام زمان(ع) مردم خدمت طبیبی میروند که اهل ذکر باشد. البته در آن زمان دیگر همه-غالباً- اهل ذکر خواهند بود. در حکومت آقا امام زمان ارواحنا له الفداء امکان ندارد استاد دانشگاهی که اهل ذکر نیست در هیچ دانشگاهی در عالم تدریس کند. چون کسی که عقل نداشته باشد با علم هم خرابکاری خواهد کرد. نه فقط استاد دانشگاه، بلکه استاد حوزه هم همینطور است. چون هرکسی که وارد حوزه شد که لزوماً اهل ذکر نمیشود!
- مرحوم زاهدی عارف جلیلالقدر-و البته گمنام که چند سال پیش از دنیا رفت- وقتی داشت به شاگردانش درس تفسیر میداد، از آنها میپرسید: به یاد خدا بودید؟ گفتند: خُب ما که الان در جلسۀ تفسیر شما بودیم! فرمود: «بله؛ اما ممکن است شما در درس تفسیر با این الفاظ و این مباحث درگیر شده باشید و از یاد خدا غافل باشید» آدم میتواند در جلسۀ تفسیر قرآن هم به یاد خدا نباشد. کسی که عقلش به ذکر خدا نورانی نشده باشد، عقلش تاریک و ظلمانی است و این عقل هرچه کار میکند، در واقع به درِ بسته میکوبد.
کسی که اهل ذکر نباشد، زندگیاش تلخ و تنگ میشود/ اگر از ذکر خدا رویگردان شویم، شیطان همنشین ما خواهد شد
- حالا یکمقدار هم دربارۀ نقطۀ مقابل ذکر صحبت کنیم. اگر کسی ذاکر نباشد، چه میشود؟ خداوند دربارۀ این افراد میفرماید: «هرکسی از ذکر من اعراض کند زندگیاش را دچار دشواری قرار خواهم داد؛ وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً»(طه/124) بعضیها فکر میکنند که خدا نمیتواند این کار را انجام دهد! مثلاً میگویند: «اگر من پول و خانه و کار و ماشینم را درست کنم، و در کنارش ورزش هم انجام دهم تا سلامتی جسمی داشته باشم، خدا چطور میخواهد زندگی مرا سخت و دشوار کند؟!» یعنی فکر میکنند که خدا- نعوذ بالله- اینقدر ضعیف شده است که نمیتواند! خدا چنان طومار زندگی او را به هم خواهد پیچید که تصورش را هم نکند! به ریاکاری و سالوسگری بعضیها نگاه نکنید که دچار «معیشةً ضنکا» شدهاند و زندگی دشواری دارند ولی ظاهراً خودشان را طوری نشان میدهند که زندگی خوبی دارند، اینها در واقع دارند با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه میدارند!
- خداوند در آیۀ دیگری میفرماید: «ای مؤمنین! نگذارید اموال و اولادتان شما را از ذکر خدا غافل کند که در این صورت ضرر خواهید کرد؛ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون»(منافقون/9) این ضرر هم «مطلق» است و دنیا و آخرت را در بر میگیرد. در آیۀ دیگری میفرماید: «هرکسی از ذکر خدای رحمان رویگردانی کند، یک شیطان را به سراغ او میفرستیم که به او بچسبد و همیشه همنشین او شود؛ وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»(زخرف/36) بنا بود با «ذکر»، خدا جلیس و انیس و مونس ما باشد، ولی اگر از ذکر خدا رویگردان شویم، شیطان همنشین ما خواهد شد.
علی(ع): کسی که غفلت بر او غلبه پیدا کند قلبش میمیرد/ کسی که قلبش مرده باشد، سخن حق را نمیپذیرد
- روایات زیادی هست که نشان میدهد کسانی که به ذکر خدا نمیپردازند، برای قلبشان چه اتفاقهایی میافتد؟ به عنوان نمونه، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «کسی که غفلت بر او غلبه پیدا کند قلبش میمیرد؛ مَنْ غَلَبَتْ عَلَیْهِ الْغَفْلَةُ مَاتَ قَلْبُه»(غررالحکم/8430) کسی که قلبش مرده باشد، وقتی یک سخن درست به او میگویید، قبول نمیکند حتی اگر دهها دلیل درست برایش بیاورید، ولی سخن غلط را بدون دلیل قبول میکند. حتی شایعات بیپایه و اساس را به راحتی قبول میکند ولی سخن مستدل و منطقی و عقلانی و درست را قبول نمیکند.
- وقتی قلب کسی بمیرد، او دیگر نمیتواند سخن حقّ را بپذیرد. لذا وقتی سخن حقی به او بگویید، عصبانی میشود یا علیه سخن حقّ موضعگیری میکند و سعی میکند یک دلیل یا بهانهای علیه آن پیدا کند و در مقابلش قرار دهد. اصلاً ذهنش علیه حق کار میکند. وقتی قلب انسان بمیرد، اینطوری میشود.
چرا باید طبق دستور خدا ذکر بگوییم؟/چرا ذکر خدا بصورتهای دلبخواهی فایده زیادی ندارد؟
- حالا سؤال بسیار مهم این است که «چگونه به ذکر خدا بپردازیم؟» ما میخواهیم با ذکر خدا به منبع قدرت، انرژی، نور و حیات متصل شویم تا زنده باشیم، و قوای وجودی ما کار کند. سؤال این است که چگونه به ذکر خدا باشیم؟ دو راه حل دارد؛ یکی اینکه هر طوری که دلمان میخواهد به ذکر خدا بپردازیم. و دیگر اینکه هر طوری که خدا دستور داده است به ذکر خدا بپردازیم.
- اگر ما هرطوری که دلمان میخواهد به ذکر خدا باشیم، در واقع به ذکر خدا نخواهیم بود و معلوم نیست که آن کیست که ما به ذکرش هستیم؟! چون خدا بزرگ است و ما همه عبد هستیم و مخلوق او هستیم، فاصلۀ ما تا خدا خیلی زیاد است. ادب بندگی و حداقل ادب ذکر اقتضا میکند که وقتی میخواهی به یاد خدا باشی، از خودِ خدا بپرسی که «من چگونه به یاد تو باشم؟» بعد خدا به ما دستور میدهد: «با نماز! اول باید وضو بگیری و بعد به همان صورتی که من گفتهام نماز بخوانی!» نماز هم آداب ویژهای دارد که میدانید.
ذکر آداب دارد و بیادبها را درِ خانۀ خدا راه نمیدهند/ اصلیترین ذکر ما نماز است
- چرا ذکر، باید قالب و آداب ویژهای داشته باشد؟ چون ذکر خداست؛ ذکر همسر یا همسایه یا همکار یا افراد دیگری مثل خودت نیست! باید رابطۀ عبد و مولایی برقرار باشد و در این رابطه، خداست که ما انرژی میدهد، این ما نیستیم که به خدا انرژی میدهیم؛ ما فقط گیرنده هستیم. کمااینکه خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»(فاطر/15) این اتصال باید برقرار باشد. ذکر آداب دارد و بیادبها را درِ خانۀ خدا-برای ذکر- راه نمیدهند.
- زمانی که خدا فرموده «من الان دعای تو را مستجاب میکنم» باید در خانۀ خدا برویم. هر ذکری زمان و آدابی دارد. ما نمیتوانیم بگوییم که«ما کلاً همینطوری به یاد خدا هستیم؛ نیازی به آداب و زمان خاص ندارد!» خدا همان کسی است که در اوجِ غنا(بینیازی) و در اوج قدرت قرار دارد. و آداب دریافت از این خدای بزرگ این است که در مقابل او کوچک شوی. لذا اولین ذکر نماز «الله اکبر» است. الله اکبر، یعنی اینکه «خدایا من کبریایی تو را فهمیدهام که دارم آداب ذکر را رعایت میکنم.»
- خداوند میفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»(طه/14) اصلیترین ذکر ما نماز است و شما ببینید که چقدر در این نماز، تواضع نسبت به پروردگار هست! در این نماز، رکوع و دو سجده هست-که اوج تواضع نسبت به خداست- و در هر نشست و برخواستی هم مدام «الله اکبر» میگوییم.
خودخواهها به خدا راه ندارند/ با نماز اول وقت به همه جا میشود رسید
- باید به ذکر خدا بود؛ نه به ذکر خودخواهانه! خودخواهها به خدا راه ندارند. خودخواهها خدای خیالی را میپرستند. من میترسم که اگر نمازمان را به تأخیر بیندازیم به عنوان «نماز خودخواهانه» پذیرفته نشود. لذا آقای بهجت(ره) میفرمود همینکه نماز کسی اول وقت باشد، کافیست که به همهجا برسد. پرسیدند: منظورتان نمازِ با توجه است؟ فرمود: «نه! فقط اول وقت باشد.» نماز اول وقت یعنی اینکه تو به ذکر خدا پرداختهای؛ همانطوری که مولا و خدای تو دستور داده است.
- باید حیات خودمان را در گرو ذکر بدانیم و ذکر را مؤدبانه و طبق دستور خدا بهجا بیاوریم. و همانطور که قبلاً بیان شد، کل برنامۀ زندگی باید دستوری باشد تا اثر خوبی روی ما بگذارد. ذکر هم در بین دستورات خدا، یک دستور اختصاصی است.
مطالب مرتبط:
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج25: پناهیان: بدون صبر و مقاومت نمیشود به زندگی بهتر رسید/ امیرالمؤمنین(ع): صبر بهترین کمک برای زندگی بهتر است/ زندگی بهتر نیاز به صبر اجتماعی دارد، صبر شخصی کفایت نمیکند/ بهجای فرار از رنج، مقاومتمان را افزایش دهیم/ صبرِ زیبا اینست که اصلاً ناراحت نشوی، نه اینکه ناراحتی را کنترل کنی +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج24: پناهیان: دومین ویژگی برنامۀ دین «نظم و حسابشدگی» است/ دین آدم را به موجودی حسابشده تبدیل میکند/ کسی که «حسابشده» نباشد، نمیتواند زندگی بهتر داشته باشد +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج23: پناهیان: هفت اصل کلیدی برای رسیدن به یک زندگی بهتر: 1. مثبتنگری/اولین ویژگی مهم دستورالعملهای دین، مثبتگرا بودن است/ مثبت نبودن یک بیماری در فرهنگ ماست/ شکر برجستهترین مصداق مثبت بودن+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج21: پناهیان: یک برنامه خوب برای «زندگی بهتر» باید 7 ویژگی داشته باشد+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج20: پناهیان: چه کسی میتواند برنامۀ «زندگی بهتر» را «اجرا» کند؟/شرط زندگی و انتخاب همسر بهتر، کلاننگری در زندگی است/«نگاه از بالا به زندگی» شرط فردی، و «ولایت» شرط اجتماعی زندگی بهتر است/ ولایت یعنی «از بالا تعادل را در جامعه ایجاد کردن»/ روزی که همه بفهمند ولایت شرط زندگی بهتر است، روز ظهور خواهد بود +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج19: پناهیان: زندگی بهتر یک بحث کاملاً سیاسی است/ تا قدرت اصلاح نشود کسی به زندگی بهتر نخواهد رسید/ امام زمان(ع) نیاز به 313 «مدیر» دارد/ اگر برای جامعۀ ما مقدرات سختگیرانهای تعیین شود، همه اسیر آن سختگیریها خواهیم شد/ نهی از منکر اول خطاب به مدیران است، نه بیحجابهای خیابان/دعا برای فرج، یک دعای سیاسی است+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج18: پناهیان: همراهی مقدرات الهی رکن چهارم زندگی بهتر است/فقیری که در اثر باج به دشمن فقیر شده، نزد خدا محترم نیست/ تأسف علی(ع) صرفاً از غارت خلخال دختر یهودی نبود، بلکه برای عدم مقاومت در مقابل دشمن بود/ شب قدر فقط برای تعیین مقدرات فردی ما نیست؛ برای مقدرات جامعه هم هست/ علی(ع): کسی که به قضاء الهی راضی باشد، زندگی خوشی خواهد داشت +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج17: پناهیان: رکن چهارم زندگی بهتر، همراهی مقدرات الهی است/ توجه به اینکه «زندگی ما تحت مقدرات خداست» زندگی ما را بهتر میکند/ آمار خداوند در قرآن: «اکثر مردم نمیدانند من روزیها را تعیین میکنم» +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج16: پناهیان: یکی از بخشهای زیبای «زندگی بهتر»، تسلیم بهجا در مقابل محدودیتهاست/ علی(ع): اگر جزع کنید مشکلاتتان بیشتر میشود/ بسیاری از مشکلات خانوادگی ناشی از جزع است/ جزع در مقابل محدودیتها ناشی از تربیتنیافتگی انسان است/ اگر کسی با دزدی به زندگی خوب رسید، مقدرش بوده، ولی اگر صبر میکرد از راه حلال میرسید!/ پیشنهادی برای آموزش و پرورش+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج15: پناهیان: پذیرش محدودیتها، مهمترین رکن «زندگی بهتر»/یکی از نتایج مهم دینداری، بهبود وضع زندگی است/اگر زندگی ما خوب نیست، بهخاطر این است که در دینمان کم گذاشتهایم/ ابلیس آدم(ع) را با وعدۀ «زندگی بهتر» دروغین فریب داد، بیدینها این فریب را تکرار نکنند/امام صادق(ع): برای بقای مسلمانان، باید ثروت دست خوبان جامعه باشد/رکن سوم زندگی بهتر: تسلیم بهجا در مقابل محدودیتهای «تقدیری» و «تکلیفی»/ بیدینها هم محدودیت تکلیفی دارند+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج14: پناهیان: آدم گاهی باید برای زندگی بجنگد!/ اگر امروز برای زندگی تلاش نکنی، فردا مجاهد فیسبیلالله نخواهی شد /انقلابیگری یعنی دفاع از زندگی/ امام صادق(ع): شایستهترین افراد برای بهرهمندی از دنیا، خوبان هستند نه فجّار!/ دنیای بهتر زندان مؤمن است، چون آخرت خیلی بهتر است! +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج13: پاسخ حجت الاسلام پناهیان به انتقادها از طرح بحث «زندگی بهتر»: تأمین معاش، دنیاطلبی نیست/آدم تنبل نمیتواند دیندار باشد/جریان سامریمسلکی که نوعی دنیاگریزی است، در همۀ اقوام و ملل هست/ حسن بصریهایی که دین بدون دنیا را ترویح میکنند، همکاران حجاجها و داعشیها هستند +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج12: پناهیان: «محبت شدید» در زندگی، اولین مشخصۀ زندگی بهتر؛ و «تلاش» دوّمین/ کسی که از زندگی لذت نبرد، نمیتواند گناه را ترک کند/فقط با سختی کشیدن میشود از زندگی لذت برد/ با فرار از تلاش و مبارزه، زندگی بهتری بدست نمیآید /جامعهای که دنبال پول بیزحمت باشد، گرفتاریهای زیادی دارد+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج11: چهار رکن «زندگی بهتر» چیست؟/زندگی بهتر امکانات بیشتر نیست؛ کسی زندگی بهتری دارد که علاقۀ شدیدتری دارد/ علاقۀ شدید سرچشمۀ لذت است / محبت سازندۀ شاکلۀ روح آدمی است +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج10: پناهیان: مگر میشود کسی زندگی را دوست نداشته باشد ولی از خدا طول عمر بخواهد؟!/ انقلابی بودن یعنی اگر کسی خواست مانع زندگی بهتر ما شود، در مقابلش بایستیم/ غربیها ما را به شهوت دعوت میکنند تا همیشه فقیر باقی بمانیم/ دعایی از امام هادی(ع) برای دنیای بهتر +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج9: پناهیان: دنیاگریزی ابلهانهای که مستکبران را بر دنیای ما مسلط کند، زهد نیست/دین، راه رفاه را به انسان یاد میدهد/ در اثر تبعیت از پیامبران، زندگی خوش مادی پدید میآید/ برخی میخواهند بدون زحمت، زندگیشان بهتر شود/ فرهنگ کار در ما خیلی پایین است +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج8: پناهیان: زندگی فرآیندی برای «شکفته» شدن انسان است/ اولین شرط زندگی بهتر، زندهتر بودن است/ زندگی یعنی فرآیندی برای زندهتر شدن/ ما برای زندگی بهتر امکانات اضافه میکنیم در حالیکه قدرتها در درون خودمان است!/ زندگی فرایند رسیدن به معرفت است +صوت
- تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج7: پناهیان: بساط زندگی، نعمتی است که اکثر آدمها بهخاطرش شکر نمیکنند/ باید به زندگی عشق بورزیم چون خدا ما را در این فضا قرار داده/ دین علیرغم مذمت حبالدنیا، به علاقۀ ما به زندگی بها داده/ زندگی آنقدر عزیز است که توصیه شده با وضو «زندگی» کنید/ زندگی ترکیب سه فرآیند است+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج6: پناهیان: نباید از ایمان مردم انتظار زیادی داشت/مشکلات جامعه از ضعف درس عقاید و اخلاق نیست/مشکل مهم این است که زندگی را قبل از بندگی نشناختهایم/کسی که زندگی او را متواضع نکرده باشد، بعید است با نماز هم متواضع شود +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج5: تعریف زندگی در 7 مرحله توسط حجت الاسلام پناهیان +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج4: پناهیان: هنر دینداری این است که ضمن درگیری با دنیا، بندگی کنیم/ ترک کامل دنیا نوعی راحتطلبی است/فاصله گرفتن برخی متدینین از زندگی، از سر راحتطلبی است نه عشق به بندگی/ منفعتطلبی نهتنها بد نیست بلکه خیلی هم زیبا و معنوی است/ اگر دینداری به نفع خودمان است، چرا خدا پاداش میدهد؟ +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج3: پناهیان: زندگی سرشار از گرفتاری، نشانۀ ایثار و خداپرستی نیست/ متدینین بیش از دیگران باید به دنبال زندگی بهتر باشند/ میخواهیم با «عقل» راه زندگی بهتر را ببیابیم، نه با مباحث «دینی»/«بهرهمندی فراوان از دنیا» جایزۀ دینداری است +صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج2: باید زندگیمان را درست کنیم تا بتوانیم عاشق خدا شویم/«سامری»های امت پیامبر(ص) دنبال دین و عرفان منهای زندگی بودهاند/ دین حتی میتواند فوتبال ما را بهتر کند/دشمنی با انبیاء از آنجایی آغاز شد که انبیاء قصد آبادانی زندگی را کردند+صوت
تنها مسیر برای زندگی بهتر/ج1: دین را به برخی اخلاقیات، احکام و امور معنوی محدود کردهایم/باید به زندگی برگردیم/تقسیم مردم به دو گروه دنبال «بندگی» و دنبال «زندگی» یک تقسیم شوم و نابودکننده است/ زندگی و بندگی قسیم هم نیستند، در زندگی بهتر، بهتر میشود بندگی کرد
سلام هنوز جلسات ادامه دارد؟
و هنوز از شبکه تهران پخش میشود ساعت چند؟