در گفتگو با همشهری:
ذات سینما دینی است
- در گفتگو با: گروه مجلات همشهری
- در تاریخ: 1389/15/11
- انعکاس در: همشهری
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
اگر انسانی که معنویت کافی ندارد، در محراب مسجدی به امامت بایستد شما تعجب نمیکنید؟ من از حضور هر کسی که از معنویت برخوردار نباشد و در عرصهی سینما فعالیت کند همین قدر تعجب میکنم.
سایت گروه مجلات همشهری - حسین معززی نیا:
قرار بود همکارانم با چند روحانی فعال در عرصهی سینما دربارهی سریال مختارنامه گفتوگو کنند و نظرشان را دربارهی جنبههای تاریخی این سریال جویا شوند. یکی از نامزدها هم حجتالاسلام پناهیان بود. اما وقتی با ایشان تماس گرفته شد، گفت که اولاً حاضر نیست فقط دربارهی مختارنامه گفتوگو کند و مناسب میداند وارد مباحث عمومیتر سینما و تلویزیون هم بشود، ثانیاً با توجه به سرمقالهی شمارهی هفتم 24 و آنچه در آن زمان دربارهی موضعگیری ایشان نسبت به طلا و مس نوشته بودم، ترجیح میدهد فقط با خودم گفتوگو کند. گرچه به این ترتیب موضوع بحث تغییر مییافت، از انجام این گفتوگو استقبال کردیم، به این دلیل که میتواند به تشریح یکی از دیدگاههای فعال و اثرگذار در عرصهی سینمای کشور بینجامد و شاید بسیاری از ابهامها را برطرف کند.
گفتوگو در ساختمانی با تابلوی «دفتر هنر و ادبیات دانشجویی» برگزار شد که در سالهای اخیر محل فعالیتهای هنری آقای پناهیان است. نتیجهی گفتوگو رضایتبخش بود و به نظر میرسید به هدفمان که شفاف شدن دیدگاههای ایشان برای سینماگران کشور بود، رسیدهایم. اما متأسفانه تغییراتی که در متن تنظیمشدهی گفتوگو پس از بازنگری ایشان انجام شده، به حذف بسیاری از اظهارنظرهای غیرمنتظره و موضعگیریهای جالب توجه انجامیده، تا آنجا که همهی اشارههای ایشان به مختارنامه که اصلاً بهانهی اصلی این گفتوگو بود حذف شده است! آقای پناهیان دربارهی اخراجیها، ملک سلیمان، آژانس شیشهای و مصادیق دیگری هم صحبت کرد که در بازنگری نهایی ترجیح داد نامی از هیچ کدام برده نشود. به هر حال این دقیقاً همان متنی نیست که ما برای انتشار میپسندیم، اما ایشان تأکید کردند که یا همین متن چاپ شود یا اصلاً از انتشار مصاحبه پرهیز کنیم!
شما یک روحانی معتقد و بسیار فعال در حوزهی کاریتان، در حوزهی تبلیغ دین هستید؛ این سؤال مطرح است که چگونه به سینما علاقهمند شدید و چه ارتباطی میان سینما و فعالیت اصلیتان دیدهاید؟
همیشه انگیزهی اصلی من در فعالیتها، تبلیغ دین و تبیین مفاهیم و معارف دینی بوده است. از همان ابتدای طلبگی هم کار تبلیغی را به شکل تدریس کتابهای شهید مطهری انجام میدادم. البته یادم هست از دوران مدرسه گاهی داستان مینوشتم، شعر میگفتم، خطاطی و کار گرافیکی میکردم، گروه سرود تشکیل میدادم، مسئول کتابخانهی مدرسه بودم، و به فعالیتهای مختلف فرهنگی میپرداختم. طبیعتاً هر کسی اهل کار فرهنگی باشد و دغدغهی تبلیغی و تربیتی داشته باشد توجهش به سینما جلب میشود. البته بعدها وقتی حضور در نهاد نمایندگی رهبری در یکی از دانشگاههای تهران به بنده پیشنهاد شد بنده دانشگاه هنر را پیشنهاد کردم و بیش از ده سال این مسئولیت را به عهده داشتم.
این مربوط به چه سالی است؟
حدود شانزده سال پیش.
قبل از آن کجا بودید؟
معاونت فرهنگی دفتر مرکزی نهاد را به عهده داشتم و کارهای ستادی میکردم. اما دیدم در عرصهی فعالیتهای فرهنگی - دینی کار ستادی زیاد پرفایده نیست و باید بروم در صف. در آن زمان برنامهریزی فرهنگی زیاد تحویل گرفته نمیشد و هر کسی توانایی داشت باید میرفت و در صف خدمت میکرد.
چرا دانشگاه دیگری را انتخاب نکردید؟
اتفاقاً مسئولین مربوطه هم به من میگفتند این دانشگاه که دو هزار دانشجو بیشتر ندارد، ما دانشگاههای بزرگتر را برای شما در نظر داشتیم. ولی برای من، ارتباط با دانشجویان هنر بیشتر از دیگر رشتهها اهمیت داشت. نه این که بخواهم به دانشجویان رشتههای دیگر بیاحترامی کنم. اعتقاد داشتم یک عنصر هنری بیش از دانشجوهای رشتههای دیگر میتواند تأثیر فرهنگی داشته باشد. البته در دانشگاه هنر به قصد تلاش برای تحول در آموزش عالی هنر حضور پیدا کردم، نه به قصد اقدامات فرهنگی سطحی مثل مراسم گرفتن و پلاکارد زدن. کسانی که در آموزش عالی در ادوار مختلف به برنامهریزی رشتههای هنری میپرداختند به هیچوجه تحول پذیر نبودند. هر چند اخیراً آموزش عالی در این زمینه اقدامات خوبی را آغاز کرده است.
مثلا چه پیشنهادهایی در زمینهی تحول آموزش عالی داشتید؟
پیشنهادهایی از قبیل اضافه کردن برخی رشتهها، اضافه کردن برخی عناوین درسی مثل انسانشناسی، حذف برخی از دروس، اصلاح برخی متون درسی و بسیاری از پیشنهادهای دیگر که جای بحث مفصلتری میخواهد. معتقد بودم این نظام آموزش عالی است که باید اصلاح شود تا ما خروجیهای مفیدتر و سالمتری داشته باشیم که متأسفانه پیگیریهای ما جز در این سالهای اخیر نتیجهای نداد. حتی مراکز آموزش عالی مستقل مثل سوره و دانشکده صدا و سیما هم در این زمینه پیشقدم نشدند.
در دانشگاه هنر تدریس هم میکردید؟
بله، پیش از پذیرفتن مسئولیت نهاد، یکی دو سالی بود که دروس معارف تدریس میکردم و از نزدیک با فضای دانشجویان آشنا بودم. بعد از آن هم تدریس ادامه داشت.
خب، بعد از این چه شد؟
فعالیت تبلیغی من به دلیل نیازهای جامعه بیشتر شد و منبرهای فراوان و اشتغال در رشتهی تخصصی تبلیغ در حوزه موجب شد کمتر به فعالیتهای مربوط به دانشگاه هنر برسم و در نهایت با اصرار خودم از نهاد بیرون آمدم، ولی دوستان زیادی پیدا کردم و ارتباطم با برخی دوستان حفظ شد و در قالب هیئت دانشجویان هنر و دفتر هنر و ادبیات دانشجویی ادامه پیدا کرد.
ظاهرا در یکی دوسال اخیر وقت بیشتری برای این دفتر میگذارید. اساساً فعالیتهای این دفتر چیست؟
درصددیم به تولید دانشی که بتواند رابطهی هنر و دین را مستحکمتر کند بپردازیم. در کنار آن برای تقویت جریان نقد محتوایی آثار هنری بهویژه سینما اقدام کنیم. کم کم همفکریها به اینجا منجر شد که به فکر تولید هم باشیم. البته از تولید فیلمنامه شروع کردهایم. امیدواریم نمونههای خوبی از آثار دینی و انقلابی تولید شود. چون فلسفهی ورود ما به نقد آثار سینمایی و رسانهای این بوده که راه تولید آثار خوب را روشن میدیدیم؛ که باید تجربه کنیم ببینیم میشود یا نه. یقیناً سینما بسیار بیشتر از این که هست میتواند در عین سرگرم کننده بودن، روشنگر باشد و در خدمت دین و انقلاب درآید. کار دیگر ما در این دفتر فعالیتهایی است که بتواند به تقویت ابعاد معنوی و معرفتی جوانان تحصیل کرده در این عرصه منجر شود که این مهم را با محافل مذهبی، دورههای آموزشی و اردوهای مختلف دنبال میکنیم.
خب، اجازه دهید بعد از این تاریخچه برگردم و دوباره سؤال اولم را تکرار کنم؛ چه شد که توجهتان به سینما جلب شد؟ به نظر میرسد سینما به عنوان موضوعی مستقل برایتان جذابیت نداشته؛ آن را وسیلهای برای تبلیغ دین میدانستهاید.
نخیر سینما برای بنده جذابیت فی نفسه هم دارد. انواع خلاقیتها و ذوقی که در این هنر جاری است برای طلبهای که یکی از علاقهمندیهایش فن معانی و بیان و بدیع بوده است و اهل دقت در انحای انتقال پیام است، قابل توجه است؛ و جدا از پیامی که هر فیلم میدهد و جهتگیریهای فیلمها و آثاری که در مخاطبان باقی میگذارند، از نظر فنی هم برای من قابل بررسی و جالب است. علاقهمند هستم از ابتدای شکل گیری یک تصویر خیالی، دربارهی هر موضوعی، در ذهن فیلمنامهنویس، تا نحوهی به تصویر کشیده شدن آن توسط کارگردان، تا انواع آثاری را که در مخاطبان برجای میگذارد، دنبال کنم و قواعد آن را بیابم. البته به دلیل مشغلههای فراوان فرصتی ندارم که در این زمینهها وقت بگذارم. گاهی با دوستان در این دفتر در این زمینهها به گفتوگو میپردازیم و برای من بسیار شیرین هم هست. اما اساساً بدون رسالتهای ارزشمندی که وظیفه داریم، سراغ ادبیات هم نمیرویم چه رسد به هنر که وقتگیرتر است.
شما اصلاً از یک سینماگر چه تصوری دارید؟
بنده فکر میکنم یک فیلمنامهنویس و کارگردان میخواهد از منظر خدا به زندگی انسانها نگاه کند و مانند او که تقدیر کنندهی زندگی انسان است و از بالا شاهد نحوهی رفتار بندگان خود است، خالق شخصیتها و حوادث باشد. این نه تنها بد نیست بلکه بسیار هم خوب است. ما که بندهی خدای خالق هستیم دوست داریم مانند او خلاقیت داشته باشیم و تا آنجا که میتوانیم از منظر او عالم را ببینیم. پس جایگاه یک سینماگر، جایگاه ارزشمندی است. سینماگرها هم معمولاً آدمهایی هوشمند و چندجانبهنگر هستند. یک سینماگر حتی اگر بخواهد یک شاهد و روایتگر صرف باشد هم باید برود «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» و از آنجا همه چیز را ببیند و روایت کند. هر چه از این مقام پایینتر بیاید کارش سطحیتر و ناماندگارتر خواهد شد. این شأن یک سینماگر است. پس باید حکیم باشد و یا لااقل کمی از اسرار و قواعد عالم خبر داشته باشد. اساسا هنرمندی حکمت میطلبد و در سینما بیشتر از هر هنر دیگری نیاز به حکمت و ژرفاندیشی است. ارزش حکمت هم بیشتر از علم است، لذا هر عالمی حکیم نمیشود و از هر عالمی هم در سینما نمیشود استفاده کرد. همهی آنها هم که موفق بودهاند در حد خود از این حکمت برخوردار بودهاند. نگاه ابتدایی من به سینماگر این است که او را جزو بزرگترهای جامعه میدانم. حالا اگر کسی نخواهد سقف این جایگاه را پر کند و یا این جایگاه را در سطح امرار معاش خود تنزل دهد خود داند.
شما به خوش بینی به سینما مشهور نیستید و در سخنرانیهایتان به ندرت فیلمی را در سینمای ایران تأیید کردهاید. چرا؟
چون رسانهها و خبر رسانیها صحیح نبوده است، و ما هم مدیریت نکردهایم. فضای ژورنالیستی خیلی از اوقات به دنبال اخبار جنجالی است. البته بنده در عرصهی نقد حساسیتم بیشتر به فیلمهایی بوده که ادعای کار مذهبی دارند؛ و یا به نوعی با دین و اخلاق مردم مستقیما مرتبطند. این هم اقتضای کار تبلیغی یک طلبه است. دلیل دیگر پرداختن به نقد در سخنرانیها این است که وقتی یک فیلم را همه دیدهاند راحتتر میتوان با پیش کشیدن مثالی در آن فیلم با مخاطبین حرف زد. حالا ممکن است پیش کشیدن مثالی در یک فیلم موجب نقد آن هم بشود. فیلمها مفاهیم و زبان مشترکی را برای مردم ایجاد کردهاند که وقتی بخواهی به زبان مردم سخن بگویی چارهای نداری جز اینکه مثالهایت را با این زبان مشترک بیان کنی. البته بخشی از کار سخنوری و منبر، نقد افکار غلطی است که رواج مییابد و یا تئوریزه شده است. طبیعتا بخشی از افکار غلط در فیلمها هم جاری هستند. وقتی به نقد آنها بپردازی یقیناً فیلم را هم نقد کردهای. اما دربارهی تایید یک فیلم شاید انتظارمان بالا بوده که به کم راضی نشدهایم و این خوبیهای موجود را نفی نمیکند. شما اجازه بدهید بعضیها با انتظارات زیاد با سینما برخورد کنند، این به نفع سینماست. هرچند معتقدم داشتن سینمایی در خدمت اسلام و انقلاب در حد و اندازهای برای مخاطبان جهانی انتظار زیادی نیست.
میخواهم بدانم شما هم مثل بسیاری از مذهبیها به تخاصم میان سینما و دین قائل هستید یا خیر؟ لطفاً صریح جواب دهید.
دیدگاه من دربارهی سینما انفعالی نیست، که مثلاً بگویم حالا این یک ابزاری است که بد یا خوب ناچاریم فکری به حالش بکنیم و از آن تا جایی که میتوانیم باید استفاده کنیم و تا آنجا که میشود اسلامیاش کنیم. یادم هست همان اوایل یک نشریهی دانشجویی در دانشگاه هنر آمد با من مصاحبه کند، پرسید مرز بین حلال و حرام در هنر کجاست. به ایشان گفتم مسئولیت اصلی من این مرزیابی و مرزبانی نیست. نه اینکه پرداختن به این مرزها را نفی کنم. بلکه میخواهم از مرکز اتحاد هنر و دین رمز گشایی کنم. چرا اول به سراغ مرزها میروید؟ سراغ راز و رمزهای مناطق گستردهی اشتراک هنر و دین بروید. بیایید از تناسب سینما و دین شروع کنیم.
از نظر شما چه تناسبی میان دین و سینما وجود دارد؟
پاسخ شما را از اینجا شروع میکنم: کسی که دغدغهی تبلیغ دین داشته باشد، مخاطبش را بشناسد و بخواهد معارف دینی را برای مخاطبش تبیین کند، یقیناً به داستان میرسد. برخی مواقع دیگر مفاهیم صرف رسایی ندارند، این وضعی است که در قرآن هم پیش آمده است. و قرآن هم به صورتی خاص قصه گویی دارد. در چنین موقعیتی باید صحنهی رفتار در یک شخصیت به تصویر کشیده شود. اگر سینما هم وجود نداشته باشد، باید از ادبیات و یا هنر سخنوری برای این منظور استفاده کرد. گاهی منبری به اجرای نوعی تئاتر میپردازد. پیامبر گرامی (ص) هم میفرمایند: «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» یعنی مردم را به غیر از زبان بلکه با رفتار خودتان به اسلام دعوت کنید. و سینما جای نشان دادن رفتار است. سینما یعنی ساختن صحنههایی که بتوانیم کنشها و واکنشهای شخصیتهای مختلف را در موقعیتهای مختلف ببینیم. دین باید در عمل دیده شود و سینما هم جای نشان دادن عمل است. شاید به خاطر همین یک سینماگر از شعار دادن بدش میآید. فیلم موفق فیلمی است که بتواند یک رفتار را طبیعی جلوه دهد و بازیگر خوب هم بازیگری است که رفتار را طبیعی جلوه دهد. این تلقی از سینما درست است؟
بله، قطعاً.
نباید به دلیل آنکه در سینما تصویر وجود دارد آن را به نقاشیهای درون کلیسا نزدیک بدانیم. سینما بیش از آنکه محل نشان دادن صورتهای مادی باشد محل به تصویر کشیدن یک امر غیر مادی است به نام «فعل». حالا این فعل میتواند خوب باشد یا بد، ولی به هر حال فعل انسان برآمده از جهانبینی او و انگیزهها و اعتقادات و آگاهیهای اوست. پس سینما محل دیدن روح انسان است در قالب رفتار. سینما محل نشان دادن قد و قوارهی آدمها نیست. همه منتظرند کنش این آدم را در هر صحنهای ببینند. البته ممکن است برخی سینما را تقلیل بدهند به نمایشگاه بدنها و قیافهها؛ اما در همان موارد هم چیزی که جالبتر است دیدن عکس العملهای همان قیافههاست. سینما اینجوری شکل میگیرد. حالا دین یعنی چه؟ حقایق دینی هم بیش از آن که در قالب یک سلسله مفاهیم و اصطلاحات نظری جا بگیرند، در قالب یک سلسله کنشها و واکنشها شکل میگیرند. برای انتقال دین کاری که شما میتوانید با رفتارها انجام دهید بههیچوجه نمیتوانید با مفاهیم نظری انجام دهید. به همین دلیل است که خداوند بسیاری از مفاهیم را در قرآن در قالب داستانهایی بیان میکند که بر قالب رفتار انبیا و اولیا یا حتی اشقیا شکل میگیرد.
پس ارتباطی میان ذات سینما و دین میبینید؟
سینما ذاتاً ابزار تبلیغ دین است. برای من سینما به عنوان تافتهی جدابافته از دین قابل تصور نبوده. بله، سینما برایم پدیدهای جذاب است، اما نه به عنوان پدیدهای که بیایم ماهیتش را مستقل از دین ببینم و بعد سعی کنم با دین مرتبطش کنم. من اصلاً ماهیتش را دینی میبینم.
جالب است. اعتقاد شما به این که سینما ذاتاً مناسب تبلیغ دین است چه نسبتی با تاریخ سینما پیدا میکند؟ به هر حال تاریخ سینما به تبلیغ دین اختصاص ندارد.
خب، این به خاطر استفادهی غلط از سینماست. ما در مقام تشخیص ماهیت سینما نباید به کاربرد آن نگاه کنیم، بله در طول تاریخ گاهی اوقات دین دستمایهی ستمهای فراوان به بشریت بوده است، آیا این موجب آن میشود که دین را آزاد کنندهی بشر از ظلم و ستم ندانیم؟ البته در نزدیک دانستن دین و سینما حرفهای بیشتری هم میشود زد که فعلا مجال آن نیست.
یعنی اعتقادی به این ندارید که به هر حال بشر غربی متناسب با تفکر خودش سینما را پدید آورده؟
بشر به این صنعت رسیده. باید دید چقدر مادیگرایی او عامل این پدیده شده و چقدر فطرت بشر در خلق سینما موثر بوده. فطرت بشر یک امر الهی است و همیشه ابزاری را در اختیار انسان قرار میدهد که برای تعالی انسان مفید است، ولی انسانها معمولاً از گرایشهای فطری خوب هم بد استفاده میکنند. مانند میل به جاودانگی و بینهایت طلبی؛ که آدمها از این دو برای بیشتر ماندن در این دنیا و ظلم بیحد به دیگران استفاده میکنند. اگر روح جستوجوگر انسان و یا هر گرایش فطری دیگر، انسان را به سمت چیزی سوق بدهد مطمئن باشید راه استفادهی خوب از آن چیز وجود دارد؛ اگرچه اکثراً از آن استفادهی بد شده باشد. من سینما را بیشتر از این که محصول مادیگرایی انسان غربی بدانم، محصول فطرت جستوجوگر بشر میدانم، که به خوبی میتواند و باید در خدمت تعالی انسان قرار بگیرد.
پس با تعریفی که شما دارید، نباید به تعابیری مثل سینمای دینی علاقه داشته باشید. اصلاً لازم میدانید ترکیبی مثل سینمای دینی بسازیم و دنبالش راه بیفتیم؟
ما میتوانیم سینمای مقدس داشته باشیم، یعنی سینمایی که به موضوعات خاص دینی میپردازد. اگر چه نمیخواهم به تعبیر اهمیت زیادی بدهم. اما فارغ از این، کل سینما یا دینی است یا ضددینی. وقتی یک فیلم اثر خوبی در اندیشه و احساس مخاطب به جای بگذارد دینی است. فرقی نمیکند موضوعش چه باشد. البته معلوم است در هر موضوعی هم نمیتوان اثر خوبی به جای گذاشت. وقتی سینما دارد کار طنز میکند و مخاطب را سرگرم میکند، وقتی به عنوان صنعت محل درآمد میشود، در همین حال دارد آثاری بر روح مردم و بر نگرشها و گرایشاتشان میگذارد و این یا آثاری است که دین با آن موافق است و یا مخالف. ممکن است گاهی ارزیابی آثار خوب و بد یک فیلم سخت باشد و یا همه از عهدهی ارزیابی دقیق آن برنیایند ولی بالاخره آثار قابل ارزشگذاری خواهد داشت.
پس معتقدید همان فیلمی که به قصد سرگرمی محض و برای تقویت جنبهی صنعتی سینما ساخته شده، میتواند دینی هم باشد.
قطعاً همین طور است؛ یا دینی است یا ضددین. چیزی بین این دو نیست. البته شدت و ضعف هم دارد. اساسا ما رفتاری خارج از ارزیابی دین نداریم. ما باید نگاهمان را به دین تغییر دهیم؛ دین تنها مجموعهای از شعائر و یا مناسک خاص نیست. دین حقیقتی است که در حیات بشر جریان دارد و هر کسی در هر قدم از زندگی دارد موضعش را نسبت به دین معلوم میکند. اگرچه وقتی یک فیلم مستقیماً به موضوعات دینی میپردازد از حساسیت بیشتری برخوردار میشود. ولی در بقیهی موارد هم نمیتواند از ارزیابی دینی فرار کند. گاهی از اوقات وقتی شما اصطلاح «سینمای دینی» درست میکنید عدهای میروند و به خیال خودشان به سینمای غیردینی میپردازند که از نقد دینی آثارشان آسوده باشند و نیاز به معرفت دینی نداشته باشند و بعد هر اثری که دلشان خواست بر مخاطبان بگذارند. این آغاز اشتباهات بزرگ است. بعضیها هم فیلم به ظاهر غیر دینی میسازند و در آن حرفهای ضددینی خودشان را در پوشش سینمای غیردینی بیان میکنند.
میخواهم به سؤالی که گفتید آن نشریهی دانشجویی از شما پرسیده برگردم. گفتید به آن نشریه گفتهاید صرفاً برای تعیین مرز حلال و حرام وارد این عرصه نشدهاید. این درست. ولی برای کسی مثل شما که دغدغهی دین دارد و نمیتواند بدون تعیین حلال و حرام وارد این عرصه شود، چه ملاکهایی برای تشخیص وجود دارد؟ خیلی از افراد دیندار مشکلشان برای ورود به عرصهی سینما این بوده و هست که به دلیل رواج بدبینی به سینما نگرانند دینشان را از دست بدهند. بسیاری از خانوادههای دیندار ابا دارند وارد فعالیت سینمایی شوند. اصلاً خیلی مشخصتر: کسی که میخواهد سینما بیاموزد باید فیلمهای تاریخ سینما را ببیند و بشناسد. خیلی از این فیلمها، طبق معیارهای شرعی مشکلات داستانی و تصویری دارند و مصداق صور قبیحه محسوب میشوند. اینها همه مسئله است. شما طبیعتاً باید ابتدا این مسائل را برای خودتان حل کرده باشید.
در فرمایش شما دو نکته مطرح است؛ یکی نگاه اجتماعی به سینما که خب دلیلش روشن است چرا این نگاه شکل گرفته؛ به دلیل سابقهای که از دستاندرکاران سینما در ذهن مردم وجود دارد. بعضیها آن قدر نکات منفی از اهالی سینما دیدهاند که دیگر نتوانستهاند تلقی مثبتی از ماهیت سینما در ذهن داشته باشند. و ماهیت سینما را درنیافتهاند. اگر ماهیت سینما را میدیدند، متوجه میشدند که در واقع ما گوهری ازدسترفته داریم که به دست دشمنان و یا دوستان نادان افتاده است. فکر میکنم ما باید به سرعت این نگاه را در جامعه اصلاح کنیم. اگر این نگاه منفی به سینما باقی بماند سینما محلی میشود برای رشد ابتذال؛ و خود به خود حاشیهی امنی برای حضور افرادی خواهد شد که از معنویت کافی برخوردار نیستند. اگر انسانی که معنویت کافی ندارد، در محراب مسجدی به امامت بایستد شما تعجب نمیکنید؟ من از حضور هر کسی که از معنویت برخوردار نباشد و در عرصهی سینما فعالیت کند همین قدر تعجب میکنم. ذهن من که نباید از افکار عمومی شکل بگیرد. باید نظر جامعه را ارتقا داد. وگرنه نتیجه همین میشود که برای جامعه عادی میشود افرادی که از حکمت و معنویت برخوردار نیستند بیایند توی سینما. در حالی که باید پرسید این آدم اصلاً آمده توی سینما چه کار کند؟ سنتهای الهی حاکم بر حوادث عالم را میشناسد؟ چه درکی از انسان و کنشهای او دارد؟ از پیچیدگیهای حیات بشر چه میداند؟ کسی که انسانشناسی عمیق ندارد، دو خط داستان خوب نمیتواند بنویسد. شخصیتپردازی نمیتواند بکند. مطالعات دینی نداشتن یک سینماگر برایم عجیب است.
و دربارهی نکتهی دوم...
بله، بحث حلال و حرامها... واقعیت این است که بدون وارد شدن در حوزهی حرامها هم میشود به یک کارشناس ارشد در عرصهی سینما تبدیل شد. و حتی تبدیل به یک نیروی ماهر و سینماگر خوب شد. محال نیست. مگر حتماً باید فیلمهای حاوی صور قبیحه دید تا سینما را بفهمیم؟ اصلاً این جور نیست. مخصوصا که شما بعداً قرار نیست مشابه آن فیلمها را تولید کنید. امور دیگری هستند که بسیار مهمترند و بدون ورود به عرصهی حرامها میتوان به آنها رسید. بله، برهنگی فرهنگی در غرب و خواست مستکبران و هوای نفس آدمها اقتضا میکرده که آنها راحتتر بعضی از کنشها و واکنشهای انسان را نشان بدهند. ولی باید باور کنیم سینما بدون آنها هم جاذبه دارد. با رعایت مقداری احکام شرعی که کل آنها هفت هشت مسئله بیشتر نیست، تمام این موضوعات جمع میشود. البته برخی از اینها هم حساسیت بیجاست که ما فکر میکنیم رعایت اخلاق و احکام اسلامی است.
چه چیزهایی مصداق این حساسیتهای بیجاست؟
حالا نمیخواهیم واردش شویم!
به این دلیل پرسیدم که اخیراً دیدم شما از فیلم گلادیاتور مثالی زده بودید. پس فیلمهای خارجی را هم میبینید. خودتان چه معیارهایی دارید؟ چون بسیاری از متدینین به دلیل همین مشکلات، قید تماشای فیلم را میزنند.
نیازی به دیدن همه جور فیلمی نیست. نیازی به دیدن صحنههای مسئلهدار هم نیست. آدم برای این که فقط خبردار شود، میتواند اینها را حذف کند و به راحتی فیلم را ببیند. من خودم مقید به دیدن فیلم به مقدار زیاد نیستم. البته بنده ادعایی هم ندارم و خود را کارشناس سینما نمیدانم. ولی حتی زیاد فیلم دیدن میتواند گاهی خلاقیت یک فیلمساز را از بین ببرد. هم چنان که اگر زیاد سر کلاس بنشینید و از اساتید حرف بشنوید، چه بسا خلاقیت شما از بین میرود و فقط باید بر اساس حافظهی شما به شما نمره داد، نه قدرت به کارگیری علم.
شما گفتید لازم است تلقی منفی جامعهی مذهبی نسبت به سینما را هر چه زودتر جمع کنیم تا سینما بتواند به جایگاه درستش برسد. اما به اعتقاد من خود شما یکی از کسانی هستید که مانع این اتفاق میشوید! بسیاری از اظهارنظرهای تند شما و مخالفتهایتان با فیلمها و فیلمسازان باعث میشود جامعهی مذهبی ما نه تنها فاصلهاش را با سینما حفظ کند، بلکه به حفظ این فاصله مقیدتر هم بشود. وقتی شما به فیلمی مثل طلا و مس با این شدت حمله میکنید، این فاصله را بیشتر میکنید. طلا و مس دارد درکی از دین را به نمایش میگذارد که شاید از نظر شما درک مطلوبی نباشد، اما به هر حال یک فیلم دینی است و بسیاری از مردم آن را میپسندند. شما با تکرار حمله به این فیلم و شدت بخشیدن به آن، به جریانی کمک میکنید که دلش میخواهد بین سینما و مردم فاصله بیندازد و ثابت کند سینماگران ما با دین در ستیزند. مواضع شما بدبینی موجود را تقویت میکند.
ابتدا پاسخ فرعی را عرض کنم: اولاً بنده حملات شدیدی به این فیلم و یا برخی از فیلمهای نسبتاً دینی نداشتهام؛ برخی سایتها نکات اضافهای را هم به بنده نسبت دادند که بنده آن انتقادها را قبول ندارم.
مثل چی؟
مثل اینکه در آن جلسهی نقد گفته شد چرا آن طلبه به بچهی خودش میگوید ارباب؟ بنده در جهت دفاع عرض کردم در روایات هست که کودک تا هفت سالگی ارباب است و این ایرادی ندارد. ولی این را به پای ما نوشتند و گفتند فلانی گفته چرا به فرزند خود ارباب میگفته. ثانیاً اگر ما در محیط محدودی به یک فیلم انتقاد کردیم و قصد تبلیغات علیه آن نداشتیم و بیبندوباری رسانهای موجب شد آن حرف نشر پیدا کند تقصیر ما نیست. من معمولاً خودم از اینکه به عنوان یک منتقد اسمم بر سر زبانها بیفتد ابا دارم. اما شاید عطش جامعه به نقد محتوایی است که این حرفها را برسر زبانها میاندازد.
خب، گفتید این فرعی است. پاسخ اصلی؟
یک فیلم دینی اگر اشکالی داشته باشد اثر منفی آن در جامعه بیشتر از فیلمی است که چنین ادعایی ندارد. البته اشکال داریم تا اشکال. گاهی یک اشتباه اساسی است که دیگر باید نام انحراف بر آن گذاشت و گاهی یک اشتباه قابل اغماض است. و بین این دو هم مراتب مختلفی وجود دارد. شما قبول دارید دین تحریفشده بدتر از بیدینی است؟
شکی نیست.
اگر کسی یک فیلم پلیسی بسازد مسلماً پلیس دربارهی مسائل آن فیلم و تناسب آن با مصالح جامعه و مسائل حرفهای، حرفهایی خواهد داشت؛ که شاید یک فیلمساز به آن حرفها اشراف نداشته باشد. و یا اگر یک فیلم درباره پزشکی ساخته شود پزشکان نظرات خاصی دربارهی آن خواهند داشت. نباید انتظار داشته باشیم یک فیلم دینی بسازیم و کسی از منظر دین آن را نقد نکند. اینکه کسی دین را از منظر دیگری نگاه کند اگر نگاهش غلط و یا حتی عوامانه و سطحی باشد نباید سکوت کرد. البته پیشنهاد اساسی این است که قبل از تولید با افراد خبره گفتوگو و مشورت بشود؛ تا سوءتفاهمها کاهش پیدا کند. فیلم دینی ساختن بسیار ضروری است اما نه آن قدر که هر حرف ناروایی به دین نسبت داده شود و صرفاً به دلیل آنکه دینی است تشویق و تقدیر شود.
دربارهی مصادیق حرف بزنیم.
عرض کردم، یک وقت ضعفی در کار دیده میشود، آدم نسبت به این ضعف میتواند اغماض کند. میتوانم برای چنین فیلمهایی مثال بزنم. به اعتقاد بنده سریال یوسف پیامبر(ع) ضعف محوری که داشت این بود که عشق پدر به پسر را درست نشان نداد و فرصتی از دست رفت. اگر خوب پرداخته شده بود برای تربیت معنوی و اخلاقی جامعه بسیار مفید بود. اما این را ضعف میدانم، نه انحراف. ولی بعضی اوقات با مشکلات عمیقتری برخورد میکنیم. در مورد طلا و مس احساس کردم تمام حرفهای خوب فیلم در خدمت یک انحراف و اشکال اساسی قرار گرفته.
صراحتاً آن انحراف را توضیح میدهید؟ چون بر اساس آنچه در رسانهها از شما نقل شد درست متوجه مشکلتان با فیلم نشدم.
بله، من معتقدم طلا و مس میآید برای نشان دادن خوبیهای یک طلبه، سازمان روحانیت و کلیت حوزه را تخریب میکند. آن حاجآقایی که مسئول حوزه است و کاراکتر خوبی نیست، در زیر نور ماه هم همینطور است، تقریباً نمایندهی آن سازمان روحانیت است. در کل این مدرسهی علمیه هم شما یک آدم خوب نمیبینید جز یک طلبه که لباس شخصی است و دارد کار میکند تا امرار معاش کند. حالا من به این مشکل فرعی کاری ندارم که فیلمساز معتقد است روحانی باید از طریق کاسبی امرار معاش کند.
یعنی اعتقاد دارید این وضعیت عمداً چیده شده تا روحانیت تخریب شود؟
من وارد نقد فیلمساز نمیشوم، ولی شما بیایید احتمال بدهید که این ناشی از ضعف فیلمساز است که چون بلد نبوده داستان را بدون چنین حاشیههایی از آب دربیاورد، قافیه به تنگ آمده و این جور شده. که البته من قبول ندارم، اما اگر هم از این اشکال به عنوان یک سوءتفاهم بگذریم، از آن عبارت غلط در انتهای فیلم که میتواند نتیجهگیری فیلم محسوب بشود نمیتوان گذشت. در آخر فیلم میبینید فلسفهی همهی کارهای مثبت این آقا رضا در یک جملهی استاد رحیم تئوریزه میشود که میگوید آن ولایتی که شرط قبولی اعمال است محبت به دیگران است. این یک گزارهی ناصحیح است؛ آن ولایتی که شرط قبولی اعمال است ولایت ائمهی هدی علیهم السلام است. دوست داشتن دیگران خوب است ولی شرط قبولی اعمال نیست. این حرفها را ما از کجا درآوردهایم؟ این اشتباه لپی نیست. اشتباه لبی است. وقتی این کلید را در آخر فیلم میبینی، برمیگردی کل فیلم را تفسیر میکنی. و به نکتههای تازهای میرسی. میگویی استاد رحیم چرا شد استاد رحیم؟ آیا چون این قرائت رحمانی از دین است؟ همان قرائت رحمانی که دشمنان ما و روشنفکران لیبرال بر آن تأکید دارند؟ بعد اشکالات دیگری به ذهن میرسد که سوءظن را تقویت میکند، و خوبیهای فیلم را که انکار نمیکنیم کمرنگ میکند.
ترجیح میدهم وارد بحث دربارهی جزئیات طلا و مس نشویم، چون اگر وارد جزئیات شویم و بخواهیم از هر سکانس مثال بزنیم و دیالوگهایی را نقل کنیم، طولانی میشود و کلیت بحثمان تحتالشعاع قرار میگیرد: این ایراداتی که شما فرمودید به جای خود، ممکن است من برخی از آنها را بپذیرم و برخی را نه و لازم باشد دربارهی هر کدام جداگانه حرف بزنیم. اما میخواهم بدانم اصلاً قائل به این هستید که ممکن است با همهی این مشکلاتی که شما گفتید، طلا و مس روی عدهای تأثیر مثبتی بابت نزدیکی به دین و علاقهمند شدن به روحانیت بگذارد یا خیر.
نخیر، بنده معتقد به باارزش بودن چنین آثار مثبتی در کنار آن آثار منفی نیستم. البته در بودن چنین آثار مثبتی هم تردید دارم. هر علاقهمند شدنی را هم غنیمت نمیدانم. دربارهی مارمولک هم بعضیها میگفتند ما رابطهی بهتری با روحانیت برقرار کردیم. بله، اگر ماجراهای ملانصرالدین را هم به فیلم تبدیل کنند، ارتباط از این نزدیکتری برقرار میکنید. به هر آخوندی میرسیدید نشاط بیشتری پیدا میکردید. اما این اصیل نیست. بگذارید برویم عقبتر؛ ایام جبهه فیلم توبهی نصوح را میآوردند و پخش میکردند. یادم هست آن موقع با این فیلم مخالفت میکردیم. آن وقتها که چپ و راست وجود نداشت و حتی مرزبندیهای فرهنگی الان هم وجود نداشت. آقای مخملباف هم آدم بدی نبود. اما ما میگفتیم توبهای که از توی قبر درآید، از نظر مفاهیم دینی ارزش چندانی ندارد. این تقلیل دادن دین است. مهمتر آنکه چرا توبهکن را به لجن میکشد؟ این باعث میشود در درازمدت آدمها از توبه خوششان نیاید، و خاطرهی خوشی از آن به یاد نداشته باشند. چون صحنهی بدی از آن دیدهاند. ولی آن وقتها بعضی از بچههای رزمنده با صفای باطن خودشان پای توبهی نصوح مینشستند گریه میکردند. این از خوبی خودشان بود و عیوب فیلم را ندیده میگرفتند.
این حرف درستی است، اما منظورتان این است که اصلاً به حقانیت برداشتهای دیگر اعتقاد ندارید؟ ببینید، من بیش از آن که بخواهم دربارهی خوبی و بدی نمونههایی مثل طلا و مس یا مارمولک با شما بحث کنم، جایگاه اجتماعی سینما را در نظر دارم؛ دربارهی همین طلا و مس شما به عنوان یک روحانی نظرتان را اعلام کردید، اما در طیف دیگر واکنشهای دیگری هم دیده شد. من در جلسهی نمایش محدود طلا و مس در فرهنگسرای ارسباران حاضر بودم، جوانی بلند شده بود از موضع مخالفت با روحانیت با سازندگان فیلم دعوا میکرد که شما با این فیلمتان دارید مجیزگویی میکنید و دنبال تحکیم پایههای روحانیت هستید و دارید باج میدهید! شدیداً روی این حرف اصرار داشت و وارد یک جور کلنجار سیاسی شده بود. یک نفر چنین تعبیری دارد، کسی با سوابق مسعود فراستی که منتقد مورد تأیید نظام است میگوید طلا و مس بهترین فیلم سال است، در طرف دیگر خبر میرسد مقام معظم رهبری تحت تأثیر فیلم قرار گرفتهاند و آن را تحسین کردهاند. خب، در این فضای متنوع، اشکالی ندارد شما بگویید فیلم را نمیپسندید اما لحن و شدت حملات شما به شکلی است که انگار میگویید چه بد که غفلت شده و جلوی ساختهشدن طلا و مس گرفته نشده. واقعاً این شدت لحن را درست میدانید؟ سهمی برای اعتقاد دیگران در نظر نمیگیرید؟
اولاً اصلاً بنده نگفتهام و معتقد هم نیستم که باید جلوی ساخت این جور فیلمها را گرفت. اتفاقاً مخالف ساخت فیلمهای از این بدتر هم نیستم. خوبی این جور فیلمها این است که باب گفتوگو را باز میکند و مردم روشنتر میشوند. سازندگان هم اجازه بدهند نقد شود و خود نیز از آن استقبال کنند. ثانیاً اگر بحث سلیقه باشد هر کسی میتواند سلیقهای داشته باشد و سلیقه چندان قابل نقد نیست؛ ولی دربارهی «عقاید» بحث میکنیم. چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی دارد منطقی بودن یک عقیده مورد بحث قرار بگیرد؟ خصوصاً اینکه یک عقیدهای در جامعه تبلیغ شده باشد. اما دربارهی تایید بزرگان از یک فیلم و انتقاد بنده: اولاً شاید قابل جمع باشد، مثلاً در مورد تایید حضرت آقا، ایشان فرموده بودند این اولین فیلمی است که در آن یک طلبهی طبیعی را میبینیم. خب، بله درست است، بازیگر خوب بازی کرده بود. و ظاهراً فرموده بودند به مضامین اخلاقی خوبی پرداخته شده. خب ما هم قبول داریم. اتفاقاً بنده بعداً رفتم و نکات خودم را هم خدمت ایشان عرض کردم. ایشان ضمن تأکید بر اهمیت نقد و بررسی، عرایض بنده را رد نکردند و اظهار لطف هم فرمودند. اما در مورد آن جوان که مثال زدید، ممکن است یک نفر خیلی با روحانیت بد باشد و تا کوچکترین چیزی ببیند که احتمال دهد دفاع از روحانیت است برآشفته شود، این دلیل نمیشود واقعاً حرف او درست باشد و این فیلم در خدمت تبلیغ روحانیت باشد. اتفاقاً آن جوان را باید میآوردید تا من قانعش کنم این فیلم نه تنها در خدمت روحانیت نیست بلکه بر خلاف مشی یک روحانی انقلابی است، این فیلم مبلغ یک روحانی خارج از نظام جمهوری اسلامی است، خیالت راحت باشد. در مورد آقای فراستی، اگر فرصتی شد با ایشان گفتوگو خواهم کرد تا ببینیم ایشان مرا قانع میکند یا من ایشان را. البته من نمیدانم ایشان چگونه تأییدی از فیلم داشتهاند، شاید با عرایض بنده قابل جمع باشد. به هر حال باید گفتوگو صورت بگیرد. آدم در طی یک گفتوگو ممکن است زاویهی تازهای برایش باز شود.
در مورد خودتان هم به چنین احتمالی فکر میکنید؟ که در طول یک گفتوگو از فکر قبلیتان صرف نظر کنید؟
بله، شاید کسی مرا متقاعد کند. شاید بگویم اشتباه کردهام. انشاءالله راه رشد بنده بسته نیست.
حالا در نهایت اعتقاد دارید اصلاً بهتر است سازندگان طلا و مس این فیلم را نمیساختند؟ یعنی بهتر است دیگر سراغ این موضوعات نروند و چنین فیلمهایی نسازند؟
پیشنهاد میکنم ابتدا دیدگاه خودشان را نسبت به مسائل مربوط به روحانیت اصلاح کنند. البته اگر عرض بندهی حقیر را میپذیرند. دربارهی این مسائل بیش از اظهار نظر باید تبادل نظر کرد. امیدوارم این فضا پیش بیاید.
اجازه دهید ببینیم در آن طرف طیف چه داریم؛ شما فیلم مطلوبی که نگاه درستی به دین داشته باشد سراغ دارید؟ یعنی مثلاً در میان مجموعه فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا، مجید مجیدی، رضا میرکریمی و ... فیلمی ندیدهاید که به جنسی که میپسندید نزدیک شده باشد؟
سراغ مصادیق نرویم، ولی به طور کلی نه. شاید پذیرفتن این مطلب سخت نباشد که سینمای ما نوعاً نسبت به دین از یک نگاه عمیق برخوردار نیست. باید فضای نقد و گفتوگو بیشتر باز باشد تا بتوان به تبیین بیشتری در این باره پرداخت.
چرا؟ چطور ما در این سی سال بعد از پیروزی انقلاب نتوانستهایم به نگاه عمیق در این حوزه برسیم؟
نمیشود در این مجال کم وارد همهی بحثها شد... حوزهی علمیهی ما در این عرصه کمکاری کرده است، درست. ولی آموزش عالی هنر هم نقایص بسیاری دارد، خود اهل سینما هم زیاد اهل مراجعه نبودهاند. البته سینماگر هم وقتی میخواهد به حوزه مراجعه کند باید طرف خودش را بشناسد. ارتباط حوزه و سینما مدیریت نشده است. به حال خود رها بوده است.
اخیراً در جایی گفته بودید مفهوم شهادت در فیلمی مثل گلادیاتور بهتر از فیلمهای ما نمایش داده شده؟ معنیاش این است که در فیلمهای خارجی نمونههای مطلوبتری سراغ دارید؟
معنیاش این نیست که آن فیلمها را به طور کلی ترجیح میدهم، چون آن فیلمها در منظومهی فکری دیگری شکل میگیرند، که ما آن منظومه را قبول نداریم. تنها قطعاتی از فیلم را خوب میدانم. گاهی ممکن است چنین قطعاتی در فیلمهای خودمان هم باشد. بله، ویژگیهایی در شخصیت قهرمان فیلم گلادیاتور دیده میشود که چقدر خوب توانسته این ویژگیها را منتقل کند. ای کاش ما هم میتوانستیم چنین شخصیتپردازیهایی برای قهرمانان دفاع مقدس داشته باشیم.
میخواهم بحث را این طور جمعبندی کنم که به اعتقاد شما نمونههای مطلوب در سینمای ایران بسیار اندک است، خطر فیلمهای سطحی سرگرمکننده را کمتر از فیلمهای جدی میدانید که نگاه انحرافی دارند، دلیل این وضعیت را هم فقدان آدمهای صاحب نگاه میدانید و راه علاج را فعال شدن قشرهایی از روحانیت و اهل فکر تا کمک کنند این سینما متحول شود. درست است؟
بله، ولی امیدوارم اشتباهات فیلمهای جدی صرفاً اشتباه باشد نه انحراف. این حسن ظن را دارم. و به نتیجهی تعامل اهل علم و هنر هم خیلی امیدوارم. حکمت میتواند وجه مشترک این دو باشد و آنها را به هم نزدیک کند.
با نگاهی که شما دارید و این اندازه سختگیری، نگران این نیستید که آنقدر محدودهی تولید در سینما و تلویزیون ایران تنگ شود که مجال مناسبی برای دیده شدن محصولات غربی فراهم شود؟ جامعه به هر حال نیاز به استفاده از محصولات صوتی و تصویری دارد. اگر نظرمان دربارهی تولیدکنندهی داخلی این باشد، فضا را برای رو آوردن گستردهی مخاطب به محصولات غربی هموارتر نمیکنیم؟ به طور کلی به تأثیرگذاری محصولات غربی بر ذهن تماشاگر ایرانی فکر میکنید؟ الان گسترش تکنولوژی، امکان دسترسی به این محصولات را خیلی آسانتر کرده.
با نگاه سختگیرانه چگونه باید برخورد کرد؟ آیا بهتر است هیچ نگاه سختگیرانهای در جامعه نباشد یا باید با آن عالمانه برخورد کرد؟ گاهی میشود این نگاه سختگیرانه عامل رشد هم بشود. هر چند شاید دیگران ورود به عرصهی سینما یا سینمای دینی را زیادی سهل گرفتهاند. و شما باید با این سهلگیری مفرط برخورد کنید. آن گاه خواهید دید چگونه استعدادهای تازه خود را نشان میدهند. راه مقابله با محصولات غربیها هم چندان دشوار نیست. وقتی ما حرف سالم و عمیق خودمان را بزنیم هم جامعهی خودمان را سیراب کردهایم و هم جامعهی جهانی را. نه اینکه فیلمی بسازیم که برای نظام سلطه خوشآیند باشد. اینکه میگویم مقابله با محصولات فرهنگی غرب کار سادهای است، به چند دلیل است: اولاً غربیها دیگر حرف تازهای برای گفتن ندارند. دوم این که میشود بر اشتباهات و نتایج زیانباری که گرفتهاند تأکید کرد؛ و مردم جهان را در این فضای خفقان رسانهای که برایشان درست کردهاند، روشن کرد. ثالثاً سخن دین ما و انقلاب ما حرف تازه است که همه تشنهی آنند. شما میتوانید استقبال از برخی از آثار دینی و انقلابی ما را در منطقه و جهان مشاهده کنید. با اینکه این آثار برای ما راضی کننده نیستند. اگر به حرفهای ناب اسلام و انقلاب بازگردیم و پیامهای مظلوم خودمان را به اهل عالم بدهیم فقط خدمت به دین نشده، به سینما هم خدمت شده است. و سینمای ایران هم ارتقا پیدا خواهد کرد. حتی تکنیکهای جدید روایت باب خواهد شد. من معتقدم نوع پیامی که سینماگر دنبال میکند برایش تکنیک میآورد. اگر نگاهتان به مخاطب عوض شود و او را آنچنان که خدا معرفی کرده بشناسید برای او جور دیگری فیلم میسازید. سینماگرها بیایند در این زمینهها تلاش کنند. از طرف دیگر مدیران هم باید در این زمینه که جهت گیریها متفاوت شود و سینما در خدمت دین قرار بگیرد سرمایهگذاری کنند. البته نه بهطور فرمایشی و بخشنامهای، که محصول آن شعاری و سطحی خواهد بود. مدیریت برای ارتقا و عمقبخشی به سینما خیلی نقش دارد، که باید بداند چگونه این نقش را ایفا کند.
درجواب سوال اولتون، من فکر میکنم منظور ایشون ، بحث انسان شناسی هست یا چیزی نزدیک به این.
چون در واقع درنهایت یک فیلم به مخاطب عرضه میشه، باید شناخت عمیق و کافی نسبت به انسان داشت ، تا اون موضوع و محتوایی که داره در فیلم به نمایش گذاشته میشه ، تاثیرگذاری بالایی داشته باشه
در جواب سوال دومتون که خدا انسان رو چطور میبینه ، اینجا نگاه خدا که نگاه ِیک عالمِ به کل هست ، مطرح هست
شما هرچقدر اگاهیتون و علمتون نسبت به چیزی بیشتر باشه ، راه های تاثیرگذاری روی اون رو راحت تر پیدا میکنید
درمورد سوال آخرتون ، باید بگم ، برای به نمایش گذاشتن یک اتفاق طنز ، تکنیک هایی وجود داره و تکنیک های جدیدی هم میشه خلق کرد، بستگی به خلاقیت سازنده داره
بحث اون نگاه که گفتین ،چیز دیگری هست