در گفتگو با نشریه خشت اول:
اوّلین جایی که طلّاب برای تأثیرگذاری انتخاب میکنند، باید خود حوزه باشد
- در گفتگو با: نشریه خشت اول
- در تاریخ: 1388/08/17
- انعکاس در: تبیان(قسمت اول) و تبیان(قسمت دوم)
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
علیرضا پناهیان، متولّد 1344، ورود به حوزه 1358.
ایشان از همان آغاز دوران طلبگی به مطالعه و سپس تدریس کتب شهید مطهّری برای جوانان، دانشجویان، طلّاب و دانشآموزان پرداختند. حجتالاسلام پناهیان همچنین در کنار تحصیل دروس طلبگی، در رشتة روانشناسی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تحصیل کردند.
اساتید دروس خارج فقه و اصول ایشان، مقام معظّم رهبری، آیتالله وحید خراسانی، آیتالله جوادیآملی و آیتالله سیّدکاظم حائری بودند.
از جمله سوابق اجرایی و مدیریتی ایشان، عبارتند از: معاون فرهنگی لشکر 27 محمّد رسولالله(ص)، معاون فرهنگی مرکز مدیریّت حوزههای علمیّة خواهران، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاهها و مسؤول نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه هنر تهران.
عضویت در هیأت علمی مرکز تخصّصی تبلیغ، تدریس و طرّاحی سرفصلها و تدوین کتب آموزشی این رشته، تدریس مباحث معارف اسلامی در دانشگاه هنر، پژوهش در زمینة فلسفة هنر، رابطة هنر و دین و نقد هنری، از دیگر فعّالیتهای ایشان است.
ایشان همینک مسؤول اتاق فکر و مشاور ریاست محترم نهاد مقام معظّم رهبری در دانشگاهها هستند.
خشت اوّل: برای اینکه گستره و دامنة تحوّل مشخّص شود، نیاز است که کمبودها و نارساییهای حوزه مشخّص گردد؛ جناب عالی با توجّه به تخصّصی که در زمینة تبلیغ دارید و با جامعه و نیازهای آن مواجه بودهاید، چه کمبودهایی را در عرصة تبلیغ حوزه مشاهده میکنید؟
به نظر میرسد برای بررسی کمبودها باید از مسؤولیّت حوزه و اهدافی که باید مد ّنظر داشته باشد آغاز نمود؛ امروز حوزه نیاز دارد که مسؤولیّت خود را در قبال جهانِ بشریّت به طور عامّ و در قبال جهان اسلام به طور خاصّ، و در برابر جامعة شیعی به طور اخصّ، احساس کند و ساختارهای مناسب و فرهنگ لازم را برای ایفای این مسؤولیّت در محیط خود فراهم نماید؛ این مسؤولیّت تاریخی و بینالمللی باید به طور دقیق برای آحاد حوزویان تبیین شده و عزم عمومی برای برآوردن آن ایجاد گردد؛ حتّی حوزه باید تعریف دقیقی از خود، متناسب با این مسؤولیّت، به جامعه ارائه دهد. به تعبیر دیگر، جایگاه و مسؤولیّت خود را در مقام ایفای این نقش به جامعه معرّفی نماید تا بتواند به جذب عناصر بسیار مستعدّ برای تداوم هر چه بهتر حیات اثربخش خود بپردازد.
مسألة معرّفی حوزه به جامعه و روابط عمومی، مسألة سادهای نیست؛ مسلماً حوزه نقاط قوّت زیادی در خود دارد؛ منتها در اثر نداشتن آن ارتباط که امروزه آن را تحت عنوان روابط عمومی میدانند، به جامعهای که ابتداً با آن مواجه است یا به جهان اسلام و یا به جهان بشریّت خود را معرّفی نکرده است؛ از این رو، در صورت عدم معرّفی صحیح، از آن نقاط قوّت بهرهبرداری مناسب نمیشود و طبیعتاً نیروهای خوبی هم به صورت گسترده جذب آن نخواهند شد و حوزه هم به تولیدِ محصول مناسب برای جامعة مخاطب نخواهد پرداخت.
فکر میکنم از اینجا باید بحث را آغاز کرد که ابتدا حوزه باید مسؤولیّت خود را در قبال این سه حلقه بشناسد و لوازم آن را بپذیرد. وقتی لوازم آن را در ساختار خود، برنامههای آموزشی و سیاستگذاریها پذیرفت، از طرفی در درون خود اموری را که مغفول مانده، ایجاد و تأسیس خواهد کرد و اموری را که در حدّ و اندازة لازم در زمینة آنها ایفای نقش نکرده، تقویت خواهد نمود و خود را برای ایفای آن مسؤولیّتِ گسترده سازمان خواهد داد.
ما باید ابتدا مسؤولیتها و وظایف خود را درباره هر یک از این سه بخش بررسی کنیم؛ اگر اجازه بدهید، به طور خلاصه در هر بخش، نکتهای را عرض کنم که کمی بحث را جلو ببریم.
ما در زمینة مسؤولیّتی که در برابر مردم جهان داریم، باید در فکر نجات جامعة جهانی باشیم؛ نه صِرفاً در فکر دفاع از دین در مقابل تهاجمات جامعة جهانی علیه دین. باید به جای اهتمامِ صِرف به نقد افکار و مکاتبی که جهان بشریّت را اداره میکنند- که به جای خود کار بسیار لازمی است- خودمان را در مقام مسؤولیّت نجات بشریّت ببینیم- البتّه کلان بحث را میگویم که باید خُرد آن را هم مورد مطالعه قرار داد- و بعد از آن، بیندیشیم که چه رهنمودهایی را به مردم جهان بدهیم که از این وضعیّت، نجات پیدا کنند که نتیجهاش، طبیعتاً این خواهد بود که ملّتها به اسلام گرایش پیدا کنند؛ این عملیّات، یک عملیّات تبلیغی و تبیینی نجاتبخش است؛ نه لزوماً عملیّاتی که بتوان اسمش را مستقیماً عملیات مسلمان نمودن مردم دنیا گذاشت.
این عملیّات نجاتبخش، باید با ارائة تئوریهایی برای نحوة زندگی کردن، نحوة ادارة جوامع بشری، نحوة برخورد با فرهنگها، نحوة حفظ فرهنگها و همة روشهایی که انسان برای زندگی فردی و اجتماعی خود نیاز دارد، صورت پذیرد. اگر حوزه خود را مسؤول نجات بشریّت بداند، یکی از فوایدش این خواهد بود که از لاک دفاعی خارج میشود و وضعیّت دیگری پیدا میکند.
در قبال جهان اسلام هم همین گونه باید بیندیشیم و به آن چیزی برسیم که نتیجهاش در جهان اسلام وحدت است؛ نه تنها وحدت سیاسی، بلکه وحدت فکری و رفتاری و همدلی که همه اثر سیاسی هم دارند. یک روشنگری و بیدارسازی بسیار عمیق و فراگیر در جهان اسلام لازم است که در بسیاری از موارد، با وجوه اختلاف هم هیچ ارتباطی پیدا نکند. ما میتوانیم بر سر مشترکات خود، بیدارسازی انجام دهیم و حوزه باید این مسؤولیّت را برای خود احساس کند. ممکن است در جاهایی ما را راه ندهند و در عرصههایی به ما میدان عمل ندهند؛ ولی با عملکرد هوشمندانة خود بر سر مشترکات، میتوانیم این راه را باز کنیم تا مسلمانان ببینند که در اثر زحمات و خدمات حوزۀ علمیّۀ شیعی، اسلام آنها رونق یافته است.
در حلقة سوم نیز دربارة مسؤولیّت حوزه، به یک نکته اشاره میکنم؛ امروزه یک ضرورت فوقالعادهای برای ما به وجود آمده که به رشد مؤمنان بپردازیم؛ حوزه نباید به اینکه عدّهای فقط نمازخوان و باحجاب هستند و در خانوادههایشان هم اختلافی وجود ندارد و نظام و انقلاب را هم قبول دارند اکتفا کند، آیا حدّاقلّ نتایج خدمت حوزه به جامعة شیعی، این شاخصههاست؟ به نظر شما شاخصههای حدّاقلِّ خدمت حوزه به این جامعة شیعیِ پُراستعداد و پُرزمینه و بسیار آمادة پذیرش معارف دینی، چه میتواند باشد؟
باید گفت حدّاقلّ مسؤولیّت حوزه، تربیت نخبگان دینی است؛ تربیت کسانی که مؤمنانی بسیار رشدیافته شوند و بتوانند عناصر محوری جامعة دینی باشند. شما امروزه در جامعه، با جوانهایی مواجه میشوید که استعداد رشد فوقالعادهای دارند؛ باید گفت حدّاقلّ شاخصههای موفّقیّت حوزه در ارتقای فرهنگی جامعه، بسیار بیش از آن چیزی است که مشاهده میکنیم. حوزه نباید مسؤولیّت خود را در این مورد کم و سبک بگیرد؛ نباید بگوید مسؤولیّت من چیزی بیش از رساندن جامعة مخاطب خود به برخی از حدّاقلّها نیست! نه، ما در میدان اهداف درباره حدّاکثرهای ممکن و لازم باید بیندیشیم.
امروزه اگر این اهداف بلند را در نظر نگیریم و همچنان سطح معرفتی مؤمنان جامعة خود را به رشد مطلوب نرسانیم، نابود میشویم؛ مثلاً دیگر دانستن چند حکم ساده در مورد حجاب و دفاع ابتدایی از احکام حجاب و اقدام سطحی و ابتدایی برای رعایت آن، برای جامعة ما کفایت نمیکند؛ باید انتقال ابعاد گستردة تربیتی، اخلاقی و عرفانی مسألة حجاب به این جامعه را هم مسؤولیّت خود بدانیم؛ چون این جامعه هم تشنه است و هم برای بقای دین خود در مبارزات و تهاجماتی که وجود دارد، نیاز به این دارد که هم به احکام اسلامی عمیقاً آگاه شود و هم بهتر از این وضعیّتی که الآن هست، به آن ملتزم گردد.
من مثال حجاب را زدم، میتوان بحث را گستردهتر کرد. اگر بخواهیم مدیران جامعة ما، مدیران متدیّن و باتقوایی باشند، آیا انصافاً ما شاخصههای اخلاقی و تقوایی مدیران و سیاسیون را در سطوح و حدود مختلف آن تولید کردهایم و سپس به تبلیغ و حتّی تعلیم آن به مدیران پرداختهایم؟! یقیناً شما بدانید مدیرانِ متدیّن فراوانی داریم که دوست دارند حدود و احکام الهی را رعایت کنند؛ ولی بین آنها و منابع غنی دینی، فاصلهای وجود دارد که این فاصله را باید بنیۀ تبلیغی حوزه پُر کند.
نه فقط در بُعد تبلیغ، بلکه در جنبة پژوهش نیز ما باید نسبت به جامعة خود کارهایی را انجام دهیم؛ الآن جامعه در طرّاحیِ ساختارهای نظام، از طرّاحیِ فاکتورهای ریز و جزئی ساختارهای خود گرفته تا کلان آنها، مثل ساختارهای اقتصادی، حقوقی و ساختارهای دیگرِ نظام اجتماعی ما، به برنامهها و احکام اسلامی نیاز دارد؛ از این رو باید وارد تولی-د علم شد و دیگر به رهنمودهای کلّی اکتفا نکرد؛ مثلاً اگر میگوییم حکومت باید عدالت را رعایت کند، به عنوان نمونه، چگونگی سیستم پرداخت حقوق را باید از احکام اسلامی استخراج کرد. این کار وظیفة کیست؟
بنابراین، اگر حوزه مسؤولیّت خود را برای ارتقای جامعة مخاطب خود در حلقة اوّل که جامعة شیعی است بشناسد، مجبور به تولید علم در سطوح بسیار عالیتر و در ابعاد متنوّعتر خواهد شد؛ و اگر مسؤولیّت خود را برای تحکیم و همچنین ارتقای وضعیّت دینی در جامعة اسلامی به طور اعمّ- حلقة دوم- درک کند، سلسله برنامهها و بخشهای جدیدی را ایجاد خواهد نمود تا بتواند به ایفای این مسؤولیّت عمده اقدام کند.
و در نهایت، حوزه اگر خود را در مواجه با جامعة جهانی، مسؤول هدایت و نجات بشریّت دید، دیگر صِرفاً کرسیهای نقد برای مکاتب الحادی تشکیل نمیدهد؛ همان طوری که مقام معظّم رهبری تأکید فرمودند، کرسیهای نظریهپردازی و حتّی انتقال این نظریّات به جامعة جهانی را تشکیل خواهد داد.
این گسترده شدن و توسعه و تغییر پیدا کردنِ دایرة مسؤولیتها اقتضا میکند در حوزه تحوّل به وجود آید. درست است که ساختار فعلی حوزه از ساختار قدیمی و قبلی خود که موجب انقلاب شد، بسیار پیشرفتهتر است؛ ولی دیگر با همین ساختار هم نمیشود این مسؤولیتها را پاسخ داد! فکر میکنم در اینجا به بیانات مقام معظّم رهبری میرسیم که اگر بخواهیم ساختار جدیدی را تعریف کرده و برنامههای حوزه را متحوّل کنیم، باید آینده را نگاه کنیم و مقداری توسعهیافتهتر مخاطبان خود را ببینیم. باید مقداری مسؤولیتهای خود را عمیقتر از حدّ ابتدایی آنها نگریست تا بتوان آن تحوّل مطلوب را ایجاد کرد.
خشت اوّل: مسؤولیتهایی که برای حوزه برشمردید، حکایت از آن دارد که باید به تحوّل و اصلاح بزرگی در حوزه دست زد. به نظر شما، نقش و کارویژة طلّاب جوان در جریان این تحوّل چیست؟
اوّلاً، در تکتک طلّاب باید شناخت این مسؤولیّت و احساس وظیفه در قبال آن به وجود بیاید؛ باید فرهنگ و افکار عمومی حوزه این مسؤولیّت خطیر را بشناسد تا انگیزهها و اقدامات فردی و حرکتهای جمعی را سازمان دهد.
ثانیّاً، طلّاب باید نقاط قوّت حوزه و فرصتهای فراوانی را که در این فضا از آن برخوردارند، به درستی بشناسند. در جریان تلاش برای ایجاد تحوّل، نباید تنها به نقاط ضعف و کاستیها پرداخت؛ خصوصاً وقتی طلّاب جوان مخاطب هستند. ویژگیهای بسیار ممتازی در حوزه وجود دارد که طلّاب میتوانند از آنها استفاده نمایند و خود را برای ایفای مسؤولیتهای بزرگ حوزه آماده کنند. طلّابِ ما باید بدانند از بعضی جهات در پیشرفتهترین فضای آموزش عالی در مقایسه با نظامهای آموزشی جهان حضور دارند. وقتی یک طلبة تازهوارد در حوزه، به جای بهره گرفتن از نقاط قوّت حوزه و فرصتهای موجود، مدام در اندیشۀ کاستیها باشد، نه میتواند درس بخواند و نه مفید واقع خواهد شد.
البتّه هیچ کدام از کاستیهای موجود در حوزه را انکار نمیکنم؛ ضمن اینکه ممکن است بخشی از کاستیها را هم که معمولاً افراد مختلف متعرّض آن میشوند، اصلاً کاستی ندانم و بلکه حُسن حوزه بدانم؛ بدون اینکه کاستیها را ردّ کنم، میخواهم بگویم طلّاب باید این تصوّر درست را از حوزه داشته باشند؛ اینکه ما در یک نظام آموزشیِ پویا و آزاد، به معنای مثبت کلمه قرار داریم. این تصوّر، یک تصوّر واقعی و قابل دفاع است. در چنین فضایی، طلّاب به راحتی میتوانند پیشرفت کنند. نگوییم چرا حوزه ما را خوب تربیت نمیکند؟ چرا حوزه ما را خوب آموزش نمیدهد؟ چرا حوزه ما را خوب به کار نمیگیرد؟ چرا حوزه از ما خوب کار نمیخواهد؟ چرا حوزه ما را برای کار کردن، خوب راهنمایی و سازماندهی نمیکند؟ این کلمات را فراموش کنیم. ممکن است این کلمات بهحقّ باشند و از کاستیهای نظام حوزه حکایت کنند؛ ولی بیشتر بپرسیم که چگونه میتوانیم در همین فضا خوب رشد پیدا کنیم؟
بنده معمولاً به طلبههایی که از کتابهای درسی یا برنامههای آموزشی گله میکنند یک جملة کلیدی عرض میکنم و آن اینکه اگر طلبهای به برنامههای آموزشی اعتراض کند، هیچ چیز نمیشود؛ اگر متون درسی، برنامة آموزشی، شیوة امتحان گرفتن و ...، همه غلط اندر غلط هم باشد، وظیفة مسؤولین حوزه است که در فکر تدوین متون جدید آموزشی و طرّاحی دوبارة برنامههای آموزشی باشند؛ طلبهای که درس میخواند، نباید به فکر این گلایهمندیها باشد و الّا لطمه میخورد. به تو گفتهاند که این را بخوان و امتحان بده؛ تو هم امتحان خود را بده و بیست بگیر؛ و بعد در کنارش همة کارهای خوب دیگر را هم انجام بده.
ثالثاً، باید با خلّاقیّت و ابتکار و پشتکارِ شخصی و همکاری و کار گروهی، برای کسب و تولید علم گام برداریم و در این راه، به برقراری ارتباط و راهنمایی گرفتن از اساتید به صورت فردی، بدون اینکه کسی این امور را در حوزه مدیریّت کند، به تقویت خود بپردازیم؛ مثلاً طلّاب نباید درِ خانة اساتید و افراد خبرة حوزه را رها کنند؛ نباید اساتید، لحظهای بیکار بمانند. این باید در حوزه عرف شود که اساتید، بخشی از وقت خود را به راهنمایی خصوصی طلّاب اختصاص دهند. این باید را من نمیتوانم به اساتید بگویم و نباید هم بگویم؛ ولی باید به طلبهها گفت و آنها هستند که این فرهنگ را میتوانند در حوزه ایجاد کنند. با کثرت مراجعة طلّاب به اساتید و بزرگان، حتماً آنها وقتی را به این امر اختصاص خواهند داد. این، جزء مسؤولیتهای طلّاب است.
اساساً از قدیمالایّام مراجعه و تقاضای طلّاب در حوزه یک رسم برای آغاز بسیاری از فعّالیّتها و درسها بوده است. یک نمونۀ خوب برای این موضوع، مراجعۀ توأم با اصرار حضرت امام به مرحوم شاهآبادی برای درس خواندن در محضر ایشان بود که در نهایت هم موفّق شدند و آن همه برکات داشت.
جدای از این راهنمایی گرفتن از اساتید، طلّاب باید با هم همکاری کنند و گروهها و لجنههای کاری برای برنامهریزی در زمینة فعّالیتهای علمی و تبلیغی تشکیل دهند؛ مثلاً برای تولید محتوا در زمینة تبلیغ، کار گروهی انجام دهند؛ این کار، باید جزء فرهنگ طلبهها باشد؛ جریان مباحثه که سنّت حسنه و منحصر به فرد حوزه است، باید در امور دیگر هم تعمیم پیدا کند و طلبهها هر کدام عضو گروههای کاری و پژوهشی باشند که خود تشکیل دادهاند. البتّه چه خوب است حوزه با عنایت به این گونه حرکتها و امتیاز دادن به آنها، این تشکّلهای کوچک و مؤثّر را رسمیّت بخشد.
خشت اوّل: اینکه فرمودید طلبه باید احساس مسؤولیّت کند، بیشتر ناظر به آماده شدن او برای ایفای نقشی است که در آینده به عنوان یک حوزوی دارد.
سؤال دیگر ما این است که آیا او میتواند نسبت به اصلاح حوزه هم، احساس مسؤولیّت داشته باشد یا خیر؟ و اساساً ویژگیها و امتیازات طلّاب جوان نسبت به دیگران در این زمینه چیست؟
ابتدا باید به برخی ملاحظات توجّه نمود؛ یکی از مسؤولیتهای بزرگان حوزه، حفظ اصالتها و سنن بسیار ارزشمند پیشینیان است که حتّی ممکن است این محافظت، همراه با احتیاطهایی باشد که بقای حوزه تاکنون، بعضاً مرهون چنین احتیاطهایی بوده است؛ ما باید این رسالت بزرگان حوزه را خوب بشناسیم. فکر میکنم یکی دیگر از شرایط موفّقیّت طلبهها در ایجاد تحوّل حوزه، غیر از ایجاد تحوّل در خود و هماهنگ ساختن خود با نیازها و مسؤولیتهای جدید، همین باشد که به این مسؤولیّت و رسالت بزرگان و به این نگاه محترمانه برای حفظ سنّتهای حوزه توجّه کنند و برای آن، ارزش قائل شوند.
امّا در کنار این ویژگی بزرگان، امتیازاتی هم طلبههای جوان دارند که میتواند در تحوّل حوزه بسیار مؤثّر باشد و امتیازاتی که ناشی از نوپا بودن حضور آنها در حوزه است. کسی که تازه وارد حوزه شده، با انرژی بالا، انگیزة بیشتر، خلّاقیّت جوانی، آشنایی بیشتر با مطالبات جامعه و نیازهای جدیدی که حوزه به آنها کمتر توجّه کرده، میتواند کمک مؤثّری به تحوّل در حوزه نماید.
بنده تردید ندارم که هر طلبة موفّق، امکان تأثیرگذاری بسیار بالایی در حوزه دارد و حتّی مهمترین و ارزشمندترین جایی که باید تأثیر بگذارد، ابتدا خود حوزه است که باید برای این تأثیرگذاری، برنامهریزی نماید. وقتی این تأثیرات و نوگراییهای طلّاب جوان، هماهنگ با ارزشهای با ثبات و پایدار حوزه شد، موجب تحوّل خواهد گردید.
طلّاب باید در کنار آن احساس مسؤولیتها نسبت به مخاطبین، اوّلین جایی را که برای تأثیرگذاری انتخاب میکنند، خود حوزه باشد. نمونة کوچک این نگاه، در سنّتهای تحصیلی و فرهنگ قدیم حوزه هم بوده است؛ وقتی طلبهها درسهایی را که آموخته بودند، به دیگر طلبهها درس میدادند، همیشه برای تسلّط بیشتر خود به مباحث نبوده؛ بلکه بسیاری از اوقات از باب احساس مسؤولیّت و دلسوزی و تعهّد نسبت به دیگر طلبهها این کار را انجام میدادند. مسلّماً باید طلبهها اوّلین و مقدّسترین محیطی را که برای ایفای نقش به عنوان مخاطب خود انتخاب میکنند، خود حوزه باشد و از خدمت کردن به حوزه به هر نحوی که میتوانند، شروع کنند. طلبههای موفّقِ ما، حتّی میتوانند در مورد ساختارهای حوزه فکر کنند و پیشنهادهای بسیار خوبی به مراکز تصمیمگیری حوزه ارائه دهند. طلّاب میتوانند حلقههایی را به عنوان اتاق فکر به صورت خودجوش ایجاد کرده و کاستیها و بایستههای حوزه را بررسی نموده و نتایج مطالعات خود را به مراکز تصمیمگیری و مدیریّت حوزه بدهند و بدین صورت، در امور اساسی هم تأثیرگذار باشند.
خشت اوّل: حوزه دارای اصول، ارزشها و میراث ارزشمندی است که از گذشته به ارث برده است. طلبه میخواهد همة این احترامها و جایگاهها حفظ شود؛ ولی گاهی احساس میکند که در جاهایی باید کارهایی انجام شود که با آنچه از گذشته به او ارث رسیده، همراستا نیست. در اینجا وظیفة طلّاب، با فرض احترام و توجّه به همة این چارچوبها چیست؟
شما در وضعیّت مشابه در محیطهای دیگر، چنین مشکلی را چگونه قابل حلّ میدانید؟ وقتی یک نیروی تازهوارد میخواهد با خلّاقیّت، ابتکار و نوآوری خود در یک دانشگاه، کارخانه، اداره یا وزارتخانه تأثیری بگذارد، با چه موانعی مواجه میشود و از چه راهکارهایی باید استفاده کند؟
بنده فکر میکنم اگر یک طلبه در حوزه بخواهد تأثیرگذار باشد، طبیعی است با موانعی برخورد کند؛ ولی نسبت به هر محیط دیگری با ضعیفترین موانع در اینجا مواجه خواهد شد. در یک دانشگاه، یک دانشجو چقدر توانایی تأثیرگذاری دارد؟ امکان تأثیرگذاری یک دانشجو در دانشگاه نسبت به یک طلبه در حوزه، ده به صد است.
امّا برای چگونگی عبور از این موانع، میتوان از روشی که در بسیاری از محیطها رایج است استفاده کرد؛ امروزه در بعضی از سازمانها، روشهایی را برای ارائة پیشنهادهای اعضای آن سازمان به کار میبرند و سازوکاری به نام نظام پیشنهادها تعریف میشود؛ به این صورت که هر فرد یا گروهی طرح و ایدة خود را با ذکر اسم خود، تحویل بخشی در آن سازمان داده و در آنجا تحت عنوان اتاق فکر یا مطالعات راهبردی یا هر نام دیگر، این ایده را مطالعه و بررسی میکنند. این پیشنهاد به نام آن شخص ثبت میشود و حتّی امتیاز هم دارد و اگر پیشنهاد خوبی ارائه دهد، حقوق او را افزایش میدهند.
در نظام مدیریّتی حوزه نیز میتواند چنین کارهایی یا ساختارهای پیشرفتهتری را ایجاد کند که باب بحث تحوّل، به عنوان یک جریان همیشگی، مفتوح نگه داشته شود.
یک راه دیگر، ارتباط مستقیم طلّاب با اساتید خود و بیان ایدهها و نظرات خود به آنهاست. طبیعتاً این گفتوگوها کمکم عزمی را در اساتید برای انواع تحوّل ایجاد خواهد کرد. توجیه افکار عمومی حوزه دربارۀ یک پیشنهاد هم، یکی از اقدامات اساسی است که طلّاب جوان باید وقت، دقّت و هزینۀ بسیاری برای آن در نظر بگیرند. ارائة پیشنهادها در فضای ارتباطی و اطّلاعرسانی حوزه میتواند زمینه را برای پذیرش هر تحوّلی آماده نماید. موقعیتهای مختلفی برای این کار وجود دارد که باید از این موقعیتها استفاده نمود. خود مجلّة شما یکی از این موقعیّتهاست؛ منتها اگر طلّاب با هم گروههای کاری تشکیل دهند که در آنه، مطالعاتی را انجام داده و نتایج کار خود را منتشر کنند، بسیار بهتر خواهد بود. یقین بدانید که به آن پیشنهادها اعتنا خواهد شد و مطمئن هستم که اگر کسی حرف خوبی به میدان بیاورد، دیر یا زود به این حرف اعتنا خواهد شد و آن دیر یا زود هم، به نظرم یک روال طبیعی است.
پیشنهاد بنده اینه که یا جواب ر کامل و دقیقتر بفرمایید و سعی شود نظرات شخصی خودتان نباشد (گر چه بنده مطمین نیستم این پاسخ خود استاد است یا خود حضرات )
و حتما پاسخ خود استاد باشد تا انگیزه ی پرسشگر کور نشود و دچار سردرگمی و یا زدگی نشود.
بسا یک پاسخ ناقص یا کلی باعث طرد همیشگی فردی از استاد شودگر چه بنده ارادت ویژه به استاد دارم و اینطور نیستم.
متناسفانه جوابتان ناقص و کلی بود.
هیچگونه قصد جسارتی نداشتم خدایی نکرده امیدوارم شما بزرگواران ر دلگیر نکرده باشم.در هر حال از زحماتتان بسیار متشکرم.
خدا شما را از یاران مخلص و ویژه ی مولایمان قرار دهد.