۹۵/۱۰/۳۰ چاپ ایمیل و پی دی اف
دورۀ جدید جلسات آموزشی تنها مسیر- ج 1

پناهیان: تیپ شخصیتی خودتان را پیدا کنید!/برخی «زندگی‌گراتر» و برخی «انسان‌گراتر» هستند؛ از هر دو می‌شود به خدا رسید/ «خداگراتر، انسان‌گراتر و زندگی‌گراتر» سه تیپ شخصیتی است که باید دین را متناسب با هر کدام تعریف کرد/ بدون فهم دقیق از دین، نمی‌توانیم دیندار خیلی خوبی بشویم/ علت اغلب بی‌دینی‌ها بی‌خبری از تعریف دقیق دین  است/ متاسفانه معارف دینی ما به‌روز نشده + صوت

شناسنامه

پناهیان: یکی از آفت‌های مهم ما این است که دینداران در موقعیت خودشان درجا می‌زنند! مثلاً طرف می‌گوید: «من که نمازم را می‌خوانم!» یا-اگر خانم باشد- می‌گوید: «من که حجابم را دارم!» یا می‌گوید: «من که گناه نمی‌کنم و به کسی ظلم نمی‌کنم!» فقط همین! مگر تو آفریده شده بودی برای اینکه تصادف نکنی؟! ماشین مسابقه‌ای به تو داده‌اند که چراغ سبز و قرمز را رعایت کنی! این ماشین برای وارد شدن به پیست مسابقه است! حیفِ این ماشین است که حداقلی از آن استفاده شود.

بعضی‌ها خودگراتر هستند و دوست دارند از خودشان بشنوند. اینها مباحث روان‌شناسی را دوست دارند. اما بعضی‌ها که زندگی‌گراتر هستند، اگر بخواهید از انسانیت و فطریات انسان برایشان سخن بگویید، حوصلۀ گوش دادن به این حرف‌ها را ندارند و بیشتر دنبال مسائل مربوط به زندگی(مثلاً تجارت) هستند، اینها بیشتر غرق زندگی هستند و به تعبیری غرق دنیا هستند. کسانی که زندگی‌گراتر هستند، بیشتر به تجارت علاقه دارند. این دو تا، تیپ شخصیتی افراد است و ایرادی هم ندارد، از هر دوی اینها می‌شود به خدا رسید. راه‌های رسیدن به خدا متعدد است و خوب هم هست که آدم راه‌های متعدد به سمت خدا رفتن را بداند و دیگران را محکوم نکند. مثلاً بعضی‌ها از خودشناسی به خدا می‌رسند، اما بعضی‌ها از طریق زندگی‌گرایی می‌توانند به خدا برسند.

ما می‌خواهیم به‌صورت «نظام‌مند» به دین نگاه کنیم، درحالی‌که بسیاری از اوقات، معارف دینی را در کتاب‌ها به‌صورت منظم در کنار هم می‌چینند ولی «نظام» معارف دینی و نقشۀ جامع دین را به‌دست ما نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند: «احکام، اخلاق، عقائد» درحالی‌که تا وقتی اینها نظام‌مند نباشند، نمی‌شود با اینها خانۀ دین را ساخت و از آن استفاده کرد.

دورۀ جدید جلسات آموزشی تنها مسیر(راهبرد اصلی تربت دینی و معرفی نظام‌مند دین) جمعه‌ها ساعت 19 در بقعۀ شیخ طرشتی، حسینیۀ محبان الرضا(ع) برگزار می‌شود و حجت الاسلام پناهیان به تبیین و تعریف نظام‌مند دین و راهبرد اصلی در تربیت دینی می‌پردازد. در ادامه فرازهایی از اولین جلسه این سخنرانی را می‌خوانید:

الف) معرفی موضوع بحث

موضوع بحث ما «چیستی، چرایی و چگونگی دین» است

  • در این جلسات می‌خواهیم به تعریف دین برسیم، موضوع بحث ما «چیستی، چرایی و چگونگی دین» است. اساساً دین چیست و ما چرا به دین نیاز داریم؟ ما می‌گوییم: اسلام کامل‌ترین دین است، اما دین چیست که اسلام کامل‌ترینش است؟ اساساً چرا دین باید زندگی انسان را اداره کند و انسان‌ها را هدایت کند؟
  • بعد از اینکه تعریفی از ماهیت دین پیدا کردیم، به «چگونگی دین» می‌پردازیم تا بتوانیم چارچوبی از این دین را دریافت کنیم و «نظام معارف دین» را به‌دست بیاوریم و بگوییم: دین می‌خواهد ما را دقیقاً از چه نقطه‌ای به چه نقطه‌ای برساند و از کدام مسیرها عبور دهد و چه حرف‌هایی برای ما دارد و این حرف‌ها را با چه سازمانی به ما ارائه می‌دهد؟

علت دیندار نبودن خیلی‌ها این است که تعریف دین را دقیق نمی‌دانند

  • خیلی از افراد، نه‌تنها دقیقاً نمی‌دانند چرا دین لازم است، بلکه دقیقا نمی‌دانند دین چیست. یعنی نه از چرایی دین، و نه از چیستی دین دقیق خبر ندارند. اینها  اگر هم دیندار باشند، دینداری ضعیفی خواهند داشت و بعضاً از دین، زده می‌شوند. بسیاری از افرادی که دیندار نیستند دچار سوءتفاهم هستند و علت اینکه دیندار نیستند این است که یا تعریف دین را دقیق نمی‌دانند و یا اینکه دینداری را درست بلد نیستند. اگر انسان وسیله‌ای داشته باشد که طرز استفاده از آن‌را بلد نباشد، نمی‌تواند از آن استفاده کند؛ با اینکه ممکن است طرز استفاده از آن، خیلی هم آسان باشد! وقتی ما راه دینداری را درست درک نکنیم، طبعاً خوب دینداری نخواهیم کرد، از دین لذت نمی‌بریم، دینداری ما را خسته می‌کند و در دینداری اوج نمی‌گیریم و اشکالات متعددی برای‌مان پیش می‌آید.

وقتی فهم و تعریف دقیقی از دین نداشته باشیم، نمی‌توانیم دستورات دین را درست اجرا کنیم

  • البته بسیاری از اوقات یک تذکراتی از دین به ما داده می‌شود و احکام و معارفی به‌صورت پراکنده به ما اعلام می‌شود که چه‌بسا همۀ اینها حرف‌های دینی و صحیحی نیز باشند، اما وقتی تعریف دقیقی از دین نداشته باشیم و ندانیم جای هر کدام از این حرفها کجاست، طبیعتاً نمی‌توانیم این تذکرات و دستورات دین را درست اجرا کنیم.
  • کسی که می‌خواهد رانندگی کند، اگر کاربرد «دنده» را نداند، باید مدام به او تذکر دهیم: «استفاده از دنده یادت نرود» اما کسی که از نقش و کاربرد دنده در رانندگی خبر دارد، نه‌تنها استفادۀ به‌جا از دنده را فراموش نمی‌کند، بلکه به‌طور ناخودآگاه مدام و به‌موقع از دنده استفاده خواهد کرد.

سه پرسش اساسی دربارۀ دین: 1.دین چیست؟ 2.چرا هست؟ 3. چگونه است؟

  • سه پرسش اساسی دربارۀ دین وجود دارد که در طی این جلسات، می‌خواهیم به اینها بپردازیم: 1-دین چیست؟ 2- چرا هست؟ یا چرا ما به دین نیاز داریم؟ 3- دین چگونه است؟ یعنی نقشۀ جامع دین را ببینیم و به کلیت این نقشه، اشراف پیدا کنیم.
  • در مقام پاسخ به سؤال‌های فوق، حرف‌های مشهورِ بعضاً غلط و غیردقیق، و بعضاً دقیق اما ناقص، زیاد هست ولی ما سعی می‌کنیم-بر اساس آیات قرآن و روایات- به پاسخ‌های دقیق‌تری دسترسی پیدا کنیم. البته ما نمی‌خواهیم در پاسخ به این سؤال‌ها، حرف تازه‌ای را به بازار بیاوریم، بلکه همۀ این مطالبی که عرض خواهیم کرد، در متن‌های دینی ما موجود است اما پیدا کردن پاسخ دقیق و صحیح برای این سؤال‌ها، حداقل فایده‌اش این است که ما ذهن خودمان را-در ارتباط با دین- بازسازی می‌کنیم و یک نظم فکری به خودمان می‌دهیم.

دین حتماً باید عمیق، باشکوه و جذاب باشد

  • دین پدیده‌ای نیست که آدم بتواند به سادگی از کنارش عبور کند. به دلایل مختلف، باید پاسخ سه سؤال کلیدی فوق را دقیق پیدا کنیم. بالاخره ما با دین مواجه هستیم و فهمیده‌ایم که چیزی به نام دین در این عالم وجود دارد و خیلی هم مهم است و سر آن دعوا هست. ما می‌دانیم که سرِ دین، دعواهای اساسی وجود دارد به حدّی که همیشه بزرگان دین را در طول تاریخ بشریت، به قتل رسانده‌اند!
  • ما اجمالاً می‌دانیم که دین از جانب خداست و علی‌القاعده خدا حرف بسیار دقیق می‌زند. و حدس می‌زنیم که اگر خدا پیغامی را به نام «دین» برای ما فرستاده، حتماً باید عمیق و باشکوه باشد، و البته باید جذاب هم باشد و ما را به خودش جذب کند. اگر تاکنون مرا به خودش جذب نکرده، دلیلش چیست؟ شاید لازم است دوباره بروم این دین را بشناسم!

این بحث، هم برای دینداران مفید است، هم برای غیرمتندینین

  • این بحث برای دینداران، هم مفید و هم ضروری است. چون بسیاری از دینداران به‌خاطرِ نداشتن تلقی صحیح از پاسخ سه سؤال مهم فوق، خوب دینداری نمی‌کنند و این به ضرر خودشان و به ضرر دین است.
  • اما این بحث فقط برای دینداران مفید نیست، بلکه برای کسانی که متدین نیستند هم مفید است؛ و البته این تجربه شده است. قبلاً این بحث را در یک جلساتی مطرح کرده بودیم و خیلی از افرادی که اهل دینداری نبودند، در ارزیابی خودشان از این بحث، حرف‌های جالبی زده‌اند که نشان می‌دهد نگاه آنها به دین و زندگی پس از آشنایی با این مباحث تغییر کرده است.
  • نمی‌توان پذیرفت همۀ افرادی که الان دیندار هستند و به نماز و دستورات دین مقید هستند و به‌ظاهر هم خوب دارند دینداری می‌کنند، حتماً دقیق می‌فهمند «دین چیست؟» و لذا به چنین گفتگویی نیاز ندارند! چون ما افراد زیادی را دیده‌ایم که خودشان احساس می‌کردند به‌شدت دیندار و هماهنگ با دین هستند، ولی بعداً بی‌دین شدند یا دچار انحرافات دینی شدند و دین دیگران را خراب کردند. یا حتی اگر بی‌دین هم نشدند، آن اوجی که در دینداری داشتند را از دست دادند و افسرده‌حال شدند و بعد از مدتی، مسیر دینداری را با خستگی و ملالت ادامه دادند و معرِف‌های خوبی برای دین نبوده‌اند.

خیلی ها به‌خاطر نداشتن تعریف دقیق از دین، از آن استفادۀ حداقلی می‌کنند/ امروز به دینداران پیشرو نیاز داریم

  • بعضی‌ها با کمترین تناسبی که بین خودشان و دین ببینند، چه‌بسا عاشق دین شوند، ولی این کافی نیست! مثلاً کسی یک موبایل بسیار گران‌قیمت دارد که خیلی هم خوب آنتن می‌دهد، ولی او فقط با این گوشی، زنگ می‌زند و صحبت می‌کند و البته خیلی هم خوشحال است که این گوشی را دارد، در حالی‌که این گوشی امکانات خیلی زیادی دارد و صدها کار دیگر می‌شود با آن انجام داد! خیلی‌ها به‌خاطر نداشتن یک تعریف دقیق از دین، دارند از دین استفادۀ حداقلی می‌کنند.
  • جدای از اینکه اگر دینداران معرفت کافی نداشته باشند، ترس سقوط آنها هست، ما یک نیاز دیگری هم داریم و آن اینکه دینداران باید از دین «خیلی» بهره ببرند. ما الان نیاز داریم به اینکه دینداران خیلی جلو بروند! از دین باید خیلی بیشتر از اینها استفاده کرد. و راهش هم این است که یک‌مقدار بامعرفت، و عمیق‌تر و دقیق‌‌تر با مقولۀ دین برخورد کنیم!

یکی از آفت‌های مهم این است که دینداران «درجا می‌زنند»/ چرا دینداران با این‌همه امکانات رشد، باید متوقف شوند؟!

  • شما دینداران که امکانات فراوانی برای رشد دارید، چرا باید متوقف شوید و درجا بزنید؟! شما که این‌همه امکانات دارید؛ سیدالشهدا(ع) پشت سر شما و امام زمان(ع) جلودار شماست و خدا وجود شما را احاطه کرده و مانعی سرِ راه شما نیست؛ چرا باید یک‌جا متوقف شوید! این درد بزرگی است که در سینۀ ما باید ایجاد شود.
  • یکی از آفت‌های مهم ما این است که دینداران در موقعیت خودشان درجا می‌زنند! مثلاً طرف می‌گوید: «من که نمازم را می‌خوانم!» یا-اگر خانم باشد- می‌گوید: «من که حجابم را دارم!» یا می‌گوید: «من که گناه نمی‌کنم و به کسی ظلم نمی‌کنم!» فقط همین! مگر تو آفریده شده بودی برای اینکه تصادف نکنی؟! ماشین مسابقه‌ای به تو داده‌اند که چراغ سبز و قرمز را رعایت کنی! این ماشین برای وارد شدن به پیست مسابقه است! حیفِ این ماشین است که حداقلی از آن استفاده شود.

دین را وسیله‌ای قرار دهیم برای رشد فوق‌العادۀ مؤمنین؛ نه رشد معمولی!/ توصیۀ آیت‌الله شاه‌آبادی برای رشد معنوی

  • ما نیاز داریم دین را خیلی عمیق بدانیم و دین را وسیله‌ای قرار دهیم برای رشد فوق‌العادۀ مؤمنین؛ نه رشد معمولی! الان خیلی‌ها دنبال یک عارف دلسوختۀ روشن‌ضمیر می‌گردند که به سراغ او بروند ولی این افراد کمیاب هستند در حالی‌که ما الان-که حدود چهل سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد- باید هزاران نفر را که این‌چنین باشند، بتوانیم در همین شهر تهران معرفی کنیم، اما این‌طور نیست!
  • مرحوم شاه‌آبادی-استاد عرفان حضرت امام- یک‌بار بعد از نماز، شروع کردند به صحبت کردن با مردم و توبیخ کردن آنها! تعابیری شبیه به اینکه: «من تا کِی به شما حرف بزنم و شما آدم نشوید؟ شما تا کِی می‌خواهید این وضع را ادامه بدهید و رشد نکنید؟!» یکی از کسانی که آنجا نشسته بود، با دو نفر از رفقای متدین خود، صحبت می‌کند و می‌گوید: «پیش ایشان برویم و ببینیم چه انتظاری از ما دارد؟» می‌گوید: ما رفتیم جلو و گفتیم: ما آماده‌ هستیم که خیلی رشد کنیم. شما بفرمایید ما چه‌کار کنیم؟
  • می‌گوید: وقتی ما سه نفر اعلام آمادگی کردیم، ایشان فرمود: اگر من یک‌سری دستورات به شما بدهم، گوش می‌دهید؟ گفتیم: بله. ایشان سه دستور به آنها دادند (یکی مداومت بر نماز اول وقت، یکی هم اینکه خمس خودتان را سالیانه ندهید، بلکه ماهی یک‌بار بدهید. بعلاوۀ یک توصیۀ دیگر) آنها می‌گویند: ما توصیه‌های ایشان را انجام دادیم. دو سه ماه نگذشته بود که زندگی ما متحول شد و هر کدام از ما کراماتی دیدیم و اتفاق‌هایی برای ما افتاد(کتاب عارف کامل-چاپ دوم/ص66)
  • ما نمی‌خواهیم به سراغ دستورالعمل‌های عرفان عملی برویم(البته عرفان عملی هم از همین نقطه شروع می‌شود که ان‌شاءالله بعداً درباره‌اش بحث می‌کنیم) و نمی‌خواهیم بحث‌های عرفان نظری-که با معرفت نفس عجین است- را شروع کنیم. ولی هم عرفان نظری و هم عرفان عملی، با همین موضوع مورد بحث ما عجین است.

چه کسانی به این بحث نیاز دارند؟ هم دینداران و هم بی‌دینها!

  • ما اسم این بحث‌مان را «بحث عرفانی» نمی‌گذاریم، البته عرفان هم بخشی از دین است، اخلاق و احکام هم بخشی از دین است. ما می‌خواهیم ببینیم «کلیت دین» چیست؟
  • چه کسانی به این گفتگو و این بحث نیاز دارند؟ هم کسانی که بین آنها و دینداری فاصله است-که اکثرا دچار سوء تفاهم هستند-و هم کسانی که دینداری می‌کنند. چرا که بسیاری از انگیزه‌ها و اندیشه‌ها دربارۀ دین، نه انگیزه‌های اصیلی هستند و نه اندیشه‌های درستی هستند. حرف‌های غلط و حرف‌های مشهورِ نامربوط و یا حرف‌های درستِ پراکنده و غیرمنظم و غیر حساب‌شده، در افکار عمومی، زیاد هست. چه بسیار مشهوراتی از تلقی ما دربارۀ دین وجود دارد که باید علیه آنها قیام کرد تا از بین بروند!

متاسفانه معارف دینی ما به‌روز نشده/ امروز سخن صحیحِ نابه‌جا و سخن غیردقیق دربارۀ دین، زیاد هست

  • متاسفانه معارف دینی ما به‌روز نشده و این یک مشکل است. و بسیاری از اوقات، تبلیغات دینی ما هم دقیق نیست. بسیاری از آموزش‌ها یا تبلیغات دینی که امروزه در جامعۀ ما هست، اگر 500 سال قبل هم بودیم، همین حرف‌ها را می‌گفتند! آیا معرفت ما از دین، در طول این سال‌ها افزایش پیدا نکرده است؟! آیا نیازهای ما نسبت به دین، بیشتر نشده است؟! آیا در طول این سال‌ها، ما آمادگی دریافت معارف عمیق‌تر دینی را پیدا نکرده‌ایم؟!
  • خیلی از اوقات، بخش‌هایی از کتاب‌های شهید مطهری مورد توجه قرار می‌گیرد که ایشان-سال‌ها قبل- این حرف‌ها را علیه مارکسیست‌ها بیان کرده‌اند. البته ایشان دین را تعریف کرده‌اند؛ اما به اقتضاء آن زمانه‌ای که مارکسیست‌ها ضد دین حرف می‌زدند و عمل می‌کردند. ایشان در واقع می‌خواستند جواب مارکسیست‌ها را بدهند. ایشان اگر امروز بودند و می‌خواستند مشکلات امروز جامعه را حل کنند، حتماً سخنان دیگری بیان می‌کردند.
  • امروز سخن صحیحِ نابه‌جا و سخن غیردقیق-دربارۀ دین- خیلی در زبان‌ها و ذهن‌ها هست که لطمه می‌زند و در درازمدت، اثر خوبی به‌جا نمی‌گذارد؛ نتیجه‌اش همین وضعی می‌شود که الان شما می‌بینید! یعنی نه دینداران زیاد از دین بهره برده‌اند، نه سوء تفاهم‌ها نسبت به دین کاسته شده، نه دینداران زیاد برای دیگران الگو قرار گرفته‌اند، نه عشق به دین افزایش چندانی پیدا کرده است؛ درحالی‌که واقعاً باید عاشق دین شد، چون دین زیباست.

بدون فهم دقیق از دین، نمی‌توانیم دیندارِ خیلی خوبی بشویم

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «هر چیزی تکیه‌گاهی دارد و تکیه‌گاه این دین، فهم است؛ إنّ لِکُلِّ شیءٍ دِعامَةً و دِعامَةُ هذا الدِّینِ الفِقهُ»(کنزالعمال/28768) ما نمی‌توانیم بدون فهم دقیق، دیندار باشیم؛ یا لااقل نمی‌توانیم دیندارِ خیلی خوب بشویم.
  • اگر ما به تعریف دقیقی از دین برسیم، سه تا اتفاق می‌افتد: 1-سوء تفاهم‌های بسیاری از افراد بی‌دین نسبت به دین، برطرف خواهد شد 2-دینداران ما دینداری اصیلی خواهند داشت، و خروج‌شان از دینداری بعید خواهد شد 3-دینداران آنچنان در دینداری رشد خواهند کرد که هم خودشان واقعاً از دین لذت حقیقی می‌برند و هم اینکه دیگران آنها را می‌بینند  و حظّ می‌کنند و آنها را الگو قرار می‌دهند.

قبل از تعریف دین، ابتدا باید «انسان» و «زندگی» را تعریف کنیم

  • قبل از اینکه وارد بحث شویم و به تعریف دین بپردازیم، دو تا موضوع را باید تعریف کنیم: یکی «انسان» و دیگری «زندگی». یعنی ابتدا باید تعریف دقیقی از انسان و زندگی داشته باشیم. اگر قبل از تعریف این دو مفهوم، بخواهیم به سراغ تعریف دین برویم، حتماً تعریف دقیقی از دین نخواهد بود یا اگر تعریف دقیقی از دین هم به ما برسد، دقت این تعریف را درک نخواهیم کرد.
  • اگر به تعریف دقیقی از دین برسیم، ضرورت دین هم خودش را به ما نشان می‌دهد و دیگر لازم نیست دربارۀ اینکه «چرا باید دین داشته باشیم؟» صحبت کنیم. اگر به این سؤال که «دین چیست؟» درست پاسخ دهیم، دیگر نیازی به پاسخ دادن به این سؤال نیست که «چرا به دین نیاز داریم؟» پاسخ این سؤال خود به خود معلوم می‌شود.

پیامبر(ص): «دین خیرخواهی است»؛ تو درست ببین چه می‌خواهی؟ دین پاسخ همان است

  • آیا درست است که قبل از ورود به تعریف دین، بخواهیم انسان و زندگی را تعریف کنیم؟ این روایت به ما کمک می‌کند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ»(روضه‌الواعظین/2/424) یعنی دین خیرخواهی است، دین خیرخواهی است، دین خیرخواهی است! این تلقی پیامبر اکرم(ص) از دین است؛ همان کسی که معلم دین و پیام‌آور دین است.
  • وقتی می‌گوییم «دین خیرخواهی است» معنایش این است که «تو درست ببین چه می‌خواهی؟ دین پاسخ همان است، دین در جهت تأمین همان پاسخ است» وقتی می‌خواهی برای کسی خیرخواهی و دلسوزی کنی، باید ببینی او چه چیزی نیاز دارد؟ چه کمبودی دارد؟ و بعد به نیاز او پاسخ درست بدهی.

کسی که نمی‌داند دین به چه درد زندگی‌اش می‌خورَد، کلید را به گردنش انداخته ولی قفل‌ها هنوز به دست و پایش بسته است!

  • اینکه خیلی‌ها دینداری نمی‌کنند به‌خاطر این است که نسبت به دین، دچار سوء تفاهم هستند، و بدتر از این سوء تفاهم، برای کسی است که دارد دینداری می‌کند ولی هنوز همۀ نیازهای خودش را پاسخ نداده! مثلاً نماز می‌خواند، اما «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» برایش نشده!
  • او نمی‌داند که این کلیدِ نماز را برای باز کردن چه قفلهایی به او داده‌اند؟ کلید را به گردنش انداخته و قفل‌ها هنوز به دست و پایش بسته است! نمی‌داند دین به چه دردش می‌خورَد! قفل‌های زندگی‌اش را با نماز باز نمی‌کند، و بعد می‌خواهد این قفل‌ها را از راه‌های دیگر باز کند(مثلاً از راه پارتی‌بازی!)
  • کسانی که با دین فاصله دارند یا از دین، خوب استفاده نمی‌کنند، در واقع خودشان را نمی‌شناسند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «بامنفعت‌ترین معرفت‌ها این است که خودت را بشناسی؛ مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِف‏»(غررالحکم/حدیث 9865) و در جای دیگری فرمود: «اگر خودت را بشناسی، خدا را شناخته‌ای؛ مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِف‏»(غررالحکم/حدیث 7946) اگر خودت را بشناسی، هم مبدأ و هم مقصد را شناخته‌ای و می‌توانی به سمت مقصد حرکت کنی.

چرا قبل از دین، باید زندگی را بشناسیم؟

  • ما در مقام تعریف دین، اول باید «انسان» و «زندگی» را تعریف کنیم و بشناسیم. اینکه لازم است ابتدا به یک تعریفی از خودمان برسیم، حرف مشهوری است. اما اینکه باید-قبل از تعریف دین- یک تعریفی از زندگی هم پیدا کنیم، خیلی کم گفته می‌شود.  
  • بستر حیات دنیا، یک‌طوری چیده شده که قبل از دینداری، باید این بستر را بشناسیم. در این صورت اگر نیاز درونی خودمان به دین را هم نبینیم، لااقل نیاز بیرونی خودمان به دین را خواهیم دید. مثلاً اگر در زندگی ما طراحی شده باشد که هر چهل روز یک‌بار یک بلایی بر سرمان بیاید- حالا ممکن است یک بلای کوچک، مثل خراش جزئی روی دست‌مان باشد.(مَلْعُونٌ کُلُّ جَسَدٍ لَا یُزَکَّى وَ لَوْ فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یَوْماً...الرَّجُلُ یُخْدَشُ الْخَدْشَةَ ؛ کافی/2/258) - خُب بهتر است که این واقعیت‌ها را دربارۀ زندگی خودمان بدانیم؛ اینها قواعد حیات است، اینها مربوط به علم زندگی‌شناسی یا حیات‌شناسی است.

ب) سه تیپ شخصیتی

بعضی‌ها «زندگی‌گراتر» هستند و برخی «انسان‌گراتر»/ از هر دوی اینها می‌شود به خدا رسید

  • همان‌طور که بیان شد، برای اینکه به تعریف دین برسیم، اول باید انسان و زندگی را معرفی کنیم. وقتی به افراد مختلف نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بعضی از انسان‌ها «زندگی‌گراتر» هستند و برخی نیز «انسان‌گراتر» هستند. اینها دو تیپ شخصیتی عمده در میان انسان‌هاست.
  • بعضی‌ها خودگراتر هستند و دوست دارند از خودشان بشنوند. اینها مباحث روان‌شناسی را دوست دارند. اما بعضی‌ها که زندگی‌گراتر هستند، اگر بخواهید از انسانیت و فطریات انسان برایشان سخن بگویید، حوصلۀ گوش دادن به این حرف‌ها را ندارند و بیشتر دنبال مسائل مربوط به زندگی(مثلاً تجارت) هستند، اینها بیشتر غرق زندگی هستند و به تعبیری غرق دنیا هستند. کسانی که زندگی‌گراتر هستند، بیشتر به تجارت علاقه دارند.
  • این دو تا، تیپ شخصیتی افراد است و ایرادی هم ندارد، از هر دوی اینها می‌شود به خدا رسید. راه‌های رسیدن به خدا متعدد است و خوب هم هست که آدم راه‌های متعدد به سمت خدا رفتن را بداند و دیگران را محکوم نکند. مثلاً بعضی‌ها از خودشناسی به خدا می‌رسند، اما بعضی‌ها از طریق زندگی‌گرایی می‌توانند به خدا برسند.

تیپ سوم شخصیتی «خداگراها یا معناگراها» هستند

  • علاوه بر دو تیپ شخصیتی فوق، موارد دیگری هم هست که ما می‌توانیم همۀ آن موارد را در یک عنوان کلی یا یک تیپ سوم جمع می‌کنیم. بعضی‌ها نه آنچنان زندگی‌گرا هستند و نه آن‌چنان انسان‌گرا یا خودگرا هستند. مسألۀ اصلی اینها، شکوفایی استعدادهای خود نیست، مسألۀ اصلی‌شان به خود آمدن نیست، مسألۀ اصلی‌شان آباد کردن زندگی هم نیست. البته اینها، هم زندگی را دوست دارند و هم خودشان را دوست دارند و بی‌تفاوت نیستند، ولی یک‌ گرایش دیگری در زندگی‌شان غلبه دارد. این تیپ افراد، بیشتر معناگرا و خداگرا هستند. این هم یک روحیه یا یک رویه برای زندگی کردن است. یکی از علائم این تیپ افراد این است که زیبایی‌گرا هستند. دوست دارند از پشت پردۀ غیب خبردار شوند. در مورد معاد، زیاد کنجکاو هستند. دربارۀ خود خداوند هم بحث‌ها را علاقه‌مندانه پیگیری می‌کنند. در مورد اولیاء خدا و میزان تقرب آنها به خدا حساس هستند. دربارۀ اینکه خدا چه کسانی را دوست دارد، هم حساس هستند.

بعضی‌ها خداگرا هستند، اما خدای خود را نمی‌شناسند!

  • ما وقتی می‌خواهیم بگوییم «دین چیست؟» در واقع باید پاسخ هر سه تیپ شخصیتی فوق را بدهیم. یک وقت فکر نکنید، کسانی که خداگرا هستند، نیازی به دین‌شناسی ندارند! بعضی‌ها خیلی راحت ایمان می‌آورند و به خدا می‌گروند و به سوی خدا حرکت می‌کنند، ولی اینها هم باید تعریف درستی از دین را پیدا کنند.
  • بعضی‌ها خداگرا هستند، اما خدای خود را درست نمی‌شناسند. چه بسا انحرافات این تیپ شخصیت‌ها بیشتر باشد نظیر بت‌پرستان که دنبال یک امر قدسی می‌گردند تا دور آن بگردند. حالا به او گفته‌اند «بت» و او هم پذیرفته و زیاد هم بررسی نمی‌کند که آیا آن شایستۀ پرستش است؟ میل به پرستش در اینها قوی است؛ این حس در اینها بیدارتر است. مثل بچه‌ای که دنبال مادر خودش می‌گردد، اینها دنبال خدای خود می‌گردند.

شما خداگراتر هستید یا انسان‌گراتر یا زندگی‌گراتر؟/ اینها سه تیپ شخصیتی است که باید دین را متناسب با هر کدام تعریف کرد

  • اینها سه گرایش عمده در انسان‌ها است که برای هرکدام باید دین را به تناسب تیپ شخصیتی‌اش معرفی کنیم. دین را باید به گونه‌ای معرفی کنیم که شامل هر سه تیپ شخصیتی فوق بشود. یعنی به درد هر سه گروه بخورَد.
  • بد نیست شما هم خودتان را بررسی کنید و ببینید: خداگراتر هستید، انسان‌گراتر هستید، یا زندگی‌گراتر هستید؟ نمی‌شود گفت: کدام‌یک از اینها بهتر یا بدتر است؛ هیچ فرقی نمی‌کند. ولی خوب است ویژگی‌های اینها را بدانیم. مثلاً آدم‌های زندگی‌گرا، وقتی خوب و دیندار شوند، خیلی انقلابی، عدالت‌گرا و ظلم‌ستیز می‌شوند. اینها ظلم و تبعیض را نمی‌توانند تحمل کنند. اینها به بحث‌های اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و حیات بشر، خیلی علاقه دارند. اینها حتی می‌توانند «برنامه‌ریز»های خوبی برای زندگی مردم شوند و چه‌بسا سیاستمداران خوبی از بین اینها در بیاید. ولی آدم‌های خودگرا، وقتی خوب بشوند، به خودسازی و بحث‌های اخلاقی خیلی علاقه دارند. از بین اینها معلم‌های خوبی در می‌آید.

هر کدام از این تیپ‌های شخصیتی آفت‌هایی هم دارند

  • البته هر کدام از این تیپ‌های شخصیتی آفت‌هایی هم دارند، مثلاً کسی که زندگی‌گرا یا جامعه‌گرا است، ممکن است این‌قدر غرق زندگی شود که خدا را فراموش کند. یا کسی که خودگرا است، یکی از آفت‌هایش خودخواهی و غرور است. یا کسی که خداگراست، ممکن است این‌قدر غرق لذت عبادت شود که نسبت به وظایف اجتماعی خود بی‌تفاوت شود. دین می‌آید و وظایف ما را به ما گوشزد می‌کند و از این آفت‌ها جلوگیری می‌کند.
  • ما در هر سه تیپ شخصیتی فوق، می‌توانیم آدم‌های بد یا خوب داشته باشیم. ولی همۀ اینها باید سرِ سفرۀ دین بیاییند و دینداری کنند تا رشد کنند.
  • البته در وجود انسان گرایش‌های متعددی هست، ولی اینها سه گرایش عمده در وجود انسان است که هر کدام از اینها در کسی بود، باید یک‌جور دین را برایش تعریف کنیم. برای هر کسی که یکی از این گرایش‌های عمده غلبه دارد، پرسش‌های کلیدی و مهمی مطرح می‌شود که با پاسخ به آنها، به تعریف دین خواهد رسید. لذا ما برای رسیدن به تعریف دین-در جلسات بعد- سه نوع مقدمه مطرح می‌کنیم، تا از اینها به تعریف دین وارد شویم.

کسی که می‌خواهد درست دینداری کند باید نقشۀ جامع دین، به دستش بیاید

  • بعد از اینکه به تعریف دین رسیدیم، به یک سؤال مهم هم می‌خواهیم پاسخ دهیم و آن «چگونگی دین» است. یعنی می‌خواهیم نقشۀ جامع دین برای ما مشهود باشد. می‌توان برای دین، یک نظام تعریف کرد که مفاهیم دینی را خیلی مرتب و حساب‌شده در کنار هم بچیند و آن‌را به‌صورت نظام‌مند به ما نشان دهد.
  • کسی که می‌خواهد درست دینداری کند باید نقشۀ جامع دین، به دستش بیاید. پیامبر گرامی اسلام(ع) می‌فرماید: «این دین خدا را کسی نمی‌تواند کمک کند، مگر اینکه از جمیع جوانب دین، به آن احاطه داشته باشد؛ إنَّ دِینَ اللّه تعالی لَن یَنصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جمیعِ جَوانِبِهِ»(میزان‌الحکمه/6521) اگر شما یک بخشی از دین را بدانید و یک بخش آن‌را ندانید، یا اگر نسبت‌های اینها را با هم متوجه نشوید، نه می‌توانید درست دینداری کنید و نه نمی‌توانید به دین یاری برسانید.

امروزه بسیاری از آنچه دربارۀ دین ارائه می‌شود، نظام‌مند نیست؛ فقط منظم است!

  • امروزه بسیاری از آنچه دربارۀ دین «به‌صورت منظم» ارائه می‌شود، نظام‌مند نیست، بلکه فقط منظم است، لذا نقشۀ جامع دین را به‌دست ما نمی‌دهد و نمی‌توان از روی آن، نسبت‌ها را متوجه شد.
  • وقتی مصالح ساختمانی در داخل یک انبار به‌صورت منظم چیده می‌شود، مثلاً آجرها یک‌جا چیده شده، سنگ‌ها یک‌جا چیده شده، کیسه‌های سیمان‌ هم یک‌جا روی هم چیده شده؛ هرچقدر هم منظم باشد ولی اینها برای ما «خانه» نمی‌شود و نمی‌توانیم در آن زندگی کنیم.
  • ما در پاسخ به این سؤال که «دین چگونه است؟» می‌خواهیم به‌صورت «نظام‌مند» به دین نگاه کنیم و نظام معارف دین را پیدا کنیم. درحالی‌که بسیاری از اوقات، معارف دینی را در کتاب‌ها این‌گونه انبار می‌کنند. یعنی به‌صورت منظم در کنار هم می‌چینند ولی نظام معارف دینی را به‌دست ما نمی‌دهند. مثلاً می‌گویند: «احکام، اخلاق، عقائد» درحالی‌که اینها تا وقتی نظام‌مند نباشند، نمی‌شود با اینها خانۀ دین را ساخت یا نمی‌شود از خانۀ دین استفاده کرد. 

نظرات

با سلام و خداقوت
پیشنهاد می شود در پایان مطالبی که دارای سلسله جلسات است مانند سلسله جلسات در امامزاده طرشت ، در پایان هر مطلب لینک جلسات قبلی قرار گیرد
سلام 
مطالب این دوره تنها مسیر ، تکرار مطالب قبل هستش ، یا ادامه و در راستای سری قبلی ؟؟
۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۰۳ شهاب الدین
سلام علیکم به جمیع دست اندرکاران
تو رو خدا متن مشروح تمامی جلساتش رو تو سایت بذارید نه اینکه نصف نیمه بذاریدش.التماستون میکنم.
به نظر اینجانب هم سه «هایپرسبک زندگی» وجود دارد: هایپرسبک حول «غریزه»، هایپرسبک حول «فکر»، هایپرسبک حول «معنویت». 

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...