قسمت دوم سخنرانی مهم استاد پناهیان در مسجد سید اصفهان؛ این قسمت: «بدتر از دوقطبی!»
بدتر از ایجاد دوقطبی این است که هر دوقطب بهنفع دشمن باشد!/ در دعوای دو «نامادری» بر سر یک طفل، نهایتاً بچه شقّه میشود!/ «دوقطبیسازی» طرح صهیونیستها برای سلطه بر جوامع است/ از ابتدا چه کسانی دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا راه انداختند؟/ در فضای دوقطبی، جریانها و اشخاص سالم دیده نمیشوند/ هدف ما در انتخابات بعدی باید «واقعبینی و منافع ملی» باشد؛ انقلابیگری چیزی جز عقلانیت و تأمین منافع ملی نیست
شناسنامه:
- مکان: اصفهان، مسجد سید اصفهان
- زمان: 1395/12/15
- صوت: دانلود | بشنوید
- پی دی اف: A4 | A5
- گزیده متن: قسمت اول
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
پناهیان: شما میدانید که در ماجرای دعوای یک مادر و یک نامادری بر سر یک طفل، سرانجام کار به اینجا کشید که «مادر کوتاه آمد!» حالا اگر هر دو طرف این دعوا نامادری باشند، چه اتفاقی میافتد؟ بچه، دو نصف میشود! اگر سرویسهای جاسوسی صهیونیستی هوشمند باشند، یک دوقطبی در ایران درست میکنند که مستقیم یا غیرمستقیم تهِ هردوقطب در نهایت خودشان باشند! مثل این است که دوتا «نامادری» بگذارند و این وسط همهچیز شقه شود و از بین برود. آیا سرویسهای جاسوسی و جریانهای نفوذ توانستهاند در ایران این کار را بکنند یا نه؟ باید مراقب دوقطبیسازیهای دروغین باشیم.
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد سید اصفهان با موضوع «هیجان سیاسی و آرامش انقلابی» به سخنرانی پرداخت. مشروح قسمت اول این سخنرانی پیشتر منتشر شد. در ادامه فرازهایی از «قسمت دوم» این سخنرانی که با محور «بدتر از دوقطبی» بیان شده است را میخوانید:
«دوقطبیسازی» طرح صهیونیستها برای سلطه بر جوامع است
- قسمت اول بحث ما دربارۀ این بود که اساساً هیجانهای سیاسی به نفع کسی که حرف حق و حرف منطقی دارد، نیست. مهم این است که ما بتوانیم کار انقلاب را با آرامش پیش ببریم؛ اگر آرامش باشد، حق خودش را روشن خواهد کرد.
- قسمت بعدی بحث ما دربارۀ دوقطبیسازیهایی است که اتفاق میافتد. شما میدانید با اینکه در کشورهای غربی، دموکراسی هست اما تقریباً تمام این کشورها تحت سلطۀ صهیونیستها هستند! طرح صهیونیستها برای ادارۀ این کشورها بهطور خلاصه چیست؟ صهیونیستها یک طرح خیلی ساده ریختند و «دوقطبیسازی» انجام دادند؛ در آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان و...در نوع این کشورها، دوقطبی برقرار است.
- حالا ببینید این دو قطبیها، چقدر مضحک است. دو تا حزب یا جریان هستند که این میرود، آن میآید، و دوباره آن میرود و این یکی میآید! مردم هم هربار، از یکی به دیگری پناه میبرند! اینها هربار در جریان انتخابات به همدیگر ناسزا میگویند و هیجانی ایجاد میکنند، اما در نهایت، میبینید زیاد تغییری اتفاق نمیافتد!
مشکل اصلی دوقطبیهای غربی این است که صهیونیستنها در هر دو قطب هستند!/ یک «مرکز کنترل» هر دو طرف دعوا را کنترل میکند
- اولاً برای ایجاد شور انتخاباتی، آنها چارهای جز دوقطبیسازی ندارند! ثانیاً برای فریب مردم و اینکه بگویند «این رأی خودتان بود!» بهترین راه، همین دوقطبیسازی است!
- ثالثاً بدبختی آن مردم، صرفاً از دوقطبی بودن نیست؛ چون دو قطبیهایشان هم الان دیگر زور چندانی ندارد و اکثریت فهمیدهاند که هرکدام از دو جریان که سر کار بیاید، تغییر چندانی ایجاد نمیشود و اینها سر و ته یک کرباس هستند! مشکل اساسی دوقطبیهای آنها این است که در هر دو قطب، صهیونیستها ایستادهاند! مثلاً شما نمیتوانید بگویید که دو قطب سیاسی آمریکا، کدامشان به صهیونیستها نزدیکتر است؟ طراحی صهیونیستها برای دوقطبیسازی، اینگونه است که دو طرف دعوا را یک «مرکز کنترل نامحسوس» دارد کنترل میکند.
در دعوای دو نامادری بر سر یک طفل، نهایتاً بچه شقّه میشود!
- شما میدانید که در ماجرای دعوای یک مادر و یک نامادری بر سر یک طفل، سرانجام کار به اینجا کشید که «مادر کوتاه آمد» و بچه سالم ماند. حالا اگر هر دو طرف این دعوا نامادری باشند، چه اتفاقی میافتد؟ بچه، دو نصف میشود!
- اگر سرویسهای جاسوسی صهیونیستی هوشمند باشند، یک دوقطبی در ایران درست میکنند که تهِ هردوقطب خودشان باشند! مثل این است که دوتا «نامادری» بگذارند و این وسط همهچیز شقه شود و از بین برود.
- البته اینکه ته هر دو قطب صهیونیستها باشند، معنایش این نیست که افرادی که در هر جریان هستند، عامل نفوذی سرویسها باشند. گاهی اوقات در کل یک جریان، یکی دو نفر توانمند که بتوانند از غفلت و سادگی یا منفعتطلبی دیگران سوء استفاده کرده و روی کلیت جریان اثرگذار باشند، برای برآورده کردن طرح صهیونیستها کفایت میکند. حتی همان چند نفر هم، همین که بهگونهای محسوس یا غیرمحسوس قانع شوند که اهداف مد نظر صهیونیستها را پیگیری کنند کافیست، لازم نیست مزدبگیر صهیونیستها باشند.
از ابتدا چه کسانی دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا راه انداختند؟/ دو قطبی سال 76 کاذب بود؛ دولت اصلاحات تقریباً همان دولت قبلی بود
- آیا سرویسهای جاسوسی و جریانهای نفوذ توانستهاند در ایران این کار را بکنند یا نه؟ چه مقاومتی دارد در مقابلشان صورت میگیرد؟ ذهنتان به سمت اصطلاحطلب-اصولگرا نرود!
- از همان ابتدا، چه کسانی دوقطبی «اصلاحطلب-اصولگرا» را راه انداختند؟ آن دو قطبیای که در انتخابات 76 بهوجود آمد، یک دوقطبیِ کاذب بود! در انتخابات 76 مردم به رئیسجمهوری رأی دادند که اوضاع برعکس رئیس جمهور قبلی بشود، چون اصلاحطلبها اساساً علیه جریان «سازندگی» به میدان آمدند و مردم هم برای نفی «دولت سازندگی» به اصلاحطلبها رأی دادند، اما وقتی دولت آنها تشکیل شد، در آن دولت دیدیم که تغییرات چندانی نسبت به دولت قبلی صورت نگرفته و تقریباً همان است! رئیس دولت سازندگی هم رسماً بعد از آن انتخابات، در مصاحبهای گفت: «دولت کماکان در اختیار همین جریان است!» ببخشید پس دعوا سر چه بود؟ مردم برای کدام تحول رأی دادند؟ انگار کشور ما هم یککم شبیه بازی برخی کشورهای دیگر شد!
دوقطبیسازی جدای از هیجان کاذب، یک فریب بزرگ سیاسی پشتش هست/ در دوقطبی «معاویه - خوارج» نهایتاً علی(ع) است که شهید میشود!
- دوقطبیسازی جدای از ایجاد هیجان کاذب، یک فریب بزرگ سیاسی در پشتش است. سؤال این است که اگر هر دو طرف این دوقطبی را آنها اداره کنند چه؟ آنوقت اصلاً دعوا تمام نمیشود!
- آنهایی که میخواهند در این کشور، مدام دعوا باشد، به این طرف میگویند: «این حرف را بزن!» به آن طرفی هم میگویند: «تو هم اینرا بگو!» هر دو طرف هم بالاخره از همدیگر بهقدر کافی دستاویز و نقطهضعف سراغ دارند که بگویند. لذا یک «حرف حق مظلوم» در این میان روی زمین میماند و این دوتا باهم در میافتند. بین دوقطبی معاویه و خوارج، در نهایت این أمیرالمؤمنین(ع) است که شهید میشود. طبق برخی تحلیلهای تاریخی از جمله ابن ابی الحدید، و نیز مقام معظم رهبری و شهید مطهری، احتمال اینکه کلیّت جریان خوراج توسط نفوذیهای هماهنگ با معاویه هدایت میشده کاملا جدی است.
دو دولتی که هر دو «طرفدار مذاکره» و «مخالف حمایت از مقاومت» هستند، چقدر دوقطبی هستند؟!/ بدتر از دوقطبی، این است که هر دوقطب بهنوعی بهنفع دشمن باشد
- باید دید که چه کسی با چه کسی مخالفت میکند؟ اصلاً دعوا بر سر چیست؟ یک دفعهای میبینی که این دولت طرفدار مذاکره است، دولت قبلی هم در چند سال آخرش طرفدار مذاکره شده بود! و هر دو لازم نمیدیدند زیاد به جریان مقاومت در منطقه کمک کنند! پس چطور میشود که این دوتا دوقطبی میشوند؟! آیا واقعاً از همه جهت دو قطبی هستند؟
- دو قطبی شدن بد است، اما بدتر از آن، این است که هر دوی این قطبها را از آن طرف اداره کنند! یا هر دوی این دوقطب، بهنوعی بهنفع آنطرف(دشمن) باشد! در اینباره کدهای فراوانی میشود ارائه داد!
وجود اقطاب مختلف بهتر از دوقطب است/ مردم سرِ دوستی-دشمنی، رأی نمیدهند
- لذا خیلی طبیعی است که بگوییم: بهجای دو قطب، بهتر است اقطاب مختلف باشند؛ اینطوری اطمینانش بیشتر است. بالاخره مردم دمِ انتخابات، یک کسی را ترجیح میدهند؛ این مسألۀ فرعی است. هر فکری که بالا بیاید، امتحانش را پس میدهد و اگر غلط باشد، بهسرعت رسوا میشود! در عوض، باعث میشود که مردم از سرِ دوستی-دشمنی، رأی نمیدهند!
برای ملت ما زشت است که هرکس قدرت «مناظره، سخنوری و جنگ روانی» بالاتری داشت، رأی بیاورد!
- این طرز رأی دادن اشتباه است که بگوییم: «من با این فرد دشمن هستم، به چه کسی رأی بدهم که اینرا بزند؟!» این چه طرز رأی دادن است؟
- در چنین شرایطی کسانی رأی میآورند که از نظر زبانی و سخنوری در راه انداختن جنگ روانی و مجادله و مناظره حرفهای هستند. و این خیلی زشت است! برای ملت فرهیختهای مثل ما خیلی زشت است که هرکسی قدرت مناظرهاش بالاتر بود رأی بیاورد!
- مثل این است که فرزند شما نیاز به عمل جراحی داشته باشد، آنوقت دوتا پزشک را بیاوری و بگویی: «با هم مناظره کنید، ببینم کدام برنده میشوید؟» و بعد هر کدام سخنورتر بود، آیا فرزندت را به دست او میدهی که عمل جراحی کند؟! آیا اینجا هم تا حدی شبیه ملت عقبمانده و تحت ستم آمریکا شده است؟ که آنها میبینند کدام کاندیدا سخنورتر است و بیشتر به رقیبش ناسزا میگوید!
آیا در کشور ما هم مثل آمریکا هرکسی «شو من» بود یا بیشتر تکّه انداخت باید رأی بیاورد؟!/ آیا مملکت با تکّه انداختن اداره میشود؟!
- اصلاً میگویند آقای ترامپ یک «شُو من» است! هنوز هم دارد همین «شو من»بازیهایش را ادامه میدهد. آیا در کشور ما هم باید اینطوری باشد که هرکسی «شو من» بود رأی بیاورد؟! یا هرکسی بیشتر تکّه انداخت، رأی بیاورد؟! آیا مملکت با تکّه انداختن اداره میشود؟!
- ما باید خیلی رشد سیاسی پیدا کنیم؛ اگر همۀ مردم ما طالب یک فضای آرام، گفتگوی کاملاً منطقی و شفاف باشند و دچار جوزدگی و جناحبازی، یا دچار کاریزمای افراد و دوستی دشمنیهای سطحی نشوند، آنوقت میتوانیم یک انتخابات بسیار عادلانه داشته باشیم. و این خیلی مهم است!
نباید اجازه دهیم مردمسالاری پیشرفتۀ ما را خراب کنند و مثل دموکراسیهای دوقطبی و صهیونیستی جهان بشود!
- واقعاً برای بنده-بهعنوان یک طلبه- مهم نیست چهکسی رأی بیاورد، مهم اجرای حقیقی مردمسالاری دینی است؛ آنهم در مقابل چشم مردم جهان! البته همین الان هم مردم جهان در مقابل دموکراسی ما متحیرند، چون دموکراسی ما واقعاً پیشرفتهتر از دموکراسیهای حزبی، دوقطبی و صهیونیستی مردم جهان است! تا همین الان هم خیلی جلوتر است، ولی میخواهند اینرا خراب کنند و زمینههای خرابکاریاش وجود دارد، اما نباید اجازه بدهیم.
- خیلی دوست دارم به جریانها و اشخاص سیاسی نزدیک شوم و از آنها بپرسم: «دقیقاً فرق شما با آن جریان یا جناح دیگر چیست؟! راه حلّ شما با آنیکی چه فرقی میکند؟ خُب اگر راه حل شما از نظر ساختاری فرق نمیکند، فقط آدمهایش فرق میکنند، اینرا صریحاً بگویید تا مردم تکلیف خودشان را بفهمند.»
یقیناً ما سلیقههای مختلفِ «سالم» داریم، ولی اگر فضا دوقطبی شود، جریانها و اشخاص سالم، «دیده» نمیشوند
- در زمان اهلبیت(ع) هم یک دو قطبیای بود که اهلبیت(ع) خودشان را از آن کنار کشیدند و آن دو قطبی «بنیامیه- بنیالعباس» بود! بنی عباس آمدند به امام صادق(ع) گفتند: «شما بیایید طرف ما!» حضرت فرمود: من به شما کاری ندارم! البته نه اینکه امام صادق(ع) اهل سیاست نباشد، بلکه ایشان نمیخواست در آن دو قطبی وارد شود، چون هردو «نامادری» بودند! لذا در آن درگیریها صدها هزارنفر به قتل رسیدند.
- الان فضای کشور ما به هیچوجه آنطوری نیست، ما جریانها و اشخاص سالمِ مختلفی داریم! به هیچوجه از این عرائض من این برنمیآید که «یک نفر سالم است و بقیه ناسالم هستند!» نه؛ ما سلیقههای مختلف سالم داریم! ولی اگر فضا دوقطبی شود، این جریانهای سالم و اشخاص سالم دیده نمیشوند. اگر دوقطبی بشود؛ خصوصاً دوقطبیای که هردو سر قطب، بهنوعی-مستقیم یا غیرمستقیم، خواسته یا ناخواسته- با سرویسها مرتبط هستند، آنوقت دیگر این جریانهای سالم به هیچوجه دیده نمیشوند.
فضای انتخابات حساسی در پیش داریم/ هدف ما در انتخابات بعدی باید «واقعبینی و منافع ملی» باشد
- فضای انتخابات حساسی در پیش داریم، من میخواهم بگویم: «ببخشید که خداوند مدام و هر لحظه، کار را سختتر میکند تا ما بیشتر رشد کنیم!» خُب ما باید خیلی دقیقتر و پیچیدهتر تشخیص دهیم، و اصلاً رشد به همین است! هیچوقت مسائل ما مثل مسألۀ دفعۀ قبل نیست. مسائلمان جدید میشود، با مسائل جدیدی مواجه هستیم چون قرار است هر دفعه رشد بیشتری کنیم.
- اهداف ما در انتخابات بعدی باید چه باشد؟ باید واقعبینی و منافع ملی باشد. مگر اسلام و انقلاب، غیر از اینها چیز دیگری میگویند؟!
انقلابیگری چیزی جز عقلانیت و تأمین منافع ملی نیست/ غیرانقلابیها فکر میکنند میشود دشمن را با مذاکره، وادار به کوتاه آمدن کرد!
- مگر انقلابیگری، جز تأمین منافع ملی حرف دیگری هم دارد؟! مگر انقلابیگری چیزی جز عقلانیت هست؟! ما که برداشت دیگری نداریم!
- غیرانقلابیها فکر میکنند که میتوانند دشمن را با مذاکره، وادار به کوتاه آمدن کنند؛ خُب این نادانی است! چرا انقلابیها به مذاکره بیاعتنا هستند؟ چون عقل و تجربه به آدم میگوید که دشمنان ما با مذاکره کوتاه نمیآیند. و شما دیدید که این عقلانیت، خودش را به اثبات رساند. انقلابیگری یعنی عقلانیت!
- انقلابیگری یعنی باید از استعدادهای خودت استفاده کنی؛ عقل میگوید روشهای غربی برای ادارۀ کشور جواب نمیدهد. لذا آدم انقلابی میگوید: «چون این روشها جواب نمیدهد آنها را کنار میگذاریم؛ نه چون حرام است!» مثلاً روشهای غربی میگوید: «به مدیر، پول بیشتری بدهید تا خدمت کند!» خُب مسأله این است که او در اینجا متوقف نمیشود، بلکه مثل یک دومینو(پدیدۀ دنبالهدار) راه میافتد و بالا میرود و دیگر شما نمیتوانی این مدیر را جمع کنید! اینها بحثهای عقلانی است!
در انقلابیگری، محاسبۀ عقلانی با هدف «منافع ملی» انجام میشود/ هدف ما هم واقعاً این است که کارخانهها بچرخد!
- وقتی روش بررسی «انقلابی» باشد، یعنی یک محاسبۀ عقلانی میکنیم؛ هدفمان هم منافع ملی است! بنده در فضای قبل از انتخابات ریاستجمهوری اخیر میگفتم: «شما اگر انرژی هستهای را تعطیل کنید، کارخانهها راه نمیافتد! اصلاً آنها برای اینکه کارخانههای ما را تعطیل کنند میخواهند انرژی هستهای ما را تعطیل کنند!» این چه شعاری است که بعضیها میگفتند انرژی هستهای را تعطیل کنیم که کارخانه بچرخد؟ خب الان دیدید که چه شد؟ اینکه خیلی معلوم بود! به ما میگویند: «شما انقلابی حرف میزنید!» نه؛ ما در واقع داریم عقلانی حرف میزنیم، حالا اگر عقلانی بودن به معنای انقلابیگری است، خُب اسمش را هرچه میخواهید بگذارید!
- اگر از ما بپرسند: «حالا شما دنبال چه هستید؟» میگوییم: دنبال این هستیم که کارخانهها بچرخد! «خُب اینرا که آنها شعار میدادند!» خُب بله؛ آنها شعارش را میدادند اما حقیقی نبود. لذا ما میگوییم «هرکسی برای چرخیدن کارخانهها طرح دارد، او جلو بیاید!» شما غیر از چرخیدن کارخانهها چیز دیگری میخواهید؟ نه؛ چون مردم خودشان عشق به دین دارند، اگر کارخانهها بچرخد، و طرف پول داشته باشد و زندگیاش رو به راه باشد، یک لحظه مینشیند و فکر میکند، آنوقت محال است که غرب را انتخاب کند، بلکه استقلال کشور خودش را انتخاب میکند.
میگویند: اگر سرمایهگذار خارجی بیاوریم، بخاطر حفظ پولشان به ما حمله نکنند!/ چرا نمیگویند: اگر منافع مردم تأمین شود، خود مردم از کشور دفاع میکنند!
- بعضیها میگویند: «ما باید سرمایهگذاری خارجی را به ایران بیاوریم تا آنها ببینند پولهایشان در ایران است، لذا دیگر به ما حمله نکنند!» خب چرا اینرا نمیگویید: «ما یک کاری کنیم که مردم ما، از این خاک، از این تواناییها، از این معادن، پول در بیاورند و در همۀ استانها، منافع مردم ما تأمین شود، آنوقت دیگر کسی جرأت دارد به این خاک حمله کند! مردم با خونشان میروند دفاع میکنند!»
- این در کشور ما تجربه شده است، مثلاً در غائله کردستان، سپاه چطوری غائله کردستان را جمع کرد؟ راه حل آن فقط نظامی نبود، نظامیگری بخش اندکی از راه حل غائله کردستان بود. وقتی گروههای تروریستی به کردستان آمدند و درگیری راه انداختند، بچههای سپاه رفتند و شروع کردند به آباد کردن کردستان! مردم دیدند کار و زندگی و مدرسهشان دارد درست میشود و دارند زندگی میکنند؛ پس اصلاً چرا با تروریستها همراهی کند؟! لذا مردم کردستان شروع کردند به لو دادن تروریستها! و کمکم تروریستها رفتند.
دشمن وقتی به ما حمله میکند که ببیند مردم حاضر نیستند از کشورشان دفاع کنند!/ اینها مباحث عقلانی است!
- تو با اقتصاد مقاومتی اوضاع مردم را آباد کن، تا خودِ این مردم، سرمایهگذاری کنند و با خیال راحت از این خاک پول دربیاورند، کشاورزیشان رونق بگیرد، هرکدام از مناطق کشور، ثروت منطقهای داشته باشند، آنوقت ببین که چطوری با جوانان خودشان از این کشور دفاع میکنند! آنوقت کسی جرأت میکند به این خاک حمله کند؟! دشمن وقتی به ما حمله میکند که ببیند مردم حاضر نیستند از کشورشان دفاع کنند. میگویند: «باید سرمایهگذاری خارجی بیاوریم!» خُب شما سرمایهگذاری داخلی و همین سرمایههای انسانی را بهکار بگیرید! این یک بحث عقلانی است.
حالا که مذاکرۀ برجام شکست خورده، باید با آن «عقلانی» برخورد کنیم و از آن درس بگیریم
- حالا مذاکره شکست خورده است؟ خُب اگر مذاکرۀ برجام شکست خورده، بیایید یک برخورد عقلانی با آن کنید. همان مطلبی که أمیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری فرمود. أمیرالمؤمنین علی(ع) به ابوموسی اشعری نامه نوشت و فرمود: عقل و تجربه را زیر پا نگذار! (إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ؛ نهجالبلاغه/نامه 78) پس خوب است آدم به نمایندۀ مذاکرهکننده تذکر بدهد که عقل و تجربه را زیر پا نگذار.
برخورد عقلانی پس از شکست برجام: انگلیسیها دوست دارند فضا علیه حامیان برجام در ایران تند شود، ولی ما باید خویشتنداری کنیم!
- دقت کنید که فضا باید آرام باشد! البته خیلیها دوست دارند فضا را ناآرام کنند، و ما باید خویشتنداری کنیم. خیلیها دوست دارند فضا را تند کنند. حتی انگلیسیهای خبیث دوست دارند فضا علیه غربزدهها و حامیان برجام در ایران تند شود. میگویند: «بالاخره اگر فضا تند باشد بهتر است؛ ما در این فضا بیشتر سود میبریم!»
- شما باید با منطق، آرامش، مهربانی و دلسوزی برخورد کنید. هرچند ممکن است از بعضیها دل خوشی نداشته باشید؛ ولی باید آرام برخورد کنید. شما میخواهید یک منطقی را منتقل کنید، و در انتقال این منطق چه بسا باید با کسانی که ازشان دل خوشی ندارید با نرمی و مهربانی وملاطفت رفتار کنید.
باید «فرهنگ سیاسی» را احیاء کنیم تا بگویند: «این انقلابیها چقدر عقلانی و باادب هستند؟»
- آن بحث ما در حسینیۀ امام خمینی(ره) که در باب «فرهنگ سیاسی» بود، همین را میگفت. ما سعی کنیم این فرهنگ سیاسی برخورد عقلانی و توأم با آرامش و ادب را احیاء کنیم، تا جایی که بگویند: «این انقلابیها چقدر عقلانی و چقدر با ادب صحبت میکنند» اینطوری منطق ما حتماً پیش خواهد رفت.
- یکی از فرماندهان یا سربازان سپاه یزید ملعون، بعد از تمام شدن ماجرای کربلا گفت: «یزید! من یک حرفی بزنم در امان هستم؟» یزید ملعون گفت: بله در امان هستی. گفت: «ما خیلی بچههای حسین(ع) را در طول این راه اذیت و شکنجه کردیم، ولی عجیب این است که یکی از بچههای حسین(ع) یکبار هم به ما حرف بد نزد! اینها عجب خانوادۀ با ادبی هستند!» یعنی خودِ دشمن، دارد اعتراف میکند!
گاهی دشمن میخواهد ما را به گود درگیری بکشاند درحالیکه اصلاً نیاز به درگیری نیست؛ ما منطق داریم!
- بعضی وقتها دشمن، من و تو را به گود درگیری میکشاند؛ درحالیکه اصلاً نیازی نیست که ما درگیر شویم! پس مراقب باشیم که بیهوده درگیر نشویم؛ ما منطق داریم، ما تجربۀ اثبات شده داریم، راه ما بسیار روشن است. ما میگوییم: «هرکسی برای اقتصاد مقاومتی، طرحی دارد، بردارد بیاورد؛ ما به او رأی میدهیم» دیگر کسی نگوید: «نه! بگذار من افشاگری کنم!» نمیخواهد افشاگری کنی، ما این مسائل را خودمان میدانیم، شما اگر طرحی داری، بردار بیاور!
برخی تا فضای انتخابات میشود، یاد «افشاگری» میافتند!/ آیا میشود ایندفعه انتخابات بهجای افشاگری، «ارائۀ راه حل» باشد؟
- آیا میشود ایندفعه فضای انتخابات ما، بهجای افشاگری، «ارائۀ راه حل» باشد؟ بعضیها تا فضای انتخابات پیش میآید یاد تخریب و افشاگری و این مسائل میافتند! آن تفکر و آن کسانی که خودشان آبروی خودشان را بردهاند وخودشان را رسوا کردهاند، دیگر شما میخواهید دربارۀ آن چه بگویید؟! خرابیهایشان الان دیده میشود دیگر؛ نیاز به افشاگری ندارد!
- الان اگر راه حلی دارید، بیاورید. مثلاً بگویید: چه کسی میتواند در عرض چند سال، کارخانهها را رونق بدهد؟ کشاورزی را به اوج برساند؟ در همۀ زمینهها راه حل ارائه بدهید و مردم این راه حلها را بشنوند و خوشحال بشوند و رأی بدهند!
- موضوع بحث ما «آرامش سیاسی» و «دوقطبیسازیهای دروغین» بود؛ خصوصاً اینکه هردوقطب بخواهند به دشمنان یک ملت وابسته باشند که در اینصورت، دیگر آن ملت روی سعادت را نخواهد دید! جامعۀ ما مبتلا به این بیماری نشده است، ولی نباید بگذاریم مبتلا بشود. إنشاءالله انتخابات خوبی داشته باشید که به معنای واقعی کلمه جشن باشد!