کلیپ صوتی | آزمایشگاه درون
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 04:42
- لینک تلگرامی: اینجا
- صوت مرجع: محاسبۀ نفس/ج1
مدت: | دریافت با کیفیت: [پایین(1MB) | متوسط(2MB) | خوب(4MB)]
متن:
رفقا نگاه کنید، خیلی ساده عرض کنم. آدم بخواهد یک معنایی را در مسائل معنوی، در کمالات روحی بفهمد، جز با محاسبه و تجربۀ درونیاش و آزمایشگاه درونی درست کردن نمیتواند آن را بفهمد. ما یک آزمایشگاهی داریم به نام وجود خودمان. اصلاً یک موش آزمایشگاهی داریم به نام خودمان. آدم خودش را باید ببرد تو آزمایشگاه تجربه کند. بعضیها میدانید محاسبۀ نفس اصلاً تو زندگیاش شروع نکردند. تا حالا این ورزش درونی را، این گود زورخانۀ روحی را واردش نشدند. ما چرا باید اهل محاسبه باشیم؟ چون در وجود انسان همۀ معرفتها باید تجربه بشود و همۀ عملها باید سنجیده بشود، و الّا اثر ندارد. اصلاً گناه چرا اتفاق میافتد؟ بگو. گناه برای این اتفاق میافتد که تو خودت را بسنجی، و الّا خدا اجازه نمیدهد تو گناه بکنی. خدا هی اجازه میدهد تو گناه بکنی یک چیزی را در درون خودت پیدا کنی! میگوید آن را نگاه کن! یک چیزی را ببینی تو خودت. این ایراد را داری که این گناه را کردی. ما همۀ دستورات دینی، همۀ رفتارها را محلّ تجربۀ خودمان باید بدانیم. بعد تجربه میکنی میگذاری میروی؟ بابا این را چرا تجربه کردی؟! آمدی تو آزمایشگاه این را ریختی تو آن شیشه، آن یکی هم آب را ریختی رویش، خب حالا وایستا ببین دیگر! ببین، گفتند بعد از پنج دقیقه این جوش میآید الکی بدون چی. حالا بیا ببین. میگوید ریختم دیگر. برای چی ریختی آخر؟! اینجا آزمایشگاه بود! خب برگرد، بنویس، بگو من این را ریختم روی این اینجوری شد، بعد از پنج دقیقه جوش آمد بدون آتش. ببین آخر! میخواهی خدا روز قیامت همۀ اینها را بیاورد جلوی چشمت. خیلی هولناک میشود آنجا. فرمود یا داوود، به عزّت و جلال خودم سوگند! صدّیقین بیایند اینجا حساب برسم کم میآورند. برو بهشان بگو. یکوقت کسی غرّه نشود به کار خوبِ خودش. خدا برای همۀمان دارد. برو محاسبه کن. شما خوبها را میگویم. ما بدهایمان که تکلیفمان معلوم است. به شما آدم خوبها من دارم میگویم. شما آدم خوبها وا! شما خوبها محاسبه کنی میبینی یَک گندی زدی آنطرفش ناپیداست. فقط محاسبه کن. شما برای من آدم خوبی هستی دستم به تو نمیرسد، برای خودت که هیچی نیستی که. برو بدهی بالا میآوری. نماز خواندی بدون محاسبه؟ پس چهکار کردی الآن؟ هیچی گفتی خواندیم دیگر! نه خب چرا خواندی؟ چرا عجله کردی؟ حالا بالاخره یک دلیلی داشته! زیاد خودم خورد نشدم. فایده ندارد دیگر. این باید خورد بشوی تو خودت. بعد از نماز را دیدید دیگر تعقیبات نماز. «الهی هذهِ صلاتی»، این نماز من است. «صَلَّیتُها لا لِحاجَةٍ مِنکَ إلَیها»، حساب میکنم میبینم واقعاً تو نیاز که نداری به این. «وَ لا رَغبَةٍ مِنکَ فیها إلّا تعظیماً وَ طاعَةً وَ إجابَةً لَکَ ما أمَرتَنی بِه». اینها را همینجوری وِرد نخوانیم برویم جلو. امام امّت محاسبه میکرد میفرمود جهنم نبود دو رکعت نماز نمیخواندیم. چون امام نماز میخواند حساب میکرد، میگفت حالا من برای چی خواندم الآن؟ من یعنی اینقدر قدر خدا را میدانم؟ خدا را شایستۀ عبادت میدانم؟ میفرمود جهنّم نبود دو رکعت نماز نمیخواندیم. رفقا، همۀ سخنرانیها، همۀ مواعظ، همۀ آیات قرآن، همۀ روایات، تا شما این را تجربه نکنی شخصاً و تجربۀ خودت را مورد بررسی قرار ندهی، اثری تو زندگی انسان تقریباً ندارد.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید