دانشگاه امام صادق(ع)| تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-10
وقتی «ولیّ خدا» دستور میدهد، امتحان ما پیچیدهتر میشود / امر «ولیّ خدا» معمولاً در شرایط خاص میآید لذا پذیرش آن نسبت به اوامر ثابت دین، سختتر است / احترام به ولیّ خدا، ملاکِ مهمی در امتحان ولایت است
- زمان: 1392/08/22
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: ولیّ خدا معمولاً اوامرِ سختتر را به ما میگوید؛ اوامر آسانتر را خودِ خداوند به ما گفته است. چون معمولاً اوامر الهی، دستورات ثابتِ دین هستند و اوامر ولیّ خدا دستورات متغیر یا سیال هستند. مثلاً قوانین راهنمایی رانندگی (مانند چراغ قرمز)، دستورات ثابتی هستند که تبعیت از آنها سخت نیست، اما در مواقع خاصی که خودِ پلیس دخالت میکند و برخلاف چراغ قرمز و سبز، دستور میدهد، پذیرشِ آن برای راننده سختتر است چون راننده میبیند که چراغ سبز است ولی پلیس میگوید بایست!
بخشهایی از دهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) را با موضوع: «تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر» در ادامه میخوانید:
هدف دستگاه امتحان الهی این است که ما را به خدا مقرّب کند
- همانطور که در جلسات قبل بیان شد، خداوند دستگاه پیچیدهای دارد به نام «دستگاه امتحان» که همۀ مقدرات و اتفاقاتی که برای ما رخ میدهد، از این دستگاه عبور میکند. دستگاه امتحان بر اساس ظرفیت آدمها، علاقهها، استعدادها و فضائلِ هر کسی، محاسباتی را انجام میدهد و از او امتحاناتی میگیرد. مثلاً از یک کسی امتحان صبر گرفته میشود، از یک کسی امتحان سخاوت گرفته میشود و...
- دستگاه امتحان الهی در همۀ امتحاناتی که از ما میگیرد، دنبال یک امر است و آن اینکه ما را به خداوند مقرّب کند. چون دلِ انسان اگر بخواهد به خدا تقرب پیدا کند، باید یک ویژگیهایی داشته باشد و یک تناسبی با پروردگارش پیدا کند. برای رسیدن به این تناسب، باید از ما امتحاناتی گرفته شود، تا هم شایستگی خود را در «انتخابهای خود» نشان دهیم و هم اینکه لیاقت خود را در «عکسالعملهای خودمان در قبال نعمتها، نقمتها، فشارها و بحرانها» نشان بدهیم.
آدمها باهم متفاوتند لذا امتحانات آنها هم متفاوت است
- ما برای اینکه به خدا مقرّب شویم باید ظرفیت و «سعۀ وجودی» پیدا کنیم و به عبارت دیگر، یک تناسبی با مولای خودمان پیدا کنیم. هر سه مفهومِ «ظرفیت»، «سعۀ وجودی» و «تناسب با پروردگار» در واقع سه توصیف برای یک حالت، در وجود انسان هستند. گاهی انسان با صبر به این حالت میرسد، گاهی با نعمت، گاهی با ثروت یا فقر، گاهی با مقام یا نداشتن مقام و گاهی با امتحانات دیگر، اما خودِ اینها موضوعیت ندارند. مهم این است که انسان به یک طریقی، ظرفیت و شایستگی تقرّب به خدا را پیدا کند. پس حتماً لازم نیست همۀ انسانها در همۀ موضوعاتِ ثروت، فقر، مقام یا بلا و مصیبت امتحان شوند.
- حتماً لازم نیست همۀ آدمها برای تقرب به خدا، در یک مسیر حرکت کنند. ما باید یک اصل مهم را قبول کنیم و آن اینکه آدمها باید با هم متفاوت باشند و الّا نمیتوانند با هم زندگی کنند. وقتی خداوند این تفاوت را قرار داده است، طبیعتاً متناسب با استعدادها، ظرفیتها و شاکلۀ روحیِ هر کسی، باید امتحانات متفاوتی از آدمها گرفته شود تا هر کسی در امتحانِ مخصوص به خودش، رشد کرده و سعۀ روحی پیدا کند و میزان اتصال و ارتباط و ایمان و محبّت خودش را به پروردگار عالم نشان دهد و معلوم شود چه مقدار با پروردگارش تناسب پیدا کرده است.
در فیلم «نمایش ترومن» دستگاه امتحان الهی تا حدّی شبیهسازی شده است!
- دستگاه امتحان الهی مدام دارد فعالیت میکند و مقدرات و اتفاقات زندگی ما را معین میکند. ملائکه به عنوان عوامل (یا مثلاً کارمندهای) خداوند در برج مراقبتِ دستگاه امتحان نشستهاند و هر لحظه، بر اساس ظرفیت، تناسبها، آزادیها و خواستههای ما، امتحانات ما را طراحی میکنند. یعنی ملائکۀ امتحانگیرنده، در محاسبات مربوط به نوع امتحانات ما، متغییرهای زیادی را در نظر میگیرند مثلاً هر لحظه ارادۀ ما، تقاضاهای ما، تمایلات ما، دعاهای ما، افکار ما و همۀ رفتارهای ما را لحاظ میکنند و بلافاصله عکسالعمل نشان میدهند و آنها را در امتحانات بعدیِ ما مؤثر قرار میدهند.
- در فیلم «نمایش ترومن» این کاری که خداوند متعال به عنوان کارگردان زندگیِ ما در تنظیم مقدرات و امتحانات ما انجام میدهد به یک نوعی شبیهسازی شده است. این فیلم، زندگی مردی را نشان میدهد که همۀ اتفاقات اطراف او توسط یک کارگردان قوی، طراحی شده است و همۀ اطرافیانش در واقع، دارند برای آن مرد، فیلم بازی میکنند اما خودِ او، از این مسأله بیاطلاع است و نمیداند که از زندگی او دارد فیلمبرداری میشود، یعنی او نمیداند که در داخل یک استودیوی بزرگ، دارد زندگی میکند و همۀ حوادث اطراف او ساختگی است و برای امتحانکردنِ او طراحی شده است تا عکسالعملهای طبیعی او در قبال آن حوادث، فیلمبرداری شود. کاری که خداوند متعال با دستگاه پیچیدۀ امتحان الهی دربارۀ تکتک ما انسانها انجام میدهد، چیزی شبیه به این فیلم است. انشاءالله فیلمهای بومیشدۀ این دستگاه امتحان هم ساخته شود که قطعاً بسیار جذّاب و سرگرمکننده خواهد بود.
بعضیها، مانند ذویالحقوق، نقشِ بیشتری در امتحانات ما دارند
- ما در یک شبکۀ پیچیدۀ امتحان الهی قرار داریم و دیگران نیز در امتحانات ما نقش دارند. در چنین فضای پیچیدهای روابط ما با آدمهای دیگر یکسان نیست یعنی بعضیها، مانند ذویالحقوق، نقش بیشتری در امتحانات ما دارند. به عنوان مثال، معمولاً آدمها با همسایههای خود مورد امتحان قرار میگیرند. در روایت هست: انسان مؤمن حتماً با همسایۀ خودش امتحان میشود. (امام صادق(ع): مَا کَانَ وَ لَا یَکُونُ وَ لَیْسَ بِکَائِنٍ مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ لَهُ جَارٌ یُؤْذِیهِ ؛ کافی/2/251)
- امامصادق(ع) میفرماید: «مؤمن از این سه امتحان-یا لااقل یکی از اینها- نمیتواند فرار کند: یا شریک خانهاش او را اذیت میکند، یا همسایهای دارد که او را آزار میدهد یا رهگذری بر سرِ راهش قرار میگیرد و او را اذیت میکند (یا در راه رسیدن به نیازهایش اذیت خواهد شد) «مَا أَفْلَتَ الْمُؤْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْ ثَلَاثٍ وَ رُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلَاثُ عَلَیْهِ إِمَّا أَنْ یَکُونَ مَعَهُ فِی الدَّارِ مَنْ یُغْلِقُ عَلَیْهِ الْبَابَ یُؤْذِیهِ أَوْ جَارٌ یُؤْذِیهِ أَوْ شَیْءٌ فِی طَرِیقِهِ وَ حَوَائِجِهِ یُؤْذِیهِ» (التمحیص/ص35)
اینطور نیست که اگر از امتحان بترسی و فرار کنی، خدا از تو امتحان نگیرد!
- اینطور نیست که اگر از امتحان بترسی و فرار کنی، خدا از تو امتحان نگیرد. اگر تو از یک امتحان بترسی و فرار کنی، بالاخره خداوند یکجور دیگری از تو امتحان خواهد گرفت؛ چون خداوند ما را برای امتحان ساخته است و نمیتوان از آن فرار کرد. لذا از امتحان فرار نکن و آن کاری را که لازم است انجام بده؛ اگر انجام بدهی، به تو آسان میگیرند و رشد خواهی کرد و امتیاز خواهی گرفت، اما اگر از زیر امتحان فرار کنی، امتیازِ منفی خواهی گرفت و بعد یکجور دیگری از تو امتحان گرفته میشود و اذیت هم خواهی شد، بدون اینکه اینبار امتیازی به تو داده شود.
- همۀ ما یکسری امتحانات سازمانی داریم؛ یعنی امتحاناتی که معمولاً از همۀ افراد گرفته میشود. خوب است جوانها، این امتحانات سازمانی خودشان را بدانند. مثلاً یکی از این امتحانات سازمانی، امتحان رفیقبازیِ دوران نوجوانی است. علاوه بر آن، یکی از اولین امتحانات سازمانیِ هرکسی، روابط بچهها با پدر و مادرشان است که احکام خاصی دارد. در واقع خداوند، پدر و مادرت را مخصوص تو طراحی کرده است تا امتحانات خاصی از طریق آنها از تو گرفته شود.
مهمترین امتحانی که از ما گرفته میشود امتحان ولایت است
- یکی از کسانی که محل امتحان ما قرار میگیرد «ولیّ خدا» است، و مهمترین امتحانی که از ما گرفته میشود امتحان ولایت است. از ما امتحانات مختلفی گرفته میشود، مثل امتحان پدر و مادر، همسر، همسایه، رهگذر و... هر یک از این امتحانات بناست که یک سعۀ وجودی، ظرفیت و نورانیت در ما ایجاد کند که ما برای «لقاء الله» آمادگی و لیاقت پیدا کنیم و بتوانیم بیشتر از خدا بهره ببریم.
- در این امتحانات باید یک شایستگیِ خاصّی از خودمان نشان دهیم که مختصاتِ آن، دقیقاً قابل بیان نیست. آن چیزی که ما باید داشته باشیم تا در امتحانات الهی نمرۀ ما بالا برود، در امتحان با ولیّ خدا بهتر خودش را نشان میدهد.
احترام به ولیّ خدا، ملاکِ مهمی در امتحان ولایت است
- اینکه تو چقدر به «ولیّ خدا» احترام میگذاری، ملاکِ بسیار مهمی در امتحان ولایت است. خداوند میفرماید: «کسانی که صدای خود را پیش پیامبر(ص) پایین میآورند-و به او احترام میگذارند- کسانی هستند که خدا قلبشان را برای تقوا امتحان کرده است؛ إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَُمْ لِلتَّقْوَى»(حجرات/3)
- تقوای قلب را میتوان عالیترین نوع تقوا تلقی کرد. در قرآن فقط یکبارِ دیگر از «تقوای قلب» سخن به میان آمده است و آنهم در واقع دربارۀ احترامگذاشتن به اولیاء خداست؛ آنجا که میفرماید: «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»(حج/32) یعنی هر کسی نشانههای خدا را تعظیم کند، این احترامگذاشتن به نشانههای خدا از تقوای قلب است.
کسی که «تقوای قلب» دارد احترامگذاشتن به اولیاء خدا برایش آسان است
- همانطور که میدانید، بسیاری از نشانههای خدا در حجّ، در واقع نشانههای اولیاء خداست و احترام به آن نشانهها در واقع احترام به اولیاء خداست. مثلاً مقام ابراهیم(ع) نشانۀ ولی خداست و رمی جمرات هم جایی است که حضرت ابراهیم(ع) به ابلیس سنگ زده است. صفا و مروه هم که طبق آیۀ قرآن از شعائر الهی است (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ؛ بقره/158) چرا نشانۀ خدا شده است؟ چون یک مادر مهاجر فیسبیل الله، دنبال آب برای فرزندش میگشته و هفتبار بین صفا و مروه، رفت و آمد داشته است؛ اینهم در واقع نشانۀ ولیِ خداست. پس مناسک حجّ، احترام به حضرت ابراهیم(ع) است و احترام به ایشان از تقوای قلب است. احترام به پیامبر(ص) نیز از تقوای قلب است. (إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهَُمْ لِلتَّقْوَى»(حجرات/3)
- اینکه قلب کسی برای تقوا امتحان شده است، معنایش چیست؟ امتحان دو معنا دارد: یک معنایش این است که تو را سرِ دو راهی قرار میدهد و تو، راه درست را انتخاب میکنی، دیگر اینکه تو را تحت فشار قرار میدهد و تو عکسالعمل خوبی از خودت نشان میدهی. امتحانِ تقوای قلب مربوط به معنای دومِ امتحان است. یعنی خدا یک کاری کرده است و او از خودش تقوا نشان داده است و حالا ظرفیتش را دارد که به ولیِ خدا احترام بگذارد، یعنی احترام گذاشتن به پیامبر(ص) برایش آسان است. البته این احترام در سلسله مراتبِ بعد از پیامبر(ص) هم ادامه دارد.
امتحان ولایت مانند ستارۀ دنبالهدار است و فقط مربوط به شخصِ ولیّ خدا نمیشود
- بعد از احترام به پیامبر(ص) احترام به امیرالمؤمنین(ع) و یازده امام بعد از ایشان است. علاوه بر دوازده امام معصوم(ع) باید محبت یاران خاص پیامبر(ص) مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و... را هم در دل داشته باشیم، یعنی محبت اینها هم بر ما واجب است و اگر اینها را دوست نداشته باشیم از ولایت علی(ع) خارج شدهایم (عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: الْوَلَایَةُ لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَمْ یُغَیِّرُوا وَ لَمْ یُبَدِّلُوا بَعْدَ نَبِیِّهِمْ ص وَاجِبَةً مِثْلِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ وَ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ وَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ وَ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ وَ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ وَ... وَ مَنْ نَحَا نَحْوَهُمْ وَ فَعَلَ مِثْلَ فِعْلِهِمْ وَ الْوَلَایَةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَ الْمُقْتَدِینَ بِهِمْ وَ بِهُدَاهُمْ وَاجِبَة» (خصال صدوق/2/607) حتی کسی نباید به محبین و عزاداران اباعبداللهالحسین(ع) بیاحترامی کند و یا اینکه به محبت او نسبت به علی(ع) بیاعتنایی کند.
- امتحان ولایت بهصورت یک ستارۀ دنبالهدار است؛ یعنی اینطور نیست که فقط مربوط به شخصِ ولیّ خدا باشد، بلکه به شیعیان و محبینِ اولیاءالله نیز مربوط میشود. لذا باید به محبینِ علی(ع) نیز احترام بگذاریم و آنها را دوست داشته باشیم. به این ترتیب میتوان گفت اکثر امتحانات ما به واسطۀ همین اطرافیان خودمان از ما گرفته میشود. مثلاً نسبت به کسی که دوست خدا و اولیاء خداست-حتی اگر معصیتکار باشد- نباید بیاحترامی، بدگویی یا غیبت کنیم.
همۀ ما داریم توسط همدیگر امتحان میشویم/ تا جایی که میتوانیم، امتحانات همدیگر را سخت نکنیم!
- همۀ ما داریم توسط همدیگر امتحان میشویم، و لذا زندگی در کنار اطرافیان به تعبیری مثل حرکت در میدان مین است؛ یعنی خیلی باید مراقب این امتحاناتی که از طریق اطرافیان از ما گرفته میشود، باشیم. باید عادت کنیم به همۀ مؤمنین احترام بگذاریم، چون یکوقت ممکن است یکی از همین مؤمنین و اطرافیان شما پیش خداوند خیلی عزیز باشد (امام محمد باقر(ع): «خداوند اولیاء خود را در میان مردم پنهان کرده است، پس به همۀ آدمها احترام بگذار و هیچکسی را تحقیر نکن، مبادا آن یک نفر ولیّ خدا باشد؛ إِنَّ اللَّهَ خَبَأَ ثَلَاثَةَ أَشْیَاءَ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ... وَ خَبَأَ أَوْلِیَاءَهُ فِی خَلْقِهِ فَلَا تُحَقِّرَنَ أَحَداً فَلَعَلَّه ذَلِکَ الْوَلِی»(نزهة الناظر/ص99) بیاحترامی به او حتی اگر از روی بیتوجهی باشد، اثر وضعیِ خیلی بدی خواهد داشت. مثلاً بهخاطر همین بیاحترامی ممکن است چند سال از عمر ما یا روزیِ ما کم شد.
- بخشِ سختِ امتحانات ما، امتحانِ آدمها از یکدیگر است. لذا باید تا جایی که میتوانیم، امتحانات همدیگر را سخت نکنیم. باید به احترام گذاشتن به یکدیگر خصوصاً احترام به آدمهای خوب، خیلی اهمیت بدهیم. این احترام به بزرگان جامعه یک اصل کلیدی است. در فرهنگ غرب، فرقی بین آدمها نمیگذارند و به خودشان اجازه میدهند هر کسی را مسخره کنند، این خیلی بد است و با فرهنگ اسلامیِ ما خیلی فاصله دارد. در فرهنگ ما اولین چیزی که پدر و مادر به فرزندان خودشان یاد میدهند، احترام به آدمهای خوب است، حالا ممکن است این آدم خوب روحانی باشد یا نباشد، زن باشد یا مرد باشد، فقیر باشد یا ثروتمند باشد، مقام داشته باشد یا نداشته باشد، اینها مهم نیست، همینکه آدم خوبی باشد باید به او احترام بگذاریم. مثلاً اینکه ما به سادات احترام میگذاریم در راستای همین سلسله مراتب احترام به فرزندان رسولالله(ص) است.
وقتی ولیّ خدا به ما «امر» میکند، امتحان ما پیچیدهتر میشود
- ولیّ خدا خودبهخود محل امتحان است و تکلیف ما در این امتحان این است که مراقب باشیم به او کاملاً احترام بگذاریم. اما اگر ولیّ خدا به ما امر کند، این امتحان مهمتر و پیچیدهتر میشود. البته خداوند گاهی به همین شیوه، امتحان ما را پیچیدهتر میکند، یعنی خداوند از ولیّ خودش میخواهد که به ما امر کند. لذا گاهی اوقات، خداوند خودش مستقیماً به ما دستور نمیدهد بلکه به پیامبر(ص) میفرماید: پیغمبرِ من! تو این دستور را به مردم بده! میخواهم ببینم حرفِ تو را گوش میدهند یا نه! مثلاً آنجایی که میفرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»(مائده/67) خدا میداند که اگر خودش به ما دستور بدهد، ما راحتتر گوش میکنیم، اما گاهی اوقات از رسولش میخواهد به ما دستور بدهد و این «امرِ ولیّ خدا» محلِ یک امتحان بسیار مهم برای ما خواهد بود.
امرِ ولیّ خدا معمولاً در شرایط غیرمعمول میآید، لذا پذیرش آن نسبت به اوامر ثابت الهی، سختتر است
- ولیّ خدا معمولاً چه مواقعی به ما امر میکند؟ ولیّ خدا معمولاً اوامرِ سختتر را به ما میگوید؛ اوامر آسانتر را خودِ خداوند به ما گفته است. چون معمولاً اوامر خداوند دستورات ثابتِ دین هستند و اوامر ولیّ خدا دستورات متغیر یا سیال هستند. به عنوان مثال، قوانین راهنمایی رانندگی (مانند چراغ قرمز)، دستورات ثابتی هستند که تبعیت از آنها سخت نیست، اما در مواقع خاصی که خودِ پلیس دخالت میکند و برخلاف چراغ قرمز و سبز، دستور میدهد، پذیرشِ آن برای راننده سختتر است چون راننده میبیند که چراغ سبز است ولی پلیس میگوید بایست!
- امرِ ولیّ خدا معمولاً در شرایط خاص و غیرمعمول است، لذا پذیرش آن نسبت به دستورات ثابت و روزمرۀ دین که به آن عادت کردهایم، سختتر است.
- در زیارت جامعه میخوانیم: «شما اولیاء خدا محل امتحان مردم هستید؛ وَالبابُ المُبتَلَی بِهِ النَّاس» (منلایحضهالفقیه/2/613) یعنی خداوند ما را به واسطۀ شما امتحان میکند و این امتحان وقتی که ولیّ خدا به ما امر کند، امتحان سختی خواهد بود، چرا که خداوند میفرماید: پیامبرِ من! اگر به آنها امر کنی و آنها حتی تهِ دلشان هم نسبت به حکم تو احساس ناخوشنودی و سختی کنند-حتی اگر حرف تو را گوش کرده باشند- به خدای تو قسم که ایمان ندارند! (چون پذیرفتن امر تو برایشان سخت بود، لذا ایمان ندارند) «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/65)
نباید از امتحانِ «امر ولیّ خدا» بترسیم چون ولیّ خدا به ظرفیت ما نگاه میکند/ولیّ خدا کسی را به اجبار پای رکاب خود نگه نمیدارد
- البته نباید از این امتحانی که به واسطۀ «امرِ ولیّ خدا» از ما گرفته میشود بترسیم، چون ولیّ خدا معمولاً به ظرفیتِ هر کسی نگاه میکند و اگر ببیند که ظرفیتش را نداری، امر نمیکند. لذا شب عاشورا امامحسین(ع) به اصحابش فرمود: من به شما امر نمیکنم اینجا بمانید. من از شما راضی هستم، اگر میخواهید بروید، بروید. (فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً؛ وقعة الطف/ص197) این کاری که امامحسین(ع) شب عاشورا انجام داد، امام زمان(ع) نیز دارد انجام میدهد، یعنی به هیچ یک از ما اجبار و اصرار نمیکند که در خدمت او قرار بگیریم تا ایشان زودتر ظهور کند. همانطور که نوح(ع) به قوم خود فرمود: «من شما را به آنچه از آن کراهت دارید مجبور نمیکنم؛ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»(هود/28) لذا امام زمان(ع) هم وقتی میبیند ما ظرفیتش را نداریم، ما را وادار نمیکند و سخت نمیگیرد.
- درست است که اگر ولیّ خدا دستور بدهد، امتحان ما سخت خواهد شد، اما معمولاً ولیّ خدا آنقدر غریب است که به این راحتیها دستور نمیدهد و هرگز کسی را به اجبار پای رکاب خود نگه نمیدارد، اتفاقاً افراد را خیلی راحت از خدمتِ خودش مرخص میکند، همانطور که امامحسین(ع) شب عاشورا یاران خود را مرخص کرد و گفت بروید! وقتی یاران اباعبدالله(ع) سخنان امامحسین(ع) را شنیدند، گویا مبهوت شده بودند که چه بگویند تا اینکه اباافضل العباس(ع) شروع به سخن کرد و به مولای خودش، اباعبدالله(ع) عرضه داشت: «یعنی ما بعد از تو زنده باشیم و نفس بکشیم! ؛ فبَدَأَ الْقَوْل الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِی فَقال لَه: لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ؟ لِنَبْقَى بَعْدَکَ؟ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً» (وقعة الطف/ص197) بعد از عباس(ع) هم برادرانش و سایر بنیهاشم نیز شبیه همین کلمات را بیان کردند. فقط یک نفر بود که امامحسین(ع) به او نگفت «برو!» و آن هم زینب کبری(س) بود...
سلام بعضی فایلای پی دی اف مشکل دانلود دارن تشکر از مطالب خوبتون مثل جلسه ده