دانشگاه امام صادق(ع)| تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-11
خدا از هر کسی متناسب با ظرفیت او امتحان میگیرد/ غرضِ خدا از امتحانِ اجتماعی ما یعنی «انقلاب اسلامی» چیست؟
- زمان: 1392/08/23
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در:
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: کارکرد امتحان برای فرد این است که خوبیهایش را رو میآورد تا تقویت شود و بدیهایش را رو میآورد تا از بین برود. امتحانهای جامعه هم، خوبیها و بدیهای جامعه را رو میآورد، این خوبیها و بدیهایی که در جامعه رو میآید در واقع همان سیاستمداران خوب یا بد هستند که از خوبیها و بدیهای درون آن جامعه نمایندگی میکنند.
بخشهایی از یازدهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) را با موضوع: «تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر» در ادامه میخوانید:
چرا بعضیجاها نمیشود «زمینۀ گناه» را بهطور کامل از بین برد؟
- در ادارۀ جامعه، در آنجاهایی که دین دستور داده است، باید زمینۀ گناه را از بین ببریم اما بعضی جاها اصلاً امکان ندارد زمینۀ گناه بهطور کامل از بین برود، دلیلش هم این است که ما نمیتوانیم زمینۀ امتحان را از بین ببریم و این یعنی: ما نمیتوانیم زمینۀ برخی از گناهان را از بین ببریم.
- مثلاً ما نمیتوانیم سنّ بلوغ جوانها را از 14 سالگی به 21 سالگی تغییر دهیم و بگوییم: «اگر سن بلوغ عقب بیفتد، خودبهخود زمینۀ بسیاری از گناهان کاسته میشود!» اینکه دست ما نیست؛ دست طبیعت حیات بشر است و در واقع طراحی پروردگار عالم است. همچنین در برخی موارد نیز بر اساس مصلحتاندیشیهای خودمان، فکر میکنیم که اگر یک اقداماتی انجام دهیم، زمینۀ برخی ظلمها و گناهان را از بین بردهایم، اما اسلام به ما اجازه نمیدهد؛ هر کسی نمیتواند مصلحت جامعه را تشخیص بدهد، بلکه نیاز به علم و دانش دارد و قطعاً بدون توجه به روح حاکم بر احکام اسلامی نمیشود این مصالح را تشخیص داد.
سعی کن غرضِ امتحانهای خدا را در ارتباط با خودت تشخیص بدهی
- هر حادثۀ خوب یا بدی که برایت پیش آمد باید بدانی که یک امتحان است، و بعد نگاه کنی و ببینی که احتمالاً غرض این امتحان چیست؟ مثلاً ببینی این امتحان کدام نقطهضعف تو را میخواهد برطرف کند و بعد تکلیف خودت را در این امتحان تشخیص بدهی. مثلاً یکجا در قبال بداخلاقیِ همسرت باید صبر و تحمل کنی، تا غرورت شکسته شود و یکجا هم باید بهصورت دیگری برخورد کنی. هر کسی در زندگی شخصی، غرض امتحان را در ارتباط با خودش باید تشخیص دهد و بر اساسِ آن، تکلیف خود را در قبال آن امتحان بفهمد.
- در زندگی اجتماعی و در یک جامعه هم وقتی حوادث یا تحولاتی پیش میآید، باید ببینیم که غرض خداوند از آن چیست و اصلاً آن امتحان را برای چه گرفته است؟ بهعنوان مثال، دربارۀ جامعۀ خودمان، اینکه تحولی مانند انقلاب اسلامی رخ داده؛ آیا این یک امتحان بوده است یا نه؟ همانطور که بیان شد، هر رخدادی، یک امتحان است. درست است که ما قیام کردیم و خواستیم شاه را کنار بزنیم، اما همین خواستِ ملت نیز از دستگاه امتحان رد شده است و خدا اجازه داده و حتی کمک کرده است تا این انقلاب به نتیجه برسد و الا موفق نمیشد.
غرضِ خدا از امتحانِ اجتماعی ما یعنی «انقلاب اسلامی» چیست؟
- وقتی فهمیدیم که انقلاب ما یک امتحان الهی است، باید ببینیم این امتحان برای چه رخ داده و غرضِ خدا از این امتحان چیست؟ نظر ما این است که خداوند طبق دستگاه امتحانش اجازه داده و کمک کرده است که این انقلاب به ثمر برسد، تا قومی مقدّمهساز جهت تحقق ولایت ولیاللهالاعظم(عج) روی کرۀ زمین، پدید بیایند.
- خداوند بر اساس دستگاه امتحان و طرح کلان جهان بشریت و اینکه ظهور حضرت نیاز به زمینهها و مقدماتی دارد، به این حرکت ملت ایران کمک کرده است تا به ثمر برسد و این حرکت را مایۀ فتنههای آخرالزمان و مقدمهچینی برای ظهور قرار داده است.
غرض اصلی از امتحانِ «انقلاب اسلامی» را مقدمهسازی برای ظهور میدانیم
- ما بر اساس مطالعات دستگاه امتحان، غرض و جهتِ اصلی انقلاب را مقدمهسازی برای ظهور میدانیم و آن را صرفاً یک انقلاب محدود به سرزمین ایران و برای رفع ظلم از همین سرزمین نمیدانیم. البته مقدمهاش این بود که ظلم را از سرزمین خودمان کنار بزنیم و یک حکومت ولایی ایجاد کنیم؛ یعنی همین حکومت جمهوری اسلامی.
- معنای حکومت ولایی هم این نیست که مردم در آن نقشی ندارند. اتفاقاً در حکومت ولایی بیشتر از هر جای دیگری مردم نقش دارند؛ لااقل از حکومت دموکراسی، بیشتر نقش دارند. در حکومت ولاییِ جمهوری اسلامی، این ولایت است که جمهوریت نظام را تضمین میکند و مردم را در میدان نگه میدارد و از حقّ مردم و رأی مردم دفاع میکند و نمیگذارد اشخاص یا گروههایی رأی مردم را به نفع خودشان مصادره کنند و-مشابه آنچه در حکومتهای دموکراسی میبینیم- مردم را بازی بدهند.
- به قول علّامۀ طباطبایی(ره) دموکراسی از دیکتاتوری بدتر است؛ دیکتاتوری فقط به مردم خودش ظلم میکند اما دموکراسی به مردم جهان ظلم میکند. ایشان در تفسیر آیۀ آخر سورۀ آلعمران میفرماید: «در حکومتهاى دموکراسى از آنجا که اساس کار بهرهگیرى مادى است، قهراً روح استخدام غیر، و بهرهکشى از دیگران در کالبدش دمیده شده و این همان استکبار بشرى است... و این بهعینه همان دیکتاتورى شاهى است که در اعصار گذشته وجود داشت، چیزى که هست اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مىگفتند، و امروز دموکراسیش مىخوانند، بلکه استبداد و ظلم دموکراسى بسیار بیشتر است» (ترجمۀ تفسیر المیزان/ج4/ص194) امروز میبینید که دموکراسی با اینهمه جنایتی که در عالم انجام میدهد و با این حمایتِ آشکاری که از تروریستهای وحشی بهعمل میآورد، برای خودش حیثیت و شرافتی باقی نگذاشته است.
- اگر بپرسند در یک حکومت ولایی، نقش مردم چیست؟ باید بگوییم: هیچکجا مثل حکومت ولایی برای رأی مردم احترام قائل نیستند، هیچکجا مثل حکومت ولایی از رأی مردم محافظت نمیکنند، هیچکجا مثل حکومت ولایی از تحمیلها جلوگیری نمیکنند، بقیۀ جاها مردم نقش واقعی ندارند، به جنبشهایی اخیراً که در برخی کشورهای غربی صورت گرفته است، نگاه کنید. اگر میبینید این جنبشها، چندان موفق نیستند، بهخاطر این است که آنها «الگوی جایگزین» برای حکومت فعلی خود ندارند که انشاءالله این الگوی جایگزین را از ایران اسلامی بگیرند.
حکومت منجی، بر محور ولایت است؛ پس قوم مقدمهساز هم باید حکومت ولایی تشکیل دهد
- خداوند در دستگاه امتحان خود، از امتحان بزرگی به نام «انقلاب اسلامی» چه غرضی داشته است؟ چرا در این امتحان، یک قوم مقدمهساز باید بیایند و حکومت ولایی تشکیل دهند؟ چرا دربارۀ این قوم مقدمهساز بر ولایتمداریشان تأکید شده است؟ چون آن حکومتی که میخواهد محقق بشود و جهان را نجات دهد، حکومتی بر محور ولایت است، پس قوم مقدمهساز هم باید بیاید و یک حکومت ولایی تشکیل دهد و آن را تقویت کند.
- اتفاقات و امتحانات دیگری که برای این حکومت ولاییِ مقدمهساز رخ میدهد نیز بر همین مبنا طراحی شده است. مثلاً جنگ هم یک امتحان بود که طی آن، ولایت و ولایتمداری و خاصیتهای ولایت در این جامعۀ مقدمهساز جاافتاد بهحدّی که سطح ولایتمداری در آغاز جنگ در جامعۀ ما به هیچوجه به اندازۀ سطح ولایتمداری در پایان جنگ نبود. البته جنگ، فواید بسیاری داشت اما به نظر ما فایدۀ اصلیاش همین بود.
- طبق آماری که از وصیتنامۀ شهدای دفاع مقدس گرفته شده، بهطور متوسط در هر وصتنامهای چهار مرتبه از امامحسین(ع) و کربلا و عاشورا سخن به میان آمده و چهار مرتبه هم به تبعیت از ولایتفقیه و رهبری توصیه شده است (ماهنامه معرفت/ شماره 65/سخنان حجتالاسلام رحیمیان) لذا میبینیم که شهدای هشت سال دفاع مقدس-که همۀ آنها در مدرسۀ جنگ تربیت شده بودند و در بهترین و نورانیترین لحظات عمرشان وصیتنامه مینوشتند- اینقدر بر ولایتفقیه تأکید داشتند.
سیاسیونِ خوب و بد، نمایندۀ خوبیها و بدیهای درون هر جامعه هستند
- همانطور که در بحث امتحانات فردی بیان شد، وقتی خداوند از کسی امتحان میگیرد، عیبهای او رو میآید تا برطرف شود، خوبیهای او هم رو میآید تا تقویت شود. اصلاً کارکرد امتحان همین است که خوبیهایت را رو میآورد تا تقویت بشود و بدیهایت را رو میآورد تا انشاءالله آنها را از بین ببری. امتحان برای فرد این کار را میکند اما برای یک جامعه چطور؟
- برای جامعه هم امتحانات همین دو کار را انجام میدهند، یعنی خوبیها و بدیهای جامعه را رو میآورند، البته در مورد جامعه، بدیها و خوبیهایی که در جریان امتحانات و ابتلائات، رو میآیند در واقع همان سیاستمداران خوب یا بد ما هستند. در مورد یک فرد، اگر بخواهد بدی یا خوبیاش رو بیاید، با رفتار و گفتارِ او رو میآید و تجلی پیدا میکند اما در مورد یک جامعه، این سیاسیون خوب و بد هستند که در واقع از خوبیها و بدیهای درون آن جامعه نمایندگی میکنند.
راه ازبینرفتنِ بدیها و تقویت خوبیهای جامعه چیست؟
- راهِ ازبینرفتن بدیها و تقویت خوبیهای جامعه این است: ابتدا خداوند از جامعه امتحان میگیرد و یک کسانی رو میآیند. اگر اینها اعمال بدی انجام بدهند در واقع دارند از بدیِ جامعه نمایندگی میکنند و البته این باعث میشود که آن بدی، لو برود و اصلاح شود و جامعه تکامل پیدا کند. اگر این سیاسیون از خوبیهای جامعه نمایندگی کنند، باعث میشود آن خوبی تقویت شود و باز هم جامعه جلو برود.
- سیاسیون از خودشان بپرسند: «آیا من نمایندۀ بخشی از بدیهای جامعه هستم که بناست حل بشود و از بین برود؟ یا نمایندۀ بخشی از خوبیها هستم که بناست تثبیت بشود؟» ما از سیاسیون محترم میخواهیم که نمایندۀ خوبیهای جامعه باشند و باعث تقویت بخشهای خوب جامعه بشوند. اما متاسفانه بعضی از سیاسیون، نمایندۀ بدیهای جامعه میشوند. بعضیها هم یک مدتی نمایندۀ خوبیهای جامعه هستند، بعد یکدفعهای نمایندۀ بدیهای جامعه میشوند! یا اینکه گاهی از خوبیهای جامعه نمایندگی میکنند و گاهی از بدیهای جامعه! این نوع از سیاسیون واقعاً پدیدههای عجیب و جالبی هستند!
- این قاعده فقط مختصّ جمهوری اسلامی نیست، بلکه همهجای دنیا همینگونه است. یعنی سیاسیون هر جامعهای؛ چه خوب باشند و چه بد باشند، از درون آن جامعه نمایندگی میکنند. رسول خدا(ص) میفرماید: «شما هر طوری که باشید، همانطور رئیس پیدا میکنید؛ کَما تَکُونوا یُوَلّى علَیکُم» (کنزالعمال/14972) چه سیستم دیکتاتوری باشد، چه سیستم دموکراسیِ غربی باشد، و چه سیستم درست جمهوری اسلامی باشد، این قاعده صدق میکند چون اصلاً این قاعدۀ دستگاه امتحان و مقدّرات الهی است.
دستگاه امتحان اجتماعی ما، در جهت رسیدن به یک جامعۀ ولاییِ مقدمهساز ظهور است
- در یک روند کلان وقتی دستگاه امتحان اجتماعی را-در جامعۀ خودمان- نگاه کنید، میبینید که یک جهت خاصی را دنبال میکند و انگار میخواهد یک جامعۀ ولاییِ مقدمهساز و آماده برای ظهور تربیت کند، حالا ممکن است این ظهور نزدیک باشد یا نباشد. شما خودتان میتوانید بر اساس این دستگاه امتحان نزدیکی آن را بررسی کنید. البته کلمات حضرت امام(ره) در اینباره فراوان است. مثلاً میفرماید: «انقلاب اسلامى ایران با تأیید خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است و انشاءاللَّه با گسترش آن، قدرتهاى شیطانى به انزوا کشیده خواهند شد و حکومت مستضعفان برپا و زمینه براى حکومت جهانى مهدى آخرالزمان(ع) مهیا خواهد شد» (صحیفۀ امام/15/349) و همچنین میفرماید: «مطمئن باشید که ملت شما مصمم است پیروزى را تا حکومت اللَّه و تا ظهور بقیة اللَّه- روحى فداه- نگهبان باشد.» (صحیفۀ امام/14/80) و میفرماید: «این قلبهایى که قبل از انقلاب توجه به دنیا داشت، توجه به آمال دنیوى داشت... امروز مىبینیم که این جلوهها حاصل شده است و این شوق و شعفها به لقاءاللَّه براى آنها حاصل شده است و دست عنایت خداى تبارک و تعالى به سر این ملت کشیده شده است و ایمان آنها را تقویت فرموده است که یکى از علائم ظهور بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- است» (صحیفۀ نور/16/129)
- به نظر بنده، اگر دستگاه امتحان الهی، انقلاب ا برای جامعۀ ما رقم زده است، هدف و غرض اصلی از این امتحان، مقدّمهسازی برای ظهور بوده است. بر این اساس، حکومتِ پس از ظهور از هر جنسی باشد، این حکومت هم باید از همان جنس باشد. ما میدانیم که حکومت امامزمان(ع) از جنس تحقق ولایت است، لذا در این انقلاب هم اصلیترین موضوع، ولایت است.
برای پالایش امت، باید خوبیها و بدیهای جامعه در امتحانها رو بیایند
- امتحاناتی که خداوند از یک جامعه میگیرد (مانند امتحانات فردی) غرض و هدف دارد؛ هدف خُرد و کلان. در مسیر کلان، هدف از این امتحانِ انقلاب، تثبیت ولایت است و در مسیر خُرد، هدفِ آن، پالایش امّت است و برای پالایش امت، باید خوبیها و بدیهای جامعه رو بیایند.
- وقتی خداوند میخواهد یک جامعۀ مقدمهساز برای ظهور درست کند، باید این جامعه را امتحان کند و آن را دچار فتنهها و ابتلائات مختلف کند تا در این امتحانات، جامعه را رشد بدهد. وقتی جامعه بخواهد رشد کند، هم بدیهایش باید رو بیاید و هم خوبیهایش. و این سیاستمداران جامعه هستند که بدیها و خوبیهای آن جامعه را نمایندگی میکنند.
خدا از هر کسی متناسب با ظرفیت و توان او امتحان میگیرد
- ممکن است بحث امتحان، در ابتدا کمی هولناک به نظر برسد و انسان را بترساند، اما واقعش این است که هیچکجا مثل امتحان، نمیتوانیم مهربانیِ خدا را تجربه کنیم. خداوند امتحانها را متناسب با ظرفیت و توان بندگانش میگیرد. وقتی قرار شد در لیلةالمبیت علیبن ابیطالب(ع) جای پیغمبر اکرم(ص) بخوابد، پیامبر گرامی اسلام(ص) به ایشان فرمود: «علی جان! من به تو خبر میدهم که خداوند متعال اولیاء خودش را به اندازۀ قدر ایمانشان و به اندازۀ منزلتشان در دین، امتحان میکند؛ ثُمَ إِنِّی أُخْبِرُکَ یَا عَلِیُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَمْتَحِنُ أَوْلِیَاءَهُ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنْ دِینِهِ» (امالی طوسی/ص466) حضرت در ادامه میفرماید: «بنابراین شدیدترین بلاها به انبیاء الهی میرسد و بعد از آنها به اوصیاء و به همین نسبت پایینتر میآید؛ فَأَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْأَوْصِیَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ» (همان)
- پس شما مذهبیها و حزباللهیها، اگر دیدید بعضیها مثل شما نیستند (و مثلاً امتحانات و ابتلائات آنها با شما فرق میکند و به نظرتان میرسد که امتحان شما سختتر از آنهاست) به این فکر کنید که شاید اصلاً خدا از آنها انتظار چندانی ندارد، چون امتحانهای هر کسی نسبت به ظرفیت و فهمش مشخص میشود. نه اینکه آنها پایینتر از شما باشند؛ بلکه ممکن است آنها زودتر از شما به بهشت بروند!
- باید بدانید که ظرفیت آدمها در ایمان با هم فرق میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد. کسى که در پله دوم است نباید به آن کسی که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى! آن کسی را که در پلۀ پایینتر از تو قرار دارد، نینداز که آن فردِ بالاتر نیز، تو را مىاندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایینتر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا بکش و فراتر از توانش بارى بر دوش او نگذار که او را مىشکنى؛ إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ» (کافی/2/45)
مهربانی خدا به این نیست که اصلاً به شما هیچ گرفتاری و بلایی نرسد
- ببینید از بحث امتحان، چه موضوعات قشنگی درمیآید؛ هم محبّت به خدا و هم محبّت و مهربانی نسبت به مردم. اصلاً آدم اگر از دریچۀ امتحان به زندگیاش نگاه کند، مهربانتر میشود و خیلی از مسائل و مشکلاتش حل میشود.
- مهربانی خدا را در متن امتحانهایی که از شما میگیرد ببینید. همانطور که وقتی یک مادر بخواهد به بچۀ خودش آمپول بزند، خیلی مراقب است که بچهاش کمتر درد بکشد، مطمئن باشید خدا در امتحانگرفتن از بندگانش خیلی رعایت میکند تا امتحان برای آنها زیاد سخت و دردناک نباشد.
- تصور نکنید که مهربانی خدا به این است که اصلاً به شما هیچ گرفتاری و بلایی نرسد؛ اتفاقاً بسیاری اوقات برعکس است. کسی که هیچ بلایی به او نمیرسد باید به خودش شکّ کند. امام صادق(ع) میفرماید: «یکروز پیامبر اکرم(ص) را براى غذا دعوت کردند، حضرت وقتی به منزل مرد میزبان وارد شد، مرغى را دید که روى دیوار تخم میگذاشت، بعد تخممرغ افتاد و روى میخى قرار گرفت، نه به زمین افتاد و نه شکست. وقتی پیامبر(ص) این صحنه را دید، مردِ صاحبخانه عرض کرد: از این امر تعجب نکنید، به خدا سوگند که من هرگز بلائى ندیدهام. رسول خدا(ص) وقتی این را شنید بلند شد و غذاى او را نخورد و فرمود: کسى که بلائى نبیند، خدا به او لطف و توجهى ندارد؛ دُعِیَ النَّبِیُّ ص إِلَى طَعَامٍ فَلَمَّا دَخَلَ مَنْزِلَ الرَّجُلِ نَظَرَ إِلَى دَجَاجَةٍ فَوْقَ حَائِطٍ قَدْ بَاضَتْ فَتَقَعُ الْبَیْضَةُ عَلَى وَتِدٍ فِی حَائِطٍ فَثَبَتَتْ عَلَیْهِ وَ لَمْ تَسْقُطْ وَ لَمْ تَنْکَسِرْ فَتَعَجَّبَ النَّبِیُّ ص مِنْهَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَ عَجِبْتَ مِنْ هَذِهِ الْبَیْضَةِ فَوَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا رُزِئْتُ شَیْئاً قَطُّ قَالَ فَنَهَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَأْکُلْ مِنْ طَعَامِهِ شَیْئاً وَ قَالَ مَنْ لَمْ یُرْزَأْ فَمَا لِلَّهِ فِیهِ مِنْ حَاجَةٍ» (کافی/2/256)
آخرین وداع حسین(ع) با اهل حرم: از مصیبتهایی که به شما میرسد شکایت نکنید
- میدانید آخرین سخنان اباعبداللهالحسین(ع) با اهل خیام چه بود؟ امامحسین(ع) لحظههای آخر با اهل خیام چند کلمه صحبت کرد و فرمود: اهلبیت من! خانمها! دخترها! بچهها! کوچولوها! مصیبتهای بزرگ در انتظارتان است، صبر کنید و بیطاقت نشوید! یکوقت شکایت نکنید! پیروزی با شماست، دشمن شما نابود خواهد شد. تحمل کنید چند روز بیشتر نخواهد بود. حرفی نزنید که از قدر شما بکاهد...
- بعد از این کلمات، اباعبدالله(ع) راهیِ میدان جنگ شد. اما این آخرین وداع حسین(ع) به قدری برای اهل حرم سوزناک بود و آن تقاضایی که حسین(ع) در لحظات آخر داشت که «شکایت نکنید» طوری بود که این بچهها اگر تا شام هم تازیانه میخوردند دیگر حرفی نمیزدند و شکایتی نداشتند...
سلام
همه ی پی دی اف های این سخنرانی رو درست کردین ممنون
فقط سه قسمت آخرو تمنا دارم بزارید واقعا خواندن پی دی اف و استفاده کردن اون خیلی راحت تره
بازم تشکر میکنم