در جمع اطبای طب سنتی
«اصلاح تغذیه» اولین پیشنهاد برای رفع بسیاری از مشکلات روحی و اخلاقی است/ چرا حوزۀ علمیه نسبت به تغذیۀ صحیح مردم، بیتفاوت است؟/ قرنها به مردم القا شده که «دین بهدرد زندگی مادّیِ ما نمیخورد!»
شناسنامه:
- مکان: مسجد انصارالمهدی(عج)
- زمان: 1395/10/15
- صوت: اینجا
جسم و روح انسان بر یکدیگر تأثیر دارند
- رابطۀ بسیار محکم و پیچیدهای بین جسم و روح انسان وجود دارد که اندیشمندان علوم مختلف دربارۀ این رابطه نظریّات گوناگونی را مطرح کردهاند. هم روحیّات انسان بر وضعیّت جسمی انسان تأثیر دارد و این تأثیرات کم نیست؛ و هم وضعیّت جسمی انسان بر وضعیّت روحی او بسیار تأثیرگذار است.
- از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که خوردن گوشت (گوشت گوسفند) باعث خوشخُُلقی انسان میشود (أکلُ اللَّحمِ یُحَسِّنُ الوَجهَ، و یُحَسِّنُ الخُلُق؛ تاریخ دمشق/49/323) (امام صادق(ع): هر کسی چهل روز گوشت نخورَد، بدخوى مىشود؛ اللَّحْمُ مِنَ اللَّحْمِ مَنْ تَرَکَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُه؛ محاسن/2/255) همچنین با توجه به روایات، یکی از آثار خوردنِ گوشت خوک این است که موجب بیغیرتی میشود.
- در یک مجمع دانشگاهی در کانادا، این سؤال را از بنده پرسیدند که «برخی از انگلها در گوشت گاو بیشتر از گوشت خوک هست؛ چرا گوشت گاو حرام نشده و گوشت خوک حرام شده است؟» عرض کردم که علت حُرمت گوشت خوک صریحاً بیان نشده است امّا برخی از حکمتها برای تحریم گوشت خوک بیان شده است که البته ربطی به «انگل» ندارد، بلکه مربوط به آثاری است که گوشت خوک در «صفات روحی انسان» بهجا میگذارد.
- یک خانمی در آن جلسه میگفت: من در یک مؤسسۀ تحقیقاتی کار میکنم که آثار ژنتیک انواع خوراکیها را مطالعه میکنیم. خیلی برایم جالب و عجیب است که پیامبر اسلام(ص) در آن زمان، به آثار روحی و روانی انواع غذاها اشاره کردهاند.
«اصلاح تغذیه» اولین پیشنهاد برای رفع بسیاری از مشکلات روحی و اخلاقی است
- وضعیّت جسمی و تغذیۀ ما، بر روح ما تأثیرگذار است. بنده وقتی خیلی از مشکلات روحی و اخلاقیِ افراد را میبینم، بهطور طبیعی اوّلین پیشنهادی که میدهم این است که «برنامۀ تغذیۀ خودت را اصلاح کن!»
- اگر کسی بگوید: «من برای نماز صبح، دیر بیدار میشوم، حالِ عبادت ندارم، عصبیمزاج هستم، به همسرم بدبین هستم، شهوتران هستم، منفیباف هستم، دوزِ حسادت در وجودم بالا رفته و...» اولین پیشنهادی که میتوان به او داد، اصلاح تغذیه است.
- پیامبر(ص) میفرماید: عدس بخورید، اشکتان زیاد میشود (عَلَیْکُمْ بِالْعَدَسِ فَإِنَّهُ مُبَارَکٌ مُقَدَّسٌ یُرَقِّقُ الْقَلْبَ وَ یُکْثِرُ الدَّمْعَة؛ عیوناخباررضا(ع)/2/41) و (علی(ع): أَکْلُ الْعَدَسِ یُرِقُّ الْقَلْبَ وَ یُکْثِرُ الدَّمْعَةَ؛ کافی/6/343) همچنین امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: هروقت دلت گرفت، برو لباست را بشور و دوباره بپوش (غَسْلُ الثِّیَابِ یَذْهَبُ بِالْهَمِّ؛ تحفالعقول/102) حتماً باید محققان و پزشکان از آن طرفِ دنیا، این حرفها را بزنند تا ما باور کنیم؟! مثلاً بگویند که «انرژی منفی وارد لباس میشود و اگر لباستان را بشویید، اثرِ آن انرژیهای منفی برطرف میشود...»
رسالت حوزه در بررسی متفقهانۀ روایات مربوط به تغذیه چیست؟
- ما طلبهها در حوزۀ علمیه، بخشی از روایات را کنار گذاشته و به سراغشان نرفتهایم، لذا-حداقل از ناحیۀ طلبگی و مطالعات دینی- نمیتوانیم به مخاطبان خودمان پیشنهاد بدهیم «چه غذایی بخورند؟» البته اجمالاً روایاتی را از اهلبیت(ع) در باب تغذیه داریم و میتوانیم اینها را در مقام تبلیغ و ترویج، بیان کنیم امّا متفقّهانه (آنچنانکه در موضوعات مختلف فقهی روی روایات، کار شده است) بر روایات مربوط به تغذیه و بهداشت و سلامت و طبابت، کار نشده است.
- اگر ما در حوزههای علمیه، بخشی از علوم دینی را کنار بگذاریم و یاد نگیریم، این هم نوعی از سکولاریسم محسوب میشود. کمااینکه در فقهِ ما، ابوابی که مربوط به حاکمیّت دینی است، یکمقدار غریب هستند.
- رهبر انقلاب فرمودهاند که علما و فضلای حوزه باید به تولید نظامات اسلامی از ناحیۀ فقه بپردازند (حوزههای علمیه باید با تحصیل منظم، کاهش تعطیلات و جهتدار کردن مباحث علمی بهسوی تولید فکر و رفع نیازها و معضلات جامعه براساس فقه اسلامی بعنوان مبنای حاکمیت دینی گام بردارند؛ ۱۳۸۰/۰۶/۱۹) (نظامسازی-که گفتیم امام بزرگوار ما بر اساس مبانی فقهی، نظامسازی کرد- یک امر دفعی و یکباره نیست... یک امر جاری است؛ روزبهروز بایستی تکمیل شود؛ ۱۳۹۰/۰۶/۱۷)
- الان یک فقیه بهصورت جزئی به مسائلی مثل بیمه یا بانک، نگاه میکند و حکم صادر میکند، اما وقتی بگویید «نظام اقتصاد اسلامی را برای این جامعه طراحی کنید» متوجه میشوید که تواناییها در این زمینه، بالا نیست. دربارۀ نظام حقوقی و نظامات دیگر مثل «نظام تعلیم و تربیت» هم این ضعفها وجود دارد.
- یکی از ضعفهای موجود، این است که ما طلبهها-حدّاقل آن مقداری که در معارف دینیمان وجود دارد- نمیتوانیم مردم را راهنمایی کنیم که چگونه غذا بخورند تا بسیاری از اخلاقیّاتشان بهبود پیدا کند؟
توصیههای اهلبیت(ع) دربارۀ وضعیت جسمی انسان، نشاندهندۀ اهمیت آن است
- تأثیرات جسم و تغذیۀ انسان بر روح او بسیار جدّی هستند. توصیههای اهلبیت(ع) هم دربارۀ وضعیت بدنی انسان توصیههای بسیار جدّی و مهمی هستند؛ مثلاً چرا طرز خوابیدن، اینقدر برای ائمۀ هدی(ع) مهم بوده که تأکید کردهاند «به این شیوه نخوابید...» مگر آن شیوۀ خوابیدن چه تأثیراتی بر روح و روان انسان باقی میگذارد؟
- امیرالمؤمنین(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان(شب ضربت خوردن ایشان) وقتی از کنار ابنملجم ملعون رد شدند، او را بیدار کردند و فرمودند: «دَمر نخواب!» این خودش یک پیام مهم است. بااینکه ابنملجم خودش نسبتاً فقیه بود(او قبلاً در مدینه برای مردم، مسئلۀ احکام میگفت و آدمِ باسوادی بود) اما یکسری مسائل را در زندگی فردیِ خودش رعایت نمیکرد و شاید همینها در عاقبت بهخیر نشدن او، اثر داشته است.
قرنها به مردم القا کردند که «دین بهدرد زندگی مادّیِ ما نمیخورد!»
- خیلی از ناراحتیهای روحیِ افراد(مثلاً افسردگی، مأیوسبودن، منفیبافی و...) به تغذیه مربوط میشود. ولی متأسفانه ما طلبهها نمیتوانیم برای اینها نسخه بپیچیم؛ درحالیکه ائمۀ هدی(ع) این کار را میکردند. ما در زمینۀ حج، نماز و... میتوانیم نسخه بپیچیم، چون فقهای ما روی این مسائل کار کردهاند و زحمت کشیدهاند، اما در حوزۀ سلامت جسم و مسائل مربوط به تغذیه و بهداشت، این کارها انجام نشده است.
- بنیالعباس حدود پانصدسال (و بنیامیّه و بنیمروان هم حدود صدسال) روی مغز جامعۀ اسلامی و جهان اسلام کار کردند تا به مردم القا کنند: «پیغمبر(ص) با دنیای شما کاری ندارد!» لذا طبیعی است که اثرِ این القائات را الآن در همهجا میبینیم. آثارش حتی در حوزههای ما هم دیده میشود.
- روی مغز ما کار کردهاند تا اینطور تصور کنیم که «دین بهدرد دنیا نمیخورَد یا اینکه دین بهدرد زندگی مادیِ ما نمیخورَد!» کمااینکه روی مغز ما کار کردهاند که ما از نماز جماعت، ولایتمداری را برداشت نکنیم.
هر کسی باید بداند «معمولاً در چه زمینههایی مریض میشود؟»
- آگاهی از وضعیت جسمیِ خود و داشتن تجربۀ شخصیِ طبابت، موضوع بسیار مهمی است. آیتالله بهجت(ره) میفرمود: «گویا معروف است که اگر کسی چهل ساله بشود و دوای صحّت خود را نیابد، خیری در او نیست! (در محضر آیتالله بهجت/ج3/ص238) یعنی هر کسی باید بفهمد که چه چیزهایی بخورد حالش بهتر میشود و چه چیزهایی بخورد حالش بدتر میشود؟ هر کسی باید بداند معمولاً در چه زمینههایی مریض میشود و دوای دردش چیست؟
- الآن اگر از افراد بالای چهلسال، دربارۀ وضعیت جسمی و مثلاً مشکل اجابت مزاجشان بپرسید، متأسفانه بسیاری از آنها میگویند: «نمیدانم!» نمیشود گفت که این بیاطلاعیِ مردم، تصادفاً و در اثر بیتوجّهی ایجاد شده است؛ نه! برای ما نقشه داشتند که به این وضع گرفتار شدهایم. نقشه داشتند دین را طوری معرّفی کنند که بندۀ طلبه اگر ده سال در ایران اسلامی بین مردم دور بزنم، کسی از من دربارۀ تغذیه و بهداشت سؤال نمیکند!
اگر جسم بر روح مؤثر است باید در دین، توصیههای جسمانی هم داشته باشیم
- بحث ما این است که روح بر جسم مؤثر است، جسم هم بر روح مؤثر است. اگر جسم بر روح مؤثر است باید در دین، توصیههای جسمانی هم-برای بهبود وضع روحیمان- داشته باشیم. اتفاقاً از این توصیهها در دین(در روایات) فراوان هست، منتها بسیاری از طلبهها بلد نیستند؛ چون در حوزه به ما یاد ندادهاند! در روایات نهتنها چنین توصیههایی وجود دارد، بلکه به ما فرمودهاند: بقیهاش را خودتان بروید بفهمید.
- از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: در قرآن همۀ علوم هست؛ غیر از طب! حضرت فرمود: در قرآن آیهای وجود دارد که تمام طب داخلش هست: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) (و سُئِلَ فَقیلَ: إنَّ فی القُرآنِ کُلَّ عِلمٍ إلَّا الطِّبَّ؟: أما إنَّ فی القُرآنِ لَایَةً تَجمَعُ الطِّبَّ کُلَّهُ: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»؛ الدعوات/ 75) متأسفانه ما این بخش از دین را بلد نیستیم؛ ما باید کار متفقّهانه و مفسّرانه در این زمینه انجام میدادیم و به تفسیر میپرداختیم که به آن نپرداختهایم.
دو توصیۀ مهم دینی که از آن غافلیم
- به ما دو تا توصیه شده است: یکی اینکه وضع جسمی خودت را بشناس (بهحدی که بتوانی طبیب خودت باشی). دوّم اینکه خودِ دین هم یکسری توصیههایی در زمینۀ سلامتی و بهبود وضع جسمی انسان دارد. متأسفانه ما هر دوی اینها را ترک کردهایم، هم «طبیبِ خود بودن» را توصیۀ دین نمیدانیم، هم توصیههای طبیبانۀ دین را که مربوط به جسم میشود، نشنیدهایم و بلد نیستیم! خُب اینها وضعیت بدی برای فرهنگ ما ایجاد میکند. لذا در سبک زندگی ما هیچوقت مراعاتهایی از این قبیل نیست.
- در بسیاری از موقعیتهای خاصّ عبادی، برای ما دستوراتِ جسمی یا دستوراتی در زمینۀ طب و تغذیه قرار دادهاند. مثلاً خودِ روزه-که یک عبادت فوقالعاده است- یک موضوع جسمانی است. یا اینکه توصیه فرمودهاند در صبح روز عید فطر، خرما بخورید. اما انگار به ما گفتهاند «به این بخشهای دین، کاری نداشته باشید!» ما هم به این قسمت کلام ائمۀ معصومین(ع) کاری نداریم! این انتقادی است که به حوزه، وارد است.
چرا در مساجد ما نباید دربارۀ تغذیۀ صحیح، سخن گفته شود؟!
- اینکه مؤمنین به دو توصیۀ فوق توجه نکردهاند، دلیلش چیست؟ چرا در مساجد ما نباید دربارۀ اصلاح تغذیه یا روش تغذیۀ صحیح، برای مردم سخن گفته شود؟! حدود 600سالِ اوّل جهان اسلام، بهطور خاص، روی این موضوع کار شده است که بگویند «دین با امور دنیایی و جسمانی شما کاری ندارد» در قرون بعد هم قدرتی وجود نداشته که بخواهد این برداشت غلط را اصلاح کند. تازه بعد از بعثت نبوی و غربت علوی(و آن حاکمیّت محدودش) در جمهوری اسلامی یک فضایی ایجاد شده است که در این زمینهها کار کنیم. البته هنوز ما به این نتیجۀ جمهوری اسلامی نرسیدهایم که مثلاً در بخش طلبگیِ خودمان، به طلبهها طبّ اسلامی یاد بدهیم و باب فقاهت در این زمینه، مفتوح بشود.
- علامۀ عسکری(ره) کتابهایی دارند که در آنها تحریفهای صورتگرفته در دین را بهخوبی توضیح میدهند. یکی از کتابهای ایشان «یکصد صحابی ساختگی» است. ایشان-با اسناد برادران اهلسنّت و اسناد شیعیان- ثابت میکنند که یکصد صحابۀ ساختگی داریم؛ یعنی اصلاً چنین کسانی وجود نداشتهاند! آنوقت برخی از روایات جعلی از این افراد نقل شده است!
- علامه عسکری(ره) در کتاب دیگری بهنام «نقش ائمه در احیای دین» توضیح میدهند که ائمۀ هدی(ع) چگونه با انواع تحریفهای دین، مبارزه میکردند؟ اینکه میگوییم «بخشی از دین عمداً مورد غفلت قرار گرفته و کتمان شده است» شعار نیست و تحلیلِ ما هم نیست؛ بلکه یک واقعیت است و نتیجۀ زحمتی است که دشمنان ما کشیدهاند و ما در مقابلش کار چندانی نکردهایم.
نمونهای از تحریف دین در یک روایت جعلی
- در اینجا یکنمونه از این تحریفها را بیان میکنم. البته نمونههای فراوانِ دیگری هست که سلمان رشدیِ معلون، در کتاب توهینآمیز خود، از همین مطالب استفاده کرده است؛ یعنی برخی احادیث جعلی دربارۀ پیغمبر اکرم(ص) را در یک کتاب جمع کرده است.
- در یک روایت جعلی میگویند: پیامبر(ص) در اطراف مدینه، عدهای را دیدند که در نخلستان مشغول کار هستند، پرسیدند: چهکار میکنید؟ گفتند داریم گردهافشانی میکنیم(نخل خرما ماده و نر دارد، لذا گردهافشانی میکنند که بهتر بارور شود) میگویند پیامبر(ص) فرمود: این کار را نکنید! گفتند: اگر این کار را نکنیم که خرما نمیدهد. پیامبر(ص) فرمود: من میگویم نکنید! آنها هم گردهافشانی نکردند و سال بعد، نخلهای مدینه محصول چندانی نداد. (آنموقع پیامبر(ص) حدود 55 یا 60سال سن داشتند، آیا امکان دارد که حتی یک فرد معمولی در آن شهر، نداند گردهافشانی لازم است؟!)
- در این روایت جعلی میگویند: پیامبر(ص) سال بعد فرمود: پس خرماهای شما چه شد؟ گفتند: خودتان گفتید که گردهافشانی نکنید، لذا نخلهای ما میوه نداد! و بعد میگویند: پیامبر(ص) فرمود: شما در امر زندگی دنیا از من داناتر هستید، در این زمینهها به حرف من گوش نکنید! (نقش ائمه در احیاء دین، علامه عسکری/ج1/ص236)
چرا حوزۀ علمیه نسبت به تغذیۀ صحیح مردم، بیتفاوت است؟!
- ما در زمینه تغذیه و روایات مربوط به آن-که میتواند شاخه ای از طب اسلامی باشد- هنوز در اول راه هستیم. متأسفانه بسیاری از ما طلبهها طب اسلامی بلد نیستیم؛ بلکه طب سنّتی هم بلد نیستیم و میگوییم «به ما چه ربطی دارد؟!» وقتی پیغمبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) در این زمینهها (مسائل مربوط به سلامتی و تغذیه) صحبت کردهاند، چرا ما نباید ورود پیدا کنیم؟! چرا شاگردان امام صادق(ع) نباید به پژوهشها در زمینههای مختلف طبیعیّات بپردازند؟! ما ادعا داریم که «شاگرد امام صادق(ع) هستیم» پس چرا این مسائل را کنار گذاشتهایم؟!
- چرا حوزۀ علمیه نسبت به تغذیۀ صحیح مردم بیتفاوت است؟ البته در حوزههای قدیمِ ما، توجه به این مسائل بیشتر بود، طرف اگر حکیم در طب بود، فقیه هم بود. همین کتابهای بوعلی سینا «قانون» و «شفا» یک نمونه است. یعنی اگر کسی عالِم میشد، به همۀ اینها عالم میشد؛ اصلاً اینها همافزایی دارند، جسم و روحِ انسان در همدیگر تأثیر دارند. حتی نمیشود کسی علم اخلاق یاد بگیرد ولی علم سیاست یاد نگیرد، نمیشود اینها را از هم جدا کرد!
«ذکر» هم میتواند در مداوای بیماریِ جسمی، مؤثر باشد
- هم جسمِ ما بر روح ما تأثیر دارد و هم روح ما بر جسم ما تأثیر دارد! وقتی میگوییم «روح بر جسم تأثیر دارد» پس ممکن است «ذکر» هم در جهت مداوای بیماریِ انسان، مؤثر باشد. مثلاً باید بررسی کنیم که ذکر «بسمالله» موقع ذبح حیوان، روی این ذبیح، چه تأثیری دارد؟ شاید یک زمانی اطبّای ما زحمت بکشند و در آزمایشگاه، این مسئله را بررسی کنند. مثلاً چند تا گوسفند بدون بسمالله ذبح کنند و چند تا هم با «بسمالله» ذبح کنند و بعد، تفاوت اینها را بررسی کنند.
- بههرحال؛ روح بر جسم اثر دارد. از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: شما درِ خیبر را با زور بدنیِ خودت از جا کَندی یا زورِ روحی خودت؟ فرمود: من با زور روحِ خودم این کار را کردم. (مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ وَ رَمَیْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِی أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِیَّةٍ وَ لَا حَرَکَةٍ غِذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکُوتِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیئَة؛ امالی صدوق/514)
- نیّت انسان در جسم او تأثیر دارد. مثلاً در روایت هست که مؤمن قدرت و نیروی بدنیاش را از نیّت قلبیاش میگیرد، نه از غذا (امام صادق(ع): إِنَّ قُوَّةَ الْمُؤْمِنِ فِی قَلْبِهِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّکُمْ تَجِدُونَهُ ضَعِیفَ الْبَدَنِ نَحِیفَ الْجِسْمِ وَ هُوَ یَقُومُ اللَّیْلَ وَ یَصُومُ النَّهَار؛ منلایحضرهالفقیه/3/560) (از سوی دیگر فرمودهاند: «حسادت، موجب امراض بدنی میشود؛ الحَسدُ یُذیبُ الجَسدَ؛ غررالحکم/981 » و «عَجِبْتُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَاد؛ غررالحکم/6262 ) تأثیر جسم و روح بر یکدیگر اینقدر بالاست! حتی میتوان گفت: کسی که سردیاش کرده، الان چه چیزهایی به او بگوییم که برایش خوب باشد؟ یعنی با چه نیّتهایی، سردیاش برطرف میشود و گرم میشود؟ اطبّا هم باید اینها را یاد بگیرند!
بسیاری از افراد شهوتران با اصلاح تغذیه، تعادل پیدا میکنند
- روح و جسم بر یکدیگر تأثیر دارند و ما طلبهها باید به این تأثیرات، در مخاطبان خودمان توجه داشته باشیم. مثلاً اگر کسی عصبانی شد و چند تا فحش داد، نگوییم: «تو اصلاً دین نداری! برو به جهنّم!» در حالیکه ممکن است دینِ او از کسی که فحش نداده است، بیشتر هم باشد.
- خیلی از کسانی که شهوتران هستند یا گناهان شهوانی زیاد دارند، اگر تغذیۀ آنها اصلاح شود، تعادل پیدا میکنند. امام رضا(ع) یک گراهایی در این زمینه به ما داده است.
- چرا بعضیها یک گناه را دوست دارند و گناه دیگر را دوست ندارند؟ بعضی وقتها این به فیزیک آدم یا صفاتِ ژنتیک او ربط دارد. حالا اگر یک عالِم اخلاق از مزاجها خبر نداشته باشد ممکن است دربارۀ آدمها، اشتباه قضاوت کند. مثلاً کسی که نمازش را اوّل وقت نمیخوانَد، شاید بهخاطر وضعیتِ بدنش، اصلاً آدمِ بیقراری است و هیچکاری را نمیتواند سرِ وقت انجام دهد. لذا چنین کسی اگر گاهی اوقات هم اوّل وقت نماز بخواند، نمرۀ صد میگیرد!
- حالا آن عالم اخلاق، کسی را میبیند که همیشه سرِ وقت نماز میخوانَد و او را تحسین میکند! درحالیکه این فرد، همۀ کارهایش را سرِ وقت و منظم انجام میدهد، یعنی این مسئله به ژنتیک یا فیزیک بدنش ربط دارد که همۀ کارهایش سرِ وقت است، لذا جای تحسین ندارد.
چرا یک عالِم اخلاق، باید مزاجها را بشناسد؟
- یک عالم اخلاق اگر مزاجها را نشناسد، در امر تربیت افراد، دچار اشتباه میشود! شما بچۀ خودتان را پیش چنین عالمی نفرستید؛ چون ممکن است از بچۀ بیحالِ شما که عرضۀ گناهکردن ندارد، آنقدر تعریف کند و بگوید «بَهبَه! چه بچۀ خوبی!» که این بچه خراب و فاسد بشود و فکر کند، خیلی بچۀ خوبی است!
- یک بچهای ممکن است از دیوار راست بالا برود، و بچههای دیگر را بزند و... درحالیکه اصلاً بیادب نیست، بلکه بیقرار است و این بیقراری بهخاطر وضع جسمی اوست که باید اصلاح شود. اگر این بچه را پیش آن عالم اخلاق بفرستید، میگوید: «این بچۀ تو آدمشدنی نیست!»
علامه عسکری(ره): نگویید «روحانی» بگویید «عالم دینی»!
- در این زمینهها نکات بسیاری وجود دارد، یک نکتۀ مهم این است که بدانیم «عالم دینی، فقط با روح انسان سر و کار ندارد، بلکه با جسم انسان هم سر و کار دارد» به عبارت دیگر، هم با دنیای انسان کار دارد و هم با آخرت.
- وقتی در حضور علامه عسکری(ره) از کملۀ «روحانی» برای یک طلبه یا عالم دینی استفاده میکردیم، ایشان ناراحت میشد و میگفت: چرا میگویی روحانی؟! این کلمۀ روحانی را کشیشها درآوردهاند و میگویند: کشیش، روحانی است! یا میگویند: «پدر روحانی» انگار بقیه جسمانی هستند و آنها روحانی هستند! ما هم جسمانی هستیم و هم روحانی هستیم!
- ایشان مقیّد بود و تأکید میکرد که بگویید «عالم دینی» نگویید «روحانی!». به عالمان رشتههای دیگر علمی هم بگویید عالمِ طب، عالمِ تاریخ، عالمِ جغرافی... وقتی میگویید «روحانی» انتظار میرود که او فقط دربارۀ روحِ انسان حرف بزند و به مسائل جسمانی انسان کاری نداشته باشد.
اگر امامحسین(ع) کاری با دنیا نداشت، کسی او را نمیکشت
- بنا بر نقلی که هست، امامحسین(ع) در شب عاشورا به یارانشان فرمودند که لباسهای خودتان را بشویید و دوباره بپوشید (ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قُومُوا فَاشْرَبُوا مِنَ الْمَاءِ یَکُنْ آخِرَ زَادِکُمْ وَ تَوَضَّئُوا وَ اغْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِیَابَکُمْ لِتَکُونَ أَکْفَانَکُم؛ امالی صدوق/ص157) حتماً این کار یک آثاری دارد؛ مگر میشود نداشته باشد؟! طبق روایات، این کار باعث میشود که اندوه از دل انسان زدوده شود(غَسْلُ الثِّیَابِ یَذْهَبُ بِالْهَمِّ؛ تحفالعقول/102)
- در واقع امامحسین(ع) را بهخاطر همین حرفها کشتند؛ اگر ایشان به مسجد میرفت و میگفت «من با دنیای شما کاری ندارم!» کسی هم با ایشان کاری نداشت. اگر میگفت: «من فقط به نمازتان کار دارم و به دنیای شما کاری ندارم» کسی ایشان را نمیکشت! اما ایشان میخواست یک دنیای خوب برای ما درست کند لذا در مقابلش ایستادند.
- امامحسین(ع) را کشتند، برای اینکه میخواست دنیای مردم را درست کند؛ و اِلّا اگر به دنیا کاری نداشت، کسی هم با ایشان کاری نداشت. مثل حسن بصری که در زمان حجاج بن یوسف زندگی کرد، ولی حجّاج-که بهراحتی سر میبرید و جنایت میکرد- کاری با حسن بصری نداشت، چرا؟ چون حسن بصری میگفت: در جلسۀ ما از سیاست و امور دنیا حرف نزنید، ما فقط از خدا حرف میزنیم! امامحسین(ع) هم اگر میخواست فقط از خدا حرف بزند، کسی ایشان را نمیکشت.
(الف2-ن2)
با سلام و احترام خدمتِ استاد گرانقدر جنابآقای علیرضا پناهیان؛
از شما خواهش و تمنا دارم، مباحثِ مطرحشده در این سخنرانی رو با دانشجویان و اساتیدِ رشتهی تعذیهورژیمدرمانی و در دانشگاههای علومپزشکیهم عنوان بفرمایید. یقیناً در تکمیل علممدرن و دانشگاهی و تقویتِ پیوند علومِ دینی و دانشگاهی موثر و مفید خواهد بود.
اجرکمعندالله
مجیدگودرزی. کارشناس تغذیهورژیمدرمانی. نظامپزشکی: ت-۱۲۱۵