ارزش حق انتخاب –جلسه دوم
دین اول میگوید «خودت باش»، بعد میگوید «خوب باش»/«خودت باش» یعنی مستقل و آزاد باش و حق انتخاب خودت را فراموش نکن/ وقتی خودت انتخاب کنی، سختیِ مسیر را بهتر تحمل میکنی/ گاهی باید اجازه دهیم فرزندمان نتیجۀ انتخاب اشتباه خودش را ببیند
شناسنامه:
- مکان: تهران، مسجد سیدالشهدا(ع)
- زمان: فاطمیه 97
- صوت: اینجا
- موضوع: ارزش حق انتخاب
خوب است پدر و مادر، لحظههای تصمیمگیری و انتخاب خودشان را به بچه نشان بدهند، دشواریهایی را که در انتخاب دارند، با صدای بلند بگویند تا بچه بفهمد که بابا و مامان، یک مسئلهای دارند به نام «انتخاب»؛ برای آن فکر میکنند، سرِ اینکه کدام راه را انتخاب کنند مردّد میشوند و در نهایت، با احتیاط انتخاب میکنند. در این صورت، بچه یاد میگیرد که او هم موقع انتخاب، فکر کند.
دین، اول میگوید «خودت باش»، بعد میگوید «خوب باش»
- دین در دو مرحله انسان را به سعادت میرساند؛ در مرحلۀ اول میگوید «خودت باش» و در مرحلۀ دوم میگوید «خوب باش». اینکه اکثراً تصور میکنند دین فقط به آدم توصیه میکند «خوب باش» تصور غلطی است. «خودِ تو» ارزشمند است؛ خدا در قرآن به جان تو و آن کسی که جان تو را اینقدر در اوج خوبی و زیبایی آفریده، قسم خورده است: «وَ نَفسٍ و ما سَوّایها» (شمس/7)
- اگر کسی «خودش» نباشد، «خوب» هم نمیتواند باشد، یا اگر خوب هم باشد بعداً بد میشود؛ چنین کسی نه به خوبشدن شوق پیدا میکند، نه وقتی خوب رفتار کند از خوببودن لذت میبرد. اما کسی که خودش باشد، میتواند پیام «خوب باش» را بشنود.
«خودت باش» یعنی مستقل و آزاد باش و حق انتخاب خودت را فراموش نکن
- «خودت باش» یعنی مستقل باش، آزاد باش و حق انتخاب خودت را فراموش نکن. زندگی انسان بلکه انسانیت، با بررسی و انتخاب آغاز میشود. «خودت باش» یعنی آمادگی برای خوبشدن! یعنی اول عشق خود را به خوبیها پیدا کن، یعنی فکر نکن که خدا به تو زور میگوید. «خودت باش» یعنی کسی روی تو تأثیر منفی نگذارد، یعنی از دیگران نترس و اسیر و ذلیل این و آن نباش.
- «خودت باش» یعنی قوی و بااراده باش. یعنی عزتمند و با کرامت زندگی کن. خیلی وقتها جوانها دنبال این «خود» میگردند ولی پیدایش نمیکنند؛ برای اینکه زیاد مقایسه شدهاند، یا برای اینکه علاقههای زیاد به آنها تحمیل شده است.
چرا خیلیها تصور میکنند دین به آدم زور میگوید؟
- اگر برای خودمان جا نیاندازیم که دین اول میگوید «خودت باش» و بعدش میگوید «خوب باش»، چندتا مشکل پیش میآید؛ یکی اینکه خیلیها ممکن است تصور کنند دین به آدم زور میگوید. اتفاقاً دین میگوید «مواظب باش کسی به تو زور نگوید!» خدا اگر میخواست به تو زور بگوید برایش کاری نداشت.
- خدا به تو زور نمیگوید بلکه دقیقاً برعکس است؛ دیگران به تو زور میگویند! البته اخیراً دیگران هم زور نمیگویند؛ فریبت میدهند یا اینکه با تمسخر و تحقیر، سعی میکنند تو را تحت تأثیر قرار دهند. یعنی به صورت نامرئی روی آدم تأثیر روانی میگذارند. اگر روی «خودت باش» تأکید نکنیم، آدمها از دین فراری میشوند و آنهایی که در فرهنگ غرب «نمایشِ آزادی و استقلال دادن به آدمها» را بازی میکنند، برنده خواهند شد.
- اینکه تو با ارادۀ خودت، نماز خوانده باشی، یا اینکه با تصمیم خودت خلاف مسیر شنا کرده باشی، این برای خدا دوستداشتنی است. روایت میفرماید: «الذّاکِرُ فی الغافِلین کَالمُقاتِل فی الفارّین» (کافی/ج4/ص373) کسی که به ذکر میپردازد درحالیکه اطرافیانش در غفلت هستند، برای خدا دوستداشتنی است نه اینکه چون همه دارند نماز میخوانند او هم نماز بخواند. او مانند کسی است که وقتی همه دارند فرار میکنند، تنهایی ایستاده است و میجنگد.
گاهی باید اجازه بدهیم فرزندمان نتیجۀ انتخاب اشتباه خودش را ببیند
- اگر برای خودمان جا نیاندازیم که دین اول میگوید «خودت باش» و بعد میگوید «خوب باش»؛ مشکل دیگری هم پیش میآید؛ اینکه خیلیها وقتی میخواهند دیگران را به دین دعوت کنند دچار اشتباه میشوند و فکر میکنند باید طرف را مستقیم هُل بدهند به سمت خوبیها! درحالیکه اول باید کاری کنیم که او «خودش» باشد و بعد دعوتش کنیم به خوبیها.
- وقتی میخواهیم بچههایمان را برای نماز تربیت کنیم، اگر اول روی استقلال روحی بچهها کار نکنیم و همینجوری بخواهیم مستقیماً او را به یک نمازخوان تبدیل کنیم، مشکل پیش میآید. باید اجازه بدهیم گاهی از اوقات- آنجایی که ضرر ندارد- نتیجۀ انتخاب اشتباهش را ببیند. اگر فقط دستور و موعظه باشد بچه خسته و فراری میشود.
باید در کودکی، حق انتخاب را به بچه بشناسانیم و به او قدرت انتخاب بدهیم
- به فرزندمان بگوییم: تو حق انتخاب داری که اول وقت نماز بخوانی یا آخر وقت، یا حتی نماز نخوانی! آنهایی که نماز خواندن را انتخاب نکردند به این دلائل بوده... و آنهایی که انتخاب کردند به این دلائل بوده... ببین آنها به چه نتیجهای رسیدند و اینها به چه نتیجهای رسیدند؟
- معلمهای محترم اگر دیدند در مدرسه، همۀ بچهها برای نماز جماعت آمدند، ذوق نکنند، به بچهها بگویند «چرا آمدید؟» ببینید سُر خوردند آمدند یا اینکه واقعاً سِیر کردند؟ شما هم با بچههایتان در خانه باید همین کار را بکنید. باید در مرحلۀ کودکی، حق انتخاب را به او بشناسانی، قدرت انتخاب به او بدهی، باید انتخاب کند. قسمت بسیار زیبا و برجستۀ دین، همین است.
وقتی چیزی را انتخاب میکنی، از یک چیز دیگری صرفنظر میکنی
- وقتی یک چیزی را انتخاب میکنی از یک چیز دیگر صرفنظر میکنی. در روایت هست: خدا هر چیزی به تو بدهد یکچیز دیگر را از تو میگیرد. (امیرالمؤمنین(ع): لَنْ تُنَالَ نِعْمَةٌ إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى؛ تحفالعقول/ص91) ما اینهمه دعا میکنیم و چیزهایی را از خدا میخواهیم؛ اشکالی ندارد، دعا کن خدا به تو میدهد، اما یکچیز دیگر را از تو میگیرد!
- وقتی آدمها ارزش حق انتخاب خودشان را بدانند، دیگر تحت تأثیر تبلیغات اغواگرِ صهیونیستها قرار نمیگیرند و بمباران ماهوارهها و اینترنت برای نابودکردن ذهن و زندگی آدمها بیاثر خواهد شد، آنوقت آنها خودشان نابود میشوند.
- خدا آدمها را طوری ساخته است که وقتی شروع به انتخاب کنند، در مجموع، خوب انتخاب میکنند و انتخاب بد، کم خواهد بود؛ این ترسیمی از زندگی زیر سایۀ امامزمان(ع) است. دعای زیارت آلیس هم، مروری بر سؤال و جوابهای شب اول قبر است، خدمت امام زمانت که میرسی، به آقا میگویی: من اینها را یکییکی قبول دارم؛ اینجوری شد که انتخاب کردم...
کسی که در اثر جوّگیرشدن، به سمت دین و انقلاب آمده، در امتحان الهی دچار مشکل میشود
- قبل از اینکه آدمها خوب باشند، باید روی این کار کنیم که «آدمها خودشان باشند». باید روی استقلال و حق انتخاب آدمها کار کرد و نباید حق انتخاب را از دست داد. حرف گوش دادنت فقط وقتی برای خدا ارزش دارد که از حق انتخابت درست استفاده کرده باشی. اگر هول شده باشی و به سمت دین آمده باشی، به درد نمیخورد؛ خدا خودش غربال میکند.
- در آخرالزمان کار شیعیان میگیرد؛ بعضیها مرعوب میشوند، بعضیها هم جوّگیر میشوند، لذا خیلیها میآیند و سیاهیلشکر زیاد میشود، لذا در آخرالزمان فتنههایی پیش میآید تا آنهایی که جوّگیر شدهاند، بیرون بروند. اگر خدا سیاهیلشکر میخواست که از همان اول هم بود!
- از خودت بپرس: آیا من واقعاً انقلابیبودن را انتخاب کردهام یا اینکه جوّگیر شدهام؟ خدا غربال میکند، امتحان میکند، چرا انتخاب کردی و آمدی؟ خدا اینها را از تو میپرسد. البته شیطان از تو نمیپرسد که چرا به سمت او میروی؟ هرجوری بروی شیطان میگوید «آفرین!» شیطان اخلاص نمیخواهد، اما خدا اخلاص میخواهد و میگوید: من دنبال شلوغی و جمعیت زیاد نیستم، اصلاً خیلیوقتها شلوغ بوده و من خودم اطراف اولیاء خدا را خلوت کردهام؛ همانطور که اطراف امامحسین(ع) شلوغ بود و من خلوتش کردم، تا اینکه 72نفر بیشتر نماندند.
برخی از آثار مثبت توجه به حق انتخاب / کسی که آگاهانه انتخاب کند، پایِ آن میایستد
- آثار مثبت توجه به حق انتخاب چیست؟ یکی از آثارش این است که وقتی آدم با هوشیاری، آگاهی و بیداری انتخاب کرد میتواند پای انتخاب خودش بایستد و بیشتر سختیهایش را تحمل میکند. اینطوری آدم وسط مسیر، کم نمیآورد و نمیبُرد. خدا در قرآن میفرماید «إستعینوا بالصَّبرِ و الصَّلاة وَ إنَّها لَکبیرَةٌ الّا علی الخاشِعین»(بقره/45) از صبر و نماز کمک بگیرید، بعد خودش هم سختی نماز را تذکر میدهد...
- فکرت را بکن، خوب انتخاب کن، وقتی کسی آگاهانه انتخاب کرد پایش میایستد. اما وقتی انتخاب نکرد، سختیها اذیتش میکند و آنوقت انسان فرار میکند و تحمل نمیکند.
پدر و مادر، لحظههای تصمیمگیری و انتخابشان را به بچه نشان بدهند
- خوب است پدر و مادر لحظههای تصمیمگیری و انتخاب خودشان را به بچه نشان بدهند، دشواریهایی را که در انتخاب دارند با صدای بلند بگویند تا بچه در جریان قرار بگیرد که بابا و مامان، یک مسئلهای دارند به نام «انتخاب»! برای آن فکر میکنند، سرِ اینکه کدام راه را انتخاب کنند مردّد میشوند و در نهایت هم، با احتیاط انتخاب میکنند. در این صورت، بچه یاد میگیرد که او هم موقع انتخاب، فکر کند.
- اجازه بدهید بچههایتان موقع ازدواج، انتخاب کنند، فکر کنند، هولشان نکنید، برایشان جوّ درست نکنید و الّا بعداً احساس مسئولیت نمیکنند و پای سختیهایش نمیایستند.
وقتی خودت با هوشیاری انتخاب کنی، سختیِ مسیر را بهتر تحمل میکنی
- اگر کسی با آگاهی، هوشیاری و با نگاه به عوارض، انتخاب کرد دردها و سختیهای مسیر را بهتر تحمل میکند. دینداری یک سختیهایی دارد، آدم باید از یک چیزهایی بگذرد، بیدینی هم یک سختیهایی دارد، البته سختی بیدینی بیشتر است. موقع انتخاب اینها را باید قشنگ توضیح داد.
- به بچهها نگویید: اصلاً به بیدینی فکر نکن و فقط به دینداری فکر کن! به آنها بگویید: بیدینی هم برای خودش یک عالمی دارد، آن هم یک خوشیهایی دارد، اگر خوشی نداشت که مردم به سمت بیدینی نمیرفتند! پس حتماً یک خوشیای دارد، منتها خوشیِ بیدینی اینقدر است، خوشی دین هم اینقدر است(خیلی بیشتر است)... اینها را بگویید تا آگاهانه انتخاب کند.
امامحسن(ع) مردم را در معرض یک انتخاب قرار دارد؛ صلح یا جنگ؟
- امام حسن مجتبی(ع) خیلی شفاف مردم را در معرض انتخاب قرار داد و مردم هم خودشان را بدبخت کردند! ایشان فرمود: مردم انتخاب کنید که جنگ میخواهید یا صلح؟ خب، مردم صلح را انتخاب کردند. حضرت تعبیرش را داغتر کرد؛ فرمود مردم میخواهید باقی بمانید زندگی کنید یا میخواهید به جنگ بروید؟ برای اینکه اگر کسی جنگ را انتخاب کرد نگوید که «ما را اغوا کردند، سرمان کلاه گذاشتند، نفهمیدیم و به ما هیجان دادند!»
- مردم میخواستند بگویند «صلح» اما رویشان نمیشد! جنگ هم نمیخواستند؛ چون تنبل بودند یا از جانشان میترسیدند، لذا زمزمههای مردم به سمت صلح رفت. حضرت یک آیۀ قرآن خواند: «أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ» (هود/28) شما فکر میکنید ما شما را به راه درست، وادار میکنیم درحالیکه از آن خوشتان نمیآید؟! من با معاویه صلح میکنم، شما هم ببینید چه چیزی گیرتان میآید؟ لذا دیری نگذشت که-در نتیجۀ انتخاب مردم- حجاجبنیوسف سقفیها حاکم شدند و از کوچههای کوفه خون جاری شد.
(الف3-ن2)