ارزش حق انتخاب –جلسه سوم
دین بهجای تو انتخاب نمیکند؛ فقط کمک میکند که خوب انتخاب کنی! / دین ابتدا آدم را مستقل بار میآورد؛ بعد او را رشد میدهد / «دنبالهرویِ بیدلیل از دیگران» موجب سلب استقلال و حق انتخاب انسان میشود
شناسنامه:
- مکان: تهران، مسجد سیدالشهدا(ع)
- زمان: فاطمیه 97
- صوت: اینجا
- موضوع: ارزش حق انتخاب
یکی از مشخصههای برجستۀ تربیت دینی این است که آدمها را مستقل بار میآورد. تربیت دین، دو مرحلهای است؛ در مرحلۀ اول، حق انتخابِ تو را سامان میدهد و در مرحلۀ دوم، کمک میکند که خوب انتخاب کنی؛ یعنی لوازم انتخابِ مستقل را برای خودت فراهم کنی. اما بالاخره خودت باید انتخاب کنی؛ دین برای تو انتخاب نمیکند!
دین ابتدا آدم را مستقل بار میآورد؛ بعد او را رشد میدهد
- آدم قبل از اینکه خوب باشد باید خودش باشد و قبل از اینکه دیندار باشد باید شخصیت مستقل داشته باشد. اینکه ذکر توحیدیِ «لَا اِلهَ إِلَّا اللّه» با «لا» شروع میشود (لَا اِِلهَ) یعنی اول باید از نفیِ سلطۀ غیرخدا روی خودمان شروع کنیم و بعد، به پروردگار عالم برسیم (إلا الله) درحالیکه میتوانستیم بهجای آن مثلاً بگوییم «الله ربّی و لا إله غیره» خدا پروردگار من است... ولی میبینید کاملاً برعکس است، از خدا شروع نمیکنیم، بلکه از نفی غیرخدا شروع میکنیم، یعنی اول باید تحت تأثیر کسی نباشیم و خودمان باشیم و مستقل باشیم.
- قدرت تشخیص و حق انتخاب، خودش یک شعار دینی است. ارزشگذاشتن برای حق انتخاب و استقلال روحی، جزء دین است. دین ابتدا آدم را مستقل میکند و بعد آدم را رشد میدهد.
اگر در مدرسه، شخصیت بچهها را مستقل بار بیاوریم، دینداری در جامعه رواج مییابد
- ما اول باید خودمان باشیم، باید تمرین کنیم که خودمان تصمیم بگیریم، جوانها نوجوانهای ما در مدرسه باید تصمیم بگیرند که خودشان باشند. کاش میشد مدرسهای میساختیم که در آن مدرسه امتحانها را حذف میکردیم، طوری که بچهها هر موقع خودشان تصمیم گرفتند درس بخوانند و اگر کسی درس نخواند، خودبهخود از مدرسه حذف شود.
- مگر طرح «نماز» که خدا ریخته، بد است؟! طرح نماز میگوید: اگر نماز بخوانی، تو را گُلباران نمیکنم و اگر هم نخوانی، گلولهباران نمیکنم؛ خودت تصمیم بگیر! آدم در اثر تشویق و تنبیه فوری، مدام استقلال خودش را از دست میدهد. ریشۀ بیدینی خیلی از افراد، نظام تعلیم و تربیت غلط است، نظامی که «نمره» در آن، ملاک اصلی و اول و آخر است و جنبۀ حقوقی پیدا کرده است.
- تقوا هم در واقع همین استقلال بین خودت و خداست! اگر توانستیم در مدرسه، شخصیت افراد را مستقل بار بیاوریم، آنوقت دینداری در جامعه رواج پیدا میکند.
چرا پاداش الهی در دنیا «مِن حیَثُ لایحتَسِب» است؟ برای اینکه اسیرِ پاداش نشویم!
- استقلال (مستقلبودن شخصیت انسان)، پایۀ دینداری است، خداوند متعال پاداش اعمال را به برزخ و قیامت واگذار میکند و معمولاً پاداش کارهای خوب را تا آن موقع به تأخیر میاندازد، تا استقلالِ ما بههم نریزد. اگر در دنیا هم پاداش و جزایی هست «مِن حیَثُ لایحتَسِب» است، یعنی از جایی است که حساب نمیکنیم! چرا اینگونه است؟ برای اینکه اسیر پاداش نشویم.
- در برخی از آزمایشهای روانشناسی، این موضوع را بررسی کردهاند؛ مثلاً به یک گروهی گفتند «اگر این مسئله را حل کنید یک جایزۀ سنگین به شما میدهیم» به یک گروه دیگر گفتند «یک جایزۀ مختصر میدهیم» به یک گروهی هم گفتند «جایزهای در کار نیست!» وقتی جایزه سنگین تعیین میکنند، فکرِ افراد، کمتر کار میکند و نمیتوانند خیلی خلاقانه مسئله را حل کنند، اما وقتی جایزهای در کار نباشد، ذهنها بیشتر کار میکند، با جایزۀ متوسط هم ذهن افراد، متوسط کار میکند.
چرا نماز، پاداش فوری و ملموس ندارد؟ چون میخواهد روح ما بزرگ بشود!
- چرا نماز، پاداش و منفعت فوری و ملموس ندارد؟ برای اینکه میخواهد روح ما بزرگ بشود. حیوانات دنبال نتیجۀ فوری هستند، مثلاً آقای پائولوف(روانشناس معروف) وقتی میخواست یک سگ را تربیت کند، آن را با دادنِ پاداش فوری، تربیت میکرد، آن را شرطیاش میکرد و میگفت: «این کار را بکن تا این نتیجه را بگیری و این غذا را به تو بدهم...»
- مربی دلفینها به من میگفت: «ما اینطوری دلفینها را تربیت میکنیم که وقتی علامت میدهیم، بلافاصله به دلفینها، یک ماهی میدهیم تا شرطی بشوند» وقتی این را گفت، به ذهنم آمد که خیلی از ما هم به خدا میگوییم: «خدایا! وقتی نماز میخوانم یک چیزی به من بده!» اما خدا با سکوت خودش به ما میگوید: «مگر تو دلفین هستی؟!»
دین بهجای تو انتخاب نمیکند؛ فقط کمک میکند که خوب انتخاب کنی!
- یکی از مشخصههای برجستۀ تربیت دینی این است که آدمها را مستقل بار میآورد. دین اگر دین است باید مرا به استقلال برساند! چرا صهیونیستها دوست دارند جوانها هرزه بشوند؟ برای اینکه استقلال را از آدمها-خصوصاً از جوانها- بگیرند تا جلوی آنها شاخ نشوند! چرا میلیاردها دلار علیه مردم ما هزینه میکنند؟ برای اینکه استقلال کشورمان را بگیرند. نخستوزیرِ منحوس رژیم صهیونیستی، در مجلس عوام انگلستان میگفت: نمیشود ایران را با حملۀ نظامی از بین برد، باید با موسیقی، فیلم و سریالهایی که هرزگی را بین آنها رواج میدهد، آنها را از بین برد.
- تربیت دین، دو مرحلهای است؛ مرحلۀ اول، رسیدنِ انسان به استقلال است و به تعبیر دیگر، به رسمیت شناختن و ارزش قائل شدن برای حق انتخاب است، یعنی دین در مرحلۀ اول، حق انتخاب تو را سامان میدهد. در مرحلۀ دوم، کمک میکند که خوب انتخاب کنی؛ یعنی لوازم انتخاب مستقل را برای خودت فراهم بکنی. اما بالاخره خودت باید انتخاب کنی؛ دین برای تو انتخاب نمیکند. لذا در دین، از کلمۀ «هدایت» استفاده شده است و خدا به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ* لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر» (غاشیه/21و22) تو بر مردم سیطره نداری! یعنی تو باید استقلال و حق انتخاب آنها را به رسمیت بشناسی.
در جامعۀ غیردینی، حق انتخاب را-با ترفندهایی- از آدمها میگیرند
- فرق بین جامعۀ دینی با جامعۀ غیردینی چیست؟ در جامعۀ غیردینی، حق انتخاب را-با ترفندهایی- از آدمها میگیرند و آنها را به یک رفتارهایی مجبورشان میکنند. اما در جامعۀ دینی، حق انتخاب واقعی به آدمها میدهند.
- آیا شهدای دوران دفاع مقدس، بهخاطر پول و حقوقهای بالا، به جبهه رفتند و فداکاری کردند؟! اتفاقاً در این عرصهها، کسی که کمتر میگیرد، بهتر کار میکند! جامعۀ غیردینی آدمها را با پول اداره میکند، استقلال آدمها را به رسمیت نمیشناسد، برای حق انتخاب آدمها ارزش قائل نیست، میخواهد مثل سگ پائولوف، همه را با «شرطیکردن» به یک رفتارهایی وادار کند؛ هرچیزی را میخواهد با پول، جبران کند.
- کبوتربازها پرهای اصلی کبوتر را کوتاه میکنند برای اینکه تا مدتی نتواند پرواز کند، لذا این حیوان بیچاره، آنقدر میماند تا جَلد این لانه میشود، بعد هم اگر بتواند پر بزند و برود، دوباره به همینجا برمیگردد. درحالیکه اگر کبوتر بدبخت، واقعاً آزادی داشت خودش لانهاش را انتخاب میکرد. جوامع غیردینی با انسانها همینطوری برخورد میکنند!
اینکه علی(ع) بیتالمال را مساوی تقسیم کرد، یعنی «من نمیخواهم با پول، شما را به کار خوب وادار کنم!»
- یکی از دلائل مهم غریبشدن أمیرالمؤمنین(ع) بعد از حکومتش، این بود که بیتالمال را مساوی تقسیم کرد درحالیکه حتی برخی از یاران حضرت به ایشان میگفتند: «میبایست از بیتالمال به عنوان یک اهرم برای ادارۀ آدمها و کنترل رفتارشان استفاده میکردی! اگر به افراد مؤثرتر(مثلاً رؤسای قبایل و افراد ذینفوذ) بیشتر پول میدادی، برایت کار میکردند، اما شما هیچکسی را با پول نخریدی و در جنگها، خیلی از غنائم را اجازه ندادی بردارند، لذا آنها هم گفتند: چرا بجنگیم؟! اگر بجنگیم یا نجنگیم، دستمزدمان یکسان است!»
- در آن شرایط، تقسیم مساوی بیتالمال بین همۀ افراد جامعه، توسط امیرالمؤمنین(ع)، احترامگذاشتن به استقلال آدمها محسوب میشد و معنایش این بود که «من نمیخواهم بهوسیلۀ پول، شما را به کار خوب وادار کنم!»
امامکاظم(ع): اینطور نباش که مردم هر کاری کردند تو هم انجام بدهی!
- یکی از عوامل سلب استقلال و حق انتخاب انسان، دنبالهرویِ بیدلیل از دیگران است. امام کاظم (ع) میفرماید: «لَا تَکُونَنَّ إِمَّعَةً قُلْتُ وَ مَا الْإِمَّعَةُ قَالَ تَقُولُ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا کَوَاحِدٍ مِنَ النَّاس» (الاختصاص/ص343) امّعه نباشید؛ یعنی نگویید من هم یکی از مردم و مثل مردم هستم. نباید هر کاری که مردم کردند شما هم انجام دهید. ممکن است مردم اشتباه بکنند. نگو: «همۀ مردم اینطوری عمل میکنند، پس من هم اینطوری عمل میکنم!» مستقل باش، خودت باش!
- «إمَّعَة» یعنی هرکسی هر کاری میکند، تو هم همان کار را بکنی! یککمی فکر کن. شاید دیگران عقلشان نرسد خیلی کارها را بکنند، تو خودت باش! چقدر لذت دارد که آدم، خودش باشد و ابتکار عمل داشته باشد.
- خانوادهها در بعضی موارد-که رفتار مردم، درست نیست- خلاف مردم رفتار کنند تا استقلال را به بچهها آموزش بدهند. بعضی کارهایی که مردم انجام میدهند، بیهوده است. مثلاً اینکه شمع را خاموش میکنند و شروع میکنند به کفزدن و خوشحالیکردن! مگر تاریکی خوشحالی دارد؟! این چه رسمی است؟!
امامصادق(ع): بپرهیز از اینکه دنبال آدمها راه بیفتی و هرچه گفتند دربست بپذیری!
- امام صادق(ع) فرمود: «إِیَّاکَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ... إِیَّاکَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی کُلِّ مَا قَال» (کافی/2/298) بپرهیز از اینکه دنبال آدمها راه بیفتی، نباید یکنفر را بیدلیل برای خودت بُت کنی و راهنما قرار بدهی و هرچه گفت دربست بپذیری! چشمهایت را باز کن شاید بین حرفهایش اشتباه هم بگوید.
- به کسی که دربست از او تبعیت میکنید «ولیجه» میگویند. در روایات فرمودهاند که در آخرالزمان، ولایج از بین میروند (یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ؛ غیبت نعمانی/ص181) وقتی ولیجهها سقوط کنند، دیگر مردم نمیتوانند حرف کسی را دربست گوش کنند؛ چون میدانند که ممکن است آنها را منحرف کند.
- شما وقتی میخواهی بچهات را به بیمارستان ببری و مداوا کنی، میپرسی: کدام بیمارستان ببرم؟ پیش کدام متخصص ببرم؟ برای عالم دینی هم باید این سؤالها را بپرسی. مکتب فکریای را که میخواهی از آن تبعیت کنی، باید بررسی کنی. از هرکسی تبعیت میکنی باید دلیل داشته باشی.
- دلنشینیِ بسیاری از شهدا بهخاطر استقلال آنهاست. الان جامعۀ ما خیلی شهدا را احترام میکند، درحالیکه زمان جنگ اینطور نبود و شهدا آنزمان، در واقع داشتند بر خلاف مسیر شنا میکردند. کسی که جبهه میرفت، دنبال جوّ غالب جامعه نبود. در هشتسال دفاع مقدس چند نفر از آن 30 میلیون نفر، به جبهه رفتند؟ آنهایی که میرفتند، زیاد نبودند! یک جوانی، در رشتۀ پزشکی دانشگاه تهران قبول شده بود. میگفت فامیلهای ما-علیه جبهه و شهادت- خیلی حرفها میزنند. میخواهم مادرم بگوید «بچۀ من لایق زندگی بود، اگر رفت، برای این نبود که نمیتوانست خوب زندگی بکند!»
مهمترین کارکرد ولایت این است که آدمها را مستقل بار میآورد
- افتخار دین ما این است که آدمهای مستقل درست میکند. چرا ما اینقدر بر ولایت تأکید میکنیم؟ چون مهمترین کارکرد ولایت، درستکردن آدمهای مستقل است؛ آدمهایی که جلوی کسی خم نشوند و تحت تأثیر کسی قرار نگیرند و وقتی دیدند یککاری را باید انجام بدهند، آن را انجام دهند و به حرف این و آن، نگاه نکنند. اگر به حق انتخاب خودت اعتنا کنی و خوب بررسی کنی، خداوند کمک میکند که اشتباه نکنی و اگر هم اشتباه کردی، خدا جبران میکند.
- عمار بعد از جنگ جمل، گفت: دیدید که خدا حق را پیروز کرد؟ برخی به او گفتند: چون علی پیروز شده است، از او طرفداری میکنی! عمار گفت: اگر علی یکطرف و همۀ مردم دنیا مقابلش باشند، اگر علی شکست بخورد یا پیروز بشود، اگر علی غریب باشد یا در اوجِ فتح و پیروزی باشد، من با علی خواهم بود... (یعنی من کسی نیستم که تحت تأثیر جوّ، در کنار علی(ع) قرار گرفته باشم!)
چه کسانی باعث شدند که امامحسین(ع) غریب بماند؟
- چه کسانی باعث شدند که امامحسین(ع) غریب بماند و مظلومانه شهید بشود؟ یک گروه، آنهایی بودند که به کربلا آمدند و در مقابل امامحسین(ع) قرار گرفتند، اما بقیه، کسانی بودند که در شهر کوفه نشسته بودند و بههم نگاه میکردند که «به یاریِ حسین برویم یا نرویم؟» وقتی سر بریدۀ أباعبداللهالحسین(ع) را به کوفه آوردند، برخی از اینها قیام کردند و به شهادت رسیدند ولی آنموقعی که لازم بود، بههم نگاه کردند و به یاری حسین(ع) نرفتند. آقای بهجت(ره) میفرمود: بعضیها اینگونهاند که وقتی میخواهند بگویند «2 به اضافۀ 3 میشود 5تا» –یعنی یک مسئلۀ کاملاً بدیهی- نگاه میکنند ببینند که دیگران هم میگویند 5تا میشود یا نه؟!
- وقتی صدای نالۀ حضرت زهرا(س) بلند شد، مردم مدینه چهکار کردند؟ به هم نگاه کردند که تو چهکار میکنی؟ من چهکار کنم؟ وقتی حضرت زهرای اطهر(س)درِ خانۀ «مُعَاذِ بْنِ جَبَل» را برای کمک زد، آن بیچاره هم «إمَّعَة» بود، لذا سؤال کرد: یا فاطمه! درِ خانۀ این و آن را که زدی، کسی جوابت را داد یا نه؟ فرمود: احدی به من جواب نداد «مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ» (اختصاص/ص184) معاذ گفت: پس من هم جواب نمیدهم!
(الف3-ن2)