ارزش حق انتخاب –جلسه پنجم
چگونه قدرت تشخیص خود را بالا ببریم؟ / آنجایی که تشخیص ساده است، درست عمل کن؛ تشخیصهای سخت را هم خواهی فهمید / چرا در امتحانات خدا ابهام هست؟ / اگر همهچیز واضح باشد، دایرۀ حقانتخابت محدود میشود
شناسنامه:
- مکان: تهران، مسجد سیدالشهدا(ع)
- زمان: فاطمیه 97
- صوت: اینجا
- موضوع: ارزش حق انتخاب
خدا میخواهد قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، نه اینکه صرفاً ما-به هر قیمتی- کار خوب انجام بدهیم! برای اینکه قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، خدا همهچیز را صریح و شفاف به ما توضیح نمیدهد، بلکه گاهی با اشاره میگوید و ما برای درک این اشارهها، باید دقت و مراقبت داشته باشیم.
گاهی پدر و مادر از سر دلسوزی، فرصت انتخاب و اشتباه به بچه نمیدهند!
- تفاوت انسان با بقیۀ موجودات و شرافت انسان نسبت به آنها، بهخاطر داشتن حق انتخاب است، مدام باید به این انسان یادآوری بشود که «تو حق انتخاب داری!» تا بهجای فرارکردن از زیر فرمانهای الهی و دستورهای اخلاقی، شروع کند به انتخابکردن و فکر کند که چهکار باید انجام دهد؟ اگر بدون یادآوریِ حق انتخاب، مدام از کسی بخواهی «خوب باش!» خوب بودن برایش تلخ، و بد بودن برایش شیرین میشود.
- پدر و مادرها که خیلی از اوقات، نگران خوببودن بچههایشان هستند، یادشان میرود که بچهها، خودشان باید تصمیم بگیرند که خوب باشند! یادشان میرود به آنها بگویند: «تو حق انتخاب داری و ارزش خوببودنت به این است که خودت انتخاب کنی؛ حتی نه چون من گفتم!» میگوید: «بچۀ من در هر حالت باید خوب باشد» اما بچه بد میشود! چون زیاد دلسوز بچه است، بچه را خراب میکند، به بچه فرصت انتخاب نمیدهد، فرصت تشخیص نمیدهد، به او فرصت نمیدهد که خودش انتخاب کند؛ هرچند ممکن است گاهی در انتخابش دچار اشتباه شود اما باید بگذارد که بچهاش انتخابکردن را تمرین کند.
اگر همهچیز کاملاً واضح باشد، دایرۀ حق انتخابت محدود میشود
- پیامبران الهی هم گاهی اینطوری میشوند؛ اینقدر مردم را دوست دارند که میخواهند هرطوری شده مردم را هدایت کنند، خداوند میفرماید: «وَ إن کَبُرَ عَلَیکَ إعراضُهُم...» (انعام،35) پیامبر من، میدانم برای تو سخت است که مردم حقیقت را در نمییابند. تو میخواهی یک نشانهای از دل زمین، یا از آسمانها بیاوری تا حق را برای همه ثابت کنی و همه هدایت بشوند. پس در اینصورت، حق انتخاب مردم چه میشود؟! زیاد هم نمیخواهد حق را روشن کنی، بگذار یکمقدار نامعلوم بماند!
- یکی میگفت: ولایت فقیه درکجای قرآن آمده است؟! گفتم: قرآن از دوازده امام معصوم هم اسم نبرده است، در قرآن اسم حضرت مریم(س) آمده، اما اسم حضرت زهرا(س) نیامده است! مگر نمیدانی خدا طوری صحبت میکند که باید یکمقدارش را خودت تشخیص بدهی. قرآن طوری نازل شده است که شما هم فهم خودت را بهکار بگیری.
- امیرالمومنین(ع) فرمود: «وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَه» (نهج البلاغه،خطبه192) در امتحانات خدا یک ابهامی هست تا معلوم بشود که قدرت تشخیص شما چقدر است و از حق انتخاب خودت چطور داری استفاده میکنی؟ اگر همهچیز را توضیح بدهد دایرۀ حق انتخابت محدود میشود.
- یک نفر در تاریخ اسلام هست که تمام فِرق اسلامی او را به عنوان منافق میشناسند؛ نامش «عبداللهبنابی» است. او میخواست با ایجاد اختلاف بین امت اسلامی (یعنی مهاجرین و انصار) در مدینه، جامعه را دو قطبی کند. سورۀ منافقین در شأن او نازل شد. وقتی عبداللهبنابی مریض شد و در بستر مرگ افتاد، پسرش از پیامبر خواست به عیادتش برود و برای او استغفار کند. با وجود اینکه برخی مخالفت کردند، پیامبر درخواست پسر عبدالله را پذیرفت و حتی وقتی عبدالله از دنیا رفت، بر پیکرش نماز خواند. در این ماجرا یکی از مردم بهشدت اعتراض کرد و با پیامبر(ص) دعوا کرد بهحدی که با کشیدن عبای پیامبر(ص) گردن آن حضرت را زخم نمود. (مَرِضَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ وَ کَانَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ...؛ تفسیر قمی/ج1/ص302) (لَمَّا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیِ...؛ کافی/ج3/ص188) میتوان گفت که پیامبر اکرم(ص) با این اقدام خودش برای عدهای ایجاد ابهام کرد.
چرا خدا کارهایش را با کمی ابهام، پیش میبرد؟ / وضوح زیاد، حق انتخاب را محدود میکند
- کار خداوند هم اینگونه است که با یک مقدار ابهام، کارها را پیش میبرد. چرا؟ برای اینکه شما حق انتخاب دارید. وضوح زیاد، حق انتخاب را محدود میکند و موجب میشود قدرت تشخیصِ انسان، امتحان نشود. قدرت تشخیص، پایه و گوهر حق انتخاب شما است. برای اینکه قدرت تشخیص شما بالا برود باید یککمی توضیحات برای شما کمتر بشود.
- معلم خوب، معلمی نیست که همهچیز را از اول تا آخر، شفاف توضیح بدهد، معلم خوب، معلمی است که یکمقدار از مطلب را توضیح بدهد و بعد بگوید «بچهها حالا نظرتان چیست؟» اینطوری بچهها رشد میکنند. باید بگذارد بچهها فعالیت ذهنی داشته باشند. گاهی از اوقات خوب است پدر و مادرها از بچهها نظرخواهی کنند و اگر نظر بچهها خطا بود، زود نگویند «این نظر خطاست!» و گاهی با اینکه جواب سؤال بچه را میدانند، بگویند «نمیدانم، باید فکر کنم...» وقتی شما به بچهات میگویی «من رویش فکر میکنم» در واقع به بچهات کمک کردهای که او هم بنشیند فکر کند.
خدا میخواهد قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند نه اینکه بههر قیمتی کارِ خوب انجام دهیم!
- خدا میخواهد قدرت تشخیص ما افزایش پیدا بکند، نه اینکه صرفاً ما-به هر قیمتی- کار خوب و درست انجام بدهیم! هدایتهای الهی خیلی پیچیده و ظریف است. اگر یککمی دقت کنی میفهمی که خدا با تمام حادثهها، با تو حرف میزند، ولی برای درک آن، باید یکمقدار دقت کنی، ارزش تو به همین دقت و مراقبت است، ارزشت به این نیست که بههر قیمتی کار خوب انجام دهی!
- ما در متن یک مسابقه قرار داریم؛ در یک میدانِ بازی (مسابقه) بسیار پیچیده و ظریف که باید خیلی دقت کنیم. اصلاً معنای تقوا یعنی مراقبت؛ مراقبت از اینکه یکوقت اشتباه نکنیم. تشخیص اینکه «خدا هر لحظه از ما چه انتظاری دارد؟» خیلی پیچیده است! مثلاً گاهی یک کسی برای ما ناراحتی ایجاد میکند و ما باید محکم در مقابلش بایستیم، و گاهی یک کسی برای ما ناراحتی ایجاد میکند ولی ما باید کوتاه بیاییم.
برای اینکه قدرت تشخیص ما بالا برود، خدا همهچیز را صریح به ما توضیح نداده است
- برای اینکه قدرت تشخیص ما افزایش پیدا کند، خداوند همهچیز را صریح و شفاف به ما توضیح نمیدهد بلکه گاهی با اشاره به ما میگوید. لذا عملیات هدایت خدا در قرآن و عملیات هدایت انبیاء و اولیاء الهی، بهنوعی پیچیده است!
- فردی به نام طِرِمّاح که شیعه مخلصی بود-در مسیر کربلا- از امامحسین(ع) اجازه گرفت تا مقداری آذوقه برای بچههایش ببرد و برگردد. امامحسین(ع) فرمود: برو زود برگرد؛ او رفت اما وقتی برگشت، أباعبداللهالحسین(ع) به شهادت رسیده بود. آقای طرمّاح! «زود برگرد» یعنی نرو! بقیهاش را خودت باید متوجه میشدی، تو قدرت تشخیص نداشتی؟ اشارهها را نگرفتی؟
- امامصادق(ع) فرمود: «بعث الله النّبی بإیّاکَ اعنی و اسمعی یا جارة» (تفسیر القمی/ج1/ص16) خدا پیغمبر ما را بر این اسلوب و روش فرستاده است که «با تو حرف میزنم تا همسایه بشنود» یا طبق ضربالمثل فارسی «به در میگویند که دیوار بشنود!» یعنی دین ما دین اشاره است. أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: خداوند پیغمبر اکرم(ص) را به اشاره مبعوث کرد نه به تصریح «فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیحِ» (احتجاج/ج1/ص255) چرا خداوند اینکار را کرد؟ برای اینکه قدرت تشخیص آدمها بالا برود.
یک راه برای افزایش قدرت تشخیص: آنجایی که تشخیص ساده است، درست عمل کن!
- یکی از راههای افزایش قدرت تشخیص این است: اگر در جایی که قدرت تشخیص داری، درست عمل کنی، آنجایی که سخت است، خدا تشخیص را برایت آسان میکند. یکی از پاسخهای آقای بهجت(ره) به خیلی از افراد، همین بود؛ میفرمود: همان چیزی که میفهمی درست عمل کن، بقیهاش را خدا یاد میدهد. (بهسوی محبوب/ ص۴۶)
- به دانستۀ خودت بیتوجهی نکن، کفر یعنی پوشاندن و انکار حقیقت. کفر فقط این نیست که هیچ دینی نداشته باشی! آدم بعضی جاها میفهمد که حقیقت چیست اما بیدلیل، حق را زیر پا میگذارد و توجیه میکند. وقتی این کار را بکند خدا یکمقدار از عقلش را میگیرد. اگر انسان همینطور ادامه بدهد دیگر عقلی برایش باقی نمیماند! در روایت هست: با هر معصیت یکمقدار از عقل میرود که دیگر برنمیگردد. (مَن قارَفَ ذَنباً فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبداً ؛ میزانالحکمه/ روایت 6751 )
اگر به آنچه میدانی، عمل کنی، آنچه را نمیدانی، خدا به تو یاد میدهد
- عمر سعد ملعون میخواست تصمیم بگیرد که امامحسین(ع) را به شهادت برساند، هرچه امامحسین(ع) او را نصیحت و راهنمایی کرد در او تأثیر نگذاشت؛ درست فکر نکرد و پیام اصلیِ حضرت را نگرفت، چون دیگر عقلش کار نمیکرد و تشخیص نمیداد. چرا آدمها به اینجا میرسند؟ آنجاهایی که تشخیص ساده است، آن را زیر پا گذاشته و به آن توجه نکرده است، لذا در جاهایی که با تشخیصهای دشوار مواجه میشود، یقیناً آنجاها اصلاً عقل از او گرفته میشود.
- تشخیصهای سادهای که میفهمی، آنها را درست عمل کن، بعد تشخیصهای پیچیده را هم خواهی فهمید. آنجاهایی که میدانی درست عمل کن، خدا آنجاهایی را که نمیدانی به تو یاد میدهد و قدرت تشخیصت بالا میرود.
- بعضیها میگویند: آیا امام خمینی(ره) با حضرت ولیعصر(عج) در ارتباط بود که روز 21بهمن 57 علیرغم دستور حکومتِ نظامی از سوی رژیم شاه و احتمال کشتار مردم، ایشان فرمود که «مردم به خیابانها بریزند»؟ البته ممکن است اینطور باشد، ولی اگر خود حضرت امام(ره) این را تشخیص داده باشد که خیلی بهتر است! معلوم میشود که امام(ره) آنقدر باتقوا و بصیر است که خدا فکرش را اداره میکند. کمااینکه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ اللَّهَ أَجْرَى الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِم» (غررالحکم/حدیث1576) به گمانهای مؤمنین اهمیت بدهید، چرا که خداوند حق را بر زبان مؤمن جاری میکند.
- متقی یعنی آدمی که مراقب است، آنوقت خدا حق را بر زبان او جاری میکند. میخواهی خانه بخری؟ برای بچهات زن بگیری؟... برو از یک آدم باتقوا بپرس «نظرت چیست؟» هر حرفی بزند عین حقیقت است؛ نه اینکه چشم باطنبین داشته باشد، بلکه حدس و گمانش را خدا هدایت میکند.
چرا بعضیها با اینکه حق را میدانند، اما خطا میکنند؟
- قرآن میفرماید: «أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَاهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ سمَْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یهَْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُون»(جاثیه/23) آیا کسی را که خدای خودش را «هوی» قرار داده و از هوای نفسش تبعیت میکند، دیدی؟ او با اینکه میداند اما خطا میکند، خدا بر گوشش مهر میزند، دیگر گوشش حقایق عالم را نمیشنود؛ به قلبش مهر میزند، دیگر قلبش درست کار نمیکند. چه کسی بعد از خدا، این آدمها را هدایت میکند؟ آیا شما پند نمیگیرید؟
- أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الْهَوَى شَرِیکُ الْعَمَى» (تحفالعقول/ص83) هوای نفس، شریک کوری است(با آن پیوند دارد)، آنجاهایی که میدانی، پا روی حق نگذار، و الا آدم کور میشود. شما وقتی کشتار کودکان را در یمن میبینی، دلت میسوزد، خُب این قلب سالم است. اگر یک دلی نسوخت و گفت «مهم نیست، اصلاً به ما چه؟!» چنین کسی قلبش کار نمیکند، چشمِ بینا هم دیگر ندارد.
- أمیرالمؤمنین علی(ع) به اموسی اشعری فرمود: به تجربهات بیاعتنایی نکن و تجربه را زیر پا نگذار و الا شقی هستی (إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ» (نهج البلاغه/نامه78) تو که رفتی با آنها مذاکره کنی، بر اساس تجربه، میدانی اینها دروغگو هستند، پس اعتماد نکن! تشخیص این مطلب که خیلی سخت نیست!
- تشخیص اینکه آمریکاییها نامرد هستند خیلی سخت نبود! 100سال است که اینها در همۀ قراردادهای بینالمللی خیانت کردهاند؛ مگر اینکه زور بالای سرشان باشد. چطوری میشود یکدفعهای به ما که میرسند خوب بشوند، آنها همیناند که هستند.
تنها محبتی که قدرت تشخیص آدم را افزایش میدهد محبت خدا و اولیاء خداست
- رسول خدا(ص) میفرماید: «حُبُّکَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ» (منلایحضرهالفقیه/4/380) اگر چیزی را زیادی دوست داشته باشی، تو را کور و کر میکند. حتی پدر و مادری که زیادی دوست دارند بچهشان دکتر بشود، به بچهشان ظلم خواهند کرد. آدم باید در محبت، تعادل داشته باشد و الا تشخیصش از بین میرود.
- تنها محبتی که به قدرت تشخیص آدم صدمه نمیزند بلکه آن را افزایش میدهد محبت خدا و اولیاء خدا و محبت قیامت است، اینها باهم یکی هستند؛ امام صادق(ع) فرمود «إنَّ ذکرنا من ذکر الله» (کافی/ج3/ص437). اگر أباعبداللهالحسین(ع) را خیلی دوست داشته باشی، هر روز عالم را بهتر میبینی و سر انجام عاقبت بهخیر میشوی.
- یک دوست طلبهای میگفت: «در حبّ امامحسین(ع) هم افراط هست؛ مثلاً بعضیها تا شب تا دیروقت، سینه میزنند و صبح، نماز نمیخوانند» گفتم آن عشق سینهزنی است نه عشق امامحسین(ع)! اگر کسی در عشق به امامحسین(ع) خیلی قوی باشد، حتماً بلند میشود و نماز میخواند، چون دوست دارد شبیه امامحسین(ع) بشود، حتی نماز شب را هم میخواند. آن کسی که عشقِ سینهزنی دارد ولی خیلی کارهای دیگرش خراب است، ما باید به او محبت امامحسین(ع) یاد بدهیم.
(الف3-ن2)