کلیپ تصویری | شوآف در محضر خدا!
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 05:27 دقیقه
- منبع: خودنمایی/ج3
- دریافت با کیفیت (پایین(10 مگابایت) | متوسط(50 مگابایت) | بالا (165 مگابایت) | صوت )
- آپارات
متن:
پرسیدند از امام معصوم «یُخادِعُونَ اللَّهَ» یعنی چی؟ سر خدا را کلاه میگذارند یعنی چی؟ مگر کسی میتواند سر خدا را کلاه بگذارد؟ فرمود منظورش این است که ریا میکند. این خیلی خدا بدش میآید! خیلی!
پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «إنّ أخوَفَ ما أخافُ علیکم الشِّرکُ الأصغر»؛ من بدترین چیزی که به خاطرش برای شما میترسم شرک اصغر است. شرک کوچک. شرک اصغر چیست؟ فرمود ریا. آدم یک کاری را به خاطر مردم انجام بدهد. خدا خیلی بدش میآید. «یُجاعُ بعبدٍ قد قاتلَ فیقولُ یا ربِّ قد قاتَلتُ ابتغاءَ وَجهِک»؛ خدایا من مقاتله کردم جهاد کردم در راه تو، «بَل قاتَلتَ لِیُقالَ ما أشجَعَ فُلاناً»؛ تو جهاد کردی برای اینکه بگویند این چه آدم شجاعی است. «اذهَبوا بِهِ إلی النّار»، این را ببرید جهنم. شما میخواهی قوی بشوی یک روزه قوی نمیشوی.
ورزش که میکنی، هفتۀ دوم نرو جلوی آینه. حالا فعلاً صبر کن حالا کاری هنوز چیزی نشده که! برای اینکه شما بتوانید کار ریایی نکنید دچار شرک خفی نشوید که خیلی وحشتناک است، یک تمرین و ممارست ویژه میخواهد. شما بیا یک مدتی با این تمایل خودت که دوست داری دیگران بدانند خوبیهای تو را، مخالفت کن. در اثر این مخالفت قوّت روح پیدا میکنی. در اثر این مخالفت بازوی قوی برای برداشتن وزنۀ سنگین اخلاص پیدا میکنی. کلاً شروع کن به پنهان کردن خوبیهایت.آقا چرا قایم میکنی خودت را؟ جانم! شروع کرده تمرین را.
من سعی کنم آنجاهایی که ضرورت ندارد پنهان کنم. آقازادۀ آقای بهجت میفرمودند من نمیفهمیدم پدرم حافظ قرآن هستند. من این را از خلال گفتگوهای ایشان با یکی از نوههایشان متوجه شدم که داشت ایشان را تشویق میکرد به حفظ قرآن، میفرمود ما آن زمان توی نمازمان سورۀ بقره میخواندیم از حفظ. داشت از نوجوانیهای خودش برای. میگفت من از بیرون در داشتم میشنیدم که هوس کردم ببینم چی میگوید ایشان مثلاً وقتی که مینشیند با بچهها گپ میزند؟ ما نشنیده بودیم این را. پنهان کنیم. خوبیهایمان را پنهان کنیم.
یک نفر میگفت من علامۀ طباطبایی را دعوت کردم خانۀمان با حضرت امام، رضوان الله تعالی علیهما. بعد میخواستم بحث بیاندازم، میدانستم هر دو بزرگوار مشرب فلسفی دارند. ولی توی یک مکتب اینها درس نخواندند. خواستم یک بحثی بینشان بیاندازم. سؤال مطرح میکردم، نمیگفتم کی جواب بدهد. بعد هیچکی جواب نمیداد. بعد درخواست میکردم از یکی از بزرگواران، او جواب میداد. دیگر هر چی به امام، میگفتند نه دیگر، هیچی نمیگفت ایشان. بعد یک سؤال دیگر میکردم امام از ایشان تقاضا میکردم، ایشان یک جوابی میداد. دیگر هر چی کار میکردم، اظهار فضل ممنوع.
آقا ما میخواهیم همیشه خوبیهایمان را اثبات کنیم! خب وقتی که کسی روحیهاش این باشد که بخواهد هی خوبیهایش را به رخ دیگران بکشد و اثبات کند و دیگر بعدش هم رویش یک کره بمالد منّت هم بگذارد و پیازداغش هم زیاد بکند، این اصلاً این کجا و اخلاص کجا! این از نظر، ببینید از نظر اعتقادی با اخلاص مشکل ندارد وا! ولی از نظر روحی روحیۀ اخلاص را ندارد. روحیۀ تظاهر دارد، روحیۀ تبرّج دارد. اصلاً یکی از اتفاقهایی که توی زندگی انسان باید بیفتد این است که من خودم را برای خدا قایم کنم.
حضرت امام(ره) میفرمود علی بن ابیطالب(ع) وقتی از خودش تعریف میکرد شکنجه میشد. رنج میکشید. حالا تعبیر شکنجه ایشان بکار نبردند. برایشان سخت بود. آنوقت رسول خدا در یکی از متنها هست، یکی دو تا تعریف از خودشان میکردند هی وسط هر جملهای «وَلا فَخرَ وَلا فَخرَ»؛ نمیخواهم مباحات کنم، نمیخواهم قیافه بگیرم. اینها را خدا داده. «لا فَخرَ».
برای اینکه شما بتوانید کار ریایی نکنید دچار شرک خفی نشوید که خیلی وحشتناک است، یک تمرین و ممارست ویژه میخواهد. شما بیا یک مدتی با این تمایل خودت که دوست داری دیگران بدانند خوبیهای تو را مخالفت کن. من سعی کنم آنجاهایی که ضرورت ندارد پنهان کنم.