۹۹/۱۲/۰۲ چاپ ایمیل و پی دی اف
مسئولیت پذیری، رکن اول ولایتمداری

ولایت‌مداری صرفاً به «اطاعت» نیست؛ به این است که «مسئولیت‌پذیر» باشیم / ولایت مثل دیکتاتورها چیزی را به مردم تحمیل نمی‌کند بلکه زمینۀ حرکت و رشد مردم را فراهم می‌کند؛ ولی مردم در طول تاریخ عموماً حال مسئولیت‌پذیری و حرکت نداشته‌اند

شناسنامه:

  • زمان: 99/11/26
  • مکان: مسجد الرضا(ع)
  • موضوع: مسئولیت پذیری، رکن اول ولایتمداری
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در شب شهادت امام‌هادی(ع) در مسجدالرضا(ع) (دیباجی) دربارۀ اهمیت ولایت در دین و لزوم مسئولیت‌پذیری مردم برای جلوگیری از غربت ولایت به سخنرانی پرداخت. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

مهم‌ترین مأموریت ائمۀ هدی(ع) جا انداختن اصل دین بود و اصل دین هم «ولایت» است 

یکی از مأموریت‌های مهم و بلکه مهم‌ترین مأموریت ائمۀ هدی(ع) این بود که اصل دین را جا بیندازند، اصل دین هم چیزی جز ولایت نیست. اصل دین نه نماز است، نه حج است، نه روزه است، نه زکات است؛ اصل دین ولایت است. حالا اینکه چرا اصل دین ولایت است داستانش مفصّل است حتماً این روایت امام باقر(ع) را شنیده‌اید که فرمود: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ، عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ، وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ» (کافی/ ج2/ ص18)

هیچ موضوعی در دین به اندازۀ ولایت اهمیت ندارد. در آیات کریمۀ قرآن هم مسئلۀ اهمیت ولایت کاملاً واضح است به حدّی که کلمۀ «اطاعت از رسولان خدا» بیشتر در قرآن تکرار شده است تا «اطاعت از خدا» این یک نمونۀ کوچکی از اشاره‌های قرآنی به این معناست.

چرا ولایت این‌قدر غریب می‌ماند؟ چون ولیّ‌خدا می‌خواهد خودِ مردم، خودشان را اداره کنند ولی مردم حالش را ندارند

اما چرا باید ولایت این‌قدر غریب باشد؟ برای اینکه ولیّ خدا، پیامبر و امام، نمی‌خواهند مردم را به‌صورتی اداره کنند که سلطۀ بر آنها داشته باشند. بلکه می‌خواهند زمینه را ایجاد کنند تا خودِ مردم حرکت کنند، ولی مردم در طول تاریخ عموماً حال مسئولیت‌پذیری و حرکت ندارند!

مردم انتظار دارند یک کسی بیاید و همۀ کارهایشان را به‌عهده بگیرد، لذا یا کار را می‌دهند دست دیکتاتورها یا دست «دیکتاتورهای مدرن» یعنی کارتل‌ها و تراست‌های خون‌‌آشام در جوامع دموکراتیک، یا احزاب مافیایی که برای اربابان زرپرست خود، هر جنایتی انجام می‌دهند.

ولایت به مردم می‌گوید «کارهای شما باید در دست خودتان باشد. بیایید من راهنمایی‌تان کنم و کمک‌تان کنم و حمایت کنم تا خودتان بتوانید خودتان را اداره کنید. من داوری می‌کنم، من مربّی‌گری می‌کنم، من پشتیبانی می‌کنم، من محافظت می‌کنم از شما که کارِ خودتان را خودتان به‌دست بگیرید.» ولی مردم معمولاً می‌گویند: «ما حوصله‌اش را نداریم!» این خلاصۀ حرف مردمانی است که در طول تاریخ حیات بشر، تحت سلطه بوده‌اند.

ولایت زمینه‌ای ایجاد می‌کند تا خود مردم کارها را به‌دست بگیرند؛ به‌شرطی که مردم مسئولیت‌پذیرباشند

ولیّ‌خدا به مردم می‌گوید: «من مثل دیکتاتورها نمی‌آیم تو را به‌زور ببرم بهشت یا به‌زور، دنیایت را آباد کنم، من زمینه را مساعد می‌کنم تا خودت حرکت کنی و رشد کنی.» اما چون این حرکت و مسئولیت‌پذیری، لوازم و دشواریهایی دارد، مردم معمولاً حال و حوصلۀ حرکت را ندارند لذا امام غریب می‌ماند. آن‌وقت مربی می‌ماند و حوضش، ولیّ خدا می‌ماند و حوضش.

الآن در جهان، مردم حکومت را واگذار کرده‌اند به دیکتاتورهای مدرن. صرفاً می‌آیند پای صندوق رأی و رأی می‌دهند و می‌روند و آن فرد منتخب هم چهار سال هر غلطی دلش می‌خواهد می‌کند، آن‌وقت همین مردم، می‌روند علیه او تظاهرات می‌کنند. طرز حکمرانی دموکراسی در دنیا طرز بسیار غیر انسانی‌ای است و زیاد فرقی با دیکتاتوری ندارد.

مردم فرانسه مکرون را انتخاب کردند، خودشان حدود یک ‌سال و نیم، هر هفته تظاهرات می‌کردند و «مرگ بر مکرون» می‌گفتند. اگر به آنها بگویید که شما خودتان به او رأی داده‌اید، می‌گویند «ما گول خوردیم. حالا دیگر هر غلطی می‌کند کاری نمی‌توانیم بکنیم.»

ولیّ خدا مثل یک مربّی یا داور فوتبال، شرایط حرکت و پیشرفت مردم را فراهم می‌کند 

ولیّ خدا چه‌کار می‌کند؟ ولیّ خدا مثل یک مربی، در کنار زمین می‌ایستد و این بازیکن‌ها (یعنی مردم) هستند که باید گل بزند. ولیّ خدا گاهی مثل داور وسط زمین قرار می‌گیرد اما در بازی دخالت نمی‌کند و حتی اگر توپ هم به سمت او برود، پایش را برمی‌دارد که توپ به پایش نخورد. این بازیکن است که باید بازی کند. البته گاهی داور جلوی خطّ قرمزها را می‌گیرد. مثلاً اینکه «تو خطا کردی لذا کارت قرمز به تو می‌دهم» برای اینکه بازی به‌هم نخورد.

می‌گویند «اشتباهات داوری را هم باید پذیرفت.» چرا؟ چون داور که معصوم نیست و علم غیب هم ندارد یک زاویه‌ای ایستاده است  که فکر می‌کند گل شد. می‌گوید گل است، گل را قبول می‌کنند. (البته اخیراً یک سیستم‌های جدید بازبینی آمده است برای اینکه به داور کمک کند) چرا باید نظر داور را پذیرفت؟ می‌گویند مهم این است که هیجان بازی گرفته نشود. مهم این است که اصالت بازیکن‌ها گرفته نشود. امام هم این‌گونه است. امام گاهی نقش داور را بازی می‌کند. گاهی نقش مربی را بازی می‌کند. گاهی نقش پشتیبانی‌کنندۀ تیم را بازی می‌کند. گاهی نقش محافظ تیم را بازی می‌کند.

 ولایت‌ امنیت جامعه را تأمین می‌کند تا مردم بتوانند به آباد کردن جامعه و پیشرفت بپردازند

ولایت‌ امنیت جامعه را، آن‌هم باز به کمک خود مردم، تأمین می‌کند تا مردم و جوان‌ها بتوانند به آباد کردن جامعه و پیشرفت بپردازند. حالا اگر مردم برای اداره امورشان افراد شایسته را به‌عنوان مسئول در بخش‌های مختلف، انتخاب نکنند، کارها روی زمین می‌ماند و خراب می‌شود.

بنا نیست که مربی یا داور، به‌جای مردم گُل بزنند! در قرآن هم فرمود: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» تا مردم، خودشان به قسط قیام کنند. یعنی باید خود مردم بلند شوند و کارها را پیش ببرند. منتها مردم حالش را ندارند و می‌گویند «بقیۀ کارها را هم خودت انجام بده...»

ما از مدرسه‌هایمان و از خانواده‌هایمان شروع می‌کنیم بچه‌ها را بی‌مسئولیت بار آوردن. پدر و مادر رسماً می‌آیند مدرسه می‌گوید «بچۀ من را درس‌خوان کن!» آقا مگر خم رنگرزی است؟ مگر بچه توی کلاف نخ است من بزنمش توی رنگ دربیاورم و رنگی بشود؟ مدرسۀ خوب این است که اصلاً امتحان نگذارد و بگوید «بچه درس بخوان هر موقع آمادگی‌اش را داشتی ما امتحان می‌گیریم.» تو باید بفهمی که مسئولیت ادارۀ زندگی‌ات با خودت است. تو نباید عادت کنی به اینکه یکی دیگر اداره‌ات بکند.

تمرین ولایت‌مداری به «اطاعت» نیست، به این است که «مسئولیت‌پذیر» باشیم 

نباید این‌طور باشد که اگر ما را ول کنند، ما به حال خودمان رها بشویم، این در واقع همین بدبختی‌ای است که بشر دارد. نتیجه‌اش این می‌شود که حتماً باید یک دیکتاتور بیاید بالای سر شما و زور بگوید تا شما دو تا قدم بردارید. اینکه خیلی زشت است!

تمرین ولایت‌مداری این است که شما مسئولیت‌پذیر باشید. تمرین ولایت‌مداری صرفاً به اطاعت بدون مسئولیت‌پذیری نیست! خیلی‌ها فکر می‌کنند که ولایت صفر تا صد دستورات را صادر می‌کند و تو فقط باید بگویی «چشم!» درحالی‌که اولاً ولایت به سادگی دستور نمی‌دهد، خودت باید بفهمی تکلیفت چیست؟ امام طوری برخورد می‌کند که خودت بفهمی و خودت اقدام کنی و خودت انگیزه پیدا کنی. ثانیاً مهمترین دستورش مسئولیت‌پذیری و اقدام است.

امام به‌سادگی دستور نمی‌دهد؛ خودمان باید بفهمیم چه‌کار کنیم

امام حسین(ع) شب عاشورا در اوج غربت به یارانش فرمود «بلند شوید بروید!» درحالی‌که یاران حضرت باید می‌ماندند؛ اما فرمود بروید! اصلاً امام‌ها راحت دستور نمی‌دهند. فکر نکنید که امامت یعنی «آقا شما دستور بده و من بگویم چشم!» اصلاً به این سادگی دستور نمی‌دهد! خودت را بکشی هم به این سادگی حاضر نیست دستور بدهد، خودت باید بفهمی تکلیفت چیست! همه‌چیز را امام به شما نمی‌گوید، بلکه می‌گذارد خودت بفهمی.

طرِمّاح چند روز قبل از عاشورا، به امامحسین(ع) گفت: «آقا اجازه می‌دهی من برای بچه‌هایم آذوقه ببرم؟ من می‌دانم که شما به شهادت می‌رسی و من هم می‌خواهم پای رکاب شما به شهادت برسم، فقط می‌دانم بچه‌هایم بدون من از گرسنگی تلف می‌شوند...» حضرت فرمود: «برو ولی زود بیایی‌ها!» او رفت و به تاخت برگشت، اما وقتی رسید که امام‌حسین(ع) شهید شده بود. «آقا خب می‌گفتی من نروم!» امام به این سادگی که دستور نمی‌دهد!

ولایت یک‌طوری برخورد می‌کند که خودت بفهمی چه‌کار باید بکنی، خودت اقدام بکنی و خودت انگیزه پیدا کنی. ولایت خیلی لطیف است. آن‌وقت بعضی از افراد در کشور ما ولایت‌فقیه را شبیه دیکتاتوری معرفی می‌کنند و مثلاً می‌گویند برویم سراغ دموکراسی. حالا این دموکراسی یعنی چی؟ قبلاً کار را می‌دادند دست دیکتاتورها اداره کنند، حالا می‌دهند دست احزاب دیکتاتور. اینکه در این احزاب، در پشت‌پرده چه‌کار می‌کنند و کی با کی می‌بندد، مردم نمی‌دانند. آنها مردم را صغیر و حقیر تصور می‌کنند و پشت‌پرده با هم می‌بندند و ادارۀ‌شان می‌کنند.

چرا ولایت مدام جلوی اشتباه مردم را نمی‌گیرد؟ / سیاست و اداره جامعه در فرهنگ دینی ما کاملاً به تربیت شباهت دارد

ولیّ جامعۀ دینی حتی گاهی از اوقات جلوی برخی اشتباهات مردم را نمی‌گیرد تا مردم رشد کنند. سیاست و اداره جامعه در فرهنگ دینی ما کاملاً به تربیت شباهت دارد. اگر بنا باشد ولایت مدام جلوی اشتباه‌کردن ما را بگیرد که ما رشد نمی‌کنیم.

مردم باید خودشان بفهمند. به پیغمبر اکرم(ص) گفتند «آن چند نفری که قصد ترور شما را داشتند، اعدام کنید.» آقا فرمود نه من اعدام نمی‌کنم. گفتند: لااقل آنها را رسوایشان کنید. فرمود رسوا نمی‌کنم. خُب اینها پس‌فردا می‌ریزند درِ خانۀ دختر پیامبر(ص) را آتش می‌زنند! چاره‌ای نیست؛ مردم باید خودشان بفهمند و اینها را بشناسند. خُب آمدیم و مردم نفهمیدند! همین است دیگر؛ فوقش دختر دلبند پیامبر(ص) شهید می‌شود... ولایت این‌جوری است، می‌فرماید: «أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ» (هود/28) فکر می‌کنید ما شما را وادار می‌کنیم به چیزی که دوست ندارید؟

روش ادارۀ هیئت‌ها، نشانۀ بلوغ شیعه در کار جمعی است

اگر می‌خواهید ولایت‌پذیری تمرین کنیم، باید استقلال در فکر، عزم برای عمل و مسئولیت‌پذیری را تمرین کنیم. البته فقط همین‌ها نیست؛ کار جمعی هم باید یاد بگیریم. مثلاً همین هیئتی که الآن شما آمده‌اید، محصول کار فردی است یا کار جمعی؟ یک عده‌ای دور هم جمع شده‌اند؛ آیا اینها دعوایشان نمی‌شود؟ نه دعوایشان نمی‌شود چون می‌دانند با هم چگونه کار کنند. آقا اینها سر همدیگر را کلاه نمی‌گذارند؟ کم‌کاری نمی‌کنند؟ نه، هیئت یعنی جمعی که «کار جمعی» بلد هستند. هیئت برجسته‌ترین جایگاه کار جمعی شیعه است.

رئیس هیئت چگونه انتخاب می‌شود؟ یک‌وقت رانت‌خواری نکند! نه، رئیس هیئت به‌طور طبیعی از مسئولیت‌پذیرترین، از ایثارگرترین افراد هیئت انتخاب می‌شود و کسی است که بیشتر مایه را برای هیئت و دیگران می‌گذارد. در همۀ هیئت‌ها این‌گونه است. اصلاً معنا ندارد که رئیس هیئت رانتخواری بکند چون اینجا خبری نیست! اینجا مدام باید از جیبت هم یک چیزی بگذاری و برای هیئت خرج کنی. کسی که بیشتر از همه می‌دود و مخلصانه تلاش می‌کند، او خود به خود می‌شود رئیس هیئت. آیا در هیئت انتخابات انجام می‌شود؟ اصلاً معلوم است چه کسی از همه فداکارتر است و جلوتر است. این یعنی بلوغ شیعه در کار جمعی.

اگر کسی بگوید: «در اربعین می‌خواهیم برای نظارت بر موکب‌ها ناظر بگذاریم و مواد غذایی مثل برنج و حبوبات را کنترل کنیم تا دزدی نشود!» این حرف بیهوده‌ای است. این‌طور نظارت‌ها مال جوامع درب و داغون است. این موکب‌دارها دارند از جان‌شان مایه می‌گذارند. او دارد گریه می‌کند و می‌گوید «امام حسین، من هر سال برایت خرج می‌کنم تو برایم داری جبران می‌کنی؛ نمی‌شود من یک‌سال به خاطرت ضرر کنم تا دلم خوش باشد که برایت ضرر کرده‌ام...» برای اینها می‌خواهید ناظر بگذارید؟! شما نمی‌فهمید که اینجا کجاست؟ اینجا جامعۀ ولایی است.

ولایت یعنی ما دنبال راهنمایی مولا باشیم و اشاره‌های او را بگیریم

خودِ شما اگر امروز برای امام هادی(ع) جلسۀ هیئت را برگزار نمی‌کردید، روضه‌خوان دعوت نمی‌کردید و اطلاعیه نمی‌دادید که مردم بیایند و... آیا گناه کرده بودید و جهنم می‌رفتید؟ نه اصلاً این‌طور نبود. پس چرا این کار را رها نکردید؟ کسی که اصلاً فلسفۀ ولایت را نمی‌فهمد، نمی‌تواند دلیل این کارهای شما را درک کند.

ولایت یعنی ما در به در بگردیم دنبال اینکه «آقا یک دستور به ما می‌دهی؟ آقا یک نصیحت می‌کنی؟ آقا یک چیزی به ما می‌گویی؟ آقا یک راهنمایی می‌کنی؟ آقا یک اشاره‌ای می‌کنی که ما متوجه بشویم» یازده امام شهید شدند برای اینکه این را جا بیندازد، اما هنوز جا نیفتاده است؛ حتی در کشور ما هم درست جا نیفتاده است. آقای سید حسن نصرالله می‌گوید که در ایران حرف ولایت‌فقیه را گوش نمی‌کنند. خب معلوم است؛ ایشان صحبت می‌کنند و یک چیزی می‌گویند، چند روز بعدش مثلاً رئیس‌جمهور یک چیز دیگری می‌گوید.

آیا ما ولایت را درست فهمیده‌ایم که اما‌م‌زمان(ع) بیاید؟ چرا ولایت هنوز برای مردم جا نیفتاده است؟ چون مردم انتظار دارند که یک کسی بیاید و جای ما همه‌کار انجام بدهد! خب اگر کسی بخواهد جای شما کار بکند که غارت می‌کند و ظلم می‌کند و سر شما را می‌بُرد! مگر احزاب، سرِ مردم و ملت‌ها را در جهان نبریدند؟ اما ولایت چه‌کار می‌کند؟ ولایت کارهای ادارۀ مردم را به خود مردم می‌سپارد. منتها ما خودمان حال نداریم خودمان را اداره کنیم.

پیامبر(ص): مَثَل امام مَثَل کعبه است...

حضرت زهرای اطهر(س) داشتند گریه می‌کردند. یکی از آدم‌های مدینه آمد گفت: خانم چرا این‌قدر گریه می‌کنید؟ این گریۀ شما معلوم است که گریۀ اعتراض است. حضرت فرمود: مگر نمی‌بینی حقّ علی را غصب کردند. گفت: خُب ایشان تقصیر خودش بود! چرا خودش جلو نیامد؟ سه روز کنار بدن پیغمبر(ص) نشست و اصلاً نیامد بیرون برای خودش بیعت جمع بکند. دیگران هم بریدند و دوختند و حالا شما آمده‌ای و می‌گویی درستش کنیم!

آنها حدود ده‌سال پای رکاب پیغمبر(ص) بودند اما هنوز معنای ولایت را نفهمیده بودند. می‌گوید چرا خودش نیامد؟! آن‌وقت حضرت زهرا(س) ولایت را تعریف کرد و از قول پیغمبر(ص) فرمود: «مَثَلُ الإمام مَثَلُ الکَعبه إذ تُؤتی و لا تَأتی» (کفایة الاثر/ 199) مَثَل امام مَثَل کعبه است، کعبه را مردم می‌روند دورش طواف می‌کنند، او که نمی‌آید دور مردم طواف بکند!

اگر الان امام‌زمان(ع) بیاید آیا ما مسئولیت خودمان را می‌پذیریم یا انتظار داریم ایشان همۀ کارها را درست کند؟

بعد از بیست و پنج سال که مردم رفتند درِ خانۀ امیرالمؤمنین(ع) که «آقا بیا خلافت را قبول کن» ایشان نمی‌خواست قبول کند چون آنها لیاقت و شایستگی لازم را پیدا نکرده بودند. الآن هم حکایت ما تقریباً همین است؛ هرچند ان‌شاءالله با فاصلۀ خیلی زیاد نسبت با مردم آن زمان. ما هم هزار سال است که داریم اصرار می‌کنیم که «امام‌زمان، تو رو خدا برگرد، آقا خواهش می‌کنم...» ولی آقا سکوت می‌کنند؛ در سکوت حضرت یک حرفی هست. اینکه «اگر من برگردم، و دستور ندهم بلکه فقط اشاره کنم، اشاره‌های من را می‌گیرید؟ چون من خیلی چیزها را صریح نمی‌گویم! آیا خودتان مسئولیت می‌پذیرید؟ یا اینکه می‌نشینید توی خانه و انتظار دارید من همۀ کارها را درست کنم؟»

در قرآن نوشته است، حضرت موسی به یارانش فرمود که بیایید به جهاد برویم. آنها گفتند خودت با خدای خودت برو جهاد کن و دشمن را نابود کن، آن‌وقت ما می‌آییم! «قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ» (مائده/22)

امام هادی(ع) آخرین معلم امامت است. در زیارت جامعه می‌خوانی «و ساسَةُ العِباد»؛ یعنی امام‌ها، شما جامعه را سیاست می‌کنید. منظور از سیاست‌کردن یک امام چیست؟ این است که می‌گوید «می‌خواهم یک کاری کنم تا خودت بفهمی، خودت عزم پیدا کنی، خودت مسئولیت‌پذیر باشی، خودت کارها را جمعی بکنی. خودت! پا می‌شوی؟» سیاست‌کردن امام معصوم این است.

حالا ببینید سیاست‌کردن بقیۀ افراد و متقلّب‌ها چگونه است؟ آنها سرِ مردم را شیره می‌مالند و رأی جمع می‌کنند، اما در پشت‌پرده سر می‌بُرند و جنایت می‌کنند و مردم را غارت می‌کنند. سیاست‌کردن امام چگونه است؟ به‌صورت واقعی کارها را به خود مردم می‌سپارد و تا مردم خودشان ادارۀ امور را به‌دست بگیرند.

امام هادی متوجه شد با همۀ آموزش‌هایی که داده است، هنوز وقتش نشده است که قیام کند و الّا اگر وقتش بود، خودِ امام هادی قیام می‌کرد. چرا بگذارد به امام حسن عسکری(ع) که محدودتر بشود و بعدش آخرین امام هم غائب بشود؟ می‌دانید چه اتفاقی افتاد که امام هادی(ع) متوجه شد خبری نیست و هنوز وقتش نرسیده است و دوران غیبت دارد شروع می‌شود؟ آن وقتی که به امام هادی(ع) خبر دادند کربلا را با خاک یکسان کردند و حرم امام‌حسین(ع) را-که البته آن‌موقع یک حرم کوچکی بود- شخم زدند و کشاورزی کردند تا حرم حسین از بین برود. اما در جامعۀ آن زمان کسی فریاد نزد و کسی جرأت نکرد جلو برود و اعتراض کند.

جامعه‌ای که قبر حسینِ فاطمه(س) را با خاک یکسان کنند و کسی صدایش درنیاید، این جامعه جامعۀ ما اهل‌بیت(ع) نیست. نشد آن چیزی که باید بشود. امام هادی‌(ع) کسی بود که آموزش می‌داد و پولِ سفر می‌داد و به رفقایش می‌فرمود: «من گرفتارم، شما به‌جای من برو کنار قبر حسین(ع) و من را هم دعا کن...» می‌گفت آقا شما خودت امام هستی. می‌فرمود شما نمی‌دانی زیارت قبر حسین(ع) چقدر مهم است...
(الف2/ن2)

نظرات

دمتون گرم واقعا اطلاع رسانی نمیکنید جلسات رو مبادا مزاحمتون بشیم. سربار نباشیم براتون یه وقت. راحت باشید

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...