کلیپ صوتی | عادت به حال بد
شناسنامه:
- تولید: بیان معنوی
- زمان: 05:34
- منبع: حالِ خوب- مسجد امام صادق(ع) رمضان 1400
مدت: |دریافت با کیفیت: [پایین(2MB) | متوسط(5MB) | خوب(10MB)]
متن:
آدمها خیلی سخاوتمندانه از حالِ خوب خودشان میگذرند. انگار مثلاً یک داراییای است که برایشان زیاد ارزش ندارد، بهشان هم بگویی آقا داری حالِ خودت را خراب میکنی، میگوید مال خودم است، چهکار داری؟ حالِ خودم است، میخواهم بزنم خرابش کنم تو چهکار داری؟
چی شده ماها اینقدر سخاوتمند شدیم در از دست دادن حال خوب؟ چی شده ما اینقدر بیخیال شدیم در بهدست آوردن حال خوب؟ حال بد را خود به خود جلویش را باید گرفت. به عنوان یک وضعیت خطرناک باید ازش پرهیز کرد. نباید نشست تا ریشههای حال بد حل بشود حال بد از بین برود. نباید نشست تا ریشههای حال خوب بهدست بیاید تا حال انسان خوب بشود. نباید نشست تا این واقعیتهایی که بیرون وجود ما هستند در اطرافمان این واقعیتها تغییر کنند تا ما حالمان خوب بشود. علیرغم همۀ ریشههای درونی و بیرونی حال بد، باید با حال بد مقابله کرد. علیرغم تمام عواملی که حال خوب به آدم نمیدهند، چه در درون انسان چه در خارج از درون انسان، آدم باید حال خوب را بهدست بیاورد. خودِ عادتکردن به حال بد خیلی بدتر از هر چیز دیگری است. به حدی که آدم دیگر نمیتواند از حال بد فاصله بگیرد. یک زمانی خدا میخواهد یک شرایطی فراهم کند از بیرون حالش را خوب کند خودش دوباره میرود میگردد حال خودش را بد میکند. که این در روانشناسی فیزیولوژی اثبات شده که ساختار مغز انسان یک فعالیتهایی دارند. آنوقت این فعالیتها را اگر کسی بهش عادت کرد، مثلاً به یک فکر منفی عادت کرد، به غصهخوردن از نظر ذهنی عادت کرد، بعد ولش کنی برای اینکه مغز راحتتر است آن راهی که زیاد رفته تکرار بکند، خود به خود میرود سراغ همان راه و نمیتواند جز فکر منفی، جز غصهخوردن، جز منفینگری نمیتواند انجام بدهد. آنوقت از ساختار فیزیولوژیک یکجوری شده که دیگر نمیتواند حالش را خوب کند. مغزش الآن دیگر عادت کرده. به این سادگی با عمل جراحی نمیشود این مغز را درست کرد.
بعضی وقتها روانپزشکها مجبور میشوند که به یک همچین آدمی قرص بدهند. اصلاً بعضی از قسمتهای مغز را اگر بتوانند از کار میاندازند. از کار بیندازند تا این خلاص بشود. دست خودش نیست، با نصیحت و موعظه و اینها درست نمیشود. چون مغزش به حال بد عادت کرده. آنوقت کسی به حال بد عادت کرد به این سادگی متوجه خودش نمیشود که حالش بد است. میگوید معمولی است دیگر، مگر بقیه چهجوری هستند؟ حتی در مورد بقیه هم اینجوری فکر میکند.
یکی از نکات بسیار مهم این است که آدم به دیگران حال بد خودش را نگوید. خیلی عجیب است. اگر کسی حالش بد شد این را نباید بگوید. درد دل کردن، خصوصاً وقتی حکایت بکند از حال بد انسان، خیلی چیز بدی است. بعد از آنطرف، حال خوب را آدم باید بگوید. «هذا مِن فضلی ربّی»؛ باید شکر بجا بیاورد، باید نعمت خدا را اظهار کند. ابراز حال بد، انگار حال دیگران را بد میکند، دیگران را برایشان حال بد داشتن را آسان میکند. قبح حال بد داشتن را میریزد.
اصلاً کسی دارد حال بد خودش را میگوید، این حتی اگر مریض باشد، حال بدش بیماری جسمی داشته باشد، انگار خدا بدش میآید از این کار. در روایات هست اگر یک مریضی شب تا صبح درد کشید، اما نگذاشت صدای نالهاش را کسی بشنود. اینقدر خدا بهش پاداش میدهد! در حالی که مریض حقّش است بگوید آخ وای! پایم دارد، درد میکند، شکمَم درد میکند، دندانم دارد درد میکند. بالاخره درد بیتابی میآورد. منتها همین را هم میفرماید که نشود بهتر است.
ما باید مراقب حال خودمان باشیم. ما به حال خوب احتیاج داریم. بیشتر از آن چیزی که تصور میکنیم. حال بد را خود به خود جلویش را باید گرفت به عنوان یک وضعیت خطرناک باید ازش پرهیز کرد.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید