۰۰/۰۳/۰۲ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | فرعون مهربان و منطقی مکه!

شناسنامه

 

 متن:

 ببینید ما آموزش دین‌مان اگر سیاه و سفیدسازی مطلق باشد، باور کنید نه تنها این‌جور آموزش دین مفید نیست، بلکه خیلی ضربه می‌زند به دین در جامعه. مثلاً روز عاشورا بگوییم عمر سعد گریه کرد وقتی که حضرت زینب آن سخنان را بالای تلّ زینبیه گفت؛ بگوییم! این را بگوییم. بگوییم وقتی که آمد بین خیمه‌ها داشتند غارت می‌کردند هی داد می‌زد بابا این بچه‌ها را مثلاً رحم کنید این‌جوری غارت نکنید. بگوییم این خوبی‌های عمر سعد را بگوییم. تا اگر توی کسی که مشی عمر سعد را داشت چهار تا خوبی این‌جوری دیدیم گولش را نخوریم.

 عُتبَة بن ربیعه، حالا من می‌گویم عتبه؛ حالا ما معمولاً کسره می‌دهیم، عتبَه باید بگوییم. ایشان چه فردی بود؟ از کسانی بود که به صاحب‌رأی‌بودن و حلم و فضل و نفوذ کلام توصیف شده بود، چهرۀ زیبایی هم داشت. در تاریخ می‌گویند که دو نفر بودند مال و اموال زیادی نداشتند ولی سرور قریش بودند، از سروران قریش بودند؛ یکی ابوطالب، یکی عُتبه. مردم برایشان احترام قائل بودند. ایشان مثلاً اشعاری دارد در وصف دختران خودش، احترام به دختران، آنها را در انتخاب همسر آزاد می‌گذاشت، و جزو آدم‌های معتبری بوده که برای میانجی‌گری در هر دعوایی می‌آمده صلح ایجاد می‌شده، می‌گفتند به احترام عتبه این‌جوری. شاعر بوده و آدم اهل ادبیات و اینها بوده. وقتی که پیامبر اسلام را در طائف خیلی مورد هجمه قرار دادند، سنگ زدند، ایشان وقتی که رسول خدا آمدند به باغ عتبه پناه آوردند. عتبه در هر زمانی که حالا بالاخره جبهۀ شرک مقابل جبهۀ اسلام و پیامبر هست به غلامش برگشت گفت یک سبد انگور برای این مردم ببر؛ احترام می‌گذاشت به پیامبر اکرم.

 در جریان نصب حجرالاسود که رسول خدا در آن موقعیت قرار گرفتند قبل از بعثت، عتبه کمک می‌کرد رسول خدا را در بین آن مردم این‌جوری آدم محترمی بود. ایشان یکبار نشسته بود گفت بگذارید من بروم به رسول خدا بگویم که دست از این دعوتش بردارد. رفت و رسول خدا تقاضاهایش را شنید، بعد فرمود حالا تو حرف من را بشنو؛ سورۀ فصّلت را برایش خواند. بعد فرمود که شنیدی؟ برو حالا خودت فکر کن چه‌جوری است. می‌گویند برگشت حالش عوض شده بود، همه گفتند ایمان آورده. آمد گفت من کلامی شنیدم که کلام عادی نبود و خیلی تعریف کرد. گفت ای بزرگان قریش از من بشنوید، این مرد را به حال خود رها کنید و از وی دوری گزینید. به خدا در آینده سخنانی که او می‌گوید حادثۀ بزرگ پدید خواهد آورد. اگر بر اثر آن سائر قبائل عرب با وی طرف شوند، او را از میان بردارند، شما به طور غیرمستقیم به خواستۀ خودتان رسیدید. اگر او غالب بشود همۀ ما می‌توانیم بهش افتخار بکنیم. ببینید چقدر منطقی نسبتاً برخورد کرد.

 ایشان وقتی که در جنگ بدر آمد، سخن رسول خدا را شنید که رسول خدا فرمود قریش! بیایید اولین جنگ من با شما نباشد. برگشت به قریشیان شروع کرد سخنرانی‌کردن بر شتر سرخی سوار شده بود و می‌گفت مردم! هر کسی این دعوت را نپذیرد سعادتمند نمی‌شود. بیایید این دعوت به صلح و سازش پیامبر را بپذیرید. ابوجهل نسبت بهش حسادت کرد. گفت اگر حرف این را مردم قبول کنند برگردیم دیگر ریاست با من نیست با ایشان است. شروع کرد ایشان را متهم کردن به ترسیدن که این هم بدبخت برگشت گفت من ترسیدم؟! فامیل‌هایش را صدا زد و رفتند مقابل اسلام به عنوان اولین رزمنده‌ها با سپاه اسلام.

 آن‌وقت آنجا امیرالمؤمنین، حمزۀ سیدالشهدا و یکی دیگر از اصحاب پیامبر آمدند جلو، این نصیب حمزه شد که همان اوائل جنگ به قتل رسید. وقتی که داشتند می‌کشیدندش که بیندازند توی آن چاه بدر مثل بقیۀ کشتگان، پسر ایشان در سپاه اسلام بود. خیلی تأسف خورد، ناراحت شد. رسول خدا فرمود تردید کردی به راه خودت؟ گفت نه، ولی پدرم خوبی‌هایی داشت که حیف بود این‌جوری بدبخت بشود.

 ببینید، نه تنها اگر چند تا خوبی دیدیم نباید گول بخوریم، بلکه اگر نماز و روزه هم از کسی دیدیم نباید گول بخوریم. امیرالمؤمنین(ع) وقتی فراعنه‌ای که مقابل پیامبر ایستادند را نام می‌برد یکی‌اش ایشان است. اینها فراعنه‌ای بودند که مقابل پیغمبر بودند. فرعون را همیشه نباید در یک صورت خاصی تصور بکنیم. ببینید آخر ما مردمان خوبی داریم؛ یکی دو تا از این خوبی‌ها را توی بعضی‌ها می‌بینند دیگر برایشان غش و ضعف می‌روند. و نمی‌توانند علیه‌شان اقدام بکنند. در حالی که آنها در کنار این یکی دو تا خوبی، یکی دو سه تا بدی جبران‌کنندۀ آن خوبی‌ها دارند!

نظرات

چه حرف درستی بود واقعا

واقعا باید به حرفشون عمل کرد. من شدیدا قبولش دارم و بهش رسیدم

نمره حاج آقا بیست! من چند ساله که این مفهوم رو سعی می کنم به اطرافیانم تذکر دهم اما اینجوری موفق نشده ام بیان کنم. خدا بر توفیقات ایشون اضافه کنه.

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...