کلیپ تصویری | چرا حکومت امیرالمومنین(ع) شکست خورد؟
شناسنامه
- تولید: بیان معنوی
- زمان: 15:38
- منبع: مسئولیتپذیری و استقلال؛ شاخص اصلی ولایتمداری - محرم 1400
- دریافت با کیفیت (پایین(23مگابایت) | متوسط(97مگابایت) | بالا(133مگابایت) | صوت)
- آپارات | یوتیوب
متن:
امیرالمؤمنین علی(ع) که پنج سال خلافت فرمودند، چرا در پایان پنج سال بلکه در پایان چهار سال از خلافتشان، از دولت و حکومتشان، در واقع دولت ایشان علیالظاهر شکست خورد. مگر امیرالمؤمنین علی(ع) عالیترین حکومت عادلانه و سرشار از عدل را برقرار نکرد؟ حکومت عدل باید فرجامش اینجوری بشود که بیفتد دست حکومت ظلم؟ مگر مردم از عدالت خوششان نمیآید؟ امیرالمؤمنین عدالتش به نفع تودۀ مردم هست یا نه؟ پس تودۀ مردم کجا بودند در یاری علی علیه آلاف التحیة والثناء؟ صورت مسئله را برای خودت راحت حل نکن. تبلیغات دشمن علیه امیرالمؤمنین سنگین بود. ابدا اینطور نیست، این جزو پاسخهای غلط است. تبلیغات که آنزمان ماهواره و رادیو و تلویزیون و چاپ کتاب و فلان و بیسار نبوده که! تبلیغات آنموقع وسیلهاش سخن بود که این در اختیار علی بن ابیطالب(ع) بود؛ معاویه کجا سخنآوری علی امیرالمؤمنین را داشت؟ تبلیغات امیرالمؤمنین قویتر بود.
اگر بگویی امکانات دشمن قویتر بود، امکانات معاویه ضعیفتر بود از امکانات امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین کلّ مملکت خراجش دستش بود، معاویه فقط مال منطقۀ شام بود. هر چند شام بزرگ و ثروتمند، ولی معلوم است که بودجۀ امیرالمؤمنین بیشتر بود. اگر بگویی نیروی نظامی معاویه بیشتر بود، نیروی نظامی امیرالمؤمنین که بیشتر بود شهرهای بیشتری در اختیار داشت.
نگو مردم دین نداشتند! مگر مردم معاویه دین داشتند؟ برای چی به او یاری میکردند بهتر از یاریای که مردم علی به علی نمیکردند؟! یاری نمیکردند. من قبول نمیکنم از شما بگویی مردم دین نداشتند. کجای دین را نداشتند؟ مردم معاویه چه دینی داشتند که معاویه را خوب کمک میکردند؟! نگو ولایتمدار نبودند. ولایتمدار یعنی چی؟ نمیدانستند علی شایستۀ خلافت است؟ میدانستند. مردم معاویه میدانستند که معاویه شایستۀ خلافت نیست؟ میدانستند. مردم علی ولایتمدار نبودند. خب بله آن شیعۀ حقیقی نبودند. مگر مردم معاویه شیعۀ حقیقی معاویه بودند؟ بعد چهجوری است معاویه شیعه برای خودش میتواند درست بکند امیرالمؤمنین نمیتواند درست بکند؟! شیعه درستکردن چهجوری است مگر؟ خب این را به من جواب بده!
امیرالمؤمنین بین این مردم زندگی میکرد. زندگی زاهدانۀ او را میدیدند. وقتی که میخواست از بصره بیاید بیرون یک کیسۀ کوچکی را حضرت نشان داد فرمود من از بیتالمال شما جز این کیسه نبردم. همۀ مردم میدانستند راست میگوید حضرت. فرمود این آذوقۀ بین راه من است از باغهای خودم توی مدینه برداشتم. این امیرالمؤمنین دوستداشتنی نیست؟! «مردم بغض علی را به سینه داشتند.» بابا آن بغض مال مدینه بود! مال قریشی بود که فامیلهایشان را امیرالمؤمنین کشته بود. انصار چرا با علی بد بودند؟! بد بودند؟ واقعاً بد بودند؟ انصار چرا بد بودند؟ قریش بد بودند که از انصار که امیرالمؤمنین نکشته بود که! آنها چرا علی را تنها گذاشتند؟ بفرمایید. باز برای تقویت سؤال به گونۀ دیگری با هم بحث را مرور کنیم. این امیرالمؤمنین است که میفرماید حاضرم ده نفر از یاران خودم را بدهم یک نفر از یاران معاویه را بگیرم. چرا؟ چرا؟! سربازان معاویه کجا اینهمه اطاعت را فرا گرفتهاند؟ ما به همان دورۀ آموزشی بفرستیم سربازان علی را. امیرالمؤمنین علی(ع) فریاد میزد بر سر مردم خودش «یا أشباهَ الرّجال و لا رجال». چرا اینجور مشکلات را معاویه نداشت؟
بگویی مهر علی در دل نداشتند قبول نمیکنم؛ مگر مردم عاشق معاویه بودند؟ جایی بگو که بگیرد این حرف. بگویی مردم صبر نداشتند، چون امیرالمؤمنین فرمود «لا یَحمِلُ هذا العَلَم إلّا أهلَ البَصَرِ و الصَّبر». میگویم ببخشید پای رکابش در جنگ هفتاد هزار کشته میداد مردماش صبر داشتند، علی(ع) سی هزار کشته داشت مردم صبر نداشتند! آره؟! او کشته بیشتر میدهد مردماش خیلی مقاوم! اینجا امیرالمؤمنین سی هزار تا یعنی خیلی کمتر از نصف اینجا کشته داد. وای بیتاب شدیم! همه مردند! آنطرف چرا اینها را نمیگویند؟ اگر میخواهی با یک دانه خاک بر سر گفتن به دشمنان علی و به خاذلین و یارینکنندگان علی مسئله را حل کنی ادامه ندهیم.
نمیشود به این سؤال به سادگی جواب داد. بگویی بصیرت نداشتند میگویم به چی بصیرت نداشتند؟ یاران معاویه لابد خیلی بصیرت داشتند! نمیگویم یاران علی بصیرت نداشتند! میگویم همینجوری نگو بصیرت نداشتند؛ به چی بصیرت نداشتند؟! میدانستند علی عادل است، زاهد است، مجاهد است، مخلص است، عالم است، حکیم است، باصفاست. دیگر میخواهی ندانند؟ کسی گفت مردم آن زمان بصیرت نداشتند بگو به چی بصیرت نداشتند؟!
پس چرا کار امیرالمؤمنین نگرفت؟ کمی به پاسخ نزدیکتر بشویم. مشکل این بود که به علی بن ابیطالب میگفتند تو سیاست و مدیریت بلد نیستی. و جالب است به شما عرض کنم طبق آیۀ قرآن همین حرف را به پیغمبر هم زدند. در آیۀ قرآن هست به رسول خدا گفتند او سادهلوح است. نعوذبالله زبانم لال، دهانبین است، اُذُن است، میتوان او را فریب داد. میرفتند پشتسر پیغمبر هر کاری میکردند. یک نفر به یک کسی گفت ببین، میفهمد خب پیغمبر. گفت بفهمد! میرویم پیشاش میگوییم نه به خدا اینجور نیست. قبول میکند. و رسول خدا قبول میکرد. نه چطور آخر؟! نگو مدیریت رسول خدا را زیر سؤال میبری! آقا آن زمان زیر سؤال آنها میبردند و خدا این را تأیید کرد. فرمود اُذُن باشد، گوش باشد، حرف شما را خوشدلانه بپذیرد، برای شما بهتر است.
آقا اینجوری که نمیشود حکومت کرد که! خب نشد دیگر! نکند امیرالمؤمنین هم همینقدر بزرگوارانه برخورد میکرد؟! داریم به جواب نزدیکتر میشویم، بله! امیرالمؤمنین سؤال میکند، چرا یاران معاویه برای او خوب کار میکنند شما برای من خوب کار نمیکنید؟ چرا آنها از امام باطل اطاعت میکنند، شما از امام حق اطاعت نمیکنید؟ علی جانم! این سؤالها را برای چی میکنی با صدای بلند در تاریخ ثبت شده به ما رسیده؟ امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید بروید در سؤال پاسخ هست. چرا آنها از امام باطل اطاعت میکنند شما از امام حق اطاعت نمیکنید؟ یعنی در امامت حق، در ولایت حق رازی هست که موجب اطاعتنکردن مردم میشود! ولی در امامت باطل، مرضی هست که مردم را وادار به اطاعت میکند! امامت باطل این است که به انسانها احترام نمیگذارد، انسانها را اداره میکند! امر حکومت را واگذار به مسئولیتپذیری مردم نمیکند! اما علی بن ابیطالب منتظر میشود ببیند مردم احساس مسئولیت میکنند که حرکت کنند؟!
ببخشید ها! طبق برخی از اصول مدیریت، برخی برخی از اصول مدیریت که بعضیها در ذهنشان دارند، بله امیرالمؤمنین صحیح نبود. میگفتند این را به علی. میفرمود اینطور نیست! من میدانم چهجوری شما را درست کنم. من به شمشیر دست نمیزنم برای درستکردن شما! من شما را مثل بچههایم تربیت کردم. یا علی نمیگیرد این حرفها! نمیگیرد، بزن دو تا را!
امیرالمؤمنین فرمود معاویه اراذل و اوباش از او اطاعت میکنند، معاویه پول هم به آنها نمیدهد! اما شما آدمهای محترم من از شما تشکر هم میکنم پول هم به شما میدهم اطاعت نمیکنید آدمهای محترمی هم هستید! چی میگوید امیرالمؤمنین؟ میفرماید او اراذل و اوباش را بکار میگیرد، پول هم بهشان نمیدهد میآیند برایش میدوند. من آدمهای محترم را بکار میگیرم، پول هم میدهم نمیآیند. یک کمی رویش فکر کنید. چرا؟ یک کمی رویش فکر کنید. خب جانم علی! الهی دورت بگردم، مسئله این است که تو احترام میگذاری آدم حساب میکنی، طرف میتواند نیاید. تنبلی میکند نمیآید. او به بردگی میکشاند، میترساند. اراذل و اوباش را میتواند بکار بگیرد. شما نمیتوانی یا علی اراذل و اوباش را بکار بگیری. تو هر کی میآید سربازت میشود خود به خود میشود آقا!
یک نفر برگشت در بساط معاویه گفت معاویه میدانی تو چرا موفق شدی علی موفق نشد؟ «لااله إلّاالله!» میگوید معاویه تو با مردم اینجوری برخورد میکنی، یک کاری کردی حرف میزنی مردم سکوت میکنند؛ جرأت نمیدهی کسی حرف بزند. حرف نمیزنی مردم سکوت میکنند. سؤال بکنی مردم سکوت میکنند. جواب بدهی مردم سکوت میکنند. اجازۀ نُطُق کشیدن به کسی نمیدهی. دیکتاتور هستی! دیکتاتورها موفق هستند نسبت به ولایت. ولی علی بن ابیطالب حرف میزد حرف میزدند. سکوت میکرد حرف میزدند. جواب میداد حرف میزدند.
یک زنی بلند شد گفت «یا علی تو مدیریت بلد نیستی!» ببخشید، ببخشید اینجوری میگویم. میخواهید جامعۀ علی را بشناسید یا نه؟ «تو در مشکلات مینشینی هی ناله میزنی!» یعنی چی؟! خب بزند توی گوشات؟! چهکارت کند؟! پدر است، مادر است، موعظه میکند، دلسوزی میکند، میخواهد خودت باشی. میدانید خوارج به علی چی گفتند؟ گفتند ما مدیریت تو را نمیپسندیم باید یک کسی باشد مثل خلیفۀ دوم ببُرد بدوزد برود جلو، ما آن را میخواهیم. عصارۀ داستان خوارج چیست؟ مشکلشان با نحوۀ مدیریت علی بود! میگفتند: «به ما زور بگو ما اطاعت میکنیم! چرا زور نمیگویی؟!»
امام صادق استاد ماست. فرمود امامت بنی امیه با شمشیر است، امامت ما با رفق و مدارا است. ولایت دیکتاتور نیست. آن خبیثهایی که چهل سال است در این کشور ولایت را به عنوان دیکتاتور دارند معرفی میکنند. بعد خاک بر سرها دموکراسی غربی را احترامگذارندۀ به شأن و استقلال مردم معرفی میکنند. از اول ولایت پس غلط توضیح داده شده که چنین غلط فاحشی جمعی از روشنفکران ما پیدا کردند. میگویی ولایت، میگوید مگر ما یتیم صغیریم تو قیّم ما باشی؟ میفهمی ولایت یعنی چی؟!
ولایت یعنی ایجادکنندۀ کرامت و استقلال و عزّت انسانها! ولایت یعنی حفظکنندۀ استقلال و عزّت و کرامت انسانها! ولایت یعنی افزایشدهندۀ استقلال و عزّت انسانها! ولایت یعنی پای عزّت و استقلال انسانها تا جان خود و حذف خود ایستاده است! در ولایت حق رازی هست که موجب اطاعتنکردن مردم میشود. ولی در امامت باطل، مرضی هست که مردم را وادار به اطاعت میکند! مرض امامت باطل این است که به انسانها احترام نمیگذارد، انسانها را اداره میکند! امر حکومت را واگذار به مسئولیتپذیری مردم نمیکند! اما علی بن ابیطالب منتظر میشود ببیند مردم احساس مسئولیت میکنند که حرکت کنند؟!
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید