شبکه افق-1400/07/14
بعد از ماه صفر، تصمیم بگیر هر هفته یک زحمتی برای حسین(ع) بکشی؛ ببین زندگیات چقدر متحول میشود!/ متناسب با عظمت هر نعمت، باید برایش زحمت کشید/ کوتاهی ما نسبت به مردم کشور آذربایجان این بود که برای تقویت بنیۀ محبت به امامحسین(ع) در آنجا اهتمام نکردیم
شناسنامه:
زمان: 1400/07/14
مکان: حرم امامزاده جعفربن موسی کاظم(ع) - شهرستان پیشوا
موضوع: هر نعمتی، زحمت دارد
صوت: اینجا
فیلم: اینجا
علامه حسنزاده بااینکه از جوانی وعدۀ علم به ایشان داده بودند، زحمت فراوانی برای علم متحمل شد
یکی از مناسبتهای این مجلس شریف، بزرگداشت یاد علامه حسنزادۀ آملی(ره) هست. بنده با خاطرهای از ایشان، میخواهم نکتهای را خدمت شما عرض کنم. ایشان در آغاز نوجوانی در یک رؤیای صادقه به محضر امامرضا(ع) یا یکی از اولیاء خدا میرسند و از ایشان تقاضا میکنند که حضرت، توفیق تحصیل علم را به او بدهند. آنجا از لعلِ خود حضرت، خوشهچینی میکنند و در همان عالم رؤیا میبیننند که آن نعمت، به ایشان عنایت میشود.
کسی که در اوج طهارت و پاکی و در اوج زیبایی روح در حدود سن 15سالگی، این رؤیای صادقه برایش رخ میدهد، یعنی خیلی عنایتها به او خواهد شد و او از عالمان جامعه خواهد شد، این رؤیا خبر از یک نعمت حقیقی و مهم و ارزشمند در زندگی علامه حسنزادۀ آملی میدهد که باید ایشان را علامۀ بحرالعلومِ زمان خودمان بدانیم.
کسی که در همان آغاز حرکت طلبگی خودش، در یک عالم پر از صدق، این دریافتی را از مولای خودش داشته باشد، ظاهراً خیالش راحت میشود و میتواند بقیۀ عمرش را به خیال راحت زندگی کند چون وعدۀ رسیدن به این علم، به او داده شده است، اما شما وقتی زندگی علامۀ حسنزادۀ آملی را مطالعه میکنید، میبینید که چقدر زندگی پرمشقتی برای تحصیل علم داشتند، ایشان که وعدۀ عنایتِ علم به او داده شده است، در عینِ حال، چه زحمتی میکشند تا به همین علم برسند.
زحمتهای ایشان در تحصیل علم، آنقدر طاقتفرسا بوده که شنیدن بخشهایی از داستان زندگی ایشان ممکن است خیلی ناباورانه تلقی بشود، مثلاً گاهی در حلبیآبادهای اطراف تهران ساکن میشدند برای اینکه از برخی اساتید تهران، بهره ببرند، درحالیکه خانوادۀ ایشان در شمال مستقر بودند و برای اجارۀ خانه در تهران، پول کافی نداشتند. چون حجره هم نداشتند، بین دو جلسۀ درس که ساعتها فاصله داشت، در کوچه منتظر میشدند و درس و مشق خودشان را در کوچه تنظیم میکردند تا به محضر چند نفر از اساتید برجسته برسند. و آخر شب هم به همان حلبیآباد اطراف تهران میرفتند و استراحت میکردند.
چه وعدۀ نعمت به ما بدهند چه خودِ نعمت را بدهند؛ باید برایش به زحمت بیفتیم
با اینکه ایشان بهطور تضمینی یک نعمت یا فضیلتی را دریافت کرده بودند، اما برای تحصیل و حفظ و ارتقای آن، باز هم زحمت میکشند. اگر خدا یک نعمتی را به ما داد، معنایش این نیست که پای آن نباید زحمت بکشیم و بدون زحمت، به جایی خواهیم رسید. این موضوعی است که میخواهیم دربارۀ آن فکر کنیم.
اگر خدا یک نعمتی را به ما داد، حتی اگر در یک رؤیای صادقه، یک آیندۀ خوبی را برای خودمان دیدیم، نباید خیالمان راحت بشود و بگوییم «خُب به ما که قول چنین نعمتی را دادهاند و میتوانیم بدون سعی و تلاش و با آسودگی زندگی کنیم و به آن نعمت هم برسیم!» اگر وعده بدهند، باز برای رسیدن به آن وعده، باید زحمت بیفتیم، اگر هم وعده ندهند بلکه نعمت را همینطوری نقد به ما عنایت کنند، تازه بعد از دریافت نعمت، باید به زحمت بیفتیم. آدم برای نعمت به زحمت میافتد؛ چه وعدۀ نعمت به او بدهند چه خودِ نعمت را بدهند.
با اینکه نعمت ولایت برای اولیاءخدا تضمین شده بود، ولی آنها خود را بهزحمت میانداختند؛ از باب شکر و احساس مسئولیت
اولیای خدا همه بهطور تضمینی از جانب پروردگار عالم، نعمت و نور ولایت در جانشان قرار داده شده بود، اما ببینید بعدش چقدر به زحمت افتادند! این زحمتها را میتوانیم از باب شکر نعمت، تلقی کنیم، یا از باب احساس مسئولیت در مقابل نعمت تلقی کنیم. این زحمتها را از هر طریقی بخواهیم توجیه کنیم، باید بگوییم اینطور نیست که نعمت، زحمت نداشته باشد و بار زحمت را از دوش ما بردارد
رسول خدا(ص) عقل کل، بهترین انسان و عالیترین پیامبر است و کسی در حد ایشان قابل تصور نیست، خداوند اینهمه نعمت در وجود نازنین ایشان جمع کرده است، اما ببینید ایشان بهخاطر این نعمات، چقدر به زحمت افتادند. وقتی امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ زحمات پیامبر(ص) در راه اجرای رسالت، سخن میگویند، انسان تعجب میکند؛ از غذا نخوردنهای ایشان، از زخمهایی که در جنگها بر ایشان وارد شد، از خونجگر خوردن در مواجهۀ با منافقین، از شکنجه شدن در مواجهۀ با مشرکین...
اینطور نیست که وقتی یک نعمتی به ما دادند، بعدش بتوانیم بدون زحمت، طیِ طریق کنیم، هم اگر وعدۀ نعمت به ما دادند، بعدش باید به زحمت بیفتیم تا به آن نعمت برسیم، هم اگر نعمتی را نقد به ما دادند، بعدش باید به زحمت بیفتیم، حالا هر کسی نعمات والا و بالا نمیخواهد به خدا بگوید «من آنقدر نمیخواهم به زحمت بیفتم!» خُب طبیعتاً چنین کسی از خیلی از نعمات، و از خیلی از مراتب، محروم خواهد شد.
بزرگترین نعمتی که از ما سؤال خواهد شد «نعمت ولایت و محبت اهلبیت(ع)» است
یکی از بزرگترین نعمات، بلکه بزرگترین نعمت، همان است که خداوند در قرآن میفرماید از آن نعمت سؤال خواهد شد: «لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/ 8) امامصادق(ع) میفرماید: اینکه خداوند متعال روز قیامت، از نعمت سؤال میکند، نعمتِ محبت و ولایت اهلبیت(ع) است. (لا تُسأَلُ عَن طَعامٍ طَیِّبٍ ولا ثَوبٍ لَیِّنٍ ولا رائِحَةٍ طَیِّبَةٍ... فَمَا النَّعیمُ؟ قالَ: حُبُّ عَلِیٍّ وعِترَتِهِ ؛ تفسیر فرات کوفی/ 606)
واقعاً این نعمت، مجانی به ما رسیده است؛ مجانی از نظر اینکه ما بخواهیم برای بهدست آوردنش زحمت بکشیم یا دوندگی کنیم، نه از نظر اینکه اهلبیت(ع) پای آن هزینه نکرده باشند، بلکه خداوند بالاترین قربانیها را از اولیای خودش داده است برای اینکه این نعمت به دست ما برسد، اولیای خدا هم بالاترین فداکاریها را انجام دادهاند برای اینکه این نعمت به دست ما برسد. اینکه محبت امام حسین(ع) در دلهای ما غوغا به پا میکند، بدون زحمت امام حسین(ع) این کار نمیشد! یعنی اینطور نبود که خداوند بدون اینکه امام حسین(ع) زحمتی بکشند، محبت ایشان را در دلهای ما بیندازد و ما متحول بشویم و تحت تأثیر قرار بگیریم. «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب» (کافی/ج1/ص183) خدا هر کاری را بخواهد انجام بدهد، یک سببی را باید برای آن کار فراهم کند. سببِ این محبت امام حسین(ع) در واقع همان زحمتها و رنجهایی است که امام حسین(ع) و اهلبیت ایشان کشیدهاند، از این جهت، این نعمت مجانی نیست چون اهلبیت(ع) برایش هزینه کردهاند. خدا حاضر شده است اولیاء خودش را قربانی ببیند. اینها هزینههایی است که برای این نعمت انجام شده است ولی از حیث ما، مجانی بهدست ما رسیده است، ما کاری نکردهایم که این نعمت به دست ما رسید، چشم باز کردیم و دیدیم که وجود ما غرق نعمت محبت و ولایت اهلبیت(ع) است، نه کسب و اکتسابی کردیم، نه تزکیه نفس و تهذیب نفسی انجام دادیم، نه معرفت زیادی اندوختیم و نه معنویت بالایی بهدست آوردیم که به اینجا برسیم، حالا ممکن است یک حرکتی هم انجام داده باشیم اما واقعاً این نعمت، یک نعمت خدادادی است که البته مژدۀ این نعمت در آیات قرآن هست که میفرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» (حجرات/7) در تفسیر این آیه روایتی را نقل میکنند که میفرماید: این ایمانی که در قلب ما محبوب میشود، محبت علیبن ابیطالب(ع) است، (عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَالْمُؤْمِنِین؛ تفسیر قمی/ ج2/ ص319) یعنی هر کسی مؤمن میشود، خداوند این محبتِ به علی بن ابیطالب و فرزندان ایشان را به او میدهد، این هدیۀ الهی است. علامه طباطبایی بر همین اساس میفرماید که این محبت اکتسابی نیست، بلکه خداوند این کار را برای ما انجام میدهد.
خداوند در روز قیامت میخواهد از این نعمت سؤال کند. «لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/ 8) امام صادق(ع) فرمود: این نعمت، غذا و آب و... نیست، بلکه نعمت ولایت ما اهلبیت(ع) است، خداوند روز قیامت از این نعمت سؤال میکند. این کریمانه نیست که خداوند روز قیامت از ما بهخاطر نعمت غذا و... سؤال کند، اما آن نعمتی که خداوند از آن سؤال میکند، نعمت ولایت و محبت اهلبیت(ع) است.
ما معمولاً کمترین هزینه و زحمت را برای قدردانی از نعمت محبت امامحسین(ع)، متحمل میشویم
ما الان دو ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم، در پایان این دو ماه، میخواهم این را سؤال مطرح کنم: ما چقدر باید برای امامحسین(ع) زحمت بکشیم؟ واقعاً ما هرچه داریم از عزای امامحسین(ع) و محبت اهلبیت(ع) است. اهلبیت(ع) چقدر فداکاری کردند و فدا شدند برای اینکه این نعمت به دست ما برسد، ولی ما با این نعمت، چه میکنیم؟ بنده تصور میکنیم ما داریم کمترین هزینه و کمترین تلاش و زحمت را برای قدردانی از این نعمت، متحمل میشویم.
اگر به ما وعده بدهند و بگویند که «شما عاشق امامحسین(ع) هستید و شفیع شما هم امامحسین(ع) است، خیالت راحت باشد...» خُب ما بعدش باید چهکار کنیم؟ آیا باید راحت بنشینیم یا اینکه باید زحمت بکشیم و خودمان را برای امامحسین(ع) بکُشیم!
نعمت باران و زمین حاصلخیر کافی نیست؛ باید زحمت بکشیم تا به محصول برسیم
وقتی ابر بارانزا میآید و در یک منطقهای میبارد، ما برای اینکه این ابر بیاید، زحمتی نمیکشیم، این ابر را خدا میفرستد، حالا ما باید چهکار کنیم؟ وقتی باران میآید، ما تازه به زحمت میافتیم برای اینکه کار کشاورزی را شروع کنیم. اگر اینجا کویر بود و باران نمیبارید، لازم نبود زحمت کشاوری را متحمل بشویم چون در کویر باران نمیآید و زمینش حاصلخیز نیست. اما جایی که باران میآید، باید کشت و زرع کنیم، تازه آغاز ماجراست. اگر فقط بنشینیم و به باران نگاه کنیم و هیچ کشت و زرعی انجام ندهیم، زیر باران از گرسنگی خواهیم مُرد!
در حرکتهای فرهنگی، یک کسانی هیئتداری میکنند و برای هیئتداری به زحمت میافتند و اقامۀ عزا میکنند، که آفرین به اینها. اما یک کسانی هیچ کاری نمیکنند و فوقش یک سَری به مجلس عزا میزنند و برمیگردند. اینها قدردانی از نعمت نمیکنند، و این در جامعۀ ما فرهنگِ غالب است.
فلسفۀ اینهمه هزینهای که موکبداران اربعین متحمل میشوند چیست؟
الان چند سالی هست که مردم از بس پیادهروی اربعین را میبینند، روی آنها تأثیر میگذارد و در شهرهای خودشان هم روز اربعین نمیتوانند ساکت بنشینند، بلکه بیرون میآیند و چند قدمی در خیابانها برمیدارند، این زیباست؛ میگوید: من نمیتوانم همینطوری بنشینم، میخواهم بهخاطر امام حسین(ع) به یک زحمتی بیفتم. این خیلی قشنگ است.
موکبداران اربعین، فلسفۀ اینهمه خرج کردنشان چیست؟ میگوید «امام حسین، میخواهم برایت به زحمت بیفتم...» وقتی با زائران اربعین مصاحبه میکنند و میگویند چرا پیادهروی میکنید؟ برخی از عراقیها در پاسخ میگویند: برای مواسات با زینب(س)... حضرت زینب(س) در این راه به زحمت افتاده است، ما هم میخواهیم به زحمت بیفتیم.
به هر نعمتی که رسیدیم باید شروع کنیم به زحمت کشیدن / آنقدر که باید، برای نعمت محبت امامحسین(ع) خودمان را به زحمت نمیاندازیم
ما آنقدری که باید برای محبت امامحسین(ع) به زحمت بیفتیم، آنقدرها به زحمت نمیافتیم، بلکه بیشتر از اینکه به زحمت بیفتیم، صرفاً میخواهیم یک بهرهبرداریِ حداقلی از این نعمت بکنیم. مثل آن کسی که کشاورز نباشد و کشاورزی هم نکند و وقتی باران بیاید فقط میگوید «به به چه هوای خوبی... و رد میشود و میرود» درحالیکه باران تازه آغاز کشت و زرع است و باید بعدش زحمت بکشیم تا به محصول برسیم.
تا به نعمت رسیدیم، باید شروع کنیم به زحمت کشیدن؛ در زمینههای مختلف همینطور است. مثلاً نعمت جوانی، زحمتهای خاص خودش را دارد. نعمت خانواده داشتن، زحمتهای خاص خودش را دارد. نعمت مادر شدن، زحمتهای خاص خودش را دارد و البته لذتهایی هم دارد. نعمت شغل پیدا کردن، زحمت خاص خودش را دارد. بعضیها تا یک جایی استخدام میشوند، تنبلی را شروع میکنند و زیاد کار نمیکنند، یعنی حداقلی کار میکنند، به این روحیه میگویند «روحیۀ غیرشاکرانه» خداوند متعال در آیۀ کریمۀ قرآن، آمار میدهد و میفرماید: کم هستند بندگان من که شکور باشند «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (سبأ/13)
ما بهعنوان محبین امامحسین(ع) آیا شکرگزار این نعمت هستیم؟ متأسفانه باید بگویم که ما اکثراً جزء آن بندگان قلیلی که شکرگزار نعمت امامحسین(ع) هستند، نیستیم. ما بهخاطر این نعمت، چهکاری باید انجام بدهیم؟ مثلاً یک روضۀ هفتگی بگیرید، یک روضۀ خانگی بگیرید، یک روضۀ محلی داشته باشید، یک زحمتی بکشید، بالاخره باید یک کاری کرد، یک حرکتی انجام داد، اینها برکت دارد.
هر نعمتی زحمات مخصوص به خودش را دارد
بحث این است که آدم وقتی نعمتی دریافت کرد، متناسب آن نعمت، باید زحمت بکشد؛ زحمت در مقام تشکر، زحمت در مقام حفظ نعمت، زحمت در مقام تقویت و بهرهبرداری از آن نعمت، زحمت در جهت بهرهرسانی از آن نعمت به دیگران، کمااینکه در روایت هست: «زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ» (غررالحکم/5444) شما اگر چیزی یاد گرفتید، حالا باید به زحمت بیفتید و زحمت نشر آن علم را تحمل کنید.
هر نعمتی زحمات مخصوص به خودش را دارد، بزرگترین نعمت ما نعمت محبت اهلبیت(ع) به ویژه نعمت محبت أباعبداللهالحسین(ع) است. مردم، بیایید برای نعمت محبت امام حسین(ع) به زحمت بیفتیم؛ و الا خلاف ادب است، و الا جزء بندگان شکور خدا نیستیم.
کوتاهیِ ما نسبت به مردم کشور آذربایجان این بود که برای تقویت بنیۀ محبت به امامحسین(ع) در آنجا اهتمام نکردیم
خیلی از اوقات این بیاعتنایی به نعمت بسیار باعظمت أباعبداللهالحسین(ع) در میان ما دیده میشود. یک مثال بزنم؛ زمانی که شوروی فرو پاشید و چند کشور مستقل پدید آمد، یک کشوری به نام آذربایجان در شمال کشور ما شکل گرفت که قبلاً جزئی از سرزمین مادری یعنی ایران بود. در حکومت کمونیستی شوروی، عزاداری بلکه اصلاً دینداری و مسجد و همۀ امور معنوی تعطیل بود، و حالا این مردم آزاد شده بودند و به معنویت و از طرفی به آزادی رو آوردند. اما شما بروید بررسی کنید و ببیند بر این مردم چه گذشت! کار به جایی رسید که این مردمی که مرید و عاشق أباعبداللهالحسین(ع) هستند، الان عزاداری امام حسین(ع) اکثراً در آنجا ممنوع است؛ مگر در محرم و صفر که البته دیگر از دستشان در رفته و نتوانستند خیلی ممنوعش کنند. حتی چند سال پیش، برای دانشآموزها قانون گذاشتند که هیچ دانشآموزی حق شرکت در مجالس عزاداری امام حسین(ع) را ندارد! آنوقت روز عاشورا دانشآموزان را میبرند کنار دریا به تفریحات بپردازند، و ببینید دولت آنجا چه میکند برای اینکه مردم عزاداری نکنند! اینکه چرا دولت آذربایجان از عزاداری میترسد، کاری ندارم، میخواهم بگویم که ما در قدردانی از نعمت محبت أباعبداللهالحسین(ع) کوتاهی کردیم؛ یک نمونهاش نسبت به همین خطۀ شریف است که مردمش اینهمه ظرفیت عاشقی برای أباعبداللهالحسین(ع) را دارند.
همین الان در آذربایجانِ کشور خودمان، بهترین عزاداریها برای أباعبداللهالحسین رخ میدهد، عاشقانهترین نوحهها، حماسیترین دستههای عزاداری را در تبریز و اردبیل و در این محیطهای آذریزبان ما میبینید و چقدر زیبا است! انصافاً اگر مقایسه کنید دستههای عزاداری را، حماسیترین دستههای عزاداری در خطۀ آذربایجان ما هست، ولی ما نسبت به تقویت بنیۀ محبت به امامحسین(ع) و عزاداری أباعبداللهالحسین(ع) در میان آن مردم اهتمام نکردیم. اگر این کار را کرده بودیم الان با یک دولت مُعوج در آنجا روبرو نبودیم.
خود ما هرچه داریم از امام حسین(ع) است، این را حضرت امام(ره) فرمود. در کشور آذربایجان هم زمینۀ عشق به امام حسین(ع)، زمینۀ عزاداری أباعبداللهالحسین(ع) بسیار بالا است. تک تک عزاداران أباعبداللهالحسین در آذربایجان، تک تک هیئات و روضهخوانها و کسانی که به زبان آذری برای امامحسین(ع) اشعار حماسی گفتهاند، باید همه برای خودشان یک احساس رسالتی بکنند، یک زحمتی بیفتند برای انتقال این فرهنگ عزاداری به آن خطۀ غریب و جدا افتاده از موطن اصلی خودش.
ما سرمایهای جز امام حسین(ع) نداریم، الان اگر شما میبینید در آن کشور مشکلاتی هست و تازه اخیراً صهیونیستها تمایل پیدا کردهاند که از طریق این کشور، برای دیگران مشکل ایجاد کنند، بهخاطر این است که ما کمکاری کردهایم، ما بزرگترین سرمایه را داریم که امام حسین(ع) است ولی آنگونه که باید، به آن نپرداختهایم. مثلاً اینطور نبوده که تا یک کشوری از زیر ستم کمونیستها آزاد بشود، ما تلاش کنیم که فضای آنجا را حسینی کنیم؛ آنهم کشوری با اینهمه زمینه و ظرفیت. الان هم نتیجۀ این کوتاهی و کمتوجهی را داریم میبینیم، دیگر همان حداقل عزاداری را هم در آنجا ممنوع میکنند، تازه میخواهند زحمت برای دیگران هم ایجاد کنند.
البته هنوز هم دیر نشده است، هنوز ما هیچ سرمایۀ دیگری جز حسین(ع) نداریم. عزاداری أباعبداللهالحسین(ع) چیزی نیست که زیاد باشد بهخاطرش خون بدهیم، نهتنها زیاد نیست، بلکه کم است. اقامۀ عزای أباعبداللهالحسین(ع) به هر زحمتی، قدردانی از این نعمت بزرگ است، این نعمت چرا بزرگ است؟ چون خود امام حسین(ع) برایش خون داده است، این نعمت بیخود نیست که اینهمه مؤثر شده است و اینهمه قیمتی و اینهمه سعادتبخش برای ملتها و اینهمه حفظکنندۀ دین شده است، این نعمت بیخودی به اینجا نرسیده است، حسین(ع) برایش قربانی داده است.
هر ملتی که بخواهد نجات پیدا بکند، اصلاً جهان اگر بخواهد نجات پیدا کند جز با أباعبداللهالحسین(ع) نیست. راه حل فرهنگی ملت آذربایجان چیست؟ همان راهحل فرهنگیای که برای نجات ما بوده است. خودِ ما غیر از امامحسین(ع) چه چیزی داریم؟ مگر ما دفاع مقدسمان را جز با حسین(ع) به پیروزی رساندیم؟ مگر ما انقلابمان را جز با حسین(ع) به پیروزی رساندیم؟ آنها هم این را فهمیدهاند، لذا از همین اول میخواهند عزاداری را قلع و قمع کنند و البته جالب این است که نتوانستند.
تصمیم بگیر یک زحمتی برای حسین(ع) بکشی؛ ببین زندگیات چقدر متحول میشود!
متأسفانه ما یک فرهنگی را نداریم و آن هم این است که صرفاً بعضیهایمان برای امامحسین(ع) به زحمت میافتیم؛ نه همه ما! مثلاً این موکبهایی که مردم در شهرهای خودشان درست میکنند و از عزاداران امامحسین(ع) در مسیرها و خیابانها پذیرایی میکنند، بالاخره این کارها زحمت دارد. ما باید برای حسین(ع) به زحمت بیفتیم، هرسال این کار را بکنید؛ یک نذری، یک نیتی... بگویید «یا أباعبدالله، میخواهم برایت به زحمت بیفتم» ببین زندگیات چقدر متحول میشود. باید برای حسین(ع) زحمت کشید، خیلی حسین زحمت ما را کشیده است...
امامصادق(ع) فرمود: اگر کسی پول دارد، سالی دو بار باید کربلا برود و اگر کسی ندارد سالی یکبار را حتماً باید برود. (حَقٌّ عَلَى الْغَنِیِّ أَنْ یَأْتِیَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی السَّنَةِ مَرَّتَیْنِ وَ حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَةِ مَرَّةً؛ کامل الزیارات/ص۲۹۳) خُب کسی که پول ندارد، چطوری برود؟ لابد باید قرض کند، لابد باید از خرجها و نیازهای ضروریاش بزند. لذا فرمودهاند که فقرا لااقل سالی یکبار بروند.
مردم ایران و عراق این نعمت اربعین را ارزان بهدست نیاوردند که ارزان از دست بدهند
حالا امیدوار هستیم این راه اربعین باز بشود و میلیونها نفر بتوانند بدون هزینۀ سنگین به این زیارت اربعین بروند. ما صدها هزار نفر در این راه شهید دادیم، مردم عراق صدها هزار نفر در راه آزادیِ عزاداری شهید دادند.
مردم ایران و عراق این نعمت اربعین را ارزان بهدست نیاوردند که ارزان از دست بدهند. ما و مردم عراق صدها هزار نفر شهید دادیم در راه آزادی کربلا. صدها حضرت آیتالله فقط در عراق اعدام شدند برای آزادی کربلا، برای مبارزه با ظلمی که کربلا را محصور و محدود کرده بود که حدود بیست و پنج نفر از آنها، جزو آیات برجسته هستند. هنوز عراق به آنجا نرسیده که یک آرامشی پیدا کند و برگردد این تاریخش را یک بازخوانی بکند و شما شکوه شهیدان عراق را ببینید، چه شهیدان غریب و مظلومی! اینکه شما الان میبینید شانزده میلیون نفر در عراق، توفیق این اربعین باشکوه را پیدا میکنند، بهخاطر این است که در این راه خون دادهاند، و الا خدا به این سادگی توفیقات باعظمت را به کسی نمیدهد.
ما هم در راه کربلا خون دادیم، الان که یادوارۀ شهدا برگزار میشود اینها در واقع شهدای راه کربلا هستند. ما الان در محضر یک شهید والا مقام هستیم و شما داشتید برای این شهید عزیز، شعار میدادید «این گل پرپر از کجا آمده؟ از سفر کرب و بلا آمده» ببینید چقدر این مسئله روشن است!
بگو «خدایا میخواهم برای امامحسین(ع) یک زحمتی بیفتم»
ما برای امام حسین(ع) باید به زحمت بیفتیم. حالا چهکار باید بکنیم؟ نمیدانم؛ شما خودتان بهتر تشخیص میدهید، هرکسی در زندگیاش بین خودش و خدا در پایان این دو ماه محرم و صفر، یک عهدی ببندد که «خدایا من میخواهم برای امام حسین(ع) یک زحمتی بیفتم»
بنده بارها این کلیپ را دیدم از آن خانوادۀ عراقی که چهار فرزندانشان را موقع نصب موکب، در اثر برقگرفتگی از دست دادند، اما این پدر، با تمام انرژیاش تا آخر اربعین به زائرها خدمت میکرد. میگفتند: تو دیگر بنشین کنار! میگفت من آن چهارتا بچهام را برای حسین دادم، برای موکب امام حسین دادم، حالا موکب را راه انداختم بنشینم کنار؟ فدای سر امام حسین(ع)... البته خدا از هرکسی به این سادگی قربانی قبول نمیکند! شما پدر و مادر شهدا را ببینید، میگویند: این شهید من برای حسین، برای زینب حسین، فدای سر زینب حسین!
کسی که نعمت و استعدادی دارد اگر برایش به زحمت نیفتد، به جایی هم نمیرسد
ما اگر نعمتی به دستمان رسید باید بخاطرش به زحمت بیفتیم. مثلاً یک کسی آدم بااستعدادی است، از نظر علمی نخبه است، هوش شناختی او خیلی برجسته است، اگر به زحمت نیفتد هیچ چیزی نمیشود. حالا که شما بااستعداد هستی باید با زحمت درس بخوانی، با زحمت، آن درست را در خدمت جامعه قرار بدهی، با زحمت به نشر علمت بپردازی. اگر کسی نعمتی به دستش رسید متناسب با آن نعمت باید زحمت بیفتد، شما چه نعمتی بالاتر از حسین(ع) دارید؟
در این ایام، یک پیادهرویای به سمت حرم امام رضا(ع) صورت میگیرد، این زائران برای چه خودشان را به زحمت میاندازند؟ میخواهند قدر نعمت امام رضا(ع) را بدانند و یکذره قدردانی کنند. یک کسی در زمان حیات امامباقر(ع) با پای پیاده برای دیدار ایشان حرکت کرد، این طرحی بود که خودش به ذهنش رسیده بود، پاهایش زخمی و پرآبله شده بود. وقتی به خدمت امام باقر(ع) رسید، گفت: آقا ببین پاهایم را، اینها همهاش به عشق شما است! آقا امام باقر(ع) تحویلش گرفت و فرمود: آدم با همان کسی که دوست دارد محشور میشود، و تو خواستی محبتت را اثبات کنی و به زحمت افتادی، ولی از این زحمتت حرف نزن و شکایت نکن، یعنی این خیلی طبیعی است که برای عشقت به زحمت افتادی. (دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا؛ تفسیر العیاشی/ج1/ص 167)
ای کاش هرکدام از ما عهد ببندیم و مسئولان ما هرکدامشان با خدا عهد ببندند که «خدایا من میخواهم برای این بالاترین نعمت، یعنی نعمت محبت و ولایت اهلبیت(ع) به یک زحمتی بیفتم، تا وقتی روز قیامت از من سؤال کردی «لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» یک جوابی بتوانم بدهم، تازه ما هرچه هم در این راه به زحمت بیفتیم، هیچ چیزی نیست، اگر در راه أباعبداللهالحسین(ع) تکه تکه بشویم، تازه آن لحظۀ آخر میفهمیم که هیچ چیزی نیست. الان که نمیفهمیم، آن زمان در اوج شکوه تقرب باشیم، تازه آن زمان میفهمیم که اصلاً قابل امام حسین(ع) را ندارد، ولی یک زحمتی باید بیفتیم، نجات ما با این زحمت است.
چرا خدا بنیاسرائیل را چهل سال در بیابان سرگردان کرد؟ میخواستند بدون زحمت، پیروز بشوند!
اگر نخواهیم برای این نعمت، زحمت بکشیم، ممکن است نعمت ظهور هم عقب بیفتد! بنیاسرائیل برای شیعیان و مؤمنین عبرت هستند، شما قصۀ بنیاسرائیل را نگاه کنید؛ بالاترین نعمات به بنیاسرائیل رسید اما بعد از دریافت این نعمتها، حاضر نشدند به زحمت بیفتند، خدا دشمنهایشان را در دریا یا رود نیل غرق کرد و درجا نابود کرد، از آسمان برایشان غذا میبارید و دوازده چشمۀ آب برای آنها جوشید تا آب گوارا بنوشند، و نعمات برایشان تمام شد. خب آنها طبیعتاً بعد از اینهمه نعمت باید یکمقدار هم به زحمت میافتادند. نوبت جنگ شد. وقتی رسیدند به بیتالمقدس بنا شد که بجنگند، تا بیتالمقدس را از دست دشمنان در بیاورند. اما افتادند به تنپروری و گفتند: یا موسی، ما دیگر به زحمت نمیافتیم شما و خدای خودت بروید بجنگید، ما همینجا هستیم. تا وقتی که دشمنان ما در آن شهر هستند ما آنجا نمیرویم. (قالُوا یا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ ؛ مائده/24)
میدانید خدا با قوم بنیاسرائیل چهکار کرد؟ دهها سال این قوم آواره شدند، از یک جایی حرکت میکردند و راه میافتادند اما بعد از مدتی میدیدند که سر جایشان هستند! دهها سال آواره و سرگردان بودند. چرا سرگردان شدند؟ برای اینکه نخواستند متناسب با آن نعمتی که خدا به آنها داده بود، به زحمت بیفتند، گفتند ما زحمت جهاد کردن را نمیخواهیم تحمل کنیم. حضرت موسیبنعمران هم با ایشان بود و میفرمود: حالا که نمیخواهید زحمت را تحمل کنید سرگردان بشوید! آنقدر در بیابان سرگردان ماندند تا همۀ آن کسانی که تنبلی کرده بودند و حاضر نشدند به زحمت جهاد بیفتند، تمامشان مردند و بعد از آن بود که از آوارگی در بیابان نجات پیدا کردند. (...حَتَّى إِذَا أَسْحَرُوا أَمَرَ اللَّهُ الْأَرْضَ فَدَارَتْ بِهِمْ فَیُصْبِحُوا فِی مَنْزِلِهِمُ الَّذِی ارْتَحَلُوا مِنْهُ فَیَقُولُونَ قَدْ أَخْطَأْتُمُ الطَّرِیقَ فَمَکَثُوا بِهَذَا أَرْبَعِینَ سَنَةً ؛ اختصاص/ص265)
بعضیها بعد از نعمت انقلاب و استقلال، دیگر خودشان را به زحمت نینداختند
وقتی خدا نعمت داد، متناسب آن نعمت، باید به زحمت بیفتی! در انقلاب ما هم همینطور بود؛ بعضیها تا نعمت انقلاب و استقلال و آزادی را دیدند، اول خواستند زحمتها را حذف کنند، مثلاً سراغ مبارزۀ با استکبار رفتند که آن را حذفش کنند، سراغ دفاع مقدس رفتند که جهاد را حذف کنند، سراغ پشتیبانی کردن از نیروهای مقاومت و ملتهای مظلوم رفتند که آن را حذفش کنند، شدند مثل قوم بنیاسرائیل که بعد از نجات از ظلم فرعون، دیگر دنبال زحمت نبودند.
چه کسانی جورِ بقیه را کشیدند؟ به عنوان نمونۀ برجسته، «شهدای مدافع حرم» و امثال سردار سلیمانیها بودند که پای کار ایستادند و جورِ همه را کشیدند. ما اینجا آسوده بودیم ولی آنها برای نجات مستضعفین رفتند. اگر آنها نمیرفتند معلوم نبود الان چه بلاهایی سر ما میآمد، بلای مستقیمش همان دواعش بودند. خدا نعمت آزادی و استقلال را به ما داده است و ما باید برایش به زحمت بیفتیم. خدا شوخی ندارد، باید به زحمت بیفتیم تا مردم عالم نجات پیدا کنند.
این اشتباه است که وقتی یک نعمتی گرفتی، بنشینی و بگویی «نه دیگر، دورۀ آسایش ما است»! حضرت زهرا(س) به مردم مدینهای که برای حق او قیام نمیکردند، فرمود: چه شد؟ با دین پیغمبر(ص) به آسایش رسیدید و الان دیگر خوشی زیر دلتان زده و بلند نمیشوید حرکت کنید؟ شما از این وضعیت، خون جگر خواهید خورد، شما سود نخواهید کرد و در آرامش نخواهید بود. (...أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً ؛ احتجاج طبرسی/ج1/ص109)
ببینید ماجرای مدینه به کجا رسید؟ یک روزی رسید که در واقعۀ حرّه، در همین مدینه سرها بریده شد! هفتصد نفر از صحابه و تابعین سرشان بریده شد و به نوامیسشان تجاوز شد، یزید ملعون چنین وضعی برای مردم مدینه درست کرد. حضرت زهرا(س) سالها پیش به آنها هشدار داده بود، میفرمود: چه شد؟ وقتی نعمت پیامبر(ص) و نعمت دین خدا و عزتی که به آن رسیدید را از پیامبر(ص) دریافت کردید، دیگر خوشی زیر دلتان زده و نمیخواهید زحمت بکشید و از حق دفاع کنید؟
زیارت را برای خودمان وظیفه بدانیم و گاهی برای زیارت به زحمت بیفتیم
وقتی نعمت دریافت کردید، به تناسبش یک زحمتی باید بکشید، البته نمیخواهد زیاد هم زحمت بیفتید، اما لااقل یک مقداری به زحمت بیفتید، مخصوصاً برای نعمت ولایت اهلبیت(ع). مثلاً اینکه زیاد برویم زیارت امام رضا(ع)، گاهی برای این زیارت، به زحمت بیفتیم، از سر سیری زیارت نرویم، این را برای خودمان وظیفه کنیم. بعضی وقتها نداریم که برویم، بعضی وقتها سخت است، سختمان میشود؛ عیبی ندارد با سختی برویم. خیلیها بودند که با وجود سختیهای مختلف، به زیارت رفتند و به نتایجی رسیدند.
بله، زیارت از دور هم ثواب دارد، «به تو از دور سلام» در جای خودش باید باشد، خصوصاً نسبت به امامحسین(ع) اما گاهی هم آدم باید خودش را به زحمت بیندازد. اولیاء خدا خودشان بیشتر از همۀ ما به زحمت افتادند. ائمۀ هدی(ع) چرا این مسموم شدن را غالباً قبول کردند؟ برای اینکه آن لحظههای آخر اگر مقاومت میکردند-بعضیهایشان که امکان مقاومت داشتند- با شمشیر به شهادت میرسیدند و اگر با شمشیر به شهادت میرسیدند چه میشد؟ طبیعتاً چهارتا شیعهای که داشتند، برای انتقام گرفتن، قیام میکردند و آنها هم به شهادت میرسیدند، آنوقت دیگر نوبت بچههای آنها و نسلهای بعدی نمیرسید.
اهلبیت(ع) جام زهر نوشیدند، گوشۀ حجره غریبانه به خود پیچیدند اما گفتند بگذارید این شیعیان ما فعلاً به سلامت سپری کنند بلکه بچههایشان قدرت پیدا بکنند و بیایند ما را کمکمان کنند. ما بچههای همانهایی هستیم که اهلبیت(ع) دنبال حفظ آنها بودند که به مسموم شدن تن دادند.
از خدا بخواهیم به ما توفیق بدهد که برای امام رضا(ع) به زحمت بیفتیم، برای امام حسین(ع) به زحمت بیفتیم، برای حضرت زهرا(س) و برای أمیرالمؤمنینِ غریب، یککمی به زحمت بیفتیم.
(الف2/ن2)
سلام واقعا ممنونم استاد برامون خیلی دعا کنید