کلیپ تصویری | فقط یک هدف تو زندگیت داشته باش!
شناسنامه
تولید: بیان معنوی
زمان: 05:49
دریافت با کیفیت (پایین(10مگابایت) | متوسط(25مگابایت) | بالا(40مگابایت) | صوت)
- آپارات | یوتیوب
متن:
خیلی خوب است آدم تکلیف خودش را بداند و تکلیفش یک چیز بیشتر نباشد. خیلی خوب است آدم یک کار داشته باشد و بفهمد که آقا همۀ عمر باید به این یک کار بپرازد، حتی همۀ عمر. نه یک مدتی به صورت موقت. یعنی توجه انسان به یک تکلیف معطوف بشود. این اصلِ خیلی مهمی است. در زندگی معنوی هم وقتی توجه انسان به یک تکلیف معطوف بشود، واقعاً انسان راحت میشود. وقتی تو یک کار داشته باشی، یکی از نتایجش این است که قدرت تمرکزت افزایش پیدا میکند. وقتی تو یک کار داشته باشی، قدرت ارادهات افزایش پیدا میکند. آرامشت بیشتر میشود، حافظهات بهتر میشود، جسمت هم سلامتیاش بهتر خواهد شد، وقتی تو یک هدف داشته باشی!
اگر شما بروید سراغ دنیا، توجهتان به چند چیز معطوف میشود و اصلاً پراکنده و پریشاناحوال میشوید. اگر بتوانید وقتی میروید به سمت دنیا متمرکز کنید توجهتان را به یک موضوع و آن حبّ نفس است، باز روح انسان در مقام برآوردن نیازهای متعدد نفس و هوسهای متعدد او و خواستههای متعدد او دچار پریشانی میشود. ضمن اینکه هیچوقت وجدان و فطرت ما ما را آسوده نمیگذارد، دقیقه یک دفعه میآید جلو میگوید آقا پس من چی؟ تو همهاش فکر خودت هستی. آخر وجدانی هم هست، من هم اینجا نمردم که هنوز. اما اگر کسی رفت به سمت خدا، میتواند یک تکلیف بیشتر نداشته باشد. کسانی که فکر میکنند بروند در عرصۀ معنویت باید هفت هشت ده چیز را، باید صد چیز را مراقبت بکنند اشتباه میکنند. بروی درِ خانۀ خدا یک چیز ازت میخواهد، میگوید من این یک دانه را میخواهم. همۀ بازیها سرِ این است. تویی که خداپرستی را نمیتوانی حذف کنی. خداپرستی و دنیاپرستی هم کنار همدیگر نگذار. برو فقط خداپرستی کن خیال خودت را راحت کن اولاً، اینجوری یک، دل یک دلِ کن؛ ثانیاً در خداپرستی یک دانه کار بیشتر نداری؛ همۀ دعوا سرِ این است. آن یک دانه چیست؟ آن چیست؟ آن مخالفت با هواست. چه خارج از جرگۀ دین بروی راه یک چیز بیشتر نیست، چه داخل دین بیایی راه یک چیز بیشتر نیست، صبح بلند میشوی شب میخوابی دغدغهات یک چیز باشد. فکرت یک چیز باشد. فکرت جای دیگر نرود.
خب آقا اذان گفتند چی؟ من باید به چی فکر کنم؟ اذان شد، اینکه سرِ وقت بلند شوی نماز بخوانی این یک مبارزه با هوای نفس است. این یک دانه را خرید کن. اینکه این اعمال را انجام میدهی، در حالی که این اعمال معمولاً با ذائقۀ طبیعی انسان جور در نمیآید، لااقل انسان نمیفهمد چیست، من چرا باید این کارها را بکنم؟ چون دستور داری گوش میدهی، یک مبارزه با هوای نفس دیگر است. بعد مؤدبانه اجرا میکنی، یک مبارزه با هوای نفس دیگر. بعد از نماز عذرخواهی میکنی از نمازت، یک مبارزه با هوای نفس دیگر. «إِلَهِی هَذِهِ صَلاَتِی صَلَّیْتُهَا لاَ لِحَاجَةٍ مِنْکَ إِلَیْهَا وَ لاَ رَغْبَةٍ مِنْکَ فِیهَا»؛ من این نماز را خواندم؛ حالا مشکلم این است «إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلاَ تُؤَاخِذْنِی»؛ تازه عذرخواهی میکنی از نمازت. اِ! الآن باید مغرور میشدی. نفس لامصّب من میخواستم بعد از نماز من را مغرور کند داغونش کردم. از مسجد آمدی بیرون، برای کسی قیافه نگیر، هوای نفس بعدی. مشکل برایت پیش آمد، هوای نفست دارد امتحان میشود فحش میدهی یا نه؟ مشکل پیش آمد، این؛ خوشگل پیش آمد، این. اصلاً همهاش مبارزه با هوای نفس است.
در آرامش، در سختی. در امتحانهای سخت، در امتحانهای آسان. در امتحانهای کوچولو، در امتحانهای بزرگ. در همۀ اینها یک چیز ازت میخواهد، مبارزه با هوا چهکار میکنی؟ چه خارج از جرگۀ دین راه یک چیز بیشتر نیست، چه داخل دین بیایی راه یک چیز بیشتر نیست؛ صبح بلند میشوی شب میخوابی، دغدغهات یک چیز باشد، فکرت یک چیز باشد. آن چیست؟ آن مخالفت با هواست. هواگیری کن. حالِ هوای نفس خودت را بگیر.
من دیگه تو قیامت بهانه ای ندارم .