۰۰/۱۱/۱۶ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | تو قیمت داری!

شناسنامه

 

متن:

 چی می‌شود که آدم با انرژی خیلی آسان تقوا را رعایت می‌کند مراقبت می‌کند؟ بگو دورت بگردم. خودش این یک گوهری دارد، این را فهمیده. این نتیجۀ دیدن خوبی‌های خودش است. خودآگاهی یک بخشی‌اش دیدن قیمت خودت است؛ تو قیمت داری.

 یک نیمی از خودآگاهی، دیدن خوبی‌های خودش است آدم. کسی بداند توی کیف دستی‌اش مثلاً یک گوهر گرانبهایی است میلیاردها می‌ارزد، کیف را محکم می‌گیرد. یکی از بغلش رد می‌شود این‌جوری نگه‌اش می‌دارد. اما چیزی تویش نباشد این‌جوری راحت باهاش برخورد می‌کند. مراقب می‌شوی. مراقبت هم یعنی تقوا دیگر. کی با تقوا می‌شود؟ کی؟ کسی که بداند گوهر ارزشمندی است. آن‌وقت مراقب گوشَش هست، مراقب چشمَش هست. شما فکر می‌کنید آنهایی که خیلی مراقب زبان‌شان هستند، چرا مراقب زبان‌شان هستند؟

 شاگردان مرحوم قاضی می‌فرمودند که ما می‌دیدیم یک قسمتی از زبان مرحوم قاضی رنگش فرق می‌کند با بقیه، سرخ است سوخته است یک‌جوری است. هی می‌خواستیم بپرسیم ازش رویمان نمی‌شد. پرسیدند چرا این‌جوری است این زبان‌تان؟ گفته بودند من بیست و چند سال یک سنگی گذاشته بودم روی زبانم که معمولاً نگه‌اش می‌داشتم که می‌خواهم حرف بزنم این سنگِ نمی‌گذارد من حرف بزنم. یادم بیفتد که من باید کنترل کنم چه حرفی بزنم؟ برای چی می‌خواهم بزنم این را؟ حرف بی‌حساب نزنم. خب بیست سال یک سنگ بگذاری روی زبانت یک جوری می‌شود این زبان دیگر! این بهش می‌گویند مراقبت، تقوا.

 «آقا این سخت نیست؟! زندگی را داری سخت می‌کنی!» نه خیلی هم آسان است برایش. با انرژی این کار را می‌کند. چی می‌شود که آدم با انرژی خیلی آسان تقوا را رعایت می‌کند مراقبت می‌کند؟ بگو دورت بگردم. خودش این یک گوهری دارد، این را فهمیده. یک گوهری دارد می‌خواهد آن را از دست ندهد. این نتیجۀ دیدن خوبی‌های خودش است. خودآگاهی یک بخشی‌اش دیدن قیمت خودت است. تو قیمت داری. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید خدا رحمت کند کسی را که قدر خودش را بداند.

 شما اگر توی کیفَت، توی جیبَت یک الماسی داشته باشی صد میلیارد بیارزد، خودت و فامیل‌هایت هم همه فقیر؛ داری می‌روی از نگه‌داشتن این الماس، از توجه‌کردن، از گرفته شدن عضلات خودت در طول یک سفر، اصلاً خسته نمی‌شوی! خیلی محکم! فیکس نگه‌اش می‌داری. همه را چهار چشمی می‌پایی. این دزد نباشد، آن نباشد. اصلاً نمی‌خوابی، آقا توی قطار، توی اتوبوس، نه نه نه من نباید بخوابم. با انرژی. بعدش هم می‌آیی خانه این الماس را آوردی دوتا ملّق هم می‌زنی. بابا تو که وارفته بودی که! من یک گوهری دارم الآن نقشه برایش دارم. برو کنار!

 ببین چقدر خوب هستی، با تقوا می‌شوی. آقا دیگر من چی بگویم دیگر؟ این است که آدم روز قیامت می‌رود حسرت می‌خورد حسرت سنگین روز قیامت را «یوم الحَسرَة» نامیدند.

 کی با تقوا می‌شود؟ کی؟ کسی که بداند گوهر ارزشمندی است.

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...