۰۰/۱۲/۱۲ چاپ ایمیل و پی دی اف
در جمع فعالین فرهنگی استان فارس 

شروع آموزش دین از اصول عقاید، اولین قدم به سمت سکولارسازی است/ خیلی از کارهای فرهنگی و دینی ما، سکولارساز و دشمن‌ساز است!/ خودمان با آموزش نادرست دین، سکولاریزم را تقویت کرده‌ایم/ دین را چگونه توضیح بدهیم که سکولار نباشد؟ احکام اجتماعی دین و آثار اجتماعیِ احکام فردی را توضیح بدهیم

شناسنامه:

  • زمان: 1400/11/28
  • مکان: شیراز حرم مطهر شاهچراغ(ع) 
  • مناسبت: در جمع فعالین فرهنگی استان فارس
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در جمع فعالین فرهنگی استان فارس در آستان مقدس احمدبن موسی الکاظم(ع) شاهچراغ، نکات مهمی در خصوص فعالیت‌های فرهنگی و شیوۀ تبلیغ دین بیان کرد. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

سکولار بودنِ دین یعنی دین به زندگی اجتماعی و نیازهای واقعی مردم، زیاد کاری نداشته باشد

حتماً با پدیده یا مفهومی به نام سکولاریزم آشنا هستید. مقصود از سکولار بودنِ دین یا معنویت یا حتی فرهنگ و اخلاق، این است که دین و معنویت به زندگی اجتماعی و واقعی مردم زیاد کاری نداشته باشد و فقط به بُعد اخلاقی و معنوی بپردازد و در نتیجه، طبیعتاً با سیاست هم کاری نداشته باشد و از سیاست فاصله بگیرد. دین‌داری سکولار، دین‌داری‌ای است که به امور سیاسی و قبل از آن، تا حدّ زیادی به امور اجتماعی و تا حدّ زیادی به امور معیشتیِ مردم توجه نکند. ولی اگر ما سکولار نباشیم و دین را از سیاست جدا ندانیم، دین را در متن زندگی تعریف خواهیم کرد.

سکولاریزم، درجاتی دارد. درجاتی از سکولار بودن در عموم فعالیت‌های فرهنگی و دینی ما موج می‌زند. اگرچه مواضع سیاسی هم داشته باشیم و چهار تا اقدام سیاسی هم انجام بدهیم، اما ذاتاً آموزش دینی‌مان و تعلیمات اخلاقی‌مان سکولار است. خیلی از ما، در واقع سکولارهای انقلابی هستیم! البته دربارۀ اینکه «سکولاریزم مزمن و رایج در اکثر فعالیت‌های فرهنگی به چه چیزی می‌گویند؟» توضیح خواهیم داد.

آیه‌ای از قرآن که به یک طرز برخورد سکولار با دین اشاره می‌کند

در آیۀ کریمۀ قرآن، بحثی وجود دارد که در واقع دربارۀ سکولاریزم است؛ یعنی دربارۀ همین سبکِ برخوردکردن با دین و معنویت. می‌فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ» (حج/11) از بندگان خدا کسانی هستند که عبادت خدا را در یک گوشه‌ای گذاشته‌اند. «علی حرفٍ» یعنی یک طرف. یعنی بندگی خدا را در یک طرفی گذاشته‌اند و بقیۀ زندگی‌شان را دارند انجام می‌دهند. یعنی عبادت خدا به کلّ زندگی‌شان ربطی ندارد و جاریِ در متن زندگی نیست. تقریباً می‌شود گفت که این آیه، به یک طرز برخورد سکولار با دین اشاره می‌کند که الآن جهانیان خیلی علاقه‌مند هستند که دین در اقتصاد نیاید، در سیاست نیاید و در متن زندگی نیاید.

طبیعتاً ما سکولاریزم را قبول نداریم. در مساجدمان «الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر ضدّ ولایت فقیه» می‌گوییم و می‌گوییم که وظیفۀ شرعی ماست در تظاهرات شرکت کنیم و از نظام دفاع کنیم. اینها مواضع غیرسکولاری است. ولی ذاتاً فعالیت فرهنگی ما و فعالیت دینی ما، غالباً سکولار است. جالب این است که این سکولاریزم را به فرزندانمان هم آموزش می‌دهیم و بعد به آنها می‌گوییم «حالا سکولار نباش!» خُب می‌گوید: شما که خودت ما را این‌طوری آموزش دادی! حالا من چه‌جوری سکولار نباشم؟!

خودمان با آموزش نادرست دین، سکولاریزم را تقویت کرده‌ایم

چرا ما بعد از چهل سال در بدنۀ اجتماعی مردم، در دانشگاه‌ها و حتی در بین مسجدی‌های‌مان، هنوز مشکل جدی سکولاریزم داریم؟ پس ما در این چهل سال در تعلیم و تربیت دینی، چه‌کار می‌کردیم؟ بنده نمی‌گویم که ما هیچ کاری نکرده‌ایم، بلکه می‌گویم «ما سکولاریزم را آموزش داده‌ایم و سکولاریزم را منتقل کرده‌ایم» این سکولاریزم که از زیر بوته پدید نیامده است! حتماً ناشی از تعلیمات دینی و فعالیت‌های فرهنگی‌ای است که ما انجام داده‌ایم.

سؤال این است که ما چگونه، خودمان سکولاریزم را تقویت کرده‌ایم؟! طرز آموزش دین ما با اصول عقاید شروع می‌شود. وقتی شما در آغاز آموزش دین، اصول عقاید را یاد دادید و گفتید اول «توحید، عدل، نبوت، معاد ...» تلقّی این دانش‌آموز، یعنی آن برداشت نهایی‌اش از دین، این می‌شود که پیغمبر سرِ عقاید فعالیت می‌کرد و جنگ می‌کرد. این قدم اول به سمت سکولاریزم است. در حالی‌که واقعیت این نبوده است. پیغمبر سرِ عقاید دعوا نمی‌کرد. بنده بر اساس کتاب مقام معظم رهبری با عنوان «طرح کلی اندیشۀ اسلامی» تأکید دارم که دعوای ابوجهل و این‌قبیل افراد با پیامبر(ص) سرِ عقاید دینی نبود.

رهبر انقلاب در کتاب‌شان می‌فرمایند که آنها انسان‌های خیلی متدیّن به بت‌ها نبودند که بگویند «نه! ما از دین‌مان دست برنمی‌داریم!» در قرآن هم می‌فرماید که آنها به خدا معتقد بودند، به عبادت معتقد بودند، به نبوت معتقد بودند، به معاد معتقد بودند، البته چهار تا تحریفات در دین‌شان هم داشتند اما سرِ تحریفات هم این‌قدر اصرار نداشتند که به‌خاطرش با پیامبر(ص) بجنگند! دعوا سرِ دو یا سه تا بودن خدا هم نبود. دعوای اصلی سرِ بت‌ها هم نبود.

وقتی به‌جای تقویت وجه اجتماعی دین، صرفاً وجه عقیدتی و اخلاقی را تقویت کنیم، سکولاریزم را تقویت کرده‌ایم

آموزشی که بچه‌های ما دربارۀ دین می‌بینند، چگونه است؟ به‌جای اینکه وجه اجتماعی دین، برای آنها قوی بشود، وجه عقیدتی دین قوی می‌شود. لذا از دین، یک تلقّی عقیدتی پیدا می‌کنند و این با آموزش‌های ما دارد اتفاق می‌افتد.

چرا پیامبر(ص) با قوم بنی‌ربیعه، قرار گذاشت که «بیایید به من کمک کنید، من به عقاید دینی شما کاری ندارم...»؟ چون  پیامبر اکرم(ص) مسئلۀ مهم‌تر از عقیده داشتند و آن قدرت اسلام بود. ولی الان در آموزش‌های دینی ما، قدرت اسلام و زندگی اجتماعی چه جایگاهی دارد؟

بُعد اجتماعی دین در آموزش‌های دینی و کارهای فرهنگی ما کم‌رنگ است و بیشتر، بُعد فردی دین، برجسته است. اصرار بر این بُعد فردی، یکی ناشی از تلقّی صرفاً‌ عقیدتی از دین است و دوم، ناشی از تلقّی صرفاً اخلاقی از دین است.

وجود ملکات نفسانی خوب، علامت خوشبختی نیست

آنچه به اسم «علم اخلاق» رایج شده، بیشتر ملکات نفسانی است. خُب هر کسی یک ملکات نفسانی‌ای دارد؛ اما وجود ملکات نفسانیِ بد، علامت بدبختی نیست و وجود ملکات نفسانی خوب هم علامت خوشبختی نیست. و هیچ‌وقت هم هدف اصلی «اصلاح ملکات نفسانی» نیست.

شما می‌دانید چیزی به نام «علم اخلاق» از یونان وارد اسلام شده است. در اینجا برخی می‌گویند: پس این آیه قرآن چیست که می‌فرماید «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» خداوند در قرآن 250 مرتبه از تقوا سخن گفته است و فرموده است که ملاک تقواست، من از شما تقوا می‌خواهم، «والعاقبةُ للمُتّقین»، «انّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»، «انّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» این‌همه تأکید بر تقوا را ندیده بگیریم و بر اساس همین یک آیه «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» مدام بر اخلاق تأکید کنیم؟ البته «خُلُقٍ عظیم» هم منظور این علم اخلاق نیست. خُلُق یا اخلاق که در بعضی از روایت‌ها آمده است، مقصودش آداب معاشرت است؛ نه دانش اخلاق که می‌خواهد رفتار ارزشی را از رفتار غیرارزشی جدا کند، نه دانش اخلاق که می‌خواهد با ملکات شما کار داشته باشد.

اخلاق یعنی چه؟ کسی که به صورت ژنتیک از پدر و مادرش ارث برده است که آدم منظمی باشد، نظمش ارزش ندارد. اما کسی که ژنتیک آدم منظمی نیست و گاهی سرِ وقت نماز می‌خواند ولی برای همین هم کلی با خودش کلنجار رفته و مبارزه با هوای نفس کرده است، ارزش بیشتری دارد.

اخلاق، ملاک نیست، تقوا ملاک است

کسی که ژنتیک آدم متواضعی است یا از سرِ ضعف و ترس، آدم متواضعی شده است، نباید بیخودی بگوییم که او بچۀ خوبی است. کسی که عصبی‌مزاج‌بودن را به‌طور ژنتیک از پدر و مادرش ارث برده است، نباید بگوییم که بچۀ بدی است. ملاک اخلاق نیست، ملاک تقواست. خدا می‌فرماید «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» درحالی‌که می‌توانست بفرماید «إنّ اکرمکم عندالله أحسنکم اخلاقاً»!

امام رضا(ع) فرمود: اگر دیدی یک کسی گناه نمی‌کند، گول نخور شاید ضعیف است، شاید جرأت ندارد گناه بکند... (إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَمَاوَتَ فِی مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِی حَرَکَاتِهِ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّنَّکُمْ فَمَا أَکْثَرَ مَنْ یُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْیَا وَ رُکُوبُ الْمَحَارِمِ‏ مِنْهَا لِضَعْفِ نِیَّتِهِ‏ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدِّینَ فَخّاً لَهَا...»(احتجاج/2/320)

دین موافق تقواست نه اخلاق؛ البته اخلاق به معنای ملکات نفسانی. کسی که یک صفت خوب یا صفت بدی را از پدر و مادرش به ارث برده است؛ چندان مهم نیست، مهم سعی و تلاش اوست؛ «لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» وقتی تلقّی اخلاقی از دین ارائه بدهیم، افراد ضعیف و بی‌عرضه دور ما جمع می‌شوند.

شما اگر خواستید در یک دبیرستان، تبلیغ حجاب بکنید، ببینید بر اساس دین سکولار می‌خواهید تبلیغ کنید یا بر اساس دین واقعی؟ اگر یک کسی زود حرفتان را پذیرفت، ببینید چرا پذیرفته است؟ شاید کمبود محبت دارد و دوست دارد پیش تو عزیز بشود! اگر دیدی آدم متواضعی است، ببین خودش سعی کرده و این تواضع را به‌دست آورده است؟ یا آن کسی که پرخاشگر و عصبی‌مزاج است، یا لج کرده و حجاب را کنار گذاشته است، آیا لزوماً آدم بدی است؟

کسی که پرخاشگر است، شاید اگر تغذیه‌اش را تغییر بدهد و اصلاح کند، مشکلش برطرف بشود. درحالی‌که تلقّی اخلاقی از دین می‌گوید «این آدم بدی است، چون پرخاشگر است!»

ایجاد تلقی صرفاً اخلاقی و عقیدتی از دین، دشمن‌ساز است

تلقّی عقیدتی از دین هم، از همان اول دین را ضدّ انسانی معرفی می‌کند چون تلقّی عقیدتی از دین می‌گوید «جنگ‌های پیغمبر سرِ عقیده بوده است!»  

با تلقّی اخلاقی، می‌خواستند پیغمبر(ص) را بکشند. مشرکین مکه، برای مقابله با ایشان شورا گرفتند و گفتند: ایشان در خانواده اختلاف می‌اندازد. لذا تصمیم گرفتند که پیغمبر را بکشند؛ یعنی با یک حکم اخلاقی! ابن ملجم هم به حکم اخلاق امیرالمؤمنین(ع) را به قتل رساند. حرفش این بود که شما قتل زیاد انجام دادی و آدم کشتی و خیلی‌ها یتیم شدند. همۀ این بچه‌ها را تو یتیم کردی... من دیگر به بقیه‌اش کاری ندارم!

جلوی امام زمان(ع) هم با اخلاق می‌ایستند و با اخلاق به جنگ امام‌زمان(ع) می‌روند؛ می‌گویند ایشان بی‌رحم است! اینکه یک تلقیِ صرفاً اخلاقی و عقیدتی از دین، ایجاد کنیم، نوعی جنایت است؛ چون با این کار، در واقع داریم دشمن درست می‌کنیم.

تلقی احکامی از دین یعنی اطاعت از خدا را برجسته کنیم و بگوییم «آدم خوب یعنی آدم مطیع»/ دین همه‌اش اطاعت نیست؛ بلکه بصیرت و نصرت هم هست

تلقّی صرفاً اخلاقی از دین، به دین آسیب می‌زند، تلقّی عقیدتی هم به دین آسیب می‌زند و دین را بی‌حرمت می‌کند! تلقّی بعدی، تلقّی احکامی است. تلقی احکامی از دین چیست؟ اینکه اطاعت از خدا را برجسته کنیم و بگوییم «آدم خوب یعنی آدم مطیع» درحالی‌که دین همه‌اش اطاعت نیست؛ بلکه بصیرت و نصرت هم هست.

بصیرت و نصرت، گاهی ممکن است بدون امر صریح و واضح خدا یا امام باشد. امام حسین(ع) شب عاشورا به یارانش فرمود: «بروید!» درحالی‌که آنها باید بمانند و جان بدهند. خب اگر نمی‌فهمیدند و می‌رفتند چه؟! اگر می‌گفتند: «آقا اگر اشاره کند، ما همان را انجام می‌دهیم. حالا که ایشان صریح فرمودند بروید پس باید برویم...» امام حسین(ع) فرق بین اطاعت و نصرت را می‌خواست در شب عاشورا برای همۀ ما جا بیندازد. ما این را می‌گذاریم کنار، و از خودمان یک دین من‌درآوری ارائه می‌دهیم!

فرق تلقی اطاعتی از دین با تلقی نصرتی از دین چیست؟ در تلقی نصرتی از دین، شما خودت باید بفهمی و تشخیص بدهی که چه‌کار کنی. اما تلقی اطاعتی از دین، یعنی هرچه به شما گفتند بگو «چشم!» کدامش قشنگ‌تر است؟ کدامش روشنفکرانه‌تر است. آیۀ قرآن به پیغمبر(ص) فرمود: «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ». حکمت یعنی خودت تشخیص بدهی و بفهمی. ما غالباً فقط در حدّ «یعلّمهم الکتاب» آموزش می‌دهیم؛ یعنی «حرف خدا را یاد بگیر و اطاعت کن!» همین!

دین می‌‌خواهد انسان به حکمت و قدرت برسد

وقتی این سه تلقی از دین، امروز در جامعۀ ما حاکم است، خُب طبیعی است که مردم از دین بیزار بشوند. تلقی صحیح از دین چیست؟ چه تلقی‌ای باید از دین ایجاد بشود؟ قرآن می‌فرماید: «یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ»؛ آخرش می‌رسد به حکمت. آخرسر می‌خواهی من را به کجا برسانی؟ آخر سر می‌خواهم تو را به حکمت برسانم. یعنی خودت صاحب‌نظر و صاحب‌تشخیص بشوی. فرمود: «کادَ الحَکیم أن یَکونَ نبیّا» (کنزالعمّال/ ج16/ص 117) حکیم نزدیک است پیغمبر باشد.

بسیاری از بهترین کارهایی که شما می‌توانید انجام بدهید، حکم صریح مثل واجب‌بودن نماز یومیه ندارد؛ خودت باید تشخیص بدهی چه‌کار کنی.

اینکه خداوند هرچه گفت ما بگوییم «چَشم» حرف غلطی نیست. کمااینکه اگر کسی ذاتاً تواضع داشته باشد، بد نیست، ولی این هدف دین نیست! همان‌طور که اگر کسی ذاتاً عصبی‌مزاج بود، این هم بد نیست! مهم مبارزه با هوای نفس است، مهم قدرت انسان است. دین می‌‌خواهد انسان به قدرت و حکمت برسد.

دین را چگونه توضیح بدهیم که سکولار نباشد؟ احکام اجتماعی دین و آثار اجتماعیِ احکام فردی را توضیح بدهیم

دین سکولار دینی است که صرفاً با تلقیِ عقیدتی، اخلاقی و احکامی از دین باشد؛ آن هم احکامی که غالباً احکام فردی است. دین را چگونه توضیح بدهیم که سکولار نباشد؟ باید احکام اجتماعی دین و آثار اجتماعیِ احکام فردی را توضیح بدهیم.

شهید صدر نابغۀ تاریخ اسلام است. مگر ما چند تا نابغه مثل شهید صدر در تاریخ اسلام داریم؟ حضرت امام(ره) وقتی شهید صدر از دنیا رفت، سه روز عزای عمومی اعلام کرد. امام برای شهید بهشتی، شهید مطهری و برای هیچ شهیدی سه روز عزای عمومی اعلام نکرد. امام خیلی حساب‌شده رفتار می‌کرد. ایشان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب فرمود همۀ مسائلی که برای طراحی نظام اسلامی دارید، از شهید صدر بپرسید...

از آخرین حرف‌های شهید صدر این است: اینکه در صدر اسلام به پیغمبر گرایش پیدا کردند به‌خاطر مبدأ و معاد نبود، به‌خاطر آثار دنیایی کار پیغمبر بود... اینکه ما باید دین را کارکردگرایانه توضیح بدهیم، صرفاً نظرِ بنده نیست، بلکه دیدگاه شهید صدر است. در بین علمای ایران در این پنجاه سال اخیر، بنده یک عالم می‌شناسم که الآن رهبر انقلاب است، ایشان هم در کتاب «طرح کلی اندیشۀ اسلامی» دین را کارکردگرایانه و اجتماعی توضیح داده است.

باید دین را به عنوان یک امر صددرصد عقلانی برای مردم جا بیندازیم. در کار فرهنگی برای جاانداختن دین، باید فوائد دین برای شخصیت انسان و برای جمعیت و اجتماع ذکر بشود و معلوم بشود که دین به شدّت یک امر عقلانی است.

اجتناب از معصیت یک امر عقلانی و یک امر اجتماعی است/ رعایت حجاب یک امر عقلانی و اجتماعی است نه صرفاً ارزشی

حدود بیست و پنج سال است که بنده این مطلب را بالای منبرها می‌گویم: وقتی سوار هواپیما می‌شوید، می‌گوید کمربندها را ببند نمی‌گوید ارزش‌ها را حفظ کنید، چون یک کار عقلانی است. اما وقتی می‌خواهد بگوید «حجاب را رعایت کنید» می‌گوید ارزش‌های اخلاقی جامعه یا ارزش‌های دینی را رعایت کنید! درحالی‌که حجاب هم کارکرد واقعی عینی دارد و مثل بستن کمربند ایمنی، یک کار عقلانی است نه صرفاً یک ارزش اخلاقی و دینی.

مهم‌تر از حجاب برای ما نماز است. پس چرا نماز را قانونی نمی‌کنیم؟ حجاب مثل بوق‌زدن دم در بیمارستان است. چرا بوق زدن جلوی بیمارستان ممنوع است؟ چون هنجارهای اجتماعی را داری از بین می‌بری! چون یک امر واقعی و عقلانی است. اما وقتی داخل هواپیما می‌نشینی، حجاب را به‌عنوان یک ارزش اخلاقی دینی مطرح می‌کنند نه به عنوان یک امر عقلانی و هنجار اجتماعی.

وقتی می‌گویی «حجاب را رعایت کن، چون دین گفته است» طرف می‌گوید «خب من دین ندارم!» ولی اگر می‌گفتی «حجاب را رعایت کن، چون یک امر عقلانی مفید اجتماعی است» طرف نمی‌تواند بگوید که من عقل ندارم. یا بگویید: «هنجارهای اجتماعی ما را رعایت کنید...» اگر دین هم نباشد آیا خودمان عقل‌مان نمی‌رسد که این برای اجتماعی انسانی ما مفید است؟ چرا دین را می‌آورید اینجا قربانی می‌کنید؟

اینکه چون خدا گفته است ما می‌گوییم «چشم!» درست است ولی در روایت هست که اگر خدا هم نگفته بود، انسان عاقل از معصیت اجتناب می‌کرد «لَوْ لَمْ یَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ یَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل» (غرر الحکم/ج۱/ص۵۶۸) اجتناب از معصیت یک امر عقلانی و یک امر اجتماعی است؛ مخصوصاً حجاب! حجاب که دیگر یک مسئلۀ اجتماعی است.  

کار فرهنگی را در متن زندگی جمعی انجام بدهید

خب اگر دین یک امر عقلانی و کاربردی در زندگی فردی و به‌ویژه در زندگی اجتماعی است، چرا کار فرهنگی را صرفاً در خارج از متن زندگی اجتماعی انجام می‌دهید؟ چرا فقط می‌خواهید مردم را در مسجد، دین‌دار کنید؟ چرا در کارخانه و فروشگاه و بازار و کارگاه، مردم را دین‌دار نمی‌کنید و فقط رفتید داخل مسجد؟ مگر زمان طاغوت است؟!

الان برای کار فرهنگی، باید شغل درست کنی، باید سرِ نحوۀ زندگی جمعی برای تولید و برای مصرف، در متن این فعالیت جمعی باید کار فرهنگی صورت بگیرد! چرا کار فرهنگی را سکولار می‌کنید و می‌برید بیرون از متن زندگی؟!

امروز در متن زندگی، نقص بزرگ دینی ما در چیست؟ کار گروهی و جمعی در عرصۀ اقتصادی و معیشتی. شما تا وقتی که در میان یک جمع، در مسجد یا هیئت، کار اقتصادی راه نیندازید و آنها با هم دعوایشان نشود، هیچ شاخصی ندارید برای اینکه ببینید کار تربیتی‌تان موفق بوده یا نبوده. اگر بحث پول وسط بیاید و دعوایمان نشود، آن‌وقت است که مواسات، ایثار و ازخودگذشتگی  تازه رو می‌آید.

اینکه بگوییم «ایثار کلاً خوب است! تواضع کلاً خوب است!» چندان فایده ندارد. می‌دانی تواضع کجا خوب است؟ ما جمع بشویم با هم یک کار اقتصادی بکنیم یکی‌مان عرضه‌‌اش بیشتر است یکی‌ عرضه‌اش کمتر است، یکی این استعداد را دارد یکی آن استعداد را دارد، در متن این زندگی جمعی، با همدیگر بسازیم؛ اینکه با هم سازش داشته باشیم، اینکه در متن این فعالیت، تعاون و فداکاری و ایثار و تواضع داشته باشیم؛ خیلی ارزش دارد. آن‌قت دیگر دین‌داری سکولار نخواهد شد.  

 کار فرهنگی در متن اصل زندگی انجام بشود؛ آنجایی که شغل به جوان یاد می‌دهی، آنجایی که شیوۀ درآمدزایی را یاد می‌دهی. البته اصلی‌ترین قسمت متن زندگی که ما از آن غافلیم چیست؟ کار جمعی. هر کدام از شما استعدادهایی دارید و اگر تنهایی کار کنید در این استعدادها برنده می‌شوید. بی‌دردسر جلو می‌روید. فوقش چندنفر اعوان و انصار ضعیف‌تر از خودتان را به کمک بگیرید و کارتان را پیش ببرید. اما مهم این است که شورایی و تعاونی کار کنید؛ کار جمعی انجام بدهید. آن وقت است که کار اسلام و مسلمین ارتقا پیدا می‌کند. ده تا لیدر دور همدیگر جمع بشوند و با هم کار کنند. آن‌وقت انفجارات اتمی در موفقیت رخ خواهد داد.

اخلاق و معنویت و فداکاری و همۀ این ارزش‌ها در کار جمعی‌ کردن، خودش را نشان می‌دهد. ان‌شاءالله کار فرهنگی در جامعۀ ما این دو بُعد را پیدا کند؛ یکی، در تلقّی از دین، یعنی تلقّی صرفاً عقیدتی، صرفاً اخلاقی و صرفاً احکامی(آن‌هم احکام فردی) از دین پدید نیاید. بلکه تلقّی عقلانی از دین پدید بیاید. تلقّی کارکردگرایانه از دین پدید بیاید. کارکردگرایانه نه به معنایی که غربی‌ها می‌گویند! غربی‌ها کارکردگرایی را این‌طور ترجمه می‌کنند که هرچقدر از دین را که کارکردش را فهمیدم قبول می‌کنم و بقیه‌اش را قبول نمی‌کنم! ما می‌گوییم هرچه دین گفته است کارکرد دارد؛ کارکرد اجتماعی دارد. شهید صدر می‌فرمود: مردم کارکرد اجتماعی دین را دیدند و به پیغمبر گرایش پیدا کردند.

کار فرهنگیِ غیر سکولار، سه اثر مهم دارد:

کار فرهنگی وقتی سکولار نیست که مبتنی بر این تلقی‌ها از دین نباشد، بلکه تلقّی عقلانی از دین داشته باشد و نشان بدهد که دین کاملاً یک امر عقلانی است. شما وقتی کار فرهنگی و کار تربیتی انجام می‌دهید، در واقع دارید چه‌کار می‌کنید؟ یکی اینکه «عقل را افزایش می‌دهید»، دوم اینکه «فایدۀ دین را در زندگی‌ انسان به‌طور ملموس به او می‌چشانید»، سوم اینکه «او را به حکمت می‌رسانید» حکمت یعنی صاحب‌نظر شدن، صاحب‌رأی شدن؛ نه صرفاً مطیع‌بودن. شاخص این نیست که چه کسی مطیع‌تر است. شاخص این است که چه کسی دین را نصرت می‌کند و نصرت نیاز به بصیرت دارد.

وقتی شما به کارکرد دین در زندگی توجه کردید و به رشد عقل و رسیدن به حکمت توجه کردید، باید در متن یک زندگی واقعی کار فرهنگی انجام بدهید نه جدای از زندگی واقعی که مثلاً او را ببرید در یک عزلتی در مسجد، کار فرهنگی برایش انجام بدهید. متن زندگی واقعی، اصلش کجاست؟ در کار گروهی و کار جمعی. مثلاً یک جمعی بیایند روی یک فعالیت گروهی (مانند یک فعالیت تولیدی) کار کنند و در جریان این حرکت، زندگی جمعی را یاد بگیرند. در متن زندگی جمعی، همان یک ذره ایمان و یک ذره خوبی‌هایی که همه دارند، تجلّی پیدا می‌کند؛ این می‌شود کار فرهنگی غیر سکولار.

(الف3/ن2)

نظرات

سلام. لطفا حتماً صوت این جلسه را بارگذاری کنید. سپاس

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...