کسی که معنویاتی دارد اما طمع خدمت به مردم ندارد، حتماً دچار غرور معنوی است/ هر کار خوبی انجام دادی بعدش ببین دچار غرور معنوی شدهای یا نه؟ چون نفس انسان مکّار است و خوبیها را مال خود میکند
نفس انسان، مکّار است؛ شما به سمت هر خوبیای بروی، آن خوبی را مال خود میکند. مثلاً اگر نفس شما نتواند، شما را بینماز کند و شما اهل نماز و مسجد بشوی، شما را مغرور میکند و میگوید «من همانم که به مسجد میروم!» یعنی همان غرور معنوی.
هر کار خوبی انجام دادی، بعدش باید ببینی آیا غرور معنوی پیش آمده یا نه؟ اگر کسی از کارِ خوب شما خبر نداشته باشد، شما نمیتوانید ریا کنید، اما عُجب، اینطور نیست، حتی اگر کسی هم نباشد، باز عُجب و غرور اتفاق میافتد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل» مؤمن وقتی کار خوبی انجام داد بعدش دچار ترس میشود از اینکه نفسش شروع به بهرهبرداری کند.
ما باید بعد از خوببودن، مواظب باشیم که دچار انانیّت، عجب و غرور معنوی نشویم. مهمترین جلوۀ انانیّت بعد از خوببودن، فردیّت در امور معنوی و اخلاقی و اجتماعینبودن است.
هرکسی دید که زیاد طمع خدمت به مردم و دغدغۀ جامعه را ندارد ولی معنویاتی دارد، حتماً دچار غرور معنوی است. این یکی از علامتهای غرور است.
انانیّت در کجا بیشتر از بین میرود؟ آیا با نماز شب، یا غلبه بر خواب و خوراک، این انانیّت از بین میرود؟ یا آنجایی که وارد جامعه میشوی تا به مردم خدمت کنی اما صدمه میخوری و حرف میشنوی!
اگر کسی بخواهد با امربهمعروف و نهی از منکر، آنهم با رفق و مدارا، به جامعه خدمت کند، باید از آبروی خودش بگذرد. همانطور که اهلبیت(ع) و اولیاء خدا از آبرو گذشتند.
مجاهدتکردن در راه علیبنابیطالب(ع) برای حضرت زهرا(س) گذشتن از آبرو بود. برای یاریِ امامحسین(ع) هم باید از آبرویت میگذشتی. چون در آنزمان به خودِ امیرالمؤمنین(ع) و خودِ اباعبدالله الحسین(ع) هم توهین میکردند.
حضرت خدیجه(س) در ابتدای بعثت که دورۀ غربت پیامبر(ص) بود به ایشان کمک کرد و هستی خود را در اختیار او گذاشت و از آبرو و اعتبارش گذشت با اینکه ایشان و خودِ پیامبر(ص) را هم تمسخر میکردند.
اگر آدم یکذره بخواهد احترام و آبروی خودش را حفظ کند، اصلاً نباید وارد جامعه بشود و دخالت بکند، نباید حرفی بزند که به او حرف بزنند. شما برای امربهمعروف و نهیازمنکر، باید روی نفس خودت پا بگذاری.
الان شما آدم مؤمن و محترمی هستی. یکدفعهای شیطان یک جایی که باید امر و نهی بکنی، میگوید «نگو! حرمتَت شکسته میشود» درحالیکه حضرت زهرا(س) همۀ آبرو و حرمت خودش را در راه امیرالمؤمنین(ع) خرج کرد.
تزکیۀ نفس با ازخودگذشتن در عمل اجتماعی است. چرا همۀ خوبیها یک قطره است در مقابل اقیانوس امر بهمعروف و نهیازمنکر؟ چون شما در امر و نهی، آنقدری که از خودت میگذری حتی در جهاد فی سبیلالله هم آنقدر از خودت نمیگذری.
ما معمولاً در مسائل اقتصادی، اجتماعی نیستیم. همینجاها ایمانمان به خدا مشخص میشود؛ مثلاً اینکه دربارۀ مسئولیت اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر، در عرصۀ اقتصادی چگونه عمل میکنیم؟
مسئولیت اجتماعی داشتن در امر اقتصاد و معیشت در این است که بهجای اینکه خودت تنهایی با پولت کار کنی، تعاونی راه بیندازی و با یک عدهای مشارکت کنی. بله ممکن است عُرضۀ تو بیشتر از شرکایت باشد، بگذار یک چیزی از شما به بقیه برسد و دست چهار نفر دیگر را هم بگیر.
درس اخلاق و دینداری واقعی آن چیزی است که آدم را اجتماعی بار بیاورد. اگر دینداری، اخلاق، معنویت و حتی نماز جماعت، آدم را اجتماعی بار نیاورد، بیتردید انحرافی هستند. این دین و اخلاق و معنویت، مال مغروران است و این افراد را عُجب فرا گرفته است.
با اخلاق فردی، ظهور واقع نمیشود. البته اخلاقی فردی را نفی نمیکنیم، بلکه میگوییم: معیار اصلی «اخلاق اجتماعی» است. اخلاق فردی، مقدمه و دستگرمی است. با اخلاق فردی خودت را آماده میکنی، اما آنجایی که باید با نفس و ابلیس، حسابی کُشتی بگیری، اخلاق اجتماعی و مسئولیت اجتماعی است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید