تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه بیست و چهارم
نداشتنِ «زندگی جمعی» منکری است که الان معروف شده است/ بعضیها وارد جمع نمیشوند تا رابطۀشان با خدا لطمه نخورد، درحالیکه مسیر الیالله از متن جامعه میگذرد
شناسنامه:
- زمان: 1401/02/07
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
اسلام برای تنظیم رابطۀ انسان با خدا آمده، اما بدون درنظرگرفتنِ خلق، نمیشود رابطۀ خود را با خدا درست کنیم
معمولاً گفته میشود که «اسلام هم بُعد فردی دارد و هم بُعد اجتماعی دارد» این حرف خیلی بر زبانها جاری است و در جای خودش، حرف درستی هم هست. ولی اگر بخواهیم دقیق نگاه کنیم باید بگوییم: اسلام فقط بُعد فردی دارد و رابطۀ بین انسان و خدا را میخواهد تنظیم بکند اما انسان الّا و لابد در مسیر سلوک الیالله باید از جامعه عبور کند یعنی شما برای خودسازیتان باید از متن جامعهپذیری، اجتماعیشدن و احساس مسئولیت دربارۀ جامعه عبور کنید و الّا نفس خودتان را از بدیها پاک نخواهید کرد.
لذا از یک زاویه، میتوانیم بگوییم که اسلام برای تنظیم رابطۀ بین انسان و خدا آمده است. این حرف درست است ولی آیا کسی میتواند رابطۀ خودش با خدا را بدون در نظر گرفتن خلق درست بکند؟ ابداً. یعنی جامعه در متن و ذات این دین فردی هست، جامعه در ذات سلوک و تقرب فرد الیالله، حضور دارد. فرد باید از جامعه عبور کند و امتحاناتش را در متن جامعه پس بدهد.
آنهایی که در مسجد جمع میشوند ولی برای اینکه اخلاقشان بههم نریزد، رابطۀشان با خدا بههم نخورد، دچار دوستی و دشمنیها نشوند، دچار غیبت نشوند و...، ارتباطشان را با بقیه قطع میکنند و در مسجد تعاونی راه نمیاندازند، آنها سرِ خودشان را کلاه میگذارند. اینها هنوز رابطۀشان با خدا برقرار نشده است. آنها میخواهد با وارد نشدن در متن جامعه، رابطۀشان با خدا لطمه نخورد درحالیکه این رابطه، خیالی است. رابطۀ واقعی با خداوند وقتی برقرار است که شما وارد جمع بشوی، تعاونی راه بیندازی، در جریان کارها، برادران دینیات را تحمل بکنی، مشکلاتشان را برطرف بکنی، عیبهای آنها را به خودت بگیری، خوبیهای خودت را به برادران دینیات نسبت بدهی، آنوقت رابطۀ با خدا شکل میگیرد، بدون حضور در جامعه، هنوز رابطه با خدا شکل نگرفته است که تو میخواهی رابطهات با خدا بههم نخورد!
حداقلِ زندگی جمعی چگونه است؟
پس اولاً ما باید تلقّیمان را از دین اصلاح کنیم و ثانیاً باید سبک زندگیمان را تغییر بدهیم. حداقلّ زندگی جمعی این است که مثلاً مردمان یک مسجد، اعضای یک گروه و یک تشکیلات هستند. من میروم در این مسجد نماز میخوانم یا به این هیئت میروم یعنی من عضو این گروه هستم. حداقلّ باید اعضای این گروهها با همدیگر ارتباط داشته باشند و با هم زندگی کنند. فرض میکنیم فعلاً نمیتوانیم کار اقتصادی کنیم و تعاونی مصرف مشترک بین شرکتکنندگان در هیئات و مساجد یک شهر راه بیندازیم ولی حداقلّ ارتباط این است که در همان موضوعات و امور فرهنگی با همدیگر آشنا باشند، حالِ همدیگر را بپرسند، با هم سلام و علیک بکنند، در شبکۀ اجتماعی، یک گروه تشکیل بدهند، اظهارنظر کنند، به هم محبت کنند، تولد همدیگر را تبریک بگویند و... اگر شما میخواهی روابط اجتماعی کلاً آسیب نداشته باشد اصلاً چرا در شهر زندگی میکنی؛ خُب به کوه و صحرا برو!
وقتی در متن سلیقههای مختلف و در بستر اختلافات، توانستیم باهم برادری کنیم آنوقت انسانیت ما معلوم میشود
وقتی ما در متن سلیقههای مختلف و در بستر اختلافات، توانستیم با هم برادری کنیم آنوقت آدمیّت ما معلوم میشود. برخی روایات وجود دارد که اگر بخوانم ممکن است بعضیها آنها را نوعی توهین، تلقّی بکنند اما کلام معصوم است. امام صادق(ع) میفرماید مانند حیواناتی نباشید که در چراگاه کنار همدیگر هستند اما از حالِ همدیگر بیخبرند و باهم هیچ ارتباطی ندارند. (...کَبُعْدِ الْبَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ وَ إِنْ طَالَ اعْتِلَافُها عَلَى مِذْوَدٍ وَاحِدٍ؛ امالی طوسی/411)
خیلی بد است انسانهایی که در کنار هم زندگی میکنند، ارتباطشان با هم، اینگونه باشد و اینقدر نسبت به هم، بیتفاوت باشند. ما نباید مثل آنها زندگی کنیم و باید سبک زندگی ما را تغییر بدهیم. این حرف را به زبانهای مختلف، در اینجا مطرح کردیم؛ مثل طرحِ موضوع تعاون، امر به معروف و نهی از منکر و...
مثلاً در روایات داریم «الْعِتَابُ حَیَاةُ الْمَوَدَّة» (تصنیف غُرَر الحِکَم/ص414) اگر خواستی عتاب بکنی به دوستت عتاب کن. با غریبه چطور برخورد کن؟ از کنارش بگذر. وقتی رفیقمان غیبت میکند، ماستمالی میکنیم و همهچیز را با تعارف رد میکنیم اما بعضی وقتها به غریبهها، گیر میدهیم. در روایت میفرماید که باید برعکس باشد. یعنی طوری باشد که آن کسی که از شما آدمهای مسجدی و مذهبی فاصله دارد، بگوید: اینها اگر از من ناراحت هم بشوند زیاد با من کاری ندارند چون من با آنها غریبه هستم. آنها با من فقط دوستانه برخورد میکنند ولی به رفقای خودشان سخت میگیرند. اینها فرهنگشان اینطور است... نه اینکه ما نسبت به عیبهای همدیگر بیخیال باشیم اما وقتی یک دانه عیب در آن فردِ غریبه دیدیم، پدرش را دربیاوریم.
امیرالمؤمنین(ع): علّت تفرقه و جدایی مؤمنین از همدیگر، خباثت باطن است
بنا بود که در این جلسه، یکمقدار دربارۀ موانعِ تناصح، تعاون و مشارکت جمعی صحبت کنیم. امیرالمؤمنین علی(ع) در یک روایت، کلام خیلی سنگینی بیان میفرماید و آن اینکه علّت تفرقه و جدایی مؤمنین از همدیگر خباثت باطن است. آنوقت ما چطور میخواهیم در شرایطی که زندگی فردی داریم، انتظار رشد و ظهور داشته باشیم؟! ما واقعاً باید سبک زندگیمان را تغییر بدهیم. مؤمنین بر اساس دین خدا با هم برادر هستند. در زمان امام زمان ارواحنالهالفداء برادران دینی از هم ارث میبرند. در زمان امامزمان(عج) این مسائل، جدی میشود. روایت دیگری میفرماید در زمان امامزمان(ع) گرفتن سود از مؤمن در تجارت، حکم ربا را دارد و حرام است. (قُلْتُ فَالْخَبَرُ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ» (منلایحضره الفقیه/ج3/ص313) در زمان امامزمان(عج) زندگی به شیوۀ دیگری خواهد چرخید، نه بکِشبکِش نظام سرمایهداری هست و نه جداسازی در اثر بروکراسی ماکسوِبری.
کلام امیرالمؤمنین(ع) این است: «وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّون» (نهجالبلاغه، صبحی صالح/ص168) شما بر دین خدا با هم برادر هستید؛ چیزی بین شما تفرقه نمیاندازد مگر خباثت باطنی و بدی پنهان درونی. وقتی که اینطور میشوید همدیگر را یاری نمیکنید، برای هم دلسوزی نمیکنید، به همدیگر بذل و بخشش نمیکنید و به همدیگر ابراز محبت نمیکنید و با مودّت با همدیگر رفتار نمیکنید.
رژیم آمریکا با تحمیل «زندگی فردی» دیکتاتوری مدرن را شکل داد
ما با آمریکا و صهیونیستها دشمن هستیم، و در روز قدس، مرگ بر آمریکا میگوییم و علیه صهیونیست کودککش و خونآشام فریاد میزنیم. دلیل شعار مرگ بر آمریکا معلوم است، چون آنها میلیونی آدم میکشند، آواره میکنند و بعد هم در توجیه جنایت خودشان میگویند «این کار لازم بود!» به این رژیم سفّاک و دیکتاتوری مدرن به خاطر جنایتهایش، مرگ میگوییم. این رژیم چطور حاکم میشود؟ اصلاً چطور شکل گرفته است؟ خارج از این فضای تبلیغاتی، مگر مردم آمریکا به این کشتار جهانی راضی هستند؟ الآن در این فضای تبلیغاتی که به مردم دروغهایی زیادی گفتند اگر مردم آمریکا رأی هم بدهند ارزش ندارد. بدون تبلیغات صهیونیستی واقعاً اکثر مردم آمریکا هم مانند مردم هرجای دیگری به این قتلعامها راضی نیستند.
قرآن میفرماید: طاغوت است که اینها را از نور، به ظلمت میبرد «أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (بقره،257). این مردم که راضی نیستند. پس چه میشود چنین رؤسای خبیثی از میان آنها بیرون میآید؟ به خاطر زندگی فردیای که به آنها تحمیل شده است؛ اگر ما هم این زندگی فردی را داشته باشیم همینطور خواهیم شد.
آنهایی که برای عدالت و برای رفع ظلم، تلاش میکنند، تلاششان مأجور، اما چرا برای زندگی جمعی، ده برابر تلاش نمیکنند؟ اگر کسی برای هر هدف خوبی از عبادت گرفته تا هر برنامۀ خوب دیگری تلاش بکند ولی برای زندگی جمعی تلاش نکند، بنده به این کارش سوءظن پیدا میکنم و به او میگویم: نکند تو داری من را با چیزهای خوب مثل قرآن و مفاتیح و نماز فردی و خوب بودن فردی مشغول میکنی! نکند تو داری من را به احکام فردی مشغول میکنی تا من به ارضاء معنویت خودم بپردازم و در تخیّل خودم فکر کنم که خبری هست ولی من را از سلوک الیالله که در متن جامعه است، بازمیداری؟ چرا یک مرحله بالاتر را به من نشان نمیدهی؟ چرا میخواهی من را در مرحلۀ ابتدایی دینداری نگه داری؟ اصلاً مگر میشود کسی به خدا برسد غیر از اینکه مسیرش از میان زندگی جمعی عبور کند؟
الآن زندگیِ جمعی نداشتن، منکری است که معروف شده است
الآن اگر کسی حوصلۀ دین را نداشته باشد، میگوید که «من حوصلۀ نماز خواندن ندارم. من حوصلۀ این همه مقیّدات را ندارم. من حوصلۀ حجاب را ندارم...» و ما هم میگوییم: چنین کسی، دینداری نمیکند. درحالیکه باید این بحثها را ارتقاء بدهیم و از این به بعد بگوییم: کسانی از دین فاصله میگیرند که بگویند «من حوصلۀ جمعیت ندارم، من حوصلۀ زندگی جمعی ندارم، من فقط حاضرم جلوی جمع بیایم و با یک سلام و علیک و لبخند عبور کنم اما با کسی ارتباط نگیرم و قاطی نشوم!»
الآن فرهنگ ما طوری شده است که قاطی نشدن با جمع و خود را جدا کردن، انگار یک کلاسی هم دارد، یعنی افراد پز میدهند که ما به کسی کاری نداریم! الآن زندگی جمعی نداشتن منکری است که معروف شده است. عرض بنده این است، شما میخواهی کسی را که غیرمذهبی است دعوت بکنی تا مذهبی بشود، باید به هیئت یا مسجد بیاید. اگر آمد، به کدام مسجد باید بیاید؟ به من مسجدی را نشان بدهید که آدمهایش، با هم پیوند اخوّت و برادری دارند و اقتضائاتش را رعایت میکنند.
شما مردم تا وقتی با هم متعاونانه زندگی میکنید بهخیر هستید و بدبخت نمیشوید
ببینید امیرالمؤمنین علی(ع) در سخنی به صعصعة بن صوحان چه فرمود؛ ظرائف نگاه امیرالمؤمنین علی(ع) را ببینید. صعصعه یکی از اصحاب خوب امیرالمؤمنین علی(ع) بود. حضرت به عیادتش رفتند. او هم حتماً دوست و رفیق و فامیلهایی دارد. ببینید یک امام چطور مراقب ما است؟ به آقای صعصعه میفرماید: «انْظُرْ فَلَا تَجْعَلَنَّ عِیَادَتِی إِیَّاکَ فَخْراً عَلَى قَوْمِک» هرگز آمدن من به عیادت خودت را مایۀ فخر نسبت به قومت قرار نده... یعنی حضرت، مواظب بههمریختن رابطۀ صعصعه با رفقای اوست. چون اگر خودش را بالا بگیرد، رفقایش دیگر با او ارتباط نمیگیرد و از او جدا میشوند. بعد ادامه میدهد: «فَإِذَا رَأَیْتَهُمْ فِی أَمْرٍ فَلاَ تَخْرُجْ مِنْهُ»؛ اگر دیدی مردم قوم و جامعهات، در مسئلهای درگیرند، از آن خارج نشو، برو با آنها درگیر آن مسئله بشو و با آنها همکاری کن. بعد میفرماید «فَإِنَّهُ لَیْسَ بِالرَّجُلِ غَنَاءٌ عَنْ قَوْمِهِ»، هیچکسی بینیاز از قومش نیست؛ در واقع یعنی بینیاز از زندگی جمعی نیست.
بعد میفرماید: «فَإِذَا رَأَیْتَهُمْ فِی خَیْرٍ فَأَعِنْهُمْ عَلَیْهِ»، اگر دیدی یک کار خوبی دارند انجام میدهند، کمکشان کن. «وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ فِی شَرٍّ فَلاَ تَخْذُلَنَّهُمْ»، اگر دیدی در یک کار بدی هستند آنها را رها نکن؛ یعنی نگذار این کار را بکنند. «وَ لْیَکُنْ تَعَاوُنُکُمْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ»، باید با مردم بر طاعت الهی تعاون کنید «فَإِنَّکُمْ لَنْ تَزَالُوا بِخَیْرٍ مَا تَعَاوَنْتُمْ»، شما مردم تا وقتی با هم متعاونانه زندگی میکنید بهخیر هستید و بدبخت نمیشوید. «عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ (تَعَالَى)، وَ تَنَاهَیْتُمْ عَنْ مَعَاصِیهِ» (امالی، شیخ طوسی/ص347). ببینید تعاون بر طاعت خدا را در کنار امر به معروف گذاشتند و نهی از معصیت را بهجای نهی از منکر میگذارد.
قبلاً هم روایاتی خواندیم که کلمات تعاون و امر به معروف و نهی از منکر را در کنار هم بیان کرده بود. امر به معروف و نهی از منکر یعنی زندگی جمعی. شما به کسی امر و نهی میکنی که امر و نهی تو را میپذیرد. هر کسی نگاه کند میفهمد شما با هم رفیق هستید. مرتبۀ شدید امر به معروف و نهی از منکر مال رفقاست و مرتبۀ ضعیفش مال غریبههاست. باید سبک زندگی خودمان را تغییر بدهیم. یک کسی از دنیا رفت تشییع جنازهاش را نگاه بکنید، ببینید برادراناش چقدر هستند؟ احترام به یکدیگر خوب است اما در روایات ببینید که چقدر «برادری» را به ما توصیه کردهاند!
ملتها با یکدلی و «عزم واحد» به آقایی میرسند و با تفرقه و اختلاف دچار ذلت میشوند
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبۀ قاصعه، دربارۀ اقوام گذشته توضیح میدهند که چه شد خدا دستشان را گرفت یا چه شد که نابود شدند؟ میفرماید: وقتی که این جمعیتها با هم اتحاد داشتند و دلهایشان یک چیز میخواست «فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الاَمْلاَءُ مُجْتَمِعَةً وَ الاَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً» اینها شرایطی است که وقتی جامعهها اینطور بودند به کمک خداوند، سلطان عالم میشدند.
در ادامه میفرماید: «وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً، وَ الاْیْدِی مُتَرَادِفَةً»، دلها با همدیگر یکسان بود و دشمنی در میانشان نبود و دستها یار همدیگر بودند. «وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً» شمشیرهایشان در یک جهت و برای کمک یکدیگر بود، نه علیه همدیگر، و نگاههایشان دارای بصیرت بود و عزمشان واحد بود.
خدا نابود کند سیاسیون و رسانههای سیاسی رذلی را که عزم مردم کشور را متلاشی میکنند. من بعید میدانم اینها عاقبت بهخیر بشوند. اگر آداب اسلامی نبود میگفتم حتماً عاقبت به خیر نمیشوند ولی آداب اسلامی اجازه نمیدهد و میگوید تو هیچ وقت نباید بهطور قطعی بگویی چه کسی عاقبت به خیر میشود و چه کسی نمیشود.
بعد میفرماید: «أَلَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الاْرَضِینَ»، آیا اینها آقای سرزمینها نمیشدند؟ «وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ» آیا اینها سرپرستان اهل جهان نمیشدند؟ «فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ»، به فرجام کارشان نگاه بکنید. «حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ»، وقتی که تفرقه بینشان افتاد. «وَ تَشَتَّتَتِ الاْلْفَةُ»، الفتها از هم گسیخته شد «وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ وَ الاْفْئِدَةُ» در سخن و عقیده و دلها، دچار اختلاف شدند «وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ» شعبهشبعه شدند و با هم اختلاف کردند.
خدا لعنت کند آنهایی که ملت را شعبهشعبه میکنند. یک معلم هیچوقت بین بچههای کلاس، دو دستگی نمیاندازد. پدر و مادر هم هیچوقت بین بچههایش دو دستگی نمیاندازد. «وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ»، و اینها از هم جدا شدند درحالیکه علیه همدیگر در جنگ بودند. «قَدْ خَلَعَ اللّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ»، خدا لباس کرامت را از تن اینها درآورد و ذلیلشان کرد. «وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ» و فراوانی نعمت را از آنها گرفت. «وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیکُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنکم» (نهج البلاغه، صبحی صالح/ص297)، حوادث زندگی آنها به صورت قصههای درسآموزی در میان شما باقی ماند تا شما از آنها عبرت بگیرید.
به سفر اربعین حتیالمقدور «کاروانی» برویم تا زائران در جریان این سفر، زندگی جمعی را تجربه کنند
ما باید سالها زندگی جمعی داشته باشیم تا بتوانیم ظهور حضرت را درک بکنیم و در آن زمان زندگی کنیم. البته ممکن است ما یک شبِه، راه صدساله را برویم و انشاءالله ظهور هرچه سریعتر رخ بدهد ولی بالاخره این راهی است که ما باید برویم؛ سبک زندگی مؤمنان باید تغییر کند. اینطوری که الآن ما داریم زندگی میکنیم، صحیح نیست.
بنده در بسیاری از هیئتها و مراسم بزرگ شرکت میکنم و میبینم که مردم میآیند ولی با هم ارتباط ندارند. بعد ما خوشحالیم که چند هزار نفر آمدند! من از آستان قدس رضوی تقاضا میکنم، اینهایی که کاروانی به حرم امام رضا(ع) میآیند بیشتر تحویل بگیرید تا آنهایی که انفرادی میآیند. از یک جایی باید شروع کرد که مردم بفهمند این هم هست. برای سفر اربعین هم-که انشاءالله خدا به این دولت توفیق بدهد خدمتگزار سفر اربعین باشد- حتیالمقدور بهصورت کاروانی برویم. زائران در این زندگی جمعی، با هم ارتباط برقرار میکنند. کمکم شروع کنیم؛ این تازه آغاز ماجراست.
اگر ما زندگی جمعی نداشته باشیم کسان دیگری جای ما تصمیم میگیرند
اگر زندگی جمعی نداشته باشیم باندهای سیاسی و رسانههای سیاسی برای ما تصمیم میگیرند. اصلاً معلوم نیست پشت باندهای سیاسی و رسانههای سیاسی چه کسانی هستند. اگر آنها تصمیم درستی هم بگیرند اصلاً برای ما برکت ندارد. باند سیاسی خوب هم داریم. حتی اگر همهشان هم خوب و نمازشبخوان باشند، اساساً اشتباه است که آنها بهجای ما تصمیم بگیرند. یک تشکّل باید بدنۀ اجتماعی داشته باشد و الّا حزب نیست؛ باند است. اگر تشکّلها بدنۀ اجتماعی قوی داشته باشند ما به چند حزب نیاز نداریم. همۀ اختلافنظرها در آن گروههای کوچک و پایه، پخته میشود و بالا میآید. نباید در آنجا مانع کسی بشوند که وارد جمع بشود، همه باید بیایند، همه باید با هم گفتگو کنند، همه باید همدیگر را متقاعد کنند و پلهپله بالا بیایند.
در طرح اسلامی اصلاً اینطور حزببازیها را نداریم که برای گرفتن پست و مقام، سر همدیگر را ببُرّند! همین رفتارهای زشت است که باعث میشود با وجود اینهمه استعداد، مملکت عقب بماند. وقتی پدر و مادر باهم دعوا کنند چه کسی بچه را تربیت خواهد کرد؟ خُب این بچه از خانه فراری میشود. احزاب در واقع دارند این نقش را بازی میکنند. اگر ما زندگیِ جمعی نداشته باشیم کسان دیگری جای ما تصمیم میگیرند، آنوقت عبادت ما هم ارزش ندارد. ملائکه میگویند تو را دارند اداره میکنند. تو میگویی: یک آدم خوب، دارد اداره میکند! میگویند: ولی بالاخره تو داری اداره میشوی، و این فایده ندارد!
در ادامۀ بحث، باید در اینباره صحبت کنیم که با وجود تعاون و اینهمه اهتمام به کار جمعی، نقش امامت چیست؟ بعد از اینکه مردم دور همدیگر مجتمع شوند، امامت میتواند حرف خودش را به کرسی بنشاند. جالب است؛ بعضیها میگویند که شاید اینهمه تأکید امیرالمؤمنین علی(ع) بر تعاون برای این است که آنها به امامت معتقد نبودند! درحالیکه مشکل سرِ اعتقاد آنها نبوده است. انشاءالله در اینباره بیشتر صحبت کنیم که چطور بحث «ولایت طولی» و «ولایت عرضی» لازم و ملزوم همدیگر هستند که بتواند جامعه را به سعادت برساند.
(الف3/ن2)
جلسه بعد>>
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید