تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه بیست و سوم
برای مقدمهسازی ظهور، چه چیزی کم داریم؟ تعاون و کار جمعی / سبک زندگی ما در معیشت، اقتصاد و سیاست باید «جمعی» باشد و الا نمیتوانیم امام را نصرت کنیم
شناسنامه:
- زمان: 1401/02/06
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
امام جامعه، قدرت را برای چه میخواهد؟ 1.زورگویان را کنار بزند 2. بین قدرتهای مردم، توازن ایجاد کند
سؤالی که در جلسه قبل مطرح کردیم این بود که ما چگونه میتوانیم برای ولیّ جامعه و برای امامزمان(ع) مایۀ قدرت باشیم؟ دقیقاً باید چهکار بکنیم؟ اولاً باید این نکته را عرض بکنم که امام، قدرت را برای چه میخواهد؟ امام قدرت میخواهد برای اینکه بتواند قدرتمندان و زورگویان و قدرتطلبان را سرِ جایشان بنشاند. چون جز با برخورد مقتدرانه نمیشود با آنها برخورد کرد. پس این یک دلیل برای لزوم قدرت.
دوم اینکه وقتی قدرت بین مردم توزیع شد، این قدرتی که به مردم سپرده شده است، برای داوریکردن و برای تنظیم این قدرت، نیاز هست که یک قدرت مطلقهای باشد که توازن قدرت ایجاد کند؛ مثل داور که در زمین مسابقه، قدرت مطلقه دارد. البته داور بودن، یکی از وجوه تشبیه امام هست، یعنی امام گاهی مثل داور عمل میکند. گاهی مثل فرمانده عمل میکند. وقتی که میخواهد کلّ جبهه را علیه دشمن، سازماندهی کند، مثل فرمانده عمل میکند. اما وقتی میخواهد بین مردم، یک توازنی ایجاد بکند بسیاری از اوقات، مثل داور و قاضی عمل میکند. آنوقت او اجازه میدهد همۀ استعدادها شکوفا بشوند بهگونهای که البته کسی به کسی لطمه نزند. اجازه میدهد که اگر کسی توانست، گل بزند و اگر هم کسی توانست، دفاع بکند.
امام در مقابل دشمن خارجی، نقش «فرمانده» را دارد و برای توازن قدرتهای داخلی، نقش «داور»
امام، نقش داوری را پیاده میکند، اما بهجای مردم خیلی از کارها را انجام نمیدهد؛ نه دفاع میکند نه گل میزند، چون میخواهد داوری کند و استعدادها شکوفا بشوند. اما جایی که میخواهد حراست بکند و مثلاً جلوی دشمن دربیاید، آنجا فرماندهی میکند. در قانون اساسی ما و ساختار سیاسی جامعۀ ما هم ساختار حقوقی جامعۀ ما همینطور هست. فرماندهی کلّ قوا به ولیّ فقیه داده شده است؛ چون اینجا همان نقشی است که در مقابل دشمن، باید جبهۀ خودش را سامان بدهد. ولی آنجایی که موقع شکوفایی استعدادها بین مردم هست، میبینید که همۀ امور با انتخابات است و با اتفاقهایی است که دربخشهای دیگر جامعه، خودِ مردم دارند این کار را انجام میدهند.
این نکته را هم اضافه کنم که ببینید طرح اسلام چگونه است؟ اسلام میآید قدرت را از زورمندان میگیرد، پیامبر(ص) با آن عدۀ قلیل، نبرد را آغاز میکند، با آن عدۀ قلیلی که حاضر شدند به نصرت امام یا نبیِّ خدا بیایند، جنگ را آغاز میکند و قدرتمندان را کنار میزند، بعد هم قدرت را به مردم میدهد. تا اینجا رسول خدا(ص) دقیق و درست عمل کردند، مردم را رشد دادند و مردم را قدرتمند کردند. حالا قرآن کریم میفرماید: «عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ»؛ مردم باید با نصرت و حفظ حرمتِ امام، این قدرت را به امام برگردانند؛ البته نه همۀ قدرت را؛ هنوز سیستم امر به معروف و نهی از منکر دارد این قدرت را بین مردم توزیع میکند. ولی این قدرت را باید به امام بدهند که امام در همان دو جهت (یعنی برای مقابله با دشمن، و برای داوری و تنظیم امور) بتواند قدرتمندانه رفتار بکند. در این زمینه در تاریخ اسلام همیشه میبینیم که نقص هست و درست عمل نشده است.
مقدمهسازی ظهور یعنی آنچه از اسلام و عبرتهای تاریخ میفهمیم، اجرا کنیم تا مظلومیت اولیاء خدا تکرار نشود
ببینیم الآن در جامعۀ خودمان، وضعیت ما چگونه هست؟ ما میخواهیم مقدمهساز ظهور حضرت باشیم. یکبار دیگر مرور کنیم ببینیم اصلاً مقدمهساز بودن یعنی چه؟ مقدمهساز بودن یعنی اینکه آنچه ما از اسلام میفهمیم، آنچه از عبرتهای تاریخی و درسهای تاریخی هست، ما اجرا کنیم، آنچه از مظلومیتها به رسولخدا(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) تحمیل شد، این مظلومیتها را برطرف کنیم؛ تا آنجا که میفهمیم و تا آنجا که میتوانیم. آنوقت در همین مسیر، به یک جامعۀ نمونه میرسیم، به یک جامعهای بسیار بهتر از جامعۀ صدر اسلام خواهیم رسید. این تصریح حضرت امام(ره) هست که جامعۀ ما بهتر از جامعۀ صدر اسلام هست... کمکم شعار مردمِ ما این شد که «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» البته در دوران دفاع مقدس بیشتر این گفته میشد که «ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند» چون تکلیف آن زمان، رزم و آمادگی برای شهادت بود.
مقدمهسازی برای ظهور یعنی چه؟ به قول مقام معظم رهبری، تاریخ اسلام را باید میلیمتری مطالعه کرد. باید دانه دانه اینها را مطالعه کنیم و ببینیم در آن زمان، چه چیزی کم بوده و آنها را الآن فراهم کنیم. وقتی آنها را الآن فراهم کردیم، میتوانیم بگوییم: یابنالحسن آقا امام زمان، ما تا اینجایش را میفهمیدیم و اجرا کردیم... حالا «أین مُحیی مَعالِمِ الدّین» آن کسی که احیاکنندۀ معالم دین هست، باید بیاید و بیش از این چیزی که ما فهمیدیم و مقدورمان بود، به انجام برساند.
تجربۀ قوم مقدمهساز ظهور، ملتهای پای رکاب امامزمان(ع) را آموزش میدهد که درست عمل کنند
مردم که یکشبه متوجه نمیشوند باید با امام زمان(ع) چگونه برخورد کنند و در زمان امام زمان چگونه باید خوب زندگی کنند. لذا در روایات تصریح شده است که یک قومی قیام میکنند «فَیوَطِّئونَ لِلمَهدی سُلطانَه»، مقدمهسازی میکنند، همین تجربۀ ملّت در جریان مقدمهسازی برای ظهور است که در واقع ملت امام زمان و ملتهای پای رکاب امام زمان را آموزش میدهد تا آنها درست عمل بکنند.
در این صورت، مردم بعد از ظهور، یک آموزش نسبیِ ابتدایی دیدهاند و اینطور نیست که اصلاً آماده نباشند و اصلاً متوجه نباشند ماجرا چیست؟ الآن هم باید تاریخ را و قرآن و روایات را مطالعه کنیم تا دقیق بفهمیم که صحنه چگونه است و چگونه باید عمل بکنیم؟ باید این را در مقام تجربه، به عمل برسانیم و کاستیهای خودمان را ببینیم، و اگر لازم است امتحانهایی از ما گرفته بشود، این امتحانها را پشتسر بگذاریم، اگر شکستی میخوریم یا پیروزیای بهدست میآوریم، تجربۀ انباشتهای برای ملت، بهدست میآید و اینها در مجموع میشود آمادگی برای ظهور حضرت.
الان ما برای مقدمهسازی ظهور، چه چیزی کم داریم؟ تعاون و کار جمعی
الآن ما-برای مقدمهسازی ظهور- چه چیزی کم داریم؟ الآن به چه چیزی باید بیشتر توجه کنیم؟ در یکی از کلمات امیرالمؤمنین علی(ع) فرازی آمده است که خیلی قابل توجه است. ایشان در جریان یکی از جنگها و در گلایههایی که از مردم داشت چنین میفرماید: «فَهَلُمَّ أَیُّهَا النَّاسُ إِلَى التَّعَاوُنِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ» (کافی/ج8/ص354) ای مردم! بشتابید به سوی تعاون بر طاعت خدا.
طاعت خدا، بهصورت تنهایی و تکی نمیشود؛ نیاز به تعاون و کار جمعی دارد. آن چیزی که ما الآن کم داریم، کار جمعی است. گروههای مردمی و سازماندهی شده و تشکیلات لازم داریم. امیرالمؤمنین علی(ع) در واقع میخواهد این تشکیلات را خودِ مردم راه بیندازند.
سبک زندگی اسلامی و کار جمعی، در جامعۀ ما درست تبیین نشده / به مسجد میرویم ولی فردیتِ ما از بین نمیرود!
اصلاً سبک زندگی اسلامی در جامعۀ ما درست تبیین نشده است. حتی افراد یک مسجد هم وقتی به مسجد میروند و نماز جماعت میخوانند، باز هم فردیّتشان از بین نمیرود. خیلی بد است که ما به مسجد برویم ولی باهم نباشیم و کار جمعی انجام ندهیم و تکی زندگی کنیم. این خیلی دین ضعیف و بیمزهای است؛ دین معقول آن دینی است که اگر ما را به مسجد برده، مقصودش این باشد که حالا ما با هم ارتباط بگیریم. یعنی اگر ما را در مسجد، جمعمان کرده است، منظورش این است که ما یک ارتباطی با هم پیدا کنیم!
الآن در مساجد ما آیا افراد مسجد با همدیگر ارتباط دارند؟! آیا کسی که به مسجد میرود، مثل این است که عضو یک گروه شده است و نسبت به بقیه، احساس مسئولیت میکند؟ باید نسبت به دیگران، دغدغهمند باشیم، نصیحت کنیم؛ نصیحت یعنی دلسوزی کردن نه صرفاً حرفزدن و موعظه کردن. مساجد ما باید به معنای واقعی کلمه، مسجد بشوند! این خیلی مهم است.
سبک زندگی ما در معیشت، تولید و کارآفرینی باید «جمعی» باشد و الا نمیتوانیم اماممان را نصرت کنیم
هیئتهای ما هم همینطور هستند. الآن هیئتهای بسیار بزرگی داریم که چند هزار نفر در آن حاضر میشوند ولی آیا اینها با هم ارتباط دارند؟ نه. صرفاً میآیند یک برنامهای را تماشا کنند و بروند؛ مثل تئاتر، مثل سینما. گاهی نماز جمعههایمان هم همینطور است. خصوصاً نمازجمعهها که مردم از محلههای مختلف میآیند و باهم غریبهتر هستند. اصلاً ارتباط خاصی با همدیگر ندارند، میآیند کنار هم مینشینند و بعد هم میروند. این سبک زندگی غلط است.
باید این سبک زندگی را عوض کرد؛ در معیشت، در خرید، در کارآفرینی، در تولید، باید این جمعیت، خودش را نشان بدهد و الا ما نمیتوانیم امام خودمان را کمک کنیم و در عرصۀ سیاسی هم باندهای سیاسی، سر ما را میبُرند.
این روشِ لیست دادن در انتخابات، غلط است هرچند فعلاً مجبور به آن هستیم
به بنده اشکال میگیرند که شما خودت یک وقتهایی بهصورت لیستی، رأی دادهای ولی الان مخالف این روش هستی و میگویی «یک کسانی نشستهاند و برای ما لیست طراحی میکنند...» ما در این شرایط، مجبوریم لیستی رأی بدهیم؛ ولی آنها روششان غلط است که یک کسانی رفتهاند آن بالا نشستهاند و معلوم نیست چه کسی آنها را تعیین کرده است؛ حالا خط و ربطشان هرچه میخواهد باشد. خودِ امیرالمؤمنین علی(ع) هم منتظر شد تا مردم دور همدیگر جمع بشوند.
باید به اینها گفت: شما اگر واقعاً هنر دارید، تشکیلات مردمی ایجاد کنید؛ البته تشکیلات مردمی نه به این صورت حزبیای که غربیها دارند، بلکه به صورت دیگری که باید روزهای بعد دربارهاش صحبت کنیم. در این تشکیلات، مردم طبیعتاً با هم اختلاف نظر پیدا میکنند، منتها این اختلاف نظرها را در همان تجمعهایی که باهم دارند باید بروز بدهند و بعد نتایج این بحثها معلوم بشود و کمکم رشد کنند.
سبک زندگی اسلامی بهگونهای است که کارها به مردم واگذار میشود
وقتی امیرالمؤمنین علی(ع) بر مسند خلافت نشستند، به والیِ یمن نامه نوشتند که از مردم بیعت بگیر و از بین مردم، ده نفر آدم شایسته انتخاب کن و برای من بفرست. بنا بر نقلی که هست، آنها وقتی میخواستند آدمهای خوبشان را انتخاب بکنند، اول صد نفر را انتخاب کردند و این صد نفر، هفتاد نفر، آن هفتاد نفر هم سی نفر، و آن سی نفر از بین خودشان، ده نفر را انتخاب کردند. در واقع یک نوع مثلاً دموکراسی برقرار بود. بعد هم آن ده نفر را به خدمت امیرالمؤمنین(ع) فرستادند و یک نفر از آن ده نفر، ابن ملجم بود؛ بر اساس نقلی که هست. پس ببینید سبک زندگی اسلامی چگونه است؟ کارها را به مردم واگذار میکنند.
هم برای نصرت امام، کار جمعی لازم است هم در عرصۀ اقتصادی و سیاسی؛ و الا زورگوها بر ما مسلط میشوند
الآن آن چیزی که در بین ما نقص هست، اعتقاد به امامت امیرالمؤمنین علی(ع) نیست. الحمدلله این اعتقاد را معمولاً داریم و زیاد امر پیچیدهای نیست؛ یعنی زیاد درس و بحث نمیخواهد. حالا بعد از اعتقاد، میخواهیم چهکار کنیم؟ باید با این اعتقاد، زندگی کنیم یا نه؟ اگر بخواهیم زندگی کنیم در مقام نصرت امام، باید کار جمعی کنیم تا بتوانیم بهصورت جمعی، به امام نصرت بدهیم، نه فقط در مقام نصرت به امام، بلکه در زندگی درست خودمان هم تا جمع نباشیم، بر ما مسلط خواهند شد و این وضعیت بدی است. چه در عرصۀ اقتصادی که الآن موضوع درگیری هست، چه در عرصۀ انتخابات که چند وقت دیگر انتخابات است.
حضرت میفرماید «فَهَلُمَّ اَیُّهَا النّاسُ اِلَى التَّعاوُنِ عَلى طاعَةِ اللّه وَ الْقیامِ بِعَدْلِهِ»؛ شما باید به عدل، قیام بکنید. الآن طوری شده است که همۀ ما فکر میکنیم صرفاً مسئولین باید عدل را پیاده کنند و اگر نکردند، ما یقهشان را بگیریم. البته مسئولین هم موظف هستند ولی سهمِ خودمان چه میشود؟ آن قیامی که ما باید به قسط انجام بدهیم، چه میشود که قرآن فرمود: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25)
طبق روایت، مهمترین نیاز جامعه این است که مردم باهم دلسوزی و تعاون داشته باشند برای اقامۀ حق
امیرالمؤمنین(ع) در ادامۀ کلام فوق میفرماید «فَإِنَّهُ لَیْسَ الْعِبَادُ إِلَى شَیْءٍ أَحْوَجَ مِنْهُمْ إِلَى التَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْه» (کافی/ج8/ص354) مهمترین نیاز مردم این است که تناصح کنند؛ تناصح در تعاون، تناصح در طاعت خدا. تناصح یعنی دلسوزی برای همدیگر. «وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَیْهِ»؛ و اینکه خوب با هم کمک کنند. میفرماید این مهمترین نیاز جامعه است.
بعد میفرماید: شما هرچقدر هم تلاش کنید، باز هم نمیتوانید حقّ طاعت خدا را ادا بکنید. «وَ لَکِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ النَّصِیحَةُ لَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ»؛ لذا هرچقدر میتوانید این کار را بکنید. حالا بعضی از ما واقعاً نمیتوانیم یک مشارکت جمعی را بیاوریم در بین کارهای روزانۀمان، یعنی نمیتوانیم آن را در ساعات برنامۀ روزانۀ خودمان بیاوریم، البته هرچقدر که میتوانیم باید این کار را بکنیم.
امروز که درواقع روز اول سال معنوی ما محسوب میشود (بعد از بیست و سوم ماه رمضان، سال حقیقی ما شروع میشود) تصمیم بگیریم یک کار جمعی انجام بدهیم و یک گوشهای از زندگیمان را اختصاص بدهیم به کار جمعی. «بسیج» پایگاه خوبی برای این کار است. اصلاً بسیج وضع شده است برای همین تعاون و تناصح در راه اقامۀ حق.
تفاوتِ مهم شیوۀ علی(ع) و معاویه چه بود؟ علی(ع) به مردم مسئولیت میداد و کار را بین مردم توزیع میکرد
حضرت میفرماید: «النَّصیحَةُ لَهُ بمبلغ جُهدِهِم و التّعاون عَلى إقامَةِ الحَقِّ فیهِم» حق را بین خودتان برقرار کنید. ببینید؛ امام جامعه، یعنی امیرالمؤمنین(ع) دارد این را میگوید!
اما معاویه چه میگفت؟ میگفت: مردم شما بروید و کاری نداشته باشید، ما خودمان، همۀ امور را در اختیار خودمان میگیریم. تنها تفاوت بین روش معاویه و امیرالمؤمنین(ع) این نیست که معاویه خیانت میکرد و علی(ع) به مردم خدمت میکرد، بلکه تفاوت مهمتر این است که امیرالمؤمنین(ع) به مردم مسئولیت میدهد و کار را بین مردم توزیع میکند.
علی(ع): هیچ امامی بینیاز از کمک مردم نیست
و بعد میفرماید: «ثُمَّ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ جَسُمَتْ فِی الْحَقِّ فَضِیلَتُهُ بِمُسْتَغْنٍ عَنْ أَنْ یُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّه» (کافی/ج8/ص354) هیچکسی (یعنی هیچ امامی) ولو رتبهاش بالا باشد، ولو فضیلتش در حق بالا باشد و عظمت داشته باشد، مستغنی نیست از اینکه مردم کمکش کنند... حتی اگر پیغمبر خدا هم با آن عظمتش، بالای سر شما باشد، باز هم باید این مشارکت را داشته باشید.
الآن سطح مشارکت مردم در جامعۀ ما از زمان پیامبر(ص) و علی(ع) بسیار بالاتر است اما به حد مطلوب نرسیده
الآن سطح مشارکت مردم در جامعۀ ما از زمان رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) که فوقالعاده بالاتر است. ولی بر اساس دستورات دین، ما هنوز به اندازۀ مطلوب نرسیدهایم. مثلاً سطح مشارکت ما، در دفاع مقدس، خودش را نشان داد. چرا هرچه میرویم سراغ شهدا این گنجینۀ باعظمت، تمامی ندارد؟ هنوز میشود به شهدا افتخار کرد، هنوز شکوه و بلندای مرتبت آنها درک میشود. چون آنها از این جنس فعالیتها را داشتهاند؛ یعنی مشارکت برای اقامۀ حق و نصرت امام.
اگر این سطح از مشارکتی که مردم برای شاگرد مکتب امیرالمؤمنین(ع) یعنی حضرت امام و مقام معظم رهبری داشتند و دارند، در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم بود که حضرت اینقدر غریب و مظلوم نمیماندند. منتها هنوز ما مشکل داریم. هنوز آنطور که باید، اقامۀ حق بینمان نشده است. هنوز امام زمانمان نیامده است؛ معلوم میشود که این حد از کار جمعی و تعاون و مشارکتی که داریم، مطلوب نیست. نمونهاش همین هیئات و مساجدمان است.
آیا در اسلام، پذیرفته است که شما عضو یک مسجد نباشید؟ یا عضو یک گروه، تجمّع (یا به قول امروزیها NGO ) یا کانون فرهنگی یا کارآفرینی نباشید؟ یا عضو یک خیریهای نباشید؟ مگر چنین چیزی میشود؟ تعلیمات دینی ما این نیست! از یک زمانی به بعد، انسان باید به بلوغ اجتماعی و بلوغ سیاسی برسد. مشارکت سیاسی خیلی مهم است، همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند مردمسالاری دینی صرفاً به حضور در انتخابات و پای صندوق رأی نیست، این فقط یک بخش کوچکی از مردمسالاری دینی است.
هیچ فردی در جامعه نباید از امور برکنار باشد؛ همه مسئولیت دارند/ در آخرالزمان، همۀ آدمها در موضوع «تعاون» امتحان میشوند
امیرالمؤمنین(ع) در ادامه میفرماید: «وَ لَا لِامْرِئٍ مَعَ ذَلِکَ خَسَأَتْ بِهِ الْأُمُورُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ مَا أَنْ یُعِینَ عَلَى ذَلِکَ وَ یُعَانَ عَلَیْه» کسی که در جامعه، برتر است (حتی اگر امام معصوم باشد) بینیاز از کمک مردم نیست و هیچ کسی هم در جامعه، نمیتواند بگوید که «من که کارهای نیستم...» ولو اینکه بهظاهر قدر و منزلتی نداشته باشد و در یک گوشهای از جامعه اُفتاده باشد. هیچکسی نمیتواند بگوید: ما که کسی نیستیم، ما یک رانندۀ تاکسی هستیم، یک مغازهدار هستیم، یک کارگر یا معلم ساده هستیم، یک خانم خانهدار هستیم... حضرت میفرماید: کسی که از امور برکنار باشد و در دیدهها بیقدر و منزلت باشد، اینطور نیست که او در این زمینه مسئولیت نداشته باشد؛ همه مسئولیت دارند. در آخرالزمان همه امتحان میشوند؛ دانه دانۀ آدمها امتحان میشوند، فهمشان، بصیرتشان امتحان میشود و این تعاونشان امتحان میشود.
در مقابل امام جامعه، چگونه باید برخورد کرد و چگونه باید احترام او را نشان داد؟
پیشنهاد میکنم ادامۀ این حدیث شریف را مطالعه کنید. در اینجا یک اتفاقی در مقابل حضرت رخ داد. «فَأَجَابَهُ رَجُلٌ مِنْ عَسْکَرِهِ لَا یُدْرَى مَنْ هُوَ..» یک نفر از بین لشکر امیرالمؤمنین(ع) بلند شد و شروع کرد به حرفزدن. هیچکسی او را نمیشناخت. قبلاً هم او را ندیده بودند، بعد از آن هم او را ندیدند. بلند شد و شروع کرد یک حرفهایی به امیرالمؤمنین گفتن، که مضمون این حرفها شبیه زیارت جامعه است. یک کمی که از امیرالمؤمنین(ع) تعریف کرد، امیرالمؤمنین سخنش را قطع کرد و فرمود: من کسی نیستم که دنبال ثناءگویی باشم. من قیامت دارم و نمیخواهم شما فکر کنید که من مدح و منقبت را دوست دارم. آن مرد، بههم ریخت و شروع کرد به گریه کردن، گفت: مگر من دارم ثناء میگویم که شما خوشَت بیاید؟ من یقین دارم که شما اهل این حرفها نیستی، ولی من دارم وظیفۀ خودم را میگویم! بعد شروع کرد به اینکه شما چه موقعیتی در بین ما داری...
اعضاء لشکر امیرالمؤمنین(ع) باید احترام حضرت را حفظ کنند؛ همان «عَزَّرُوهُ و نَصَروهُ»؛ باید فرهنگشان این باشد. نگاهشان به امامت باید این باشد. آن مرد، در ادامۀ حرفهایش، میگوید: شما به ما آزادی دادی، شما به ما عزّت دادی، شما ما را آدم حساب کردی... بعد میگوید: ما بعد از تو چه کنیم؟ اگر میشد با تقدیر الهی مقابله کرد، ما خودمان را فدا میکردیم تا جان تو حفظ بشود!
ما خیلی کم به این مسئله پرداختهایم که در مقابل امام جامعه، چگونه باید برخورد کرد. نه برخوردی که مثلاً از ایشان تعریف کنیم، نه؛ منتها در عملکردمان این احترام را نشان بدهیم. من غربت امیرالمؤمنین را در اینجا میبینم که در بین مردم، دیگر کسی در سطحِ این مرد، درک و فهم نداشت که بلند شود و شبیه این حرفها را به امیرالمؤمنین علی(ع) بزند و در واقع وظایف خودشان را نسبت به امام جامعه، گوشزد کند. آن مرد، ادامه میدهد و میگوید: من برای اینکه بخواهم از شما تقدیر بکنم، این حرفها را نمیگویم بلکه میخواهم ببینم، ما اصلاً چطور میتوانیم شما را درست تعریف بکنیم؟ کدام خطایی بوده که شما در مورد ما انجام داده باشی و کدام کار خوب بوده که شما انجام نداده باشی؟
چندبار در این روایت تأکید میشود که بعدش دیگر این فرد دیده نشد. بعضیها میگویند احتمالاً این فرد «حضرت خضر» بوده باشد. البته در متن روایت، امام معصوم بیان نمیکنند که این فرد چه کسی هست، ولی میفرماید «یک نفر از اصحاب حضرت بلند میشود و این مطالب را میگوید...» اما حضرت خضر هم میتواند جزو اصحاب امیرالمؤمنین(ع) مطرح بشود. چرا حضرات معصومین(ع) او را به عنوان «یکی از اصحاب امیرالمؤمنین» معرفی میکنند؟ شاید میخواهند به ما بگویند که اصحاب واقعیِ امام، باید اینطوری باشند.
این احترام به ولیّ جامعه، چهکار میکند؟ دیشب یک مقدار دربارۀ این موضوع صحبت کردیم. این رعایت احترام، چگونه تضمین میکند اجرای حق را و رشد معنوی جامعه را و رشد مادی جامعه را؟ این بخش را دوباره باید صحبت کنیم که در جامعۀ ما متأسفانه کمرنگ است؛ و همچنین، بخش دیگری که باید صحبت کنیم این است که این تعاون و ارتباط ما با یکدیگر چه مشکلاتی دارد و ما چرا معمولاً از آن فرار میکنیم؟ در جلسات بعد، یکمقدار شفافتر در اینباره صحبت خواهیم کرد.
(الف3/ن2)
سلام و ارادت خدمت دوستانی ک کارهای سایت را ب عهده دارند
خداقوت
دلم برای ماه رمضانی که با استاد میگذروندم تنگ میشه
از خواب پا میشدم به امید اینکه بعد از نماز ظهر شبکه۵ پناهیان میده
و سحر ها هم که زنده با ایشون بودیم
ولی خداییش نمیدونستم قاشقو تو دهنم بذارم یا گوش بدم به صحبتای استاد🌸