تاریخ بعثت و عصر ظهور( فصل دوم ) - جلسه بیست و دوم
مهمترین راه تأمین قدرت ولیّخدا برای اینکه بتواند قدرت زورگویان را بگیرد و بین مردم توزیع کند، چیست؟ / طبق آیۀ قرآن، وقتی با عدم رعایت حرمت، نصرت و تبعیت، امام جامعه تضعیف بشود، دیگر امرش نافذ نخواهد بود
شناسنامه:
- زمان: 1401/02/05
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
هرکه میخواهد به خدا مقرّب بشود باید مشارکت کند در اینکه قدرت از مستکبران گرفته و بین مردم توزیع بشود
در آخرین ساعت و لحظات شب قدر هستیم، در شب قدر تا اذان صبح هر لحظه میشود درِ خانۀ خدا رفت، گاهی با یک دعا میتوانیم تحولاتی در زندگی خودمان بلکه در عالم، رقم بزنیم. ضمن اینکه فضیلت روز قدر هم مانند شب قدر است و اهمیت روز قدر هم کم نیست و فردا هم هرکسی میتواند به هر عبادتی بپردازد.
در اینجا میخواهم یک قسمت جدیدی از بحث را باز بکنم که متناسب و مرتبط با موضوع عبادت و تقرب به خدا هم هست. تا الآن اینطور میگفتیم که پیامبر اکرم(ص) میخواستند قدرت را از زورگویان بگیرند و در میان مردم پخش کنند و ضعف را در میان مردم از بین ببرند. این مسیر تکاملی دین ما است که در این پروژۀ پیغمبر شرکت کنیم. یعنی هر کسی میخواهد به خدا مقرّب بشود باید بیاید در این پروژۀ پیغمبر شرکت کند و مشارکت داشته باشد، یعنی خودش را از استضعاف بیرون بکشد، دغدغه داشته باشد که قدرت در جامعه کجا میرود، در مقابل مستکبران بایستد و مشارکت کند برای اینکه قدرت از آنها گرفته بشود و بین مردم توزیع بشود. امر به معروف و نهی از منکر یکی از اسامی همین حرکت است. تعاون و همیاری در روایتی که در جلسۀ قبل از امیرالمؤمنین علی(ع) خواندم نیز بر این قصه دلالت دارد.
ولیّ خدا نه با زور پول و اسلحه، بلکه با قدرت اعتماد و احترامِ مردم به او، حکومت میکند
اما این طرح کامل نمیشود تا زمانی که ما به قدرت ولیّ خدا بپردازیم و ببینیم ولیّ خدا در این میانه چه جایگاهی دارد؟ قدرت بین مردم پخش میشود، ولیّ خدا هم باید قدرت داشته باشد یا نه؟ بله؛ مردم با نصرتشان نسبت به ولیّ خدا، و با بصیرتشان نسبت به رهنمودهای ولیّ خدا، و با قدرتِ خودشان به ولیّ خدا قدرت میدهند. ولیّ خدا نه با زور پول، نه با زور اسلحه و نه با زور قانون حکومت نخواهد کرد؛ او با قدرت سرمایۀ اجتماعی که بین مردم دارد یعنی اعتماد و احترامی که مردم -البته با همبستگی- برای ولیّ خدا دارند حکومت میکند.
ما باید به امامزمان(عج) قدرت بدهیم؛ اگر ما به او احترام بگذاریم، اگر نخبگان جامعهمان به یک اشارۀ او حرکت کنند، ولیّ خدا قدرت پیدا میکند. اگر مردم منویّات امیرالمؤمنین علی(ع) را میفهمیدند -که در واقع فریادهای امیرالمؤمنین(ع) بود- و به سهولت اطاعت میکردند، باعث قدرت امیرالمؤمنین(ع) میشدند. ولیّ خدا حرکت مردم را برای قدرتگرفتن سامان میدهد. وقتی ولیّ خدا قدرت داشته باشد به مردم قدرت میدهد.
جامعهای قدرتمند است که حاکم آن جامعه-که ولیّ خداست- از اعتماد مردم، از نصرت مردم، از فهم مردم و از عشق مردم قدرت گرفته باشد. قدرت ولیّ خدا به جاسوسفرستادن نیست. بعضیها میگویند امیرالمؤمنین علی(ع) گاهی در جبهۀ دشمن یا در میان خودیها جواسیسی را میفرستاد، یعنی کسانی را میگذاشت که به او خبر بدهند... باید گفت که این نشانۀ قدرت نیست، و الا آن اتفاقات بد در حکومت حضرت نمیافتاد. طبق آیۀ قرآن که قرائت خواهیم کرد، ولیّ خدا اصلاً نباید نیاز داشته باشد که برای مسئولاناش مراقب بگذارد. آیا مقام معظم رهبری نیاز داشت بالای سر سردار سلیمانی و شهید حججی مراقب بگذارد که کم نگذارد؟ آیا امام خمینی نیاز داشت بالای سر شهید ابراهیم هادی، شهید همّت، شهید باکری، شهید بروجردی، شهید متوسلیان و... بپا بگذارد!؟ امیرالمؤمنین علی(ع) نیاز داشت چون برخی از افرادش کسانی مثل «زیاد بن ابیه» بود.
کسی میتواند توزیع قدرت را بین مردم مدیریت میکند که قدرتش را از دیکتاتوری و زور و ثروت نگرفته باشد
پس طرح اسلام چیست؟ میفرماید قدرت باید از زورگویان گرفته بشود و به مردم داده بشود. باید یک کسی توزیع قدرت را بین مردم مدیریت بکند. کسی باید این کار را مدیریت بکند که قدرتش را از دیکتاتوری و شمشیر و ثروت نگرفته باشد. وقتی امیرالمؤمنین(ع) ثروت را بهطور مساوی بین مردم تقسیم کرد، قدرت اقتصادی را در خدمت قدرت سیاسیاش قرار نداد یعنی با پول و ثروت، اینطوری عمل نکرد که میگویند «کدخدا را ببین دِه را بچاپ!» لذا قدرتاش ضعیف شد. امیرالمؤمنین علی(ع) برای نفوذ دادن امر خودش، از قدرت اقتصادی استفاده نکرد.
پس ولیّ خدا باید قدرت داشته باشد. او این قدرت را از دل بصیرت، محبت و عشق مردم به دست میآورد. ما مردم باید به اینجا برسیم که با احترامی که به ولیّ جامعۀ دینی میگذاریم برای او قدرت فراهم کنیم. حکومت آقا امام زمان(ع) اینگونه است.
قدرت ولیّ خدا با استفاده از حرکتهای سیاسی نیست بلکه با استفاده از عشق و بصیرت مردم است
این طرح را شما نگاه بکنید. مدیر جامعه باید قدرت داشته باشد. در علوم سیاسی یا علوم اجتماعی میگویند که حاکم وقتی اقتدار دارد که قدرتش مشروعیت داشته باشد، یعنی قدرتش را درست بهدست آورده باشد. مشروعیت در هر جایی، به گونهای است. برای ولیّ خدا و حاکم جامعۀ اسلامی که بتواند قدرت مردمی را مضاعف کند، قدرت با فهم و عشق مردم فراهم میشود. لذا اگر مردم یکذره کراهت داشته باشند، ولیّ خدا کنار میکشد.
در زمان خلیفۀ سوم، جُندب دید که امیرالمؤمنین(ع) ناراحت است؛ گفت: آقا، چرا قیام نمیکنی؟ فرمود: مردم حرف من را گوش نمیدهند. دهان مردم به قریش و بزرگان قریش است. بزرگان قریش هم حاضر نیستند حکومت را به من بدهند. جندب گفت: آقا من بلند میشوم فریاد میزنم و برایت یار جمع میکنیم. فرمود شما فکر میکنی چقدر از مردم میآیند؟ گفت پنجاه درصد. حضرت فرمود از صد نفر، دو نفر هم نمیآیند. تو خیلی خوشبین هستی. یعنی مردم تابع آن قدرتهای قبیلهای و منطقهای و سنتی خودشان هستند.
آیۀ کریمۀ قرآن میفرماید: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُم» (آل عمران،144) آیا اگر رسولخدا(ص) از دنیا برود شما به اعقابتان برمیگردید؟ در این آیه منظور از «انقلاب به اعقاب» چیست؟ اینها که نمازشان را، حجشان را، زکات و دیگر احکام را به قبل برنگرداندند. تقریباً هیچ کدام از احکام-جز یکی دو مورد جزئی- به دوران جاهلیت برنگشت. پس منظور خدا چیست که میفرماید شما میخواهید به عقب برگردید؟ منظورشان همین ولایت است؛ ولایتهای قومی و منطقهای برگشت. پس از پیامبر اکرم(ص) دوباره آنها شروع به حکومت کردند، نه آن کسی که خدا تعیین کرده است. مکرراً اصحاب امیرالمؤمنین(ع) تعجب میکردند که یا علی(ع)! تو چرا قیام نمیکنی؟ در واقع من دارم به بیان این بحث میگویم، قدرت امیرالمؤمنین(ع) و قدرت ولیّ خدا با استفاده حرکتهای سیاسی و دیگر ابزار نیست، بلکه با استفاده از عشق و بصیرت مردم است.
ولایت بالاتر از فرمانبری، نیاز به «نصرت» دارد
ما از فرمانبری بالاتر هم برای ولایت داریم که آن «نصرت» است؛ یعنی لزوم نصرتِ ولیّ خدا. ممکن است ولیّ خدا خودش چیزی نگوید، ولی شما خودت میگویی «من میخواهم کمکَت کنم» ولیّ خدا گاهی میفرماید بروید، اما یاران او میگویند اجازه بده ما در راه تو جان بدهیم. در شب عاشورا همین اتفاق افتاد. شب عاشورا شب اطاعت نبود، شب نصرت بود. امامزمان(عج) این را میخواهد. چقدر این حکومت زیبایی میشود! اصلاً آنطوری زندگیکردن بهشت است. یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر منتظر چنین صحنهای هستند.
شاید ما چنین اتفاقهایی را در طول تاریخ جز یکی دو مورد در زمان انبیاء مثل حضرت سلیمان نداشتیم که آنهمه اجنه، ایشان را کمک میکردند. البته آن حکومت، شرایط خاصی داشت که دوام هم پیدا نکرد، ولی حکومت آقا امام زمان(ع) تا آخر دوام پیدا میکند.
ما در برابر ولیِّ خدا سه وظیفۀ اصلی داریم؛ اول رعایت حرمت، دوم نصرت، سوم تبعیت
قرآن میفرماید: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف،157) پیامبر بار سنگین و زنجیرها را از پای مردم برداشت چون پیامبر مردم را آزاد میکند. و بعد، خداوند به این مردمی که زنجیرها از آنها برداشته شده است میفرماید: حالا چند تا عمل اصلی باید انجام بدهید، یک، «عَزَّرُوهُ» یعنی حرمت پیامبر را بالا ببرید. برای همین است که ما باید صلوات بر محمد و آل محمد را با صدای بلند بفرستیم. بالاترین و پرثوابترین ذکر ما ذکر صلوات است که کاملاً جنبۀ سیاسی دارد و الّا انسان معمولاً باید «ذکر» را آرام بگوید. صلوات یک شعار اجتماعی است، بلند میگویی تا بقیه بشنوند. این دستور قرآن است (عَزَّرُوهُ). وقتی که مدام بر او درود فرستادی، ابهّتش بالا میرود و محبوبیتش اعلام میشود، او با محبوبیتش کار میکند.
در لحظههای پایانی شب قدر از خداوند بخواهیم که ما قدرت امامزمان(عج) باشیم. اینجا در قرآن نوشته است که این اصل ماجراست. عمل اصلی دیگر «وَ نَصَرُوهُ» است؛ مردم باید او را کمک کنند. گاهی کمککردن، بدون امر است. «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ»، عمل سوم این است که از نوری که با پیامبر(ص) نازل شده است، تبعیت کنند. تفسیر این نور در کلام ائمۀ هدی(ع) موجود است. بنابراین اول رعایت حرمت است، دوم نصرت و سوم تبعیت است. آقا امام زمان(ع) وقتی تشریففرما خواهند شد که حرمتشان نگه داشته بشود.
شاخص موفقیت جریان رسالت پیامبر(ص) چیست؟ / باید در غیبت ولیّ خدا هم او را نصرت بکنیم
آیا ما الآن در دوران غیبت میتوانیم کاری انجام بدهیم؟ آیۀ دیگری که هدیه میکنم آیۀ 25 سورۀ حدید است: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را فرستادیم تا مردم به قسط قیام کنند. این مطلب عبارت دیگری از همان نکتهای است که در آیۀ قبل بود. «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ»، و آهن را قرار دادیم که منافعی برای مردم دارد و وسیلهای است که اگر لازم بود برای درگیری بین حق و باطل استفاده خواهد شد. اینجا همهاش انجام شد.
شاخص موفقیت جریان رسالت پیامبر(ص) چیست؟ «وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ»، تا معلوم بشود چه کسی خدا و رسولش را «بِالْغَیْبِ»کمک میکند. آیۀ قبلی فرمود احترام رسولخدا(ص) را داشته باش، نصرتش بده تا ابهّت و محبوبیت او کار بکند. این آیه میفرماید حتی اگر رسولخدا(ص) بالای سرت نبود و ابهّت حضوری او نبود تا مشکل را حل بکند، تو باید در غیبت او هم همانطور ولیّ خدا را نصرت بکنی. الآن نباید کسی بگوید چون امامزمان(عج) نیست، پس معلوم نیست من چهکار باید بکنم؟! خداوند متعال میفرماید «مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ».
ما الآن چهطور میتوانیم امامزمان(عج) را «بالغَیب» کمک کنیم؟ این سؤال بزرگ ما است. بگذارید در روزهای بعد بیشتر به این سؤال بپردازیم. الآن وظیفۀ اصلی و کلیدی ما این است و هیچ کاری مثل انجام این وظیفه نمیتواند ما را به خداوند متعال مقرّب بکند؛ ما باید امام خود را نصرت کنیم آنهم «بِالغَیب» یعنی وقتی آقا بالای سرمان نبود کمکش کنیم و فدایش بشویم. از امیرالمؤمنین(ع) نقل است که فرمود اگر من بالای سر مالک اشتر نباشم تا به او بگویم چهکار کن، خودش فکر کند به همان نتیجهای میرسد که من میخواستم به او بگویم. (فإنِّی إنْ لَمْ أُوصِکَ اکتَفیتُ بِرَأیِکَ؛ امالی مفید/ص79) در خبری هست که مالک اشتر جزو سیصد و سیزده نفری است که دوباره باز خواهد گشت. دل مالک به قدری داغدار بود که خدا او را بر میگرداند. چرا؟ چون او یک مصداق برای «مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ» است.
ولایت، قدرتش را از بصیرت و عشق مردم میگیرد، نه از آبروبری و دیکتاتوری/ برخی مدعیان ولایتمداری، هنرشان آبروبری است!
این نکته خیلی ظریف است که شما به کسی قدرت میدهید که او جلوی زورگوها را میگیرد و اصرار دارد مردم قدرت پیدا بکنند وقتی او جلوی زورگوها را گرفت، خودش هم به مردم چیزی تحمیل نمیکند! حضرت امام فرمود ولایت فقیه مخالف دیکتاتوری است. دنبال ولایت فقیه بروید تا دیکتاتوری پیش نیاید. در سیاسیون ما چندنفر این حرف امام را فهمیدند؟ چند نفر این را به خوبی توضیح دادند؟ آقای سیدحسن نصرالله خیلی صریح میفرماید مسئولین جمهوری اسلامی آنطور که باید حرف ولیّ فقیه را گوش نمیکنند... همۀ مردم ما هم این را میدانند، ولی انگار این عیب نیست!
وقتی امام جامعه را به بهانههای مختلف تضعیف کنید، دیگر رأی او نافذ نیست. او از دیکتاتوری و آبروریزی هم استفاده نمیکند، بلکه اصلاً آبرو میدهد، پیغمبر(ص) به منافقین آبرو داد، آنقدر امیرالمؤمنین(ع) به منافقین آبرو داد که خوارج به ایشان میگفتند: اشعث در حکومت شما چهکار میکند؟! راست میگفتند، اشعث خیلی پلید بود، ابن ملجم از خانۀ اشعث با شمشیر زهردار بیرون آمد! بعضی از کسانی که ادعای طرفداری از ولایت هم میکنند، هنرشان آبروبری است. ولیّ خدا و امام جامعه، نمیخواهد از راه آبروریزی، قدرت را بهدست بیاورد. بعضی از رسانههای پلید، شغلشان آبروریزی است و از این راه، نان حرام میخورند. ولیّ خدا قدرتش را از بصیرت، عقل و عشق مردم بهدست میآورد. ولیّ خدا میخواهد با قدرت خود از قدرت مردم مواظبت کند تا عدهای با سالوسگری قدرت مردم را نگیرند.
سردار سلیمانی میفرمود: الآن مهمترین اقدام، کمککردن به ولیّ فقیه است
ما الآن در دوران غیبت هستیم. خدا میخواهد معلوم کند چه کسی امامش را در «بِالغَیب» یاری میکند «وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ»؛ خدا الان بالای سر ما هست، ولی اینطور نیست که هر دقیقه یکبار به ما تذکر بدهد و یا با هر کاری فوراً ما را مجازات کند و یا پاداش بدهد. رسولش هم همینطور است. الآن بالای سر ما نیست. امام زمانمان هم بالای سر ما نیست. خب ما باید بفهمیم چهکار باید بکنیم یا نه؟ امامزمان(عج) همین الآن از ما بصیرت و عشق میخواهد. باید چهکار کنیم؟ اگر این بحث را جلوی سردار سلیمانی بگذارید، میفرماید: الآن مهمترین اقدام کمککردن به ولیّ فقیه است.
«عَزَّرُوهُ و نَصَرُوهُ» که در آیۀ فوق(اعراف،157) آمده است، به کسی برمیگردد که دارد جامعه را اداره میکند، ولایت دارد جامعه را با همین طرح عاقلانهای اداره میکند. اصلاً بحث ولایت فقیه یک پدیدۀ خیلی بدیهی و خیلی عقلانی است. سؤال من این است که ما چهطوری میتوانیم «بِالغَیب» امامزمان(عج) را کمک کنیم؟ چهطور میتوانیم تبعیت از نوری را که با پیامبر آمده است، انجام بدهیم؟ این را از خودمان سؤال کنیم و از خدا بخواهیم: خدایا! ما را موفق کن امامزمان(عج) را کمک کنیم و مایۀ قدرت او بشویم.
چرا فرمودهاند در شب قدر به کربلا بروید؟
خیلیها امشب، درِ خانۀ امامزمان(عج) رفتند تا از امامزمان(عج) یک چیزی بگیرند. بیایید این لحظههای آخر شب قدر، دنبال این باشیم که بتوانیم به نوعی امامزمان را کمک کنیم. فدای آن صحنههای آخر شب عاشورا که امام حسین(ع) میفرمود من به کمک شما احتیاج ندارم. اصحابش تمنّا میکردند که «آقا بگذار ما کمک کنیم، بگذار برایت بمیریم...» میفرمود نه؛ به هر کسی جداگانه میفرمود: بلند شو برو... چرا فرمودهاند در این سه شب قدر، به کربلا بروید؟ مگر شب نزول قرآن نیست؟ بله؛ چون تفسیر قرآن آنجاست. قرآن را آنجا شرحهشرحه کردند، همۀ درسها آنجاست.
شب عاشورا، امام حسین(ع) حبیب بن مظاهر را کنار کشید و فرمود: همسر تو هم در جمع خانمها هستند، ایشان و خانمهای اصحاب را بردارید و بفرستید بروند، اینجا جنگ است، اینجا آتش است. او هم ادب کرد و چیزی نگفت. خانمش را صدا زد و گفت: «آقا فرمودند که شما بروید» خانمش گفت: حبیب، تو برای چه اینجا هستی؟ گفت: من میخواهم پسر فاطمه(س) را کمک کنم. خانمش گفت: من هم میخواهم دختر فاطمه(س) را کمک کنم، به من نگو برو، از آقا اجازه بگیر... آنها هم تمنّا کردند و با اجازه، ماندند. میگویند: وقتی حبیب آمد، به آقا گفت که خانمَم گفته است ما بمانیم، زینب(س) به کمک احتیاج دارد... امام حسین(ع) لبخند زد. خدایا! یک کاری کن امشب امامزمان(عج) برایمان لبخند بزند.
از امامزمان(ع) اجازه بگیریم که مایۀ قدرت او بشویم
نصرتِ امام، یعنی منتظر نمانی که امام به شما امر کند، فقط اجازه بگیر که برای امامت یک کاری انجام بدهی... شب بیست و سوم شب امامزمان(عج) است. فقط اجازه بگیریم. وقتی ملائکه پرونده ما را میبرند، بگویند: آقا ایشان اجازه هم خواستند که شما را کمک کنند، مایۀ قدرت حضرت بشوند...
بعضیها حرف گوش میکنند، اما امرِ ولی را نفله میکنند، به قدری کِش میدهند و شُل عمل میکنند که مایۀ قدرتِ امام نمیشوند. اما آنهایی که فریب نمیخورند، با صلابت ایستادهاند، برای مولا میمیرند، آنها مایۀ قدرت مولا میشوند. این تکلیف ماست، این حرف قرآن است. آخرین شاخص این است که خدا ببیند چه کسی «بالغَیب» کمک میکند؟ و ما الآن در دوران غیبت هستیم و شرایط ما نزدیک به این معنایی است که در قرآن کریم بیان فرموده است.
از صمیم دل تمنا میکنم که همۀ مؤمنین دعا کنند تا بتوانیم مایۀ قدرت امامزمان(عج) باشیم. زیباترین صحنه در جبهه، لحظۀ شهادت بود. رزمندهها با هم قرار میگذاشتند که هر کدام خواست شهید بشود، این دعا را بخواند «اللَّهم کن لولیک الحجة بن الحسن...» یعنی من که رفتم، خدایا هوای آقایم حجهبنالحسن را داشته باش. زیباترین دعای «اللَّهم کن لولیک الحجة بن الحسن» در نظر من، همانی بود که رزمندهها هنگام شهادت میگفتند. فرمودهاند در شب بیست و سوم، در هر حالتی که هستید دعای «اللَّهم کن لولیک ...» را بخوانید.
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید