همایش «تبلیغ نو» در حوزۀ علمیه قم
هر اشکالی در ابزار رسانهای و تعلیم و تربیتیِ کشور در تبلیغ امور دینی هست، اولاً به ضعف بنیان تبلیغ در حوزه برمیگردد/ جوانان بیشتر خواستار «توصیف حقایق» هستند نه اثبات آنها؛ قرآن و احادیث هم بیشتر به توصیف حقایق میپردازند/ برای موفقیت در تبلیغ 90درصد نیاز به محتوای خوب داریم و 10درصد فنّخطابه
شناسنامه:
- زمان: 1401/04/02
- مکان: همایش «تبلیغ نو» در حوزۀ علمیه قم
- موضوع: ضرورت تحول در تبلیغ و تعلیم دین
- صوت: اینجا
- فیلم: اینجا
آیا به تحول در تبلیغ نیاز داریم یا صرفاً باید فعالیتمان را بیشتر کنیم؟/ تبلیغ به شیوۀ فعلی مؤثر نیست
آیا ما به تحول در تبلیغ نیاز داریم یا صرفاً باید فعالیت خودمان را بیشتر کنیم و نهایتاً اصلاحاتی در تبلیغ انجام بدهیم؟ بسیاری ممکن است بر این عقیده باشند که وضع تبلیغ در حوزۀ علمیه دربارۀ معارف دینی به همین شیوه و شکلی که هست خوب و مؤثر است و کاری که باید کرد این است که یک مقدار فعالیتها را بیشتر کرد، افراد هنرمند و توانمند را به میدان آورد و با چند واحد درس فنّ خطابه و روش سخنوری میشود در وضعیت فعلی بهبود زیادی ایجاد کرد. اگر مردم بیش از این به دین اقبال نکردند لابد یا تقصیر خوشان است و یا تقصیر دشمنان اسلام است و همین مقدار معنویت و خوبی که شما در جامعه میبینید ناشی از همین زحماتی است که تاکنون کشیده شده است. این یک نظر ضدّتحولی است و اگر کسی بر این نظر استوار باشد ضرورتی برای تحول نمیبیند.
یک نظر دیگر این است که این مقدار معنویت که در جامعه هست ناشی از فطرت پاک انسانها و کارهای غیرتبلیغی مثل عمل آدمهای خوب است. تحولی که سردار سلیمانی و امثال او در دلهای مردم ایجاد میکنند از جنس کار تبلیغی رایج نیست بلکه از باب «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم»(کافی/ج2/ص78) است و نباید ما آن را به حساب موفقیت در تبلیغ بیاوریم.
پس وضع تبلیغ دین را نمیشود به طور کلی تخطئه کرد. ولی در اینکه ما چقدر هنر به خرج دادیم تردید جدی وجود دارد. مهمترین عاملی که الآن متکفّل حفظ معنویت موجود هست حکومت اسلامی است، حضرت امام و رهبری عزیز دو شاهد بزرگ بر حقّانیت و عقلانیت دین هستند. زیباییهای رفتاری آنها بزرگترین عوامل تبلیغ هستند. اما وقتی نوبت به کار تبلیغی ما میرسد این اثر در آن نیست. آمار دانشگاهها و عموم جامعه نشان میدهد وضع معنوی جامعه روز به روز رو به پیشرفت است. اما چقدر از این پیشرفت واقعاً وابسته به فعالیت تبلیغی ما است؟ این خیلی جای سؤال دارد.
الآن دشمنان ما دیگر حرفی برای گفتن ندارند؛ جای تأسف است که ما از این فضا استفاده نمیکنیم
با توجه به شرایطی که برای موفقیت در تبلیغ دین هست ما در مقام تدبیر برای تبلیغ در حدود چیزی نزدیک به صفر هستیم. زمانِ رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیهم آلاف التحیة و الثناء) واقعاً شرایط سخت بود و تعصّب، تحجّر و تحریفهای ادیان گذشته کار را خیلی دشوار میکرد، ساختارهای اجتماعی و قومی اجازۀ تحرک و فهم نمیداد، سطح عقلانیت پایین بود. اما الآن حقّانیت دین خود را نشان داده و اگر ما موفقیتهای بالا نداریم به دلیل کوتاهیهای فاحشی در وضعیت برنامهریزی تبلیغ ما است.
الآن دشمنان ما دیگر حرفی برای زدن ندارند. شاید قریب به نیم قرن است که هیچ حرف تازه و هیچ روش تازهای نه در مرحلۀ اندیشه و نه در مرحلۀ تحریک احساسات غلط برای اغوا و اغفال مردم ندارند. دشمنان ما واقعاً تئوری ضدّدین برای ادارۀ بشر ندارند. از اینطرف حقّانیت جبهۀ مقاومت و اسلام روز به روز دارد بیشتر خودش را نشان میدهد، تمام شعارها و آرمانهای حضرت امام تبدیل به یک سلسله گزارههای کاملاً واقعبینانه شده و آرمانها تبدیل به اهداف و بسیاری از اهداف هم محققشده است. آیا در چنین شرایطی ما درست داریم عمل میکنیم یا نه؟
یکی از مبلغین مطرح جهان اسلام که در کشورهای عربی سخنرانیهای خیلی موفق و عمیقی دارد میگفت: تا همین چند ماه پیش، ما نسبت به غربزدگی جوانانمان احساس خطر میکردیم. ولی اخیراً دیگر این احساس خطر به هیچ وجه وجود ندارد! ایشان میگفت که علّتش حملۀ روسیه به اوکراین است. وقتی مردم دیدند که آمریکا هیچ کاری برای اوکراین نکرد، تمام هیمنۀ غرب فرو ریخت. حالا جای تأسف است که ما از این فضا استفاده نمیکنیم و علت اساسیاش هم ضعف در تبلیغ است.
اگر فیلم و سریال قوی ساخته نمیشود، بهخاطر این است که حوزه مطالب قوی به فیلمسازان منتقل نکرده
ممکن است حوزۀ علمیه و طلبههای بسیار مجاهد و علاقهمند، فضلای خوب و دارای فکر و اندیشمند، خودشان را در امر تبلیغ دستتنها ببینند و بگویند سینما، رسانهها و بسیاری از برنامهسازان تلویزیون و بقیۀ ابزار تبلیغی که اتفاقاً پرمخاطبتر هم هستند در اختیار ما نیستند لذا ابزار تبلیغی ما محدود است. به نظر بنده هر اشکالی که شما در سینما و هر ابزار دیگر رسانهای و تعلیم و تربیتی در کشور میبینید، به بنیان تبلیغ در حوزه برمیگردد که دچار ضعفها و نقصهایی است. بسیاری از کارگردانهایی که فیلم غلط میسازند یا فیلم خوب نمیسازند و یا در دین و معارفشان دچار سوءتفاهم هستند، درواقع عاملش ما هستیم.
اگر فیلم و سریال قوی ساخته نمیشود، بهخاطر این است که مطالب قوی به آنها منتقل نشده است. بنده بیش از بیست سال است در دانشگاه هنر و موقعیتهای دیگر رسانهای کشور ارتباط مستمر داشتم و دارم. قطعاً اگر فیلم خوبی دربارۀ حجاب ساخته نشده، اولین نقصش به حوزۀ علمیه برمیگردد. باید شما یک کتابی نوشته باشید که حقایق را باز کرده باشد تا استعداد آن کارگردان شکوفا بشود و مشتاق کار بشود.
باید اسلوب، اصول و نکاتی توسط مبلغین رعایت شود که هیچ ذهنیت غلطی از دین در ذهن مخاطب ایجاد نشود
حضرت امام(ره) قبل از انقلاب میفرمودند که یکساعت رادیو را در اختیار ما قرار بدهید. حالا بیست و چهار ساعته تمام رسانهها در اختیار ما است. سخن امام پیشبینی نادرستی نبود. امام به ادبیات خودش و مخاطبان خودش نگاه میکرد و کار خودش را خوب انجام داد. ما راه امام را در فعالیت تبلیغ ادامه ندادیم. این سخن درست نیست که اگر امام میتوانست خودش به تنهایی خوب عمل بکند باید عمل میکرد و کار را جلو میبُرد. قرآن به رسولخدا(ص) فرمود: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»(هود،112). یعنی رسولخدا(ص) هم به تنهایی کارش پیش نخواهد رفت، به همین خاطر بود که میفرمود: «مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّهِ» (آل عمران،52). امام که شاگرد مکتب رسولخدا(ص) است، بنابراین کسانی که اطراف امام هستند یعنی عموم طلاب و روحانیون باید درست عمل کنند. اگر صد نفر مبلّغ خوب داشته باشیم که از حیث محتوا و روش خوب عمل بکنند ولی در کنار آنها چندهزار مبلّغ داشته باشیم که به شیوهای سخن بگویند که آثار نامطلوب در ذهن مخاطب دارد اصلاً فایدهای ندارد. در کنار آن همه حرف غلط چند حرف درست چه فایدهای دارد؟ مهم برداشتی است که مردم از دین پیدا میکنند.
به همین دلیل، داشتن یک یا چند مبلّغ خوب کفایت نمیکند. همه باید وحدت کلمه پیدا کنند و تبلیغشان «وِرداً واحداً» باشد. البته منظور «اتحاد روش» نیست چون یکی ممکن است بیشتر قصه بگوید، یکی ممکن است بیشتر مسئله فکری طرح بکند، یکی ممکن است بیشتر شعر بخواند. همانطور که مخاطبها با هم فرق دارند لازم است روشها هم با هم فرق کنند. مهم این است که اسلوب، اصول و نکاتی توسط مبلغین رعایت شود که هیچ ذهنیت غلطی از دین در ذهن مخاطب ایجاد نشود.
انسانها به توصیف حقایق دینی محتاجترند تا استدلال برای اثبات حقّانیت دین و رد شبهات
کسی که از دین خوشَش نمیآید، مشکلاتی هم پیدا کرده است، وقتی با ما مواجه میشود گاهی شبهه را بهانه میکند. اگر ما در تبلیغ، از اساس موفق بشویم «دفع دخل مقدر» خواهد شد و شبههها هم برطرف میشود. غالباً منبرهای بنده در دانشگاههاست و مدام هم با این دوستان در تماس هستم. دانشجو به عنوان یک قشر فرهیخته بیشتر از اینکه بخواهد پاسخ شبهات غربیها و ملحدین و معاندین داده بشود، میگوید خدا، قرآن، پیغمبر، امیرالمؤمنین، در اصل چه میخواستند بگویند؟ آن را به ما بگو ببینیم میپسندیم یا نه، درحالیکه اکثر کتابهای آموزشی تنظیمشدۀ ما مجموعهای از پاسخ به شبهات است. اگر کسی شبههناک شد میگوییم در فلان کتاب جوابش هست! درحالیکه ما باید اصلِ دین را منتقل کنیم.
قرآن میفرماید: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» (حجرات،7) ما هم در تبلیغ دین، باید در همین مسیر حرکت کنیم و بعد ببینیم اگر شبههای باقی ماند، جواب آن را هم بدهیم. در قرآن کریم یکی از مسائل اساسی شبههافکندن دشمنان نیست بلکه تمسخر دشمنان است. «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن» (یس،30) مستهزئین، دشمن اصلیتری هستند تا شبههافکنان. در مقابل استهزاءکنندگان قدرتِ توصیف حقایق است که آنها را ساکت و مغلوب میکند. این توانمندی در طول مدت تحصیل درسهای حوزۀ علمیه کجا بوده و هست؟
انسانها بیشتر از استدلال بر اثبات حقّانیت حقایق دینی و بطلان سخن مدّعیانی که شبههافکن هستند به توصیف حقیقت محتاج هستند. قرآن بیشتر به توصیف حقایق میپردازد. ولی کتابهای درسی و مباحث کلامی ما نوعاً دربارۀ استدلال و اثبات حقایق دینی است. در درسهای احکام هم بیشتر استنباط میکنیم این حکم خداست. حتماً استدلال برای اثبات حقایق لازم است ولی دلها و اندیشههای مردم با توصیف حقایق بیشتر روشن میشود، به تحرک وادار میشود و انگیزه پیدا میکند. ما در حوزۀ علمیه دانشی که ما را در توصیف توانمند بکند نداریم. توصیف یک امر حِکمی است و نیاز به عقل و درایت بیشتری نسبت به استدلال دارد. توصیف حقایق مؤثرتر از استدلال آوردن است. استنباط هم امر لازم و شریفی است ولی برای استنباط یک حکم فقهی به خواندن کلّ قرآن نیاز ندارید ولی گاهی برای تفسیر یک آیۀ قرآن و تبیین آن برای دلهای مشتاق و اندیشههای منتظر، باید کلّ قرآن فهمیده بشود. توصیفِ یک حقیقت معنوی به عقل، حکمت، علم، جامعیت و مخاطبشناسی نیاز دارد. ولی به غلط تلقی ما این است که توصیف یک امر هنرمندانه است و آن را به ذوق افراد واگذار میکنیم.
اگر ما توانسته بودیم طبق آیات قرآن زیبایی زوجیت را توصیف کنیم مردم از این زیبایی نمیگذرند و مشکلاتش را تحمل میکنند؛ همانطوری که مشکلات را برای رسیدن به برخی از لذائذ و زیباییهای دیگر تحمل میکنند. مردم برای اینکه خانۀ خودشان را تزئین کنند مشکلات را تحمل میکنند و بیشتر کار میکنند، مگر چه استدلالی برای پرداختن به زرق و برق دنیا شنیدهاند؟ توصیف، تحقیر، تحسین، تمسخر و... کار خودش را دارد انجام میدهد.
طبق نظر امام(ره) با «هماهنگی و نظم در تبلیغات» میشود دسیسههای دشمن را خنثی کرد
امام خمینی(ره) خطاب به روحانیون دربارۀ تبلیغ دین برای جوانان میفرماید: «وقتی ما میتوانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان میشود احاطه داشته باشیم.» بعد امام یک نمونه را ذکر میکنند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» (صحیفۀ امام خمینی/ج21/ص99) اکثر متون دینی ما در قرآن و روایات به همین شیوهای است که امام برای جذب دانشگاهیان توصیه کردند. در اکثر متون دینی واقعگرایانه آثار ولایت و آثار دینداری و خودِ دینداری توصیف میشود. این چیزی است که ما در حوزه دانشِ آن را تحصیل نمیکنیم. آیا ما در این سی چهل سال این کار را کردیم؟
شاید برخی از اساتید معارف دانشگاه و برخی اساتید حوزه، در برابر تغییر درسهای معارف، مقاومت کنند، اما برای تبلیغ در دانشگاهها و دانشجویان عزیز که واقعاً تشنه، منتظر و گیرا هستند، غیر از استادی، روشهای دیگری هم هست؛ مثلاً شما میتوانید مقاله بنویسید. یک مشکل بزرگ این است اگر شما یکنفره یک حرف خوب بزنید، در مقابل این حرف میگویند «چرا دیگران این حرف را نمیگویند و فقط تو میگویی؟!» لذا ما نیاز داریم با هم پرواز کنیم، مثل آن دامی که پرندگان گرفتارش شدند و آن پرندۀ طوقی به بقیه گفت «همه باید با هم پر بزنیم تا این دام را بلند کنیم» داستان این است! الآن برای همین دور هم جمع شدهایم.
امام خمینی(ره) میفرماید: «میدانید که سلاح تبلیغات، برندهتر از کاربرد سلاح در میدانهای جنگ است؛ باید از اسلحه تبلیغات آنها بیشتر ترسید و متأسفانه ما در این زمینه ضعیف هستیم... امیدوارم با هماهنگی و نظم در تبلیغات تمام دسیسههای دشمن خنثی شود.» (صحیفۀ امام/ج16/ص114) انصافاً این هماهنگی و نظم بین ما نیست.
تولید علم، مانند تولیدِ دارو برای بیماریهاست اما کار تبلیغ، مانند معاینۀ بیمار و نسخهنوشتن است
ضمن تأیید مقام علمی حوزه باید پرسید: مشکل کجاست که ما از نظر تبلیغی در این وضعیت بهسر میبریم؟ شما میتوانید سخنی را که عرض میکنم نقد کنید. کار تولید علم، مانند تولید مصالح برای ساختمان یا تولید دارو برای بیماریها است و کار تبلیغ، مانند معماری یا معاینۀ بیمار و نسخهنوشتن است.
هر استاد مسلّم تاریخ اسلامی، لزوماً نمیتواند برنامهریزی کند برای اینکه چه مقدار از تاریخ اسلام برای چه سنی درس داده بشود. هر عالم قرآنی لزوماً نمیداند در دوازده سال مدرسه، در چه سالی چه آیۀ قرآنی باید آموزش داده بشود. هر عالم علم کلامی لزوماً نمیتواند برنامهریز تبلیغ و تعلیم باشد و مشخص کند کدام مطلب را بیشتر و کدام مطلب را اول باید گفت. مقام معظم رهبری دربارۀ تعلیم دین در آموزش و پرورش گلایههایی دارند که تعلیم دین به شیوهای که در آموزش و پرورش هست، بیشتر نقش منفی دارد تا نقش مثبت. کدام عالم دینی اصول تبلیغ و تعلیم دین را میداند تا بر آن اساس، عالمان دینی که تولید محصول کردند، در مقام یک معمار و طبیب از آنها استفاده کنند. مشکل اینجا است که مقدار تأکید بر یک موضوع دینی و مقدار تکرار آن، نیاز به دانش دارد و حوزۀ علمیه باید این دانش را تولید کند و آموزش بدهد.
رهبر انقلاب: تبلیغ در دورانى که حاکمیّت اسلام نیست، تفاوت اساسى با تبلیغ در دوران حاکمیت اسلام دارد
مقام معظم رهبری میفرمایند: «تبلیغ در دورانى که حاکمیّت اسلام نیست، یک تفاوت اساسى با تبلیغ در دوران حاکمیت اسلام دارد. در دوران حاکمیت اسلام، تبلیغ هر بخشى از دین، مىتواند درست در جاى خودش واقع شود؛ یعنى بیان یک بخش از مجموعهاى که براى ادارۀ زندگى مردم لازم است. درحالىکه وقتى حاکمیت اسلام وجود ندارد، اینطور نیست؛ یعنی بخشها از هم جداست، به هم بىارتباط است و همۀ مجموعه، کامل نیست... اىکاش فضلاى روشنبین بنشینند، تفاصیل این تفاوتها را براى پژوهشگران خودِ حوزههاى علمیه تشریح کنند... آنروز کافى بود ما همین موضوعى را که مىخواهیم تبلیغ کنیم، درست بلد باشیم؛ آنگاه یک مبلّغ خوب مىشدیم. امروز اگر جهان، یا لااقل جامعۀ خود را درست نشناسیم، هرچه هم که آن موضوع را خوب بلد باشیم، نمىتوانیم یک مبلّغ خوب باشیم. باید بفهمیم این حرفى که ما مىزنیم، به کجا ارتباط پیدا مىکند؛ چه جناحى را در سطح جهان نه در سطح کشور تقویت مىکند، چه جناحى را تضعیف مىکند.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار با روحانیان و مبلّغان اعزامى در آستانه ماه محرّم الحرام، 3/2/1376)
ایشان همچنین میفرماید: «امروز تبلیغ دین، یک رشتۀ علمى است. علوم ارتباطات که امروز در دانشگاههاى دنیا براى آن کار و تلاش مىکنند، در حقیقت شیوههاى ارتباطگیرى تبلیغى است. ما بهطور سنّتى روشهایى براى ارتباطگیرى با مخاطبان خودمان داریم که روشهاى خوبى هم هست؛ لیکن به هیچ وجه کافى نیست. نمىخواهم توصیه کنم که طلّاب بروند یک دوره علوم ارتباطات ببینند؛ بلکه مىخواهم مؤکّداً توصیه کنم که کارگردانان اصلى و طرّاحان حوزه علمیه، با توجّه به نتایج علوم ارتباطات، کارهاى خودشان را برنامهریزى کنند و بخشى از مباحثى از این علوم را که مورد نیاز حوزه است، به درجات مختلف در اختیار کسانى که به آن احتیاج دارند-بخصوص کسانى که در زمینه تبلیغ برنامهریزى و کار مىکنند- بگذارند.» (بیانات در آغاز درس خارج فقه، ۲۸/۶/۱۳۷۸)
جمعبندی نکات اساسی برای تبلیغ مؤثر
در پایان این بحث، یک جمعبندی از نکات اساسی و مهمی را که توجه به آنها برای تبلیغ مؤثر و موفق، لازم است، به اختصار خدمت شما سروران گرامی ارائه میکنم:
مسئلۀ اصلی برای تبلیغ موفق در «محتوا» است نه در فنّ خطابه/ برای موفقیت در تبلیغ 90درصد نیاز به محتوا داریم و 10درصد فنّخطابه
نکتۀ اول اینکه در تبلیغ، مسئلۀ اصلی در محتواست. نیاز ما به محتوای خوب، نود درصد است و نیاز به فنّ خطابه و قدرت بیان و اموری که جنبۀ صوری و ذوقی دارند(مثل صدای خوب و...) ده درصد است. باید محتوای خوبی تهیه و تولید بشود، آنوقت اگر این محتوا با زبان الکن هم منتقل بشود مؤثر واقع میشود.
نکتۀ دوم؛ بسیاری از اوقات، موفقیت در قدرت بیان، رهزن است و میتواند با قرار دادن قسمتی از دین در جان مخاطبان که اولویت ندارد موجب یک سکولاریزم پنهان در جامعه بشود. توانمندی تبلیغی کسانی که در محتوا به طرحریزی کامل و صحیح نپرداختند در موارد زیادی کار را خراب میکند.
تبلیغ باید جزئی از فرآیند طلبگی قرار بگیرد
نکتۀ سوم؛ ما در ارزیابی موفقیت تبلیغ، دچار ضعفهای اساسی هستیم. مثلاً همینکه چند نفر دورِ کسی جمع بشوند و حتی این شخص مشهور بشود، دلیل بر موفقیت او در تبلیغ نیست. یا صرف وجود برخی از تأثیرات موقت و گذرا در یک کار تبلیغی، دلیل بر موفقیتِ آن کار نمیشود. مثلاً در یک دورهای، برخی فیلمها و سریالهایی در تلویزیون پخش میشد که مرگ را خیلی ترسناک نشان میداد. بنده به تولیدکنندگان این آثار گفتم «چرا مرگ را اینقدر ترسناک نشان میدهید؟» گفتند: خیلیها به ما زنگ زدند و گفتند که اینها روی ما تأثیر گذاشته است... گفتم: خُب این تأثیر موقتش است، ولی تأثیر درازمدتش این است که آدمها سعی میکنند به چیزی که از آن میترسند دیگر فکر نکنند! اصلاً چه کسی گفته است که مرگ را باید وحشتناک نشان بدهیم؟ گفتند: اما خیلی اثر دارد! بله اثر دارد. اما در ارزیابیِ موفقیتِ یک اثر تبلیغی، صرفاً نمیشود به برخی آثار موقت و گذرای آن کار بسنده کرد.
نکتۀ چهارم اینکه ما نیاز داریم برنامۀ درسی حوزه را بهگونهای تنظیم کنیم که تبلیغ، جزئی از فرآیند طلبگی قرار بگیرد و در مسیر تحصیل، خودبهخود مبلّغان موفقی بهدست بیایند. شیوۀ درس دادن ادبیات و شیوۀ درسدادن فقه و اصول و کلام و... باید بهگونهای تنظیم بشود که خودِ این طلبه خودبهخود یک مبلغ موفق بشود، باید این تغییرات را در آنجا ایجاد کنیم.
یک مبلّغ، بیشتر از کسی که صرفاً کار فقاهت میکند، به دانش و قدرت استنباط احتیاج دارد
نکتۀ پنجم اینکه یک مبلّغ بیشتر از کسی که صرفاً کار فقاهت به معنای خاص میکند، به دانش و قدرت استنباط احتیاج دارد. در گذشته به برخی از حرفهای بیپایه و بیاساس میگفتند «این حرف به درد منبر میخورد!» الان هیچ حرف بیاساسی به درد منبر نمیخورد؛ بلکه آن حرفی به درد منبر میخورد که جوانبش سنجیده بشود و علمیّت داشته باشد. وقتی یک فقیه میخواهد یک فتوا بدهد، معمولاً زیاد نیاز به اسلامشناس شدن ندارد. حضرت امام فرمود: «فقیه حق ندارد بگوید که من اسلام شناسم. فقیه باید بگوید من فقه شناسم، من فقه اسلام را میشناسم» (صحیفۀ امام/ج8/ص531) اما یک مبلغ قطعاً باید اسلامشناس باشد. باید کمارزش بودن تبلیغ در حوزه از بین برود.
نکتۀ ششم؛ مبلغین، جامعیت علمی داشته باشند، یعنی در امر تبلیغ، اِشراف به کلّ قرآن، لااقل به بسیاری از روایات و ابواب مختلف معارف دینی خیلی مهم است ؛ به حدی که اگر کسی خواست درجۀ تبلیغی بگیرد مثلاً درجۀ یک یا دو یا سه... (البته الان هنوز برای تبلیغ، درجهبندی نشده است) دربارۀ او بگویند: چقدر مطلب خوانده که به این درجه رسیده است! از چه کتابهایی اطلاع دارد! به شاخههای مختلف علوم چه اشرافی پیدا کرده است... باید از نظر دانشی، برای تبلیغ، احترام قائل شد.
نکتۀ هفتم؛ بعد از جمعآوریِ دانش لازم برای تبلیغ از علوم و معارف دینی، باید ببینیم که ما به چه اصولی در تبلیغات و ارتباطات نیاز داریم و آنها را بهدست بیاوریم. مثلاً بنده از عموم دوستان طلبه میپرسم: این سرود سلام فرمانده چرا اینقدر موفق شد؟ البته در خلوص اجراکنندگان و عنایت حضرت تردیدی نیست اما عنایت حضرت هم اگر بخواهد به یک جمعی و به یک کاری تعلق بگیرد، طبیعتاً اسباب آن را هم فراهم میکند. خُب این دوستان یک سرود دیگری هم خوانده بودند، اما در شهر خودشان هم این غوغا را بهپا نکرد. در آن سرود قبلی هم از شهدا و سردار سلیمانی عزیز صحبت کردند، آن سرود هم کاملاً حماسی بود. آهنگ و اجرایش هم تقریباً شبیه همین بود. از نظر تبلیغی چه تفاوتی بین این دو سرود وجود دارد؟
در روانشناسی رشد، میگویند: نوجوانان در یک مقطع سنّی، به رسوم نظامی خیلی علاقهمند میشوند و دنبال فرماندۀ خوب میگردند... شاید کلید اساسی موفقیت سرود سلام فرمانده در همین نکته باشد. البته این سرود، مضامین عاشقانه هم دارد ولی نوجوان چقدر به مضامین عاشقانهاش توجه میکند؟ ما باید این اصول را بدانیم. آنوقت شاید بتوانیم آثار بیشتری در سخنرانیها و تبلیغ و... تولید کنیم.
اصول تبلیغ از اصول تعلیم دین جدا نیست
نکتۀ هشتم؛ ما نباید اصول تعلیم دین را رها بکنیم. اصول تبلیغ از اصول تعلیم دین جدا نیست. برای هر سال از دوازده سال دوران آموزش و پرورش، کدام آیات و کدام قصه از قرآن باید آموزش داده شود؟ این مطالب را با روانشناسی رشد و هر علم لازم دیگری تطبیق بدهیم، وقتی این اصول را بلد نباشیم بالای منبر هم که کار پیچیدهتر میشود، نمیتوانیم آن را اجرا کنیم.
نکتۀ نهم؛ بعد از فراگیری دانش تبلیغ و کسب جامعیت علمی دینی، نوبت به زمانشناسی میرسد. «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس» (کافی/ج1/ص27) کسی که عالم به زمانش نباشد اشتباهات به او هجوم میبرند. یک طلبۀ مبلّغ که میخواهد زمان خودش را بشناسد؛ باید چهکار کند؟ به چه آگاهیهایی نیاز دارد؟ چه کتابهایی باید بخواند؟ علمای زمانشناس که بسیار اندک هستند باید یک شورای راهبردی محتوای تبلیغ تشکیل بدهند و به مبلغین بگویند «امروز نوبت چه مفهومی است که باید بیشتر به آن پرداخت؟! امروز هدف اصلی چیست؟ ما الان باید روی چه چیزی بیشتر تمرکز بکنیم؟ دشمنان ما سر چه چیزی تمرکز دارند؟» خیلی از اوقات اختلافنظرهای جدی سرِ این راهبردها هست. هیچکسی هم نیست که داوری کند. البته الحمدلله در زمان ما سخنان حضرت امام و رهبر انقلاب که عالم زمانشناس هستند، خیلی میتواند درسآموز باشد و الگو قرار بگیرد. مثلاً رهبر انقلاب، در بیانیۀ گام، راهبردها و اولویتهای زمان ما را اعلام کردهاند، خُب حالا باید ببینیم که بیانیۀ گام دوم چه تغییری در منبرها ایجاد کرده است؟
انشاءالله آن اتفاق بزرگ در حوزه بیفتد که در روند تحصیل «تحول در تبلیغ» تمهید بشود و هماهنگی مبلّغین، تحول در تبلیغ را محقق بکند.
(الف2/ن2)
با سلام و تشکر از مطالب دلسوزانه استا محترم
خواهش میکنم یک سیر مطالعاتی جهت تعلیم مبانی مورد لزوم تبلیغ معرفی نمایید.
و اینکه کتب مربوطه اعم از چاپی یا الکترونیکی در دسترس قرار داشته باشد تا إن شاءالله با تأمل و تدبر مطالعه و کاربردی گردد.
با تشکر و دعای خیر