۰۱/۰۵/۲۹ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | همدلی، لازمه رسیدن به خلاقیت

شناسنامه:

 

متن:

ما اگر هنرمند نباشیم در زندگی عادی خودمان، در هر شغل و رشته‌ای که هستیم نیاز به خلاقیت داریم. ما اگر هنرمند نباشیم در مقام مصرف کننده محصولات هنری، نیاز به درک خلاقیت و تجربه خلاقیت داریم. خلاقیت زندگی انسان را از یکنواختی خارج می‌کند.

 انسانها چه‌جوری می‌توانند خلاق بشوند؟ خلاقیت با همدلی درست می‌شود. همدلی کو؟ در روانشناسی تست کردند، امتحان کردند دانش‌آموزانی که پیشنهاد نداده بودند، تشویقشان نکرده بودند به همدلی، اینها 11درصد، 12درصد، خلاقیتشان رشد داشته. ولی دانش‌آموزانی که به آنها همدلی را پیشنهاد کرده بودند در اردوگاه، در مدرسه، اینها بعد از یک سال اندازه‌گیری کردند، تا 70-80، 87 درصد اینها خلاقیشان افزایش داشته. یعنی تفاوت بسیار معنادار است!

 خب، همدلی چیست که خلاقیت تولید می‌کند؟ این را یک کمی باید بهش نگاه بکنیم. دین درباره خلاقیت خیلی کارآمدی دارد. اصلاً اگر دیدید دین کسی، دین جامعه‌ای کمک به خلاقیت نمی‌کند، بنده به عنوان یک طلبه کوچک گزارش می‌دهم خدمت شما آن دین، دین اصیلی نیست. آن دارد با دین بازی می‌کند. آن بخشی از دین را گرفته. و  در دین یک پویایی وجود دارد، در دینداران یک تحرکی وجود دارد که همه کمک می‌کند به خلاقیت.

 خدا در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ»، خداوند دوست دارد کسانی را که جنگ می‌کنند در راه او؛ در چه حالتی؟ «صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ»؛ «صَفًّا» یک موجوداتی که درهم این‌جوری تنیده بشوند. «کَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ»؛ «بنیان مرصوص» یعنی با هیچ چیز نمی‌شود اینها را از همدیگر باز کرد. جدایشان کرد. روایت قرآن است. می‌فرماید من دوست دارم رزمنده‌ها را به خاطر آن قسمتش. ببین چه رابطه‌ای دارند باهم! جهاد این رابطه را تولید می‌کند. این رابطه، جنگ را اداره کرد! نه شهادت طلبی. نه سختی جنگ. این همه را آسان کرد. این روغن این موتور بود وإلا آن موتور می‌سوخت.

 دوستان من! یک آمار بهتان بدهم؛ حداقل هشتاد درصد رزمنده‌ها آمادگی برای شهادت نداشتند و دعا می‌کردند شهید نشوند. این‌جوری نبود همه عاشق شهادت، ای خدا ما را شهید کن! من یادم است در گردان حبیب یکی یک دعای این‌جوری کرد، سر سفره بچه‌ها یک جشن پتویی برایش گرفتند. بچه‌ها غالباً می‌گفتند آمدیم انجام وظیفه کنیم. و بچه‌ها نه از اسیر شدن خوششان می‌آمد، نه از مجروح‌شدن، قطع نخاع آخر ما می‌دیدیم! خب کی دوست دارد قطع نخاع بشود در راه خدا؟ حالا خدا درست احترامش واجب، ولی خب آن‌هم نمی‌شود که! بعد یا شهید شدن هم، بالاخره می‌گفت نه من می‌خواهم بمانم خدمت کنم. اکثریت این‌جوری می‌گفتند. ولی آمادگی پیدا می‌کردند.

 حالا بحث من این است؛ ببین تو که نمی‌خواهی شهید بشوی، اینجا هم که تیر و ترکش و گلوله و اینها، پس چرا می‌آیی؟ می‌گفت نمی‌توانم نیایم. جذبه‌اش ول نمی‌کند. این جذبۀ معنوی جهاد که تیزی جنگ را از بین می‌برد چی بود؟ روابط بین بچه‌ها. من اسم این را می‌گذارم فضایی که ما برای خلاقیت لازم داریم. همدلی.

 در اربعین یک تشابهی وجود دارد با جبهه، که من نمی‌خواهم اسم ببرم، یکی از این شخصیت‌های مشهور جبهه‌ای را که بهش گفتیم؛ آقا اربعین بیا. اعتنا نمی‌کرد. خب حالا، حالا من مثلاً فلان وقت رفتم، باز هم می‌روم. آقا اربعین بیا! می‌گفت خب حالا. بعد که اربعین آمده بود من اسم ببرم ایشان را، تقریباً همه‌تان فکر کنم بشناسید. کتک می‌زد بقیه را، می‌گفت چرا به من نگفتید اینجا بوی شب عملیات ازش می‌آید. آقا ما که گفتیم. می‌گفت نه این را نگفتید. طعم جبهه اینجا هست.

 چند نفرمان در این جمع رفتند اربعین؟ دستشان را ببرند بالا. خب خدا خیرتان بدهد. انصافاً در اربعین، به من همه گفتند، شما تأیید می‌کنید؟ این راه پیاده‌روی باحال‌تر نیست؟ بله؟ چرا؟ چون اینها دارند به هم محبت می‌کنند. بابا آنجا امام حسین است ها! بله، ولی این راه یک چیز دیگر است! پس ما سر چه کسی داریم داد می‌زنیم؟ همین‌هایی که امکانات بیت‌المال دستشان هست و بود و نتوانستند خلاقانه یک مدرسۀ خلاقیت تأسیس بکنند.

 یعنی چی؟ الان تو حرف حسابت چیست؟ می‌خواهی ما یک مدرسه‌ای داشته باشیم افراد مثل موکب‌ها یا مثل دفاع مقدس با هم زندگی کنند؟ بله همین را می‌گویم. «نه در فرهنگ جامعه ما نمی‌شود.» آقا یک مدیر باشعور پیدا کن، می‌شود. چرا نمی‌شود؟ از آن اول بگو آقا فرهنگ مدرسه ما این است. آن همه مدرسه بفرما. مدرسه‌ها و نه دانشگاه صدا و سیما را تعطیل بکنید و نه دانشگاه سوره را تعطیل بکنید، نه دانشگاه هنر را تعطیل بکنید، هرکسی خواست زندگی عادی و معمولی داشته باشد مثل بقیۀ مردم عالم بیاید همین دانشگاه درس بخواند دیگر. نه ایثار بکند، نه همدلی بکند. نمی‌خواهیم که همه را ما خفه بکنیم که! یک مدرسه هم بزند یک آدم باشعور یک گوشه‌ای از این کشور! بگوید ما می‌خواهیم مثل آدم باهم زندگی بکنیم. نمره نمی‌دهیم، امتحان نمی‌گیریم، نظارت نمی‌کنیم، ساعت‌زنی نداریم، مثل آدم می‌خواهیم زندگی بکنیم. بعدش انتظار خلاقیت داشته باش! نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟! نه الان در جامعه ما نمی‌شود. چرا نمی‌شود؟ الان یک مدیری، یک همچین مدرسه‌ای بزند، اعدامش می‌کنند؟ دستگیرش می‌کنند؟ خفه‌اش می‌کنند؟! چه‌کارش می‌کنند؟ هیچی. من اسم این را می‌گذارم فضایی که ما برای خلاقیت لازم داریم، همدلی. خلاقیت با همدلی درست می‌شود.

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...