نکاتی دربارۀ فتنۀ فرهنگی اخیر+PDF
خلاصۀ سخنان علیرضا پناهیان در یک جمع دانشجویی و رسانهای؛ ۱۰ مهر ۱۴۰۱
تلخیص و تنظیم: مؤسسۀ بیان معنوی
شناسنامه
- زمان: ۱۰ مهر ۱۴۰۱
- متن - pdf: (نسخه موبایلی | نسخۀ A4)
فهرست
- بخش اول: نکتهبرداری از سخنان رهبری با پیشکسوتان دفاع مقدس
- بخش دوم: فرصتهایی که این فتنه برای ما ایجاد کرد
- بخش سوم: بررسی ریشههای اصلی این فتنه
- بخش چهارم: با این ماجرا چگونه برخورد کنیم؟
بخش اول: نکتهبرداری از سخنان رهبری با پیشکسوتان دفاع مقدس
حوادث اخیر در واقع یک «فتنۀ فرهنگی» بود
دربارۀ حوادث اخیر میتوانیم از عبارت «فتنۀ فرهنگی» استفاده کنیم؛ به این معنا که حجاب را به عنوان یک موضوع فرهنگی، عامل فتنه و غبارآلود کردن فضا قرار دادند که محل امتحان و رسوایی خیلیها و محل بحرانهای اجتماعی قرار گرفت. البته حجاب موضوعی صرفاً فرهنگی نیست و ابعاد دیگری هم دارد، ولی در جامعه این تلقی وجود دارد که حجاب یک امر صرفاً ارزشی و طبیعتاً فرهنگی است.
در ایام آغاز این فتنۀ فرهنگی، رهبر انقلاب یک صحبتی با پیشکسوتان دفاع مقدس داشتند که از همۀ شما میخواهم این صحبتهای هوشمندانۀ رهبری را با دقت گوش کنید. ایشان بدون ورود صریح به موضوع حوادث اخیر، مطالبی را بیان کردند. از این مطالب برای تحلیل فتنۀ اخیر میتوانید بهرهبرداری و نکتهبرداری کنید.
رهبر انقلاب شخصیتی نیستند که بدون ارتباط با حوادث زمانه، صرفاً بخواهند تاریخی صحبت کنند و لذا انسان اطمینان پیدا میکند که ایشان با عنایت به حوادث زمانه و همین فتنۀ اخیر، بسیاری از مطالب را در آنجا بیان کردند.
نکتۀ ۱: این هجمۀ اخیر هم مثل جنگ، به ما تحمیل شد و فوت آن خانم صرفاً بهانه بود
نکتۀ اول این بود که فرمودند: آنها نمیتوانند علت جنگ یا شروع جنگ را به گردن ایران بیندازند، اما ما مقصر نبودیم، بلکه دشمنان میخواستند جنگ را به ما تحمیل کنند. دربارۀ موضوع توقف جنگ بعد از فتح خرمشهر هم فرمودند: این سخنان غیرمسئولانهای است که بعضیها میگویند.
ما اگر بخواهیم از این تحلیل، بهرهبردای کنیم، باید بگوییم کاملاً روشن است که فوت خانم مهسا امینی واقعاً بهانه بود، مثل بهانههایی که صدام برای حمله به ایران میآورد. این هجمۀ رسانهای علیه ایران اصلاً طبیعی نیست و در دنیا بیسابقه است؛ حتی اگر ایشان عمداً به قتل رسیده باشد، که البته اینطور نیست و این با سیاستهای جمهوری اسلامی و نیروی انتظامی ما سازگاری ندارد.
در این فتنه دیدید که آمادگی حضور دشمن برای بههم ریختن مملکت چقدر بالا بوده و حتی احتمال اینکه فوت آن خانم هم توطئه باشد وجود دارد. ولی چیزی که انسان را متأثر میکند نظردادنهای غیرمسئولانه علیه نظام بود.
دشمنان داخلی و برخی دوستان، در این فتنه به تخطئه و شماتت جبهۀ خودی پرداختند
الان میبینیم که بخشی از نیروها علت این فتنۀ فرهنگی را به خودمان برمیگردانند؛ از ایراد گرفتن به قانون حجاب گرفته تا «گشت امنیت اخلاقی» که بعضیها رندانه هنوز از عبارت «گشت ارشاد» استفاده میکنند، درحالیکه سالهاست نام آن عوض شده و گشت امنیت اخلاقی نامیده شده است، هرچند بنده بارها عرض کردم که بجای کلمۀ اخلاقی باید بگوییم «گشت امنیت اجتماعی».
به هرحال، بخشی از دوستان داخلی شروع کردند به شماتت و تخطئۀ خود. هم برخی از دوستان، هم دشمنان داخلی و هم جبهۀ مخالفان پیشرفت ایران، بارِ «انتقاد از خود» را اضافه کردند. حتی برخی از طلبههایی که در فضای انقلابی تنفس کردهاند، تعابیر تندی مثل غلط کردن را مطرح کردند، که موجب داغ کردن فضا به نفع دشمنان شد.
در دوران دفاع مقدس هم جوانان ما به جبهه میرفتند و شماتت میشدند! یکی از ارزشهای بالای رزمندگان دفاع مقدس این بود که تحت بمباران شماتت و سرزنش برخی جریانها، به جبهه میرفتند و جان میدادند. آثار این شماتتها در وصیتنامههای شهدا هم هست و شهدا در مقابل این شماتتها نکات ناب فراوانی مطرح کردند که حتما لازم است یک جمعآوری صورت بگیرد و به عنوان یک سند عالی انقلابی و درسآموز منتشر بشود. چرا در آن دوران، بعضاً تشییع جنازۀ شهدا حتی خلوت بود؟ بهخاطر همان شماتتها و کار رسانهای که امثال جریان نهضت آزادی علیه دفاع مقدس انجام میداد و مثلاً میگفتند: اینها تقصیر خودتان و ناشی از عملکرد غلط خودتان است، چرا جنگ را ادامه میدهید؟
شماتتِ درونی در دفاع مقدس خیلی بیشتر از الان بود/ برای شهدای فتنۀ اخیر نباید کم گذاشت
دربارۀ شهدای مدافع حرم، شماتتها خیلی کمتر از زمان دفاع مقدس بود، مثلاً اینکه دربارۀ مدافعان حرم میگفتند: اینها برای پول میروند، اینها مدافعان بشار اسد هستند؛ این شماتتها خیلی کمتر از زمان دفاع مقدس بود. و الان هم شماتتها برای شهدا خیلی کمتر است، در عین حال برخی سریع منفعل میشوند. در همین فتنۀ اخیر کسانی که به شهادت رسیدند، چگونه میشود آنها را شماتت کرد. این شهدا طرفداران خیلی قوی و قدرتمندی در میان تودۀ مردم میتوانند داشته باشند و کسی نمیتواند آنها را شماتت کند. هیچکس الان برای تقدیر کردن از این شهدا نباید کم بگذارد. این شهدا ما را از بحرانهای عظیمی عبور میدهند. نباید مظلومیتشان به فراموشی سپرده شود.
شماتت درونی، عادت نفاق در صدر اسلام بود
این شماتت درونی، عادت نفاق در صدر اسلام بوده است. حتی بعد از شهادت امامحسین(ع) هم بخشی از گریهکنهای مدینه در اطراف حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) میگفتند که اینها تقصیر امام حسین(ع) است! کما اینکه در زمان خودمان هم آقای حجاریان نوشت ماجرای کربلا، عاقلانه نبود و امامان بعد از امامحسین(ع) عاقلانه رفتار کردند!
نکتۀ ۲: باید علاقه به حافظان امنیت ایران را در جامعه بالا ببریم
نکتۀ بعدی که رهبر انقلاب در آن بیانات فرمودند این بود: «دفاع مقدس، علاقۀ نسبت به نیروهای نظامی ایجاد کرد و این علاقه موجب ثبات و امنیت میشود.» معلوم میشود که ما باید علاقه به حافظان امنیت ایران را در جامعه بالا ببریم و قوانین ما هم در این زمینه اصلاح بشود.
ولی الان ما میبینیم هجوم برای تخریب نیروی انتظامی بالا گرفته و خیلیها سکوت کردهاند. حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته باشد و لازم باشد این قانون حجاب یا نحوۀ برخورد با بیحجابی تغییر کند یا کسی خطایی انجام داده باشد، باز هم نباید چنین هجمهای به حفظکنندگان امنیت و نظم جامعه وارد بشود! باید این مطلب با صدای بلند فریاد زده بشود!
متأسفانه ما یک مرکز تدبیر برای ادارۀ افکار عمومی و حفظ افکار عمومی از آسیبها در جامعۀ خودمان نداریم که به صورت مشترک و هوشمندانه و دقیق، عمل بکند و به دلیل نبود چنین تدبیری، بسیاری از اوقات، در تقابل با عرصۀ تبلیغات و عملیات روانی دشمن، عملکرد مدبرانه و صحیحی نداریم. که باید در این زمینه، کار شود.
نکتۀ ۳: در این فتنۀ فرهنگی از دشمن عقب ماندیم، چون روایت درست را خوب برجسته نکردیم
نکتۀ بعدی این بود که رهبر انقلاب با تعابیر مختلف فرمودند «ما در عملیاتی که دشمن دارد انجام میدهد، نباید از دشمن عقب بمانیم»، ولی ما در این فتنۀ فرهنگی اخیر، واقعاً از دشمن عقب ماندیم؛ برای اینکه روایت درستتر را خوب برجسته نکردیم و در روایت واقعیتها اول نبودیم.
هنوز هم مطلبی به این واضحی آنقدر مورد هجمه قرار میگیرد تا کسی جرأت نکند یک حرف سادۀ منطقی بزند. حالا چه میشود گفت؟ باید همین بزرگنمایی مورد هجمه قرار بگیرد. یعنی اگر نمیشود در برخی فضاها از اقتدار پلیس و از قانون حجاب و این قضایا دفاع کرد، لااقل باید این هجوم تبلیغاتی و عملیات روانی پرحجم دشمن مورد تمسخر و تحقیر و تبیین قرار بگیرد.
نکتۀ ۴: نباید برای دشمن، ابهت ایجاد بشود/ در ذهن اکثر نیروهای انقلابی، دشمن بیش از حد، ابهت دارد
نکتۀ بعدی اینکه فرمودند: «نباید ابهتی برای دشمن ایجاد بشود و الا در عرصۀ سیاسی، ترس نشان داده میشود و ناتوانی در مقابل دشمن پدید میآید.»
الان وقتی دقت میکنید میبینید حتی بسیاری از کسانی که در جبهۀ انقلاب هستند، برای دشمن، هیمنهای قائل هستند و برای جبهۀ خودمان ضعف قائل هستند. اعتقاد شخصی بنده این است که در ذهن اکثریت نیروهای انقلابی، دشمن بیش از حد ابهت دارد؛ در انواع مراتبش. یعنی ذهنیت نیروهای انقلابی، دربارۀ اینکه دشمن خیلی میتواند اثرگذاری داشته باشد، بسیار بالا است و دشمن را از هر حیث، قویتر میدانند. همین مرعوب بودن، موجب میشود احساس پیروزی و برتری در پیروزیها و موفقیتها در وجود ما جاری نشود. و در نتیجه اقدامات و تدابیر متناسب صادر نشود.
واقعاً در عین همۀ این شلوغکاریها، شما شدت ضعف دشمن را میتوانید همین الان ببینید. فکر میکردند که دیگر از فردای فتنه، همه وحشیانه به تمام نمادهای انقلاب حمله میکنند و حجاب مطلقاً از بین میرود و جمعیتهای زیادی پای کار آنها میآید و دیدید که اینطور نشد، حتی آنهایی که محجبه نیستند هم در این هجمهها با آنها همراهی نکردند.
بخش دوم: فرصتهایی که این فتنه برای ما ایجاد کرد
در بخش دوم، چند نکته و تحلیل دربارۀ حوادث اخیر عرض میکنم.
دشمنان ما یکی از آخرین برگهای خود را در این فتنه رو کردند/ این حساسترین گسلی بود که میتوانستند آن را فعال کنند
اولین نکته این است که شاید بتوان گفت در این فتنه دشمنان ما یکی از آخرین برگهای خودشان را رو کردند؛ یعنی مسئلۀ جنسی، مسئلۀ زن و حجاب. اینها مسائل حساسی است که میتواند گسلهایی را تحریک کند که بیسابقه است؛ این موضوع حتی شدیدتر از فقر و مشکلات اقتصادی میتواند تأثیرگزار باشد.
اینها حتی امید داشتند که در دانشگاهها غوغا کنند، ولی آنطور که میخواستند نشد. آمار دانشگاهها را ببینید که چقدر اندک بود. این بهخاطر سطح بالای عقلانیت و بنیۀ حقطلبی در جامعۀ ماست. بنده تصور میکنم که دیگر نمیشود باطل را اجرا، مستقر یا برقرار کرد؛ در همۀ عرصهها اینطور است. اگر میشد که اسرائیل، خودش را حفظ میکرد! اما به هیچ روش و تکنولوژی و ثروتی نمیشود، چون باطل در ذات خودش متلاشی است.
این یکی از حساسترین گسلهایی بود که میتوانستند آن را فعال کنند، کما اینکه برخی میگفتند «کاوۀ آیندۀ ایران، یک زن خواهد بود!» دیگر از این سوژه بهتر برای آنها وجود نداشت؛ چون میتوانست چند گسل را باهم فعال کند. اما نتیجهاش برای آنها چه شد؟ در خود کردستان چهکار توانستند بکنند؟ از بالا به این مسئله نگاه کنید. مثلاً ببینید چقدر از مردم در بازار، مشغول فعالیتهای حتی غیرضروری خودشان هستند، آنهم از همان کسانی که انتظار داشتند به آنها بپیوندند. این اتفاق میزانِ عقلانیت و حقفهمی و حقطلبی در جامعه را نشان میدهد که حاصل تجارب انباشته شده از ابتدای انقلاب تاکنون و رهبری داهیانۀ امامین انقلاب است.
دشمنان ایران دیگر رمق ندارند/ عمداً از نام ایران استفاده میکنم/ نباید اجازه دهیم دیگران به دروغ نام ایران را تصاحب کنند
الان واقعاً جبهۀ دشمنان ایران و فریبخوردههای آنها دیگر رمق ندارند؛ در مقابلِ منطق مدافعان ایران که بسیار منطق روشنی است. من عمداً از نام «ایران» استفاده میکنم. میشود گفت نظام یا انقلاب، ولی واقعاً، هم دشمنان نظام و انقلاب، دشمنان ایران هستند، و هم جبهۀ انقلاب و نظام، هدف مشخصاش اعتلای ایران و پیشرفت ایران است. ما نباید اجازه بدهیم دیگران با دروغ و نفاق یا سطحینگری، نام ایران را تصاحب کنند. همانطور که نباید اجازه بدهیم کلماتی مثل زن آزادی زندگی و هر کلمهای که بار مثبت دارد را دیگران به دروغ برای خود شعار قرار بدهند.
این فتنه، هم نشانۀ پیروزی طرفداران پیشرفت و استقلال ایران بود، هم ما را برای وقایع آینده واکسینه کرد
تحلیل اول بنده این است که این فتنه از جهاتی نشاندهندۀ پیروزی مطلق جبهۀ طرفداران پیشرفت و استقلال ایران است و برای آینده هم به نوعی واکسیناسیون انجام شد.
این فتنه دوباره حماقت دشمن را نشان داد
ضمن اینکه این فتنه باز هم حماقت دشمنان را نشان داد. مثلاً گروهک کومله که مردم میدانند سابقۀ جنایت و سربریدن دارد، در این فتنه فعال میشود و خودشان میگویند ایندفعه همهچیز برنامهریزی شده است. فقط هفتاد نفر از اعضای کومله در این اغتشاشها دستگیر شدند.
دستگاه محاسباتی دشمن را نگاه کنید! انگار اینها نمیدانند آمریکا، عربستان و اسرائیل وقتی در یک حرکتی علنی مداخله میکنند، اتفاقاً سطح طرفداری مردم از آن جریان، کاهش پیدا میکند. بله؛ آنها واقعاً این مسائل را نمیفهمند و احمق هستند!
قبل از این فتنه، چطور میتوانستید اثبات کنید که حجاب یک مسئلۀ امنیتی است؟
واقعاً آنها گاف بزرگی دادند، همهاش چشمتان را به اشتباهات داخلی ندوزید و بیش از حد آنها را بزرگ کنید، ببینید دشمنان ما چه افتضاحات واقعاً بزرگی پیش آوردند. حتی اگر نیروی انتظامی هم در این زمینه اشتباه کرده باشد و حتی اگر قانون حجاب، اشتباه باشد. الان اینطوری شده است که انگار ما طراحی کرده بودیم برای اینکه آنها را به وسط میدان بکشانیم، تا خیلی از مسائل برای مردم روشن شود و مفتضح بشوند.
شما قبلاً چطوری میتوانستید اثبات کنید که بیحجابی و بیبندوباری یک مسئلۀ امنیتی است که قدرتهای زورگو به دنبال تحمیل آن به ملت ما هستند؟ قبلاً اثبات این مسئله خیلی سخت بود، ولی الان در کف خیابان برای همۀ مردم عادی، این مسئله ثابت شده است که حجاب الان در جامعۀ ما دیگر یک حکم سادۀ شرعی نیست، بلکه تبدیل به یک مسئلۀ امنیت ملی شده و بیبندوباری میتواند امنیت جامعه را به خطر بیندازد. چون میبینند که بیحجابی در کشور ما چقدر برای تروریستها، کوملهها و صهیونیستها و داعشیها اهمیت پیدا کرده است.
حماقت دشمن و برتریِ منطق انقلاب، باعث شد که این فتنه، فرصتهایی برای ما ایجاد کند
ببینید دشمنان ما چقدر احمق هستند! یک موضوعی را که ما نمیدانستیم چطوری برای مردم کشورمان جا بیندازیم، خودشان وسط آمدند و این را جا انداختند و برای مردم ثابت کردند که حجاب موجب تقویت امنیت کشور میشود.
باید از طرفِ ضدانقلابها و از زبان آنها خطاب به خود ضدانقلابها این حرف را بیان کرد. یعنی کاری کنیم که گروهی از آنها به گروهی دیگر بگویند: «خاک بر سرتان! یک فرصتی برای از بین بردن حجاب در ایران داشتیم، ولی شما این فرصت را از بین بردید!»
حماقت دشمن و برتریِ منطق ما، باعث شد که این فتنه، فرصتهایی را برای ما ایجاد کند. اینها وجوه مثبت ماجرا است و مطمئن باشید ما در آینده در جامعهمان مشکل حجاب، کمتر خواهیم داشت. اگرچه ممکن است تعداد افرادی که لجبازی کنند در خیابانها بیشتر بشود. ولی در یک جمعبندی، شما خواهید دید که در درازمدت، خون هیچکدام از این شهدای فتنۀ اخیر بیاثر نخواهد شد.
بخش سوم: بررسی ریشههای اصلی این فتنه
چرا مشکلاتی از این دست در جامعۀ ما اینقدر تنشزا میشود؟ بهدلیل پدیدۀ شوم دوقطبیسازی!
بخش بعدی عرایض بنده، به ریشههای این ماجرا برمیگردد. چرا اساساً مشکلاتی از این دست در جامعۀ ما اینقدر تنشزا میشود؟ بهدلیل پدیدۀ بسیار شوم دوقطبیسازی جامعه!
نفاق، چیزی است که نمیشود برچسب آن را به کسی زد و گفت که «او منافق است» چون منافق، در ظاهر مؤمن است و تو حق نداری به او بگویی منافق! لذا دربارۀ نفاق، باید بهصورت «کلی» صحبت کنیم، مثل امیرالمؤمنین(ع) که میفرمود: پای رکاب من، منافق هست، کمااینکه پای رکاب پیامبر(ص) هم منافق بود. یعنی خودتان بروید اینها را بشناسید.
اما یک نوع نفاق هست که باید معرفی بشود و با انگشت نشان داده بشود. کدام نفاق است که طبق قرآن کریم، اجازه داریم آن را معرفی کنیم؟ آن منافقی که جامعه را دوقطبی میکند. منافقی که صریحاً در قرآن معرفی شده، کسی است که در دوقطبی میدمد. عبدالله بن اُبَی که آیات سورۀ منافقین دربارۀ او بود، چون در دوقطبی مهاجر و انصار دمید و گفت: «لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الأعَزُّ مِنْهَا الأذَلَّ؛ اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون مىکنند!» (منافقون/8)
جریان دوقطبیساز، تمام مشکلات مملکت را تبدیل میکند به مشکلِ لاینحل!
دوقطبیسازی اقدامی است که مانع گفتگو، مانع تفکر، موجب ترس و واهمه و تحقیر بشود و به صورت اجتماعی باعث شود که مردم از برچسب خوردن بترسند و نوعی خفقان روانی شکل بگیرد. الان خیلی از نخبگان جامعه جرأت اظهار نظر ندارند، به دلیل ترس از برچسب خوردن.
از طرف دیگر، جریان دوقطبی - در این وضعی که ما داریم که یک قطب مدام نقش اپوزیسیون بازی میکند- تمام مشکلات مملکت را تبدیل میکند به بحران و یا مشکلِ لاینحل! این جریان نفاق، تمام مشکلات قابل اصلاح جامعه را تبدیل میکند به عوامل تضعیف نظام و قدرت کشور.
بسترهای اجتماعی شکلگیری «موانع اصلی پیشرفت»، ناشی از دوقطبیسازی است
تقاضا میکنم، بروید بسترهای اجتماعی شکلگیری چند موضوع را ببینید که بیتردید همین دوقطبیسازی است:
۱. افتخارنکردن به آنچه داریم ۲. نفرتپراکنی سرِ هر موضوعی که مشکلات مملکت ما است و البته باید حل بشود 3. عدم امکان حل مشکلات نظام و جلوگیری از هرنوع اصلاح در جامعه
الان جریان دوقطبیساز، خیز برداشته است و دارد آشکارا میگوید که «این حوادث اخیر برای ما یک فرصت است که مردم عملکرد افتضاح قبلی ما را فراموش کنند، و بتوانیم سربلند کرده و دوباره به عرصۀ قدرت و سیاست بیاییم!» الان مشکل اصلی، احیاشدنِ این پدیدۀ شوم دوقطبی است و الا مگر این مسئلۀ اخیر دربارۀ حجاب، چقدر میتواند برای جامعۀ ما مشکل ایجاد کند؟
با دوقطبیسازیِ اجتماعی «محجبه و غیرمحجبه» مخالفیم
ما قطعاً باید حق بودن حجاب را روشن کنیم؛ از طریق بیان فوائد حجاب و مضرات بیحجابی، حتی از قانونی بودن حجاب دفاع کنیم. و تبیین کنیم بیحجابی تخلف است؛ البته نحوۀ برخورد با آن میتواند بحث شود. ولی با دوقطبیسازیِ اجتماعی «محجبه و غیرمحجبه» کاملاً مخالفیم! چون فضای جامعۀ اسلامی، یک فضای تربیتی است و اصلاً فلسفۀ حکومت اسلامی، مدیریت تربیتی است. شما میدانید که رد شدن از چراغ قرمز، جریمه دارد و حرام است، اما حق نداریم کسی که او را به خاطر عدم رعایت این قانون جریمه میکنیم، تحقیر کنیم. سرزنش در اسلام ممنوع است؛ حتی برای گنهکار. اینکه سرزنش ممنوع است، یعنی دوقطبی درست نکنیم. یعنی با برچسپزدن به افراد جامعه، آنها را دو تکه نکنیم و روبروی هم قرار ندهیم.
اجرای قانون، با حرمت ایمان و اسلام و حرمت اخلاقیِ شخص، فرق میکند. شما ممکن است از نظر قانونی مقصر شناخته بشوید، و جریمه بشوید، اما حرمت شما باید حفظ بشود.
ماهیت اجرای قانون، کاملاً با بحث دوقطبیسازی متفاوت است. جزء ماهیت دوقطبیسازی است که امکان تعلیم و تربیت و رشد جامعه را از بین میبرد.
هر موضوعی که دربارۀ آن، زیادی حساسیت در جامعه پدید بیاید و آن موضوع زیادی داغ بشود (مثل حجاب، مثل عدالتخواهی در امور مالی و دوقطبیسازی که بستر اساسی آن است) به ایجاد شکاف و تشدید مشکلات در جامعه کمک میکند، نه حل و اصلاح مشکلات.
بخش چهارم: با این ماجرا چگونه برخورد کنیم؟
ا. احساس قدرت، به دلیل داشتن اینهمه دشمن!
حالا سؤال این است که الان در این ماجرا چه مواجههای میتوانیم داشته باشیم؟ یکی از آنها، احساس قدرت و احساس پیروزی داشتن، بهدلیل تعداد زیاد دشمنان کشورمان است؛ یعنی ما تنها کشوری هستیم که اینقدر دشمن داریم و این نشانۀ قدرت ما است.
حالا این وسط باید از این اقتدار و اهمیت مدام حرف بزنیم. دشمن سعی دارد به ذهنها القا کند شما در بحرانزدهترین و عقبماندهترین کشور زندگی میکنید. ما باید این واقعیت را جا بیندازیم که بله مشکلاتی داریم، ولی این مشکلات برای یک کشور مقتدری که در حد ابرقدرتهای جهانی ظهور کرده و میخواهد یک تمدن نوین پیریزی کند و الان به سرعت در حال پیشرفت است، یک مشکلات طبیعی است. و آینده از آن ماست، زیرا ما به دلیل اینکه همیشه پیشرفتهای غیرقابل پیشبینی داشتهایم، در آینده هم فوق تصور پیشرفت خواهیم کرد.
۲. این ماجرا نشان داد چقدر جامعۀ ما عدالتخواه است!
نکتۀ دیگر اینکه این ماجرا نشان میدهد اولاً چقدر جامعۀ ما عدالتخواه است و ثانیاً چقدر پلیس ما سالم است. یک نفر آدم در کلانتری یا محلی که پلیس او را فراخوانده، فوت میکند، که البته او هم سابقۀ بیماری داشته است، و کل مملکت در واکنش به این مسئله بههم میریزد، پس جامعۀ ما خیلی عدالتخواه است و این نتیجۀ کار جمهوری اسلامی است. اگر ملت بیتفاوتی داشتیم خوب بود؟ مثل خیلی از ملتهای غربی که پلیس هر روز و هر هفته تجاوز میکند و میکشد، و آب از آب تکان نمیخورد.
این روحیۀ عدالت خواهی را که الان آنها میخواهند بر موجش سوار بشوند، خود نظام و شخص رهبری در این جامعه تقویت کرده است. البته عقلانیتی هم در این جامعه هست که در نهایت قضاوت درستی خواهد داشت.
۳. این ماجرا نشان داد پلیس ما سالم است
موضوع دیگر این است که پلیس ما چقدر سالم است و مثل پلیس کشورهای دیگر، در پروندهاش قتل و تجاوز ندارد. اصلاً خود همین حادثه، دلالت بر این واقعیت دارد. اگر پلیس کشور ما هم مثل پلیس کشورهای غربی اینقدر قتل و تجاوز انجام میداد، طبیعتاً همیشه باید در خیابانهای ما شورش میشد. شما ببینید در کشوری مثل آمریکا هر سال بیش از هزار نفر بهدست پلیس آمریکا به قتل میرسند و اگر بنا باشد برای هر کدام از این کشتهشدگان مردم شورش کنند، چه وضعیتی درست میشود!
۴. در مقابل شعارهای آنها چه خطی را دنبال کنیم؟
یکی از مسائل مهم ما در نبرد رسانهای، درست کردن شعارهایی است که بسیار اهمیت دارند. هم ما خوب شعار درست نمیکنیم، هم آنها خیلی در درست کردن شعارهای دروغشان ماهر هستند. ما باید مفاهیم درست و مؤثر را از آنها بگیریم و بهترین شعارها را بسازیم و به آنها فرصت دروغگویی و عوامفریبی ندهیم.
اگر آنها شعار درست کردهاند «زن، زندگی، آزادی» شما بگویید «زن، آزادی، امنیت» یا مثلاً آنها گفتند: «مرد، میهن، آبادی» شما بگویید «مرد، آگاهی، غیرت»
یادمان باشد هر شعاری که میدهند ما میتوانیم از کلمات خوبش بهتر از آنها استفاده کنیم. واقعاً ما به دنبال آزادی زنان هستیم نه آنها، ما به دنبال زندگی آرام و آباد هستیم نه آنها.
و بعد باید برای رفتار تمدن غرب و پیروان غرب شعار بسازیم که آنها میخواهند زن مانند آنچه در غرب اتفاق افتاده است، تبدیل به کلای جنسی بشود و ما اجازه نمیدهیم زن در ایران ذلیل بشود. ما اصلاً شعارهای تهاجمی هم بلد نیستیم بسازیم.
شعار درست کنیم که دوران بی بندوباری گذشته است، آیندۀ جهان سرشار از نجابت و پاکی است. ما دیگر به گذشته برنمیگردیم، از آینده حرف بزنیم و از نابودی گذشته، و از اینکه این سبک زندگی غلط دورانش گذشته و ما کهنهپرستی نمیکنیم. ما آیندۀ جهان را تغییر خواهیم داد.
باید از استقلال شعار بدهیم؛ بگوییم که ما میخواهیم خودمان باشیم، نمیخواهیم کسی برای ما تعیین تکلیف بکند. یا اینکه بردههای جنسی کارتلها در خیابانهای شهر فعال شدهاند، ولی ما به بردگی کشیده نخواهیم شد. یا اینکه حالا حجاب برای ما مهم شد، وقتی میبینیم کومله که با موزاییک سر میبرَد، با آجر به خیابانهای شهر آمده و آدم میکشد تا ما را بیحجاب کند.
الف. ترسیم آیندۀ بیبندوباری در کشور
در مقابل کسانی که در این ماجرای اخیر، شعارهایی را درست کردند، چند تا خط را باید دنبال کرد:
خط اول، ترسیم آیندۀ بیبندوباری در کشور است. مثلاً اینکه اگر بنا باشد بیبندوباری در کشور رواج پیدا کند، در دانشگاهها و نقاط دیگر، مراکز بیبندوباری درست خواهد شد و نتایج دیگری که به دنبالش خواهد آمد. اینها را طوری باید ترسیم کنیم که حتی بسیاری از کسانی که مخالف حجاب هستند هم از غفلت خارج شوند و بگویند «نه، ما تا این حد از بیبندوباری را نمیخواهیم.» ما باید واقعیت را به آنها نشان دهیم که این حد از بیبندوباری را که شما نمیخواهید، نتیجۀ قهریِ آن وضعیت است. این چیزی که بعضیها در ارتباط با نفی پلیس اجتماعی میگویند، باید بدانند که آخرش به کجا میرسد. اگر کمی آخر و عاقبتش ترسیم شود، همه حالشان از رواج بیحجابی به هم خواهد خورد.
ب. چرا فمنیستها علیه کنیزگرفتن توسط داعشیها سکوت میکنند؟
خط بعدی که در مقابل آنها باید دنبال کرد، موضوع داعش و کنیز گرفتن آنها و ظلمهای فاحشی که به زنان کردند است. آیا اینها با این کارهایشان که زمینۀ ایجاد ناامنی توسط گروهکهای تروریستی شد، میخواهند زمینهسازی برای حضور داعشیها بکنند تا مانند سوریه و عراق، از زنهای ایرانی کنیز گرفته شود؟! آنطور که ما در این ماجراها فهمیدیم، همان کسانی که داعش را درست کردهاند، همین فتنه را در اینجا راه انداختند و پشتیبانی کردند! الان فهمیدیم که گشت ارشاد انگار دارد جامعۀ ما را نگه میدارد که ناموس ایرانی به کنیزی نرود. کسی که نسبت به کنیزگرفتن داعشیها اعتراض نکرد و به مخالفان داعشیها میگفت «مدافعان بشار اسد» و اینگونه داعشیها را تقویت میکرد، اصلاً حق ندارد در این کشور دربارۀ حجاب و گشت ارشاد حرف بزند.
چرا فمینیستهای غربی لال هستند که علیه داعشیها و حامیانشان حرف بزنند؟ داعشیها در جریان کنیزگرفتن از زنها چهکار کردند؟ مگر آمریکا داعش را درست نکرده؟ شما میتوانستید آمریکا و تمدن غرب را یک پدیدۀ شوم ضد زن معرفی کنید. البته هنوز هم دیر نشده است و این موضوع را میشود برجسته کرد.
شما میتوانید جمعیتهای مدافع آزادی زنان درست کنید. نه اینکه مثلاً خانمهای چادری جمع بشوند و جمعیت مدافع ارزشهای اسلامی درست کنند! خداوند هم دربارۀ حجاب، با ادبیات انسانی و اجتماعی بحث میکند. نمیگوید «بیحجابی خیانت به خون شهدا است!» شهید برای ما خیلی قیمت دارد و ما نباید به غلط، بیحجابها را ضدِ شهدا قرار بدهیم!
ج. تحقیر زندگیِ بیبندوبار غربی
الان فرصت خوبی داریم برای تبیین حقارت زندگیِ بیبندوبار غربی! اگر زندگی غربی درست تبیین بشود، مردم ما و حتی افراد بیحجاب از زندگی غربی بدشان خواهد آمد. حتی دختران دبیرستانی که علاقه به حجاب ندارند هم از زندگی دختران دبیرستانی در غرب، بدشان خواهد آمد و اصلاً نیاز به این نخواهیم داشت که از دین برای حجاب خرج کنیم! همین تجربۀ موجود در غرب کافی است.
باید با دشمنان «ایران» مقابله کنیم، نیازی نیست بگوییم ما از انقلاب اسلامی دفاع میکنیم، آنها مخالف استقلال و قدرت ایران هستند. فرهنگ حجاب، موجب تقویت «ایران» و پیشرفت «ایران» میشود.
عرض تشکر و خدا قوت خدمت استاد .
فقط همین .