بردۀ دیگران یا بندۀ خدا؛ راه سومی نیست-۳
اینکه از کلمۀ مقدس «آزادی» علیه انقلاب و اسلام سوءاستفاده میشود نشانۀ ضعف ما در معرفی دین است/ فلسفۀ دینداری و بندگی خدا «آزادشدن انسان از بردگی» است
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۱/۰۹/۱۷
- مکان: فاطمیۀ بزرگ تهران
- مناسبت: ایام فاطمیه
- صوت: اینجا
اینکه از کلمۀ آزادی علیه انقلاب و اسلام سوءاستفاده میشود، نشان میدهد تعلیمات دینی ما درست نبوده
اینکه بعد از چهل سال از انقلاب، کسانی میتوانند از کلمات «زندگی» و «آزادی» سوءاستفاده کنند، علامت ضعف حرکت تعلیم و تربیت دینیِ ما است و الا اگر دین را درست معرفی کرده بودیم، افراد ضددین، نمیتوانستند در مقابل دینداران شعار «آزادی» بدهند.
فلسفۀ اصول عقائد چیست؟ فلسفۀ بندگی خدا چیست؟ اصلاً فلسفۀ اسلام چیست؟ آزادی از بردگی غیرخدا. این حرف یک سلیقه و حرف زدن متناسب با زمان نیست، بلکه این حرف خدا در قرآن است. قبل از اینکه خدا از تو بخواهد نسبت به او مؤمن و مطیع باشی، از تو میخواهد از بردگی غیرخدا آزاد باشی. جنگهای پیغمبران برای همین است. رسولخدا(ص) بیشتر از اینکه به صورت مدرسهای مباحث اصول عقائد را یاد بدهد با کسانی که آزادیها را از بین میبردند، جنگ میکرد. اگر حضرت موسی(ع) با یک فرعون مواجه بود به فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، رسولخدا(ص) با چندین فرعون مواجه بود «مُحَمَّدٌ(ص) أُرْسِلَ إِلَى فَرَاعِنَةٍ شَتَّى» (احتجاج، طبرسی، ج1، ص214).
هنوز بعد از چهل سال خیلیها به ارتباط دین و سیاست شک میکنند. وقتی میبینیم که در خیابانهای ما بعضیها اغفال شدند، یا بعد از چهل سال که از انقلاب گذشته، یک عدهای از کلمۀ مقدس آزادی علیه انقلاب و اسلام سوءاستفاده میکنند، میتوانیم بگوییم که تعلیمات دینی در کتابهای مدرسه، درست نبوده است؛ یعنی به کلّ این تعلیمات، سوءظن پیدا میکنیم و میگوییم تعلیمات دینی ما قطعاً کارشناسیشده نیست. مگر میشود اسلام در مقابل آزادی باشد؟! اینکه کسی به طرفداری از آزادی، شعار «مرگ بر اسلام» سر بدهد، متناقضگویی است. ما از دین، بد حرف زدهایم، ما در این کشور دین را بد تعلیم دادهایم که کسی-حتی در خلوت خودش- میتواند این جمله را بگوید.
دلیل ضروری بودن بندگی خدا، آزادی از بردگی دیگران است
اگر ما دین را درست معرفی کرده بودیم و مطابق با دین حرف زده بودیم، آنوقت همه میفهمیدند که «من نمیخواهم بندۀ خدا باشم» مساوی است با اینکه «من میخواهم بردۀ دیگران باشم». این حرفها به اکثر افراد این مملکت، درست منتقل نشده است. ابتدائاً، عموماً و غالباً برای انسانهایی که به سطح بالایی از معرفت نمیرسند و عارف نیستند، دلیل ضروری بودن دینداری «نگه داشتن حرمت خدا» نیست، بلکه دلیل ضروری بودن بندگی خدا «بردگی نکردن برای دیگران» است، یعنی آزادی از بردگی دیگران است.
بندگی خدا به این است که تو بردۀ کسی دیگر نشوی؛ بین این دوتا هم فاصلهای نیست، شما هرچقدر نمازت را شُلتر بخوانی و سجدهات را شُلتر بهجا بیاوری، قطعاً برای دیگری سجده میکنی. قرآن میفرماید اکثر مؤمنین، مشرک هستند «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون» (یوسف،106). چرا شرک؟ چون وقتی کامل برای خدا کار نکنی یعنی در یک بخشی بردۀ دیگری شدهای. ادبیات قرآن را ببینید!
در جلسه اول این آیه را باهم خواندیم و مرور کردیم: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان» (یس،60) مگر من با تو عهد نکردم که «بردۀ شیطان نشو!». خدا نمیفرماید مگر من با تو عهد نکردم که «بندۀ من بشو». معنای آیه به بیان خودمانی این میشود: اگر بندۀ من نمیشوی و نمیخواهی به کمالات برسی، لااقل بردۀ شیطان نشو! این را که قول دادی. الان در جامعۀ ما معنای بیدینی، بردگی نیست.
اخلاص یعنی آزادی؛ به هر درصدی که اخلاص نداشته باشیم دچار شرک هستیم
ما بردۀ هیچکسی نباید بشویم؛ بردۀ مردم خوب هم نباید بشویم، البته خدمت بکن، ولی برده نشو، فدا بشو، ولی برده نشو. خودت باش. نگذار مردم بر تو حکمرانی کنند. اگر مردم شما را تشویق کردند، تشویقشان روی شما اثر مثبت نگذارد، بگو من از شما انرژی نمیگیرم، اگر برای من کف بزنید من کِیف نمیکنم.
تشویق مردم به هیچ دردی نمیخورد، اگر تشویق بشوی و خوشت بیاید، اسیر تشویق مردم خواهی شد و بدبخت میشوی. آنوقت اگر پسفردا به تو توهین بکنند، از دین به در میشوی. اخلاص یعنی آزادی! به هر درصدی که اخلاص نداشته باشیم دچار شرک هستیم.
چرا خوبها مثل حضرت امام، سردار سلیمانی و... اینقدر درِ خانۀ خدا به عبادت میچسبند؟ چون میخواهند بردۀ کسی نشوند. اگر یککمی بردۀ دیگران بشویم چه میشود؟ اولین اثرش این است که قدرت فهم ما ضعیف میشود و دیگر درست نمیفهمیم. حضرت امام فرمود: «اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچوقت با هم نزاع نمیکنند.» (صحیفه امام، ج11، ص381) چون همه آنها بندۀ حقیقی خدا هستند، فکرشان آزاد است و کسی قدرت فهم و فکر آنها را نگرفته است. اگر بعضی از مسئولین، قدرت فهم پایینی دارند، علتش بردگی شیطان است. نگو «نظر آنها اینطور است!» کسی که برده بشود؛ یا از ارباب میترسد، یا به ارباب طمع دارد. همینکه کسی طمع داشته باشد آمریکا با او خوب برخورد کند، یعنی برده است.
باید جامعه را از بردگی نهی کرد؛ از بردگی شیطان تا بردگی اربابان زر و زور
حضرت ابراهیم(ع) خیلی شجاع، صریح، نترس و جسور بود. داستانهای حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم، خیلی شجاعانه است؛ مثلاً وقتی به ماه و ستاره نگاه میکند اول میفرماید: این ستاره خیلی میدرخشد، این خدای من است، اما وقتی غروب میکنند میفرماید: «لا أُحِبُّ الْآفِلین» (انعام،76) من چنین خدایی را که غروب میکند دوست ندارم. حضرت ابراهیم(ع) آدمها را به چالش پرستش میکشاند که «تو چه چیزی را میپرستی؟ آیا تو چیزی را که افول کند میپرستی؟»
کلمات حضرت ابراهیم(ع) خیلی جسورانه است، یک قسمت از کلمات حضرت ابراهیم(ع) سخنانی است که به عمویش «آزر» بیان میفرماید که با سرپرستی ابراهیم(ع) برای او پدری کرده بود. ایشان میفرماید: «یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا» (مریم،44) پدرم! شیطان را نپرست؛ زیرا شیطان همواره نسبت به خدا نافرمان است. مگر آزر شیطانپرست بود؟ نه؛ چون آزر به دین حنیف ابراهیم(ع) در نمیآمد، ابراهیم به او میفرماید «شیطانپرست نباش!» بحث این است. وقتی حضرت ابراهیم(ع) میخواهد به عمویش آزر بفرماید بتپرستی نکن، میفرماید «لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» شیطان کجا بود؟ میفرماید پرستش بت هم عبادت شیطان است.
ما چه چیزی را باید در جامعه نهی کنیم؟ آیا باید اخلاق بد را نهی کنیم؟ نه؛ بردگی شیطان و بردگی دیگران را باید نهی کنیم؛ از عموم مردم تا اربابان زر و زور. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِه» (نهجالبلاغه، حکمت228) کسی که در برابر یک ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دوسوم دینش از بین میرود؛ مثلاً وقتی به یک آدم ثروتمند میرسد، صدای خودش را نازک کند و جوهر صدایش با زمانی که با یک آدم فقیر حرف میزند فرق کند. کسی که این کار را بکند، برده و ذلیل شده است. در گذشته وقتی مادرها میخواستند یک فحش عرفانی خیلی بد بدهند میگفتند: «ذلیلشده». الان دیگر ذلیلشده، فحش نیست. کسانی هستند که برایشان مهم نیست که ذلیل باشند. ما طبق روایت میگوییم که حتی صدایت را هم نباید نازک کنی، ولی او میگوید «آدم باید در مقابل ثروتمند خم بشود و سواری بدهد!»
فقط خدا است که اگر عبدش بشوی به تو عزت میدهد، غیر از خدا عبد هرکسی بشوی ذلیلت میکند
فلسفه دین «آزادسازی انسان از بردگی» است. روانشناسها میگویند: اگر انسانها را رها کنید طبیعتاً میل به بردگی دارند نه میل به آزادی. درست هم میگویند، چون انسانها بندۀ خدا آفریده شدهاند. وقتی که به خدا میرسیم، میتوانیم کلمۀ «برده» را هم استفاده کنیم، ولی چون «بنده» فخیمتر و محترمانهتر است از این کلمه استفاده میکنیم.
غیر از خدا عبد هرکسی بشوی ذلیلت میکند، فقط خدا است که اگر عبدش بشوی به تو عزت میدهد. چطور خدا به انسان عزت میدهد؟ خداوند میفرماید: «عَبْدِی، أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی» (کلیات حدیث قدسی، ج1، ص709) من را اطاعت کن تا تو را مثل خودم کنم، همانطورى که من هرچه را اراده کنم مىشود، تو را هم همینطور سازم... ببینید عرفا چه قدرتهای خارقالعادهای پیدا میکنند! بهجای اینکه وقتمان را صرف وبگردیهای بیجا کنیم، کتابهایی را که دربارۀ کشف و کرامات عرفا هست بخوانیم، تا انشاءالله ما هم به آنجاها برسیم. رسولخدا(ص) فرمود: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِب» (مصباحالشریعه، ص173) اگر چشمتان را از حرام، ببندید عجائب را خواهید دید.
خدا را بندگی کن، ببین چه قدرتهایی به تو میدهد!
تو خدا را بندگی کن، ببین خدا چه قدرتهایی به تو میدهد. کسانی از اهل معرفت هستند که اگر کرامات آنها را برای عموم بیان کنیم، خیلیها تصور میکنند اغراق کردهایم. البته خدا فقط به بندههای خوب خودش این قدرتها را میدهد، خدا بندۀ خودش را عزیز میکند، کسانی که بردۀ غیرخدا میشوند، خودشان را ذلیل میکنند.
خدا برای اینکه بندهاش را عزیز کند دو کار میکند؛ اول، کاری میکند که او از هیچکسی نترسد؛ دوم، کاری میکند که همه از او بترسند. چرا ما هنوز نتوانستهایم استکبار جهانی را نابود کنیم؟ اگر بهطور کامل، خدا را بندگی کرده بودیم، تا حالا استکبار جهانی را هم کامل زده بودیم و شکست داده بودیم. خدا منتظر ما است، تاریخ بشریت معطّل ما است. اگر همین بچههیئتیها و حزباللهیها کارشان درست باشد، با ارادهشان عالم را عوض میکنند. ما فقط یک جمع قوی میخواهیم که بردۀ کسی نباشند و فقط بندۀ خدا باشند.
همان آمریکایی که داعش را درست کرد تا زن را به اسیری بگیرد، اینجا شعار میدهد «زن، زندگی، آزادی»!
گاهی برای آموزش به بچهها از عروسک و نمایش استفاده میکنند، مثلاً معلم یک عروسک در یک دست و یک عروسک هم در دست دیگرش میگیرد. انگار خداوند هم در آخرالزمان، میخواهد همینطوری با یک نمایش واقعی، به ما آموزش بدهد، از یک طرف، داعش را به ما نشان میدهد و میفرماید: این داعش را نگاه کن که دارد زن را به بردگی میگیرد، دیدی داعش چقدر بد است. چه کسی این داعش را اداره میکند؟ آمریکا، بعد همان آمریکا که داعش را درست کرده است تا زن را به بردگی و اسیری بگیرد، میآید اینجا شعار میدهد: زن، زندگی، آزادی؛ این همان است. دیگر خدا چطور باید واقعیتها را به ما نشان بدهد تا بفهمیم؟
البته اگر این شعار را تجریه کنیم، معانی خوبی دارد؛ زن شعار ما است، زندگی شعار ما است، آزادی شعار ما است، اما ترکیب اینها یک فریب است. همان کسی که زن را به بردگی میبَرد، سر میبُرد، بچه را میکُشد و از داعش حمایت میکند، الان میگوید: زن، زندگی، آزادی. تلفیق این دوتا را نگاه کنید. آنها میخواهند ما را به بردگی بکشند؛ برده نشوید.
طبق آیه قرآن حتی پیامبر(ص) هم بر مردم سلطه و سیطره ندارد
خداوند متعال به حضرت داود میفرماید: «وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَه» (عدة الدّاعی، ابنفهد حلی، ص179) من عزت را در طاعت خودم قرار دادم، ولی مردم میروند بردۀ سلطان میشوند که این عزت را بهدست بیاورند، به همین خاطر هیچوقت به عزت نخواهند رسید. هیچوقت تابع قدرت نشو، نگذار کسی بر تو سلطه پیدا کند. حتی پیغمبر اکرم(ص) هم به تو سلطه پیدا نمیکند، خداوند به رسولش فرمود: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّر* لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر» (غاشیه،21و22) ای پیامبر! تذکر بده، که تو (به عنوان رسول) فقط تذکردهنده هستی، تو بر آنان سیطره ندارى.
شما از سر عشق و محبتتان میگویید «اربابم حسین»، ولی حواستان باشد که امامحسین(ع) برده نمیگیرد! اگر امامحسین(ع) میخواست برده نگه دارد در شب عاشورا نمیفرمود «هرکسی میخواهد برود، از تاریکی شب استفاده کند و برود» حتی به حضرت اباالفضل(ع) هم فرمود اگر تو هم میخواهی بروی، برو... امامحسین(ع) میخواهد کسانی را که میمانند به خدا نشان بدهد و بفرماید: خدایا! ببین، اینها هرکدام برای خودشان ارباب هستند، خودشان خواستند که بمانند.
امامحسین(ع) برای ماندن اصحابش تبلیغات نکرد که آنها را تحت تأثیر قرار بدهد، بلکه به تعبیری میشود گفت که تبلیغات منفی کرد و فرمود: اینها غیر از من با دیگران کاری ندارند و سرانجام من را میکشند... عملیات روانی دیگر که امامحسین(ع) روی آنها انجام داد این بود که فرمود: من بیعت خود را از شما برداشتم و هیچ تکلیفی بر گردن شما نیست... این یعنی اگر کسی برود، جهنمی نمیشوند. میتوانستند بگویند: خود امامحسین(ع) به ما فرمود که بروید. «أَنْتُمْ فِی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتِی لَیْسَتْ لِی فِی أَعْنَاقِکُمْ بَیْعَةٌ وَ لَا لِی عَلَیْکُمْ ذِمَّةٌ وَ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا وَ تَفَرَّقُوا فِی سَوَادِهِ فَإِنَّ الْقَوْمَ إِنَّمَا یَطْلُبُونِّی وَ لَوْ ظَفِرُوا بِی لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْرِی»(امالی، شیخ صدوق، ص156) امامحسین(ع) دنبال برده نیست و فقط در صورتی که خودت بخواهی بمانی، میتوانی بمانی.
اولیاء خدا کسی را تحقیر و تمسخر نمیکنند ولی دیگران اگر به سمتشان نروی تو را تحقیر و تمسخر میکنند
اگر نزد امامحسین(ع) نیایی، او تو را تحقیر و تمسخر نمیکند، ولی دیگران اگر به سمتشان نروی تو را تحقیر و تمسخر میکنند. حتی بالاتر از این، اگر اینجا بیایی هم کسی تو را تشویق نمیکند! چون خدا میخواهد بندگانش روی پای خودشان بایستند. چون نمیخواهد آنها برده باشند؛ حتی بردۀ تشویق اولیاء خدا هم نباید باشیم.
در نزد اهلبیت(ع) کسی را زیاد تحویل نمیگیرند. اگر نیایید هم چیزی نمیشود و هیچکس شما را تحقیر و مسخره نمیکند. اگر کسی بگوید «من کار دارم» کسی مانع او نمیشود. حتی اگر در شب عاشورا در خیمۀ امامحسین(ع) باشید کسی مانع رفتنتان نمیشود. در نظام بردهداری است که آدمها را توهین و تحقیر میکنند. اما در نزد اولیاء خدا اینطور نیست. اگر شما نخواهید در راه خدا کار کنید، خدا شما را فقیر و بیمار نمیکند، چه بسا فربهتر هم بشوید! قرآن دربارۀ کافران فرمود: «نُمْلی لَهُمْ» (آل عمران،178) ما کافرهای بدبخت را تحویل میگیریم و به آنها مهلت و میدان میدهیم.
یکی از علامتهای بردگی غیرخدا «تمایل به تمدن کفار» است
قرآن کریم دربارۀ کسانى که کافران را به جاى مؤمنان، سرپرست و یاور و دوست خود مىگیرند میفرماید: «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعا» (نساء،139) آیا شما میخواهید پیش آنها به عزت برسید؟ اگر میخواهید پیش آنها عزت پیدا کنید باید بردهشان بشوید، آنها به کمتر از این راضی نمیشوند. آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) دربارۀ دشمنان ما یعنی انگلیس، آمریکا و صهیونیستها و به تعبیر خودشان «کفار» و کشورهای به ظاهر قدرتمند میفرمود که آنها به بردگی ما هم راضی نمیشوند! یعنی ما را به بدتر از آن، خواهند کشاند.
کسی که شدیداً میخواهد بردۀ کسی نباشد، نماز شب هم میخواند تا شدیداً بندۀ خدا بشود. بیکار نباش؛ ذکر بگو، سبحان الله، استغفرالله ربّی و اتوب الیه، صلوات و...، چرا باید اینقدر ذکر بگویم؟ چون شدیداً میخواهم خدا را بندگی کنم و الا به مقداری که از بندگی خدا کم بگذارم دچار بردگی غیرخدا میشوم. علامت بردگی غیرخدا چیست؟ تمایل به تمدن کفار. برده غیرخدا دوست دارد آنها او را تحویل بگیرند. این بردهها روز قیامت میگویند: «رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ» (احزاب،67) پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه کردند... آنها از خدا میخواهند که آنها را به جهنم نبرد! اما غضب خداوند بر این بردگان باعث میشود آنها را به سختی عذاب کند، غضب خدا از اینکه چرا آنها را بزرگتر خود قرار دادی! چه کسی گفت تو بزرگتر داشته باشی؟ تو خودت باید بزرگ باشی، چه کسی گفت تو اخلاق بردهها را پیدا بکنی؟
در دین ما خیلی چیزها شفاف نیست، چون خدا به فهم و تشخیص ما احترام میگذارد؛ این یک جلوۀ عزت است
دربارۀ عزّت به عنوان «محور برده نبودن» خیلی باید صحبت کنیم. میدانید یکی از وجوه و شاخههای عزتمندی در بندگی خدا چیست؟ این را به عنوان یک هدیۀ ویژه خدمت شما تقدیم میکنم؛ یکی از جلوههای عزتمندی این است که خدا با شما شفاف حرف نمیزند بلکه به فهم تو احترام میگذارد و میگذارد خودت بفهمی، به همین خاطر اسم دوازده امام در قرآن نیامده است. امامزمان(عج) هم خیلی از تکلیفهای شما را مشخص نمیکند، باید خودتان تشخیص بدهید، همانطور که امامحسین(ع) در شب عاشورا تشخیص را به عهدۀ خود اصحاب گذاشت.
اصلاً اینطور نیست که اگر الآن امامزمان(عج) در بین ما ظاهر بود، خیالمان راحت بود و دیگر نیاز به قدرت تشخیص نداشتیم. با ظهور امامزمان(عج) قرآن تغییر نمیکند و باز هم باید تقوا داشته باشید تا خدا به شما فرقان و قدرت تشخیص بدهد «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» (انفال،29). فکر نکنید وقتی آقا امامزمان(عج) آمد، صبح به صبح کارهایی را که ما باید در طول روز انجام بدهیم امامزمان(عج) برایمان پیامک میکند و ما از فکر کردن راحت میشویم! آیا دین میخواهد برّه تربیت کند؟ آیا خوشبختی ما به این است که مثل برّهها بشویم؟ وقتی امامزمان(عج) بیاید تازه اول فکر کردن است. آقا به جای اینکه روزانه بخشنامه و دستور صادر کند، به سر مردم دست میکشد و عقلشان را افزایش میدهد، «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامُهُمْ.»(کمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص675) آن وقت خودت میفهمی امامزمان(عج) میخواهد به تو چه بگوید. آیا این جلوۀ عزت نیست؟
در دین ما ابهام هست و خیلی چیزها شفاف نیست، این یک جلوۀ عزت است. چون خدا برای فهم ما احترام قائل شده است، همه چیز را نمیگوید، باید خودمان تشخیص بدهیم. در جامعۀ اسلامی زیاد رسم نیست منافقین را افشا کنند و با آنها به شدّت برخورد کنند، پیغمبر اکرم(ص) این کار را نکرد، أمیرالمؤمنین(ع) هم این کار را نکرد، چرا؟ چون باید خودت آنها را تشخیص بدهی. احترام به فهم تو، یک جلوۀ عزت است. اصلاً ماجرا سر عزت است بردگی یعنی ذلت. تو باید خودت عزتمند بشوی، بعد باید به عزت اولیاء خدا، به عزت کشورت، به عزت امت اسلامی، به عزت قرآن و... کمک کنی. هرکسی از خودش بپرسد: من چقدر مایۀ عزت امامزمان(عج) شدهام؟
پیامبر(ص) نمیتواند به هر روشی حق را برای مردم روشن کند؛ باید بگذارد خود انسانها بفهمند
این نکته یک حرف اصلی و خیلی مهم است نه یک نکتۀ فرعی؛ لذا خداوند در قرآن به پیغمبر اکرم(ص) میفرماید تو اجازه نداری حق را زیاد واضح کنی: «وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلین» (انعام،35) آخر آیه میفرماید ای پیامبر! جزء نادانها نباش. این تعبیر خیلی تند و سنگین است، اگر میفرمود «نادانی نکن» تعبیر یککمی نرمتر بود. چون «نادانی نکن» یعنی تو آدم عاقلی هستی ولی این یکبار را میخواهی نادانی کنی. اما قرآن با تعبیری که آورده است میفرماید: اگر این یک کار را انجام بدهی جزو جاهلها هستی، «و لا تکونَنَّ من الجاهلین».
مگر پیغمبر خدا میخواست چه کار بکند که خدا ایشان را اینگونه نهی میکند؟ میفرماید ای پیامبر! اعراض مردم برای تو سخت است، چون پیامبر اکرم(ص) مردم را دوست دارد، هدایتشان را دوست دارد، حریص است که مردم از جهنم نجات بیابند و به بهشت بروند، به همین خاطر او دوست دارد یک نشانۀ آشکارکننده از دل آسمان یا اعماق زمین بیرون بیاورد برای اینکه حق را روشن کند، ولی خداوند میفرماید: این کار را نکن. پیامبر اکرم(ص) نمیخواست کسی را فریب بدهد بلکه میخواست حق را کاملاً روشن بکند اما خدا میفرماید: بگذار خود انسانها بفهمند.
جهاد تبیین هم باید اینگونه باشد. جهاد تبیین یعنی یکمقدار تبیین، نه همۀ تبیین! نه اینکه مثلاً بگوییم: «اگر میتوانستیم از جهنم و بهشت چندتا خبر قطعی بیاوریم و مردم ببینند، خیلی عالی میشد!» یا مثلاً اینکه همۀ ملت ایران یکبار سردار سلیمانی را در خواب ببینند تا آنها را در این فتنه، هدایت کند. یا همانطور که در فضای مجازی یک پُست میگذارند و چند میلیون نفر آن را میبینند، خدا هم یک حقیقتی را در عالم رؤیا به همه نشان بدهد! اینها درست نیست.
در ادامۀ همان آیه میفرماید: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى» اگر خدا میخواست خودش همه را هدایت میکرد، این کار برای خدا سخت نیست. اما خداوند در جای دیگری میفرماید: «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم» (اسراء،70) ما به فرزندان آدم احترام گذاشتیم... بنابراین همهچیز را به انسانها نمیگوید برای اینکه خودشان باید بفهمند. این احترام اسلام به انسانها یک جلوۀ عزت است.
فاطمۀ زهرا(س) برای حفظ عزت امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسید
یا أباعبدالله(ع)! تو فرمودی: «هیهات منّا الذّله»، ذلتِ بردگی را قبول نکردی و به خاطر حفظ عزت خودت به شهادت رسیدی. فاطمۀ زهرا(س) هم در واقع برای حفظ عزت امیرالمؤمنین علیّ(ع) به شهادت رسید.
وقتی فاطمه(س) را مجروح کردند و علیّ(ع) را با خود بردند، حضرت زهرا(س) به زنها فرمود: کمکم کنید تا بلند بشوم؛ آمد و دید شمشیر بالای سر علیّ(ع) گرفتند و میخواهند علیِ غریبِ مظلوم را وادار به بیعت کنند. اینجا فاطمۀ زهراء(س) فریاد زد: «وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَى رَبِّی» یا علیّ(ع) را رها کنید یا نفرینتان میکنم. أمیرالمؤمنین(ع) به سلمان فرمود: برو بگو یا فاطمه(س)! نفرین نکن. سلمان آمد و پیغام امیرالمؤمنین(ع) را به حضرت زهراء(س) رساند و گفت: من میترسم زمین، مردم مدینه را در خود فرو ببرد، علیّ(ع) مرا فرستاد و امر کرد که نفرین نکنی و به خانه برگردی «إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُخْسَفَ بِالْمَدِینَةِ وَ عَلِیٌّ بَعَثَنِی إِلَیْکِ یَأْمُرُکِ أَنْ تَرْجِعِی لَهُ إِلَى بَیْتِک» (تفسیر عیاشی، ج2، ص67).
(الف3/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید