۰۱/۱۱/۲۲ چاپ ایمیل و پی دی اف
بردۀ دیگران یا بندۀ خدا؛ راه سومی نیست-۴

دین یعنی «آزاد شو» و «دیگران را آزاد کن» همین!/ ولایت یعنی عامل آزادی‌بخش؛ آزادی برای جامعه بدون «مدیریت ولائی» محقق نمی‌شود

شناسنامه:

  • زمان: ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
  • مکان: فاطمیۀ بزرگ تهران
  • مناسبت: ایام فاطمیه
  • صوت: اینجا
علیرضا پناهیان در سلسله‌جلساتی که به‌مناسبت ایام فاطمیه در فاطمیۀ بزرگ تهران برگزار شد، با موضوع «بردۀ دیگران یا بندۀ خدا؛ راه سومی نیست» به سخنرانی پرداخت. در ادامه گزیده‌ای از چهارمین و آخرین جلسۀ این مبحث را می‌خوانید:

کسی که می‌خواهد از بردگی اربابان ظالم آزاد باشد باید مسلح بشود

وقتی ما می‌خواهیم دین‌داری را آغاز کنیم و به بندگی خدا بپردازیم، در یک ضرورت، اضطرار و موقعیت بحرانی قرار می‌گیریم که موجب می‌شود راه بازگشت نداشته باشیم؛ موقعیت بغرنجی که دین‌داری برای ما پدید می‌‌آورد این است که «اگر دست از بندگی خدا برداریم دچار بردگی ناخدایان و کدخدایان دیگر خواهیم شد» و این سنت الهی است. آنهایی که به بندگی خدا تن نمی‌دهند، خواه‌ناخواه مزدوران طواغیت و دشمنان بشریت قرار می‌گیرند. این یک بحران است که فراروی دین‌داران قرار دارد. اگر می‌گفتند که هرکسی می‌خواهد دین‌دار بشود باید مسلح بشود، سخن به گزافه نمی‌گفتند، چون دین‌داری یعنی آزاد شدن از بردگی. اربابان ظلم و زور، کسانی را که از بردگی آنها خارج می‌شوند می‌کُشند، بنابرین تو باید اسلحه داشته باشی.

برای همین است که امام جمعه باید اسلحه در دست بگیرد و خطبه بخواند، اسلحه جزء آئین نماز جمعه است، اما بعضی‌ها از گفتن و نشان دادن این مسائل پرهیز دارند؛ لابد می‌گویند «خشن نباشید». انگار فقط دشمن باید خشن باشد، ما بره باشیم او گرگ باشد! چرا دین باید با اسلحه باشد؟ برای اینکه می‌خواهند تو را به بردگی بکِشند و اگر برده نشدی تو را از بین ببرند.

چرا نماز یک امر سیاسی است؟ چون تو را آزاد می‌کند/ وقتی آزاد شدی، باید دیگران را هم آزاد کنی

مشکل دین‌داری این است که تا دین‌دار شدی باید مسلح بشوی و الا گرگ‌ها تو را می‌کُشند، چون تو می‌خواهی آزاد بشوی. دین به تو یک دستور دیگر هم می‌دهد «تا قدرت پیدا کردی باید دیگران را آزاد کنی» باز هم باید اسلحه داشته باشی. به همین علت امامان محترم جمعه باید با اسلحه بایستند و نماز دسته‌جمعی شهر را بخوانند. اسلحه لازمۀ نماز است. نماز جمعه، سیاسی است، نماز جماعت هم سیاسی است، نماز فرادا هم سیاسی است، اصلاً نماز سیاسی است. چون نماز تو را آزاد می‌کند و قدرت‌ها نمی‌توانند آزادی‌ات را ببینند. تو می‌خواهی با همین نماز، دیگران را هم آزاد کنی.

وقتی شما در تنهایی خودت پیمانت را با بندگی خدا محکم می‌کنی، یعنی می‌خواهی بردۀ غیرخدا نشوی. بندۀ خدا شدن مساوی است با بردۀ غیرخدا نشدن است. ارباب در دنیا زیاد پیدا می‌شود، از ابلیس گرفته تا طواغیت. قرآن کریم هم می‌فرماید «عبد ابلیس نباش»، هم می‌فرماید «عبد طاغوت نباش». قرآن فقط نمی‌فرماید «عبد خدا باش». یک علت اضطرار بندگی خدا این‌ است که اینجا تنها راهی است که برای رهایی وجود دارد. اگر آدم عبد خدا نشود، خدا آدم را در دهان گرگ‌ها رها می‌کند، بعد آدم به دست خودش طناب اسارت اربابانی غیرخدا را به گردن خود خواهد بست و این کار عین خودکشی می‌ماند.

حاکمان امروز آمریکا همان‌ برده‌داران دیروز هستند، فقط روش‌های‌شان را عوض کرده‌اند

پیشنهاد می‌کنم که تلویزیون یک‌مقدار فیلم‌های دوران برده‌داری قارۀ مظلوم آمریکا را نشان بدهد تا مردم بخشی از آن جنایت‌های بزرگ را ببینند. حاکمان امروز آمریکا همان‌ برده‌داران دیروز هستند، فقط روش‌های‌شان را عوض کرده‌اند. سرخ‌پوست‌ها و دیگر بومیان قارّۀ آمریکا که با جنایت‌های اروپایی‌ها نابود شدند، قبلاً برای خودشان تمدن داشتند. کریستوف کلمب کسی نبود که قارۀ آمریکا را کشف کرد، بلکه ساکنان قبلی آن سرزمین دارای آثار تمدن و دیانت بودند، وحتی آثاری از محبت به اهل‌بیت(ع) هم در ایشان بوده است.

شما باور می‌کنید که در زمان‌های گذشته، تمدن به آمریکا نرسیده باشد؟ آیا خداوند برای مردم آن دیار، پیامبرانی نفرستاده بود؟ آیا خدا انسان‌ها را آن‌طرف زمین رها کرده بود؟! فن‌آوری ساخت کشتی که از زمان حضرت نوح(ع) در دست پیامبران الهی بوده است! آیا در زمان حضرت نوح(ع) توانستند آن کشتی باعظمت را بسازند، ولی در زمان‌های دیگر نتوانستند بسازند؟ حتماً چنین آثاری در قارّۀ آمریکا هم وجود داشته است.

غیر از اولیاء خدا هرکسی قدرت پیدا می‌کند آزادی را از دیگران سلب می‌کند

چرا وقتی دین‌داری می‌کنیم به ما حمله می‌شود؟ چون ارباب‌ها نمی‌گذارند ما آزاد بشویم. از نظر آنها مشکل ما دین‌دارها فقط این نیست که می‌خواهیم خودمان آزاد باشیم، مشکل دیگر ما این است که وقتی آزاد می‌شویم می‌خواهیم همه را آزاد کنیم.

دین یعنی «آزاد شو» و «آزاد کن» همین! آزاد بگذار و آزادی بده. یک قرن است که شعارهای ما را دزدیده‌اند و برایش مجسمه ساخته‌اند. در کجا؟ در مرکز به اسارت کشیدن بشر. رژیم آپارتایدی آمریکا شعارهای ما را دزدیده‌ است. شعار آزادی اصلاً مال آنها نیست و به آنها ربطی ندارند. فقط اولیاء خدا هستند که آزادی می‌دهند. غیر از اولیاء خدا کسی نمی‌تواند به معنای واقعی، آزادی بدهد. هرکسی قدرت پیدا می‌کند آزادی را از دیگران سلب می‌کند. کسی که آزادی می‎دهد رسول‌خدا(ص) است که وقتی قدرت پیدا کرد حتی از منافقین سلب آزادی نکرد، حتی از کسانی که بعد از رحلت پیامبر(ص) مصیبت فاطمیه را پدید آوردند. آزادی برای مردم بدون مدیریت ولائی تحقق پیدا نمی‌کند.

مردم غرب جایگزینی برای رژیم موجود ندارند و الّا ماجرای غرب تمام شده بود!

یک غرب‌گرا نمی‌تواند دم از آزادی بزند، چون در غرب، آزادی نیست. الان ادعا می‌شود که ممالک غربی آزاد هستند اما مردم‌شان که جنبش وال استریت و جنبش نود و نه درصد علیه یک درصد راه انداختند، می‌گویند «این یک درصد بر ما حاکم است و ما هرطوری در انتخابات شرکت کنیم باز همان یک درصد حاکم هستند و رأی دادن ما یک بازی بیهوده است».

نزدیک به دو سال تظاهرات شنبه‌های مردم فرانسه که با کرونا تمام شد، فلسفه‌اش همین بود، آنها علیه رژیم فرانسه تظاهرات می‌کردند. مردم فرانسه جایگزینی برای رژیم موجود ندارند و الّا ماجرای غرب تمام شده بود، چون اگر ماجرای فرانسه به نتیجۀ مطلوبی می‌رسید، بعداً به انگلستان و جاهای دیگر هم کشیده می‌شد.

ما نتوانستیم برای جهانیان روشن کنیم که راه رسیدن به آزادی «نظام مبتنی بر ولایت» است

آنها هنوز این نظام جایگزین را که ما در اینجا اجرا کرده‌ایم درک نکرده‌اند، چون ما مدل خودمان را تبلیغات نکردیم. متأسفانه تبلیغات ما در داخل کشور-اگر منفی نباشد- نزدیک به صفر است، به همین خاطر نتوانستیم معنای ولایت را خوب جا بیندازیم که ولایت یعنی عامل آزادی‌بخش و دیگر هیچ! ولایت بجز آزادی‌بخشی کار دیگری نمی‌خواهد بکند، ولایت می‌خواهد آزادی اجتماعی و آزادی فردی به مردم بدهد که مردم بتوانند انتخاب کنند. خدا به مردم زور نمی‌گوید که مردم را به بهشت بفرستد بلکه مردم را آزاد می‌کند، برای همین جنگ‌های صدر اسلام پیش آمد. ما نتوانستیم برای جهانیان روشن کنیم که نظام مبتنی بر ولایت فقیه و ساختار حکومتی در ایران، راه رسیدن به آزادی است. نظام ما نظام آزادی‌خواه و آزادکننده است؛ نظامی است که به ملت‌های جهان آزادی می‌دهد. اسلام یعنی همین!

برای به دست آوردن آزادی باید مردم دور هم جمع بشوند، راه آزادی با احزاب باز نمی‌شود. این احزاب و باندهای سیاسی، خودشان پلید‌ترین و شوم‌ترین پدیده‌های جوامع جدید هستند. در احزاب مافیای قدرت شکل می‌گیرد، در احزاب همۀ برنامه‌ریزی‌ها برای خفقان ملت‌ها شکل می‌گیرد. تجربۀ غرب، دلیلی است که خیلی راحت این مطلب را ثابت می‌کند. چگونه است که مردم کشورهای به اصطلاح دموکراسی‌زده اروپا و آمریکا که دچار بردگی نوین هستند تحت سیطرۀ یک گروه کوچک صهیونیست هستند. آیا واقعاً آنجا آزادی هست؟!

جهنم برای بردگان طواغیت و زورگویان عالم است؛ یعنی کسانی که به ظالمان کمک می‌کنند

فقط کافی است انسان از بردگی غیرخدا رها بشود، وقتی رها شد، راه خدا را چطور طی می‌کند؟ با فطرت خودش؛ اتفاق‌هایی که در این میانه بین او و خدای او خواهد افتاد تا آخرِ مسیر، او را خواهد برد. پس چرا قرآن شش هزار و اندی آیه دارد؟ در همه این آیات دعوا سر موضوع کفر و ایمان است؛ ایمان یعنی انسان احساس امنیت کند از اینکه کسی آزادی او را سلب نمی‌کند. کفر هم یعنی انسان این حقیقت روشن «بندگی خدا» را انکار و تکذیب کند و بردۀ غیرخدا بشود.

خدا به کافران می‌فرماید مگر من از شما عهد نگرفتم که عبد غیرِ من نشوید؟ چرا بردۀ دیگری شدید؟ جهنم برای آدم‌های گنه‌کار نیست، برای آدم‌های بی‌‌دین معمولی هم نیست، شاید خدا خیلی از آنها را نجات بدهد. جهنم برای بردگان طواغیت و بردگان زورگویان عالم است یعنی کسانی که به ظالمان کمک می‌کنند.

کسی که بندۀ خدا نیست و بردۀ طاغوت است، هرچند ارتباطی با دشمن نداشته باشد، اما خیلی بدتر از جاسوس است. چون کسی که جاسوس است حقوق می‌گیرد، اگر حقوق ندهند ممکن است جاسوسی نکند. ولی بردۀ طاغوت، بدون جیره و مواجب، بردگی می‌کند. برخی از اظهارنظرکنندگان سیاسی، هستند که صهیونیست‌ها اعلام می‌کنند «اینها امید ما هستند» اینها بدون اینکه مزدی بگیرند، برای آنها بردگی می‌کنند. کسانی که بندۀ خدا نیستند خطرشان کمتر از جاسوس نیست.

فرعون «عزّت انسان‌ها» را می‌گرفت لذا آنها مطیع او می‌شدند/  اگر انسان‌ها فاسق نباشند استخفاف فرعون بر آنها اثر نمی‌کند

در قرآن کریم فرعون، مثال دیکتاتوری، طاغوت و سلب آزادی از مردم است. آیۀ قرآن دربارۀ شیوۀ عملکرد فرعون می‌فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین‏» (زخرف،54)، انسان‌ها چطور می‌توانند بردۀ فرعون بشوند؟ خدا می‌فرماید برای بردۀ فرعون شدن دو تا شرط یا دو تا کار لازم است؛ یک کار از جانب فرعون اتفاق می‌افتد: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ»، استخفاف، تحقیر و گرفتن عزت انسان‌ها. فرعون نظامی درست می‌کند به نام نظام سلطه، در آن نظام، انسان‌ها در طبقات اجتماعی مختلف احساس حقارت می‌کنند. وقتی این اتفاق افتاد «فَأَطاعُوهُ»، انسان‌ها از فرعون اطاعت می‌کنند.

شرط دوم مربوط به مردم است «إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین‏»، آنها آدم‌های فاسقی بودند، اگر فاسق نبودند استخفاف فرعون روی‌شان اثر نمی‌کرد. فرض کنید وارد محیطی شده‌اید که شما را مسخره‌ می‌کنند تا دست از نماز بردارید یا تحقیر و توهین می‌کنند تا دست از آزادی‌تان بردارید. اگر فاسق باشید طبیعتاً می‌پذیرید و اگر فاسق نباشید نمی‌پذیرید؛ جان می‌دهید ولی نمی‌پذیرید. چرا خدا مردمی را که فرعون را پذیرفتند عذاب می‌کند؟ چون اینها مرض داشتند که او را پذیرفتند. فرعون استخفاف کرد، اینها چرا بردگی را پذیرفتند؟

بردگی دو تا شرط دارد؛ یک شرطش این است که من و تو فاسق باشیم. مگر فسق چه کار می‌کند؟ فسق آدم را ذلیل و ضعیف می‌کند. دشمن بیخود به بی‌حجابی اصرار نمی‌کنند. سال‌ها قبل نخست‌وزیر خبیث رژیم صهیونیستی گفت که ایران را با جنگ مسلحانه نمی‌شود گرفت، فقط کاری کنید که هرزگی و همجنس‌بازی در ایران رواج پیدا کند، تنها راهش همین است.

آیا دست نامرئی دشمن در آموزش و پرورش وجود دارد؟

می‌فرماید: «إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین‏»، اگر اینها را در آموزش و پرورش آموزش داده بودند چه می‌شد؟ دوازده سال وقت دارند اما در این دوازده سال این معنا را برای بچه‌های ما توضیح نمی‌دهند، انگار یک دست نامرئیِ دشمن وجود دارد که آیات قرآن و روایات و قصه‌های بی‌ربط دینی در کتاب قصه‌ها، در کتاب‌های دینی بچه‌های ما می‌گذارد که بچه‌ها اینها را نفهمند.

هیچ‌وقت دشمن شما نمی‌گوید «قرآن نخوان!» چون می‌داند که شکست می‌خورد. اما چه‌کار می‌کند؟ آیۀ بی‌ربطِ قرآن را جلویت می‌گذارد و می‌گوید «این را بخوان!» آن‌وقت تو آن مطلبی را که باید بگیری، نمی‌گیری! او هم می‌گوید: «اتفاقاً قرآن را هم یاد بدهید، مثلاً این آیۀ قرآن را یاد بدهید...».  هر دفعه به یک آیه‌ای اشاره می‌کند و یک آدرسی به دستت می‌دهد که اصل ماجرا دستت نیاید! و اصل ماجرا دست نود و نه درصدِ آدم‌های جمهوری اسلامی که در این چهل سال تربیت شده‌اند نیست و الا کلمۀ «آزادی» در مقابل جمهوری اسلامی در نمی‌آمد. آزادی که مال دین است؛ پس تا حالا دین را چطوری به شما توضیح داده‌اند؟ غرب‌گرا نمی‌تواند دم از آزادی بزند چون در غرب، آزادی نیست، پس در این دوازده سال، چه چیزی را برایت توضیح داده‌اند؟ برای چه دیپلم داده‌اند؟

بنده از وزیر محترم آموزش و پرورش می‌خواهم که شخصاً احساس مسئولیت کرده و به این موضوع ورود کنند؛ به این و آن هم نسپارند! به حوزه و دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی و بالاتر و پایین‌تر نسپارند. شخص وزیر آموزش و پرورش یک عنصر آموزش و پرورشی است؛ خودش بایستد و بگوید: آموزش‌ها را در مدرسه، به‌گونه‌ای سامان بدهید که ببینم این نتیجه را می‌دهد که بچۀ من بفهمد «اگر بندگی خدا نکنی بردگیِ غیر خدا را کرده‌ای» یعنی این را بفهمد و از مدرسه بیرون بیاید. این کار را به این و آن نسپارند، و الا می‌ترسم آخر سر، درست از آب در نیاید. اینکه چیز سختی نیست! آیات قرآنش هست.

تا وقتی نفهمیم کفر یعنی بردگی طاغوت، آموزش‌های دینی ما صحیح نیست

آموزش‌ها در کشور ما یک‌کمی شبیه آموزش‌های دینی توسط بنی امیه است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ، وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ، لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه‏» (کافی، ج2، ص416) بنی امیه ایمان را به مردم آموزش می‌داد ولی شرک را آموزش نمی‌داد.

نمی‌دانم چرا مردم ما الان اکثراً نمی‌دانند کفر یعنی چه؟ فقط ایمان را بلد هستند! به آنها آموزش داده شده که اصول دین چند تا است و اصول عقائد چیست؟ بعد هم گفته‌اند که فروع دین چند تا است؟ مثلاً ده تا رفتاری که مؤمنان انجام می‌دهند اینها هست... دیگر برو، تمام شد! همین؟ خُب این که کار معاویه است! پس اصول کفر چند تا است؟ اصلاً کفر یعنی چه؟ این را اگر نگویید که تمام نیست!

به بچه‌ها یاد بدهیم «کفر یعنی بردگیِ طاغوت»

کفر را هم باید آموزش بدهید. کفر یعنی چه؟ بردگی طاغوت. آیا عکس‌های مربوط به بردگی در کتاب‌های مدرسه هست؟ مثلاً عکس‌ شکنجه‌های برده‌هایی که از آفریقا می‌گرفتند و به آمریکا می‌بردند، باید این عکس‌ها را در کتاب‌های درسی نشان بدهید تا برسد به اسناد لانۀ جاسوسی! امسال رهبر انقلاب فرمودند: من چند سال است گفته‌ام که اسناد لانۀ جاسوسی را در کتاب‌های درسی بگذارید ولی نگذاشته‌اند!

بنده از دوستان خبرنگار و از کسانی که پی‌جویی می‌کنند، تقاضا می‌کنم بررسی کنند که در این چهل سال، آیا دستی بوده که آموزش دینی ما در آموزش و پرورش درست نشده است؟ چه کسانی بوده‌اند؟ بندۀ طلبه هم اینها را نمی‌شناسم؛ بنده که دغدغه‌ام این هست، این را نمی‌دانم. اینها ریشۀ ماجرا است.

ارباب، برده را از انسانیت خارج می‌کند و او را به زامبی و داعشی تبدیل می‌کند

اصلاً این آموزش‌ها مال دین است یا مال زندگی است؟ این موضوع «آزادی» که الآن درباره‌اش صحبت می‌کنیم و می‌گوییم «برده نباش»، مال دین است یا مال انسانیت و حیات اولیۀ بشر است؟! درست است که دین هم گفته است «برده نباش» و ما این دین را به مردم منتقل نکرده‌ایم ولی آیا اگر دین هم نگفته باشد، نباید ما اول آزاد باشیم؟! آیا کسی که آزاد نباشد، واقعاً انسان است؟ ارباب، برده را از انسانیت خارج می‌کند.

اصلاً ما کاری به دین و انقلاب هم نداریم، ما فقط می‌خواهیم برده نباشیم و زندگی کنیم. ما می‌خواهیم ما را غارت نکنند. مثل آن فیلمی که هفت تا سامورائی پیدا شدند تا یک روستا را نجات بدهند و آزاد کنند. این چه ربطی به دین و مذهب دارد؟ یک بحث انسانی است.

وقتی بچه‌ات از مدرسه آمد و راز عبودیت خدا را که بردگی نکردن برای غیرخدا است نفهمید، بدان کارشناسان دینی درستی در آموزش و پرورش بچه‌ها را تربیت نکردند. این موضوعی نیست که زیاد پیچیده باشد؛ آیت‌الکرسی را که همه خوانده‌اید «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات‏» (بقره،257)، مشکل‌ این است که وقتی افراد کافر می‌شوند زیر بار طاغوت می‌روند، بعد طاغوت، آنها از نور خارج می‌کند و به تاریکی‌ها می‌برد.

چرا شهید آرمان علی‌وردی را تکه‌تکه کردند و راحت تماشا کردند؟ چون طاغوت آنها را از نور بیرون کشید و به ظلمت برد، خودشان که خودبه‌خود این‌طور نمی‌شوند، قدرت‌ها این کار را می‌کنند. زیارتگاه بقیع را چه کسی خراب کرد؟ انگلیسی‌ها. انگلیسی‌ها به آل سعود دستور دادند. وهابی‌های آل سعود الآن قدرت دارند ولی آن زمان قدرت نداشتند. انگلیس پشت‌شان بود. اولین دستور فرهنگی که انگلیس به آنها داد این بود که این زیارتگاه را خراب کنید، و الّا اهل سنت هزار سال کنار آن زیارتگاه زندگی کرده بودند. این قدرت‌ها هستند که افراد کافر را از نور به ظلمت می‌برند.

گرانیگاه آیت‌الکرسی «کفر به طاغوت و ایمان به خدا» است

آیت‌الکرسی شامل سه آیه است که مضامین فوق‌العاده مهمی دارد. تقاضا می‌کنم این سه آیه را با ترجمه بخوانید. سعی کنید هر شب و هر صبح آیت‌الکرسی را با توجه بخوانید. امام خمینی در جوانی به یک عارف بزرگوار در مشهد گفته بود که به من علم کیمیا یاد بدهید. آن عارف بزرگ گفته بود من بهتر از علم کیمیا به تو می‌دهم. ایشان به حضرت امام توصیه کرده بود بعد از نماز و تسبیحات حضرت زهراء(س) آیت‌الکرسی و یکی دو تا ذکر دیگر را بخواند.

رسول‌خدا(ص) قبل از خواب آیت‌الکرسی می‌خواند. می‌دانید رسول‌خدا(ص) به کدام یک از مضمون‌های آیت‌الکرسی جواب می‌داد؟ رسول‌خدا(ص) نمی‌فرمود خدایا تو شاهد باش که من معتقد به «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم‏ ...» یا «لا إِکْراهَ فِی الدِّین‏ ...» هستم، بلکه می‌فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ کَفَرْتُ بِالطَّاغُوت‏» (کافی، ج2، ص536) من مؤمن به خدا و کافر به طاغوت هستم، من عبد خدا هستم نه عبد طاغوت. انگار گرانیگاه این سه آیه، ایمان به خدا و کفر به طاغوت است.

ما اصرار نداریم که همه دین‌داری کنند. امام صادق(ع) دربارۀ تبلیغ ولایت فرمود: «کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِکُم‏ ... کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یَقُولُ أَحَدٌ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ جَارِی‏‏» (کافی، ج1، ص165)، دست از مردم بردارید و کسی را به ولایت دعوت نکنید، نگویید این عموی من است، این برادر من است یا این همسایه من است و من می‌خواهم ولایت را به او آموزش بدهم تا نجات پیدا کند... اگر کسی بخواهد، خودش می‌تواند حق را بفهمد. لذا ما اصرار نداریم کسی دین‌دار بشود، ما می‌خواهیم کسی زامبی و داعشی نباشد و امنیت مردم را به خطر نیندازد.

وقتی ثروت ملاک موفقیت بشود و کسانی که ثروت ندارند احساس حقارت ‌کنند، نظام بردگی شکل می‌گیرد

فرعون با استخفاف قومش، کاری کرد که آنها از او اطاعت کنند «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه‏» (زخرف،54) الآن فرعون‌های جهان در نظام‌های استکباری چگونه ملت‌ها را دچار استخفاف می‌کنند؟ یک راهش این است که ملاک ارزش‌ها را ثروت قرار می‌دهند، ثروتمندها هر غلطی دل‌شان می‌خواهند انجام می‌دهند و در فضای مجازی هم مدام خوشی‌های‌شان را به رخ بقیه می‌کشند، آن وقت بقیه احساس حقارت می‌کنند. این کار به سادگی نظام بردگی را شکل می‌دهد. ثروت، شاخص و ملاک موفقیت است. هرکسی که ثروت دارد چه هنرمند باشد، چه فوتبالیست باشد و چه کارخانه‌دار باشد، او موفقیت هم دارد. وقتی ثروت ملاک موفقیت بشود کسانی که ثروت ندارند احساس حقارت می‌کنند، اینها برده می‌شوند و اطاعت می‌کنند؛ مخصوصاً فقیری که هم احساس حقارت بکند، هم پایش بیفتد اهل فسق و فجور باشد.

کسی که ثروتمند است بردۀ ثروتمندتر از خودش است. کسی که دو ریال زور داشته باشد و به اندازۀ دو ریال به اطرافیانش زور بگوید تابع کسی می‌شود که سه ریال زور دارد. کسی که سه ریال زور دارد، تابع کسی می‌شود که چهار ریال زور دارد. قدرت در جهان، به‌صورت هرمی است و سلسله مراتب دارد. آن‌وقت به طور طبیعی همۀ کسانی که زور دارند و ظلم می‌کنند، تابع قدرت مرکزی هستند. به همین خاطر، صهیونیست‌ها می‌توانند تمام ثروتمندهای عالم را اداره کنند. ما باید چه کار کنیم؟ نباید جامعه‌مان توسط ثروتمندها اداره بشود، نباید ثروت ملاک موفقیت باشد. کسی که در چرخۀ قدرت، ثروت، فسق و فجور قرار بگیرد، تابع قدرت مرکزی می‌شود چون خودش اهل زور گفتن است.

رابطه «لقمۀ حرام» با تبعیت از یزید چیست؟

امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمود لقمه‌های حرام، نمی‌گذارد حرف حق را بفهمید (کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَام‏ ؛ بحارالانوار، ج45، ص8). بعضی‌ها بعد از هزار و چهارصد سال با شنیدن روضۀ امام حسین(ع) بیدار می‌شوند، ولی آنها روضۀ امام حسین(ع) را می‌دیدند و بیدار نمی‌شدند. ربط لقمۀ حرام با تبعیت از یزید چیست؟ به همان هرم قدرت مربوط می‌شود. کسی که بتواند یک ‌ذره زور بگوید و حرام بخورد و این کار را انجام بدهد، او تابع کسی می‌شود که دو ذره زور می‌گوید، کسی که دو ذره زور می‌گوید تابع کسی می‌شود که سه ذره زور می‌گوید و یک‌دفعه‌ای هرم شکل می‌گیرد و آن زمان یزید در رأس قدرت زورگوها بود.

کسانی در کوفه بودند که هیچ پولی نداشتند تا برای جنگیدن با حسین(ع) اسلحه بخرند، عمر سعد به آنها می‌گفت «شما سنگ بزنید» اتفاقاً در روز عاشورا اولین کسی که ضربۀ کاری به امام حسین(ع) زد، از همین کسانی بود که سنگ می‌زدند. خدایا! اینها را چطور نقاشی کردی که به ما درس بدهی؟ امام‌حسین(ع) ضربه‌ها و تیرهای فراوانی را از خود دفع کرد و یک لحظه خواست نفس تازه کند که با سنگ به پیشانی مبارکش زدند، «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِه‏» (لهوف، ترجمه فهری، ص120) بعد از این ضربۀ کاری بود که تیرها و نیزه‌ها، به حضرت اصابت کرد . مؤثر واقع شد.

اگر حرام بخورید بردۀ حرام‌خورترین‌های عالم خواهید شد و آماده می‌شوید که امام حسین(ع) را بکشید. شاید بتوان گفت که «جمعی از فقرا آمدند امام حسین(ع) را کشتند» خیلی از فقیرها باصفا هستند ولی فقیر حرام‌خور با صفا نیست چون جنسش با جنس رأس هرم قدرت یکی است. فقیری که خودش را در مقابل یک ثروتمند، حقیر بداند بردۀ آن ثروتمند است. طبق روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، دین اجازه نمی‌دهد کسی که فقیر است بردۀ ثروتمندها بشود و صدایش را پیش یک ثروتمند نازک کند «مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِه‏» (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص508). البته فقیر خوب داریم، ثروتمند خوب هم داریم؛ علامت‌شان این است که بردۀ زورگویان عالم نباشند و حرف آنها را گوش نکنند و توسط رسانه‌های دشمن، اداره نشوند، معتقد به مبارزۀ با رأس هرم قدرت در عالم باشند، باید نترسد؛ ترسیدن خصلت برده‌ها است؛ چه فقیر باشد چه ثروتمند.

اگر درست زندگی نکنید، ستم می‌کنید و مثل فرعون می‌شوید

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» (بقره،256)، دین زوری نیست و «رشد» از «غیّ» آشکار شده است. در اینجا رشد یعنی چه؟ در زبان فارسی به نموّ گیاه و قد کشیدن انسان «رشد» می‌گویند، ولی در عربی «رشد» یعنی راه درست و صراط مستقیم. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»، یعنی درست زندگی کردن از نادرست زندگی کردن روشن شده است. قرار گرفتن «رشد» در برار «غیّ» یعنی اگر درست زندگی نکنید، ستم می‌کنید، فرعون می‌شوید و می‌خواهید دیگران را به بردگی بکشید.

کسانی که می‌خواهند فرعون بشوند، مقدمتاً فرعون‌ها را پیدا می‌کنند و به خاطرشان آدم می‌کشند. این مرحلۀ اول فرعون شدن است. البته خدا نمی‌گذارد همۀ‌ آنها فرعون بشوند، چون اگر همه فرعون بشوند آدم‌های زیادی را ‌خواهند کشند و زندگی بشریت مخدوش می‌شود. به همین دلیل، در روز قیامت می‌بینید صدها میلیون «فرعون» به جهنم رفتند یا مثلاً ده‌ها میلیون نفر صدام دارند به جهنم می‌روند؛ چون باطن‌شان مثل صدام است.

رسول‌خدا(ص) همراه عدّه‌ای در حال عبور از راهی بودند، در مسیر عبور به یک کنیز سیاه و بدمنظر بر خوردند که مشغول جمع کردن فضولات حیوانات بود. البته خوبی و بدی به سیاه‌پوست یا کنیز و غلام بودن ربط ندارد، مقداد هم یک غلام بود و بلال حبشی هم یک سیاه بود اما به مقامات بسیار بالا رسیدند ولی این زن، مثل آنها نبود. یکی از همراهان پیامبر اکرم(ص) به او گفت از سر راه کنار برو تا رسول‌خدا(ص) عبور کند. آن زن، اصلاً این حرف را گوش نکرد و بی‌ادبی هم کرد. اصحاب خواستند با او برخورد کنند اما رسول‌خدا(ص) فرمود: رهایش کنید، او متکبر است.  فَقَالَ رَسُولُ‌اللَّهِ ص دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَة ؛ (کافی، ج2، ص309) تکبر به ظاهر نیست. ممکن است کسانی باشند که در ظاهر حقیرانه‌ترین زندگی را داشته باشد اما باطن‌شان متکبر باشد. ممکن است این زن در جهنم در کنار ابوجهل قرار بگیرد.

«مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر کسی که به انسانیت تعدی می‌کند

ابوجهل بالاخره یک بهره‌ای از این دنیا برد و به جهنم رفت، ولی بعضی افراد بدون بهره بردن در دنیا به جهنم می‌روند. اینها مستضعفین جهنمی هستند؛ در آنجا می‌گویند خدایا! مستکبرین را دوبرابر عذاب کن، خدا در جواب می‌فرماید هردو‌ را دوبرابر عذاب می‌کنم. «رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْف‏» (اعراف،38) این نشان می‌دهد که خداوند از برده‌گیرها و برده‌شونده‌ها به یک اندازه بدش می‌آید.

یکی از اخلاقیات برده‌ها این است که نمی‌گویند «مرگ بر ابرقدرت‌های ظالم». مثلاً نمی‌گویند «مرگ بر آمریکا». بعضی‌ها می‌گویند «من این حرف‌ها را قبول ندارم» فکر می‌کنند این صرفاً یک شعار انقلابی است که سیاسیون آورده‌اند. درحالی‌که این شعار دینی بلکه یک «شعار انسانی» است، «مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر کسی که به انسانیت تعدی می‌کند.

جنگ با طاغوت زمینه ایمان به خدا را فراهم می‌کند

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ‏»، چرا اجباری در دین نیست؟ چون راه درست از نادرست روشن شده است، نه اینکه پیامبر این را روشن کند یا خودتان مطالعه کنید تا روشن بشود، بلکه خدا رشد را از غیّ، برای بشر روشن کرده است.  قسمت دوم آیه هم به قسمت اول آیه ربط دارد و آن را توضیح می‌‌دهد؛ در قسمت دوم می‌فرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها»، چون طاغوت «غیّ» است، طاغوت یعنی طغیان‌گر، طاغوت یعنی مال‌مردم‌خور.

در این آیه، «کفر به طاغوت» قبل از «ایمان به خدا» بیان شده است. تو به طاغوت کافر بشو، بخواه که برده نباشی، خودت را آزاد کن، در این راه خودبه‌خود به خدا احتیاج خواهی داشت که خدا را بغل کنی. وقتی کفر به طاغوت پیدا کنی باید با طاغوت بجنگی. وقتی رزمنده‌ها به جبهه می‌آمدند و می‌جنگیدند، خودبه‌خود زمینه برای ایمان به خدا ایجاد می‌شد. ایمان به خدا در جبهه خیلی بالا می‌رفت، کوه نور می‌شد و مثل آتشفشان بیرون می‌زد. در درگیری با طاغوت، بستر برای ایمان به خدا فراهم می‌شود.

(الف3/ن2)


<<جلسه قبل

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...