نقد جایگاه دبیرستانیها در ساختار فرهنگی کشور-قسمت اول:
این توهین به دبیرستانیها است که به آنها بگوییم «دانشآموز»!/ وقتی به یک دبیرستانی میگویید «دانشآموز»، حس مسئولیت را از او میگیرید و بلوغ اجتماعی او را به تأخیر میاندازید
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۱/۱۰/۲۳
- مکان: تهران
- موضوع: نقد جایگاه دبیرستانیها در ساختار فرهنگی کشور-قسمت اول
- مناسبت: اجتماع دهههشتادیها
- صوت: اینجا
- متن کامل: اینجا
دو پیروزی بزرگ ما در انقلاب و دفاع مقدس، با احساس مسئولیت دبیرستانیها و کمک آنها رقم خورد/ امروز هم راه نجات جامعه از حیث اقتصاد و معیشت تا فرهنگ و معنویت، پرداختن به دبیرستانیها است/ الان طرحی وجود ندارد که دبیرستانیها بهطور جدی در جامعه بهکار گرفته شوند و از ظرفیت آنها استفاده شود
علیرضا پناهیان:
- در جامعۀ ما به دبیرستانیها به نوعی توهین میشود؛ آن توهین هم این است که نامشان را «دانشآموز» میگذارند!
- البته «دانشآموز» کلمۀ توهینآمیزی نیست، همانطور که بچه یا نوزاد، کلمات توهینآمیزی نیستند، ولی اگر به یک آقاپسر دبیرستانی بگویی «نوزاد» میگوید: چرا توهین میکنی؟ من نوزاد نیستم، من خیلی از کارهایم را خودم انجام میدهم....
- پسرها و دخترها وقتی به دبیرستان میآیند، تغییرات اساسی در آنها پدید آمده و حال و هوای آنها کاملاً متحول شده است. وقتی به دبستانیها «دانشآموز» گفته میشود باید برای دبیرستانیها نام دیگری گذاشته شود تا یک دبیرستانی متوجه بشود که برخورد جامعه با او، دیگر مثل سالهای قبل نیست که یک کودک یا نوجوان بهحساب میآمد.
- وقتی شما نام دانشآموز روی یک دبیرستانی میگذارید، در واقع دارید حس مسئولیت را از او میگیرید، درحالیکه او دوست دارد احساس مسئولیت کند و مسئولانه و مؤثر در جامعه حاضر بشود، اما یک دبستانی دوست دارد متأثر باشد و خودش را با معلم و پدر و مادرش هماهنگ کند. این ویژگی در دبیرستان کاملاً عوض میشود، بهطوری که دوست دارد خودش مسئول بشود و تأثیرگذار باشد.
- مشترک بودن نام دانشآموز بین دبستانی و دبیرستانی، دبیرستانیها را دچار اشکال میکند؛ یک دبیرستانی با خودش میگوید: «مثل اینکه من هنوز مسئول نیستم و نمیتوانم مؤثر باشم!» انگار جامعه به او میگوید تو مسئول نیستی درحالیکه خدا به او گفته است تو مکلف و مسئول هستی.
- با این نوع نگاه، سن بلوغ اجتماعی جوانهای ما لااقل چهار سال دیرتر آغاز میشود درحالیکه این چهار سال بسیار طلایی و مهم است. این ضربهای است که جامعه به او میزند و این فضا خیلی بد است. إنشاءالله عقلاء و مسئولین فرهنگی جامعه به اینطور کارهای اساسی بپردازند.
- از سالهای قبل از پیروزی انقلاب تا کنون، ما لااقل دو حادثۀ بزرگ را دربارۀ تأثیر دبیرستانیها شاهد بودهایم؛ حادثۀ اول این بود که تا وقتی دبیرستانیها متوجه انقلاب نشدند انقلاب پیروز نشد و تا وقتی پیام امام به دبیرستانیها نرسیده بود جامعه تکان نخورد. وقتی دبیرستانیها تکان خوردند جامعه در انقلاب به تکامل خودش رسید.
- سیزده آبان یکی از این مناسبتها است که دانشآموزان به شهادت رسیدند. آنجا یکی از نقاط عطف بسیار مهم برای جامعۀ ما شد. ما در آن زمان میدیدیم که وقتی دانشآموزان به میدان انقلاب آمدند چگونه چهرۀ انقلاب تغییر کرد.
- حادثۀ دوم مربوط به دفاع مقدس است. تا وقتی پای دبیرستانیها به جبهه باز نشد ما دائماً شکست میخوردیم و زمین میدادیم و زمان را هم از دست میدادیم، امّا وقتی دبیرستانیها از عملیات فتحالمبین به بعد پا به میدان گذاشتند بخش عمدهای از سرزمین اسلامیمان آزاد شد. دبیرستانیها در عملیات بیتالمقدس -یعنی عملیات آزادسازی خرمشهر- غوغا کردند.
- در اوائل انقلاب، کسانی که با کلمۀ «دانشآموز» به آنها حس بیمسئولیتی تزریق میشد، به واسطۀ همین دو حادثۀ مهم احساس مسئولیت کردند، وارد میدان شدند، تأثیر گذاشتند، غوغا به پا کردند و از آن فضایی که وجود داشت، نجات پیدا کردند.
- اما بعد از این دو حادثه مهم، بهخاطر رویکرد نظام آموزش و پرورش دبیرستانیها تقریباً کنار گذاشته شدند و زیاد جدی گرفته نشدند. با همۀ خوبیهایی که در نظام آموزش و پرورش وجود دارد، مثل زحمتهایی که معلمان خوب میکشند، امّا طرحی وجود ندارد که دبیرستانیها به صورت جدی در جامعه به کار گرفته شوند.
- البته در یک مقطعی بعد از دفاع مقدس گفتند که باید دبیرستانیها را جدیتر بگیریم، لذا طرحی به نام «طرح کاد» مطرح شد تا دبیرستانیها در کنار آموزشهای مدرسه یک مهارت و کار هم یاد بگیرند و انجام بدهند، به دلائل مختلف ازجمله خودجوش نبودن، ارتباط نداشتن با قاطبۀ مردم و ارتباط نداشتن با متن اصیل انقلاب، آن کار هم متوقف شد.
- الآن ما باید جامعهمان را از هر حیث نجات بدهیم؛ از حیث معیشت، اقتصاد، فعالیت درآمدزا و کسب و کار، تا فرهنگ و معنویت. راه نجات جامعه، پرداختن به دبیرستانیها است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید