اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۳
چگونه با دینداری شاکرانه میشود به معرفت عمیق نسبت به امامزمان(ع) رسید؟
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۲/۰۱/۲۳ - سحرهای رمضان
- مکان: شبکۀ ۳ سیما - برنامۀ ماه من
- مناسبت: رمضان
- پروندۀ ویژه این مبحث: اینجا
زندگی معشوقانه، زندگیِ متوجه به گذشته است نه آینده/ ما شاکر لطفی هستیم که خدا قبلاً به ما داشته است
دربارۀ دینداری معشوقانه باید به این نکته توجه کنیم که معمولاً بندگیهای ما و عموم زندگیهای ما معطوف به آینده است؛ یعنی اینکه میخواهیم برای آیندۀ خودمان، خطراتی را کنار بزنیم، یا منافعی را در آینده جلب کنیم، برای کسب موفقیت یا مدارج عالیِ مادی و... این زندگی برای آینده خیلی معقول به نظر میآید ولی اگر کمی دقت کنیم، استرسزا هم هست و آن آرامش را ندارد.
ما بعد از اینکه موفق بشویم و به همۀ آرمانهای خودمان در زندگی مادی و معنوی برسیم، آن موقع چگونه زندگی خواهیم کرد؟ در آن زمان، دیگر نگرانی برای آینده نخواهیم داشت، آن زندگی، یک زندگی لطیف و آرامش بخش است و اصلاً خیلی ها برای رسیدن به آن زندگی می کنند.
اما زندگی معشوقانه، زندگی متوجه به آینده، آنچنان نیست. زندگی معطوف به گذشته است. یعنی خدایا تو به من خوبی کردی و لطف کردی و حالا من چگونه به تو جواب بدهم؟ یعنی یک احساس مدیون بودن و بدهکار بودن دارد. حتی اگر از بهشت و جهنم هم حرف میزند به خاطر گذشته است؛ یعنی خدایا تو به من لطفی کردی که من باید پاسخ این لطف تو را بدهم. ببینید چه آرامشی در این هست! من به موفقیت رسیدهام و حالا میخواهم تشکر کنم، من به امامم رسیدهام و حالا میخواهم تشکر کنم.
اگر هم از دوزخ میترسند برای این است که میدانند در تشکر، کم گذاشتهاند، نمیخواهند به یک جایی برسند بلکه میگویند: «من وقتی خدایی اینچنین دارم به همه جا رسیدهام. وقتی مورد توجه خدا بوده ام و به طور خاص، مورد ارادۀ پروردگار برای خلقت قرار گرفته ام یعنی من به همه جا رسیده ام»
کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد / کسی که الان از لطف خدا شاد نباشد، در راه رسیدن به موفقیتِ آینده هم احساس پوچی میکند
بر این اساس، کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد، اینکه ما بچههای خودمان را متوجه آینده بکنیم، باید مراقب آسیبهایش باشیم. اینکه بچه هیچ هویتی نداشته باشد جز آنچه در آینده می خواهد پیدا کند، این غلط است. وقتی به او بگویند: «تو هیچ چیزی نیستی مگر اینکه تلاش کنی در آینده یک چیزی بشوی!» با این حرف، او را از هویت خالی کردهای! این یعنی: الان شاد نباش، بلکه خیالپردازی کن برای شادی در اثر احتمال موفقیت در آینده!
وقتی الان چیزی ندارد که به خاطرش شاد باشد، در همین مسیر رسیدن به موفقیت هم احساس پوچی میکند. اما در زندگی معشوقانه و شاکرانه، همین الان هم توپَش پُر است و خیلی چیزها دارد! او هم به آینده میاندیشد و با همه مسابقه میگذارد، در مسابقه هم خواهد بُرد، ولی به خاطر عشقی که به اتفاقی که در گذشته افتاده دارد، وقتی به پشت سرش نگاه میکند پشت سرش گرم است، به محبت خدا نسبت به خودش گرم است. این یک نوع تربیت دیگر است. یک تربیت نگرانکننده برای آینده هست و یک تربیت سرشار از دارایی های گذشته و پشت سر! اصلاً ناامیدی و یأس در آن راه ندارد، چون هر چیزی که میخواستی قبلاً گرفتهای!
الگوی بچهها برای رسیدن به دینداری معشوقانه «پدر و مادر» هستند
دینداری معشوقانه یک جهانی از سبک زندگی است و یک فضای دیگری در دینداری است. دیگران باید این فضا را در مؤمنین ببینند و حسرت بخورند که اینها چقدر حال خوبی دارند.
وقتی بخواهیم به این حسِ زیبا برسیم که «هوای ما را دارند» الگوی ما پدر و مادر هستند. پدر و مادر در هفت سال اول(یعنی از آغاز تولد تا هفتسالگی) فقط به بچه محبت میکنند تا او چشمش را به جهان باز میکند این پشتوانه را ببیند. در هفت سالگی وقتی خواستند دانش آموزی را در مدرسهای بپذیرند ببینند آیا توپَش پر هست از این امنیتی که از پدر و مادر گرفته است؟
ایمان یعنی چه؟ یعنی خیالت راحت است که خدا با تو است. کسانی که امشب با نگرانی، با اضطراب، با دو دلی، با یأس دعا کردند، که آیا خدا مرا خواهد پذیرفت؟ آیا مرا میبیند؟ در همین لحظات باقیمانده استغفار کنند. این یأس باید کنار برود.
بعد از هفت سالگی، این الگوی پدر و مادر جای خودش را میدهد به الگوی «اولیاء خدا» و البته خود خداوند متعال. بچه میبیند این پدر و مادری که همۀ هستی این بچه هستند، اینها خودشان درِ خانۀ کس دیگر میروند و مدام از کس دیگری دارند تشکر میکنند. همین نسبتی که این کودک با پدر و مادرش دارد، بچه میبیند که این پدر و مادر با یک کس دیگری این نسبت را دارند. مثلاً این احساس را دارد که «خدایا ممنونم که من را در آغوش خودت گرفتی و در پناه خودت قرار دادی...»
این یک فضای دیگری است، این یک ادبیات خاصی میخواهد و این از تو یک آدم دیگری خواهد ساخت و آنوقت رابطۀ تو با اولیاء خدا هم به گونۀ دیگری خواهد شد. اینجور افراد اگر یک ذکر مصیبت را بشنوند هلاک میشوند. مگر اینکه خدا حفظشان کند. همانجوری که یک کودک، اگر خودش را بزنی آنقدر اذیت نمیشود که پدر و مادرش را جلویش بزنی. یعنی تکیهگاهش فرو میریزد. خیلی سخت است. ما نتوانستیم روضۀ اینجوری بخوانیم. زینب کبری(س) با برادرش خداحافظی نکرد، با امام زمانش خداحافظی کرد. امام زمانش را جلوی چشمش زدند. میدانید این یعنی چه؟ این همان نقطهای است که ما باید در معرفت به امام زمان به آنجا برسیم. آن پدر معنویای که همهچیز به ما داده است. ما نمیخواهیم گدایی بکنیم، می خواهیم تشکر کنیم.
اگر فرهنگ دینداری معشوقانه جابیفتد، کدام مشکل بزرگ حل میشود؟
این فرهنگ دینداری معشوقانه اگر در بین ما جابیفتد، و اینکه امام را مانند پدر بدانیم، کمااینکه پیامبر(ص) فرمود «انا و علی ابوا هذه الامه» اگر این فرهنگ در ما جا بیفتد یک مشکل بزرگ حل خواهد شد و ما باید برای حل این مشکل آماده بشویم.
اگر انشاالله امام زمان(ع) ظهور کند، از کجا میفهمیم که ایشان واقعاً همان مهدیِ موعود است؟ مگر ما قبلاً ایشان رادیدهایم؟ از چه کسی می پرسیم؟ مگر او خودش قبلاً حضرت را دیده است؟ از کجا اطمینان پیدا میکنیم؟ آیا میخواهیم به دهان مردم نگاه کنیم؟ این دینداری را که خدا نمیپسندد! حضرت چه دلیلی میآورد؟ آن زمان شیطان هم رقابت میکند و در مقابل نداهای آسمانی یک نداهایی سر میدهد و یک حرکتهایی دارد. دشمنان هم حرکتهایی دارند.
روال عادی این است که وقتی دیدیم خیلی از خوبان دارند ایشان را تأیید میکنند ما هم تأیید کنیم، مثل وقتی که یک پزشک را میخواهیم شناسایی کنیم از چند نفر آدم معتمد میپرسیم. اما در این مسیر اگر شک کردیم، چطور باید بفهمیم که ایشان همان مهدیِ موعود هستند؟
وقتی امامزمان تشریف آورد، از کجا بفهمیم که ایشان همان مهدی موعود است؟
تا دیدیم باید او را بشناسیم. این شناخت از کجا به دست میآید؟ از رابطهای که ما در قلب خودمان پرورش دادیم به نام رابطۀ امّت و امام. حالا یک قصۀ ناب بگویم. جمعی از مردم یمن خدمت رسول خدا(ص) آمدند حضرت خیلی از آنها تعریف کرد و خوبیهای آنها را فرمود. بعد از اینکه اینها آمدند و گفتگویی صورت گرفت، حضرت فرمود شما جانشین من را هم یاری خواهید کرد. گفتند جانشین تو کیست؟ مردم از یمن آمده بودند. مردمان خوبی که حضرت تعریفشان را کرد. فرمود جانشین من این ویژگیها را دارد. حدود پنج مرتبه ویژگیهای امیرالمؤمنین علی(ع) را گفتند. اینها گفتند آقا ما مشتاقتر شدیم، ایشان کیست که حبل الله المتین است؟ باید به او اعتصام کرد و دیگر صفاتی که در مورد امیرالمؤمنین فرمودند.
آنها هفت نفر بودند که هر هفت نفرشان بعدها در صفّین به شهادت رسیدند. حضرت به آنها فرمود که وصیّ من در میان جمعیت نشسته است؛ بروید نگاه کنید. «فَإِنْ نَظَرْتُمْ إِلَیْهِ نَظَرَ مَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ، عَرَفْتُمْ أَنَّهُ وَصِیِّی، کَمَا عَرَفْتُمْ أَنِّی نَبِیُّکُمْ»؛ اگر کسی دل داشته باشد و گوش شنوا و فهم و معرفت داشته باشد، میفهمد که وصیّ من کیست. (الغیبة نعمانی، ص39)
«فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ، فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّهُ هُوَ»؛ بروید توی صفها بگردید، به دلتان نگاه کنید، دلتان به سمت چه کسی کشیده میشود؟ او همان شخص است. اینها حرکت کردند، و رفتند بین مردم، یکی یکی شروع کردند آدمها را نگاه کردن تا رسیدند به علی بن ابیطالب(ع). نتوانستند عبور کنند. بههم ریختند. دلشان لرزید. دست علی بن ابیطالب را گرفتند درحالیکه غالباً سنشان از علی(ع) بزرگتر بود. گفتند: ایشان وصیّ شما است؟ رسول خدا فرمود: بله، شما نجبا هستید که وصیّ من را شناسایی کردند!
این اتفاقی است که هنگام ظهور باید برای ما بیفتد. این اتفاقی است که هر لحظه در غیبت حضرت هم باید برای ما بیفتد! این همان اتفاقی است که یک شخصی آمد پیش امام صادق(ع) و گفت: من گاهی دلم میگیرد نمیدانم برای چه، گاهی خوشحالم نمیدانم برای چه؟ فرمود این ارتباط قلبی تو با امامَت هست که وقتی او دلش میگیرد، تو هم دلت میگیرد.
آن مردان یمنی گفتند: «نَظَرْنَا إِلَى الْقَوْمِ فَلَمْ تَحِنَّ لَهُمْ قُلُوبُنَا»؛ ما به هر کسی نگاه کردیم دلمان نرفت. «وَ لَمَّا رَأَیْنَاهُ رَجَفَتْ قُلُوبُنَا»؛ وقتی که ایشان-یعنی علی(ع)- را دیدیم، اول دلمان لرزید. «ثُمَّ اطْمَأَنَّتْ نُفُوسُنَا»؛ بعد آرامش پیدا کردیم. «وَ انْجَاشَتْ أَکْبَادُنَا»؛ جگرمان به سمتش کشیده شد. «وَ هَمَلَتْ أَعْیُنُنَا»؛ چشمهایمان پر اشک شد. «هَمَلَتْ أَعْیُنُنَا وَ انْثَلَجَتْ صُدُورُنَا»؛ سینههایمان لرزید. «حَتَّى کَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ.» احساس کردیم او پدر ما است. احساس کردیم او زحمت ما را کشیده است و ما فرزند او هستیم. (الغیبة نعمانی، ص39)
این حس باید بیدار بشود. بنده نمیخواهم عاشقی را نفی کنم؛ ولی منشأ عاشقی باید اینگونه باشد، شاید ما به اینها بگوییم «اهل دل». رسول خدا در مورد اینها چه فرمود؟ در ادامه روایت، پیامبر(ص) این آیه را بیان فرمود: «فَقَالَ النَّبِیُّ(ص): «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ شما به منزلۀ راسخونَ فی العلم هستید. یعنی یک راهی برای علم برای شما گشوده شده است.
با فرهنگ شاکرانه و معشوقانه میشود به معرفت و شناخت نسبت به امام زمان رسید
این وضعیتی است که ما باید نسبت به اماممان(ع) داشته باشیم. این وضعیت کجا پدید میآید؟ با همان فرهنگ شاکرانه و معشوقانه میشود به این وضعیت رسید. این فرهنگ شاکرانه و معشوقانه، ما را بدهکار میکند، ما را به تواضع میکشاند و ما را به عمق معرفت خواهد کشاند.
یک کودک وقتی به دنیا میآید اگر تا شش ماه مادرش بغلش نکند و بچه را در آغوش نگیرد چه میشود؟ اخیراً گزارشهای علمی هست از آنهایی که ربطی به مسائل روحی و معنوی ندارند، آنها میگویند که این بچه میمیرد حتی همۀ غذا و آبش هم درست باشد. نیاز ما به پدر و مادر، غریزی است. ولی برای درک نیاز ما به امام، باید یک مقدار غبار را کنار بزنیم تا این نیاز بیدار بشود.
آقای کمیل یکبار از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: آن دعای خضر را که فرمودید، میشود به من یاد بدهید؟ (همان دعایی که بعداً اسمش شد دعای کمیل) حضرت به او فرمود: کمیل، چون تو زیاد درِ خانۀ ما میآیی و با ما زیاد همنشینی داری، بر ما واجب است که هر چه بخواهی به تو بدهیم (یَا کُمَیْلُ أَوْجَبَ لَکَ طُولُ الصُّحْبَةِ لَنَا أَنْ نَجُودَ لَکَ بِمَا سَأَلْتَ ؛ إقبال الأعمال، ج2، ص706) محبین اهلبیت(ع) که زیاد به هیئت میروند، زیاد درِ خانۀ اهل بیت میروند، زیاد به زیارت میروند، امیدوار هستند که این وضعیت برای آنها هم پدید بیاید.
(الف2/ن2)
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید