تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم) - جلسه شانزدهم
ایمان یعنی تو از چه کسی امنیت میگیری؟ از خدا یا طاغوت/ کسی که به قدرت غیبی و حقیقی خدا اعتماد نمیکند بهسمت قدرت ظاهری و پوشالی طاغوت میرود
شناسنامه:
- زمان: 1401/01/30
- مکان: برنامه وقت سحر شبکه افق
- موضوع: تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)
- صوت: اینجا
- متن کامل: اینجا
تاریخ بعثت و عصر ظهور(فصل دوم)، جلسه 16:
313 نفر اصحاب بدر، همیشه محترم بوده و هستند، ولی ای مردم، بیایید مانند اصحاب بدر نباشیم! یاران امامعصر(عج) مانند بدریون نیستند چون اصحاب بدر ضعفهایی داشتند.
یکی از ضعفهای اصحاب بدر، این بود که گروهی از آنها دور پیغمبر(ص) جمع شدند و به بهانۀ اینکه ما میخواهیم از خودِ پیامبر محافظت کنیم در جنگ شرکت نکردند.
ضعف بعدی آنها این بود که در پایان جنگ، تعدادی اسیر گرفته شد و دستور اولیه این بود که آنها را بکشند ولی مردم به رسولخدا(ص) تحمیل کردند که از کشتن آنها صرف نظر کند و در ازای دریافت پول، آنها را آزاد کنند.
پیامبر(ص) خواستۀ آنها را قبول کرد اما فرمود: به تعداد اسرایی که آزاد میکنید، سال بعد کشته خواهید داد» و همینطور هم شد؛ در جنگ احد بیش از 70 نفر شهید دادند که یکی از آنها حمزه سیدالشهدا بود. از دستدادن این تعداد برای جمعیت آن روز مسلمانان، هزینۀ سنگینی بود.
اصحاب بدر شخصیتهای برجستهای بودند، اما کمی روحیۀ انفعال و رعب در آنها دیده میشد. در ماجرای سقیفه هم باز مردم مدینه همین احساس رعب و انفعال را نشان دادند و از یاری امیرالمؤمنین(ع) عقبنشینی کردند.
رهبر انقلاب در کتاب «شرح نهجالبلاغه» میفرماید: مستضعفینِ مرعوب، مؤثرترین ابزار قدرتمندیِ مستکبرین جنایتکار و نردبان خودکامگی و سلطهجویی آنها هستند.
حالا سراغ ریشههای روانی میل به طاغوت برویم؛ چه میشود که بعضیها علاقه دارند عبد طاغوت بشوند؟ روانشناسان برجسته بهواسطۀ برخی تجربیات این بحث را مطرح کردند که آدمها پناه بردن به یک قدرت زورگو را بیشتر از آزادی دوست دارند.
برخی آدمهای ظاهراً باکلاس، عبد طاغوت شدن را تئوریزه میکنند و میگویند «برای نجات از طاغوت، راهی نیست!» این کورباطنها به خاطر ذلّت درونیشان و خفّتی که در دل دارند، راه نجات پیدا نمیکند.
بعضیها فکر میکنند «ایمان به غیب» یعنی «ایمان به وجود خدا»؛ درحالیکه این ایمان خیلی حداقلی است. بر اساس تعالیم قرآن، مسئله بشر این نیست؛ حتی این هم نیست که خدا یکی است یا دوتا یا سهتا.
ایمان به غیب یعنی ایمان به قدرت خدا که غیب است؛ چون قدرت خدا زیاد ظاهر نیست. در مقابلش چیست؟ تو ایمان میآوری به قدرتی که ظاهر است و دیده میشود.
بشر در معرض انتخاب یکی از این دو قدرت است که به آن پناه ببرد. اگر انسان به قدرت خدا که غیب است پناه ببرد، ایمان داشتن یعنی امنیت یافتن از قدرت غیبی خدا. کلمات «امن، امان و ایمان» همریشهاند.
ایمان یعنی «تو از چه کسی امنیت میگیری؟» تو که خودت ضعیف هستی. وقتی که میترسی و ضعف خودت را میبینی، اگر امنیت خود را از قدرت خدا بگیری میشود «یؤمنونَ بالغَیب» و «یؤمنونَ بالله» و اگر امنیت خود را از طاغوت بگیری، میشود ایمان به طاغوت و عبد طاغوت.
اگر قدرت ظاهری و پوشالی طواغیت را ببینیم و به آنها پناه ببریم و از آنها امنیت بجوییم، در این صورت خدا خیلی غضب میکند؛ میگوید «من با اینهمه قدرت اینجا هستم. آنوقت تو رفتی به قدرت چه کسی پناه بردی؟»
کسی که نمیتواند به قدرت غیبی و حقیقی خدا اعتماد کند به سمت قدرت ظاهری و پوشالی طاغوت میرود. درحالیکه قدرت خدا همیشگی و توأم با حکمت و مهربانی است ولی طاغوت، انسان را ذلیل میکند.شبکه
کسی که مرعوب قدرت خدا شد، بهجای خوف از دیگران، خوف خدا در دلش قرار میگیرد، البته خوف از خدا مثل این خوفهای رایج، افسردهکننده و ضعیفکننده نیست، بلکه قویکننده است.
انسان نمیتواند عبد نباشد؛ ما مستقل نیستیم و اصلاً استقلال مطلق در عالم وجود ندارد. خدا میفرماید: اگر عبد من بشوی تو را به اوج استقلال میرسانم، تا جایی که مثل من، خدایی کنی؛ من ابدی هستم تو هم ابدی بشوی... عبد خدا بودن، واقعاً باشکوه است.
ارسال نظر
لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید