مراحل پیشرفت انقلاب و مرحلۀ پیش رو ؛ تحلیل سخنان مهم رهبر انقلاب در سالگرد رحلت امام(ره)-۱۴۰۲/۰۳/۱۵
الآن که هر سه قوه، انقلابی هستند چرا مشکلات ادامه دارد؟/ چرا رهبر انقلاب به آیندۀ کشور امیدوار است؟/ خواستۀ مشترک رهبر انقلاب از دولت قبلی و فعلی
شناسنامه:
- زمان: ۱۴۰۲/۰۳/۱۵
- مکان: شبکۀ افق، برنامۀ جهانآرا
- مناسبت: تحلیل سخنان مهم رهبر انقلاب در حرم حضرت امام خمینی(ره)
- صوت: اینجا
1. جلوگیری از تحریف امام(ره) توسط رهبر انقلاب
مجری: از مخاطبان شبکه افق و برنامۀ جهان آرا ممنون هستم که امشب در پانزدهم خرداد ماه 1402 با ما همراه هستند، میخواهیم دربارۀ صحبتهای بسیار مهمّ رهبر معظم انقلاب در حرم امام خمینی که دیروز ایراد شد بحث و گفتگویی داشته باشیم و در خدمت حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان هستیم.
اگر اجازه بفرمایید میخواهم در ابتدای بحث ارزیابی کلیتان را از صحبتهای ایشان بدانم؛ به نظر شما کدام بخش از صحبتهای ایشان بیشتر اهمیت داشت که جا دارد امشب در رابطه با آن صحبت بکنیم؟
رهبر انقلاب با معرفی شخصیت امام در این سی سال، از تحریف شخصیت امام جلوگیری کرد
بسم الله الرحمن الرحیم. سخنان رهبری عزیز را میشود به چند قسمت تقسیم کرد. یک قسمت که مقدمۀ بحث ایشان محسوب میشد دربارۀ حضرت امام(ره) بود. به حق، مقام معظم رهبری طی این سی و چند سال گذشته در معرفی شخصیت حضرت امام و منش ایشان و مرام ایشان، سنگ تمام گذاشتند و به ویژه از تحریف حضرت امام جلوگیری کردند. تحریف امر طبیعی است که در طیّ سالیان متمادی برای شخصیتهای بزرگ پیش بیاید. «هر کسی از ظنّ خود شد یار من». اینبار هم یک اقدام قوی و با صلابت انجام دادند، امام را در یک اوجی معرفی کردند که به این سادگی دست هر تازه از راه رسیدهای به آن نرسد که بخواهد تخریب یا تحریف کند، و آن حقیقت را در اذهان مردم تغییر بدهد. این یک حرکت هوشمندانهای بود که مقام معظم رهبری انجام دادند. نسلهای بعدی میآیند و هر کدام از باب خودشان یک گوشهای از نگاه و زندگی و مرام امام را میگیرند و میخواهند آن بخش را برجستهسازی کنند و کلّ حرکت امام را در یک گوشهای محدود بکنند.
مقام معظم رهبری طی سالها، ضمن تبیین دقیق شخصیت حضرت امام، به شدت تلاش کردند از تحریف شخصیت امام جلوگیری کنند و این تلاش هم بسیار موفق بوده است. بنده خواهش میکنم در یک برنامۀ مفصّلی فقط به همین موضوع بپردازید، که مقام معظم رهبری دربارۀ امام چه فرمودند؟ از این موضوع مهمتر این است که ایشان در مواجهه با چه جریانهای تحریفی هر کدام از آن مطالب را بیان کرده است؟ «تُعرَفُ الأشیاء بأضدادها». یعنی تا وقتی گفته نشود که در مقابل چه موضوعی این موضع گرفته شده است اصل مطلب برای مخاطب معلوم نمیشود.
حضرت امام(ره) بحث اسلام آمریکایی و اسلام ناب را در مقابل چه جریانی مطرح کرد؟
یعنی در برنامهای که میخواهد دربارۀ سخنان رهبر جامعه بحث بشود یک سؤال مهمی که مردم باید جواب آن را بگیرند این باشد که «مگر چه شده بود که آقا دارند این مطالب را میگویند؟» این خیلی مهم است. یک مثال بزنم. حضرت امام سال آخر عمر شریفشان دوتا اصطلاح اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح کردند. سؤال این است که این را در مقابل چه جریانی مطرح کردند؟ معمولاً کسی در اینباره صحبت نمیکند. چرا امام اینقدر تأکید میکرد؟ چه جریان قویای در کشور بود؟ امام که این مطالب را همینطور به عنوان یک مطلب جالب و علمی یا صرفاً برای ثبت در تاریخ که نمیفرمود! بلکه یک موضوع راهبردی را برای عبور از تنگنایی که در آن زمان پدید آمده بود، مطرح میکرد.
حضرت امام(ره) اسلام آمریکایی و اسلام ناب را در مقابل چه جریانی گفتند؟ چه جریانی در کشور اینقدر قوی بود که امام آنقدر با جوش و خروش و با دقّت و حکمت این دو جریان را در مقابل هم قرار میدادند و در مناسبتهای مختلف صحبت میکردند؟ باید آن جریان خیلی قوی باشد! در آن زمان دقت نشد؛ هنوز هم دقت نمیشود. هنوز هم خیلیها اصطلاح اسلام ناب و اسلام آمریکایی را میدانند که امام مطرح کرده، اما وقتی میپرسیم این سخن امام در مقابل چه جریانی بود؟ میگویند «نمیدانیم!» امام که علیه آمریکا این بحث را مطرح نکرد. جنگ دارد تمام میشود، امام دارد انقلاب و نظام را بستهبندیِ معرفتی میکند تا به نسل آینده تحویل بدهد و مدام میگوید: اسلام ناب و اسلام آمریکایی...
رهبر انقلاب، امام(ره) را در یک اوجی قرار داد و همین باعث میشود شخصیت امام از تحریف مصون بماند
الان بحث ما دربارۀ سخن اخیر رهبر انقلاب است. ایشان در مقدمۀ صحبتشان امام را در یک اوجی قرار دادند، با یک جامعیّتی به او نگاه کردند که یکی از آثارش این است که این امام باعظمت و سرآمد در همۀ زمینهها را از تحریف مصون میکند، از کوچکانگاری، از نگاه سطحی و نگاه بخشی به حضرت امام، مصون میکند.
مقام معظم رهبری در بخش دیگری از کلامشان دربارۀ امیدبخشی صحبت کردند. بنده الان به یکی از دوستان میگفتم: خواهش میکنم دیگر هیچ برنامهای در تلویزیون دربارۀ امید نسازید بلکه برنامههایتان کاری بکند که نتیجهاش «امید» باشد. وقتی که رهبری میفرمایند «امید را افزایش بدهید» دوباره من و شما دور همدیگر ننشینیم و بگوییم «خب باید امید را افزایش داد و مردم باید امیدوار باشند!» یا «چهکار کنیم تا مردم امیدوار بشوند؟» بلکه مسائل اصلی را به گونهای مطرح بکنیم که امید افزایش پیدا بکند. بنده برای این بحث امید رهبری یک پیشنهاد هم دارم که بر اساس راهبردهایی است که خودِ حضرت آقا فرمودند.
خط تغییر حکمرانی با فعالسازی نیروهای مردمی از «آتش به اختیار» تا «حلقههای میانی» در کلام رهبر انقلاب دنبال شده
صحبتهای مقام معظم رهبری بخش سومی هم داشت که این بخش سوم را میتوانم بگویم از اینجا شروع شد: سالها پیش، رهبر انقلاب از «آتش به اختیارها» صحبت کردند، تا رسید به اینجا که فرمود «مردمسالاری دینی صرفاً به شرکت در انتخابات نیست، بلکه مردم در همۀ زمینهها باید سالار باشند...» تا چند سال بعد رسید به بیانیۀ گام دوم و شرح بیانیۀ گام دوم و «حلقههای میانی» تا بحثهای اخیر که بر مردمیسازی در ابعاد مختلف-از اقتصاد تا دیگر موارد- تأکید داشتند.
دوباره ایشان رفتند سراغ نیروهایی به نام «هستههای مقاومت» و فعالسازی اینها. این یک خط است. این خط را اگر در کلمات رهبری دنبال بکنیم در واقع منجر میشود به تغییر حکمرانی در جمهوری اسلامی و اینکه مردم باید قدرت بگیرند.
2. چهکار کنیم که مردم امید پیدا کنند؟
اهمیت « گفتمان قدرت» و «گفتمان پیشرفت» در امیدبخشی/ گفتمان پیشرفت در جامعۀ ما ضعیف است
سؤال این است که «چهکار کنیم تا مردم امید پیدا کنند؟» یک محورش این است که «چهکار کنیم تا مردم قدرت بگیرند؟» محورهای دیگری را هم در این زمینه میتوان مطرح کرد.
دربارۀ بحث امیدبخشی یک نکتهای عرض کنم. دهۀ گذشته دهۀ عدالت و پیشرفت بود. گفتمان عدالت در جامعه شکل گرفت البته فراز و نشیب هم داشت که بگذریم. اما گفتمان پیشرفت در جامعۀ ما شکل نگرفت. ما چهکار کنیم که امید افزایش پیدا کند؟ برویم سراغ پیشرفت. حالا پیشرفت چگونه محقق میشود؟ باید پیشرفت مطالبه بشود، موانع پیشرفت نشان داده بشود، طرحها برای پیشرفت ارائه بشود. یک مملکت در حال پیشرفت از سر و رویش باید بحث از پیشرفت ببارد. گفتمان پیشرفت در جامعۀ ما ضعیف است. ما این را به دهۀ قبل بدهکاریم.
نمیشود مردم را صرفاً با شعار، امیدوار کرد/ مردم اگر بدانند که راه برای پیشرفت داریم امیدوار میشوند
در دهۀ قبل، دولتمردانی بودند که پیشرفت را منوط کردند به مذاکره. که اتفاقاً توقف در پیشرفت پدید آمد. الان این توقف از بین رفته است و ما باید برای امید، گفتمان پیشرفت را پیش بگیریم. مردم اگر بدانند که راه برای پیشرفت داریم امیدوار میشوند. نمیشود مردم را صرفاً با شعار، امیدوار کرد. اگر مردم بدانند که موانعی برای پیشرفت هست که این موانع قابل برداشتن است، امیدوار میشوند. پیشرفت واقعاً قابل تحقق است. اگر مردم گزارش پیشرفت را بشنوند امیدوار میشوند. بخشی از بیانیۀ گام دوم گزارش پیشرفت بود.
سخنان رهبری در شرح بیانیۀ گام دوم با دانشجویان هم نکات مهمی در اینباره دارد؛ مانند فعالیتهای مجاهدان و شهدایی که ایشان مثال زدند، مثل شهید صدرزاده.
شهید صدرزاده از جنس عدالتخواهی نبود؛ از جنس پیشرفت بود
بنده اخیراً به شهریار رفته بودم؛ آنجایی که رفتم متوجه شدم اثر ماندگار کار شهید صدرزاده هست. جنس شهید صدرزاده جنس عدالتخواهی نبود، جنس پیشرفت بود.
مجری: چرا تفکیک میکنید بین عدالتخواهی و پیشرفت؟ مگر اینها تزاحمی با هم دارند؟
نه تزاحم ندارند. ولی ما هر وقت که عدالتخواهی میکنیم اگر پیشرفت را نگوییم و در نظر نگیریم موجب یأس و ناامیدی میشود. مثلاً شما برای عدالتخواهی میگویید: این کارخانه به بخش خصوصی واگذار شده، و غلط واگذار شده است... شما جلویش را میگیرید و ظلم به کارگران را برطرف میکنید. تا اینجا میشود گفتمان عدالت. حالا باید عدالتخواهی اینگونه ادامه پیدا کند، که حتماً این کارخانه به صورت صحیح به بخش خصوصی واگذار بشود. تا وقتی این اتفاق نیفتاده ما نباید ساکت بنشینیم. اینکه دوباره برود در دست دولت قرار بگیرد، غلط است یا این ناقص است. این پیشرفت را هموار نمیکند.
یک کارخانهای که به بخش خصوصی داده شده و غلط داده شده، باید جلویش گرفته بشود. این اقدام شایستۀ عدالتخواهانه است. خب، این را ادامه بدهیم. اگر ادامه ندهیم میشود گفتمان عدالتخواهی منهای پیشرفت. اگر این کارخانه دوباره به دست دولت برگردد چه اتفاقی میافتد؟ بازیهای سیاسی برای تصاحب این دولت ادامه پیدا میکند؛ چون از این کارخانهها زیاد هست و طبیعتاً رانت هم در اینها زیاد هست.
فرض کنید که ما متوجه شدیم یک هیئت مدیرهای حقوقهای دویست میلیونی برای خودشان قرار دادند. حرکت میکنیم، افشاگری میکنیم و این کار را متوقف میکنیم، این حقوقها را کاهش میدهیم به بیست میلیون تومان. خب این حرکت عدالتخواهانه است. تفکیکش از پیشرفت چگونه رخ میدهد؟ اینگونه رخ میدهد که این امکان بستن حقوق دویست میلیونی را جلویش را نگیریم. اگر این کارخانه یا شرکت به یک بخش تعاونی داده بشود و آن تعاونی را راه بیندازیم، دیگر امکان حقوق دویست میلیونی وجود ندارد. شهید صدرزاده از جنس بخش دوم بود. بیشتر، راه باز میکرد. نیروهای مردمی را فعال میکرد و به میدان میآورد.
گفتمان عدالت اگر ادامه پیدا کند به پیشرفت منجر میشود و اگر متوقف بشود ناقص است
گفتمان عدالت اگر ادامه پیدا کند به پیشرفت منجر میشود. اما اگر یک جایی متوقف بشود و صرفاً سرِ گرفتن دزدیها و رانتخواریها متوقف بشود، این گفتمان ناقص است. حضرت آقا هوشمندانه فرمودند «دهۀ عدالت و پیشرفت» کلمۀ پیشرفت وقتی اضافه بشود، شما امکان رانتخواری و امکان ظلم را مسدود کردهاید. این امکان باید از بین برود. و این امکان چگونه از بین میرود؟ با گفتمان پیشرفت.
مجری: بنده همچنان دچار گرۀ ذهنی هستم. آن هم اینکه چرا بین عدالت و پیشرفت یک دوگانهای قرار است ساخته بشود؟
شما نماز ظهر را بخوانی و نماز عصر را نخوانید طبیعتاً به شما میگویند: شما که نمازخوان هستی چرا نماز ظهر را خواندی و نماز عصر را نخواندی؟ گفتمان پیشرفت هم در ادامۀ گفتمان عدالت است.
مجری: بگذارید یک مقدار صریحتر و خودمانیتر این بحث را مطرح کنم. ده سال پیش در سطح نخبگان سیاسی طراز یک این کشور این دعوا شکل گرفت. مثلاً سال 91-92 بود که یک بحث خیلی جدی شده بود که آیا اولویت با عدالت است یا اولویت با پیشرفت است؟
البته آنها معمولاً جای پیشرفت هم از کلمۀ «توسعه» استفاده میکردند که معنای خاص خودش را دارد.
مجری: بله دقیقاً. و آن بنده خدا هم که این حرف را به صورت خیلی جدی میزد خب مرحوم شد و از دنیا رفت ولی آن جریانی که در واقع تکنوکراتها و دولت سازندگی بود آمد کشور را به دست گرفت. از آنطرف نگاه دیگری وجود داشت که خودِ رهبر انقلاب پرچمدارش بودند...
عدالت یعنی حق به حقدار برسد/ دادنِ حق به حقدار یعنی «مردمیسازی اقتصاد» نه اینکه اقتصاد دولتی بماند
اصلاً عدالت یعنی چه؟ یعنی اینکه حق به حقدار برسد. وقتی شما حق را از کسی که حقّش نیست گرفتید، نیمی از کار انجام شده است. نیم دیگرش چیست؟ اینکه حق را به دست حقدار بدهید. الان دادن حق به حقدار یعنی «مردمیسازی اقتصاد» در آن بخشهایی که باید مردمی بشود؛ نه اینکه بگذاریم دولتی بماند. آیا ما صرفاً باید بگوییم: دولت شما دزدی نکن، قوۀ قضائیه هم شما مواظب باش؟ این کافی نیست. عدالت یعنی حق برود سرِ جایش بنشیند.
الان گفتمانی وجود دارد که هر جا حق سر جایش نباشد فریاد زده میشود، ولی از آن به بعد، برای اینکه حق در جای خودش بنشیند فریادی پایش نمیآید، این میشود گفتمان ناقص عدالت که با کلمۀ پیشرفت تکمیل میشود. شما میتوانید کلمۀ پیشرفت را هم حذف کنید و فقط بگویید عدالت. صرفاً نباید در اعتراض با نابجا بودن یک حق، فریاد زده بشود بلکه برای در جای درست قرار نگرفتن حق هم باید فریاد زده بشود. اینگونه میتوانید معنای عدالت را کامل ببینید و دیگر کلمۀ پیشرفت هم لازم نمیشود.
اما برداشت عمومی مردم از عدالت «حرکت علیه ظلم» است و این کافی نیست. فرض کنید که ظلم برطرف شد؛ بعدش چهکار باید کرد؟ بنده یکبار گفته بودم: «اگر برداشت عمومی از عدالت یعنی حرکت علیه ظلم، خُب این کار به عهدۀ قوۀ قضائیه است؛ باید برویم حق را یک جایی قرار بدهیم که کسی نتواند ظلم کند...» بعضیها گفتند: تو داری علیه عدالت حرف میزنی!
بنده به یک معنا علیه «عدالتخواهی ناقص» دارم صحبت میکنم و به یک معنا این مطالبهگری برای یک عدالتخواهی کامل است. اگر اقتصاد مردمی نشود، این عادلانه نیست. این هم باید مطالبه بشود. این مطالبه از جنس ادبیات پیشرفت است. وقتی از جنس ادبیات پیشرفت شد، آنوقت امیدبخش میشود.
اگر یک جایی دولت اجازه نداد تعاونی شکل بگیرد مطالبهگری عدالتخواهانه باید انجام بشود
مجری: میتوانید مصداقیتر این بحث را توضیح بدهید؟
مثلاً بعضی از کارخانهها باید به خود استانها واگذار بشود. بنده با وزیر محترم قبلی رفاه صحبت کردم، گفتند بعضی از نمایندگان مجلس نمیگذارند؛ چون نفوذشان کاسته میشود. یعنی یک کارخانه در یک استان، باید به بخش خصوصی واگذار شود، اما چون بعضی از سیاسیون نفوذشان کاسته میشود، اجازه نمیدهند. خب عدالتخواهی باید سراغ این موارد هم برود. بالاخره یک بخشی از خصوصیسازی عادلانه است؛ بخش عادلانهاش را چرا کسی مطالبه نمیکند؟
مثال دوم، دربارۀ موضوع تعاونی است. تعاونی باید شکل بگیرد یا نه؟ اگر یک جایی دولت اجازه نداد تعاونی شکل بگیرد مطالبهگری عدالتخواهانه باید انجام بشود. اگر یک جایی در فرهنگ مردم نبود که تعاونی شکل بدهند، مطالبهگری باید سمت و سویِ مردمی هم پیدا بکند. این هم یک نمونه دیگر. اینها نمونههای برجسته برای یک کشور است. اصلاً فرهنگ تعاونی در کشور نیست! باید ببینیم چه چیزهایی فرهنگ تعاونی را از بین میبرد؟
مثلاً مقام معظم رهبری سال گذشته به آموزش و پرورش فرمودند که زندگی جمعی را به دانش آموزان یاد بدهید. وقتی مدرسه زندگی جمعی را یاد نمیدهد، در واقع دارد یک کاری میکند که او را «کارمند ادارات» تربیت بکند. مطالبهگری اینجا هم باید برود. خودِ جریانهای عدالتخواهی و پیشرفتخواهی باید این زندگی جمعی را شکل بدهند و نقش «حلقۀ میانی» را ایفا کنند؛ مثل شهید صدرزاده.
شهید صدرزاده یک محله را زنده کرد و مردم را به صحنه آورد. سالهاست که ایشان به شهادت رسیده است اما جمعیت فعالی که درست کرده بود هنوز دارند با هم کار میکنند. اینها بخشهای روی زمین ماندۀ عدالتخواهی یا بخشهای روی زمین ماندۀ گفتمان پیشرفت است. تذکر شما بجاست؛ اصلاً نباید ذهنیت ما برود سراغ آن دوگانۀ عدالت-توسعه. آن دوگانه خیلی رهزن بود و ایرادهای زیادی ایجاد کرد.
مجری: با توضیحاتی که دادید فکر میکنم بحث یک مقدار شفافتر شد و حداقل مشخص شد که این بحث ارتباطی با آن دعوای معروف عدالت و پیشرفت، یا به قول شما تعبیر دقیقترش عدالت و توسعۀ ده دوازده سال قبل ندارد.
3. دلیل امیدوار بودن رهبری به آینده
چرا رهبر انقلاب به آیندۀ کشور امیدوار است؟ چون مشکلات قابل حل است/ راهحل مشکل اقتصادی «مردمیشدن اقتصاد» است
بگذارید خارج از این چالش، یکمقدار شفافتر صحبت کنم. چرا مقام معظم رهبری اینقدر امیدوار است؟ برای اینکه میبیند امکان پیشرفت وجود دارد. ما باید دربارۀ این صحبت کنیم که امکان پیشرفت کجاست؟
این امید رهبری امید واقعبینانه است؛ امید شعاری نیست. من و شما خودمان این امید را داریم یا نه؟ دربارۀ اقتصاد، مگر مشکل اصلی اقتصاد نیست؟
مجری: البته من قبول ندارم که مشکل اصلی اقتصاد است. اقتصاد به اصطلاح تابلوی خیلی از مشکلات شده است اما یکی از مشکلات اصلی حتماً هست.
ببینید مشکل اصلی اقتصاد هم اگر نباشد، فرهنگ، بروکراسی، سیاستبازیها و... همۀ اینها الآن تجلّیگاهشان در مسائل اقتصادی است. اما رهبر انقلاب چرا امیدوار هستند؟ برای اینکه این مشکل قابل حل است. راهحلش چیست؟ مردمیشدن اقتصاد. راهحلی که ما نمیرویم. راهحلی که همان نیروهای جهادی باید شروع کنند.
امام(ره): در تجارت و همۀ امور، مردم را شرکت بدهید / دولت بدون مشارکت مردم شکست میخورد
حضرت امام(ره) میفرماید: «مردم را در امور شرکت بدهید. در تجارت شرکت بدهید. در همۀ امور شرکت بدهید. مردم را در فرهنگ شرکت بدهید. مدارسی که مردم میخواهند درست کنند کارشکنی نکنید برایشان. البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است، لکن کارشکنی نکنید...» (صحیفه امام، ج20، ص56) در جای دیگری میفرماید: «دولت چنانچه کراراً تذکر دادند بیشرکت ملّت و توسعۀ بخشهای خصوصی جوشیده از طبقات محروم مردم و همکاری با طبقات مختلف مردم، با شکست مواجه خواهد شد.» (صحیفه امام، ج19، ص158)
الآن شما باید در مطالبهگری از این دولت محترم بپرسید که برای مشارکت طبقات محروم مردم در اقتصاد چه طرحی دارید؟ این سخن امام است. این راه پیشرفت است. چون ما هنوز این راه را نرفتهایم پس میدانیم که ما برای آینده، راهی داریم که میتوانیم اقدام بکنیم و به این دلیل، امیدواریم. ایشان بعد از امیدبخشی، میآیند سراغ هستههای مقاومت.
ما چرا امیدواریم؟ چون راه نرفته داریم. ادّعا هم داریم که این راه، شدنی است و نتیجه خواهد داد، نمونههایش را در صحبتهای حضرت امام عرض کردم. چهل سال است که هنوز اینها را نگذاشتیم انجام بشود. مانعش چیست؟ مانعش بروکراسی است. که باید با این بروکراسی جنگید.
اینکه شما میفرمایید «چرا رهبر معظم انقلاب امیدوار هستند؟» شاید خیلی سؤال عمومیای باشد؛ حتی در میان بخشی از نیروهای انقلابی هم این سؤال مطرح است. البته پاسخهای زیادی دارد. بنده در اینجا نمیخواهم پاسخ بدهم اما دو نگاه در رابطه با این مسئله وجود دارد. میخواهم خیلی صادقانه این دو نگاه را صرفاً مطرح کنم و نظر شما را بدانم.
مجری: الان که هر سه قوه، انقلابی هستند، چرا مشکلات هنوز ادامه دارد؟
مجری: تا سال 1400 همۀ کاسه کوزهها سر لیبرالها میشکست و میگفتند که لیبرالها آمدند و نفوذ کردند و دارند توطئه میکنند، دارند انقلاب را از مسیرش برمیگردانند... بالاخره آنها در مجلس بودند و در دولت هم بودند، بعد از سال98 یک مجلس انقلابی آمد و از سال 1400 دولت هم انقلابی شد، الآن دیگر کلّ مملکت انقلابی است، تا شورای شهر و شهرداری تهران و... یعنی آن جریانی که میگفتند مانع تمام مشکلات است دیگر الآن بروز و ظهوری در دستگاههای مختلف کشور ندارند. الآن مردم میگویند: ما بر چه اساسی باید امیدوار باشیم وقتی که تمام قوای کشور یک نگاه را دارند؟ در یک سری شاخصههای روزمره حداقل ما نشانهای از پیشرفت نمیبینیم بلکه نشانهای از پسرفت میبینیم. بالاخره معیشتمان دارد سختتر میشود، این یکی از سؤالات اصلی مردم است که میخواهم نظر شما را بشنوم.
اینکه مسئولین کشور، ولایتمدار و انقلابی باشند برای رفع مشکلات کافی نیست؛ مشارکت مردم در کارها لازم است
اولاً جهتگیری انقلابی، جهادی و حتی زاهدانه داشتن مسئولین برای رفع مشکلات کفایت نمیکند. صریحاً این را عرض میکنم. یعنی یک مسئولی ولایتمدار باشد، غربگرا نباشد و ضدّ غرب باشد، جهادی باشد و خودش هم خوب کار کند و زاهد هم باشد، دزدی نکند، صادق هم باشد. آیا این برای رفع مشکل کفایت میکند؟ ابداً.
مجری: تا 1400 که میگفتند اگر این اتفاق بیفتد همۀ مشکلات حل میشود! خیلیها این را میگفتند.
نه فضای عمومی را کاری نداشته باشید. ببینید رهبری انقلاب چه میگفتند؟ برنامه ایشان بسیار مشخص است. این نیروی انقلابی، این مجلس انقلابی، این دولت انقلابی در بهترین صورت هم اگر باشند یعنی اهل زهد و اهل صداقت باشند و اهل دزدی نباشند و 24ساعته مجاهدانه کار کنند... آیا موفق خواهند شد بدون یک برنامۀ انقلابی؟ ابداً. آن برنامۀ انقلابی چیست؟ مشارکت دادن حداکثری مردم.
رهبر انقلاب سال گذشته به رئیس جمهور محترم صریحاً فرمودند اینکه رئیس جمهور بین مردم میروند خیلی خوب است اما کافی نیست. ایشان تأکید کردند که مشارکت مردم در تصمیمسازی، در نظارت بر مدیران و در جایی که باید اقدام بکنند-و دولت نباید اقدام بکند- باید افزایش پیدا کند و فرمودند که اندیشمندان، صاحبنظران و متخصّصین بروند راهکارهایش را پیدا کنند. (مردم را در تصمیمسازیهای دستگاههای مسئول کشور شریک کنند... ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند...؛ بیانات 19/۱۰/1400)
رهبر انقلاب از دولت قبلی و دولت فعلی خواستند که مردم را مشارکت بدهید/ تا وقتی بروکراسی به نفع مردمسالاری و مشارکت مردم در اقتصاد تغییر نکند، مشکلات حل نمیشود
گره مشکلات ما اینجا باز میشود. آقای مسئول محترم انقلابی، شما گزارشتان به مردم باید این باشد و این حرف را رهبر انقلاب در دولت فعلی صرفاً مطرح نکردند؛ ایشان قبل از اینکه دولت انقلابی سر کار بیاید، بیش از دو سال پیش دربارۀ «امام تحوّل» و سر موضوع تحوّل صحبت کردند. بنده به عنوان یک شاهد دارم از بیرون نگاه میکنم و به این دولت محترم عرض میکنم تا وقتی که تحول در بروکراسی تحقق پیدا نکند و بروکراسی به نفع مردمسالاری کف میدان پیش نرود، اتفاق مثبت چندانی نخواهد افتاد.
در مشکلات اقتصادی کار باید بیشتر به سمت مردم برود. کار باید بیشتر استانی بشود. استانداران باید نسبت به سابق، نقشهای مهمتری پیدا کنند. فرمانداران باید نقشهای بیشتری پیدا کنند. فرمانداران در ارتباط با نخبگان اجتماعی شهر خودشان ارتباط بیشتری باید پیدا کنند. از ظرفیتهای مردم استفاده بشود. مقام معظم رهبری در جمع دولت قبل، یک فرماندار را مثال زدند که این فرماندار توانسته بود از پولهای مردم برای حلّ مشکلات آن منطقه، چندین میلیارد تومان پول جمع کند. حضرت آقا این را مثال زدند و فرمودند که فرمانداران دیگر چرا این کار را نمیکنند؟ یعنی حضرت آقا در دولت قبلی هم اصلاً بحث غربگرایی را کنار گذاشته بودند و خیلی عملگرایانه میگفتند که مردم را مشارکت بدهید. به این دولت هم میگویند که مردم را مشارکت بدهید. ما از این دولت، صداقت بیشتری انتظار داریم که در این جریان مشارکت مردم فعالتر عمل بکنند.
کاش دولت آقای رئیسی شرط اول مسئولیت دادن به افراد را «فهم مردمسالاری» قرار میداد
مجری: شما امیدی به این مسئله در این دولت دارید؟
اگر شما به عنوان رسانه مطالبه کنید بله.
مجری: آیا فهم این مسئله را در مسئولین میبینید؛ به عنوان یک اولویت؟
تا یک حدی. متأسفانه باید بگویم تا یک حدی. کاش دولت آقای رئیسی شرط اول مسئولیت دادن به افراد را فهم مردمسالاری قرار میداد و فهم این برنامه قرار میداد که حضرت آقا فرمودند اندیشمندان جامعه باید برایش طرح بریزند.
مجلس شورای اسلامی هم همینطور است. آغاز این مردمسالاری از مجلس است. یعنی نمایندگان مجلس باید متناسب با این اصلِ مشارکت دادن، به اصلاح قوانین و ساختارهای حقوقی جامعه بپردازند. الآن مشارکت دادن بخش خصوصی، یا مردم و محرومین، در بسیاری از موارد، موانع قانونی دارد. مجلس شورای اسلامی بگوید که این قوانین را چگونه میتواند برطرف بکند؟
مجری: میتوانید نمونههایی مثال بزنید که بحث از مباحث انتزاعی یک مقدار عینیتر بشود.
مثلاً بگویند که نقش تعاونی در برنامۀ هفتم کجاست؟ در خصوصیسازی، واگذاری بخشهای دولتی به مردم محروم، چگونه پیشبینی شده است؟ خیلی ساده است و تقریباً خبری نیست. شما میتوانید مطالبهگری کنید! بنده در آن شهرهایی که میروم و از نزدیک با کارخانه و کارخانهدارها و کارگرها و مهندسها ارتباط میگیرم با این مسائل مواجه میشوم. وقتی با یک گروهی که صنایع دانش بنیان دارند و پشت درهای بستۀ قانونگذاریِ زیادی متوقف شدهاند مواجه میشوم میفهمم چه موانعی وجود دارد. اینها راهحل برای حرکت جامعه است.
فرق این دولت با دولت قبلی در جهتگیریهای انقلابی است
فرق این دولت با دولت قبلی در جهتگیریهایش است. به استقلال کشور بیشتر میاندیشد؛ به تعبیری یعنی انقلابی بودن، به زیّ مردمی داشتن بیشتر میاندیشد، شعارش را داده است و مظاهرش هست، بنده نمیخواهم آمار بدهم و نمیخواهم تأیید کنم یا تکذیب کنم، اما بالاخره ادّعایش هست، حرکت هم به این سمت هست. اینها آرمانهای انقلاب است. به اینها میگویم جهتگیریهای انقلابی. و این دولت تا آنجایی که خبر دارم مسئولینشان پُرکار هستند و دوست دارند کارها راه بیفتد. اما شیوهها و بروکراسیها تغییر نکرده است...
مثلاً آنجایی که بر میخورد به شیوۀ ادارۀ بانکهای خصوصی حتی همان برنامههای غربی را هم نمیدهند. در این مملکت طی دهههای گذشته یک شیر گاو پلنگی درست شده است در بخش بانک و پول و اقتصاد و...، که یک جایش سوسیالیستی است، یک جایش کاپیتالیستی است و... چرا باید اینگونه باشد؟ ما باید برنامه داشته باشیم، این برنامه، باید سطح مشارکت مردم را افزایش بدهد. چرا باید این جملۀ امام را بنده در محیط دانشجویی بخوانم و دانشجوهای فعال بگویند که ما نمیدانستیم این را امام گفته است؟ اینکه امام فرمود دولت باید کاری کند که مردم مشارکت کنند؛ به ویژه قشرهای محروم مردم. مقام معظم رهبری بعد از چهل سال از این سخن امام به اندیشمندان حوزه و دانشگاه دارند میفرمایند که برای این مسئله طرح بدهید. یعنی ما در بروکراسی و قانونریزی مشکل داریم!
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در این زمینه چهکار میکند؟ شما مسئولین پژوهشهای مجلس شورای اسلامی را دعوت کنید اینجا و بگویید دربارۀ این سخنان امام و رهبری تاکنون چه طرحی دادید؟ و به کجا رسیدید؟ راهحل این است! حتی دربارۀ تورم هم راهحل این است. راهحل این است که مشارکت مردم افزایش پیدا بکند.
مجری: یعنی چه؟ مثلاً مشکل تورم چطوری با مشارکت مردم درست میشود؟
الآن اگر وارد بحث اقتصادی بشویم برخی میگویند فلانی آمد دربارۀ اقتصاد هم نظر داد! اجازه بدهید چیزی عرض نکنم. ولی اقتصاد مقاومتی، مردمبنیان است، این را مقام معظم رهبری تصریح فرمودند. ایشان میفرماید: «این اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود مردمبنیاد است. یعنی بر محور دولت نیست، و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است. با ارادۀ مردم، سرمایۀ مردم، حضور مردم تحقق پیدا میکند. اما دولتی نیست.» (بیانات حرم مطهر رضوی ۱۳۹۳/۱/۱)
الان سیستم بانکداری ما بهصورت جدّی قابل انتقاد است
بنده حاضرم اگر این بحث در فضای خودش قرار بگیرد همراه با چند نفر اقتصاددان گفتگو بکنم. چون بالاخره کسی که مبلّغ دین میشود باید یک کلّیاتی از شاخههای مختلف زندگی مردم که ربط به دین پیدا میکند را بداند. در اینجا نمیخواهم به تنهایی بنشینیم گفتگوی اقتصادی بکنیم و بعد یک حرفهای دیگری بخواهند از داخلش دربیاورند. اما در محضر خودِ اقتصاددانها میشود این را صحبت کرد. پیشرفتهترین نظریات اقتصادی، آنجاهایی که دلسوزانه به فکر مردم هستند و به فکر شغل هستند، دارند چه میگویند؟ بعضی از این حرفها در این بوق و کرناهای اقتصادی غربزده و سرمایهداری نیست، درحالیکه در برخی از متون موجود است. در برخی از تجربیات غربی هم موجود است. حتی اقتصاد کشورهای کاپیتالیستی هم بعضاً اینگونه که ما عمل میکنیم، عمل نمیکند. در زمینۀ بانکداری اشکالات بسیار جدیای داریم که باید سر جای خودش بحث کرد.
الآن این سیستم بانکداری ما به صورت جدّی قابل انتقاد است؛ از نظر اسلامی. بعضاً میروند در پناه سخن شهید صدر قرار میگیرند درحالیکه آن سخن شهید صدر که برای بانکداریِ کشورهای غیر اسلامی گفته شده اینجا دارد پیاده میشود. اما برای اقتصاد در بخش بانک و پول و سرمایه برای کشوری که نظام ولایی دارد نظریات ایشان کاملاً متفاوت است. این گفتگوها باید صورت بگیرد.
این گرانیگاه حضور مردم خیلی از مسائل را حل میکند. به ویژه اگر یک قید هم شما به آن بزنید به نام «حضور مردم محروم» به ویژه اگر یک قید دیگر هم بزنید به نام «فعالسازی حلقههای میانی» که بحثاش را سالها است که رهبر انقلاب دارد مطرح میکند.
در دولتها، بروکراسی در مقابل جریان جهادی است / حضور نیروهای جهادی و انقلابی در دولت کفایت نمیکند؛ قوانین و ساختارهای حقوقی باید تغییر کند
مجری: اینجا یک سؤالی پیش میآید، اینکه این راهبرد به اصطلاح افزایش مشارکت مردم باید از یک مسیر بروکراتیک بگذرد؟ یعنی مثلاً در برنامۀ هفتم و فلان طرح مجلس و فلان لایحه و از طرف دولت و مجلس باید مطرح بشود؟ یا اینکه این باید یک گفتمان عمومی مردمی بشود که به قول حضرت آقا نیروهای جهادی و «آتش به اختیار» غلبه پیدا بکند بر این وضعیت بروکراتیک؟
مسلّماً قانونها باید عوض بشود. ما تا کی باید کارها را با گروههای صرفاً جهادی و صرفاً آتش به اختیار جلو ببریم؟
مجری: تا زمانی که غلبۀ مسئولین ما با همین طیف نیروها بشود.
نه این کافی نیست. مثلاً بنده نیروهای جهادی را میشناسم که آدم کف میدان بودند. عملیاتی بودند، جهادی بودند. الآن رفتند در دولت گیر کردند. میگویند بروکراسی اجازه نمیدهد. این را چهکار باید کرد؟ پس قوانین باید تغییر کند.
مجری: خب چرا قوانین تغییر نمیکند؟
این را از مجلس شورای اسلامی باید شروع کنیم. و همچنین از دولت؛ آنجایی که آئیننامهها در دستش هست. یکی از مهمترین بخشهای این دولت، بخش اداری-استخدامی دولت است و یکی از مهمترین بخشهای این دولت، که تغییراتی هم در آن ایجاد شده است-البته بنده جزئیات را مطلع نیستم- برنامه و بودجه است. اینها باید این فعالیتهای جهادی را قانونمند کنند! در دولتها بروکراسی در مقابل جریان جهادی است. ولی حضور نیروهای جهادی و انقلابی در دولت کفایت نمیکند؛ قوانین و ساختارهای حقوقی باید تغییر کند.
مجری: چرا تغییر نمیکند؟ چرا با وجود مجلس انقلابی، سه سال میگذرد و این اتفاق نمیافتد؟ خودِ آقای قالیباف میآید میگوید ما هنوز نتوانستیم ساختار بودجه را متحول کنیم چه برسد به بقیۀ چیزها. سه سال است که خودِ ایشان میگوید نشده است. وقتی این را نتوانستند ما چطور انتظار داریم که بروند بقیهاش را انجام بدهند؟ این واقعبینانه نیست
حوزه و دانشگاه برای تئوریپردازی در این زمینه ضعیف هستند، باید به خودشان بیایند. مقام معظم رهبری صریحاً به حوزه فرمودند که ما به «فقهِ نظام» احتیاج داریم. البته در حوزه، حرکتهایی شده است ولی هنوز ثمر نداده است. ببینید؛ ما داریم یک راه تازه میرویم؛ نه راه سوسیالیستی، نه راه سرمایهداری بلکه یک راه تازه. یک مقدار این کُندی طبیعی است البته فقط یک مقدار از این کُندی طبیعی است؛ نمیخواهم دست از مطالبهگری بردارم. مطالبهگری از دانشگاه در این زمینه باید کماکان ادامه پیدا کند. این صحیح نیست که هر چیزی غربیها گفتند ترجمه کنیم و آن را بومیسازی نکنیم.
ما باید مطالبهمان را در قدم اول از حوزه و دانشگاه بالا ببریم. در قدم دوم، از دولت و مجلس خصوصاً آن جاهایی که به این تئوریها مربوط میشود مطالبه کنیم که این نظریهپردازیها در آنجاها باید فعال بشوند. باید مطالبهگری را ببریم در پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و جاهایی مثل ادارۀ استخدامی و آن مجموعهای که برمیگردد به سازوکار اداری کشور و همچنین سازمان برنامه و بودجه. نه اینکه صرفاً چهار تا آدم انقلابی آنجا بنشینند و مشارکت مردم را افزایش ندهند، فقط بودجه را بدهند دست چهار تا نیروی جهادی و بگویند «بروید این را خرج کنید» برخی از این نیروهای جهادی میگویند: «من با این قوانینی که شما روی زمین دارید، گیر افتادهام و نمیتوانم جلو بروم»
مجلس دربارۀ بعضی از این قوانین میگوید: این را دیگر ما نباید تنظیم کنیم، بلکه آییننامههای خود دولت، جلوی کار را گرفته است.
گفتمان پیشرفت میتواند جلوی مدیرانی را که «ترکِ فعل» میکنند بگیرد
اگر گفتمان پیشرفت بر محور مشارکت مردم، ایجاد شد دیگر برخی از مدیران میانی جرأت نمیکنند به بهانههای مختلف(مثل وجود آییننامههای کور و نادرست) کار را متوقف کنند و جلوی نیروهای جهادی را بگیرند. اما گفتمان پیشرفت ما ضعیف است. این گفتمانسازی، کار رسانه است؛ چرا رهبری صریحاً میفرماید ما در تبلیغات ضعیفیم؟ چرا میفرماید جهاد تبیین؟ برای اینکه اینها باید تبیین بشود.
الآن در برخی از مناصب، یک مدیر نشسته است و میگوید «الان در جامعه، گفتمان ضد رانتخواری و ضد دزدی وجود دارد، پس من نه رانتخواری میکنم نه دزدی» اما تا دلت بخواهد ترک فعل و ترک سیاست دارد؛ یعنی ترک سیاستِ مشارکت دادن مردم. چرا کسی یقۀ این مدیر را نمیگیرد؟ با خیال راحت، احتیاط میکند و کار را پیش نمیبرد. چه کسی باید جلوی اینها را بگیرد؟ گفتمان پیشرفت اگر راه بیفتد جلوی اینها را خواهد گرفت.
هنوز در مدیریتهای میانی کشور بروکراتهای اسیر آئیننامههای کور هستند که کار جهادی را قفل میکنند
یک مسئول منطقه در آموزش و پرورش، باید بگوید من این همه مشارکت ایجاد کردم در مردم که بیایند کمک کنند به آموزش و پرورش. یک فرماندار باید بگوید من این همه مشارکت مردمی ایجاد کردم. و قوانین نباید جلوی این مدیران را بگیرد. شاید ساختار بودجهای کشور به جای اینکه وزارتخانهای باشد باید به سمت تقسیم استانی پیش برود. مثلاً چرا فقط با سفر رئیس جمهور در یک حضور جهادی، بودجۀ استانی اختصاص پیدا بکند؟ آن نیروهای جهادی کماکان باید فعالیتشان را بکنند. آن نیروهای جهادی تعدادشان باید در دولت افزایش پیدا کند.
بنده هم قبول دارم که تعداد نیروهای جهادی هنوز در بدنۀ سیصدهزار نفریِ مدیران میانی کشور، آنچنان که باید و شاید افزایش پیدا نکرده است. هنوز بروکراتهای اسیر آئیننامههای کور در مسند مدیریتهای میانی هستند که کار جهادی را قفل میکنند و مخالفت میکنند؛ با جرأت هم مخالفت میکنند. در وزارتخانهها و دیگر سِمتها، اینها هست و این باید درست بشود.
مجری: مثلاً دبیر شورای امنیت ملی دولت آقای روحانی تازه دو هفته است که رفته؛ یعنی بعد از دو سال! بقیهاش که دیگر مشخص است.
در مدیران میانی، این مسائل ضربه میزند. این مدیران میانی در این سیصدهزار پست مدیریتی، بین حداقل و حداکثر کارشان صفر تا صد فاصله است. هیچ قانونی هم نمیتواند جلویشان را بگیرد. اینها اگر رانتخواری هم نکنند و فقط جلوی پیشرفت را بگیرند، عملکردشان خیلی مؤثر است. یک مسئول منطقه میآید که هم خودش جهادی کار میکند و هم نیروهای جهادی را پای کار میآورد، و اینقدر آدم باهوشی است که راه را باز میکند، خودش هم جلوتر از همه جهادی کار میکند و بالاخره راه قانونیاش را پیدا میکند. یک نفر دیگر هم هست که اینقدر ترسو و محتاط است که کارها را متوقف میکند.
اینکه مردم بدانند ما امروز در معادلات قدرت جهانی جای پای محکمتری داریم، موجب امیدافزایی میشود
مجری: فکر میکنم امشب طرح بحث خوبی شد؛ گفتید که امید با پیشرفت باید همراه باشد و پیشرفت هم حداقل لازمهاش بحث مردمیسازی هست...
خوب است دو نکته را اینجا عرض بکنم. یکی اینکه مردم ما اگر به ابعاد سیاسی در طیف کلان و در ابعاد بینالمللی و منطقهای نگاه بکنند خود این خیلی امیدافزاست. ما امروز در معادلات قدرت در جهان جای پای محکمتری داریم از هر روزی در روزهای قبل در طول انقلاب. این را نباید از مدّ نظر دور بداریم. هر کشوری اگر این قدرت موشکی ما را داشت، تا سالها برای آن جشنهای محلی و منطقهای و ملی برگزار میکرد. اینقدر حال مردم را خوب میکرد با انرژی حضور در معادلات قدرت در جهان که خیلی از مشکلات را مردم فراموش بکنند. ولی قدرت تبلیغاتی ما متأسفانه ضعیف است. این را ما باید در نظر بگیریم.
حضرت امام(ره) میفرماید: «مسلمانان باید بدانند تا زمانیکه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم میشود.» (صحیفه امام، ج21، ص83) ببینید امام به چه موضوعی توجه دارند! ما باید امروز به امام بگوییم که داریم این معادلۀ قدرت را به نفع خودمان تغییر میدهیم. یعنی ما کاملاً واقعبینانه این پیشرفت را تا حالا داشتیم و هیچ مانعی هم برای آیندۀ پیشرفتمان وجود ندارد. البته این باید تبدیل بشود به نان سر سفرۀ مردم و قطعاً خواهد شد، یعنی همین قدرت موشکی هم به مرور تبدیل میشود.
قدرت منطقهای ما در حل بحرانها و مشکلات کشورمان مؤثر بوده است
بنده با همۀ انتقادهایی که ممکن است نسبت به دولت و حتی مجلس- علیرغم جهتگیریهای انقلابی آنها- داشته باشم، این را عرض بکنم که اگر ما از این معادلههای قدرت استفاده نمیکردیم و آن وادادگی دولت قبل را در بدنه و در اجرا ادامه میدادیم و برای جمع کردن مصائب مملکت، کار جهادی نمیشد الآن قحطی در کشور بود. ولی بنده نمیخواهم بر این موضوع تأکید کنم و این را یک روش قرار بدهم بگویم این ضعفها را ندیده بگیرید و الّا بنا بود وضع بدتر بشود، این یک ادبیات تبلیغی مثبت و برجسته نیست. ولی یک واقعیت است که باید این را بهش توجه داشته باشیم.
تا همین الآن هم اگر مسئولین توانستند خیلی از بحرانها را بیسر و صدا جمع بکنند، سیلوها پر از گندم بشود و خیلی چیزهای دیگر، آن قدرت منطقهای ما پشتیباناش بوده است. و شما مطمئن باشید در معادلات قدرت هیچ چیزی مانع این نیست که ما در آینده قدرتمندتر از امروز جمهوری اسلامی نشویم. یعنی ما تا الآن با همۀ تحریمها و با همۀ ضعفهایی که در بروکراسی کشور داشتهایم و با همۀ ضعفهایی که در بدنۀ مدیریتی داریم، به این نقطه از قدرت منطقهای رسیدهایم. حالا اگر این وضعیت یک مقدار جمع و جورتر بشود و جهتگیریها انقلابی بشود، حتماً این قدرت افزایش پیدا خواهد کرد، و همانطور که میدانید، قدرت هم تصاعدی افزایش پیدا میکند، نه تدریجی.
یکی از جایگاههای امید ما همین قدرتی که تاکنون فراهم آوردهایم
پس ما باید این قدرتی را که فراهم آمده است ببینیم و آثارش را در مقام بحث و نظر نگاه کنیم. شاید همۀ جزئیات و آثار این قدرت را نتوان بیان کرد، مثلاً چه میشود که یکدفعهای کشورهای منطقه میآیند و میگویند ما در فلان موضوع کوتاه آمدیم... چه میشود که اینها کوتاه میآیند؟ چه میشود که وقتی کوتاه میآیند قیمت دلار هم پایین میآید؟ اینها البته باید در آینده بیشتر اثر خودش را در سفرۀ مردم نشان بدهد. ولی میشود دربارۀ آن بحث کرد.
پس، گفتمان پیشرفت یک نیمنگاهی باید داشته باشد به قدرتی که تاکنون فراهم آمده است و اینکه تعادل قوا در جهان تغییر کرده است و همان موضوعی که اخیراً رهبری فرمودند که قدرت دارد از غرب به شرق میرود و ما باید سهم خودمان را مشخص کنیم. ببینید رهبر یک کشور وقتی میتواند این حرف را بزند که در منطقه و در شرق، اقتدار داشته باشد و این اقتدار را الان همه برای جمهوری اسلامی قائل هستند و منعکساش میکنند. هرچند ممکن است رسانههای ضدّ انقلاب این چیزها را منعکس نکنند چون آنها دنبال یأس مردم هستند. پس یک نکته برای امیدبخشی، نشان دادن همین قدرت است.
پیشرفت ما با روش نظام سرمایهداری غرب نبوده بلکه با نگاه جهادی و تمدنی خودمان بوده
نکتۀ دوم که باید خیلی به آن توجه کنیم و این هم دوباره امیدبخش است، این است که آیا پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی تا کنون داشته است در اثر این بازیهای بروکراسی بوده و آیا بروکراسی واقعاً حمایت کرده است؟ مثلاً در بحث نانو، سلولهای بنیادی، صنایع موشکی یا هستهای، ما چگونه پیشرفت کردیم؟ آیا با همین ساختار اداری بیمار کشور و این بروکراسی منحوس پیشرفت کردیم؟ اینها کار کردند که ما به اینجا رسیدیم؟ قطعاً نه. در بسیاری از عرصهها که پیشرفت کردیم، پیشرفتهایمان ناشی از یک نوع عملکردی بوده که مربوط است به آن تمدنی که ما داریم محقق میکنیم. مسئله این است.
بگذارید مثال شفافتری بزنم. در غرب، پیشرفت تکنولوژی شده؛ اما با ایدههای نظام سرمایهداری این پیشرفت صورت گرفته است. پیشرفتهای ما با ایدههای نظام سرمایهداری نبوده. با همین ایدههای جهادی بوده است. این مسئله دارد آینده را به ما نشان میدهد! بنا نیست که ما برای پیشرفتمان صدسال معطل بمانیم تا به غرب برسیم که تازه آن موقع غرب صدسال جلوتر برود. نه! آنها با یک روشی پیشرفت کردند، ما این پیشرفتی که تا الآن داشتیم بر اساس روش آنها نبوده است. این جایگاه امید است. این است که ما امیدوار میشویم به آینده. ما راه تازهای داریم ولی این راه تازهمان هنوز توسعه پیدا نکرده است و قانونمند و ضابطهمند نشده است.
یکبار مقام معظم رهبری با بسیج صحبت میکردند، فرمودند: اینجور فعالیتها را در بسیج، نهادینه کنید که تبدیل بشود به یک روند... آن فعالیتی که میگفتند از جنس فعالیتهای حلقۀ میانی بود. حالا باید مجلس شورای اسلامی آن بخشهای مخصوص به خودش را بیاورد و برایش روند تعریف کند.
یکی دیگر از جایگاههای امید ما «راههای نرفته» است
پس یکی از جایگاههای امید ما همین راههای نرفته است و به طور مشخص «مشارکت مردم» و آن تحوّلی که در بروکراسی باید پیش بیاید. یکی دیگر از جایگاههای امید ما همین راهی است که تاکنون در بهدست آوردن قدرت طی کردهایم و هیچ مانعی هم نداریم که این قدرت افزایش پیدا کند. کدام کشور در جهان هست که در تمام کشورهای اطراف خود، فداییان مسلح سازماندهیشده برای مرام آن کشور داشته باشد؟ آیا ناتو اینجوری است؟ ناتو با همین بروکراسی منحوسی دارد راه میافتد که در نظام سرمایهداری غرب تعریف شده و مثل خانۀ عنکبوت است. یعنی فرو ریختناش- در آن لحظۀ فروریختن- اینقدر به سادگی رخ خواهد داد که حد ندارد. ولی این قدرتی که در منطقۀ ما توسط نیروهای مقاومت شکل گرفته است شکننده نیست.
پس ببینید؛ اینها پایگاههای امید ما است. ما تمدنی را داریم بنا مینهیم. اجازه بدهید این مثالی که سالها قبل زدم، دوباره عرض بکنم. ما در حال ساختن کشتی نوح هستیم؛ کشتی نوح وقتی داشت ساخته میشد خیلیها میگفتند این چه فایدهای دارد؟ وقتی که طوفان آمد معلوم شد این کشتی فایدهاش چه بود. بله ممکن است خیلی از این اقداماتِ نوحوارانه امروز، خوب دیده نشود. ولی فردا ثمرۀ خودش را نشان خواهد داد و هوشمندان جامعه میتوانند این فردا را نشان بدهند، این همان فردایی است که رهبر انقلاب دارد میبیند و لذا امیدوار است. یک نگاه واقعی و کاملاً دقیق دارد صورت میگیرد.
پس یکی از جایگاههای امید ما، این روند قدرتی است که در منطقه پیدا کردیم و این روند توقفناپذیر است. آثار آن را هم داریم میبینیم، انشاءالله آثارش به سفرۀ مردم و به کنترل تورم هم ختم بشود و قطعاً خواهد شد. یکی دیگر از جایگاههای امید این است که روش پیشرفت ما روش غربی نبوده بلکه روش شهدای هستهای بوده و روشی بوده که از تمدن خاصّ ما بر میآید. البته بروکراسی هنوز مانع آن است. هنوز بروکراسی همراهش نشده که این مطالبهگری باید صورت بگیرد. و آخرین مطلب هم همان مطلبی که در بخش قبلی صحبت شد که ما راه نرفته زیاد داریم و محورش «افزایش مشارکت مردم» است.
4. عوامل کاهش مشارکت مردم
دو عامل عدم مشارکت مردم: «احزاب» و «بروکراسیِ سلب احساس مسئولیتکننده از مردم»/ احزاب در این کشور، خودشان را جای مردم جا زدهاند!
مجری: یک اتفاقاتی در این چند سال اخیر افتاده است؛ اینکه ممکن است خیلیها بگویند انتخاباتهای روتینی که شما داشتید برگزار میکردید مشارکت از 85 درصد رسیده به حدود 50 درصد و الآن افت کردید؛ چطور حالا میخواهید همین مدل را بروید تکثیر کنید در حوزههای دیگر؟ این مشارکت مردمی، یک زنجیره است و به همدیگر پیوسته است.
مشکل اصلی مشارکت مردم، یکی بروکراسی است. بروکراسی ماکسوبری موجود در واقع سلب اعتمادکننده، سلب احساس مسئولیتکننده از مردم و این بروکراسی است که باید در آن تحوّل ایجاد بشود. دومین عامل عدم مشارکت مردم احزاب هستند. نمیدانم چرا احزاب در این کشور خودشان را جای مردم جا انداختهاند!
پدیدۀ شوم احزاب در کشورمان دوقطبی اصلاحطلب اصولگرا است
پدیدۀ شوم احزاب در کشور ما که دشمنان ما در آن موفق شدند، دوقطبی اصلاحطلب اصولگراست. این دُمل چرکی یا این غدۀ سرطانی باید از کشور حذف بشود تا متخصصینِ قوی بالا بیایند، نه زرنگها و ضعیفها. تا وقتی که انتخابات در کشورمان با دوقطبی کاذب و دروغین اصلاحطلب-اصولگرا همراه باشد، مشارکت ممکن است یک وقتی در اثر تشنّجها بالا بیاید، ولی مشارکت را در نهایت کاهش میدهد و یأس در مردم ایجاد میکند.
دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا کاذب است، البته آدمهای صادق در هر بخشی ممکن است باشند، ما اصلاً نمیگوییم آدمهایی که در این دو بخش وجود دارند همه بد هستند؛ بلکه میگوییم آن آدمها در یک رقابت سالم باید بالا بیایند. ما میگوییم که این مدل غلط است و این مدل را جریانهای نفوذی در کشور ما درست کردند. همانجوری که انگلیسیها یک دوقطبی قرمز و آبی در عرصۀ فوتبال درست کردند که البته ممکن است قابل تحمل باشد؛ اما در عرصۀ سیاسی نابودکننده است و موجب کم شدن مشارکت و بالا آمدن ضعیفها و زرنگها میشود.
انتخابات اگر حقیقی باشد ابداً مشارکت پایین نمیآید / بالاترین حرام شرعی اتفاقی است که احزاب و رسانههایشان در زمینه سیاهنمایی دارند در کشور انجام میدهند
انتخابات اگر حقیقی باشد ابداً مشارکت پایین نمیآید. ولی همین احزاب موجود هستند که این مشکل را ایجاد کردند، احزاب این کار را کردند. احزاب هستند که سیاهنمایی میکنند. حضرت امام(ره) سخنان صریحی در اینباره دارند. بالاترین حرام شرعی اتفاقی است که احزاب و رسانههایشان در زمینۀ سیاهنمایی دارند در کشور انجام میدهند. بالاترین حرام سیاسی این است! کشور باید به دست مدیران متخصص اداره بشود. کشور باید توسط متفکرین اداره بشود، نه احزاب. احزاب چهکارهاند؟!
حتی در خودِ رسانه گاهی از اوقات افراد شاخص احزاب را میآورند که دربارۀ مسائل اجتماعی فرهنگی بحث کنند. اینها چهکارهاند؟ چقدر مطالعه دارند؟ اصلاً به اینها چه ربطی دارد؟! شما کارشناس موضوع را باید بیاورید! و مدیریتها باید برود به سمت تخصصی شدن! نمایندگان مجلس هم همینطور، از این جنس اتفاقها باید در بین مردم رخ بدهد.
چرا ما طلبهها ادبیات ملیگرایانه و وحدتآفرین رهبری را ادامه نمیدهیم؟
یک نکتهای هم از کلمات رهبری عرض کنم که شاید طی ده سال اخیر این موضوع در بیانات رهبری پررنگتر شده است و در این صحبت اخیرشان هم بود، ایشان ادبیات ملیگرایانه را به معنای واقعی کلمه در کلماتشان تقویت کردند و بولد کردند. میفرماید که اگر کشور را میخواهید، حتی در انتخاباتها گاهی میگویند «اگر با نظام هم موافق نیستید لااقل امنیت کشورتان را اگر میخواهید در انتخابات شرکت کنید»
چرا رهبر انقلاب این خط را میروند و این خط چرا تنهاست؟ چرا منِ طلبه اگر از این ادبیات استفاده کنم حتی برخی از انقلابیون به من حمله میکنند؟ مگر انقلاب چیست؟ جز حفظ این ایران. ما اگر این ایران، این ملّیت، این ملّت را، این پرچم را حفظ نکنیم، چه چیزی برای گفتن داریم؟ به ادبیات مقام معظم رهبری دقت کنیم. این ادبیات وحدتآفرین را توسعه بدهیم. مگر اقدامات سردار سلیمانی و همۀ اقداماتی که امام انجام داد، برای حفظ این ملت نبود؟ چقدر از سخنان حضرت امام هست که دربارۀ استقلال کشور است. ولایت فقیه کارکرد اصلیاش استقلال یک ملّت است.
ملّیگراترین فرد در تاریخ صدسالۀ اخیر ایران کسی جز امام و رهبر انقلاب هستند
ملّیگراترین فرد در تاریخ صدسالۀ اخیر جمهوری اسلامی جز حضرت امام نیست. ملّیگراترین فرد جز شخص مقام معظم رهبری نیست که میفرماید که زبان فارسی باید به یک جایی برسد که هر کسی خواست در جهان با سواد بشود مجبور بشود زبان فارسی یاد بگیرد. چرا یک عالم دینی باید این حرف را بزند؟ چرا انقلابی که اسلامی است، نه انقلاب فارسی، باید برسد به این نقطه؟ بلکه از همان اول هم در این نقطه بوده است.
اصلاً حقیقت دین این است که میخواهد استقلال آدمها را حفظ کند؛ استقلال انسانها را در تأثیرگذاری در جامعه حفظ کند و استقلال جامعه را در تأثیرگذاری در منطقه و جهان. حقیقت ملّیگرایی این است. ما باید ادبیاتمان را به سمتی ببریم که سوءتفاهمها را برطرف کند.
هنوز خیلیها نمیدانند که تأمینکردن منافع ملی هم جزء اسلامیشدن جامعه است
هنوز بسیاری از مردم ما فکر میکنند، این اسلامی شدن کشور یعنی صرفاً شعائر دینی را حاکم کردن. نه! منافع ملّی را تأمین کردن هم جزء اسلامیشدن جامعه است.
هر موقع کسی یک حزباللهی مثل شما را دید و یا یک طلبه مثل من را دید، اولین چیزی که به ذهنش آمد حفظ منافع ملی بود، ما جهاد تبیینمان موفق شده است. یعنی بگوید این آخوندها کارکردشان حفظ منافع ملی است. حضرت امام میفرماید که چرا جوانها را به هرزگی میکشانند؟ چون این جوان باید کشور را اداره بکند. آنها میخواهند به هرزگی بکشانند که این ذهن ادارۀ کشور را نداشته باشد. آنوقت دیگر کشور استقلالش را از دست خواهد داد وقتی که جوان اسیر موسیقی بشود. این حرف یک حاکم شرع، و یک هدایتکنندۀ قوی دینی است. ما باید این ادبیات ملّی را تقویت کنیم و بگوییم که چرا اسلام بر تقویت ادبیات ملی اصرار دارد؛ نه دیگران سوءاستفاده کنند نه خیلیها برایشان سوءتفاهم بشود.
مجری: از حضورتان در این برنامه تشکر میکنم.
(الف2/ن2)
ما اولا یک مدیریت جهادی فردی داریم و ثانیا جریان جهادی اجتماعی
مدیران جهادی فردی بر پایه قواعد بورکراسی دولتی ماکس وبری بعضا مقابل جریان جهادی اجتماعی نه کمک میکنند نه اجازه فرصت تحول میدهند که سنگ اندازی هم میکنند ، این دقیقا مخالف بسیاری از آیات حیات اجتماعی اسلامی مردم است ، وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ، چرا سیستم بورکراسی ایران امکان تعاون در الاثم و العدوان را تسهیل کرده اما تعاون در بر و تقوا را حذف میکند؟ روحانیون محترم شاید در اندیشه این قسم غفلت کرده اند
چرا باید تفکر ماکس وبری این باشد که بگوید : مردم اجازه دهید که برنامه ما جدا از شما باشد
گلوگاه خطای تصمیم دقیقا همینجاست جایی که شاید انتفاع مالی هم نداشته اما خشت ها را بد چیده
، این شیوه اندیشه تمرکزگرا دولتی حکمرانی اسلامی نیست