تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) - 10
چرا در مسیر دینداری، باید بر رنج تاکید کرد؟/برخی از یک زمان به بعد، از رنج کشیدن برای خدا خسته میشوند/ باید بدانیم رنج تا آخر ادامه دارد/ اگر کسی تکلیفش را با رنج مشخص نکند، به جای پریدن از روی موانع، عافیتطلبانه از کنار آنها رد میشود و رشد نمیکند/ رنج، رقّتِ طبع و لطافت میآورد
- زمان: ماه مبارک رمضان 92
- مکان: تهران - مسجد امام صادق(ع)
- انعکاس در: رجانیوز ، رسانیوز
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
حجت الاسلام و المسلمین پناهیان، شبهای ماه مبارک رمضان در اولین ساعات بامداد(حدود ساعت24) در مسجد امام صادق(ع)-جنب میدان فلسطین، به مدت 30 شب و با موضوع «تنها مسیر(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی)» سخنرانی میکند و پایانبخش برنامه شبهای این مسجد، دقایقی مداحی و سپس مناجات حجت الاسلام علیرضا پناهیان از ساعت 1تا 1:30بامداد است. در ادامه گزیدهای از مباحث مطرح شده در دهمین جلسه را میخوانید:
خلاصهای از مباحث گذشته/ از ابتدا باید قربانی کردن را یاد بگیریم
- در جلسات قبل تلاش کردیم بر اساس «واقعیتهای وجود انسان» یعنی چگونگی وجود انسان و اینکه برای چه چیزی آفریده شده و همچنین بر اساس «واقعیتهای حیات دنیا» و اینکه چگونه طراحی شده، به برنامهای برای رشد خود دست پیدا کنیم. گفتیم که محور اصلی حرکت در وجود انسان، «مبارزه با نفس» است. انسان از ابتدا لازم است قربانی کردن را یاد بگیرد. در وجود انسان چند نوع علاقه وجود دارد که نمیتواند به همۀ آنها برسد. دنیای ما هم دنیایی است که سرشار از درد و رنج است و به اصطلاح حال انسان را زیاد میگیرد. و در مواردی هم که او را تحویل میگیرد، برای این است که بعد از آن دوباره حالش را بگیرد.
- علت اینکه در دنیا چنین شرایطی طراحی شده، این نیست که اساساً تلخی از شیرینی ارزشمندتر است. خداوند متعال هم که از اذیت شدن ما لذتی نمیبرد؛ بلکه این سختیها و رنجها برای تولید ارزش افزوده و ایجاد تغییر است. چون اصولاً برای ایجاد ارزش افزوده و تغییر باید از چیزی که دوست داری، بگذریم و الّا اگر چیزی را دوست داشته باشیم و به سمت آن برویم، تغییر و ارزش افزودهای تولید نکردهایم.
چرا در این مسیر باید بر رنج تاکید کرد؟/ انسان از بس لذت را دوست دارد، فکر میکند در دنیا به آن میرسد/ برای جلوگیری از این اشتباه، باید به رنج توجه کرد
- اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم و حرکت ما ارزش پیدا کند، و مثل حرکت نباتات و حیوانات و ملائکه نباشد، باید از یک طرف علاقهای در جهت خلاف خدا ما را بکشاند و از طرف دیگر علاقۀ دیگری ما را به سوی خدا بکشاند.
- هر موقع ما خلاف امیال سطحی خود عمل میکنیم، یک قدم به سوی خدا برداشتهایم؛ قدمی که به ما قیمت میدهد. چون این صحنه(اقدام برخلاف امیال سطحی) هموارده اتفاق میافتد، پس ما با رنج به سمت خدا حرکت میکنیم.
- چرا در این مسیر، باید بر روی رنج و سختی تاکید کرد؟ چون انسان از بس خوشی و راحتی و آسایش و شادمانی را دوست دارد، فکر میکند که آن را در همین دنیا به دست خواهد آورد. به این ترتیب خودش، خودش را به اشتباه میاندازد. برای اینکه انسان به چنین اشتباهی نیافتد، باید رنج را به اندیشۀ خودش وارد کند. ما نه تنها باید از فواید توجه به رنج و تسلیم شدن به رنج و پذیرش رنج با هم صحبت کنیم، بلکه باید ضررهای عدم توجه به رنج را هم در نظر بگیریم.
چرا مسأله رنج را باید حل کرد؟ / 1. کسی که تکلیف خود را با رنج مشخص نکرده باشد، در مراحل نهایی رنج، دوام نمیآورد
- اگر کسی مسألۀ رنج کشیدن در دنیا را برای خود حل نکرده و مسیر خود را با موضوع رنج شروع نکند و با آن همراه نباشد، حتی اگر آدم خوبی بشود، احتمالاً خوبیهایش ظاهری بوده و حتی ممکن است آدم خطرناکی بشود. بعضیها هستند که در دینداری و مذهبیگری رنج میکشند، ولی اصل رنج را نپذیرفتهاند و منتظر هستند به واسطۀ دینداری هم که شده، یک زمانی به آسایش برسند.
- چرا خوارج در مقابل حضرت علی(ع) ایستادند؟ آنها که عمری را در رنج زهد و عبادت به سر برده بودند! اما وقتی یک ذرّه رنج به رنجهایشان از طرف حضرت علی(ع) اضافه شد، بُریدند و به روی حضرت علی(ع) شمشیر کشیدند. اگر کسی تکلیف خودش را با رنج مشخص نکرده باشد، در مراحل نهایی رنج، کم میآورد.
- در زندگی حضرت ابراهیم(ع) هم داستان رنج مشخص است. حضرت ابراهیم(ع) رنجهای زیادی کشیده است تا به پیغمبری رسیده و در مسیر پیغمبری هم رنج کشیده است. بعد هم رنج کشیده است تا خدا به او فرزندی عنایت کرده و در مسیر بزرگ کردن پسرش و بنا کردن خانۀ کعبه با پسرش هم رنج کشیده؛ حالا که ابراهیم(ع) همۀ این رنجها را پذیرفته است، خداوند به او میگوید باید پسرت را هم قربانی کنی! واقعاً چقدر میتوان رنجها را پذیرفت؟ کسی که «اصل رنج کشیدن» در دنیا را برای خودش حل نکرده باشد، در مراحل نهایی میبُرد و نمیتواند داوم بیاورد.
بعضیها از یک زمانی به بعد از رنج کشیدن برای خدا خسته میشوند/باید بدانیم که رنج تا آخر ادامه دارد
- چرا اینقدر به عاقبت به خیری توجه داده شده است؟ چون هر کسی برای دین و عبادت، زحمت بیشتری بکشد، بیشتر در معرض سقوط است. کسی که یک عمر خودداری کرده است، اگر مسأله رنج را حل نکرده باشد، بیشتر در خطر است و مدعی یا طلبکار میشود و اگر خدا یک رنج دیگر اضافه کند، دیگر نمیتواند تحمل کند و خواهد بُرید. و خیلیها بودهاند که بُریدهاند.
- برخی انسانها از یک زمانی به بعد از رنج کشیدن برای خدا خسته میشوند. لذا یکی از علتهای لزوم توجه به رنج، این است که اگر رنج تو ادامه پیدا کند، از یک جایی به بعد ممکن است دوام نیاوری، مگر اینکه بدانی که این رنج ادامه پیدا خواهد کرد و اصل استمرار رنج در دنیا را پذیرفته باشی.
- خداوند در قرآن کریم میفرماید: «از میان مؤمنین برخی مردان هستند که صادقانه پای عهدشان تا آخر میایستند و بعضی از ایشان شهید شدهاند و برخی منتظر شهادتند؛ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»(احزاب/23). یعنی منتظران شهادت، همسطح شهدا هستند. چون تا آخر ایستادهاند. چیزی که مهم است تا آخر ایستادن است. ارزشی که خدا در این ایه به گروهی از مؤمنین میدهد، مربوط به شهید بودنشان نیست، مربوط به تا آخر ایستادن است؛ بعضیهاشون شهید شدند، و برخی منتظر ماندهاند.
- چرا خدا گروهی از مؤمنین را جدا میکند؟ چون همۀ مؤمنین اهل تا آخر ایستادن نیستند؛ نمیکشند. اکثر رزمندگان صدر اسلام بعد از آن همه جهاد در رکاب رسول خدا(ص)، کم آوردند و نابود شدند. آدم از یک زمانی به بعد خسته میشود از رنج کشیدن در راه خدا، کم کم از خدا طلبکار هم میشود. میگوید: «چقدر رنج بکشیم؟ بد کردیم تقوا پیشه کردیم؟ بد کردیم دیندار شدیم؟ بد کردیم جهاد کردیم؟ حالا باز هم باید رنج بکشیم؟»
- همین که انسان به یک رنج عادت کرد، باید رنج را در سطح بالاتری تجربه کند. کمی شبیه فیزیوتراپی است. در فیزیوتراپی، در ابتدا درد چندانی ندارد، دردهایش قسمتهای آخرش است. در دینداری هم همینطور است. معمولا در ابتدای راه انسان زیاد زجر نمیکشد.
- خدای اسلام، وقتی میخواهد ببیند کسی تسلیم است، نگاه نمیکند ببیند چه کسی تسلیم شده. مدام امتحان میگیرد، ببینید آیا تسلیم است؟ مدام سختی میدهد، ببیند آیا واقعاً تسلیم است؟ به حدی که امام حسین(ع) در مناجات خود در گودی قتلگاه میگوید: «خدایا من هنوز تسلیم هستم!» بعد شما ببینید آیا رنجی بوده که خدا به امام حسین(ع) نداده باشد؟
چرا مسأله رنج را باید حل کرد؟ / 2. اگر کسی تکلیفش را با رنج مشخص نکند، به جای پریدن از روی موانع، عافیتطلبانه از کنار آنها رد میشود
- دلیل دوم برای اینکه چرا مسأله رنج را باید حل کرد، این است که اگر کسی تکلیف خود را با رنج مشخص نکرده باشد، به جای پریدن از روی موانع، عافیتطلبانه از کنار آنها رد میشود. یعنی در این صورت مسلمانی ما با عبور کردن از کنار موانع و سختیهای مقابل ما خواهد بود نه با درگیری با آنها. به عبارت دیگر به جای «پریدن از روی مانع»، از کنار آن عبور کردهایم.
- بعضیها یک عمر مسلمانی میکنند در حالیکه با زرنگی مسلمانی کردهاند؛ یعنی اگر رنج پیش بیاید، به جای اینکه به خاطر خدا آن را بپذیرند، از کنار آن فرار میکنند. یعنی جاهایی که راهدستشان بوده و برایشان آسان بوده است، مسلمانی کردهاند اما جاهایی که خدا خواسته است که مبارزه با نفس کنند تا رنج بکشند، از کنار آن موانع عبور کردهاند. وقتی ما به جای پریدن از روی مانع، از کنار آن عبور میکنیم و خود را از رنج مبارزه با نفس رها میکنیم، فرصت رشد خود را از بین بردهایم.
بعضیها خیلی عافیتطلبانه دینداری میکنند/ عافیتطلبی باعث میشود انسان هیچگاه مورد توهین و شماتت قرار نگیرد
- بعضیها خیلی عافیتطلبانه دینداری میکنند؛ عافیتطلبی چنین مسلمانانی باعث شده است که مورد توهین و شماتت قرار نگیرند و حالشان گرفته نشود. یعنی خیلی مواظب خودشان بودهاند که یک موقع سختی و رنجی نکشند. البته باید توجه داشته باشیم که رنجهایی که خدا میدهد، متناسب با ظرفیت و استعداد افراد است. اگر انسان مشکل رنج را برای خودش حل کرده باشد، از اینگونه خوب بودنها و دینداریهای عافیتطلبانه در امان خواهد بود.
امام باقر(ع) به محمدبن مسلم فرمود: تواضع کن! و او فهمید که دینداریاش اشکال دارد
- محمدبن مسلم آدم محترم و ثروتمندی بود. امام باقر(ع) به او یک کلمه فرمودند که تواضع کن. و او این تذکر را پذیرفت. شاید به فکر فرو رفت که «مشکل من چه بود و دینداری من چه اشکالی داشت که آقا فرمود تواضع کن؟ انگار عمری است دینداری کردهام ولی تکبرم برطرف نشده است. لابد یک مانعی داشتهام و الا نماز باید همه چیز را درست میکرد.» به کوفه برگشت. یک سبد خرما و یک ترازو برداشت و کنار درب مسجد جامع شهر نشست و شروع کرد با صدای بلند خرما فروختن. قوم و قبیله او آمدند و گفتند: «ما را مفتضح کردی و آبروی ما را بردی! این چه کاری است میکنی؟!» محمدبن مسلم گفت: «مولای من دستوری داده است و من با آن مخالفت نمیکنم.» یعنی: من باید حال نفس خودم را بگیرم. من، خراب کردهام و آقایم گفته است برو تواضعت را زیاد کن. من باید اینطوری حال خودم را بگیرم. اگر من خوب شدهام، پس چرا هنوز این نقطه ضعفها را دارم؟ اقوام او وقتی موفق نشدند، برای اینکه آبروی خودشان حفظ کنند، او را به بیابان بردند و گفتند: اگر اصرار داری که مشغول خرید و فروش باشی، (کار پست و سطح پائین انجام دهی) به آسیابانى بپرداز. محمّد بن مسلم هم آسیاب و شترى خرید و به کار آسیابانى پرداخت. (عن أبی النَّصرِ: سَألتُ عبدَ اللّه ِ بنَ محمّدِ بنِ خالدٍ عَن محمّدِ بنِ مُسلمٍ فقالَ : کانَ رجُلاً شَریفا مُوسِرا ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : تَواضَعْ یا مُحمّدُ، فلَمّا انصَرَفَ إلَى الکوفَةِ أخَذَ قَوصَرَةً مِن تَمرٍ مَع المِیزانِ ، و جَلَسَ على بابِ مَسجِدِ الجامِعِ و صارَ یُنادی علَیهِ، فأتاهُ قَومُهُ فقالوا لَهُ : فَضَحتَنا! فقالَ : إنّ مَولای أمَرَنی بأمرٍ فلَن اُخالِفَهُ ، و لَن أبرَحَ حتّى أفرَغَ مِن بَیعِ ما فی هذهِ القَوصَرةِ . فقالَ لَهُ قَومُهُ : إذا أبَیتَ إلاّ أن تَشتَغِلَ بِبَیعٍ و شِراءٍ فاقعُدْ فی الطَّحّانِینَ ، فهَیّأَ رَحىً و جَمَلاً و جَعلَ یَطحَنُ؛ الإختصاص/51)
اگر انسان مسأله رنج را برای خودش حل نکند، دینداری میکند ولی دینداریاش خاصیت رشددهندگی چندانی ندارد
- اگر مسأله رنج را برای خودت حل نکنی، دینداری میکنی ولی دینداریات خاصیت رشددهندگی چندانی ندارد! اگر ما به جای محمدبن مسلم بودیم، چه میکردیم؟ میگفتیم خب: بله! باید تواضع کنم. همین لبخندی که من به دیگران میزنم، تواضع من است. این یعنی از کنار مانع رد شدن و از روی آن نپریدن.
- البته همیشه راه این نیست که برای بدست آوردن تواضع کارهای پست انجام دهید؛ چون درد و دوای هرکس ممکن است متفاوت باشد. ولی امتحانها و آزمایشهایی که خداوند برای شما پیش میآورد را درست انجام دهید و به هر سازی که خدا زد، برقصید. خدا هر کسی را یک جوری با رنج آزمایش میکند و تو باید مسأله رنج را برای خودت حل کرده باشی. رنجی که ناشی از پا گذاشتن روی هوای نفس است را باید برای خودت حل کرده باشی.
یکی از رنجهایی که خدا به رخ ما میکشد، مرگ است/انسان نباید از مرگ که تلخترین واقعه زندگی اوست، غافل شود
- یکی از رنجهایی که خدا به رخ ما میکشد، مرگ است. چرا خداوند مرگ را اینقدر سخت، وحشت انگیز و هولناک قرار داده است که یاد آن لذتها را از بین میبرد؟ چون میخواهد تو از روز اول با مرگ زندگی کنی. لذا میفرماید: «مرگ و زندگی را آفرید ؛ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ»(ملک/2) در این آیه میبینید که خدا ابتدا مرگ را بیان میکند؛ گویا خدا مرگ را قبل از زندگی آفریده است! رسول خدا(ص) میفرماید: «اگر مرگ انسان را موعظه کند، کافی است؛ کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظا»(کافی/2/275)
- مرگ را فراموش نکنید. ما با تلخی و رنج باید خودمان را تربیت کنیم. مرگ واقعاً آدم را آدم میکند؛ و مرگ، تلخ و رنجآور است. انسان نباید از مرگ که تلخترین واقعه زندگی انسان است، غافل شود.
- امام صادق(ع) میفرمایند: «یاد کردن مرگ شهوات و تمایلات نفسانى را در قلب انسان نابود کرده و ریشههاى غفلت را از دل میکَند، و قلب را به وعدههاى الهى تقویت نموده و طبیعت و فطرت انسانى را لطیف و نرم میکند و نشانههاى هوى و هوس را مىشکند، و آتش حرص و طمع را خاموش میکند، و دنیا و زندگى دنیوى را در نظر انسان کوچک و خوار مىکند.... و اگر کسى از جریان مرگ عبرت نگرفته، و در مورد بیچارگى و حالت ضعف، عجز و ذلت خود تفکر نکرده باشد و از مدت طولانی اقامت در قبر، و حالت تحیّر و وحشت خود در قیامت و محشر تفکر نکند، در چنین کسى خیر و امید سعادتى نخواهد بود. (ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ النَّبِیُّ ص فِکْرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ مَا تَحُلُّ أَطْنَابَ خِیَامِ الدُّنْیَا وَ تَشُدُّهَا بِالْآخِرَةِ وَ لَا یَسْکُنُ نُزُولُ الرَّحْمَةِ عِنْدَ ذِکْرِ الْمَوْتِ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ مَنْ لَا یَعْتَبِرُ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ وَ طُولِ مُقَامِهِ فِی الْقَبْرِ وَ تَحَیُّرِهِ فِی الْقِیَامَةِ فَلَا خَیْرَ فِیهِ؛ مصباح الشریعه/171)
رنج، رقّت طبع و لطافت میآورد/ یاد مرگ در رزمندگان دفاع مقدس لطافتهای عجیبی ایجاد کرده بود
- گویا کسی که از مرگ عبرت نگیرد، دیگر آدم شدنی نیست. رنج، رقت طبع میآورد و اگر انسان به رنج مرگ توجه کند، روحش رقیق و لطیف میشود. «یاد مرگ» بین رزمندگان دفاع مقدس، لطافتهای عجیبی ایجاد کرده بود. ولی راه تلخ و سخت ایجاد لطافت روحی با یاد مرگ، یک راه شیرین و میانبُر هم دارد؛ لطیف شدن با یاد کربلا و امام حسین(ع) ...
سلام
الهی عاقبت بخیر شوید که دین را با ادبیاتی صحیح وجدید ارایه نمودید.
امام حسین علیه السلام دست شما وما را بگیرد و ما رابه انقلاب و ظهورش نزدیک بگرداند.