۰۲/۰۵/۰۳ چاپ ایمیل و پی دی اف
آخرین گام رهایی - ج۷

اگر خودت را رها کنی، به رهایی نمی‌رسی!

شناسنامه:

  • زمان: ۱۴۰۲/۰۵/۰۲
  • مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
  • موضوع: آخرین گام رهایی
  • دانلود صوت تمام جلسات: اینجا

مدت: 63 دقیقه | دریافت با کیفیت: [پایین(15MB) | متوسط(29MB) | خوب(58MB)]

 

علیرضا پناهیان شب‌های ماه محرم در مسجد دانشگاه امام صادق(ع) دربارۀ آخرین گام برای رسیدن به رهایی، به سخنرانی می‌پردازد. در ادامه گزیده‌ای از هفتمین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

انسان تصادفاً به رهایی نمی‌رسد؛ با رنج و تلاش به رهایی می‌رسد

رهایی برای انسان یک آرزوی بزرگ و یک ارزش ذاتی است، تصور رهایی برای انسانِ اسیر این دنیا یک تصور لذت‌بخش است. ما در این دنیا نه تنها به امور تکوینی اسیر هستیم بلکه دائماً دیگران از زمین و آسمان به دنبال اسارت بیشتر ما هستند و اگر خودمان دنبال رهایی نباشیم این اسارت ما دائماً بیشتر خواهد شد. انسان تصادفاً به رهایی نمی‌رسد؛ بلکه با تلاش و با رنج به رهایی خواهد رسید.

تصورِ آن رهایی مطلوب خیلی کمک می‌کند که انسان افق زندگی خودش را بالا ببرد. اگر انسان آن رهایی دوست‌داشتنی را در اوجِ خودش تصور کند، همان عامل رهایی انسان می‌شود چون خدا به نیت‌های انسان‌ها و به علاقه‌های انسان‌ها احترام می‌گذارد. خدا فقط به اعمال ما نگاه نمی‌کند، خدا به افکار ما هم نگاه می‌کند، به احوال ما هم نگاه می‌کند. بعضی‌ها حال اسیر دارند و در این حال، جا خوش کرده‌اند، این مورد غضب پروردگار عالم است.

رهایی در عرصۀ آگاهی و اندیشه، یک بخش مهم از رهایی وجود انسان است

رهایی در آسمان آگاهی و اندیشه، یک بخش مهم از رهایی وجود انسان است. انسان با رهایی در عرصۀ آگاهی و اندیشه زندگی‌اش را شروع می‌کند، یعنی از همان دوران کودکی، کنجکاوانه هرچیزی دم دستش بیاید، امتحان می‌کند که ببیند این چیست؟ تا هفت‌سال پدر و مادر باید به این رهایی کودک احترام بگذارند، بچه باید در همان آغاز زندگی، این رهایی را تجربه کند. او مانند یک سلطان و پدر و مادر مانند عبد در مقابلش، باید به رهایی او احترام بگذارند.

اگر کسی در این هفت‌سال، رهایی در عالم اندیشه را-که اسمش را «کنجکاوی و خلاقیت» می‌گذاریم- تجربه نکرد، صدمات جبران‌ناپذیری تا پایان عمر خواهد خورد. در آغاز دبستان و در پیش‌دبستانی، هر معلمی و هر مدرسه‌ای باید بررسی کند که آیا این کودک صدمه خورده است یا نه؟ اگر صدمه خورده است تا یک حدی جبران کنند و بعد در دوران دبستان، رهایی به صورت دیگری تمهید می‌شود که در ادامۀ بحث، عرض خواهم کرد.

فقط کسانی که در عرصۀ اندیشه رها هستند قدرت تولید دانش پیدا می‌کنند

رهایی در آسمان اندیشه ارزش بسیار بالایی برای حیات انسان است. انسان بعد از اینکه رشد پیدا کرد باید رهایی خودش را در عالم اندیشه مدیریت کند. در کودکی مدیریت نمی‌کند؛ یعنی کنجکاوی تصادفی و کنجکاوی تمایلی دارد. در مقام تولید دانش، فقط کسانی که در عرصۀ اندیشه، رها هستند تولید دانش می‌کنند.

حکمت یعنی تولید دانش، حکمت یعنی از کمترین اطلاعات به بالاترین نتایج رسیدن. حکمت در پزشکی یعنی حدس بالینی زدن. قبل از اینکه آزمایش‌های لازم روی بیمار انجام بشود، این پزشک می‌گوید «من حس می‌کنم علت بیماری شما این است...» بعد از انجام آزمایش، معلوم می‌شود که او درست حدس زده بود، به این می‌گویند حکمت.

حکمت در اثر چه چیزی پدید می‌آید؟ در اثر اخلاص. ما در همۀ دانش‌ها نیاز به حکمت داریم و الا باید مثل مورچه‌ها حرکت کنیم؛ آن هم در جهانی که حکمت می‌تواند ما را با سرعت نور حرکت بدهد. در دانشگاه‌های ما یک بلایی به سر رهایی اندیشه می‌آید؛ بلایی که موجب می‌شود اکثریت مطلق دانشجویان ما دانشمند نشوند و ما رسماً این بلا را بر سر دانشجویان می‌آوریم! این چه وضع بروکراسی آموزش عالی است؟! چرا باید دانشجو را به امتحان کتبی و نمره و... وادار کرد؟ خوشبختانه برای دوره دبستان یک‌مقدار رهاسازی صورت گرفته است. انگار ما قول داده‌ایم که دانشجویان‌ ما اکثراً دانشمند نشوند و اساتید دانشگاه‌ ما همه به سطح نظریه‌پردازی نرسند! انگار قول داده‌ایم که مدارک درسی‌ ما زیاد ارزش علمی نداشته باشد؟

معرفی کتابی که خیلی موجب رهایی در عرصه اندیشه است

یک کتاب به شما معرفی کنم که خیلی موجب رهایی در عرصۀ اندیشه است، نیاز به ایدئولوژی و ایمان و مذهب و دین هم ندارد، هرکجا هستی به این کتاب مراجعه کن و این کتاب را بخوان. ساختار نوشتار این کتاب به گونه‌ای است که به خلاقیت و رهایی در عرصۀ اندیشه کمک می‌کند و آن کتاب مقدس قرآن است که دشمنان رهایی، دشمن آن هستند، قرآن زیاد بخوانید. نه به دلیل اینکه انسان‌های دین‌داری هستید، بلکه قرآن را کنجکاوانه بخوانید و شخصیت خدا را از پس این کلمات او بدست بیاورید، گفت: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد» امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ» (نهج‌البلاغه، حکمت140) هرکسی پشت سر زبانش پنهان است. قرآن هم کلام خداوند است و می‌توان با تدبر در قرآن، خدا را شناخت.

مثلاً شما کنجکاو نیستید که بدانید خدا داستان یوسف را از چه زاویه می‌بیند؟ یا در نقل داستان حضرت موسی از چه کلماتی استفاده می‌کند؟ یا حضرت مریم را چگونه توصیف می‌کند؟ از باب کنجکاوی، قرآن بخوانید، از باب آشنایی با طرز حرف زدن خدا قرآن بخوانید. اصلاً خود این یک رهایی برای اندیشۀ شما به دنبال خواهد داشت، قرآن نه شعر است نه نثر معمولی است، نه قصه و رمان است، اگر فیلم‌ساز هستید حتماً قرآن بخوانید؛ این دکوپاژ، این تدوین، این کات‌هایی که خدا می‌زند، ببینید کجاها قطع می‌کند؟ این مستندهایی که به تصویر می‌کشد، و این دیالوگی را که در آیات قرآن برای شما تعریف می‌کند، با دقت بخوانید، این کار خدا است.

پیشنهاد می‌کنم قرآن را به‌خاطر رهایی در عرصۀ اندیشه بخوانید

پیشنهاد بنده این است که قرآن را بخاطر رهایی در عرصۀ اندیشه بخوانید. سوره‌های قرآن آن‌چنان موضوع‌بندی ندارد؛ موضوع‌بندی‌هایی که در علم، گاهی مخالف خلاقیت است، مثلاً به صورتی که بتوان گفت: سورۀ مسائل اعتقادی، سورۀ مسائل احکام، سورۀ مسائل تاریخی و... این دسته‌بندی‌های علمی که گاهی مخالف خلاقیت هست را قرآن ندارد.

معمولاً در متون علمی، دانش‌های مختلف به صورت جداگانه آموزش داده می‌شوند، اما یک جایی باید اینها ماهرانه و با هماهنگی خاصی روی هم سوار بشوند. قرآن بیشتر از اینکه شبیه متون علمی رایج باشد، شبیه موسیقی است؛ در یک موسیقی این‌گونه نیست که بگویند: اول صداهای زیر را بشنوید، حالا صداهای بم و صداهای بالارا بشنوید... تقریباً صداها درهم است اما با یک هماهنگی خاصی در کنار هم می‌آیند.

قرآن دریچه‌ای است برای فهم آزاد و رها نسبت به حقایق هستی 

خداوند می‌فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا» (نساء، 82) این قرآن اگر از نزد کسی غیر از من بود هماهنگی در آن نمی‌دیدید. این خیلی حرف مهمی است؛  یعنی هنرِ خدایی من، این هماهنگی خاصی است که در آیات قرآن هست. حتی در مرحلۀ قرائت، هیچ متن عربی دیگری را نمی‌شود مانند قرآن خواند، حتی نهج‌البلاغه با آن همه فصاحت و بلاغت، هیچ شعر عربی‌ را هم نمی‌شود این‌گونه خواند. تازه این در مرحلۀ قرائت است که تقریباً می‌تواند ربطی با معنا نداشته باشد، حالا ببینید قرآن در مرحلۀ معنا چقدر هماهنگ و زیبا است و اگر با توجه بخوانیم و در معانی‌اش عمیق بشویم، چه اثری در اندیشۀ ما خواهد داشت!

قرآن دریچه‌ای است برای فهم آزاد و رها نسبت به حقایق هستی. واقعاً ارزش دارد که آدم یک سال وقت بگذارد تا زبان قرآن و ادبیات عرب را یاد بگیرید، ت بعدش یک عمر از خواندن و توجه به معانی قرآن، لذت ببرد و با آن انس پیدا کند. مگر در آیه‌های قرآن چه نوشته است که برخی با شنیدن آیات قرآن، گریه‌ می‌کنند و عاشقانه اشک می‌یزند؟ انسان وقتی با فکر و اندیشه، اشک بریزد پرواز می‌کند. قلب خیلی‌ها تا آخر عمرشان قفل است، نمی‌توانند با جاری شدن اندیشه در قلب، اشک بریزند. قرآن می‌فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلقُرءَانَ أَم عَلَى قُلُوبٍ أَقفَالُهَآ» (محمد(ص)، 24) البته منظورمان احساساتی شبیه احساسات پای فیلم هندی نیست! اینکه اندیشۀ انسان در قلب او جاری بشود و تبدیل بشود به اشک، یک اتفاق دیگر است.

رهایی در عالمِ علاقه‌ها، یک بُعد از رهایی انسان است/ در غرب، علاقه به انسان‌ها تحمیل می‌شود

 رهایی در آسمان اندیشه یک بُعد از رهایی در وجود انسان است و رهایی در عالم دل و گرایش‌ها و علاقه‌ها و اراده‌ها هم یک بعد دیگر از رهایی است؛ یک جلوه‌اش این است که انسان بتواند اراده کند. برخی می‌گویند: «نمی‌توانم اراده کنم» چرا نمی‌توانی؟ چون اسیر هستی. اینکه انسان با ارادۀ خودش بتواند یک علاقه‌ای پیدا کند، خیلی مهم است. معمولاً یک علاقه‌هایی به ما تحمیل می‌شود. می‌دانید چرا بعضی‌ها چشم‌شان را می‌بندند از چیزهایی که می‌خواهد یک علاقه‌ای را به انسان تحمیل کند؟ چون می‌گوید: اینها حواسم را پرت می‌کند، ضعیفم می‌کند، اسیرم می‌کند. باید قلب من رها باشد.

چرا می‌گوییم آزادی به معنای واقعی در غرب نیست؟ یک دلیلش این است که در غرب، علاقه به انسان‌ها تحمیل می‌شود؛ با تبلیغات و شیوه‌های مختلف. اما در دین ما حتی پیغمبر خدا هم حق ندارد به کسی علاقه تحمیل کند. پیغمبر خدا حتی حق ندارد علاقۀ به خدا را به انسان‌ها تحمیل کند. تو باید خودت علاقه‌مند بشوی. دست دلت را بگیر ببر در مغازه و خرید کن؛ نگذار این کودک هوس‌باز دلت دست به هرچیزی بزند، بگو «این نه، آن بله...» صاحب‌دل باش؛ البته نه بخش هوای دلت! نگذار هوسِ دلت صاحب تو بشود.

خودت اراده کن به چه چیزی علاقه‌مند بشوی نه اینکه یک علاقه تو را دنبال خودش بکشد

پس یک بعد از رهایی، رهایی در علاقه است. نباید این‌طور باشد که بگویی «من به فلان‌چیز علاقه‌مند شدم و آن دارد من را دنبال خودش می‌کشد!» خودت اراده کن به چه چیزی علاقه‌مند بشوی. رهایی در عرصۀ علاقه این است که وقتی نشستی پای سریال، تا احساس می‌کنی دارد به تو یک علاقه‌ای تحمیل می‌کند، بلند شو و برو! چرا؟ چون دارد تو را اسیر و ضعیف می‌کند.

اینکه فوتبال، سریال یا فیلم‌سینمایی ببینیم، اشکالی ندارد اما وقتی دیدیم که دارد دلمان را می‌برد، از پای تلویزیون بلند بشویم و برویم. آن‌موقع سخت است! همان موقع که سخت است بلند شو برو تا صاحب‌دل بشوی. صاحب‌دل یعنی رها در آنچه که در دل و قلب انسان می‌گذرد، یعنی رها در عالم علاقه‌ها.

اگر می‌خواهی با ارادۀ دیگران علاقه‌مند نشوی، تحت تأثیر تشویق دیگران قرار نگیر

یکی از راه‌های رهایی در عرصۀ علاقه و رهایی در عرصۀ اراده این است که تحت ارادۀ دیگران علاقه‌مند نشوی. برای اینکه  تحت ارادۀ دیگران علاقه‌مند نشوی باید تحت تأثیر تشویق دیگران قرار نگیری.

در روایت می‌فرماید: اگر مردم شهرت جمع بشوند و به تو بگویند که تو مرد بدی هستی و تو ناراحت بشوی، یا به تو بگویند تو آدم خوبی هستی و خوشحال بشوی، تو دیگر از دوستان ما اهل‌بیت نیستی، تو اسیر تشویق و تنبیه دیگران هستی، یعنی دلت اسیر شده است. (وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ‏ مِصْرِکَ‏ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ‏ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ‏ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ ؛ تحف‌العقول/ص284)

چرا هنرمندها نباید به تشویق وابسته باشند؟/ هرچه وابسته به تشویق بشوی همان‌قدر خلاقیت تو از بین می‌رود

چرا هنرمندها نباید به تشویق وابسته باشند؟ چون هنرمند باید آزاد باشد، باید احساس رهایی در اندیشه و علاقه داشته باشد، هنرمند جامعه را حرکت می‌دهد، هنرمند چیزهایی را می‌بیند و درک می‌کند که دیگران ندیده‌اند، او به تشویق و توهین دیگران چه احتیاجی دارد؟! یک‌ذره وابسته به تشویق بشوی به همان درصد خلاقیت تو از بین می‌رود، یک‌ذره اگر تحت تأثیر تشویق یا توهین دیگران قرار بگیری به همان درجه خلاقیت تو از بین می‌رود.

البته بعضی‌ها ادای آزادی و رهایی را در می‌آورند. مثلاً مویش را یک متر زیاد می‌کند! ادای رهایی را در نیاور! یک عقده‌هایی هست که در روانشناسی برای‌تان توضیح می‌دهند، مثلاً بعضی‌ها عقده دارند با همه مخالفت کنند؛ آن‌قت اسمش را رهایی می‌گذارند، درحالی‌که این رهایی نیست؛ تو لجباز هستی! نشانه‌اش این است که وقتی تشویقت می‌کنند خیلی کیف می‌کنی!

گام اول آزادی «ایمان به خدا و رهایی از خدایان دروغین» است

حالا به سراغ گام‌های رسیدن به رهایی برویم. همان‌طور که عرض کردیم، گام اول ایمان است. ایمان یک روی سکه‌اش باور خدا است، توکل به او است، باور قدرت او است. وقتی که قدرت خدا را باور کردی جهانت بزرگ می‌شود و رها می‌شوی. کودک وقتی پدرش یا مادرش نزدیک او باشد رها است و با خیال راحت بازی می‌کند. اما وقتی پدرش از کنار او می‌رود او دیگر نمی‌تواند بازی کند و بهم می‌ریزد. چون او مرکز اطمینان و ثقل بچه است. انسان هم اگر باور کند که خدا با همۀ قدرتش در کنار او است، احساس اطمینان و آرامش می‌کند؛ این یعنی همان ایمان.

ایمان، عامل رهایی است، به حدی که اگر غم، دل‌تان را بگیرد یا از کسی بترسید، این ضد ایمان است، این خودش شرک است. آن روی سکۀ ایمان، رهایی از خدایان دروغین است. خدایان دروغین چه کسانی هستند؟ هرکسی که در ما نفوذ دارد (نفوذ بدون منطق) خدای ما و بت ما است و باید آن بت‌ها را شکست، پیامبر(ص) با این بت‌ها درگیر شد. الان هم از این بت‌کده‌ها فراوان هستند، بت‌پرست‌ها بی‌شمار هستند؛ بت‌پرست‌های خداشناس، حتی بت‌پرست‌های مؤمن! در قرآن می‌فرماید که اکثر مؤمنین مشرک هستند. اکثر مردم مؤمن نمی‌شوند یعنی دلشان به خدا قرص نمی‌شود.

قبل از اینکه درس آزادی بدهی تنفر از اسارت را نشان بده!

می‌دانید چرا اکثر مردم مؤمن نمی‌شوند؟ چون رهایی نمی‌خواهند. وقتی یک کسی نخواهد پرواز کند، و احساس نیاز به بال پیدا نکند که با آن به آسمان پرواز کند و از جاذبۀ زمین رها بشود، احساس نیاز به خدا هم ندارد. چون رهایی نمی‌خواهد و به اسیری خو کرده است، آن قدرت روحی را نمی‌خواهد که آزادش کند، چنین کسی ایمان به خدا را می‌خواهد چه‌کار کند؟ قبل از اینکه ایمان به خدا را یاد بدهی، رهایی را به او یاد بده، درس آزادی به او بده. قبل از اینکه درس آزادی بدهی تنفر از اسارت را به او نشان بده.

چرا کتاب‌های خاطرات شهدا این‌قدر مؤثر است؟ برای اینکه حس می‌کنی او رها است، حس می‌کنی دلت را می‌برد. بعد خدای او را هم دوست داری، بعد دین او را هم دوست داری.

روی دیگر سکۀ ایمان، کفر به غیرخدا و طاغوت است

بعضی‌ها می‌‌گویند این انقلاب برای ما چه‌کار کرده و انقلاب به ما چه داده است؟ انقلاب یعنی حرکت علیه سلطه و سلطه هنوز تمام نشده است، سلطۀ دلاری که هنوز هست، سلطۀ فرهنگی که هنوز هست، سلطۀ فکری که هنوز هست. رهایی از سلطه چگونه باید انجام بشود؟ اینکه بزنی سلطه را نابود کنی نه اینکه یک قدم جلو بروی و یک قدم عقب بروی!  ما هنوز توی انقلاب هستیم و هنوز تمام نشده است. وقتی تمام می‌شود که رهایی مطلق محقق بشود، ما هنوز در مسیر انقلاب هستیم.

پس گام اول رهایی ایمان است؛ یعنی اتکاء به خدا و اعتقاد به اینکه کسی غیر از او قدرت ندارد «لا حول و لا قوّة إلّا بالله العلی العظیم» هیچ‌کسی جز او قدرت ندارد، روی دیگر سکۀ ایمان «کفر به غیرخدا» و کفر به طاغوت است؛ یعنی مخالفت با هرکسی که طغیان کند و بخواهد بر من سلطه داشته باشد. خداوند فرمود من دستور دادم شما به طاغوت، کفر بورزید (یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ؛ نساء، 60) در آیت الکرسی هم «و من یکفر بالطّاغوت» مقدم است بر «و یؤمن بالله».

گام دوم رهایی این است که عمل اسارت‌بار انجام ندهی؛ یعنی همان تقوا

گام دوم رهایی چیست؟ گام دوم-که در واقع، باید گام اول باشد- این است که در عمل هرکاری نکنی، چون کارها، افعال و اعمال ما، ما را اسیر می‌کنند، عمل اسارت‌بار انجام ندهی. به این می‌گویند «تقوا» در قرآن، اول تقوا را آورده است، «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ...» یعنی آدم متّقی ایمان می‌آورد، متقی یعنی چه؟ یعنی کسی که هرکاری نمی‌کند و در این زمینه دقت دارد، پرهیز دارد، مواظبت دارد، مراقبت دارد، هرکاری نمی‌کند تا اسیر نشود.

گام دوم رهایی در سبک زندگی محقق می‌شود. اینکه چگونه زندگی کنی، چگونه غذا بخوری، چه غذایی بخوری، و چه عملی انجام بدهی که اسیر اعمالت نشوی. چه حرفی بزنی که اسیر حرفت نشوی و حرفت تو را ذلیل نکند، هرکاری را انجام ندهی، دنبال هر هوسی نروی و... همۀ اینها برای این است که آزادی و رهایی خودت را تضمین کنی.

اگر می‌خواهی قدرت رهایی پیدا کنی، باید هرکاری را انجام ندهی!

کسی که در مسیر رسیدن به رهایی قرار می‌گیرد تا به جایی برسد که هر کاری را خواست انجام بدهد اول باید از طریق «هرکاری را انجام نده» عبور کند. برای اینکه تو برسی به قدرتی که هر فکری که خواستی پیدا کنی الان هر فکری نکن. برای اینکه برسی به جایی که صاحب دلت باشی و اسیر دلت نباشی، به دلت بگو «تو از من چه خواستی؟» مثلاً می‌گوید: من الان بستنی می‌خواهم! بگو «نه، به تو نمی‌دهم» اگر دیدی رویش زیاد شده، برو یک دانه بستنی بخر و به آن کسی که دارد جارو می‌کشد بده. برای اینکه حالِ خودت را بگیری. البته نه اینکه مثل مرتاض‌های هندی، ریاضت بکشی! سراغ هر برنامه‌ای نباید رفت؛ فقط آن برنامۀ محدودی که خدا گفته است باید اجرا کرد. تقوا می‌شود مراقبت عملی و البته به نیت هم ربط پیدا می‌کند.

محدودیت در عمل، تو را رها می‌کند، اگر خودت را در عمل، رها کردی به جایی نخواهی رسید. برنامه ما در محدودیت عمل باید بر مبنای تقوا باشد. تقوا چیست؟ مثلاً خدا می فرماید غیبت نکن. من ناراحت می‌شوم، پشت سر بندۀ گنهکار من حرف نزن و آبروی او را نریز و الا من ناراحت می‌شوم...

انسان با محدودیت رفتاری به قدرت رهایی می‌رسد/ هرزگی انسان را اسیر می‌کند

محدودیت عملی، رهایی می‌آورد و هرزگی در عمل و رفتار، انسان را اسیر می‌کند. مدیران سرویس‌های امنیتی آمریکا دور هم جمع شده بودند، یکی از حرف‌هایی که در آن جلسه مطرح شد این بود که می‌گفتند اگر همجنس‌بازی را در ایران رواج بدهیم انقلاب اسلامی سقوط می‌کند! چه ربطی دارد؟ او فنی و عالمانه نگاه می‌کند و می‌گوید وقتی هرزگی رواج پیدا کند دیگری کسی دنبال رهایی نیست.

چرا آنها روی موضوع بی‌حجابی این‌قدر مُصر هستند؟ می‌خواهند هیچ‌کس یونیفرم نداشته باشد؛ یعنی یک نظم، یک ادب و یک محدودیت رفتاری‌ نداشته باشد، چون آدم با محدودیت رفتاری به قدرت رهایی می‌رسد. حالا این محدودیت رفتاری را با سلیقۀ خودمان انتخاب کنیم، یا از روی برنامۀ مرتاض‌های هندی انتخاب کنیم؟ نه؛ بگذار خدا انتخاب کند، بگذار خداوند این محدودیت‌ها را برایت قرار بدهد و با برنامۀ خدا و دین جلو برو.

گام دوم رهایی-که در واقع گام اول است و خداوند هم اول قرآن بیان فرموده- تقوا است «هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» (بقره، 2) این قرآن چه کسانی را رها می‌کند و به رهایی می‌رساند؟ متّقین را رها می‌کند. هرچه خودت را محدودتر کنی رهاتر می‌شوی، تو حاضر هستی محدودیت رفتاری داشته باشی تا به رهایی برسی؟ بعضی‌ها اهل تقوا هستند و برای خودشان محدودیت‌هایی قائل هستند. اگر به او نگاه کنی-حتی قبل از مسلمان شدن- می‌فهمی او متقی هست یا نه؟ می‌فهمی در آغاز اسلام آیا متقی هست یا نه؟ متقی بودن یک ویژگی شخصیتی است، مراقب هستی یا نه؟ روایات و آیات در این زمینه فراوان است.

(الف2/ن2)


<< جلسۀ قبل

جلسۀ بعد >>

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...