دانشگاه امام صادق(ع) | تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-3
عالیترین عامل جوشش محبت خدا، خوف از «مقام» خداست نه «خوف» از عذاب خدا/ بدون اجازۀ «اصلیترین عامل تعیینکنندۀ مقدرات»، هیچ عامل دیگری بر مقدرات اثر نخواهند داشت/ تعیینکنندهترین عامل در مقدرات ما «آزمایشهای الهی» است
- زمان: 1392/08/15
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در: فارس
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: درست است که برخی از کارها مثل صلۀ رحم یا ذکر گفتن و... میتواند برخی مشکلات ما را برطرف کند و روزی ما را زیاد کند، اما یک شرط دارد و آن هم همراهی «تعیینکنندهترین عامل مؤثر بر مقدرات» است، اگر این عامل اجازه ندهد، هیچ یک از عوامل مؤثر بر مقدارت نمیتواند مؤثر واقع شود. حتی عواملی مانند محبت خدا و محبت اولیاء خدا به ما و دعای اولیاء خدا برای ما که خیلی بر مقدرات ما تأثیرگذار هستند، اگر این عامل تعیینکننده اجازه ندهد، در مقدرات ما مؤثر نخواهند بود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش و خود من برای اینکه چه همسری نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد.»
حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی میکند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش میشود. بخشهایی از سومین جلسه این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
توجه به مقدرات الهی غم و اندوه انسان را کم میکند و حسرتها و حسادتها را از بین میبرد
- در مرحلۀ اول باید باور کنیم که مقدرات الهی بر زندگی فردی و اجتماعی حاکم هستند و این تدبیر الهی است که حرف اول و آخر را دربارۀ زندگی ما میزند، هرچند میشود بر این تدبیر الهی تأثیر گذاشت. مثلاً این مقدرات الهی هستند که زمان مرگ، میزان روزی و مقدار و نوع گرفتاریهای ما را مشخص میکنند.
- در مرحلۀ بعدی باید به این مسأله توجه کنیم که این مقدراتی که بر ما حاکم هستند، به چه دلیلی و با چه ملاک و معیاری از سوی خدا برای ما طراحی میشوند؟ به بیان دیگر مهمترین عامل یا ملاک در تعیین مقدارت ما چیست؟ این ملاک و معیار خیلی اهمیت دارد چون حتی بر آن بخشی که خودمان اجازه داریم بر مقدرات خود تأثیر بگذاریم نیز حاکم است.
- در این جلسه میخواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم، اما ابتدا خوب است کمی به آثار معنوی توجه به مقدارت بپردازیم. اگر کسی واقعاً مقدارت را به علم و ایمان باور کند، چه اثری در وجودش ایجاد خواهد شد؟ برخی از «آثار فرعی» از این قرار هستند: - توجه به مقدرات الهی غم و اندوه انسان را کم میکند. - انسان را از نظر دورنی آرام میکند؛ هم نسبت به گرفتاریهای خودش و هم نسبت به مناسبات اجتماعی و روابط با دیگران. - توجه به مقدرات الهی نمیگذارد انسان در موفقیتها زیادی شاد بشود؛ یعنی هیجانات و شادیهای کاذب را کم میکند یا از بین میبرد. - توجه به مقدرات کینهتوزیها، نگرانیهای نابجا، حسرتها و حسادتها را از بین میبرد.
- باور کردن مقدرات میتواند حسادت انسان را از بین ببرد، اما این یکی از آثار نجاتبخش اما «فرعی!» توجه به مقدارت است. با وجود اینکه میدانیم از بین رفتن حسادت در قلب انسان خیلی ارزشمند است، اما باور مقدارت، اثرات مهمتری هم دارد.
- در اهمیت حسادت، همین کافی است که همان حسادتی که ابلیس را بدبخت کرد، در قابیل هم بود، و در دشمنان و مخالفان انبیاء الهی از نوح تا رسول اکرم(ص) هم بود. ابوجهل میگفت: چرا نبوت باید در قبیلۀ بنیقصی باشد و در قبیلۀ دیگران نباشد (فقال له أبوجهل: ویحک! و اللّه إنّ محمدا لصادق و ما کذب محمد قط؛ و لکن إذا ذهب بنو قصىّ باللواء و الحجابة و السّقایة و النّدوة و النبوّة، ما ذا یکون لسائر قریش!؛ أمالی مرتضى، ج2، ص 265) و بعد از پیامبر(ص) در دشمنان امیرالمؤمنین(ع) هم این حسادت وجود داشت به حدّی که خداوند در قرآن کریم یکی از ریشههای مهم ولایتگریزی را «حسادت» بیان فرموده است. (أَمْ یحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَةَ وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْکا عَظِیمًا؛ نساء/54)
- اگر از بین بردن ریشۀ حسادت در انسان-که این همه اهمیت دارد-، جزء آثار و فواید فرعی توجه به مقدرات قرار گیرد، معلوم خواهد شد که توجه به مقدرات چقدر میتواند دز زندگی انسان مهم و تأثیرگذار باشد!
«حساب بردن از مقام خدا» مهترین اثر توجه به مقدرات الهی است/ اگر ببینید زندگیات دست یک کسی است، آیا از او حساب نمیبری؟!
- اما مهمترین اثر توجه به مقدرات این است که اگر مقدرات را باور کنی، «از خدا حساب میبری»؛ یعنی منهای بحث عذاب و عقاب و ثواب، از خدا حساب میبری. اگر انسان ببینید زندگیاش دست یک کسی است، آیا از او حساب نمیبرد؟!
- ترسیدن از مقام ربوبی و آن قدرتی که اختیارات انسان تحت کنترل اوست و مقدرات او را تنظیم میکند، دو راه دارد: یکی اینکه از عذاب او بترسی و دیگر اینکه به قدرتش نگاه کنی. توجه به مقدرات، توجه تو را به قدرت خدا جلب میکند و تو را به خالصترین نوع ایمان و رابطۀ با خدا و زیباترین ترس دعوت میکند؛ نه ترسِ از دوزخ و بلا، بلکه هیبت مقام ربوبی تو را میگیرد.
- خداوند میفرماید: «من کسانی را ساکن این زمین خواهم کرد که از مقام من بترسند و از وعید من بترسند؛ وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامی وَ خافَ وَعیدِ»(ابراهیم/14) اینکه خداوند برای «مقام» و «وعید» جداگانه از واژۀ «خاف» استفاده فرموده، برای این است که ما متوجه باشیم ترس از عذاب الهی با ترس از مقام الهی تفاوت دارد. خداوند در جای دیگری میفرماید: کسی که از من - جدای از عذاب قیامت- حساب میبرد و از «مقام من» میترسد برایش دو بهشت درنظر گرفتهام. «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»(رحمن/46) برای «جَنَّتانِ» تفاسیر مختلفی شده است. یکی از بهترین تفسیرهایش - که علامه طباطبایی بیان فرموده - این است که علاوه بر «بهشت استحقاقی» یک چیزی هم خدا به او میدهد.
- خداوند در جای دیگری میفرماید: بعضیها از مقام پروردگار میترسند و اثرش این است که خودشان را از هوای نفس بازمیدارند. «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوی*فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَی»(نازعات/41) نه اینکه به خاطر ترس از عذاب الهی خودمان را از هوای نفس بازداریم. اینکه خدای مقتدر و توانا را بالای سر خودمان ببینیم، بهترین راه برای بهشت رفتن است، باید قدرت و تسلط خدا را بر زندگی خودمان نگاه کنیم. اصلاً این جزء آداب و سبک زندگی ماست که هرکاری خواستیم فردا انجام بدهیم حتماً انشاءالله بگوییم (وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَاْىْءٍ إِنىِّ فَاعِلٌ ذَالِکَ غَدًا* إِلَّا أَن یَشَاءَ الله؛ کهف/23 و 24)
عالیترین عامل جوشش محبت خدا، خوف از «مقام» خداست نه «خوف» از عذاب خدا
- خوب است در این واقعیت غرق شویم که: «خدا چقدر اختیار ما را در دستش دارد» و قبل از اینکه خداوند طوری از اختیاراتش استفاده کند که بفهمیم چقدر اختیارات دارد، از مقام و قدرت خدا حساب ببریم. ما هر لحظه در چنگ قدرت خدا اسیر هستیم و خدا هر لحظه دارد از قدرتش در تعیین مقدرات ما استفاده میکند؛ آیا لازم است خدا از قدرت خودش با شدّت برعلیه ما استفاده کند تا باورمان شود؟!
- اگر قدرت و اختیار گستردۀ خدا در تعیین لحظهای مقدارت خود را ببینیم واقعاً یک حال خوشِ معنوی به ما دست میدهد، چون این خوفِ پاکیزهای که در اثر توجه به قدرت خدا در تعیین مقدرات ما در وجودمان شکل میگیرد زمینۀ عشق به پروردگار خواهد شد و رابطۀ ما را با خدا کاملاً متحول خواهد کرد. واقعاً چه چیزی محبت خدا را در قلب ما ایجاد میکند؟ عالیترین واسطۀ شکلگیری محبت چیست؟ عالیترین واسطۀ محبت، خوف است آنهم نه خوف از عذاب بلکه خوف از مقام خداوند. مگر «مقام خدا» ترس دارد؟ بله! ترس از اینکه خداوند بالای سر بندگانش ایستاده و بر همه چیز احاطه دارد.
بدون اجازۀ «اصلیترین عامل تعیینکنندۀ مقدرات»، هیچ عامل دیگری بر مقدرات اثر نخواهند داشت
- نه تنها خداوند بر ما قدرت دارد و مقدارت ما را تعیین میکند، بلکه اگر بفهمیم خدا به چه علت و با چه ملاکی مقدارت ما را تعیین میکند کارمان سختتر هم میشود. یعنی بفهمیم اصلیترین عاملی که خداوند بر اساس آن مقدارت ما را تعیین میکند چیست؟ اگر به اصلیترین عاملِ تعیینکنندۀ مقدرات خودمان نگاه کنیم، قدرت و غلبۀ الهی بر ما، خیلی در نظرمان باعظمتتر و هولناکتر خواهد شد و خوف ما از خداوند بیشتر خواهد شد. چون میفهمیم که زندگی آنطور که قبلاً تصور میکردیم در دست ما نیست و ما نمیتوانیم هرطوری که میخواهیم زندگی کنیم. بلکه مقدرات الهی کاملاً ما را دربرگرفته و احاطه کردهاند.
- ما میتوانیم بر مقدرات خودمان تأثیر بگذاریم، مثلاً میتوانیم «دعا» کنیم (کما اینکه امام صادق(ع) میفرماید: إِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ یَنْقُضُهُ کَمَا یُنْقَضُ السِّلْکُ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً؛ کافی/2/469) ولی فقط درصورتیکه آن «عامل تعیینکننده» اجازه دهد، دعای ما مستجاب خواهد شد و اگر اجازه ندهد دعای ما مستجاب نمیشود، حتی اگر بندۀ خوبی باشیم. همچنین ما میتوانیم برای تأثیرگذاری بر مقدرات خودمان و برای رفع بلا و بیماری صدقه بدهیم (الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً؛ منلایحضرهالفقیه/4/368 و الصَّدَقَةُ بِالْیَدِ تَقِی مِیتَةَ السَّوْءِ وَ تَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاء؛ منلایحضرهالفقیه/2/66) ولی یک «عامل تعیینکننده« هست که باید اجازه بدهد تا با این صدقه آن بلایی که میخواست بر سر ما بیاید برطرف بشود، اگر آن عامل اجازه ندهد، بلا برطرف نمیشود!
- درست است که برخی از کارها مثل صلۀ رحم یا ذکر گفتن و... میتواند برخی مشکلات ما را برطرف کند و روزی ما را زیاد کند، اما یک شرط دارد و آن هم همراهی «تعیینکنندهترین عامل مؤثر بر مقدرات» است، اگر این عامل اجازه ندهد، هیچ یک از عوامل مؤثر بر مقدارت نمیتواند مؤثر واقع شود. حتی عواملی مانند محبت خدا و محبت اولیاء خدا به ما و دعای اولیاء خدا برای ما که خیلی بر مقدرات ما تأثیرگذار هستند، اگر این عامل تعیینکننده اجازه ندهد، در مقدرات ما مؤثر نخواهند بود.
تعیینکنندهترین عامل در مقدرات ما «آزمایشهای الهی» است!/ همان همسری که خدا برایت نوشته نصیبت میشود حتی اگر پیامبر(ص) برایت دعا کند
- حالا به پاسخ این سؤال کلیدی بحث خودمان میرسیم که: اصلیترین عاملی که موجب میشود خداوند مقدرات ما را تعیین کنند چیست که سایر عوامل مؤثر بر مقدرات ما فقط با اجازۀ این عامل میتوانند مؤثر باشند؟ اصلیترین و تعیینکنندهترین عامل در مقدرات ما، امتحان و ابتلاء و آزمایشهای الهی است. اصلاً ما آفریده شدهایم برای اینکه در این دنیا آزمایش بشویم.
- خدا بنا ندارد به بندگانش سختی و بلا و مصیبت بدهد، مگر اینکه آزمایش و امتحان الهی اقتضا کند به بندهای سختی و بلایی برسد. خدا بنا ندارد در این دنیا به بندگانش رفاه بدهد، مگر اینکه آزمایش اقتضا کند. خدا بنا ندارد به بندگانش فرصت بدهد یا فرصتها را از بندگانش بگیرد، مگر اینکه آزمایش اقتضا کند. این یعنی تمام لحظههای زندگی ما و تمام مقدرات الهی دربارۀ ما، از هر طرف که نگاه کنیم، تحت تأثیر عامل تعیینکنندۀ آزمایش و امتحان است. خدا میخواهد در این دنیا ما را امتحان کند، و اصلاً ما برای همین آفریده شدهایم، پس طبیعی است که همۀ مقدرات زندگی ما بر این مبنا طراحی بشود.
- مثلاً دعا میکنی و از خدا میخواهی: «خدایا! یک همسر خوب نصیبم کن!» خداوند این دعا را در «دستگاه امتحان الهی» قرار میدهد ولی این دستگاه جواب مثبت نمیدهد و میگوید: «اصلاً راه امتحان این بنده از طریق یک همسر بد است نه یک همسر خوب» پس تو هرچقدر هم که بندۀ خوبی باشی، خدا این دعای تو را مستجاب نمیکند، البته خدا به خاطر این دعا به تو ثواب میدهد ولی طبق مقدراتش به تو همسر بد میدهد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر حضرت جبرائیل، میکائیل و فرشتگان حامل عرش و خود من برای اینکه چه همسری نصیبت شود دعا کنیم، جز آن همسری که خدا برایت درنظر گرفته، نصیبت نخواهد شد؛ لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ»(میزان الحکمه/ح16500)
- چرا خدا اینگونه عمل میکند؟ به خاطر تعیینکنندهترین عامل در تعیین مقدرات؛ یعنی «امتحان گرفتن از ما». همۀ اینها برای این است که ما باید در زندگی خودمان امتحان پس بدهیم. مثلاً خدا به انسانها روزی میدهد و بعضیها را هم فقیر نگه میدارد. اگر به کسی روزی فراوان میدهد برای امتحان است و اگر به کسی روزی کم میدهد باز هم برای امتحان است. (قَدَّرَ الأرزاقَ فَکَثَّرَها و قَلَّلَها ، و قَسَّمَها علَى الضِّیقِ و السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها لِیَبتلِیَ مَن أرادَ بِمَیسورِها و مَعسورِها؛ نهج البلاغه/خطبه91)
باید به آزمایشگاه بودن دنیا برای خودمان نگاه کنیم/حتی یک اتفاق در زندگی ما خارج از امتحان الهی رخ نمیدهد
- اصلاً اساس زندگی ما در دنیا برای امتحان است ولی متاسفانه بعضیها به این واقعیت توجه نمیکنند. اگر اصل امتحان را نادیده بگیریم، تصور خواهیم کرد که موقتاً آمدهایم در این دنیا «زندگی» کنیم تا بعداً به طور دائم در جای دیگری ساکن شویم! لذا بعضیها اینگونه تخیل میکنند که چون مثلاً بهشت هنوز آمادۀ سکونت دائمی نشده یا هنوز ساخته نشده ما را فعلاً به این دنیا فرستادهاند تا سرگرم باشیم، هرچند امکانات دنیا کمتر از بهشت است! لذا وقتی زندگی به آنها فشار میآورد و شرایط برای آنها کمی سخت میشود فریاد میزنند و اعتراض میکنند! اینها اصل هدف خلقت را نفهمیدهاند، و نمیدانند اصلاً ما برای چه اینجا هستیم. خداوند میفرماید: «خدا مرگ و زندگی را آفریده است برای اینکه شما را امتحان کند؛ الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2)
- خداوند در قرآن کریم حدود 60 بار از تعابیر مختلفی مانند «فتنه» و «ابتلاء» و «امتحان» استفاده کرده است برای اینکه اهمیت بحث آزمایش و امتحان الهی در زندگی دنیا را به ما نشان دهد. . باید به این واقعیت توجه کنیم که «آزمایش، همۀ زندگی ما را احاطه کرده است» اصلاً ماهیت زندگی دنیایی ما این است که اینجا دوران امتحان است.
- قبل از اینکه به موقت بودن حیات خودمان در دنیا نگاه کنیم باید به آزمایشگاه بودن دنیا برای خودمان نگاه کنیم و وقتی میخواهیم به مقدرات الهی که بر ما حاکم است نگاه کنیم، باید به فلسفۀ اصلی این مقدرات و تعیینکنندهترین عامل که «امتحان» است نگاه کنیم. بقیۀ عوامل مؤثر در مقدرات همگی دور این عامل اصلی جمع میشوند. تکالیف ما نیز در متن امتحانات الهی قرار دارد، نه اینکه در یک فضای کاملاً باز و آزاد مکلف باشیم. ما در یک فضای کاملاً طراحی شده برای امتحان قرار داریم، به حدّی که در زندگی ما حتی یک اتفاق خارج از امتحان الهی رخ نمیدهد و تمام آحاد انسانها در معرض امتحان هستند. اما یک سؤال مهم باقی میماند و آن اینکه آیا ما میتوانیم بر جریان امتحان گرفتن از خودمان هم تأثیر بگذاریم؟ پاسخ این است که بله، میتوانیم اما اسرار و دقایقی دارد که در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت.
با توجه به امتحان، انسان احساس میکند هرلحظه دارد با پروردگارش زندگی میکند
- نگاه به مفهوم امتحان از نظر روحی و روانی به انسان تعادل میدهد و به عقل انسان تعالی میدهد، از نظر فکری هم نگرش انسان و برنامهریزی انسان برای زندگی فردی و اجتماعی را سامان میدهد. منتها اکثر انسانها به بحث امتحان توجه نمیکنند و نمیدانند فلسفۀ اتفاقاتی که برایشان رخ میدهد چیست یا سوالات امتحانی خداوند در زندگی آنها چیست؟ در حالی که این موضوع فوقالعاده سرگرمکننده است، چون انسان احساس میکند هرلحظه دارد با پروردگارش زندگی میکند. زیرا خدا هر لحظه دارد ما را امتحان میکند. مانند مربی پینگپنگ بسیار ماهری که آنطرف میز ایستاده و میخواهد شما را در حدّ یک بازیکن تیم ملی تربیت کند. وقتی این مربی چند بار توپ را به سمت چپ شما فرستاد، باید بفهمید در آن قسمت ضعف دارید و باید خودتان را تقویت کنید. اگر با این دید، به زندگی نگاه کنید کاملاً سرگرم میشوید، و مدام مشغول خدا و امتحانات خودتان خواهید شد. و میفهمید هر چیزی که برای شما رخ میدهد به مصلحت شماست و ملاک مصلحت شما نیز امتحان است. چون مربی شما در مقدرات، خداوند است و خدا بهتر میداند که مصلحت شما در چیست. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خداوند متعال به بندگانش چنین میفرماید: مصلحت خودتان را به من یاد ندهید، من مصالح شما را بهتر میدانم؛ یَا عِبَادِی اعْبُدُونِی فِیمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ- وَ لَا تُعَلِّمُونِی مَا یُصْلِحُکُمْ، فَإِنِّی أَعْلَمُ بِهِ، وَ لَا أَبْخَلُ عَلَیْکُمْ بِمَصَالِحِکُمْ»(مجموعه ورام/2/108)
سلام و عرض ادب
تشکر از وقتی که گذاشتید.
التماس دعا.