دانشگاه امام صادق(ع) | تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-4
براساس قرآن، همهچیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده / فرق دستورات دین با مقررات رانندگی این است که دستورات دین برای امتحان است نه صرفا نظم دادن
- زمان: 1392/08/16
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در: فارس
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: باید سعی کنیم این نگاه را به زندگی داشته باشیم که همهچیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده، باید این عینک را به چشم خودمان بزنیم و همهچیز را با عینک امتحان نگاه کنیم. در واقع زندگی دنیا فقط برای امتحان است؛ در دنیا نه عشق درست و حسابی هست و نه لذت درست و حسابی هست و نه حتی رنج و عذاب درست و حسابی هست، اگر در این دنیا بخواهند کسی را عذاب دهند و مثلاً دست و پایش را قطع کنند، یک مقدار که دردش زیاد شود، از هوش میرود و دیگر درد نمیکشد. یعنی رنج و عذاب واقعی هم در آخرت است. در دنیا همه چیز برای امتحان است و هیچ چیزی اصالت ندارد.
حجت الاسلام علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی میکند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش میشود. بخشهایی از چهارمین جلسه این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
در دنیا موفقیت برای ما فقط «موفقیت در امتحان الهی» است/سایر موفقیتهای زندگی ابزار ما برای امتحان هستند
- وقتی محور مقدرات ما، محور ارسال انبیاء و محور دستورات دین «امتحان گرفتن از ما» باشد، معنایش این خواهد بود که دیگر در دنیا اصل بر رنج کشیدن یا آسودگی ما نیست، دیگر کسی در این دنیا نباید دنبال «موفقیت»، «آسایش» و «نعمت» باشد، حتی دیگر کسی نباید دنبال «رنج و زجر کشیدن» یا «خودزنی و سختی دادن به خود» باشد.
- بنا نیست ما در این دنیا دنبال «موفقیت» باشیم؛ یعنی نباید دنبال این باشیم که به آن نقطۀ مطلوبی که در نظر گرفتهایم، برسیم. نقطۀ مطلوب برای ما «درست امتحان دادن» است و موفقیت برای ما فقط موفقیت در امتحان الهی است و بقیهاش نباید برای ما اهمیت داشته باشد. البته در این میدانِ بازی زندگی، باید برنامهریزی و تدبیر داشته باشیم و باید موفقیتهای زندگی را هم دنبال کنیم اما همۀ اینها را باید ابزارهای خودمان در بازی امتحان تلقی کنیم.
- نگاه امتحانی داشتن به زندگی و بندگی با نگاه غیرِ امتحانی داشتن به زندگی و بندگی کاملاً متفاوت است. بر اساس نگاه امتحانی، تو نباید بگویی: «من میخواهم نفر اولِ نماز شبخوانهای عالم بشوم!» چون ممکن است خداوند به اقتضای دستگاه امتحان، تو را در شرایطی قرار دهد که به خاطر برخی مصالح، لازم باشد از خواندن نماز شب صرفنظر کنی و حتی نمازهای یومیۀ خودت را هم پنهانی بخوانی، در این صورت تو نباید گلهمند شوی که چرا اینطوری شد؟! تو اصلاً بنا نیست در این دنیا به خواستهای برسی، بلکه بناست امتحان پس بدهی و مافیالضمیر خودت را نشان دهی و در مقام امتحان پس دادن، انتخابهای شایستۀ خودت را رو کنی. میدانید که آیت الله بهجت(ره) به خاطر دستور پدرشان به ترک مستحبات و پرداخت به درس، تا زمانی که پدرشان زنده بودند، نماز شب نخواندند. (مصاحبه پسر آیت الله بهجت:«تا پدرش زنده بود نماز شب نخواند. این را یقین داریم.» پایگاه اطلاعرسانی حوزه، خبر 93027 )
مقصد و هدف نهایی «لقاء الله»، هدف میانی «عبادت»، و اولین هدفِ عملیاتی «امتحان» است/ همهچیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده
- وقتی میگوییم محور مقدرات الهی «امتحان» است یعنی اگر به تو سختی بدهند برای امتحان است، و اگر آسایش بدهند باز هم برای امتحان است. بر این اساس وقتی بلا بر سرمان آمد نباید بگوییم: «خدا مرا خوار کرد؛ رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16) و اگر به ما نعمت دادند نباید بگوییم: «خدا مرا اکرام کرد؛ رَبىِّ أَکْرَمَن»(فجر/15) نه! هر دوی اینها امتحان است و خداوند در قرآن کریم چنین نگاهی را نفی کردهاند. اگر بین خودمان و دیگران تفاوتهایی دیدیم نگوییم این تبعیض است و این با عدالت خدا تناقض دارد! نه تنها محور تقدیر ما امتحان است بلکه محور تکلیف ما نیز امتحان است. یعنی دین هم چیزی نیست جز یک طرح و برنامه برای امتحان گرفتن از ما.
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مال و فرزند را ملاک خشم و خشنودى خداوند مپندارید که این ناشى از جهل شما به امتحان و آزمایش الهى در توانگرى و قدرتمندى است؛ «لا تَعتَبِرُوا الرِّضا و السُّخطَ بالمالِ و الوَلَدِ ، جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ و الاختِبارِ فی مَوضِعِ الغِنى و الاقتِدارِ»(نهج البلاغه/خطبه192)
- میتوان گفت: اولین هدفِ عملیاتی خلقت بشر «امتحان» است که فرمود: «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ»(ملک/2). هدفِ میانی خلقت نیز «عبادت و بندگی» است که فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات/56) و مقصد و هدف نهایی خلقت، «لقاءالله» است که فرمود: «إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ»(انشقاق/6) و «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(بقره/156). به تعبیر دیگر، هدف ابتدایی خلقت که ما عملاً در این دنیا با آن مواجه هستیم، امتحان است. همۀ برنامههای این دنیا برای امتحان است؛ هر چیزی که میبینیم و نمیبینیم برای امتحان است. خداوند میفرماید: «و ما همۀ بندگان را مورد ابتلا قرار میدهیم و امتحان میکنیم؛ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلینَ»(مؤمنون/30)
- باید سعی کنیم این نگاه را به زندگی داشته باشیم که همهچیز در دنیا برای امتحان ما طراحی شده، باید این عینک را به چشم خودمان بزنیم و همهچیز را با عینک امتحان نگاه کنیم، نه با عینک راحتطلبی، عافیتطلبی و امثال آن. بسیاری از افراد مذهبی و متدین که دینداری میکنند و مشکلی با دین و اعتقادات ندارند، حتی برخی از افراد انقلابی، اصلاً عینک امتحان به چشمشان نیست و بدون توجه به موضوع مهم امتحان دارند در صحنهها و عرصههای مختلف حرکت میکنند. مثلاً هر کسی در هر دورهای در انتخابات پیروز میشود برای امتحان است، هم برای خودش امتحان است و هم برای بقیه امتحان است.
چه پیروز شدیم و چه پیروز نشدیم، همهاش امتحان است/ نتیایج ایندنیایی نباید ما را دچار اشتباه کند
- همانطور که در جلسۀ قبل گفتیم، تمام عوامل مؤثر بر مقدرات آنجایی که در اختیار ما نیست و حتی آنجایی که در اختیار ما قرار دارد، فقط به این شرط اثربخش خواهد بود که «دستگاه امتحان» اجازه اثر بدهد. یعنی ما از روی نتیجه نمیتوانیم تشخیص دهیم که آیا درست عمل کردهایم یا نه. اصلاً ممکن است ما درست و دقیق عمل کرده باشیم، اما به دلیل اینکه دستگاه امتحان به ما اجازه نداده، به نتیجه نرسیم. همینطور برعکس؛ یعنی ممکن است یک فرد یا گروهی درست عمل نکرده باشند، ولی به خاطر اینکه دستگاه امتحان اجازه داده، به نتیجه برسند و عیبهایش پنهان بماند. در این موارد معمولاً عوام میگویند: «شانسی به نتیجه رسیدی یا فرصت اَلَکی یا شانسی به دست آوردی و پیروز شدی» ولی خواص و افراد آگاه میگویند: «به نتیجه رسیدن در امور دنیایی لزوماً به تلاش ما و به درست عمل کردن ما بستگی ندارد، چون گاهی دستگاه امتحان به ما اجازه میدهد که باوجود عملکرد نادرست به نتیجه برسیم تا در همین نتیجه از ما دوباره امتحان بگیرد در یک جایی هم ممکن است کاملاً به وظیفۀ خودمان عمل کنیم ولی به نتیجه نرسیم، در اینجا نباید احساس شکست کنیم، چون به وظیفۀ خود عمل کردهایم.
- حتی این نگاه که «آیا خدا از ما قبول میکند و به عمل ما نتیجه میدهد؟!» نیز نگاهِ اشتباهی است چون ممکن است خدا عمل ما را قبول کند ولی نتیجۀ ایندنیایی به عمل ما ندهد. برعکس؛ ممکن است قبول نکند و نتیجۀ ایندنیایی بدهد. ثمرات کارهای ما اکثراً آن دنیایی است لذا نباید دنبال ثمرات و نتایج دنیایی باشیم. ثمرات ایندنیایی کارهایمان نیز نباید ما را دچار اشتباه کند، چون گاهی به وظیفۀ خودمان درست عمل نمیکنیم ولی خدا به ما ثمرۀ دنیایی میدهد. باید بدانیم که چه پیروز شدیم و چه پیروز نشدیم، همهاش امتحان است.
- چرا مسلمانها در جنگ بدر پیروز شدند؟ آیا فقط به خاطر اینکه خیلی خالصانه و خوب جنگیدند، پیروز شدند؟ نه! دو مسأله مؤثر بود: یکی اینکه مسلمانها خالصانه جنگیدند و دیگر اینکه دستگاه امتحان الهی به آنه اجازه داد که پیروز شوند، و الا علیرغم عملکرد خوبشان، شکست میخوردند. لذا خداوند دربارۀ جنگ بدر فرمود: این «بلاءِ حَسَن» یا «آزمایشی نیکو» بود (وَ لِیُبْلىَِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا؛ انفال/17) یعنی این پیروزی در جنگ هم امتحان بود، برای اینکه خداوند ببیند بعد از این پیروزی چگونه برخورد میکنند، مثلاً آیا مغرور میشوند یا نه! یعنی خداوند اینبار خواست مسلمین را با پیروزی امتحان کند. حتی بحث این نبود که چون مخلصانه عمل کردند خداوند خواست به عنوان پاداش این رفتار مخلصانه پیروزی نصیبشان شود.
نگاه به نقش امتحان در تعیین مقدرات ما، تا حدّ زیادی ما را از خودبینی و تکبّر دور میکند
- اگر به زندگی و بندگی خودمان چنین نگاهی داشته باشیم، کاملاً وابسته و آویزانِ خدا خواهیم شد! اصلاً نگاه به مقدرات تا یک درجهای انسان را «بیخود» میکند و نگاه به امتحان که تعیینکنندهترین عامل در مقدرات انسان است، تا حدّ بسیار زیادی انسان را «بیخود» میکند، یعنی از خودبینی، عُجب، غرور و تکبّر دور میکند.
- گاهی اوقات دستگاه امتحان خدا به یک بندۀ خوب، اجازه نمیدهد یک کار خوبی را که قصدش را داشته، انجام دهد. مثلاً گاهی خدا اجازه نمیدهد یک بندۀ خوبِ نماز شبخوان، بلند شود و نماز شب بخواند، چون الان دستگاه امتحان الهی میگوید او اگر الان برای نماز شب بلند شود، دچار عُجب شده و خراب میشود لذا به او چنین اجازهای نمیدهد. چون دستگاه امتحان میگوید: این بنده هنوز بلد نیست امتحان عُجب را درست پس بدهد لذا اگر یک مقدار دیگر نماز شب بخواند دچار عُجب میشود و خراب میشود هنوز ظرفیت لازم را پیدا نکرده، لذا فعلاً امتحان عُجب نباید از او گرفته شود. (قال رسول الله ص: وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ یَجْتَهِدُ فِی عِبَادَتِی فَیَقُومُ مِنْ رُقَادِهِ وَ لَذِیذِ وِسَادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لِیَ اللَّیَالِیَ فَیُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی عِبَادَتِی فَأَضْرِبُهُ بِالنُّعَاسِ اللَّیْلَةَ وَ اللَّیْلَتَیْنِ نَظَراً مِنِّی لَهُ وَ إِبْقَاءً عَلَیْهِ فَیَنَامُ حَتَّى یُصْبِحَ فَیَقُومُ وَ هُوَ مَاقِتٌ لِنَفْسِهِ زَارِئٌ عَلَیْهَا- وَ لَوْ أُخَلِّی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَا یُرِیدُ مِنْ عِبَادَتِی لَدَخَلَهُ الْعُجْبُ مِنْ ذَلِکَ فَیُصَیِّرُهُ الْعُجْبُ إِلَى الْفِتْنَةِ بِأَعْمَالِهِ فَیَأْتِیهِ مِنْ ذَلِکَ مَا فِیهِ هَلَاکُهُ لِعُجْبِهِ بِأَعْمَالِهِ وَ رِضَاهُ عَنْ نَفْسِه؛ کافی/2/60) یعنی اگر نماز شب نخواند و بعد خودش را به خاطر محروم شدن از نماز شب، مذمت کند خیلی بهتر از این است که نماز شب بخواند و بعد دچار عُجب شود.
به افراد خودخواه و متکبّر برمیخورد که چرا خدا اینقدر در امور زندگیشان دخالت دارد؟!
- وقتی میبینیم که مقدرات الهی اینگونه ما را احاطه کردهاند معنایش این نیست که جبریمسلک بشویم و کارهای خود را تعطیل کنیم و برویم یک گوشه بنشینیم. بعضیها وقتی میبینند که خیلی از امورشان دست خداوند است و دخالت خدا در امور زندگیشان زیاد است، میگویند: «پس دیگر چرا تلاش و برنامهریزی کنیم؟ اصلاً همهچیز را رها میکنیم!» کسانی که اینگونه فکر میکنند، معمولاً خودخواه و متکبر و متفرعن هستند، چون بهشان برمیخورد که خدا اینقدر در امور زندگیشان دخالت دارد و گاهی تصمیمها و برنامهریزیهایشان را بهم میزند. لذا میگویند حالا که خیلی از امور ما دست خداست و خیلی اوقات خدا برنامهریزیهای ما را خراب میکند، من دیگر برنامهریزی و اقدام نمیکنم! در حالی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خدا را با به هم خوردن تصمیمها و گشوده شدن عزمها شناختم؛ عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم؛ نهج البلاغه/حکمت 249)
- اگر بنا بود ما برای خودمان برنامهریزی نکنیم و طبق برنامۀ خودمان اقدام عملی انجام ندهیم و فقط امتحان پس بدهیم و توکل بر خدا کنیم، کارمان خیلی آسانتر از الان بود. اصلاً زیبایی توکل به این است که انسان برنامهریزی و اقدام کند، بعد توکل کند لذا خداوند به ما فرموده است که برای خودمان برنامهریزی کنیم و گاهی به کارمان هم اثر میدهد، اما در این میان گاهی اوقات حالِ ما را میگیرد و به کارمان اثر نمیدهد تا ما را امتحان کند.
چگونه میشود خدا را دید؟/ خدا از طریق امتحان، لحظه به لحظه دارد با ما زندگی میکند
- اگر به امتحانات الهی در متن زندگی خودمان درست نگاه کنیم، کمکم میتوانیم خدا را در متن این امتحانات ببینیم و کمکم میتوانیم درک کنیم که عالم محضر خداست. وقتی حضرت امام(ره) فرمود: «عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید»(صحیفۀ امام/13/461) این مطلب را به عرفایی که اهل کشف و شهود هستند نفرمودند، بلکه به افرادی عادی مثل خودمان فرموده است. ولی ما که اهل شهود قلبی نیستیم چگونه باید ببینیم عالم محضر خداست؟! یک راه بیشتر ندارد؛ اگر در معادلۀ امتحان قرار بگیریم و عالم را با نگاه امتحان الهی ببینیم، در این صورت میتوانیم حضور خدا را در متن زندگی خودمان حس کنیم و ببینیم، میتوانیم فعل خدا و تمایلات و خواستههای پروردگار را از خودمان ببینیم.
- چگونه میشود خدا را دید؟ آیا برای دیدن خدا باید برویم دعا کنیم، التماس کنیم تا خودش را به ما نشان بدهد؟ آیا با اجرا کردن دستورات الهی میتوانیم خدا را ببینیم؟ بله، هر کدام از اینها یک سهمی در نشان دادن خدا به ما دارند، اما ما میتوانیم با «امتحان» خدا را ببینیم، و خدا را در آیینۀ امتحانهایی که میگیرد ببینیم. اگر با امتحان خدا را ببینیم، به تعبیری اخلاق خدا و خواستههای خدا دستمان میآید. خدا از طریق امتحان، لحظه به لحظه دارد با ما زندگی میکند و هر لحظه دارد از ما امتحان میگیرد. اگر با این نگاه با خدا زندگی کنیم، کمکم خدا را میشناسیم و بر اساس نوع امتحاناتی که از ما میگیرد میفهمیم خدا نسبت به چه اموری حساس است. چون ما تا وقتی با کسی زندگی نکنیم نمیتوانیم او را خوب بشناسیم.
باید همۀ زندگی را با «عینک امتحان» ببینیم/ در این دنیا، همه چیز امتحان است
- خداوند کاملاً فعال است و هر لحظه دارد با دستگاه امتحانش، با ما تعامل میکند. خدای منهای امتحان، خدای غیر فعال است و خدایی است که نمیتوانیم با او زندگی کنیم. باید در همۀ لحظات زندگی خودمان عینک امتحان به چشم بزنیم و همۀ زندگیمان را با نگاه امتحان ببینیم.
- امتحانات انسانها دایرۀ بسیار گستردهای دارند. در این دنیا، همه چیز امتحان است. مثلاً خدا به ما نعمت نمیدهد به خاطر اینکه یک نفسی تازه کنیم و بعدش دوباره به ما بلا بدهد! بلکه نعمت میدهد تا امتحان کند و ببیند در نعمت چگونه هستیم، بلا هم میدهد تا ما را امتحان کند. همۀ روابط بین انسانها امتحان است. همۀ دوستیها و دشمنیهای زندگی امتحان است.
- گاهی خداوند یک کسی را - مثلاً به خاطر عیبهایی که دارد- مأمور میکند تا به سراغ ما بیاید و ما را اذیت کند و ما نباید کینۀ او را به دل بگیریم، چون بنا بوده که ما این امتحان را پس بدهیم و او هم وسیلهای است که خدا از طریق او از ما امتحان گرفته است. باید تمام تلاشمان این باشد که این امتحان را به خوبی پس بدهیم، نه اینکه از کسی که وسیلۀ این امتحان بوده، کینه به دل بگیریم.
- در این دنیا همۀ روابط اجتماعی و حتی خانوادگی وسیلۀ امتحان هستند. حتی فرزندان ما هم وسیلۀ امتحان ما هستند. (وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ؛ انفال/28) امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسى از شما دعا نکند که خدایا! از امتحان به تو پناه مىبرم! چون کسى نیست مگر اینکه مشمول امتحان شود. خداوند مىفرماید: «بدانید که اموال و فرزندانتان مایه امتحان شما هستند»؛ لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة»(نهج البلاغه/حکمت 93)
- اصلاً بنا نیست کسی در این دنیا زندگی کند! زندگی این دنیا لهو و بازی است، زندگی واقعی در عالم آخرت است «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ»(عنکبوت/64) در واقع زندگی دنیا فقط برای امتحان است؛ در دنیا نه عشق درست و حسابی هست و نه لذت درست و حسابی هست و نه حتی رنج و عذاب درست و حسابی هست، اگر در این دنیا بخواهند کسی را عذاب دهند و مثلاً دست و پایش را قطع کنند، یک مقدار که دردش زیاد شود، از هوش میرود و دیگر درد نمیکشد. یعنی رنج و عذاب واقعی هم در آخرت است. در دنیا همه چیز برای امتحان است و هیچ چیزی اصالت ندارد. مثلاً اینکه ما در این دنیا غذا میخوریم، همین غذا خوردن هم مایۀ امتحان است. – با عرض معذرت- حتی اینکه مجبور هستیم، به دستشویی برویم هم مایۀ امتحان است. یعنی اینطور نیست که دستشویی رفتن هم اصالت داشته باشد، چون خدا میتوانست بدن انسان را طوری طراحی کند که نیاز به دفع ضایعات نداشته باشد و مثلاً ضایعات بدن از طریق یک عرقِ خوشبخو در هوا پخش شود - مانند بدن بهشتیان – لذا امام باقر(ع) یکی ازکاربردهای این خاصیت در بدن انسان را جلوگیری از دچار شدن انسان به خودبینی و تکبر برمیشمرد(عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغَائِطِ، فَقَالَ: تَصْغِیراً لِابْنِ آدَمَ لِکَیْلَا یَتَکَبَّرَ وَ هُوَ یَحْمِلُ غَائِطَهُ مَعَهُ؛ علل الشرایع صدوق/1/275) امیرالمؤمنین(ع) هم توجه به همین ضایعات را عاملی برای دفع عجب و تکبر میشمارند(مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِکَ یَحْمِلُ الْعَذَرَةَ؛ غررالحکم/ص696 )
- آیا هیچ بخشی از زندگی ما هست که خدا در آن بخش به وسیلۀ امتحان گرفتن با ما حرف نزند؟! نه. همۀ بخشهای زندگی وسیلۀ امتحان ما هستند. مثلاً خداوند میتوانست در طراحی زندگی ما خواب را قرار ندهد. یکی از امتحانات خواب این است که ببیند آیا ما سحرها برای نماز بیدار میشویم یا نه! اصلاً شیرین بودن خواب برای این است که خدا ببیند آیا ما حاضر هستیم از این شیرینی خواب برای خدا صرفنظر کنیم؟!
آیا تا بحال از خدا پرسیدهایم که «خدایا! تو از من چه میخواهی؟!»/خدا با ما به زبان امتحان سخن میگوید
- اینهمه به درگاه خدا رفتهایم و از خدا چیزهای زیادی خواستهایم اما آیا تا بحال یکبار از خدا پرسیدهایم که «خدایا! تو از من چه چیزی میخواهی؟! من چه چیزی باید از خودم نشان دهم؟!» آیا این سؤال را از خدا اینقدر پرسیدهای تا کار به «قربانی اسماعیلت» کشیده شود؟! حضرت ابراهیم(ع) آنقدر با زبان امتحان با خدا صحبت کرد و امتحانات را پشت سر گذاشت تا کارش به قربانی اسماعیل(ع) کشیده شد. مدام درِ خانۀ خدا رفت و پرسید: خدایا! تو از من چه چیزی میخواهی؟! خداوند که با زبان امتحان با هر کسی سخن میگوید، از ابراهیم(ع) امتحانات مختلفی گرفت تا کار به قربانی اسماعیل(ع) رسید. یعنی حضرت ابراهیم(ع) در هر مرحله از امتحاناتش فهمید که خدا از او چه میخواهد و درست جواب داد. لذا خداوند میفرماید: ما هر چه ابراهیم را امتحان کردیم و او را مبتلا کردیم او درست جواب داد «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن»(بقره/124)
- اینکه حضرت ابراهیم(ع) در هر امتحانی «فهمید» خداوند دقیقاً از او چه میخواهد خیلی مهم است. ما باید در هر امتحانی بفهمیم خدا دقیقاً از ما چه میخواهد تا بتوانیم درست جواب دهیم. برای اینکه ما بفهمیم خدا هر لحظه از ما چه میخواهد ابتدا باید بدانیم که داریم در دارِ ابتلا و امتحان زندگی میکنیم و در این دنیا هیچ خبر دیگری غیر از امتحان نیست.
فرق دستورات دین با مقررات رانندگی این است که دستورات دین برای امتحان است نه صرفا نظم دادن
- مقررات راهنمایی رانندگی برای ایجاد نظم و رفاه عمومی طراحی شده است نه برای امتحان گرفتن از ما که آیا مثلاً از چراغ قرمز عبور میکنیم یا نه! لذا اگر این مقررات را رعایت کنیم، پلیس با ما کاری ندارد و اگر رعایت نکنیم فقط جریمه میکند. اما دستورات دین اینطوری نیستند. فرق دستورات دین با مقررات راهنمایی و رانندگی این است که «خدا چراغ را قرمز میکند تا ببیند تو چه کار میکنی و در این امتحان چگونه جواب میدهی» یعنی همۀ دستورات دین برای امتحان ما طراحی شده است، حتی مقدرات ما هم برای امتحان ما طراحی شده است نه صرفا نظم دادن به زندگی فردی یا اجتماعی ما.
- مثلاً در لحظۀ اذان، خداوند به تکتک ما دارد نگاه میکند تا ببیند در این امتحان چگونه رفتار میکند؛ آیا به خاطر نماز اول وقت حاضر است بلافاصله از فکر خود دربیاید، آیا حاضر است کاری که به شدّت سرگرمش کرده رها کند، آیا حاضر است از خواب شیرین سحرگاه صرفنظر کند، آیا حاضر است از این حالی که در آن است خارج شود و به سراغ نماز برود. اذان هر دفعه میخواهد ما را از یک حالی دربیاورد و همین یک امتحان است.
بسیار عالی بود استاد