دانشگاه امام صادق(ع) | تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر-5
«مصلحت ما» آنچیزی است که باعث میشود از ما بهتر امتحان گرفته شود/ مقدرات ما بر اساس امتحاناتی که باید از ما گرفته شود، تنظیم میشوند/ نمیشود فلسفۀ زندگی ما «امتحان» باشد ولی فلسفۀ دین، حکومت، و تعلیم و تربیت ما «امتحان» نباشد
- زمان: 1392/08/17
- مکان: تهران - مسجد دانشگاه امام صادق(ع)
- انعکاس در: رجانیوز
- پی دی اف: A5 | A4
- اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
- صوت: دانلود | بشنوید
- کلیپ صوتی: دانلود | بشنوید
پناهیان: نمیشود نظام دستورات دینی تحت تأثیر عامل امتحان باشد، ولی حکومت تحت تأثیر دستگاه امتحان نباشد. متاسفانه گاهی اوقات در مسائل اجتماعی وقتی مشکلی میبینیم، بلافاصله میخواهیم از نزدیکترین راه مسأله را حل کنیم. گاهی نزدیکترین راه گذاشتن قانون اضافی است. گاهی نزدیکترین راه اعمال قدرت است. ولی اولیاء خدا اینگونه عمل نمیکردند لذا حکومتهای اولیاء خدا سرشار از مظلومیت است. در حکومت دینی «امتحان» یک اصل مهم است. حکومت دینی حکومتی نیست که به دنبال نتیجه به هر قمیتی باشد، بلکه «امتحان» برایش خیلی اهمیت دارد، لذا به افراد مختلف فرصت میدهد و زیاد از قدرت حکومت برای کنترل کردن افراد استفاده نمیکند لذا این فرصتدادنها خیلی اوقات موجب میشود بعضیها سوء استفاده کنند.
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان به مدت ده شب در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع: «تعیینکنندهترین عامل در مقدّرات بشر» سخنرانی میکند. این سخنرانی هر روز ساعت «شش و ده دقیقه» صبح از شبکه دوم سیما پخش میشود. بخشهایی از پنجمین جلسه این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
مقدرات ما بر اساس امتحاناتی که باید از ما گرفته شود، تنظیم میشوند/«مصلحتِ ما» آنچیزی است که باعث میشود از ما بهتر امتحان گرفته شود
- وقتی گفته میشود «مقدرات الهی حاکم بر زندگی ما هستند» باید بدانیم که تمام این مقدرات در «دستگاه امتحان» تعیین و اندازهگذاری میشوند؛ یعنی مقدرات ما بر اساس امتحاناتی که باید از ما گرفته شود، تنظیم میشوند. ما امتحان را یک «دستگاه» فرض میکنیم که عوامل مختلفی بر این دستگاه تأثیرگذار هستند؛ این عواملِ مؤثر بر مقدرات که پیشتر اشاره کردیم(افکار، علایق و آرزوها، اعتقادات، اعمال، نیتها و دعاها، محبت خدا و اولیاء خدا به ما، رفتارهای خوب و بد اطرافیان ما) در واقع ورودیهای این دستگاه امتحان هستند و خروجی این دستگاه نیز مقدرات ما خواهند بود که محدودۀ اختیار ما را مشخص میکنند و حتی بر اختیار ما نیز مؤثرند.
- اینکه طبق فرمایش پیامبر(ص)، خداوند میفرماید: من امور بندگانم را بنا بر مصالح آنها تدبیر میکنم و هرچه صلاح آنها باشد خودم مقدماتش را فراهم مى سازم (أَنِّی أُدَبِّرُ عِبَادِی بِمَا یُصْلِحُهُم؛ امالی طوسی/ص167) در واقع همۀ این مصلحتها بر اساس دستگاه امتحان است و الا معلوم است که مصلحت نهایی ما عبودیت و سعادت دنیا و آخرت است. ولی این مصلحتی که خداوند مقدرات ما را بر اساس آنها تنظیم میکند، یعنی آنچیزی که دستگاه امتحان اقتضا کند؛ چون ما برای امتحان آفریده شدهایم لذا مصلحت ما آنچیزی است که باعث شود بهتر از ما امتحان گرفته شود. اگر مصلحتِ بندگان را به معنای نفعِ بندگان درنظر بگیریم، باز هم میتوان گفت: «نفعِ ما در امتحان است».
«خدایا! از من امتحان نگیر!»؛دعایی که هرگز مستجاب نمیشود/سعی نکن از امتحانات الهی فرار کنی، چون بیفایده است
- خداوند ما را در این دنیا آفریده است تا از ما امتحان بگیرد (الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ؛ ملک/2) ما هم که میدانیم «نمیتوانیم از حکومت خدا خارج شویم؛ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک»(دعای کمیل) پس راه عاقلانه این است که از امتحان فرار نکنیم و خودمان به امتحانات الهی تن بدهیم؛ چون فرار از امتحان بیفایده است و خدا بالاخره امتحاناتش را از ما میگیرد. پس چرا بیهوده خودمان را به در و دیوار بکوبیم؟! بهجای فرار از امتحان، مثلاً میتوانیم از خدا بخواهیم: «خدایا! بهترین و آسانترین امتحان را از من بگیر...» یا بخواهیم: «خدایا! امتحان من سخت شده است، یکمقدار آسانتر امتحان بگیر...» ولی نمیتوانیم از خدا بخواهیم: «خدایا! از من امتحان نگیر!!» باید بپذیریم و باور کنیم که اصلاً ما به این دنیا آمدهایم تا امتحان پس بدهیم.
این نگاه به دستگاه امتحان، یک مبنای نظری برای تنظیم روابط اجتماعی و نظامات حقوقی است
- جلسات قبل هم گفتیم که اگر باور کنیم مقدرات الهی چقدر بر زندگی ما احاطه دارد، واقعاً رفتارمان متواضعانهتر خواهد شد (و غمها و شادیهای بیخود از قلبمان بیرون خواهد رفت و دچار عُجب و غرور نخواهیم شد و بسیاری فواید دیگر...) حالا میگوییم اگر باور کنیم تنظیم نهایی این مقدارت تحت تأثیر عاملِ «امتحان» صورت میگیرد، و بفهمیم که همین «دستگاه امتحان» است که هر لحظه دارد زندگی ما را اداره میکند، در این صورت حال و روزمان کاملاً عوض خواهد شد و خیلی بیشتر متواضع و افتادهحال خواهیم شد.
- این نگاه به دستگاه امتحان، هم یک مبنای نظری برای برنامهریزیهای فردی و اجتماعی است، هم یک مبنا برای درک احکام الهی و تنظیم روابط اجتماعی ماست، هم یک مبناست که علمای حقوق هم میتوانند بر این مبنا شیوۀ برنامهریزی و قانونگذاری و نظامات حقوقی خود را تنظیم کنند و هم نگاهی است که به انسان روحیه میدهد.
نمیشود فلسفۀ زندگی ما «امتحان» باشد ولی فلسفۀ دین، حکومت و تعلیم و تربیت ما «امتحان» نباشد
- نمیشود فلسفۀ زندگی ما «امتحان» باشد ولی فلسفۀ دین ما «امتحان» نباشد. نمیشود فلسفۀ دین ما امتحان باشد ولی فلسفۀ حکومت ما و فلسفلۀ تعلیم و تربیت ما امتحان نباشد. نمیشود بدون درنظر گرفتن مقولۀ امتحان، نظام تربیتی را طراحی و تنظیم کنیم. چون نمیشود خدا ما را برای امتحان به این دنیا آورده باشد و بعد دین و احکام خود را بدون درنظر گرفتن امتحان تنظیم کرده باشد.
نوع فرامین الهی بهگونهای است که امکان امتحان را باقی میگذارد/خدا با ممنوع کردن غیبت، خواسته به گنهکاران فرصت امتحان بدهد
- به عنوان مثال، به ما امر شده است که اگر دیدیم کسی دارد مخفیانه گناهی مرتکب میشود نباید آن را لو بدهیم. یکی از دلایلش این است که با لو دادن، امکان امتحان گرفتن از او - در آن مورد - منتفی میشود. لذا وقتی به پیامبر(ص) گزارش دادند در فلان خانه بساط گناه و فحشاء برقرار است، و ابتدا یک نفر بلند شد و از پیامبر(ص) اجازه خواست که برود و آنها را مجازات کند، پیامبر(ص) به او اجازه نداد و به علی(ع) مأموریت داد و فرمود: «علی جان! برو و اگر گنهکاری دیدی، نزد ما بیاور» علی(ع) هم وقتی به آن خانه رسید، با چشم بسته وارد شد و دست به دیوار کشید و بیرون آمد و فرمود من کسی را ندیدم! پیامبر (ص) نیز کار حضرت را تأیید کرده و فرمود: «تو جوانمرد این امت هستی؛ یا علی انت فتی هذه الامه»(تحفه الاخوان، دامادی/ص13)
- اصلاً نوع فرامین الهی بهگونهای است که امکان امتحان را باقی میگذارد و دستورات الهی نیز مانند مقدرات الهی کاملاً هماهنگ با دستگاه امتحان هستند. مثلاً اینکه دستور دادهاند غیبت نکنیم، در واقع به آدمهای گنهکار فرصت گناه میدهد و باعث میشود که رسوا نشوند. یعنی خداوند با ممنوع کردن غیبت، خواسته است این فرصت امتحان به گنهاکاران داده شود. اگر ما اجازه داشتیم غیبت کنیم، بساط کسانی که پنهانی گناه میکنند خیلی راحتتر برچیده میشد، چون میتوانستیم هر کسی گناه پنهانی انجام میدهد، لو بدهیم. ولی خدا این اجازه را به ما نداده است چون لو دادن اینها باعث میشود به عملکرد دستگاه امتحان خدشه وارد شود.
همه باید از دستگاه امتحان عبور کنند/حتی پیامبر(ص) هم نمیتواند بدون اینکه کسی از دستگاه امتحان عبور کند او را هدایت نماید
- چرا خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «تو بر آنها سیطره نداری؛ لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر»(غاشیه/22) پیامبر(ص) میخواست بر مردم سیطره داشته باشد، تا چه کار کند؟ نعوذ بالله پیامبر(ص) نمیخواست بر مردم سیطره پیدا کند تا به آنها ظلم کند! بلکه میخواست بر مردم سیطره پیدا کند تا آنها را هدایت کند. لذا خداوند در جای دیگری به رسول اکرم(ص) میفرماید: «تو نمیتوانی هرکسی را که دوست داری، هدایت کنی؛ إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ»(قصص/56) اینها یعنی باید اجازه بدهی همۀ مردم از دستگاه امتحان عبور کنند.
- خداوند میفرماید: «آیا مردم فکر میکنند بعد از اینکه ایمان آوردند امتحان نمیشوند؟ در حالی که ما کسانى را که قبل از آنها بودند امتحان کردهایم، چون باید خداوند راستگویان و دروغگویان را معلوم کند؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُون*وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین»(عنکبوت/2و3) امام محمد باقر(ع) در شأن نزول این آیه میفرماید: پیامبر اکرم(ص) دوست داشتند مقدمات طوری طراحی شوند که علی(ع) بعد از ایشان بدون اختلاف در آن جایگاهی که خداوند مقرر فرموده قرار بگیرد. اما خداوند با این علاقۀ پیامبر مخالفت کردند. (إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ حَرِیصاً عَلَى أَنْ یَکُونَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنْ بَعْدِهِ عَلَى النَّاسِ خَلِیفَةَ وَ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ خِلَافُ ذَلِکَ فَقَالَ وَ عَنَى بِذَلِکَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ...) و(فَقَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَلْفَ حَاجَةٍ فَقَضَاهَا لِی وَ سَأَلْتُ لَکَ مِثْلَهَا فَقَضَاهَا لَکَ وَ سَأَلْتُ لَکَ رَبِّی أَنْ یَجْمَعَ لَکَ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَأَبَى عَلَیَّ رَبِّی فَقَالَ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون)(عیاشی/1/197 و تأویل الایات/ص420)
خداوند به موسی(ع) فرمود: صدای معجزهگونۀ گوسالۀ سامری فتنۀ خودم بود تا امتحان مردم سختتر شود!/چرا خدا به ابلیس قدرت وسوسه کردن داد؟
- حتماً داستان گوسالۀ سامری را شنیدهاید. این گوساله از طلا درست شد و سامری در ساختن آن خیلی هنر به خرج داد تا مردم را فریب دهد. طبق برخی روایات، حضرت موسی(ع) دربارۀ این مسأله به پروردگار عرضه داشت: این سامری هنری داشت که گوسالهای بسازد تا مردم را بفریبد، اما آن صدای عجیب و معجزهگونهای که از گوساله شنیده میشد از کجا آمد؟ آیا صدای گوساله نیز جزء هنر سامری بود؟ خداوند فرمود: این فتنۀ خودم بود که اضافه کردم و خواستم امتحان سختتر بشود! (عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع: ... ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى: إِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ وَ عَبَدُوا الْعِجْلَ وَ لَهُ خُوارٌ فَقَالَ مُوسَى ع: یَا رَبِّ الْعِجْلُ مِنَ السَّامِرِیِّ، فَالْخُوَارُ مِمَّنْ؟ فَقَالَ: مِنِّی یَا مُوسَى إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُهُمْ قَدْ وَلَّوْا عَنِّی إِلَى الْعِجْلِ أَحْبَبْتُ أَنْ أَزِیدَهُمْ فِتْنَة؛ تفسیر قمی/ج2/ص62)
- قدرتی که خداوند به ابلیس هم دارد، برای همین منظور بود. وقتی ابلیس از درگاه خدا رانده شد، به خدا گفت: به خاطر عبادتهایی که انجام دادهام در همین دنیا به من پاداش بده! خداوند فرمود چه میخواهی تا به تو بدهم؟ گفت: میخواهم تا روز قیامت به من عمر بدهی، خداوند فرمود به تو عمر طولانی میدهم. گفت: میخواهم مانند خون در رگهای فرزندان آدم نفوذ کنم، خدا فرمود این قدرت را به تو میدهم. گفت: به ازای هر فرزند آدم به من دو فرزند بده! خدا فرمود به تو میدهم. بعد ابلیس گفت: از فضل و کَرمت نیز یک چیز بیشتری به من عطا کن! خدا فرمود: کاری میکنم در سینۀ ابناء بشر نفوذ کنی و نفس بزنی و آنها تصور کنند که حرف دل خودشان است. (فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ کَیْفَ وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِی لَا تَجُورُ- فَثَوَابُ عَمَلِی بَطَلَ قَالَ لَا- وَ لَکِنِ اسْأَلْ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا مَا شِئْتَ ثَوَاباً لِعَمَلِکَ فَأَعْطَیْتُکَ فَأَوَّلُ مَا سَأَلَ الْبَقَاءَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ فَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَعْطَیْتُکَ قَالَ سَلِّطْنِی عَلَى وُلْدِ آدَمَ قَالَ قَدْ سَلَّطْتُکَ- قَالَ أَجْرِنِی مِنْهُمْ مَجْرَى الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ قَالَ قَدْ أَجْرَیْتُکَ قَالَ وَ لَا یَلِدُ لَهُمْ وَلَدٌ إِلَّا وَ یَلِدُ لِی اثْنَانِ قَالَ وَ أَرَاهُمْ وَ لَا یَرَوْنِی وَ أَتَصَوَّرُ لَهُمْ فِی کُلِّ صُورَةٍ شِئْتُ فَقَالَ قَدْ أَعْطَیْتُکَ قَالَ یَا رَبِّ زِدْنِی قَالَ قَدْ جَعَلْتُ لَکَ فِی صُدُورِهِمْ أَوْطَاناً قَالَ رَبِّ حَسْبِی؛ تفسیر قمی/ج1/ص42)
- بعد از اینکه خداوند خواستههای ابلیس را برآورده کرد، حضرت آدم(ع) به درگاه خداوند عرضه داشت: خداوندا! با این قدرتهایی که به ابلیس عطا کردی، او بر من و فرزندان من مسلط خواهد شد. به من و فرزندانم نیز عنایتی بفرما. لذا خداوند خواستههای حضرت آدم(ع) را نیز به او عطا کرد. (لَمَّا أَعْطَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِبْلِیسَ مَا أَعْطَاهُ مِنَ الْقُوَّةِ قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ سَلَّطْتَ إِبْلِیسَ عَلَى وُلْدِی ... ؛ تفسیر قمی/1/42)
- چرا خداوند این قدرتها را به ابلیس عطا کرد تا ابناء بشر را وسوسه کند؟ برای اینکه اساساً خدا ما را برای امتحان کردن آفریده است و اینها نیز ابزاری هستند برای امتحان گرفتن از ما. و الا خداوند میتوانست کاری کند که همۀ انسانها بدون دردسر تسبیحگوی خدا شوند؛ مثل ملائکه. اما خدا در مورد انسانها، بیش از نتیجه (خوب شدن ابناءِ بشر)، به فرآیند خوب شدن اهمیت میدهد.
نمیشود فلسفۀ مقدرات ما امتحان باشد، اما فلسفۀ دستورات الهی و احکام دینی امتحان نباشد/ چند مثال...
- نمیشود فلسفۀ خلقت انسان امتحان باشد، ولی فلسفۀ مقدراتی که برای بشر تعیین کرده است امتحان نباشد. نمیشود فلسفۀ خلقت بشر و مقدرات او، امتحان باشد ولی فلسفۀ دستورات الهی و منظومۀ احکام دینی امتحان نباشد.
- به عنوان مثال، اینکه فرمودهاند خانمها در چند مورد باید حرف همسر خود را گوش کنند (البته نه به معنا که آقایان بر خانمها ولایت مطلقه داشته باشند) برای چیست؟ این در واقع طراحی فضا برای امتحان است. هرچند این به خاطر تناسبهای زن و مرد نیز هست، اما اساساً برای امتحان است. میپرسند: حالا اگر یک آقایی، اشتباه کرد، چه میشود؟ پاسخ این است که این اشتباهات نیز جزئی از امتحان است و الا اگر این پیچیدگیها نبود که امتحان نمیشد!
- اینکه فرمودهاند: بچهها باید حرف پدر و مادر خود را گوش کنند، برای چیست؟ این هم طراحی فضا برای امتحان است. باز هم نباید بگویید: چون پدر و مادر برای یک نسل هستند و فرزندان برای یک نسل دیگر هستند، این معمولاً موجب اختلاف میشود. چون خداوند هم این را میدانسته ولی این دستور را به خاطر امتحان ما صادر کرده است. حتی اگر پدر یا مادرت کافر و ملحد باشند باید به آنها احترام بگذاری و حرف او را(به جز در مواردی که برخلاف دستورات خدا باشد) گوش کنی، مثل اویس قرنی که به خاطر خواستۀ مادرش (که آن موقع ملحد بود) فقط یک روز در مدینه ماند و برگشت نتوانست رسول خدا(ص) را ببیند.
چرا حکومتهای اولیاء خدا سرشار از مظلومیت است؟/ در حکومت دینی «امتحان» یک اصل مهم است
- نمیشود دستگاه امتحان فقط برای یک بخش از زندگی انسان تعیینکننده باشد و برای بخشهای دیگر تعیینکننده نباشد. نمیشود نظام دستورات دینی تحت تأثیر عامل امتحان باشد، ولی حکومت تحت تأثیر دستگاه امتحان نباشد. متاسفانه گاهی اوقات در مسائل اجتماعی وقتی مشکلی میبینیم، بلافاصله میخواهیم از نزدیکترین راه مسأله را حل کنیم. گاهی نزدیکترین راه گذاشتن قانون اضافی است. گاهی نزدیکترین راه اعمال قدرت است. ولی اولیاء خدا اینگونه عمل نمیکردند لذا حکومتهای اولیاء خدا سرشار از مظلومیت است.
- در حکومت دینی «امتحان» یک اصل مهم است. حکومت دینی حکومتی نیست که به دنبال نتیجه به هر قمیتی باشد، بلکه «امتحان» برایش خیلی اهمیت دارد، لذا به افراد مختلف فرصت میدهد و زیاد از قدرت حکومت برای کنترل کردن افراد استفاده نمیکند لذا این فرصتدادنها خیلی اوقات موجب میشود بعضیها سوء استفاده کنند.
- یکبار به رسول خدا(ص) خبر رسید که عدهای مواد مورد نیاز مردم را احتکار کردهاند، پیامبر(ص) دستور دادند کالاهای احتکارشده را به بازار برگردانند. یک نفر گفت: یا رسول الله(ص) برای این اجناس قیمت تعیین کنید. حضرت فرمود: من قیمت تعیین نمیکنم. بگذارید به صورت طبیعی این قیمت تعیین شود؛ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ: رَفَعَ الْحَدِیثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَکِرِینَ فَأَمَرَ بِحُکْرَتِهِمْ أَنْ تُخْرَجَ إِلَى بُطُونِ الْأَسْوَاقِ وَ حَیْثُ تَنْظُرُ الْأَبْصَارُ إِلَیْهَا فَقِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَوْ قَوَّمْتَ عَلَیْهِمْ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى عُرِفَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللَّهِ یَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ یَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ»(تهذیب الاحکام/7/161) پیامبر(ص) اینجا قدرت داشتند که قیمت تعیین کنند اما حضرت از قدرت به هر شکلی استفاده نمیکردند.
چرا به برخی بیماران شفا داده میشود و به برخی شفا داده نمیشود؟/بعضیها فقط با بیماری اصلاح میشوند
- پیامبر گرامی اسلام(ص) در شب معراج از خداوند سؤالاتی میپرسند و خداوند پاسخ میدهند. وقتی به موضوع مقدرات میرسند، خداوند میفرماید: برخی از بندگان من هستند که اصلاحشان نمیکند، مگر ثروت (یعنی مصلحتشان این است که پولدار باشند) و اگر فقیرش کنم هلاک میشوند، و برخی از بندگان من هستند که فقط با فقر اصلاح میشوند و اگر به آنها ثروت بدهم هلاک میشوند، برخی از بندگان مصلحتشان در بیماری است، اگر به آنها صحت بدهم هلاک میشوند و اینها را فقط خودم میدانم و فقط کار خودم است؛ وَ إِنَ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ إِنَ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ»(کافی/2/352) لذا بعضیها خودشان یا فرزندشان بیماری لاعلاجی دارند که هر چه دعا و توسل میکنند، خدا به آنها شفا نمیدهد چون مصلحت آنها در داشتن آن بیماری است. و این مصلحتها را دستگاه امتحان برای هر کسی تعیین میکند. البته بعضیها نیز درخواستهایی از خداوند داشتهاند و مثلاً بیماریهایی داشتهاند که شفا گرفتهاند، این هم بستگی به دستگاه امتحان دارد، این دستگاه خیلی پیچیده و قابل تأمل است.
- امام باقر(ع) میفرماید: خداوند همۀ فرزندان حضرت آدم(ع) تا آخر(همۀ ابناء بشر) را به او نشان میدهد. حضرت آدم(ع): خدایا! چقدر تعداد این فرزندان من زیاد است! بعد پرسید: خدایا! چرا فرزندان من با هم فرق میکنند؟ این تفاوتها به خاطر چیست؟ خداوند فرمود: من اینها را متفاوت خلق کردهام تا آنها را در هر حالتی امتحانشان کنم (چون این تفاوت موجب امتحان میشود) آدم(ع) فرمود: اگر میشد اینها را بدون تفاوت میآفریدی بهتر نبود؛ چون این تفاوتها مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد؟ خداوند به او توضیح میدهد: من این تفاوتها را قرار دادهام تا شما را امتحان کنم و ببینم کدامیک بهتر عمل میکنید. اصلاً برای همین است که دنیا و آخرت و حیات و مرگ و بهشت و جهنم را خلق کردهام. یعنی همۀ دستگاه عالم برای همین امتحان گرفتن است. و من در تقدیر و تدبیر خودم اینگونه اراده کردهام. و این تفاوتها را به علم نافذ خودم در بین ابناء تو ایجاد کردهام؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع یَا رَبِ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی ...فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی کُلِّ حَالاتِهِمْ ... وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِی دَارِ الدُّنْیَا فِی حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِیَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کَذَلِکَ أَرَدْتُ فِی تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِیَتِهِمْ»(کافی/2/9)
صحنهای بود که امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر راضی نشد پیش بیاید اما دستگاه امتحان آن را پیش آورد
- اباعبدالله الحسین(ع) در کربلا تکلیف خود را انجام داد، البته دوست نداشت که بعضی از صحنهها در کربلا پیش بیاید و تمام تلاش خود را انجام داد تا پیش نیاید ولی نشد! در بعضی از صحنهها با اینکه دوست نداشت ولی راضی شد، مثلاً وقتی بچههای حضرت زینب(س) آمدند اجازۀ میدان بگیرند، حضرت بالاخره راضی شد. وقتی قاسم بن الحسن آمد اجازه بگیرد، آقا دوست نداشت ولی بالاخره راضی شد.
- ولی یک صحنهای بود که امام حسین(ع) تا لحظۀ آخر راضی نشد ولی دستگاه امتحان بالاخره این صحنه را به وجود آورد و آن هم به میدان رفتن عبدالله بن الحسن(ع) بود. امام حسین(ع) مدام به زینب(س) میفرمود: مراقب این بچه باش، نمیخواهم او به میدان بیاید. حضرت به هیچ وجه راضی نبود، اما در آخرین لحظات که امام حسین(ع) در گودی قتلگاه بود، این بچه دستش را از دست عمهاش زینب(س) جدا کرد و دوان دوان به میدان آمد و خودش را روی سینۀ اباعبدالله الحسین(ع) انداخت و گفت: به خدا از عموی خودم جدا نمیشوم، نمیگذارم عموی مرا بکشید... (...فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ احْبِسِیهِ یَا أُخْتِی فَأَبَى وَ امْتَنَعَ عَلَیْهَا امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی...؛ ارشاد مفید/2/110)
با عرض سلام و خسته نباشید.
در مقابل قدرت هایى که خداوند به ابلیس داد ، بعد از درخواست حضرت ادم ع از خداوند، چه عنایتى به ایشون شد ؟