خودشیفتگی
با هر عبادت و کار خیری انسان میتواند خود را فریب بدهد، با هر خصلت خوبی انسان میتواند گول بخورد که آدم خوبی است و به مقصد رسیده است، مهمترین عامل اشتباهات آدمهای خوب همینجور خودشیفتگیهاست، ما نباید کسی را در خودشیفتگی کمک کنیم.
با هر عبادت و کار خیری انسان میتواند خود را فریب بدهد، با هر خصلت خوبی انسان میتواند گول بخورد که آدم خوبی است و به مقصد رسیده است، مهمترین عامل اشتباهات آدمهای خوب همینجور خودشیفتگیهاست، ما نباید کسی را در خودشیفتگی کمک کنیم.
خدا از انسان یک درخواست بیشتر ندارد و آن اینکه انسان خودش را برای لحظۀ دیدار با خدا سالم و لایق نگه دارد. چون بالاترین لذت برای انسان ملاقات خود خداوند است؛ ما باید با عبور سالم از کنار چیزهای کمارزش و بیارزش؛ بیشترین لیاقت را برای بالاترین سطح از ملاقات با خدا پیدا کنیم.
فقط راه رسیدن به خدا مستقیم است و انگار بقیه راهها غیرمستقیم هستند. برای رسیدن به ثروت باید انفاق کنی، برای رسیدن به بزرگی باید کوچکی کنی، برای رسیدن به راحتی باید سختیها را تحمل کنی، برای رسیدن به امنیت باید جهاد کنی، و برای رسیدن به منافع خودت باید به فکر منافع دیگران باشی.
دوستداشتنیترین آرزوها، دستنیافتنیترین آنهاست. زندگی سرابی برای آرزوهای انسان است و هر لحظه انسان را از آرزوهایش دورتر میکند. مگر آنکه فقط یک آرزو داشته باشی و آن ملاقات خدا باشد. در این صورت احساس میکنی هر لحظه به آرزویت نزدیکتر میشوی و خوشبختترین انسان هستی.
مهربانی باید مثل باران باشد، نه آبیاری قطرهای، خدای مهربان معمولاً بر سر راه انسان، کسانی را قرار میدهد که شایستگی مهربانی ندارند و قدرشناسی نمیکنند. این امتحان مهربانی است و دلیل صداقت شخص مهربان. مهربانی کردن و وفاداری ندیدن و همچنان مهربان بودن اوج مهربانی است.
ما آنقدر که به رحمت خدا نیازمندیم به آن اعتقاد نداریم؛ و آنقدر که تمنا داریم خدا با ما مهربان باشد؛ خدا را مهربان نمیدانیم. شاید به همین دلیل کمتر به دعا و مناجات میپردازیم. چون درخواست مهربانی از کسی که مهربان نیست انسان را خسته میکند. گناه و شیطان باعث یأس ما از رحمت خدا هستند.
تا وقتی ما به دنبال خوشحال شدن و راضی کردن خودمان باشیم، هیچگاه به رضایت و خوشحالی عمیق نخواهیم رسید. اما اگر بنا بر این بگذاریم که دیگران را خوشحال کنیم، آنگاه خوشحالتر خواهیم بود. خوشحالی و رضایت انسان وقتی به حد نهایت میرسد که هر لحظه به دنبال رضایت و خوشحال کردن خدا باشد.
زندگی مسافرتی در حال بازگشت است. شبیه مسافرتهایی نیست که رفت و برگشت دارد. از همان اول، حرکت برای بازگشتن آغاز میشود. آغاز زندگی از بیرون شهری است که از آن شدهایم و به سوی آن بر میگردیم. ما آن شهر را ندیدهایم و الا شاید از آن خارج نمیشدیم و یا با شتاب به سوی آن باز میگشتیم.
دعا یعنی تکرار حرفهای خوب و بیان آرزوهای بلند در محضر خدا. حیف است در خانۀ خدای با عظمت، حرفهای کوچک بزنیم. دعاهای بزرگ، ما را همنشین خدا می کند.
آدمهای شکستخورده و غمگین غالباً ناله میزنند، شِکوه دارند و درد دل میکنند! پای حرفهایشان ننشین که نگاه تو را هم به عالم سیاه میکنند؛ هر چند با صدایی خوش و نغمۀ زیبا ترانهسرایی کنند، تنها صدای شادِ آدمهای خوشبین را بشنو که به جای درد دل، درک خود را از خوشبختی بیان میکنند و قدرت میدهند.