تشکیلاتی مثل «بسیج» یا ادارهکنندگان یک هیئت و اساساً هر نوع تشکّل مؤمنین در کنار همدیگر، همگی بنا بوده ما را در جهت «اجتماع من القلوب» رشد بدهد. گیر کار ما اینجاست! اینرا باید درست کنیم. گیر ما دشمنان نیستند، گیر ما در ضعف بسیجی بودن ماست. ما در خانه و مدرسه باید طوری تربیت شویم که بتوانیم در کار گروهی و تشکیلاتی موفق باشیم. اما «کار تشکیلاتی» تقریباً از رویۀ عموم بچهمذهبیها بهدور است. مسیر رشد ما اینجاست.

انسان با انتظاری که از خودش دارد رشد میکند/ بعضیها نماز میخوانند، اما از خودشان انتظار نماز عاشقانه هم ندارند!/ چرا مسجد حضرت آیتاللهالعظمی بهجت(ره) جای سوزن انداختن نبود؟ چون یک نفر داشت عاشقانه نماز میخواند!/ بسیجیای که فرهنگ عاشقی را تقویت نمیکند، چه حرفی برای مردم دارد که بزند؟
ظهور، منتظرِ اینست که ما زندگی جمعیِ برآمده از تقوا و زندگی تشکیلاتیِ مبتنی بر فضایل اخلاقی داشته باشیم و خداپرستیمان را در روابط اجتماعی نزدیک به هم ببینیم! اگر راست میگوییم با هم کار کنیم، و بعد اگر برخی منافعِ بهدست آمده با استعدادهای تو، به جیب رفیقت رفت، و عیبهای رفیقت به حساب تو گذاشته شد، تازه کار از اینجا آغاز میشود. حالا ببینید آنهمه معنویت و تقوای فردی، اثر خودش را نشان میدهد یا نه؟