کلیپ تصویری
رازهای عاشورا/ قسمت 4: تماشا؛ عامل شکوفایی فطرت
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 03:38 دقیقه
- منبع: رازهای عاشورا
- 03:38 دقیقه | دریافت با کیفیت(پایین(4 مگابایت) | متوسط(15 مگابایت) | بالا(34 مگابایت))
- دریافت صوت کلیپ(3 مگابایت)
متن:
تماشا یکی از راههای شکوفا کردن علاقههای فطری است. شما را به تماشا ببرم؟ تماشا فطرت آدم را شکوفا میکند. با یک آیۀ قرآن شما را میبرم تماشا. خواهش میکنم برو این آیۀ قرآن را و نظیر این آیۀ قرآن را پیدا کن. سحرگاهان تو خلوت خودت، تو تنهایی، تنهایی، تاریکی، تو خلوت خودت، با سکوت، هیچکی نباشد، خودت تنها باشی. این آدابی که دارم به تو میگویم من درآوری نیست.
این آیۀ قرآن را بخوان. «ألَم تَرَ أنَّ الله یَسجُدُ لَهُ مَن فِیالسَّمَواتِ وَ مَن فیالأرض وَالشَّمسُ وَالقَمَرُ وَالنُّجومُ وَالجِبالَ وَالشَّجَرُ وَالدَّوّار». نمیبینی همه دارند برای من سجده میکنند؟ نمیبینی؟ درختان، حیوانات، آسمانها، زمین، خورشید، ماه. نمیبینی همه دارند سجده میکنند؟ خدا دستت را گرفته میبرد تماشا.
تماشا چهکار میکند؟ کسی که تو فطرتش این سجده را دوست دارد، یک کمی تماشا کند دلش میخواهد. میگوید خدایا دلم میخواهد. من هم دوست دارم سجده کنم. تو را کشیده به تماشا. نگاه کن. ندیدی؟ «ألَم تَرَ؟» ندیدی؟ خدا انتظار دارد ببینی بخواهی. دلت بخواهد. اتفاقی که تو جبههها میافتاد میدانید چی بود؟ بچهها میرفتند تماشا. خدا شاهد است به تعداد شما من جوانهایی دیدم که آمده بودند تماشا. بعد یک دفعهای عاشقی رفیقشان را میدیدند؛ بال و پر زدنشان را و بعد پرپر شدنشان را. بعد به خدا میگفتند خدایا دلم میخواهد.
این مسیر شکوفایی فطرت است. بروی تماشا. رفتی تماشا؟ برو ببین. با تماشا حل میشود. «کونوا مَعَ الصّادقین»؛ «وَ ارکَعُوا مَعَ الرّاکِعین». امان از این معیّت! یک دفعهای دلت میخواهد. آقای بهجت میفرماید که اینکه زندگی اولیاء خدا را خاطراتش را بخوانی مؤثرتر از کلاس اخلاق است. روشن است؟!
ای کاش استاد عزیز به جای پارک کردن کامیون تفکرات عمیقش...نحوه ی رسیده به این نگرش و بینش را به کسانی یاد بدهند...هستند کسانی که اطلاعات یک عمر را دارند و داشتند ولی حرکت یک لحظه را نه...
آنگاه که یقین و کشف و شهود و برای شیطان حتی حضور...حجاب میشود...آیا این تفکرات زیبا و عمیق وقتی روش رسیدن به آن مشخص نباشد انسان را همان کودکی که کفش های بزرگتر ها را برای خودنمایی پوشیده هست نیست...آیا اگر به جای یک استاد پناهیان چند پناهیان داشته باشیم بهتر نیست...ما از حرف های استاد حرف میزنیم ولی حرف هایش را نمی شنویم...
آیا اینکه آبگوشت خوب است اما برای طفل شیرخوار مفید نیست...مخاطب شناسی استادرا نقد نمی کند؟
آیا کار برروی کسانی که اگر نجات پیدا کنند به دریا میزنند تا نجات دهند ...بهتر از کار برروی کسانی است که حتی خدا را برای خود و در خود حبس می کنند...آنجا که کسی بدون زحمت؛ معرفتی راکسب کرد..کاسبی نخواهد کرد؟؟؟ امیدوارم روش های رسیدن به این نوع نگرش عمیق در دست انسان هایی که نجات دهنده اند قرار بگیرد و اگر قرار گرفته خدا را شاکریم و استاد را دعا می کنیم.